تزکیه (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
رستگاری از آن کسی است که نفس خویش را تربیت کند و رشد و نمو دهد، و از آلودگی به خلق و خوی شیطانی و گناه و
عصیان و کفر پاک سازد.
تزکیه، برگرفته از ماده «زکو» به معنای پاکی، نمو و رشد،
صلاح و شایستگی و مدح است.
کلمه تزکیه که مصدر «یزکیهم» است، مصدر باب
تفعیل است، و مصدر
ثلاثی مجرد آن
زکات است، که به معنای نمو صالح است، نموی که ملازم خیر و
برکت باشد، پس تزکیه آن جناب مردم را به معنای آن است که ایشان را به نموی صالح رشد دهد، اخلاق فاضله و اعمال صالحه را عادتشان کند، در نتیجه در انسانیت خود به کمال برسند، و حالشان در دنیا و آخرت
استقامت یابد، سعید زندگی کنند، و سعید بمیرند.
این واژه به معنی
تطهیر و پاک کردن نیز آمده، شاید به این مناسبت که پاکسازی از آلودگیها سبب رشد و نمو است، و در آیه مورد بحث هر دو معنی امکان دارد. آری رستگاری از آن کسی است که نفس خویش را تربیت کند و رشد و نمو دهد، و از آلودگی به خلق و خوی شیطانی و گناه و
عصیان و کفر پاک سازد.
تزکیه نفس، تلاش برای دستیابی به سببهایی است که به پاکی نفس میانجامد و این دارای دو قسم است: ۱. با عمل شایسته که این طریقه پسندیده است؛ ۲. با گفتار و ستایش که اگر نسبت به خویشتن باشد مذموم است.
در این مدخل از واژه «زکا»، «
طهارت » و مشتقات آن استفاده شده است.
«... ومن تزکی فانما یتزکی لنفسه والی الله المصیر؛
و هر کس پاکی (و
تقوی ) پیشه کند نتیجه آن به خودش باز میگردد و بازگشت (همگان) به سوی خدا است.» در این جمله خشیت و اقامه
نماز که در جمله قبلی بود، به عبارت خود را تزکیه کند مبدل شد، تا
اشاره باشد به اینکه مقصود اصلی از دعوت بشر به سوی
توحید و انذار آنان، این است که نفوس بشر از رذایل و خرافات پاک شود، و پاک شدن نفس، به خشیت او از خدای نادیده و اقامه نماز است.
و این جمله مطلب قبلی را تأکید و تقریر میکند، که خدا را غنی و حمید معرفی میکرد، میفرماید: خدا از تزکیه شدن شما که شما را بدان میخواند استفاده نمیکند، بلکه هرکس تزکی کند، به نفع خود تزکی کرده است. آنگاه آیه را با جمله «و الی الله المصیر» ختم میکند، تا دلالت کند بر اینکه تزکیه کسی که تزکی کند هدر نمیرود، چون هر یک از دو فریق به سوی پروردگارشان بازگشت میکنند، و به طور قطع روزی خداوند به حسابشان رسیدگی میکند و
پاداش و کیفر آنان را میدهد و به این گونه افرادی که تزکیه کردند، بهترین جزا را خواهد داد.
تزکیه و پاک کردن نفس از آلودگی، مایه رستگاری انسان می شود: «قد افلح من تزکی؛
مسلما
رستگار میشود کسی که خود را تزکیه کند.»
کلمه «تزکی» به معنای در پی پاک شدن است، و در اینجا منظور پاک شدن از لوث تعلقات مادی دنیوی است که آدمی را از امر آخرت منصرف و مشغول میکند به دلیل اینکه دنبالش فرموده : «بل توثرون الحیوه الدنیا...» و نیز منظور از تزکی برگشتن به خدای تعالی و توبه کردن است، چون یکی از وسایل که دل
انسان را از فرورفتگی در مادیات حفظ میکند توبه است، و نیز
انفاق در راه خدا است که باز دل را از لوث تعلقات مالی پاک میکند، و حتی اگر دستور دادهاند، در حقیقت خواستهاند طهارت از قذارتهایی که صورت و دست و پای انسان در
اشتغال به امور دنیا به خود میگیرد مجسم و ممثل کرده باشند.
«ونفس وما سوها• قد افلح من زکــها» و سوگند به نفس آدمی و آن کس که آن را منظم ساخته• که هر کس نفس خود را تزکیه کرده، رستگار شده.
در حدیثی از
امام باقر و امام صادق علیهالسلام در
تفسیر آیه نقل شده است که فرمود: قد افلح من اطاع و خاب من عصی : رستگار شد کسی که اطاعت کرد و نومید و محروم گشت کسی که عصیان نمود در حقیقت بیان نتیجه و حاصل مقصود است. در
حدیث دیگری آمده است که رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم هنگامی که «آیه قد افلح من زکاها» را
تلاوت میفرمود، توقف میکرد و چنین دعا مینمود: اللهم آت نفسی تقواها، انت ولیها و مولاها، و زکها انت خیر من زکاها: پروردگارا به نفس من تقوایش را مرحمت کن، تو ولی و مولای آن هستی، و آن را تزکیه فرما که تو بهترین تزکیه کنندگانی.
این سخن نشان میدهد که پیمودن این راه پر پیچ و خم، و گذشتن از این گردنه صعب العبور حتی برای پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم جز به
توفیق الهی ممکن نیست، یعنی با گامهائی از سوی بندگان و تأییداتی از سوی خداوند، و لذا در حدیث دیگری از همان حضرت میخوانیم که در تفسیر این دو آیه فرمود: افلحت نفس زکاها الله، و خابت نفس خیبها الله من کل خیر!: رستگار شد نفسی که خدا او را تزکیه کرده و نومید و محروم گشت نفسی که خدا او را از هر خیر محروم نموده است.
انفاق به انگیزه تزکیه نفس، مایه
رضایت خاطر از پاداش الهی می باشد: «الذی یؤتی ماله یتزکی• ولسوف یرضی»همان کس که مال خود را (در راه
خدا ) میبخشد تا تزکیه نفس کند• و به زودی راضی و خشنود میشود.
تعبیر به «یتزکی» در حقیقت اشاره به قصد قربت و نیت خالص است خواه این جمله به معنی کسب نمو معنوی و روحانی باشد، یا به دست آوردن پاکی اموال، چون تزکیة هم به معنی نمو دادن آمده و هم پاک کردن در آیه ۱۰۳
توبه نیز میخوانیم : «خذ من اموالهم صدقة تطهرهم و تزکیهم بها وصل علیهم ان صلاتک سکن لهم» : از اموال آنها زکاتی بگیر تا به وسیله آن آنها را پاک سازی و پرورش دهی و (هنگام گرفتن زکات) به آنها
دعا کن که دعای تو مایه آرامش آنها است.
پاکی و منزه بودن نفس از گناه، زمینههای لازم برای درک حقایق قرآن را فرهم می سازد: «انه لقرءان کریم• لا یمسه الاالمطهرون» که آن قرآن کریمی است• و جز پاکان نمیتوانند آن را مس کنند.
جمله «لا یمسه الا المطهرون» صفت کتاب مکنون و لوح محفوظ است، البته احتمال این نیز هست که صفت سومی برای قرآن باشد، و بنابراین که حرف لا در آن لای نافیه باشد برگشت هر دو احتمال به یک معنا است. و معنایش این است که : آن کتاب مکنون که قرآن در آن است و یا قرآنی که در آن کتاب است، از دسترس اغیار و ناپاکان محفوظ است، و به جز پاکان کسی با آن مساس ندارد.
مراد از مس و مطهرون در آیه : «لا یسمه لا المطهرون»: و به هر تقدیر کلام در سیاق بزرگداشت امر قرآن است، میخواهد قرآن را
تجلیل کند، و از همینجا میفهمیم که منظور از مس قرآن دست کشیدن به خطوط آن نیست، بلکه
علم به معارف آن است، که جز پاکان خلق کسی به معارف آن عالم نمیشود، چون فرموده : قرآن در کتابی مکنون و پنهان است.
و کلمه مطهرون
اسم مفعول از باب تفعیل تطهیر است، و منظور از مطهرون کسانی هستند که خدای تعالی دلهایشان را از هر
رجس و پلیدی یعنی از رجس گناهان و پلیدی ذنوب پاک کرده، و یا از چیزی که از گناهان هم پلیدتر و عظیم تر و دقیق تر است، و آن عبارت است از تعلق به غیر خدای تعالی، و این معنای از تطهیر با کلمه مس گفتیم معنای علم است مناسب تر از طهارت به معنای پاکی از حدث و یا خبث است، وخیلی روشن است. پس مطهرون عبارتند از کسانی خدای تعالی دلهایشان را پاک کرده است.
علاقه انسان به پاکسازی خود از گناهان، زمینه جلب
محبت خداوند می باشد: «... ان الله یحب التوابین ویحب المتطهرین»خداوند،
توبه کنندگان را دوست دارد، و پاکان را (نیز) دوست دارد.
معنای توبه و وجه اینکه توابین و متطهرین در آیه شریفه ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین به صورت مطلق آمده اینست که توبه به معنای برگشتن به سوی خدای سبحان است و تطهر به معنای پذیرفتن و شروع به طهارت است، یا بگو صرفنظر کردن جدی از پلیدی و برگشتن به اصل (یعنی طهارت) است، پس در نتیجه هر دو عنوان توبه و
تطهر در مورد اوامر و نواهی خدا، و مخصوصا در مورد طهارت و نجاست صادقند، چون گردن نهادن به اوامر خدا و دست برداری از هر چیز که خدا نهی کرده، هم تطهر از قذارت است، که مخالف اصل و مفسده آور است، و هم توبه و بازگشت به سوی خدا است، و به همین مناسبت بوده که خدای تعالی
حکم در آیه را با جمله : «ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین...» تعلیل نموده.
چون لازم است میان حکم و علتی که برای آن ذکر میشود مناسبت و انطباقی باشد، و در آیه مورد بحث چند حکم آمده، یکی دوری کردن از
جماع در حال حیض، و یکی انجام این عمل در غیر آن حال، و از آنجائی که توابین و متطهرین در جمله مورد بحث مطلق آمده، تمامی مراتب توبه و طهارت را به بیانی که گذشت شامل میشود.
و چون کلمه (توابین) صیغه مبالغه و به معنای کسی است که بسیار توبه میکند، بعید نیست این مبالغه را از کلمه (متطهرین) نیز استفاده کنیم، در نتیجه کثرت در توبه و طهارت از هر جهت استفاده شود، هم کثرت از جهت نوع توبه و طهارت، و هم از جهت عدد آن دو، آن وقت معنا چنین میشود که خدا همه انواع توبه را دوست میدارد، چه اینکه با
استغفار باشد و چه اینکه با
امتثال همه اوامر و نواهی او باشد، و چه با معتقد شدن به همه اعتقادات حقه باشد، و نیز خدا همه انواع تطهر را دوست میدارد، چه اینکه با گرفتن
وضو و انجام
غسل باشد، و چه اینکه با انجام اعمال صالحه باشد، و چه اینکه با کسب علوم حقه باشد، هم همه این انواع توبه و تطهر را دوست میدارد، و هم تکرار آن دو را.
«لا تقم فیه ابدا لمسجد اسس علی التقوی من اول یوم احق ان تقوم فیه فیه رجال یحبون ان یتطهروا والله یحب المطهرین» هرگز در آن
قیام (و عبادت) مکن، آن مسجدی که از روز نخست بر پایه تقوی بنا شده شایسته تر است که در آن قیام (و
عبادت ) کنی، در آن مردانی هستند که دوست میدارند پاکیزه باشند و خداوند پاکیزگان را دوست دارد.
ابتداء نهی میکند رسول خود را از اینکه در آن
مسجد به نماز بایستد، و سپس
مسجد قبا را اسم برده، بعد از مدح و ثنای آن مسجد، نماز خواندن در آنجا را ترجیح داده و فرموده : هر آینه، آن مسجدی که از روز اول بر اساس تقوا باشد سزاوارتر است به اینکه در آن به نماز بایستی و با این بیان به مدح نیت بانیان آن از نخستین روز پرداخته، و بدان جهت نماز گزاردن در آن را بر نماز در
مسجد ضرار ترجیح داده است.
هر چند در جمله بالا نفرموده : متعینا باید در مسجد قبا نماز بخوانی، بلکه فرموده : آنجا بخوانی سزاوارتر است لیکن همینکه نهی کرد از اینکه در مسجد ضرار نماز بخواند قهرا نماز در مسجد قبا را متعین کرده است. و جمله «فیه رجال یحبون ان یتطهروا» بیان علت رجحان است، و جمله «و الله یحب المطهرین» متمم آن تعلیل است، و همین تعلیل دلیل بر این است که مقصود از مسجد نامبرده در آیه، مسجد قبا است، نه
مسجد النبی و یا غیر آن.
و معنای آیه این است که : تا ابد در مسجد ضرار برای نماز نایست، که من
سوگند میخورم مسجد قبا که بر اساس تقوا و پرهیز از خدا از روز اول بنا نهاده شده، سزاوارتر است به اینکه در آن به نماز بایستی، زیرا در آن مسجد رجالی هستند که دوست میدارند خود را از گناهان پاک سازند - یا از پلیدیها و آلودگیها طاهر نمایند، و خداوند کسانی را که در صدد پاک کردن خود باشند دوست میدارد، و تو باید در میان چنین مردمی به نماز بایستی.
از همینجا معلوم میشود که جمله «لمسجد اسس...» به منزله تعلیلی است برای رجحان آن مسجد بر آن مسجد دیگر، و جمله «فیه رجال...» به منزله تعلیل برای رجحان اهل آن مسجد بر
اهل این مسجد است، و جمله «افمن اسس بنیانه» رجحان و مزیت دیگری را بیان میکند.
در اینکه منظور از این پاکیزگی، پاکیزگی ظاهری و جسمانی یا معنوی و باطنی است، در میان مفسران گفتگو است، در روایتی که در
تفسیر تبیان و
مجمع البیان در ذیل این آیه از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نقل شده چنین میخوانیم که به اهل مسجد قبا فرمود: ماذا تفعلون فی طهرکم فان الله تعالی قد احسن علیکم الثناء، قالوا نغسل اثر الغائط: شما به هنگام پاک ساختن خود چه کاری انجام میدهید که خداوند این چنین شما را مدح کرده است؟ گفتند ما اثر مدفوع را با آب میشوئیم.
روایاتی به همین مضمون از امام باقر علیهالسلام و
امام صادق علیهالسلام نقل شده است ولی همانگونه که بارها اشاره کردهایم اینگونه روایات دلیل بر منحصر بودن مفهوم آیه به این مصداق نیست، بلکه همانگونه که ظاهر
اطلاق آیه گواهی میدهد طهارت در اینجا معنی وسیعی دارد که هر گونه پاکسازی روحانی از آثار شرک و گناه، و جسمانی از آثار آلودگی به کثافات را شامل میشود.
پاکیزگی از آلودگیها، مایه رسیدن امتها به مقام
تسلیم در برابر خداوند می شود: «ربنا واجعلنا مسلمین لک ومن ذریتنا امة مسلمة لک وارنا مناسکنا وتب علینا انک انت التواب الرحیم• ربنا وابعث فیهم رسولا منهم یتلوا علیهم ءایـتک ویعلمهم الکتـب والحکمة ویزکیهم انک انت العزیز الحکیم»پروردگارا! ما را تسلیم فرمان خود قرار ده و از دودمان ما امتی که تسلیم فرمانت باشد به وجود آور، و طرز پرستش خودت را به ما نشان ده، و توبه ما را بپذیر، که تو
تواب و رحیمی•پروردگارا! در میان آنها پیامبری از خودشان مبعوث کن، تا آیات تو را بر آنها بخواند، و آنها را کتاب و
حکمت بیاموزد و پاکیزه کند، زیرا تو توانا و حکیمی (و بر این کار قادری). ( به نظر میرسد درخواست
ابراهیم و
اسماعیل علیهما السلامبرای
بعثت پیامبری از میان ذریه آنها در پی درخواست تشکیل «امت مسلمه» بدین جهت باشد که بعثت و هدفهای آن (که تزکیه، از آن جمله است) از ضروریات بنیادی برای تشکیل «امت مسلمه» است.)
در آیات فوق پس از آنکه ابراهیم و اسماعیل تقاضای ظهور پیامبر
اسلام را میکنند سه هدف برای بعثت او بیان میدارند: نخست تلاوت آیات خدا بر مردم، این جمله اشاره به بیدار ساختن اندیشهها در پرتو آیات گیرا و جذاب و کوبندهای است که از مجرای
وحی بر قلب پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نازل میشود و او به وسیله آن، ارواح خفته را بیدار میکند.
«یتلو» از ماده
تلاوت در لغت به معنی پی در پی آوردن چیزی است و هنگامی که عباراتی را پشت سر هم و روی نظام صحیحی بخوانند، عرب از آن تعبیر به تلاوت میکند، بنابراین تلاوت منظم و پی در پی مقدمهای است برای بیداری و
ایجاد آمادگی، برای تعلیم و تربیت. سپس تعلیم کتاب و حکمت را هدف دوم میشمرد، چرا که تا آگاهی حاصل نشود، تربیت که مرحله سوم است صورت نمیگیرد. تفاوت کتاب و حکمت ممکن است در این جهت باشد که کتاب اشاره به کتب آسمانی است، و اما حکمت، علوم و دانشها و اسرار و علل و نتائج احکام است که از طرف پیامبر، تعلیم میشود. که مسأله تزکیه است بیان میدارد.
و به این ترتیب تکامل وجود انسان در جنبههای علمی و عملی به عنوان هدف نهائی بعثت پیامبر، معرفی شده است. این نکته مخصوصا قابل توجه است که علوم بشر محدود است، و آمیخته با هزاران نقطه
ابهام و خطاهای فراوان، و از این گذشته نسبت به آنچه را هم میداند گاهی نمیتواند دقیقا امیدوار باشد چرا که خطاهای خود و دیگران را دیده است. اینجا است که باید پیامبران، با علوم راستین و خالی از هر گونه خطا که از مبدء وحی گرفتهاند به میان مردم بیایند، خطاهایشان را بر طرف سازند، آنجا را که نمیدانند به آنها بیاموزند و آن را که میدانند به آنها
اطمینان خاطر دهند.
موضوع دیگری که در این رابطه لازم به یادآوری است این است که نیمی از شخصیت ما را
عقل و خرد تشکیل میدهد و نیمی را غرائز و امیال، به همین دلیل ما به همان اندازه که نیاز به
تعلیم داریم، نیاز به تربیت هم داریم، هم خرد ما باید تکامل یابد و هم غرائز درونی ما به سوی هدف صحیحی رهبری شوند. لذا پیامبران هم معلمند، هم مربی، هم آموزش دهندهاند و هم پرورش دهنده.
تزکیه،
ادعای تزکیه،
ارزش تزکیه،
پاداش تزکیه،
تزکیه اهلبیت،
تزکیه عیسی،
تزکیه لوط،
تزکیه مریم،
تزکیه مؤمنان،
تزکیه یحیی،
دعوت به تزکیه،
زمینههای تزکیه،
عجز از تزکیه،
محرومیت از تزکیه،
محمد و تزکیه مردم،
مکان تزکیه،
منشأ تزکیه.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «تزکیه».