• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

احتجاج امام علی به آیه ولایت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



شیعه در التزام و پیروی از مکتب اهل بیت علیه‌السّلام از استدلال به کتاب ، سنت و عقل بهره وافری جسته است.



از جمله آیاتی که شیعه بر امامت بلافصل امیرالمؤمنین علیه‌السّلام به آن استدلال و ادعای اجماع کرده، آیه زیر است:
انما ولیکم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون.
جز این نیست که ولی شما خداست و رسول او و مؤمنانی که نماز به پا می‌دارند و همچنان که در رکوعند انفاق می‌کنند.
گذشته از اجماع شیعه بر نزول این آیه درباره امام علی علیه‌السّلام ، ادعای اجماع امت اسلامی نیز بر این مسئله شده، که در جای خود آمده است.

۱.۱ - مقدمات استدلال شیعه

استدلال شیعه به این آیه بر مقدماتی استوار است. یکی از آن مقدمات که نقشی اساسی در استفاده خلافت بلافصل حضرت امیر علیه‌السّلام از این آیه دارد نزول این آیه درباره آن حضرت است. ولی مخالفان مکتب اهل بیت علیه‌السّلام که از دلالت قوی این آیه بر حقانیت این مکتب به هراس افتاده‌اند برای تضعیف استدلال شیعه شبهاتی را متوجه این استدلال کرده‌اند؛ از جمله اینکه اگر این آیه درباره حضرت علی علیه‌السّلام نازل شده بود و مقصود امامت آن حضرت بود، بر ایشان واجب بود که این مسئله را آشکارا اعلام و در منازعات سیاسی به آن احتجاج کند که در این مقاله در صدد بررسی این مسئله از منابع فریقین می‌باشیم.

۱.۱.۱ - استدلال نکردن امام علی به آیه

مخالفان مکتب اهل بیت گفته‌اند:
اگر این مطلب را بپذیریم (که این آیه در شان علی علیه‌السّلام نازل شده و ولایت در اینجا به معنای ریاست و سرپرستی است) بر امام واجب بود که آشکارا دعوی ولایت ـ به این معنا ـ کند. تا ذمه او از ادای امانت واجب خدا و رسول او بری شود. اما اینکه او بیست و پنج سال از طرح این مطلب پرهیز کند، با شهامت آن شیر غیرتمند و دیگر مسلمانان صدر اسلام تناسب ندارد.
این شبهه در شماری از منابع آمده است.
[۳] غرائب القرآن و رغائب الفرقان، نظام الدین حسن بن محمدبن الحسین النیشابوری القمی، ج۴، ص۲۸۴.
[۴] التفسیر الشامل، امیر عبدالعزیز، ج۲، ص۹۷۷.
[۵] مواهب الرحمن فی تفسیر القرآن، عبدالکریم محمدالمدرس، ج۳، ص۱۶۷.
[۶] التفسیر الکبیر، الفخرالرازی، ج۱۲، ص۲۸.


۱.۲ - نکته

قبل از پاسخ این شبهه ضمن پذیرش بخشی از سخنان این افراد که اگر چنین بود می‌بایست صحابه احتجاج می‌کردند، ما این مسئله را به چند دلیل می‌پذیریم که می‌بایست در برابر حکومت ابوبکر مقاومت می‌شد؛ زیرا:
۱. نبی اکرم علیه‌السّلام با اندیشه دینی مسلمانان را طوری تربیت کرده بود که در برابر هر خلافی مقاومت کنند و به اعتراض برخیزند. این روحیه می‌طلبید که در برابر حکومت ابوبکر مقاومت کنند.
۲. فضائل بعضی از صحابه رسول خدا علیه‌السّلام همانند امام علی علیه‌السّلام ، سلمان فارسی ، عمار یاسر و خزیمة بن ثابت براساس آنچه در منابع اهل سنت آمده، نسبت به ابوبکر به مراتب بیشتر است، به طوری که اصلا قابل مقایسه نیستند.

۱.۳ - پاسخ شبهه

در پاسخ این سؤال باید گفت: این اعتراضها در منابع شیعه فراوان یافت می‌شود، ولی در منابع اهل سنت از آنها ذکری نیست، یا بسیار کم رنگ است و این نیز بدان سبب است که حذف و تحریف حقایق شامل آنها شده است و متاسفانه محدثان و مورخان و مفسران اهل سنت در کتب خود آنچه خواسته‌اند آورده‌اند، نه آنچه واقعیت داشته است

۱.۳.۱ - نمونه

به عنوان نمونه ذهبی مورخ مشهور اهل سنت در شرح حال محمد بن جریر طبری می‌گوید:
او روایات حدیث غدیر خم را در چهار جلد گردآوری کرده است که من بخشی از آن را دیدم و از گستردگی روایات آن مبهوت شدم و یقین پیدا کردم که چنین حادثه‌ای اتفاق افتاده است!
[۹] سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۱۴، ص۲۷۷.

در حالی که همین طبری در کتاب خود که یکی از منابع مهم تاریخی به شمار می‌آید، حتی یک کلمه درباره این حادثه مهم ننوشته است؟!
بنابر این ذکر نکردن حادثه‌ای از حوادث تاریخ اسلام در منابع اهل سنت نمی‌تواند به این معنی باشد که این حادثه اتفاق نیفتاده است. بگذریم، اما پاسخ شبهه ـ استدلال نکردن امام علی علیه‌السّلام به آیه ـ را باید در منابع هر دو گروه مورد بررسی قرار داد:


گرچه با توجه به مسائل یادشده از این نوع اعتراضها در منابع اهل سنت کمتر سخنی به میان آمده، ولی حقایق همیشه و برای همه کس پنهان نمی‌ماند و خداوند برای اتمام حجت عده‌ای را وا می‌دارد که حقایق را بیان کنند.

۲.۱ - استدلال امام علی به آیه ولایت

اکنون به چند نمونه از استدلال امام علی علیه‌السّلام به این آیه در منابع اهل سنت اشاره می‌کنیم:
۱. حافظ سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی ، مؤلف ینابیع المودة در باب ۳۸ کتاب خود نقل می‌کند:
در دوران خلافت عثمان روزی جمعی از مهاجران و انصار در مسجد نشسته بودند و امیرالمؤمنین علیه‌السّلام در میان آنان بود. هرکس درباره خود سخن می‌گفت و آن حضرت ساکت بود. وقتی بیان فضائل آنان به پایان رسید، رو به امام گفتند:
‌ای ابوالحسن سخن بگو! آن حضرت فرمود: ‌ای گروه قریش و انصار، از شما می‌پرسم این فضائل را خداوند به سبب خودتان به شما داده است یا به واسطه دیگری؟ گفتند: خداوند به واسطه محمد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم بر ما منت نهاد و این فضائل را به ما عطا کرد.
سپس حضرت بخشی از آیاتی را که درباره خودش نازل شده بود بیان می‌کند و از آنان اقرار می‌گیرد که این آیات درباره او نازل شده است. آنگاه فرمود:
شما را به خدا سوگند می‌دهم آیا می‌دانید هنگامی که آیه «انما ولیکم الله و...» و آیات دیگر نازل شد خداوند پیامبرش را مامور کرد که متولیان امور امت را به آنان معرفی کند و ولایت برای آنان شرح داده است. به دنبال این مسائل رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در غدیر خم مرا به امامت مردم نصب کرد.

۲.۲ - نقل جوینی

۲. محدث حافظ ابراهیم بن محمد جوینی مؤلف کتاب فرائد السمطین فی فضائل المرتضی والبتول والسبطین در کتاب همین جریان را با تفصیل بیشتری نقل کرده است. او می‌نویسد: در دوران خلافت عثمان روزی در مسجد میان انصار و مهاجران درباره فضائل هر یک بحث در گرفت. در این مناظره که حدود دویست تن از سران دو گروه حضور داشتند و از صبح تا ظهر به طول انجامید، قریش تمام فضائلی را که از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم درباره آنان بیان شده بود نقل کردند. از سران مهاجران در جلسه، افرادی مثل عبدالرحمان بن عوف ، طلحه ، زبیر ، مقداد ، ابوذر ، هاشم بن عتبه ، عبدالله بن عباس و عبدالله بن جعفر حضور داشتند و پس از آن انصار نیز خدمات خود به اسلام و پیامبر و نقش خود را در گسترش اسلام و حمایت از مسلمانان بیان کردند که از جمله سران این گروه نیز افرادی مانند: ابی بن کعب ، زید بن ثابت ، ابو ایوب انصاری ، ابو هیثم بن تیهان ، قیس بن سعد بن عباده ، جابر بن عبدالله ، انس بن مالک و زید بن ارقم حضور داشتند.
پس از پایان گفت وگو آنان از امام تقاضا کردند ایشان سخن بگوید. امام نیز پس از ذکر آیاتی از قرآن از جمله آیه «انما ولیکم الله و...» می‌فرماید: مردم پرسیدند: «ای رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم آیا این آیات درباره بعضی از مؤمنان نازل شده است، یا این که شامل همه می‌شود» آنگاه خداوند رسولش را مامور کرد تا متولیان امور امت را به آنان بشناساند و ولایت را برای آنان شرح دهد، همان طور که نماز و زکات و حج آنان را شرح داده است؛ پس رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم مرا در غدیر خم به عنوان امام مردم منصوب کرد.
[۱۱] فرائد السمطین، ابراهیم بن محمد بن المؤید الجوینی، ج۱، باب ۵۸، ص۳۱۲.


۲.۳ - حدیث مناشده یوم الشوری

حدیث مناشده («مناشده» به معنای پرسیدن از دیگری به همراه قسم دادن به اوست) یوم الشوری هنگامی که عمر در آستانه مرگ قرار گرفت؛ شش تن را برای تعیین رهبر برگزید و به آنان سه روز مهلت داد تا تکلیف رهبری امت را مشخص کنند.
[۱۳] تاریخ الطبری، ابوجعفر محمدبن جریرالطبری، ج۳، ص۲۹.
از جمله این افراد امام علی علیه‌السّلام بود. به طور طبیعی هر یک از این افراد مدعی رهبری امت بودند و در صدد اثبات صلاحیت خود برای این کار برآمدند. از این رو امیرالمؤمنین علیه‌السّلام که شایسته‌ترین فرد برای این کار بود به بیان امتیازات خود در آن جمع پرداخت که به حدیث «مناشده یوم الشوری» مشهور است. این حدیث را هم اهل سنت روایت کرده‌اند و هم شیعه .
این حدیث در منابع شیعه بیش از ده صفحه می‌باشد که امام در آن به آیه «انما» چنین استدلال می‌کند:
شما را به خدا سوگند می‌دهم آیا در میان شماجز من کسی هست که در حال رکوع ، زکات پرداخت کرده باشد؟ گفتند: نه.

۲.۳.۱ - حذف بخشی از حدیث

این حدیث در منابع اهل سنت بسیار متفاوت نقل شده است که به بعضی از آنها اشاره می‌کنیم:
۱. ابن حماد عقیلی : وی از این حدیث حدود دو صفحه را نقل و بقیه را حذف کرده است و سپس از قول ابن مغیرة نقل می‌کند:
این حدیث از علی علیه‌السّلام پایه‌ای ندارد.
[۱۶] الضعفاء الکبیر، ابو جعفر محمد بن عمرو بن موسی العقیلی، ج۱، ص۲۱۱.

محقق این کتاب نیز در پاورقی می‌گوید:
هرگز امیرالمؤمنین علیه‌السّلام چنین سخنی را نمی‌گوید!
[۱۷] الضعفاء الکبیر، ابو جعفر محمد بن عمرو بن موسی العقیلی، ج۱، ص۲۱۲.


۲.۳.۲ - علت حذف حدیث بدون ارائه سند

بدون همان طور که ملاحظه می‌کنید ابن مغیره ادعای جعلی بودن حدیث را دارد، بدون این که سندی ارائه کند و دکتر عبدالمعطی امین نیز صدور این سخن را از امام بعید می‌داند. اکنون سؤال این است که چرا با این حدیث چنین برخورد کرده‌اند و بدون ارائه هیچ سندی آن را کنار گذاشته یا حذف کرده‌اند و یا در صدد تضعیف راوی آن برآمده‌اند.
به نظر ما علت این کار در مقدمه کلام امیرالمؤمنین علیه‌السّلام و ذهنیت اهل سنت نسبت به صحابه به خصوص خلفا می‌باشد؛ زیرا امیرالمؤمنین علیه‌السّلام در مقدمه این مناشده چنین می‌فرماید: مردم با ابوبکر بیعت کردند، در حالی که به خدا سوگند من از او سزاوارتر به خلافت بودم، ولی از ترس اینکه مبادا مردم به دوران کفر باز گردند و با شمشیر گردن یکدیگر را بزنند، شنیدم و اطاعت کردم. بعد از آن ابوبکر برای عمر از مردم بیعت گرفت، در حالی که به خدا سوگند من از او سزاوارتر به خلافت بودم، ولی از ترس اینکه مبادا مردم کافر شوند، شنیدم و اطاعت کردم و اکنون نیز تصمیم دارید با عثمان بیعت کنید..
[۲۰] میزان الاعتدال، شمس الدین محمدبن احمد الذهبی، ج۲، ص۱۷۸.

بدین سان حضرت عملکرد صحابه را در تعیین ابوبکر و عملکرد ابوبکر را در تعیین عمر و عملکرد اصحاب شوری را در تعیین عثمان مورد نقد قرار داده و آن را تخطئه کرده است که این مسئله با ذهنیت اهل سنت نسبت به خلفا و صحابه سازگاری ندارد. از این رو در صدد تضعیف راوی، یا تقطیع و یا حذف کلی روایت یادشده برآمده‌اند.

۲.۴ - دیدگاه دیگران

۲. ابن حجر عسقلانی یک صفحه از این حدیث را از قول ابن حماد عقیلی نقل می‌کند و سپس می‌گوید:
این حدیث را ابن حماد نقل کرده و این حدیث صحیح نیست و هرگز امیرالمؤمنین چنین سخنی نمی‌گوید.
[۲۱] میزان الاعتدال، شمس الدین محمدبن احمد الذهبی، ج۲، ص۱۵۷.

۳. ذهبی نیز همین مقدار مختصر را از ابن حماد عقیلی نقل می‌کند و همچنان درباره حدیث قضاوت می‌کند که این صحیح نیست،
[۲۳] میزان الاعتدال، شمس الدین محمدبن احمد الذهبی، ج۲، ص۱۷۸.
بدون این که برای سخن خود دلیلی ارائه کند.
۴. ابن مغزلی مقدمه سخن امام را نیاورده، ولی بقیه حدیث را حدود چهار صفحه نقل کرده است بدون آنکه آن را رد کند.
[۲۴] مناقب علی بن ابی طالب، علی بن محمدالخطیب الواسطی، ص۱۱۲.

۵. خطیب خوارزمی نیز حدود سه صفحه از این مناشده را از طرق مختلف نقل می‌کند بدون آنکه آن را رد کند.
۶. گنجی شافعی نیز حدود یک صفحه از این منا شده را آورده است. البته او تنها به بخشی از حدیث که درباره جریان ردالشمس است استدلال کرده است.
[۲۶] کفایة الطالب، محمدبن یوسف بن محمدالقرشی الگنجی، ص۳۸۶.

۷. جوینی مؤلف فرائد السمطین نیز حدود سه صفحه از این مناشده را آورده است بدون آن که آن را رد کند.
[۲۷] فرائد السمطین، ج۱، ص۳۱۹.

۸. ابن عساکر مؤلف کتاب تاریخ مدینه دمشق نیز حدود سه صفحه از این مناشده را آورده است بدون آن که آن را ردکند.
[۲۸] ترجمة الامام علی بن ابی طالب من تاریخ مدینة دمشق، ج۳، ص۱۱۳.



چنان که ملاحظه می‌کنید، در میان اهل سنت نیز افرادی هستند که احتجاج امام علی علیه‌السّلام را به نزول این آیه درباره خودش نقل کرده باشند. گذشته از آن که چندین نفر مناشده یوم الشوری را نقل کرده‌اند که با آنچه در منابع شیعه آمده یکسان است، ولی وقتی مناشده در مقام اثبات برتری امام بر خلفا پیش می‌آید آن را نقل نکرده‌اند و عده‌ای هم با این اتهام که این روایت جعلی است بدون ارائه دلیلی از نقل مناشده خودداری کرده‌اند و برخی نیز با این توهم که بعید است امام علی علیه‌السّلام نسبت به خلیفه اول و دوم چنین سخنی بگوید تمام مناشده را نقل نکرده‌اند و گروهی نیز با اتهام ضعف راوی از نقل آن پرهیز کرده‌اند؛ در حالی که این گونه نیست. به هر حال به اندازه‌ای که این حقیقت اثبات شود که امام علی علیه‌السّلام به نزول آیه احتجاج کرده است در منابع اهل سنت هم شواهدی یافت می‌شود.


استدلال امام به آیه «انما ولیکم الله...» در منابع شیعه بسیار زیاد آمده است که به بعضی از آنها اشاره می‌کنیم:

۴.۱ - مناشده یوم الشوری

همان طور که پیشتر بیان کردیم، در جلسه شوری که هر یک از اعضا که ادعای صلاحیت رهبری دارند طبیعی است که در صدد معرفی و بیان شایستگیهای خود برآیند. این مسئله طبیعی وقتی با وظیفه دینی همراه شود انگیزه آن دو چندان می‌شود. از این رو امام علی علیه‌السّلام که بیان شایستگیهای فردی خود را برای بازگرداندن حکومت اسلامی به مسیر خود وظیفه الهی می‌دانست در صدد بیان شایستگیها و امتیازات خانوادگی، فردی، سیاسی، مبارزاتی، علمی و... خود برآمد که در منابع هر دو گروه یعنی شیعه و اهل سنت یافت می‌شود. در این حدیث حضرت در دو جا به نزول آیه «انما» درباره خود استدلال کرده است:
الف) در موردی حضرت خطاب به اهل شورا می‌فرماید: آیا در میان شما به جز من کسی هست که خداوند در ده آیه از آیات قرآن او را مؤمن نامیده باشد؟ گفتند: به خدا سوگند نه.
[۲۹] الامالی، محمدبن الحسن الطوسی، ج۲، ص۱۵۹.

ب) در موردی در این مناشده حضرت خطاب به اهل شورا می‌فرماید: آیا در میان شما به جز من کسی هست که در حال رکوع زکات داده باشد و خداوند آیه «انما ولیکم الله...» را درباره او نازل کرده باشد؟ گفتند: به خدا سوگند نه.
[۳۳] الامالی، محمد بن الحسن الطوسی، ج۲، ص۱۶۲.
[۳۵] الدررالنظیم، جمال الدین یوسف بن حاتم الشافی، ص۳۳۲.
[۳۹] منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، میرزا حبیب الله الهاشمی الخوئی، ج۲، ص۳۶۳.
[۴۰] منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، میرزا حبیب الله الهاشمی الخوئی، ج۳، ص۸۹.


۴.۲ - مناشده با ابوبکر

با توجه به نکاتی که پیشتر درباره تربیت امت توسط رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم بیان شد، طبیعی بود که در برابر به قدرت رسیدن ابوبکر مقاومت و اعتراضهایی صورت گیرد؛ از جمله این اعتراضها را خود حضرت امیر علیه‌السّلام انجام داده است. بعد از به قدرت رسیدن ابوبکر، وی تلاش می‌کرد با امام علی علیه‌السّلام با چهره‌ای بشاش و خندان روبه رو شود، ولی حضرت امیر علیه‌السّلام برعکس همیشه با چهره‌ای گرفته و عبوس با او برخورد می‌کرد که این وضع برای ابوبکر قابل تحمل نبود، تا اینکه روزی به خانه حضرت آمد و از مسائل پیش آمده عذرخواهی کرد و در صدد توجیه رفتار خود برآمد. حضرت با نقد رفتار ابوبکر از وی اعتراف گرفت که شایستگی این کار را ندارد، بلکه خود شایسته سرپرستی امت است. بدین سان حضرت با بیان شایستگیهای خود به نزول آیه «انما» درباره خود استدلال می‌کند و می‌فرماید: تو را به خدا سوگند می‌دهم آیا در آیه پرداخت انگشتری به عنوان زکات، ولایت من همراه با ولایت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم از طرف خداوند مطرح شده است یا ولایت تو؟ ابوبکر گفت: بلکه ولایت تو.
[۴۱] الخصال، ابوجعفر محمدبن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، باب الاربعین و مافوق، ج۲، ص۳۲۷.


۴.۳ - مفاخره قریش

از جمله مواردی که حضرت امیر علیه‌السّلام به نزول آیه «انما» درباره خود احتجاج کرده، جریان، مفاخره مهاجران و انصار است. پیشتر این جریان و احتجاج آن حضرت به این آیه را از منابع اهل سنت نقل کردیم. این جریان در منابع شیعه نیز ذکر شده است که آن حضرت فرمود: شما را به خدا سوگند آیا می‌دانید هنگامی که آیه «انما ولیکم الله و...» نازل شد، مردم از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم پرسیدند: آیا این آیه به عده‌ای از مؤمنان اختصاص دارد، یا شامل همه مؤمنان می‌شود؟ پس خداوند پیامبر را مامور کرد که متولیان امور مؤمنان را به آنان بشناساند و همان طور که نماز ، زکات و حج آنان را برای ایشان بیان کرده است ولایت را نیز شرح دهد. در پی این مسائل پیامبر مرا در غدیر خم به عنوان راهنما برای مردم منصوب کرد.

۴.۴ - مذاکره با مهاجران و انصار

در جریان تشکیل شورا از یک سو حدود پانزده سال از ارتحال رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم گذشته بود و نسل جدید مسلمانان عصر نزول قرآن را درک نکرده بودند. از سوی دیگر، تبلیغات یک سویه حکومت در طول این دوران و جلوگیری از تدوین و نشر حدیث رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و عوامل دیگر سبب شده بودند نسل جدید از حوادث صدر اسلام و مدافعان واقعی اسلام و رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم بی اطلاع باشند. در چنین شرایطی حضرت در صدد معرفی خود و دفاع از حق خویش برآمد و در جمع مهاجرین و انصار که بیشتر آنان را نسل جدید تشکیل می‌دادند حاضر شد و در یک سخنرانی فرمود:
از اصحاب رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم ، آنان که حفظ مطالب دینی از آنان خواسته شده و امانتدار قرار داده شده‌اند، می‌دانند که در میان اصحاب رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم کسی نیست که امتیازی داشته باشد مگر اینکه من آن امتیاز را بیشتر از او دارم، ولی من هفتاد امتیاز دارم که هیچ یک از اصحاب رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم هیچ کدام از آن امتیازات را ندارند. سپس حضرت این امتیازات را برمی شمارد تا این که می‌فرماید: اما شصت و پنجمین امتیاز این که من در مسجد نماز می‌خواندم، فقیری آمد و تقاضای کمک کرد و من در حال رکوع انگشتری خود را به او دادم که خداوند آیه «انما ولیکم الله و...» را درباره من نازل کرد.
[۴۶] الخصال، ابوجعفر محمدبن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، ابواب السبعین و مافوقه، ص۱۷۰۱.


۴.۵ - مناظره با ملحدان

از جمله مواردی که حضرت امیر علیه‌السّلام به نزول آیه «انما» درباره خود احتجاج کرده، موردی است که بعضی از ملحدان خدمت آن حضرت رسیدند و گفتند:
آیاتی در قرآن وجود دارد که با هم تناقض دارند و اگر این تناقضها نبود ما به اسلام ایمان می‌آوردیم؟
حضرت فرمود: این آیات چیست؟
آنان آیاتی را برشمردند و حضرت به تک تک آنها پاسخ می‌داد، تا این که سؤال کننده پرسید: مراد از «واحده» در این کلام خدا «انما اعظکم بواحدة» چیست؟

۴.۵.۱ - اثبات حجت

حضرت فرمود: و اما درباره سخن خداوند «که تنها به یک چیز شما را موعظه می‌کنم»، به درستی که خداوند متعال قوانین مهم و واجبات را در زمانهای متفاوتی نازل کرده است، چنان که آسمانها و زمین را در شش دوره آفریده است و اگر می‌خواست می‌توانست در کمتر از یک چشم بر هم زدن آنها را خلق کند، ولی او آهستگی و مدارا را نمونه‌ای برای امینان خود و اثبات حجتی برای خلق قرار داده است.

۴.۵.۲ - وحدانیت خداوند

بر این اساس اولین چیزی که بندگان را به آن مقید کرد اعتراف به یگانگی و ربوبیت خداوند و شهادت به این بود که معبودی غیر از الله نیست و چون این مرحله سپری شد و مردم وحدانیت خداوند را پذیرفتند، اعتراف به نبوت پیامبر ـ که درود خداوند بر او و خاندان او باد ـ و شهادت به رسالت او قرار داد و چون این مرحله را پذیرفتند بر آنان نماز را واجب کرد، سپس روزه ، سپس حج، سپس جهاد، سپس زکات و سپس صدقات و آنچه از این نمونه بود؛ مثل انفال . به دنبال این مسائل، منافقان به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم گفتند: آیا چیز دیگری مانده است که پروردگارت بخواهد آن را واجب کند که به ما بگویی تا ما اطمینان پیدا کنیم که واجب دیگری نیست؟

۴.۵.۳ - ولایت

خداوند در این موقع نازل کرد که بگو: «تنها به یک چیز توصیه می‌کنم»؛ یعنی به ولایت و آیه نازل کرد که «تنها سرپرست و ولی شما خداوند و رسول او و کسانی هستند که نماز می‌گزارند و در حال رکوع زکات می‌پردازند» و در میان امت هیچ اختلافی وجود ندارد که در آن دوران جز یک تن در حال رکوع زکات پرداخت نکرده است و اگر نام او را در قرآن می‌آورد، آن را از میان می‌بردند. این مسئله و امثال این نکته‌ها که برایت گفتم در قرآن وجود دارد که تحریفگران معنای آنها را نمی‌دانند تا به تو و امثال تو برسد و وقتی ولایت نازل شد، خداوند این آیه را نازل کرد که امروز دین شما را کامل گردانیدم، نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین برای شما برگزیدم.

۴.۶ - پاسخ پرسشگران

از جمله مواردی که حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السّلام برای اثبات حقانیت ادعای خود در جانشینی رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به آیه «انما ولیکم الله و...» استدلال کرده، مواردی است که عده‌ای از آن حضرت پرسش می‌کردند و ایشان به ناچار پاسخ می‌گفت. شمار این موارد نیز بسیار است که تنها به یک مورد اشاره می‌کنیم:
مردی از امام علی علیه‌السّلام پرسید: از برترین امتیازت بگو. حضرت فرمود: آنچه خداوند در کتابش درباره من نازل کرده است و سپس حضرت بعضی از آیاتی را که درباره خودش نازل شده بود بیان کرد؛ از جمله این آیه که «تنها سرپرست و ولی شما خدا و رسول او و مؤمنانی هستند که نماز را برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات پرداخت می‌کنند».


۱. مائده/سوره۵، آیه۵۵.    
۲. غرائب القرآن و رغائب الفرقان، نظام الدین حسن بن محمدبن الحسین النیشابوری القمی، ج۲، ص۶۰۶.    
۳. غرائب القرآن و رغائب الفرقان، نظام الدین حسن بن محمدبن الحسین النیشابوری القمی، ج۴، ص۲۸۴.
۴. التفسیر الشامل، امیر عبدالعزیز، ج۲، ص۹۷۷.
۵. مواهب الرحمن فی تفسیر القرآن، عبدالکریم محمدالمدرس، ج۳، ص۱۶۷.
۶. التفسیر الکبیر، الفخرالرازی، ج۱۲، ص۲۸.
۷. التفسیر الکبیر، الفخرالرازی، ج۱۲، ص۳۸۵.    
۸. سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۱۱، ص۱۷۱.    
۹. سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۱۴، ص۲۷۷.
۱۰. ینابیع المودة، سلیمان بن ابراهیم القندوزی، باب ۸۳، ص۱۱۴.    
۱۱. فرائد السمطین، ابراهیم بن محمد بن المؤید الجوینی، ج۱، باب ۵۸، ص۳۱۲.
۱۲. تاریخ الطبری، ابوجعفر محمدبن جریرالطبری، ج۳، ص۲۶۶.    
۱۳. تاریخ الطبری، ابوجعفر محمدبن جریرالطبری، ج۳، ص۲۹.
۱۴. الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج۳، ص۶۷.    
۱۵. الاحتجاج، احمد بن علی بن ابی طالب الطبرسی، ج۱، ص۱۹۶.    
۱۶. الضعفاء الکبیر، ابو جعفر محمد بن عمرو بن موسی العقیلی، ج۱، ص۲۱۱.
۱۷. الضعفاء الکبیر، ابو جعفر محمد بن عمرو بن موسی العقیلی، ج۱، ص۲۱۲.
۱۸. لسان المیزان، شهاب الدین ابی الفضل احمد العسقلانی، ج۲، ص۱۵۷.    
۱۹. میزان الاعتدال، شمس الدین محمدبن احمد الذهبی، ج۱، ص۴۴۲.    
۲۰. میزان الاعتدال، شمس الدین محمدبن احمد الذهبی، ج۲، ص۱۷۸.
۲۱. میزان الاعتدال، شمس الدین محمدبن احمد الذهبی، ج۲، ص۱۵۷.
۲۲. میزان الاعتدال، شمس الدین محمدبن احمد الذهبی، ج۱، ص۴۴۲.    
۲۳. میزان الاعتدال، شمس الدین محمدبن احمد الذهبی، ج۲، ص۱۷۸.
۲۴. مناقب علی بن ابی طالب، علی بن محمدالخطیب الواسطی، ص۱۱۲.
۲۵. المناقب، الحافظ ابوالمؤید الموفق بن احمد اخطب خوارزم، ص۳۱۳.    
۲۶. کفایة الطالب، محمدبن یوسف بن محمدالقرشی الگنجی، ص۳۸۶.
۲۷. فرائد السمطین، ج۱، ص۳۱۹.
۲۸. ترجمة الامام علی بن ابی طالب من تاریخ مدینة دمشق، ج۳، ص۱۱۳.
۲۹. الامالی، محمدبن الحسن الطوسی، ج۲، ص۱۵۹.
۳۰. ارشاد القلوب، حسن بن ابی الحسن الدیلمی، ج۲، ص۸۶.    
۳۱. بحارالانوار، ج۳۱، ص۳۳۳.    
۳۲. الاحتجاج، ج۱، ص۱۹۷.    
۳۳. الامالی، محمد بن الحسن الطوسی، ج۲، ص۱۶۲.
۳۴. الاحتجاج، ج۱، ص۱۹۶.    
۳۵. الدررالنظیم، جمال الدین یوسف بن حاتم الشافی، ص۳۳۲.
۳۶. غایة المرام، السید هاشم البحرانی، ج۲، ص۲۰.    
۳۷. ارشاد القلوب، ج۲، ص۹۰.    
۳۸. بحارالانوار، ج۳۱، ص۳۳۲.    
۳۹. منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، میرزا حبیب الله الهاشمی الخوئی، ج۲، ص۳۶۳.
۴۰. منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، میرزا حبیب الله الهاشمی الخوئی، ج۳، ص۸۹.
۴۱. الخصال، ابوجعفر محمدبن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، باب الاربعین و مافوق، ج۲، ص۳۲۷.
۴۲. بحارالانوار، ج۲۹، ص۷.    
۴۳. الاحتجاج، ج۱، ص۱۶۱.    
۴۴. الاحتجاج، ج۱، ص۲۱۳.    
۴۵. بحارالانوار، ج۳۱، ص۴۱۰.    
۴۶. الخصال، ابوجعفر محمدبن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، ابواب السبعین و مافوقه، ص۱۷۰۱.
۴۷. بحارالانوار، ج۳۱، ص۴۴۵.    
۴۸. سبا/سوره۳۴، آیه۴۶.    
۴۹. الاحتجاج، ج۱، ص۳۷۹.    
۵۰. الاحتجاج، ج۱، ص۲۳۲.    



دانشنامه کلام و عقاید، برگرفته از مقاله «احتجاج امام علی به آیه ولایت».    



جعبه ابزار