• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حزن در عرفان

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حزن، اصطلاحی در تصوف و عرفان، به معنای اندوهی که در سلوک برای سالک پیش می‌آید.




حُزْن و حَزَن در لغت به معنای زمین سخت و ناهموار و نیز به معنای سختی و خشونتی است که در نفْس پدید می‌آید و به این اعتبار به معنای همّ و غم و اندوه شدیدی است که بر اثر وقوع امری ناخوشایند یا فقدان و از دست رفتن امری مطلوب و خوشایند حاصل می‌شود.
[۴] علی ‌بن محمد جرجانی، التعریفات، ج۱، ص۱۰۰، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.




حزن حالت قبضی است که قلبِ سالکان را از پراکنده شدن در وادی‌های غفلت بازمی‌دارد.
[۵] عبدالکریم ‌بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریه، ج۱، ص۱۳۸، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
[۶] روزبهان بقلی، شرح شطحیات، ج۱، ص۶۳۴، چاپ هانری کربن، تهران ۱۳۶۰ش.
[۷] محمد بن حسن اسنوی، حیاةالقلوب فی کیفیة الوصول الی المحبوب، ج۲، ص۱۹۸، در هامش ابوطالب مکی، کتاب قوت القلوب فی معاملة المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید، ج ۱ـ۲، قاهره ۱۳۱۰، چاپ افست بیروت.
همچنین گفته شده که حزن، اندوه و تأسف قلب برای چیزی است که از دست رفته یا به‌دست آمدنش ناممکن است. در طریقت، حزْن تأسف بنده برای از دست دادن کمالات و اسباب و مقدّمات کمال است.
[۸] عبدالرزاق کاشی، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، ج۱، ص۲۳۵، چاپ مجید هادی‌زاده، تهران ۱۳۷۹ش.




در قرآن کریم، حزن و مشتقات آن ۴۲ بار به کار رفته است که دو مضمون عمده را در آن‌ها می‌توان تشخیص داد: آیاتی که در آن‌ها خدا به رسول خود صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم، که به سبب تکذیب و انکار قوم دچار غم و اندوه شده، خطاب می‌کند که غمگین مباش و آیاتی که در آن‌ها خدا به مؤمنان و دوستان خویش (اولیاءاللّه) وعده می‌دهد که در دنیا و آخرت غم و اندوه را از دلهای آنان خواهد زدود. همچنین خدا به رسول و مؤمنان توصیه کرده که به سبب آنچه به دست نیامده یا از دست رفته است غمگین نباشند.
در قرآن در غالب موارد خوف و حزن در کنار هم آمده‌اند و در همین سیاق است که یک ویژگی اولیای خدا آن است که خوف و حزنِ دنیوی ندارند. این معنا را باید معنای مذموم حزن در قرآن دانست، اما در قرآن به معنای لطیف‌تر و مثبت حزن هم اشاره شده است: مؤمنانی که اندوهشان از این بابت بود که در جهاد در کنار پیامبر چیزی برای انفاق نداشتند.



در روایات و احادیث نیز اشاراتی به معنای مثبت حزن آمده است. همچنان که گفتار حضرت علی علیه‌السلام در نهج‌البلاغه
[۲۳] علی ‌بن ابی‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغه، خطبه ۱۹۳، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
که پارسایان با خواندن قرآن دلهای خود را محزون می‌کنند، در درجات حزن نزد عرفا بازتاب یافته است.



به تبع قرآن و حدیث، در اندیشه اسلامی نیز دو جنبه کلی برای حزن می‌توان درنظرگرفت: یکی جنبه مثبت، که در تعالی روح و طی مراحل سیروسلوک نقش مهمی ایفا می‌کند و موجب تسریع در گذراندن آن مراحل می‌شود و دیگری جنبه منفی، که حاصل دلبستگی به امور ناپایدار و تعلق خاطر به دنیا و غفلت از خداست.



در نظامهای اخلاقیِ فیلسوفانی همچون کندی و ابن‌مسکویه و خواجه‌نصیرالدین طوسی، بیشتر درباره معنای مذموم حزن بحث شده است. آنان حزن را جزو امراض نفسانی به‌شمار آورده و آن را ناشی از حرص و دلبستگی به خواسته‌ها و امور دنیوی دانسته و بر این اساس کوشیده‌اند راه علاج آن را عرضه کنند.
[۲۴] احمد بن محمد مسکویه، تهذیب‌الاخلاق و تطهیر الاعراق، ج۱، ص۱۸۰ـ۱۸۳، چاپ حسن تمیم، بیروت ۱۳۹۸، چاپ افست قم ۱۴۱۰.
[۲۵] محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، ج۱، ص۱۹۳، چاپ مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران ۱۳۶۹ش.
[۲۶] محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، ج۱، ص۱۹۶ـ ۲۰۰، چاپ مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران ۱۳۶۹ش.




اما در اخلاق عرفانی، حزن اهمیت و شأن سلوکی دارد و چنان‌که در مصباح‌الشریعه آمده، از نشانه‌های اهل معرفت و حاصل کثرت واردات غیبی بر ضمیر عارفان است.




۸.۱ - حزن ممدوح و مذموم


تقسیم‌بندی حزن به ممدوح و مذموم ــکه می‌تواند نسبت حزن را در اخلاق عرفانی با حزن در اخلاق فلسفی روشن کندــ در نوشته‌های عرفانی به صراحت آمده است. از سَریِ سَقَطی (متوفی ۲۵۷) نقل است که حزنِ دنیا مذموم و حزنِ آخرت (ناظر به امور اخروی) ممدوح است.
[۲۸] عبدالکریم ‌بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریه، ج۱، ص۱۳۹، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.


۸.۲ - حزن حرام و مندوب


اِسنَوی
[۲۹] محمد بن حسن اسنوی، حیاةالقلوب فی کیفیة الوصول الی المحبوب، ج۲، ص۱۹۸ـ۱۹۹، در هامش ابوطالب مکی، کتاب قوت القلوب فی معاملة المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید، ج ۱ـ۲، قاهره ۱۳۱۰، چاپ افست بیروت.
نیز حزن را به حرام و مندوب (مستحب) تقسیم کرده است. حزنِ حرام حاصل تأسف بر از دست دادن امور دنیوی است، همان طور که خدا از آن نهی کرده است: «لِکَیلا تَاْسَوا علی ما فاتَکُم» (تا بر آنچه از دستتان می‌رود اندوهگین مباشید. ). اما حزن مستحب تأسف به سبب کوتاهی در انجام دادن اعمال صالح و تأسف بر زمانِ از دست رفته است. به این ترتیب عموم عرفا حزن متعلق به آخرت را ممدوح و حزن متعلق به دنیا را مذموم دانسته‌اند.

۸.۳ - فضیلت حزن


در این میان، ابوعثمانِ حیری (متوفی ۲۹۸) حزن را به هر وجهی که باشد فضیلت دانسته است، تنها به شرط آن‌که موجب معصیت نشود.
[۳۱] عبدالکریم ‌بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریه، ج۱، ص۱۳۹، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
[۳۲] محمد بن ابراهیم عطار، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص۴۸۰، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۷۸ش.
[۳۳] محمد بن حسن اسنوی، حیاةالقلوب فی کیفیة الوصول الی المحبوب، ج۲، ص۱۹۸، در هامش ابوطالب مکی، کتاب قوت القلوب فی معاملة المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید، ج ۱ـ۲، قاهره ۱۳۱۰، چاپ افست بیروت.


۸.۴ - حزن از مقامات اهل سلوک


قشیری
[۳۴] عبدالکریم ‌بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریه، ج۱، ص۱۳۸ـ۱۴۰، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
[۳۵] عبدالکریم ‌بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریه، ج۱، ص۴۷۵ـ۴۷۶، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
حزن را جزو اولین مقامات یا مدارج اهل سلوک آورده است.

۸.۵ - احادیث در این زمینه


قشیری
[۳۶] عبدالکریم ‌بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریه، ج۱، ص۱۳۸، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
حدیثی از پیامبر اکرم روایت کرده که طبق آن، حزن از ناگواری‌هایی است که زمینه بخشش گناهان بنده مؤمن را فراهم می‌آورد. روایت شده که خود پیامبر نیز همواره در حالت حزن و تفکر بوده است.
[۳۷] عبدالکریم ‌بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریه، ج۱، ص۱۳۸، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
[۳۸] ضیاءالدین نخشبی، سِلک السلوک، ج۱، ص۱۱۹ـ۱۲۰، چاپ غلامعلی آریا، تهران ۱۳۶۹ش.
همچنین روایت است که خدا قلب حزین را دوست دارد.
[۳۹] عبدالکریم ‌بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریه، ج۱، ص۱۳۸، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
شاید به همین دلیل است که در طی طریق خدا، سالکِ محزون چالاک‌تر از سالکِ فاقدِ حزن است
[۴۰] عبدالکریم ‌بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریه، ج۱، ص۱۳۸، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
[۴۱] ضیاءالدین نخشبی، سِلک السلوک، ج۱، ص۱۱۹، چاپ غلامعلی آریا، تهران ۱۳۶۹ش.
و نزدیک‌‌ترین کس به خدا در روز قیامت کسی است که حزنش طولانی باشد.
[۴۲] ضیاءالدین نخشبی، سِلک السلوک، ج۱، ص۱۱۹، چاپ غلامعلی آریا، تهران ۱۳۶۹ش.




تفاسیر عرفانی عموماً حزن در قرآن را ذیل مفهوم سَتر و تجلی معنا کرده‌اند. به این ترتیب که حزن و اندوه حاصل محجوب شدن بنده و استتار خداست، همچنان‌که شادی و سُرور نتیجه تجلی و آشکار شدن حق است.
[۴۳] محمد بن حسین سلمی، حقائق التفسیر: تفسیرالقرآن العزیز، ذیل آل‌عمران: ۱۳۹، چاپ سیدعمران، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۱.
[۴۴] روزبهان بقلی، عرائس البیان فی حقایق القرآن، ذیل توبه: ۴۰، چاپ سنگی، لکهنو ۱۳۱۵.




خوف و حزن، که در بیش‌تر موارد در قرآن کنار هم آمده‌اند، همراه با مفاهیم متقابلشان، یعنی رجا و سرور، دو زوجِ مفهومی را تشکیل می‌دهند که در سلوک الی‌اللّه جایگاه مهمی دارند.



خوف و حزن از صفات نفس‌اند که در سفر سالک از مرتبه نفس به مرتبه قلب، خوف به خشیت و حزن به درد و اشتیاق بدل می‌گردد. بر این اساس می‌توان گفت حزن از لوازم ایمان است.
[۴۵] سلطان محمد بن حیدر سلطانعلیشاه، بیان السعادة فی مقامات العبادة، ذیل بقره: ۳۸، تهران ۱۳۴۴ش.
[۴۶] سلطان محمد بن حیدر سلطانعلیشاه، بیان السعادة فی مقامات العبادة، ذیل انعام: ۴۸، تهران ۱۳۴۴ش.




عارفان مضمون عبارت قرآنیِ «فلا خوفٌ علیهم و لاهُم یحزَنون» را این‌گونه تفسیر کرده‌اند که حزن مؤمنان در دنیا به‌سبب مفارقت و دوری از خداست اما در آخرت به سبب برخورداری از نعمت وصال، حزن و اندوهی ندارند. همچنین گفته شده است که مؤمنان به سبب ایمانشان، در دنیا خوفی و در آخرت حزنی ندارند.
[۴۷] محمد بن حسین سلمی، حقائق التفسیر: تفسیرالقرآن العزیز، ذیل زخرف: ۶۸، چاپ سیدعمران، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۱.
[۴۸] روزبهان بقلی، عرائس البیان فی حقایق القرآن، ذیل اعراف: ۳۵، چاپ سنگی، لکهنو ۱۳۱۵.




پیوند حزن و خوف در قرآن، در سخنان عرفا به نحوه‌ای از ملازمت مفهومی بسط یافته است، چنان‌که انصاری در منازل السائرین
[۴۹] عبداللّه ‌بن محمد انصاری، کتاب منازل‌السائرین، ج۱، ص۲۵ـ۲۶، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
ابواب حزن و خوف را کنار هم آورده است. همچنین گفته شده حزن از لوازم و مراحل مقام خائفان است.
[۵۰] علی‌ بن سعد قریشی، خلاصة الالفاظ جامع العلوم: ملفوظات حضرت سیدجلال‌الدین بخاری اُچّی ملقب به مخدوم جهانیان، ج۱، ص۵۵۰، چاپ غلام سرور، اسلام‌آباد ۱۳۷۱ش.
خوف و حزن از این‌رو که هر دو تألم باطنی‌اند مشترک‌اند، اما تفاوتشان در آن است که حزن به آنچه گذشته است و خوف به امر آینده، اعم از عقوبت یا هیبت جلال خدا، تعلق می‌گیرد.
[۵۱] عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین، ج۱، ص۱۰۶، چاپ محسن بیدارفر، قم ۱۳۷۲ش.




افزون بر رابطه خوف و حزن، در اقوال عارفان میان حزن و عقل یا تفکر نیز رابطه مثبتی وجود دارد، به این معنا که حزن از نشانه‌های عقل است.
[۵۲] عبدالکریم ‌بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریه، ج۱، ص۱۳۸، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
[۵۳] عبدالکریم ‌بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریه، ج۱، ص۱۴۰، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
[۵۴] ضیاءالدین نخشبی، سِلک السلوک، ج۱، ص۱۱۹ـ ۱۲۰، چاپ غلامعلی آریا، تهران ۱۳۶۹ش.




حزن سه مرتبه دارد.

۱۵.۱ - حزن عامه


مرتبه اول، حزن عامه است که سبب آن کوتاهی در طاعات و افتادن به دام معاصی و گذراندن اوقات به بطالت است.

۱۵.۲ - حزن مریدان و متوسطان


مرتبه دوم، حزن مریدان و متوسطان است و سببش تفرقه ایشان است که در پی جمعیت یا حق‌اند.

۱۵.۳ - حزن خواص


مرتبه سوم متعلق به خواص است هرچند خواص دچار حزن نمی‌گردند زیرا ایشان اهل‌جمعیت و وجدان (یافتن حق) اند، حال آن‌که حزن به تفرقه و فقدان بازمی‌گردد. بر این اساس خواص نه برای خویش بلکه برای دیگران محزون می‌شوند یا این‌که خود را به حزن وادار می‌کنند (تَحزُّن) یا، به سبب ترک اَوْلی، در غلبه احوال دچار حزن می‌شوند که این خود از مواجید اهل تلوین است.
[۵۵] عبداللّه ‌بن محمد انصاری، کتاب منازل‌السائرین، ج۱، ص۲۵ـ۲۶، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
[۵۶] عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین، ج۱، ص۱۰۱ـ ۱۰۵، چاپ محسن بیدارفر، قم ۱۳۷۲ش.
[۵۷] عبدالرزاق کاشی، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، ج۱، ص۲۳۵، چاپ مجید هادی‌زاده، تهران ۱۳۷۹ش.




برخی از نشانه‌های حزن عبارت‌اند از: خوراک اندک،
[۵۸] عبدالکریم ‌بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریه، ج۱، ص۱۳۹، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
خوابِ کم،
[۵۹] محمد بن حسین سلمی، طبقات‌الصوفیه، ج۱، ص۳۵، چاپ نورالدین شریبه، حلب ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶.
سخن مختصر، غربت و تنهایی، تفکر در گناهان گذشته، کم‌توجهی به امور دنیوی، و ترس از حضور در پیشگاه خدا بدون زاد سفر اخروی.
[۶۰] محمد بن حسن اسنوی، حیاةالقلوب فی کیفیة الوصول الی المحبوب، ج۲، ص۱۹۹، در هامش ابوطالب مکی، کتاب قوت القلوب فی معاملة المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید، ج ۱ـ۲، قاهره ۱۳۱۰، چاپ افست بیروت.
از ابوعثمان حیری نیز نقل است که اندوهگین کسی است که از اندوه پروایی ندارد.
[۶۱] محمد بن ابراهیم عطار، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص۴۸۰، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۷۸ش.




در مکتوبات عرفانی اشاراتی هست که نشان می‌دهد حزنِ اهل سلوک کیفیت خاصی دارد که آن را از اندوه متعارف متمایز می‌سازد. در مصباح‌الشریعه آمده که ظاهر محزون قبض و گرفتگی است، اما باطنش بسط و گشادگی. سالک محزون در میان مردم مانند بیماران می‌زید، اما زیستنش با خدا در انس و قربت است. همچنین گفته شده که عاقبت گریه و حزنِ سالکان، خنده و طرب است و خودِ این حزن بهانه‌ای است که به واسطه آن خدا یاری و رحمتش را بر بنده نازل می‌کند.
[۶۳] جلال‌الدین محمد بن محمد مولوی، کتاب مثنوی معنوی، ج ۱، دفتر۱، ابیات ۸۱۷ـ۸۱۹، چاپ رینولد آلن نیکلسون، تهران: انتشارات مولی.
[۶۴] ضیاءالدین نخشبی، سِلک السلوک، ج۱، ص۱۲۰، چاپ غلامعلی آریا، تهران ۱۳۶۹ش.




گذشته از احوال اندوهگین، که در وصف بیش‌تر عرفا می‌توان یافت، برخی از ایشان به حزن و اندوه شهره بوده‌اند.

۱۸.۱ - حسن بصری


حسنِ بصری، که به‌روایت عطار،
[۶۵] محمد بن ابراهیم عطار، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص۴۷ـ۴۸، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۷۸ش.
هیچ‌کس لب او را خندان ندید مگر به هنگام جان دادن که لطافتی از سوی خدا دیده‌بود.
[۶۶] عبدالکریم ‌بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریه، ج۱، ص۱۴۰، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.


۱۸.۲ - فضیل بن عیاض


فُضَیل‌ بن عَیاض (متوفی ۱۸۷)، که چندان حزین بود که وقتی از دنیا رفت گفتند اندوه از زمین رفت.
[۶۷] عبدالکریم ‌بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریه، ج۱، ص۱۴۰، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
[۶۸] محمد بن ابراهیم عطار، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص۱۰۰، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۷۸ش.
[۶۹] محمد بن ابراهیم عطار، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص۱۱۰، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۷۸ش.


۱۸.۳ - سری‌سقطی


سَری‌سَقَطی، که می‌گفت دوست داشتم اندوه تمام خلق را بر من می‌افکندند.
[۷۰] عبدالکریم ‌بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریه، ج۱، ص۱۴۰، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.


۱۸.۴ - ابوالحسن خرقانی


اما شاید شاخص‌‌ترین کس در حزن، ابوالحسن خرقانی (متوفی ۴۲۵) بود که همواره در حال قبض بود و عطار
[۷۱] محمد بن ابراهیم عطار، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص۶۶۱، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۷۸ش.
از او با لقب «بحر اندوه» یاد کرده است. از این حیث، وی نقطه مقابل ابوسعید ابوالخیر (متوفی ۴۴۰) بود که حال غالبش بسط بود. از مضامین مهمِ حکایتی که از ملاقات این دو نقل شده، همین حزن ابوالحسن و شادی ابوسعید است.
[۷۲] محمد بن منوّر، اسرار التوحید فی مقامات الشیخ ابی‌سعید، ج۱، ص۱۴۴، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۶۶ش.
[۷۳] محمد بن ابراهیم عطار، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص۶۶۶، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۷۸ش.
[۷۴] محمد بن ابراهیم عطار، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص۷۰۴، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۷۸ش.
[۷۵] محمد بن ابراهیم عطار، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص۷۰۹، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۷۸ش.




(۱) قرآن.
(۲) ابن‌منظور، لسان العرب.
(۳) محمد بن حسن اسنوی، حیاةالقلوب فی کیفیة الوصول الی المحبوب، در هامش ابوطالب مکی، کتاب قوت القلوب فی معاملة المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید، ج ۱ـ۲، قاهره ۱۳۱۰، چاپ افست بیروت.
(۴) عبداللّه ‌بن محمد انصاری، کتاب منازل‌السائرین، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۵) علی ‌بن محمد جرجانی، التعریفات، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۶) حرّعاملی، وسائل الشیعه.
(۷) حسین ‌بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، تهران ۱۳۳۲ش.
(۸) روزبهان بقلی، شرح شطحیات، چاپ هانری کربن، تهران ۱۳۶۰ش.
(۹) روزبهان بقلی، عرائس البیان فی حقایق القرآن، چاپ سنگی، لکهنو ۱۳۱۵.
(۱۰) سلطان محمد بن حیدر سلطانعلیشاه، بیان السعادة فی مقامات العبادة، تهران ۱۳۴۴ش.
(۱۱) محمد بن حسین سلمی، حقائق التفسیر: تفسیرالقرآن العزیز، چاپ سیدعمران، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۱.
(۱۲) محمد بن حسین سلمی، طبقات‌الصوفیه، چاپ نورالدین شریبه، حلب ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶.
(۱۳) فخرالدین ‌بن محمد طریحی، مجمع البحرین، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ش.
(۱۴) عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین، چاپ محسن بیدارفر، قم ۱۳۷۲ش.
(۱۵) عبدالرزاق کاشی، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، چاپ مجید هادی‌زاده، تهران ۱۳۷۹ش.
(۱۶) محمد بن ابراهیم عطار، تذکرة الاولیاء، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۷۸ش.
(۱۷) علی ‌بن ابی‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغه، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۱۸) علی‌ بن سعد قریشی، خلاصة الالفاظ جامع العلوم: ملفوظات حضرت سیدجلال‌الدین بخاری اُچّی ملقب به مخدوم جهانیان، چاپ غلام سرور، اسلام‌آباد ۱۳۷۱ش.
(۱۹) عبدالکریم ‌بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریه، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۲۰) مجلسی، بحار الانوار.
(۲۱) محمد بن منوّر، اسرار التوحید فی مقامات الشیخ ابی‌سعید، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۶۶ش.
(۲۲) احمد بن محمد مسکویه، تهذیب‌الاخلاق و تطهیر الاعراق، چاپ حسن تمیم، بیروت ۱۳۹۸، چاپ افست قم ۱۴۱۰.
(۲۳) مصباح الشریعه، (منسوب به) امام جعفرصادق (ع)، بیروت: مؤسسةالاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
(۲۴) جلال‌الدین محمد بن محمد مولوی، کتاب مثنوی معنوی، چاپ رینولد آلن نیکلسون، تهران: انتشارات مولی.
(۲۵) ضیاءالدین نخشبی، سِلک السلوک، چاپ غلامعلی آریا، تهران ۱۳۶۹ش.
(۲۶) محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، چاپ مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران ۱۳۶۹ش.


 
۱. حسین ‌بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ذیل واژه، چاپ محمد سیدکیلانی، تهران ۱۳۳۲ش.    
۲. ابن‌منظور، لسان العرب، ذیل واژه.    
۳. فخرالدین ‌بن محمد طریحی، مجمع البحرین، ذیل واژه، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ش.    
۴. علی ‌بن محمد جرجانی، التعریفات، ج۱، ص۱۰۰، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۵. عبدالکریم ‌بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریه، ج۱، ص۱۳۸، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۶. روزبهان بقلی، شرح شطحیات، ج۱، ص۶۳۴، چاپ هانری کربن، تهران ۱۳۶۰ش.
۷. محمد بن حسن اسنوی، حیاةالقلوب فی کیفیة الوصول الی المحبوب، ج۲، ص۱۹۸، در هامش ابوطالب مکی، کتاب قوت القلوب فی معاملة المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید، ج ۱ـ۲، قاهره ۱۳۱۰، چاپ افست بیروت.
۸. عبدالرزاق کاشی، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، ج۱، ص۲۳۵، چاپ مجید هادی‌زاده، تهران ۱۳۷۹ش.
۹. مائده/سوره۵، آیه۴۱.    
۱۰. انعام/سوره۶، آیه۳۳.    
۱۱. لقمان/سوره۳۱، آیه۲۳.    
۱۲. بقره/سوره۲، آیه۶۲.    
۱۳. مائده/سوره۵، آیه۶۹.    
۱۴. یونس/سوره۱۰، آیه۶۲.    
۱۵. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۵۳.    
۱۶. حجر/سوره۱۵، آیه۸۸.    
۱۷. انعام/سوره۶، آیه۴۸.    
۱۸. اعراف/سوره۷، آیه۳۵.    
۱۹. یونس/سوره۱۰، آیه۶۲.    
۲۰. توبه/سوره۹، آیه۹۲.    
۲۱. حرّعاملی، وسائل الشیعه، ج۷، ص۷۶.    
۲۲. مجلسی، بحار الانوار، ج۷۴، ص۷۹.    
۲۳. علی ‌بن ابی‌طالب (ع)، امام اول، نهج‌البلاغه، خطبه ۱۹۳، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۲۴. احمد بن محمد مسکویه، تهذیب‌الاخلاق و تطهیر الاعراق، ج۱، ص۱۸۰ـ۱۸۳، چاپ حسن تمیم، بیروت ۱۳۹۸، چاپ افست قم ۱۴۱۰.
۲۵. محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، ج۱، ص۱۹۳، چاپ مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران ۱۳۶۹ش.
۲۶. محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، ج۱، ص۱۹۶ـ ۲۰۰، چاپ مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران ۱۳۶۹ش.
۲۷. مصباح الشریعه، (منسوب به) امام جعفرصادق (ع)، ج۱، ص۱۸۷، بیروت:مؤسسةالاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۰/۱۹۸۰.    
۲۸. عبدالکریم ‌بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریه، ج۱، ص۱۳۹، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۲۹. محمد بن حسن اسنوی، حیاةالقلوب فی کیفیة الوصول الی المحبوب، ج۲، ص۱۹۸ـ۱۹۹، در هامش ابوطالب مکی، کتاب قوت القلوب فی معاملة المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید، ج ۱ـ۲، قاهره ۱۳۱۰، چاپ افست بیروت.
۳۰. حدید/سوره۵۷، آیه۲۳.    
۳۱. عبدالکریم ‌بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریه، ج۱، ص۱۳۹، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۳۲. محمد بن ابراهیم عطار، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص۴۸۰، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۷۸ش.
۳۳. محمد بن حسن اسنوی، حیاةالقلوب فی کیفیة الوصول الی المحبوب، ج۲، ص۱۹۸، در هامش ابوطالب مکی، کتاب قوت القلوب فی معاملة المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید، ج ۱ـ۲، قاهره ۱۳۱۰، چاپ افست بیروت.
۳۴. عبدالکریم ‌بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریه، ج۱، ص۱۳۸ـ۱۴۰، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۳۵. عبدالکریم ‌بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریه، ج۱، ص۴۷۵ـ۴۷۶، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۳۶. عبدالکریم ‌بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریه، ج۱، ص۱۳۸، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۳۷. عبدالکریم ‌بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریه، ج۱، ص۱۳۸، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۳۸. ضیاءالدین نخشبی، سِلک السلوک، ج۱، ص۱۱۹ـ۱۲۰، چاپ غلامعلی آریا، تهران ۱۳۶۹ش.
۳۹. عبدالکریم ‌بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریه، ج۱، ص۱۳۸، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۴۰. عبدالکریم ‌بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریه، ج۱، ص۱۳۸، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۴۱. ضیاءالدین نخشبی، سِلک السلوک، ج۱، ص۱۱۹، چاپ غلامعلی آریا، تهران ۱۳۶۹ش.
۴۲. ضیاءالدین نخشبی، سِلک السلوک، ج۱، ص۱۱۹، چاپ غلامعلی آریا، تهران ۱۳۶۹ش.
۴۳. محمد بن حسین سلمی، حقائق التفسیر: تفسیرالقرآن العزیز، ذیل آل‌عمران: ۱۳۹، چاپ سیدعمران، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۱.
۴۴. روزبهان بقلی، عرائس البیان فی حقایق القرآن، ذیل توبه: ۴۰، چاپ سنگی، لکهنو ۱۳۱۵.
۴۵. سلطان محمد بن حیدر سلطانعلیشاه، بیان السعادة فی مقامات العبادة، ذیل بقره: ۳۸، تهران ۱۳۴۴ش.
۴۶. سلطان محمد بن حیدر سلطانعلیشاه، بیان السعادة فی مقامات العبادة، ذیل انعام: ۴۸، تهران ۱۳۴۴ش.
۴۷. محمد بن حسین سلمی، حقائق التفسیر: تفسیرالقرآن العزیز، ذیل زخرف: ۶۸، چاپ سیدعمران، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۱.
۴۸. روزبهان بقلی، عرائس البیان فی حقایق القرآن، ذیل اعراف: ۳۵، چاپ سنگی، لکهنو ۱۳۱۵.
۴۹. عبداللّه ‌بن محمد انصاری، کتاب منازل‌السائرین، ج۱، ص۲۵ـ۲۶، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۵۰. علی‌ بن سعد قریشی، خلاصة الالفاظ جامع العلوم: ملفوظات حضرت سیدجلال‌الدین بخاری اُچّی ملقب به مخدوم جهانیان، ج۱، ص۵۵۰، چاپ غلام سرور، اسلام‌آباد ۱۳۷۱ش.
۵۱. عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین، ج۱، ص۱۰۶، چاپ محسن بیدارفر، قم ۱۳۷۲ش.
۵۲. عبدالکریم ‌بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریه، ج۱، ص۱۳۸، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۵۳. عبدالکریم ‌بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریه، ج۱، ص۱۴۰، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۵۴. ضیاءالدین نخشبی، سِلک السلوک، ج۱، ص۱۱۹ـ ۱۲۰، چاپ غلامعلی آریا، تهران ۱۳۶۹ش.
۵۵. عبداللّه ‌بن محمد انصاری، کتاب منازل‌السائرین، ج۱، ص۲۵ـ۲۶، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۵۶. عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین، ج۱، ص۱۰۱ـ ۱۰۵، چاپ محسن بیدارفر، قم ۱۳۷۲ش.
۵۷. عبدالرزاق کاشی، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، ج۱، ص۲۳۵، چاپ مجید هادی‌زاده، تهران ۱۳۷۹ش.
۵۸. عبدالکریم ‌بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریه، ج۱، ص۱۳۹، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۵۹. محمد بن حسین سلمی، طبقات‌الصوفیه، ج۱، ص۳۵، چاپ نورالدین شریبه، حلب ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶.
۶۰. محمد بن حسن اسنوی، حیاةالقلوب فی کیفیة الوصول الی المحبوب، ج۲، ص۱۹۹، در هامش ابوطالب مکی، کتاب قوت القلوب فی معاملة المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید، ج ۱ـ۲، قاهره ۱۳۱۰، چاپ افست بیروت.
۶۱. محمد بن ابراهیم عطار، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص۴۸۰، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۷۸ش.
۶۲. مصباح الشریعه، (منسوب به) امام جعفرصادق (ع)، ج۱، ص۱۸۷، بیروت:مؤسسةالاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۰/۱۹۸۰.    
۶۳. جلال‌الدین محمد بن محمد مولوی، کتاب مثنوی معنوی، ج ۱، دفتر۱، ابیات ۸۱۷ـ۸۱۹، چاپ رینولد آلن نیکلسون، تهران: انتشارات مولی.
۶۴. ضیاءالدین نخشبی، سِلک السلوک، ج۱، ص۱۲۰، چاپ غلامعلی آریا، تهران ۱۳۶۹ش.
۶۵. محمد بن ابراهیم عطار، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص۴۷ـ۴۸، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۷۸ش.
۶۶. عبدالکریم ‌بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریه، ج۱، ص۱۴۰، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۶۷. عبدالکریم ‌بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریه، ج۱، ص۱۴۰، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۶۸. محمد بن ابراهیم عطار، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص۱۰۰، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۷۸ش.
۶۹. محمد بن ابراهیم عطار، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص۱۱۰، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۷۸ش.
۷۰. عبدالکریم ‌بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریه، ج۱، ص۱۴۰، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۷۱. محمد بن ابراهیم عطار، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص۶۶۱، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۷۸ش.
۷۲. محمد بن منوّر، اسرار التوحید فی مقامات الشیخ ابی‌سعید، ج۱، ص۱۴۴، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۶۶ش.
۷۳. محمد بن ابراهیم عطار، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص۶۶۶، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۷۸ش.
۷۴. محمد بن ابراهیم عطار، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص۷۰۴، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۷۸ش.
۷۵. محمد بن ابراهیم عطار، تذکرة الاولیاء، ج۱، ص۷۰۹، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۷۸ش.




دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حزن»، شماره۶۰۹۱.    



جعبه ابزار