• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حزن انسان (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در قرآن کریم به اندوه انسان ، در پی گرفتاری به سختی و بلا اشاره شده است.



در پی گرفتاری به سختی و بلا انسان دچار اندوه می شود که خداوند متعال در آیه ۴۸ سوره شوری به آن اشاره کرده است:
... و انا اذا اذقنا الانسـن منا رحمة فرح بها و ان تصبهم سیئة بما قدمت ایدیهم فان الانسـن کفور. «پس اگر روى برتابند ما تو را بر آنان نگهبان نفرستاده‌ايم بر عهده تو جز رسانيدن (پيام) نيست و ما چون رحمتى از جانب خود به انسان بچشانيم بدان شاد و سرمست گردد و چون به (سزاى) دستاورد پيشين آنها به آنان بدى رسد انسان ناسپاسى مى‌كند.»
(به قرینه مقابله «فرح بها» با «ان الانسان کفور» استفاده می‌شود که انسان، وقتی گرفتار سیئه و بدی می‌شود، اندوهگین شده، کفران می‌کند.)

۱.۱ - دیدگاه تفسیر نمونه

نه نعمتهاى الهى از طريق انگيزه شكر منعم برخی انسانها را بيدار و به شكرگزارى و معرفت و اطاعت او وامى‌دارد، نه مجازاتهايى كه به خاطر گناهان دامنگيرش مى‌شود او را از خواب غفلت بيدار مى‌كند، و نه دعوت پيامبر (ص) در او اثر مى‌گذارد.
اسباب هدايت از نظر" تشريع " دعوت رسولان خدا، و از نظر" تكوين " گاه نعمت و گاه مصيبت است، اما در اين كوردلان بيخبر هيچ يك از اين امور مؤثر نمى‌افتد، مقصر آنها هستند تو(پیامبر) نيستى، تو وظيفه ابلاغ را انجام داده‌اى.
تعبير" اذا اذقنا" (هنگامى كه بچشانيم) در آيه فوق در مورد رحمت پروردگار و در بعضى از آيات ديگر قرآن در مورد عذاب الهى ، ممكن است اشاره به اين باشد كه نعمتها و مصائب اين دنيا هر چه باشد در مقابل نعمتها و مصائب آخرت چيز اندكى است، و يا اينكه اين افراد كم‌ظرفيت با مختصر نعمتى مست و مغرور ، و با مختصر مصيبتى مايوس و كفور مى‌شوند.
اين نكته نيز قابل توجه است كه نعمت را به خودش نسبت مى‌دهد چرا كه مقتضاى رحمت او است، و مصائب و بلاها را به آنها، چرا كه نتيجه اعمال خودشان است.
اين نكته را نيز قبلا گفته‌ايم كه تعبير به" انسان" در اين گونه آيات اشاره به طبيعت " انسان تربيت نايافته" است كه فكرى كوتاه و روحى ضعيف و كوچك دارد، تكرار آن در آيه فوق تاكيدى است بر همين معنى.


اندوه انسان، در پی گرفتاری به بادهای تند و امواج دریا در سوره یونس آمده است:
... و جرین بهم بریح طیبة و فرحوا بها جاءتها ریح عاصف و جاءهم الموج من کل مکان و ظنوا انهم احیط بهم دعوا الله مخلصین له الدین لـئن انجیتنا من هـذه لنکونن من الشـکرین. « او كسى است كه شما را در خشكى و دريا مى‌گرداند تا وقتى كه در كشتيها باشيد و آنها با بادى خوش آنان را بب ر ند و ايشان بدان شاد شوند (بناگاه) بادى سخت بر آنها وزد و موج از هر طرف بر ايشان تازد و يقين كنند كه در محاصره افتاده‌اند در آن حال خدا را پاكدلانه مى‌خوانند كه اگر ما را از اين (ورطه) بر هانى قطعا از سپاسگزاران خواهيم شد.»
( به قرینه مقابله «و جرین بهم بریح طیبة و فرحوا بها» با «جائتها ریح عاصف و جاءهم الموج من...» استفاده می‌شود که انسان با وزش توفان و گرفتار شدن به امواج دریا، اندوهگین شده، استمداد می‌طلبد.)

۲.۱ - نکته ها

در اينجا به چند نكته بايد توجه كرد:
۱- آنچه در آيات فوق خوانديم مخصوص به بت پرستان نيست، بلكه يك اصل كلى در باره همه افراد آلوده و دنياپرست و كم ظرفيت و فراموشكار است، به هنگامى كه امواج بلاها آنها را احاطه مى‌كند و دستشان از همه جا كوتاه، و كارد به استخوانشان مى‌رسد، و يار و ياورى براى خود نمى‌بينند، دست به درگاه خدا بر مى‌دارند و هزار گونه عهد و پيمان با او مى‌بندند و نذر و نياز مى‌كند كه اگر از اين بلاها رهايى يابيم چنين و چنان مى‌كنيم.
اما اين بيدارى و آگاهى كه انعكاسى است از روح توحيد فطرى براى اينگونه اشخاص چندان به طول نمى‌انجامد، همين كه طوفان بلا فرو نشست و مشكل حل شد پرده‌هاى غفلت بر قلب آنها فرو مى‌افتد پرده‌هاى سنگينى كه جز طوفان بلا نمى‌توانست آن را جابجا كند.
با اينكه اين بيدارى موقتى، اثر تربيتى در افراد فوق العاده آلوده ندارد حجت را بر آنها تمام مى‌كند، و دليلى خواهد بود بر محكوميتشان.
ولى افرادى كه آلودگى مختصرى دارند در اين گونه حوادث معمولا بيدار مى‌شوند و مسير خود را اصلاح مى‌كنند، اما بندگان خدا حسابشان روشن است، در آرامش همان قدر به خدا توجه دارند كه به هنگام سختى زيرا مى‌دانند هر خير و بركتى كه ظاهرا از عوامل طبيعى به آنها مى‌رسد آنهم در واقع از ناحيه خدا است.
و به هر حال اين يادآورى و تذكر در آيات فراوانى از قرآن مجيد آمده است.
۲- در آيات فوق نقطه مقابل" ضراء" (ناراحتى و زيان)" رحمت" ذكر شده است نه" سراء" (خوشى و مسرت) اشاره به اينكه هر گونه خوبى به انسان برسد از ناحيه خدا و رحمت بى پايان او است در حالى كه بديها اگر به عنوان درس عبرت نباشد از اثرات اعمال خود انسان مى‌باشد.
۳- در آغاز دومين آيه مورد بحث ضميرها به صورت مخاطب ذكر شده، اما در اثناء آيه به صورت غائب در مى‌آيد، و مسلما اين نكته‌اى دارد.
بعضى از مفسران گفته‌اند كه اين تغيير لحن آيه به خاطر آن است كه وضع حال مشركان را به هنگامى كه گرفتار طوفان و بلا مى‌شوند به عنوان درس عبرتى براى ديگران بيان كنند به همين دليل آنها را غائب فرض كرده و بقيه را در حضور.
بعضى ديگر گفته‌اند نكته‌اش بى اعتنايى و تحقير آنها است گويى نخست آنها را خداوند به حضور مى‌پذيرد و مخاطب مى‌سازد، سپس آنها را از خود دور كرده و رها مى‌نمايد.
اين احتمال نيز وجود دارد كه آيه به صورت يك ترسيم طبيعى از چگونگى وضع مردم باشد، تا آن زمان كه در كشتى نشسته‌اند و از ساحل دور نشده‌اند در ميان جمعند، و بنا بر اين مى‌توانند مخاطب باشند، اما هنگامى كه كشتى آنها را از ساحل دور مى‌كند و از چشمها تدريجا پنهان مى‌شوند به صورت گروه غائبى در شمار مى‌آيند و اين يك ترسيم زنده از دو حالت مختلف آنها است.
۴- جمله" أُحِيطَ بِهِمْ" به معنى اين است كه آنها از هر سو در احاطه امواج بلا قرار گرفته‌اند ولى در اينجا كنايه از هلاكت و نابودى است، كه لازمه آن مى‌باشد.


در آیات ۴۸و ۴۹ سوره روم ماجرای اندوه انسان، هنگام قطع بارندگی و خشکسالی آمده است:
... فتری الودق یخرج من خلــله فاذا اصاب به من یشاء من عباده اذا هم یستبشرون
و ان کانوا من قبل ان ینزل علیهم من قبله لمبلسین. « خدا همان كسى است كه بادها را مى‌فرستد و ابرى برمى‌انگيزد و آن را در آسمان هر گونه بخواهد مى‌گستراند و انبوهش مى‌گرداند پس مى‌بينى باران از لابلاى آن بيرون مى‌آيد و چون آن را به هر كس از بندگانش كه بخواهد رسانيد بناگاه آنان شادمانى مى‌كنند؛ و قطعا پيش از آنكه بر ايشان فرو ريزد (آرى) پيش از آن سخت نوميد بودند.»
یکی از معانی « ابلاس»، حزن و انکسار است.
[۷] لسان العرب، ج۶، ص۳۰، «بلس».


۳.۱ - شادمانى انسانهای منتظر باران

دیدگاه يكى از نقشهاى مهم هنگام نزول باران بر عهده بادها گذاشته شده است آنها هستند كه قطعات ابر را از سوى درياها به سوى زمينهاى خشك و تشنه حمل مى‌كنند، و همانها هستند كه ماموريت گستردن ابرها را بر صفحه آسمان ، و سپس متراكم ساختن آنها، و بعد از آن خنك كردن محيط ابرها و آماده نمودن براى باران‌زايى بر عهده دارند.
بادها همچون چوپان آگاه و پر تجربه‌اى هستند كه گله گوسفندان را به موقع از اطراف بيابان جمع مى‌كند و در مسيرهاى معينى حركت مى‌دهد، سپس آنها را براى دوشيدن شير آماده مى‌سازد! جمله" فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ مِنْ خِلالِهِ" (دانه‌هاى باران و ذرات كوچك آن را مى‌بينى كه از لابلاى ابرها خارج مى‌شوند) ممكن است اشاره به اين باشد كه غلظت ابرها و شدت وزش بادها در حدى نيست كه مانع خروج قطره‌هاى كوچك باران از ابر و نزول آن بر زمين شود، بلكه اين ذرات كوچك على رغم طوفان و ابرى كه صحنه آسمان را پوشانده، راه خود را از لابلاى آنها به سوى زمين پيدا مى‌كنند، و نرم نرم بر زمينهاى تشنه پاشيده مى‌شوند تا به خوبى آنها را سيراب كنند و در عين حال ويرانى به بار نياورند.
باد و طوفانى كه گاه درختان عظيم را از جا مى‌كند و صخره‌ها را به حركت در مى‌آورد، به قطره كوچك و لطيف باران اجازه مى‌دهد كه از لابلاى آن بگذرد و بر زمين قرار گيرد.
اين نكته نيز قابل توجه است كه قطعه قطعه بودن ابرها هر چند در يك روز ابرى كه ابر تمام صفحه آسمان را پوشانيده براى ما چندان محسوس نيست اما به هنگامى كه با هواپيما از لابلاى ابرها عبور مى‌كنيم يا بر فراز آن قرار مى‌گيريم كاملا روشن و نمايان است.
در پايان آيه مى‌افزايد:" هنگامى كه اين باران حياتبخش را به هر كس از بندگانش بخواهد برساند، آنها خوشحال و مسرور مى‌شوند" (فَإِذا أَصابَ بِهِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ إِذا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ).
" هر چند پيش از آنكه بر آنان نازل شود، نوميد و مايوس بودند" (وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ يُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمُبْلِسِينَ)
اين ياس و آن بشارت را كسانى به خوبى درك مى‌كنند كه همچون عرب‌هاى بيابانگرد حيات و زندگيشان پيوند بسيار نزديكى با همين قطره‌هاى باران دارد.
آنها در حالى كه گاه نااميدى و ياس، سايه شوم و سنگينى بر جان و روحشان افكنده و آثار تشنگى و عطش در وجود آنها و دامها و زمين مزروعيشان آشكار گشته ناگهان بادهايى كه پيشقراولان نزول باران است به حركت در مى‌آيد، بادهايى كه آنها بوى باران از لابلايش به مشام مى‌رسد.
چند لحظه مى‌گذرد، ابرها در آسمان گسترده مى‌شوند، غليظتر و فشرده‌تر مى‌گردند، و سپس باران شروع مى‌شود، گودالها از آب زلال پر مى‌شود، جويهاى كوچك و بزرگ از اين مائده آسمانى لبريز مى‌گردد، زندگى و حيات در زمينهاى خشك و هم در اعماق دل اين بيابانگردان جوانه مى‌زند، برق اميد در دلهاشان مى‌درخشد و ابرهاى تاريك ياس نوميدى كنار مى‌رود.
تكرار كلمه" قبل" در آيه ظاهرا براى تاكيد است، مى‌گويد: چند لحظه قبل از باران - آرى چند لحظه قبل از آن- چهره‌ها عبوس ، و قيافه‌ها در هم بود، اما ناگهان باران مى‌بارد و لبخند شادى بر لبها نقش مى‌بندد، چه موجود ضعيفى است انسان و چه خداى مهربانى است او.
در فارسى نيز گاهى زمان را براى تاكيد تكرار مى‌كنيم، مى‌گوئيم تا ديروز- بله تا همين ديروز- فلانى با من دوست بود، ولى الان شديدا دشمن شده و هدف از اين تكرار تاكيد بر تغيير حالات انسان است.



جعبه ابزار