• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بهادر خان

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



واپسین حاکم ایلخانی مغول و بانی اقداماتی در حرمین بود.



ابوسعید بهادر خان (حک:۷۱۶-۷۳۶ق.) فرزند و جانشین سلطان محمد خدابنده (اولجایتو) و واپسین حاکم ایلخانان مغول در ایران و عراق بود. وی به سال ۷۰۴ق. زاده شد. در کودکی به ولیعهدی منصوب گشت
[۳] مجمع الانساب، محمد بن علي بن محمد شبانكاره‌اي، ج۱، ص۲۷۳.
و پس از مرگ پدرش به سال ۷۱۶ق. بر تخت ایلخانی تکیه زد.
[۴] تحریر تاریخ وصاف، عبدالمحمد آيتي، ج۱، ص۳۳۹.
[۵] تحریر تاریخ وصاف، عبدالمحمد آيتي، ج۱، ص۳۴۱.



کلمه بهادر از واژه بغاتور/باغاتور به معنای دلیر و قهرمان، پس از استیلای مغول، برای رؤسای مغول به کار رفته و متداول شده است. نیرویی هزار نفری که از زبده‌ترین سپاهیان چنگیز تشکیل شده بودند، لقب بهادر داشتند. همچنین واحدهای نظامی مسیحیان در ایران در میانه سده سیزدهم ق. دارای این عنوان بودند. نیز لقب برخی شاعران یا تخلص آن‌ها بهادر بوده است. ابوسعید به دلیل شجاعتی که در سرکوب امیران شورشی نشان داد، «بهادر خان» لقب گرفت.
[۶] ذیل جامع التواریخ، عبدالله بن لطف الله حافظ ابرو، ج۱، ص۱۰۳-۱۰۴.



حکومت ابوسعید را می‌توان به دو دوره تقسیم کرد. دوره نخست حکومت او عرصه رقابت و کشمکش میان وزیران و امیران گوناگون بود که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به رقابت دو وزیر معروف ایلخانیان، رشید الدین فضل الله و تاج الدین علیشاه، و نیز در‌گیری حاکمان گوناگون با امیر چوپان•، از امیران برجسته مغول اشاره کرد؛ در این دوره، امیر چوپان که برای تثبیت قدرت ایلخان نوجوان و دفع خطر رقیبان داخلی و نیز تهدیدات خارجی به ویژه خطر ازبک خان می‌کوشید، یکباره با اتحاد افرادی روبه‌رو شد که در پی کنار زدن او بودند. ابوسعید این توطئه را خطری برای خود و حکومتش دانست و با حمایت از امیر چوپان، همراه او به رویارویی با شورشیان پرداخت. وی در آغاز کوشید تا بدون نبرد و خونریزی شورشیان را به اطاعت وادارد؛ اما مخالفان این را نشانه ضعف ابوسعید دانستند و نبرد را آغاز کردند
[۷] ذیل جامع التواریخ، عبدالله بن لطف الله حافظ ابرو، ج۱، ص۹۹-۱۰۱.
[۸] تاریخ گزیده، حمدالله مستوفي، ج۱، ص۶۱۴-۶۱۵.
و به رغم پیروزی نخست آن‌ها، با دخالت و حضور ابوسعید شکست خوردند و سران شورشی دستگیر و کشته شدند. ابوسعید که در این نبرد دلیری فراوان نشان داده بود، از سوی سران حکومت به «بهادر خان» ملقب شد.
[۹] تاریخ گزیده، حمدالله مستوفي، ج۱، ص۶۱۴-۶۱۵.
[۱۰] ذیل جامع التواریخ، عبدالله بن لطف الله حافظ ابرو، ج۱، ص۱۰۳-۱۰۴.
جایگاه امیر چوپان نیز بهتر از پیش شد و بر احترام او نزد ایلخان افزوده گشت. ایلخان فرزندان او را بر سرزمین‌های گوناگون حکومت داد.
[۱۱] دین و دولت، شيرين بياني، ج۲، ص۵۰۳.
[۱۲] دین و دولت، شيرين بياني، ج۲، ص۵۰۹.


۳.۱ - قتل رشید الدین فضل الله

از رخدادهای مهم این دوره، قتل رشید الدین فضل الله به سعایت تاج الدین علیشاه و با دستور ابوسعید بود. در رجب سال ۷۱۷ق. خواجه رشید از وزارت برکنار گشت و در ۱۷ جمادی الاولی ۷۱۸ق. همراه پسرش عزالدین که متهم به مسموم کردن اولجایتو شده بود، کشته شد.
[۱۳] تاریخ گزیده، حمدالله مستوفي، ص۶۱۲-۶۱۳.


۳.۲ - دوره دوم حکومت

دوره دوم حکومت ابوسعید با دگرگونی اوضاع چوپانیان همراه بود. شورش تیمورتاش، فرزند امیر چوپان و فرمانروای روم ، و رفتار و سخنان دمشق خواجه، پسر دیگر امیر چوپان، درباره ابوسعید و قتل او به دستور ایلخان به سال ۷۲۷ق.
[۱۵] تاریخ حبیب السیر، غياث الدين خواند امير، ج۳، ص۲۱۰-۲۱۱.
آغاز دوران نامساعد برای خاندان امیر چوپان بود؛ علاقه‌مندی ابوسعید به بغداد خاتون، دختر امیر چوپان، و همسر شیخ حسن جلایری
[۱۶] مجمع الانساب، محمد بن علي بن محمد شبانكاره‌اي، ج۱، ص۲۹۵.
[۱۷] تاریخ حبیب السیر، غياث الدين خواند امير، ج۳، ص۲۰۹.
[۱۸] مطلع السعدین، عبدالرزاق السمرقندي، ج۱، ص۶۰.
واپسین ماجرایی بود که زمینه‌ساز قتل امیر چوپان شد. بر پایه سنت کهن مغول‌ها، اگر زنی مورد پسند خان قرار می‌گرفت، می‌بایست شوهرش او را طلاق می‌داد تا آن زن به همسری خان درآید.
[۱۹] تاریخ حبیب السیر، غياث الدين خواند امير، ج۳، ص۲۰۹.
[۲۰] ذیل جامع التواریخ، عبدالله بن لطف الله حافظ ابرو، ج۱، ص۱۱۷.
ابوسعید خواسته خود را با امیر چوپان در میان نهاد و از او خواست تا دخترش را از شیخ حسن بازستاند و به عقد وی درآورد
[۲۱] ذیل جامع التواریخ، عبدالله بن لطف الله حافظ ابرو، ج۱، ص۱۱۷-۱۱۸.
[۲۲] مطلع السعدین، عبدالرزاق السمرقندي، ج۱، ص۵۹-۶۰.
؛ اما او ضمن مخالفت با خواسته سلطان، داماد و دخترش را به قره باغ فرستاد تا از دسترس سلطان دور باشند. این کار ناخرسندی ابوسعید و تصمیم او برای کشتن امیر چوپان را درپی داشت.
[۲۳] مطلع السعدین، عبدالرزاق السمرقندي، ج۱، ص۶۱.
سرانجام غیاث الدین حاکم هرات به دستور ایلخان، امیر چوپان را که به او پناه برده بود، به سال ۷۲۸ق. به قتل رساند.
[۲۴] ذیل جامع التواریخ، عبدالله بن لطف الله حافظ ابرو، ج۱، ص۱۳۲-۱۳۳.


۳.۳ - کشتن امیر چوپان و وزارت غیاث الدین

ابوسعید با کشتن امیر چوپان و فرزندان او به استیلای آن‌ها بر حکومت ایلخانی پایان داد و به خواسته خود یعنی ازدواج با بغداد خاتون دست یافت. او با ناچار کردن شیخ حسن جلایری به طلاق دادن بغداد خاتون، وی را به همسری خود درآورد.
[۲۷] تاریخ حبیب السیر، غياث الدين خواند امير، ج۳، ص۲۱۵.
وی که برای بهبود وضعیت آشفته حکومت، به مردی کاردان و باکفایت نیاز داشت، غیاث الدین محمد، فرزند خواجه رشید الدین فضل الله، را به وزارت گماشت
[۲۸] تاریخ گزیده، حمدالله مستوفي، ج۱، ص۶۲۰-۶۲۱.
[۲۹] ذیل جامع التواریخ، عبدالله بن لطف الله حافظ ابرو، ج۱، ص۱۲۶.
و با کمک او حکومت را به سامان رساند. غیاث الدین تا پایان عمر ابوسعید در منصب وزارت باقی ماند. او با ادامه اصلاحات و سیاست‌های پدرش امور دیوانی را سامان داد و در نتیجه حکومت مرکزی ثبات بیشتر یافت؛ ابوسعید در اواخر سال ۷۳۵ق. بار دیگر با حمله ازبک خان به آذربایجان روبه‌رو شد و برای رویارویی با او حرکت کرد. اما در ۱۳ ربیع الآخر ۷۳۶ق. در قره باغ درگذشت.
[۳۰] مجمع الانساب، محمد بن علي بن محمد شبانكاره‌اي، ج۱، ص۲۸۹-۲۹۰.
درباره علت مرگ ناگهانی او آورده‌اند که بغداد خاتون او را با زهر مسموم کرد؛ زیرا افزون بر کینه دیرینه‌ای که به سبب کشتن پدر و برادرش از او داشت، نفوذ و اعتبار خود را به سبب ازدواج ابوسعید با دلشاد خاتون دختر دمشق خواجه و برادرزاده بغداد خاتون، از دست داده بود.
[۳۱] مجمع الانساب، محمد بن علي بن محمد شبانكاره‌اي، ج۱، ص۲۹۵-۲۹۶.



مرگ ابوسعید را باید پایان حکومت ایلخانان دانست. او که فرزندی نداشت تا وارث تاج و تختش گردد، یکی از نوادگان تولی خان به نام ارپه خان را به عنوان جانشین خود معرفی کرد.
[۳۳] ظفر‌نامه، شرف الدين علي يزدي، ج۱، ص۱۹۳.
اما نه او و نه هیچ یک از امیرانی که به حکومت رسیدند، حکومتی یکپارچه و مقتدر نیافتند.


ابوسعید برای نفوذ در حرمین به ویژه مکه و رفع مشکلات کاروان‌های حج و انجام شکوهمند مراسم حج بسیار کوشید. بیشترین خبرها درباره حج‌گزاری مسلمانان قلمرو ایلخانیان، به دوره حکومت او مربوط می‌شود. گرایش وی به مذهب تسنن و اقدام برای ارتباط دوستانه با ممالیک مصر ، در همین جهت بود.


وضعیت حج‌گزاری ایرانیان در دوران ابوسعید، از رخدادهای سیاسی مکه و رقابت درونی اشراف حسنی بر سر حاکمیت آن شهر اثر می‌پذیرفت. این رقابت پیش از حکومت ابوسعید میان حُمَیضه و رمیثه، فرزندان ابونُمَی امیر حسنی مکه، آغاز شده و به رقابت ایلخانان و ممالیک مصر در حجاز انجامیده بود. به گزارش منابع، رمیثه و حمیضه، پس از مرگ پدر به صورت مشترک با یکدیگر بر مکه حکومت می‌کردند؛ اما پس از مدتی به رقابت با هم برخاستند. رمیثه برای تسلط بر مکه، از ممالیک کمک خواست و با یاری آن‌ها حُمَیضه را شکست داد.
[۳۵] غایة المرام، عبدالعزيز بن فهد المكي، ج۲، ص۸۴.
[۳۷] اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد، ج۳، ص۱۵۴.
حُمَیضه پس از پناهندگی به سلطان محمد خدابنده (اولجایتو) پدر ابوسعید، از او تقاضای کمک کرد. او سپاهی به فرماندهی امیر طالب دُلْقُنْدی همراه وی فرستاد
[۳۸] العقد الثمین، محمد الفأسي، ج۴، ص۱۰۰-۱۰۳.
[۳۹] غایة المرام، عبدالعزيز بن فهد المكي، ج۲، ص۷۶-۷۷.
[۴۰] اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد، ج۳، ص۱۵۵.
که در میانه راه، گزارش درگذشت خدابنده به آن‌ها رسید.
[۴۱] العقد الثمین، محمد الفأسي، ج۴، ص۱۰۳.
[۴۲] غایة المرام، عبدالعزيز بن فهد المكي، ج۲، ص۷۷.
حمیضه با یاری نیروهای اولجایتو بر مکه چیره گشت و نام ابوسعید جایگزین نام امیر مملوکی در خطبه مکه شد.
[۴۳] تاریخ اولجایتو، عبدالله بن محمد القاشاني، ص۲۰۰.
[۴۴] اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد، عمر بن محمد بن فهد، ج۳، ص۱۵۸.
سلطه حمیضه باعث نفوذ بیشتر ایلخانیان گشت. البته این سلطه دوام نداشت و او با حضور ملک ناصر مملوکی در مکه، جای خود را به برادرش رمیثه داد.
[۴۵] السلوک، المقريزي، ج۲، جزء۲، ص۱۸۵.
اما کوشش‌های سیاسی ابوسعید باعث ماندگاری نفوذ ایلخانیان در مکه شد. او در آغاز حکومتش با ارسال نمایندگانی به دربار ملک ناصر محمد قلاوون (۶۹۳-۷۴۱ق. در سه مرحله
[۴۶] تاریخ گزیده، حمدالله مستوفي، ص۵۱۷، «پاورقی».
) همراه تقاضای صلح، خواستار بهبود روابط سیاسی و اقتصادی شد.
[۴۷] السلوک، المقريزي، ج۲، جزء۲، ص۲۱۱.
وی همچنین درخواست کرد تا امنیت راه‌های حج تأمین گردد و حاجیان دو پرچم به نام ممالیک و ایلخانیان با خود حمل کنند. سلطان مملوکی با پذیرش تقاضای ابوسعید، در پاسخ وی هیأتی روانه ایران کرد و در نامه‌ای به شریف مکه دستور داد تا حاجیان ایرانی مورد احترام قرار گیرند.
[۴۸] السلوک، المقريزي، ج۲، جزء۲، ص۲۱۱.



کاروان ایران و عراق به سال ۷۲۰ق. با شکوه بسیار و محمل ایشان با حریر زرد مزین به طلا و یاقوت و انواع گوهرها و نیز با سایبان به سوی حجاز حرکت کرد. این کاروان در بحرین با حمله عرب‌ها روبه‌رو شد. آنان با میانجیگری برخی و با گرفتن سه هزار دینار راضی شدند که کاروان حرکت کند. هنگامی که دریافتند این کاروان عراق است و با اجازه ملک ناصر سلطان مصر حرکت کرده‌ است، اموال کاروانیان را بازگرداندند و راه آن‌ها را باز کردند.
[۵۰] اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد، ج۳، ص۱۷۱.
در همان سال، سلطان مصر هدایای فراوان برای امیران مغول به مکه فرستاد که پس از ایام حج، به دست ارغون ولیعهد ملک ناصر به آن‌ها اهدا شد و برای ابوسعید پس از سلطان مصر دعا کردند.


ابوسعید که در پی گسترش نفوذ خود در شبه جزیره عربی و حرمین بود، بار دیگر به سال ۷۲۱ق. کاروانی بزرگ به راه انداخت و صدقاتی بسیار به دست شیخ دانیال عجمی در مکه تقسیم کرد.در سال ۷۳۰ق. محمل سلطان ابوسعید بر یک فیل رهسپار حجاز شد که مایه تعجب مردم گشت و برای آن‌ها یادآور حمله ابرهه و سپاه فیل شد. آنان در همه مواقف با فیل حضور می‌یافتند و پس از مراسم به سوی مدینه حرکت کردند. اما هنگامی که به نزدیکی ذوالحلیفه رسیدند، فیل از رفتن به سوی مدینه خودداری کرد و هر چه آن را زدند، به عقب بازگشت تا چندان آن را زدند که هلاک شد. هزینه این فیل از هنگام حرکت تا زمان مرگ بیش از سی هزار درهم برآورد شده است. هیچ کس ندانست که مقصود ابوسعید از این کار چه بود.
[۵۴] اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد، ج۳، ص۱۹۲-۱۹۳.



ابوسعید اهتمامی فراوان به تأمین امنیت راه‌های حج داشت. به سال ۷۱۹ق. کاروان حج ایلخانیان که با عنوان کاروان عراق شناخته می‌شد، مورد حمله عرب‌ها قرار گرفت و اموالی فراوان از حاجیان سرقت شد. ابوسعید با آگاهی از میزان آن که سی هزار دینار بود، دستور داد تا به آن‌ها شصت هزار درهم بپردازند
[۵۵] اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد، ج۳، ص۱۶۷.
؛ زیرا تعهد سپرده بود که در صورت راهزنی و غارت اموال حاجیان در راهی که امنیت آن را بر عهده گرفته بود، دو برابر غرامت بپردازد؛ تلاش ابوسعید برای تأمین امنیت و رفاه کاروان‌های حج و رفع نیازهای آن‌ها، مورد توجه نویسندگان و سیاحان مسلمان قرار گرفته است. ابن بطوطه در گزارش خود از کاروان ایلخانیان، همراه اشاره به جمعیت بسیار کاروان حج، از حمل آب برای مسافران بی بضاعت و نیز خواربار برای نیازمندان و دارو برای بیماران گزارش داده و از اطعام درماندگان و مسافران بی توشه و نیز اختصاص یک دسته شتر برای حمل درماندگان از جانب سلطان ابوسعید گزارش داده است. وی در ادامه گزارش داده که بازاری با کاروان حج همراه بوده که وسایل لازم و انواع غذاها و میوه‌ها را برای کاروان در بر داشته است. نیز وی از حرکت کاروان هنگام شب در حالی که پیشاپیش آن مشعل‌هایی برمی‌افروختند، گزارش می‌دهد.ابوسعید به امنیت حاجیان بسیار بها می‌داد. دستور او برای رفع نیاز عرب‌های بیابانگرد جهت پیشگیری از حمله آن‌ها به کاروان‌های حج، در همین جهت بود.
[۵۷] الدرر الکامنه، ابن حجر العسقلاني، ج۱، ص۵۰۱.



در عصر ابوسعید، کارهای سودمند فراوان در مکه و مدینه انجام گرفت. به دستور او حمام و مدرسه‌هایی در مدینه ساختند.
[۵۹] الدرر الکامنه، ابن حجر العسقلاني، ج۱، ص۵۴۱.
همچنین بازسازی چشمه‌های آب و آب‌رسانی به مکه به دستور وی انجام گرفت.
[۶۰] مطلع السعدین، عبدالرزاق السمرقندي، ج۱، ص۷۸.
[۶۱] الدرر الکامنه، ابن حجر العسقلاني، ج۱، ص۵۴۱.
از آن جا که افزایش شمار حاجیان در مکه و کمبود آب مشکلاتی را برای آن‌ها ایجاد کرده بود، امیر چوپان از فرماندهان ابوسعید برای رفع مشکل بی‌آبی در مکه همت گماشت و با صرف پنجاه هزار دینار و به کار‌گیری کارگران فراوان و حفر کانال، آب را از چشمه عرفه به این شهر و میان صفا و مروه رساند.
[۶۲] اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد، ج۳، ص۱۸۱-۱۸۲.
[۶۳] ذیل جامع التواریخ، عبدالله بن لطف الله حافظ ابرو، ج۱، ص۱۳۴.



منابع از بازسازی چشمه‌های عرفه
[۶۵] اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد، ج۳، ص۱۸۱.
و بازانبه دست او در ۷۲۶ق. گزارش می‌دهند؛ در روزگار ابوسعید، تحولی مهم در نصب و تعیین امیر الحاج پدید آمد و آن، انتخاب امیر الحاج• از میان اهل فُتوّت و پهلوانان بود. در اواخر این دوره، منصب امیر الحاج تقریباً به انحصار آن‌ها درآمد. شاید علت آن، دلیری و قدرت پهلوانان و نیروهای زیر فرمان آن‌ها بود که می‌توانستند با خطرات میان راه رویارو شوند و کاروان‌ها را از خطر برهانند و سالم به مقصد رسانند. به این مهم در فرمان سلطان برای امیران حج نیز اشاره شده است؛ همچون فرمانی که برای فردی به نام سراج الدین نوشته و در آن آورده است:«...پهلوان سراج الدین از مشاهیر شجاعان و معاریف دلیران روزگار است....»
[۶۸] دین و دولت، شيرين بياني، ج۲، ص۷۴۸.
پهلوانی که به عنوان امیر الحاج انتخاب می‌شد، « امیر پهلوان » لقب می‌گرفت و می‌توانست به گسترش نفوذ سلطان یاری کند؛ ابن بطوطه که به سال ۷۲۸ق. همراه کاروان حج ایرانیان بوده، از فردی به نام پهلوان محمد حویج از ساکنان موصل به عنوان امیر الحاج ایرانیان در این سال یاد کرده که پس از مرگ شیخ شهاب الدین قلندر، امارت حج را بر عهده گرفت.او از توزیع اموال فراوان میان ساکنان و فقیران مکه و نفوذ بیشتر آن‌ها در رقابت با مصریان گزارش داده، می‌گوید:از بس در مکه پول تقسیم کردند، نرخ طلا در بازار آن شهر پایین آمد و در این سال بود که نام ابوسعید را بر منبر و بر فراز گنبد زمزم یاد کردند.


ارسال هدایا به مکه، به ابوسعید اختصاص نداشت و کارگزاران او نیز چنین کارهایی را انجام می‌دادند. وزیر او تاج الدین علی شاه به سال ۷۱۸ق. دو حلقه طلا هر یک به وزن هزار مثقال با شش لؤلؤ گرانبها، برای آویختن بر در کعبه فرستاد که با مخالفت امیر الحاج مصریان روبه‌رو شد؛ اما با اصرار نماینده تاج الدین علی شاه به نام حاج هولاواج و بیان این که این حلقه‌ها نذر وزیر برای غلبه بر رشید الدین فضل الله بوده، آن‌ها را مدتی کوتاه بر در کعبه آویختند و سپس امیر مکه آن‌ها را برداشت.
[۷۱] اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد، ج۳، ص۱۶۰-۱۶۱.



در مراسم سال ۷۳۳ق. یکی از امیران مغول به نام یاسور هنگام رمی جمرات کشته شد که گویا با توطئه ابوسعید و به دلیل بیم او از نفوذ وقدرت وی بوده است. یاسور به همدستی با امیر چوپان متهم شده یا امیر چوپان او را با خود همراه کرده و بر آن بود تا وی را به جای ابوسعید بر تخت نشاند. اما با کشته شدن امیر چوپان، نقشه آن‌ها شکست خورد.
[۷۳] اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد، ج۳، ص۲۰۱.
در سال‌های پایانی حکومت ابوسعید، با نابسامانی اوضاع قلمرو ایلخانیان، اعزام حاجیان با مشکل روبه‌رو شد. پس از مرگ او به سال ۷۳۶ق. حاجیان عراقی به حج نرفتند. این وضعیت به دلیل آشفتگی اوضاع سیاسی قلمرو ایلخانیان تا چندین سال ادامه یافت.
[۷۴] اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد، ج۳، ص۲۰۵.



اتحاف الوري : عمر بن محمد بن فهد (م.۸۸۵ق.)، به كوشش عبدالكريم، مكه، جامعة ام القري، ۱۴۰۸ق؛ تاريخ ابن الوردي : عمر ابن الوردي (م.۷۴۹ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، ۱۴۱۷ق؛ تاريخ اولجايتو : عبدالله بن محمد القاشاني (م.۷۳۸ق.)، به كوشش همبلي، تهران، علمي و فرهنگي، ۱۳۸۴ش؛ تاريخ حبيب السير : غياث الدين خواند امير (م.۹۴۲ق.)، به كوشش سياقي، خيام، ۱۳۸۰ش؛ تاريخ گزيده : حمدالله مستوفي (م.۷۵۰ق.)، به كوشش نوايي، تهران، امير كبير، ۱۳۶۴ش؛ تحرير تاريخ وصاف : عبدالمحمد آيتي ، تهران ، پژوهشگاه علوم انساني، ۱۳۸۳ش؛ الدرر الكامنة في اعيان المأة الثامنه : ابن حجر العسقلاني (م.۸۵۲ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي؛ دين و دولت در ايران عهد مغول : شيرين بياني (اسلامي ندوشن)، تهران، مركز نشر دانشگاهي، ۱۳۷۱ش؛ ذيل جامع التواريخ : عبدالله بن لطف الله حافظ ابرو ، به كوشش بياباني، تهران، نشر علمي، ۱۳۱۷ش؛ رحلة ابن بطوطه : ابن بطوطه (م.۷۷۹ق.)، به كوشش التازي، الرباط، المملكة المغربيه، ۱۴۱۷ق؛ السلوك لمعرفة دول الملوك : المقريزي (م.۸۴۵ق.)، به كوشش محمد مصطفي، قاهره؛ شفاء الغرام : محمد الفأسي (م.۸۳۲ق.)، به كوشش گروهي از علما، بيروت، دار الكتب العلميه، ۱۴۲۱ق؛ صبح الاعشي : احمد بن علي القلقشندي (م.۸۲۱ق.)، به كوشش زكار، دمشق، وزارة الثقافه، ۱۹۸۱م؛ ظفرنامه : شرف الدين علي يزدي (م.۸۵۸ق.)، به كوشش ميرمحمد صادق و نوايي، تهران، مجلس شوراي اسلامي، ۱۳۸۷ش؛ العقد الثمين في تاريخ البلد الامين :محمد الفأسي (م.۸۳۲ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر، بيروت ، دار الكتب العلميه، ۱۴۱۹ق؛ غاية المرام باخبار سلطنة البلد الحرام : عبدالعزيز بن فهد المكي (م.۹۲۰ق.)، به كوشش شلتوت، السعوديه، جامعة ام القري، ۱۴۰۹ق؛ مجمع الانساب : محمد بن علي بن محمد شبانكاره‌اي (م.۷۳۳ق.)، تهران، نشر امير كبير، ۱۳۶۴ش؛ مطلع السعدين و مجمع البحرين : عبدالرزاق السمرقندي (م.۸۸۷ق.)، به كوشش نوايي، تهران، كتابخانه طهوري، ۱۳۵۳ش؛ النجوم الزاهره : يوسف بن تغري بردي (م.۸۷۴ق.)، قاهره، به كوشش شلتوت وديگران، وزارة الثقافة و الارشاد القومي، ۱۳۹۲ق؛ الوافي بالوفيات : الصفدي (م.۷۶۴ق.)، به كوشش الارنؤوط و تركي مصطفي، بيروت، دار احياء التراث العربي، ۱۴۲۰ق.


۱. الوافی بالوفیات، الصفدي، ج۱۰، ص۲۰۲.    
۲. صبح الاعشی، احمد بن علي القلقشندي، ج۷، ص۲۵۰.    
۳. مجمع الانساب، محمد بن علي بن محمد شبانكاره‌اي، ج۱، ص۲۷۳.
۴. تحریر تاریخ وصاف، عبدالمحمد آيتي، ج۱، ص۳۳۹.
۵. تحریر تاریخ وصاف، عبدالمحمد آيتي، ج۱، ص۳۴۱.
۶. ذیل جامع التواریخ، عبدالله بن لطف الله حافظ ابرو، ج۱، ص۱۰۳-۱۰۴.
۷. ذیل جامع التواریخ، عبدالله بن لطف الله حافظ ابرو، ج۱، ص۹۹-۱۰۱.
۸. تاریخ گزیده، حمدالله مستوفي، ج۱، ص۶۱۴-۶۱۵.
۹. تاریخ گزیده، حمدالله مستوفي، ج۱، ص۶۱۴-۶۱۵.
۱۰. ذیل جامع التواریخ، عبدالله بن لطف الله حافظ ابرو، ج۱، ص۱۰۳-۱۰۴.
۱۱. دین و دولت، شيرين بياني، ج۲، ص۵۰۳.
۱۲. دین و دولت، شيرين بياني، ج۲، ص۵۰۹.
۱۳. تاریخ گزیده، حمدالله مستوفي، ص۶۱۲-۶۱۳.
۱۴. السلوک، المقريزي، ج۳، ص ۱۰۶.    
۱۵. تاریخ حبیب السیر، غياث الدين خواند امير، ج۳، ص۲۱۰-۲۱۱.
۱۶. مجمع الانساب، محمد بن علي بن محمد شبانكاره‌اي، ج۱، ص۲۹۵.
۱۷. تاریخ حبیب السیر، غياث الدين خواند امير، ج۳، ص۲۰۹.
۱۸. مطلع السعدین، عبدالرزاق السمرقندي، ج۱، ص۶۰.
۱۹. تاریخ حبیب السیر، غياث الدين خواند امير، ج۳، ص۲۰۹.
۲۰. ذیل جامع التواریخ، عبدالله بن لطف الله حافظ ابرو، ج۱، ص۱۱۷.
۲۱. ذیل جامع التواریخ، عبدالله بن لطف الله حافظ ابرو، ج۱، ص۱۱۷-۱۱۸.
۲۲. مطلع السعدین، عبدالرزاق السمرقندي، ج۱، ص۵۹-۶۰.
۲۳. مطلع السعدین، عبدالرزاق السمرقندي، ج۱، ص۶۱.
۲۴. ذیل جامع التواریخ، عبدالله بن لطف الله حافظ ابرو، ج۱، ص۱۳۲-۱۳۳.
۲۵. النجوم الزاهره، يوسف بن تغري بردي، ج۹، ص۲۷۳.    
۲۶. رحلة ابن بطوطه، ابن بطوطه، ج۲، ص۷۲.    
۲۷. تاریخ حبیب السیر، غياث الدين خواند امير، ج۳، ص۲۱۵.
۲۸. تاریخ گزیده، حمدالله مستوفي، ج۱، ص۶۲۰-۶۲۱.
۲۹. ذیل جامع التواریخ، عبدالله بن لطف الله حافظ ابرو، ج۱، ص۱۲۶.
۳۰. مجمع الانساب، محمد بن علي بن محمد شبانكاره‌اي، ج۱، ص۲۸۹-۲۹۰.
۳۱. مجمع الانساب، محمد بن علي بن محمد شبانكاره‌اي، ج۱، ص۲۹۵-۲۹۶.
۳۲. رحلة ابن بطوطه، ابن بطوطه، ج۲، ص۷۲.    
۳۳. ظفر‌نامه، شرف الدين علي يزدي، ج۱، ص۱۹۳.
۳۴. السلوک، المقريزي، ج۳، ص۲۹.    
۳۵. غایة المرام، عبدالعزيز بن فهد المكي، ج۲، ص۸۴.
۳۶. الدرر الکامنه، ابن حجر العسقلاني، ج۲، ص۱۹۸.    
۳۷. اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد، ج۳، ص۱۵۴.
۳۸. العقد الثمین، محمد الفأسي، ج۴، ص۱۰۰-۱۰۳.
۳۹. غایة المرام، عبدالعزيز بن فهد المكي، ج۲، ص۷۶-۷۷.
۴۰. اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد، ج۳، ص۱۵۵.
۴۱. العقد الثمین، محمد الفأسي، ج۴، ص۱۰۳.
۴۲. غایة المرام، عبدالعزيز بن فهد المكي، ج۲، ص۷۷.
۴۳. تاریخ اولجایتو، عبدالله بن محمد القاشاني، ص۲۰۰.
۴۴. اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد، عمر بن محمد بن فهد، ج۳، ص۱۵۸.
۴۵. السلوک، المقريزي، ج۲، جزء۲، ص۱۸۵.
۴۶. تاریخ گزیده، حمدالله مستوفي، ص۵۱۷، «پاورقی».
۴۷. السلوک، المقريزي، ج۲، جزء۲، ص۲۱۱.
۴۸. السلوک، المقريزي، ج۲، جزء۲، ص۲۱۱.
۴۹. السلوک، المقريزي، ج۳، ص۳۵.    
۵۰. اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد، ج۳، ص۱۷۱.
۵۱. السلوک، المقريزي، ج۳، ص۳۵.    
۵۲. رحلة ابن بطوطه، ابن بطوطه، ج۱، ص۳۷۹.    
۵۳. السلوک، المقريزي، ج۳، ص۱۳۵.    
۵۴. اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد، ج۳، ص۱۹۲-۱۹۳.
۵۵. اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد، ج۳، ص۱۶۷.
۵۶. رحلة ابن بطوطه، ابن بطوطه، ج۱، ص۴۱۱-۴۱۲.    
۵۷. الدرر الکامنه، ابن حجر العسقلاني، ج۱، ص۵۰۱.
۵۸. تاریخ ابن الوردی، عمر ابن الوردي، ج۲، ص۲۷۴.    
۵۹. الدرر الکامنه، ابن حجر العسقلاني، ج۱، ص۵۴۱.
۶۰. مطلع السعدین، عبدالرزاق السمرقندي، ج۱، ص۷۸.
۶۱. الدرر الکامنه، ابن حجر العسقلاني، ج۱، ص۵۴۱.
۶۲. اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد، ج۳، ص۱۸۱-۱۸۲.
۶۳. ذیل جامع التواریخ، عبدالله بن لطف الله حافظ ابرو، ج۱، ص۱۳۴.
۶۴. السلوک، المقريزي، ج۳، ص۹۰.    
۶۵. اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد، ج۳، ص۱۸۱.
۶۶. السلوک، المقريزي، ج۳، ص ۹۰.    
۶۷. شفاء الغرام، محمد الفأسي، ج۱، ص۴۴۹-۴۵۰.    
۶۸. دین و دولت، شيرين بياني، ج۲، ص۷۴۸.
۶۹. رحلة ابن بطوطه، ابن بطوطه، ج۱، ص۴۱۲.    
۷۰. رحلة ابن بطوطه، ابن بطوطه، ج۱، ص۴۱۲.    
۷۱. اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد، ج۳، ص۱۶۰-۱۶۱.
۷۲. السلوک، المقريزي، ج۳، ص ۱۷۴.    
۷۳. اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد، ج۳، ص۲۰۱.
۷۴. اتحاف الوری، عمر بن محمد بن فهد، ج۳، ص۲۰۵.



حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، برگرفته از مقاله«بهادر خان».    



جعبه ابزار