• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خضاب

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



خِضاب، رنگ کردن موی سر و صورت و نیز دست و پا با موادی نظیر حَنا می‌باشد.



واژه خضاب از ریشه خ ض ب است به معنای حِنّا و کَتَم و مانند آن‌که برای رنگ کردن به کار می‌رود
[۱] اسماعیل‌ بن حماد جوهری، الصحاح: تاج‌اللغة و صحاح‌العربیة، ذیل «خضب»، چاپ احمد عبدالغفور عطار، قاهره ۱۳۷۶.
[۲] ابن‌منظور، لسان‌العرب، ذیل «خضب».
و مصدر آن به معنای «رنگ کردن چیزی» و مقصود از آن، رنگ کردن موی سر و محاسن است.
[۳] ابن‌حجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج‌۱۰، ص‌۲۹۱، مصر ۱۳۴۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
[۴] فخرالدین‌ بن محمد طریحی، مجمع‌البحرین، ذیل «خضب»، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ش.
چون مادّه اصلی برای خضاب حناست، غالباً حنا بستن مترادف خضاب کردن آمده است.
[۵] اسماعیل‌ بن حماد جوهری، الصحاح: تاج‌اللغة و صحاح‌العربیة، ذیل «حنأ»، چاپ احمد عبدالغفور عطار، قاهره ۱۳۷۶.
فیّومی توضیح داده است که برای رنگ کردن با حنا ریشه خ ض ب و برای رنگ کردن با سایر مواد ریشه صب غ به کار می‌رود.


خضاب کردن پیش از اسلام رایج بوده
[۶] ابن‌ابی‌شیبه، المصنَّف فی الاحادیث والآثار، ج‌۸، ص‌۳۳۵، چاپ سعید محمد لحّام، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
[۷] حسن‌ بن عبدالله عسکری، الاوائل، ج۱، ص‌۲۷، چاپ محمد مصری و ولید قصاب، دمشق ۱۹۷۵.
[۸] محمد بن احمد ذهبی، تاریخ‌الاسلام و وفیات‌المشاهیر والاعلام، ج‌۲، ص‌۴۴۳، چاپ بشار عواد معروف، بیروت ۱۴۲۴/ ۲۰۰۳.
و احادیث متعددی درباره استحباب آن برای مردان و زنان، به‌جز مصیبت‌دیدگان، روایت شده، تا آن‌جا که مجلسی
[۱۱] محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، کتاب حِلیة المتقین، ج۱، ص۲۷، قم ۱۳۶۹ش.
خضاب کردن را سنّت مؤکد به شمار آورده است. در یک حدیث آمده که خضاب هدیه و سنّت پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله وسلم است، به ویژه خضاب موی سر و ریش برای مردان و خضاب موی سر، و دست و پا برای زنان.
[۱۳] حسن‌ بن فضل طبرسی، مکارم‌الاخلاق، ج۱، ص۹۱، چاپ علاءالدین علوی طالقانی، کربلا.
[۱۴] محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، کتاب حِلیة المتقین، ج۱، ص۲۷، قم ۱۳۶۹ش.
در روایات متعددی آمده است که حضرت رسول صلی‌اللّه‌علیه‌وآله وسلم خضاب می‌کردند
[۱۵] محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، کتاب حِلیة المتقین، ج۱، ص۲۸، قم ۱۳۶۹ش.
و پرداخت یک درهم برای خضاب را بهتر از انفاق هزار درهم می‌دانستند و دیگران را برای احتراز از شباهت به یهود و نصارا بدان تشویق و از ترک آن منع می‌کردند
[۱۶] احمد بن حنبل، مسندالامام احمد بن حنبل، ج۱، ص۱۶۵، قاهره ۱۳۱۳.
چون پیروان این دو دین خضاب نمی‌کردند.
[۱۸] محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ج۴، ص۱۴۵_۱۴۶، چاپ محمد ذهنی‌افندی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
[۱۹] مسلم‌ بن حجاج، الجامع‌الصحیح، ج۶، ص۱۵۶، بیروت، دارالفکر.



همچنین فواید متعددی برای خضاب از آن حضرت روایت کرده‌اند، مثل خوشبو شدن، زینت دادن، موجب شادی مؤمنان و نیز افزایش عفاف بودن و شماری از آثار اخروی.
[۲۰] کلینی، اصول کافی، ج۵، ص۵۶۷.
[۲۴] حسن‌ بن فضل طبرسی، مکارم‌الاخلاق، ج۱، ص۹۲، چاپ علاءالدین علوی طالقانی، کربلا.
ظاهرآ به دلیل کارکرد اصلی خضاب، یعنی حفظ آراستگی و ایجاد نشاط اجتماعی، خضاب کردن در برخی مواقع و موارد نهی و این کار مکروه تلقی شده است.


در روایات به ترتیبِ فضیلتْ رنگ‌های سیاه، قرمز و زرد برای خضاب کردن ذکر شده است. حتی خضاب به رنگ سیاه، احتمالا به سبب جلوه بیش‌تر آن، مصداق ایمان ، و موجب ترس دشمنان و از مصادیق قوت، مذکور در آیه ۶۰ سوره انفال معرفی شده و گفته شده است که پیامبر سیاه را نیکوترین رنگ برای خضاب می‌دانستند اهل بیت آن حضرت نیز همین رنگ را برگزیده بوده‌اند.
[۳۲] ابن‌سعد، ج۵، ص۳۲۲.
[۳۳] ابن‌ماجه، سن ابن‌ماجه، ج۲، ص۱۱۹۷، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، قاهره ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴.

در میان روایات اهل سنّت درباره خضاب به رنگ سیاه دو دسته حدیث دیده می‌شود؛ دسته‌ای در جواز و برخی در نهی از آن.
[۳۴] ابن‌ماجه، سن ابن‌ماجه، ج۲، ص۱۱۹۷، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، قاهره ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴.
[۳۵] احمد بن علی نسائی، سنن‌النسائی، ج۸، ص۱۳۸، بشرح جلال‌الدین سیوطی، بیروت ۱۳۴۸/۱۹۳۰.
بر این اساس، فقهای اهل سنّت درباره حکم خضاب سیاه اختلاف‌نظر دارند.
[۳۶] ابن‌حجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج۱۰، ص۲۹۲، مصر ۱۳۴۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
[۳۷] محمد عبدالرحمان مبارکفوری، تحفة‌الأحوذی بشرح جامع‌الترمذی، ج۵، ص۳۵۵_۳۶۱، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
طبرانی هر دو دسته روایات را صحیح شمرده است،
[۳۸] یحیی‌ بن شرف نووی، شرح صحیح مسلم، ج۱۴، ص۸۰، چاپ خلیل میس، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
اما ابن‌ابی‌حاتم
[۳۹] ابن‌ابی‌حاتم، کتاب الجرح والتعدیل، ج۴، ص۱۸۵، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۱ـ۱۳۷۳/۱۹۵۲ـ۱۹۵۳.
و ابن‌جوزی
[۴۰] ابن‌جوزی، کتاب الموضوعات، ج۳، ص۵۵، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، مدینه ۱۳۸۶ـ۱۳۸۸/۱۹۶۶ـ۱۹۶۸.
برخی از این روایات را مجعول یا شبه‌مجعول خوانده‌اند. همچنین نقد های سندی و متنی متعددی بر روایات نهی از خضاب سیاه وارد شده است.
[۴۱] محمد عبدالرحمان مبارکفوری، تحفة‌الأحوذی بشرح جامع‌الترمذی، ج۵، ص۳۵۸_۳۶۱، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
[۴۲] حاکم عبیسان مطیری، «الاسعاد فی نقد احادیث الخضاب بالسواد»، ج۱، ص۲۵_۵۶، مجلة‌الشریعة والدراسات الاسلامیه، ش ۵۴ (رجب ۱۴۲۴).
ابن‌قیم جوزیه
[۴۳] ابن‌قیم جوزیه، الطب‌النبوی، ج۱، ص۲۸۶، چاپ عبدالغنی عبدالخالق، بیروت ۱۹۸۵.
نیز کوشیده است وجه نهی از خضاب سیاه را بیان کند.


از دیگر موادی که برای خضاب بستن در روایات بدان اشاره شده، حَنا است
[۴۴] ابن‌ماجه، سن ابن‌ماجه، ج‌۲، ص‌۱۱۹۶_۱۱۹۷، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، قاهره ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴.
که خضاب کردن با آن را یکی از سنّت‌های پیامبران
[۴۶] ابن‌بابویه، کتاب الخصال، ج۱، ص۲۴۲، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش.
و آن را خضاب اسلام
[۴۸] حسن‌ بن فضل طبرسی، مکارم‌الاخلاق، ج۱، ص۹۱، چاپ علاءالدین علوی طالقانی، کربلا.
معرفی کرده‌اند و فواید و آثاری برای آن بیان کرده‌اند.
[۴۹] حسن‌ بن فضل طبرسی، مکارم‌الاخلاق، ج۱، ص۹۱، چاپ علاءالدین علوی طالقانی، کربلا.
گفته شده است پیامبر اکرم بانوان را به خضاب کردن ناخن‌ها با حنا امر می‌کرد.
[۵۳] فخرالدین‌ بن محمد طریحی، مجمع‌البحرین، ذیل «خضب»، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ش.
در روایات آمده است که برخی امامان شیعه از حنا جهت خضاب بستن استفاده می‌کردند. البته برخی بر این گمان بوده‌اند که خضاب کردن با حنا موجب افزایش موی سفید می‌شود، از این رو چندان تمایلی بدان نداشتند. به گفته جبوری و حسینی
[۵۶] حسین علی جبوری و احلام هاشم حسینی، «مواد التجمیل الشعبیة فی منطقة کربلاء و طرق صناعتها»، ج۱، ص۳۴، التراث الشعبی، سال ۵، ش ۱ (۱۳۹۴).
مردم کربلا بر این باور بوده‌اند که حضرت زهرا سلام‌اللّه علیها در شب عروسی خویش، از حنا جهت خضاب استفاده کرده بود به این جهت حنابستن عروس را «حَنَّة‌الزهرة» می‌گفته‌اند. در ایران و بحرین نیز رسم حنابندان در شب عروسی رواج داشته است.
[۵۷] محمد کتیرایی، از خشت تا خشت، ج۱، ص۲۰۱_۲۰۵، تهران ۱۳۷۸ش.
[۵۸] خطیب عدنانی، الملابس والزینة فی‌الاسلام، ج۱، ص۱۲۷_۱۲۸، لندن ۱۹۹۹.
در ایران همچنین دست و پای محتضر را حنا می‌بستند و این کار را مایه سهولت کار میت در قبر و پرسش نکیر و منکر تلقی می‌کردند.
[۵۹] محمد کتیرایی، از خشت تا خشت، ج۱، ص۲۶۶، تهران ۱۳۷۸ش.
[۶۰] محمد کتیرایی، از خشت تا خشت، ج۱، ص۱۱۷، تهران ۱۳۷۸ش.
[۶۱] محمد کتیرایی، از خشت تا خشت، ج۱، ص۱۲۰، تهران ۱۳۷۸ش.
در گذشته، برخی افراد، گاهی با حنا نقوشی بر دست و پای خود ایجاد می‌کردند که به نگار معروف بود،
[۶۲] محمد کتیرایی، از خشت تا خشت، ج۱، ص۲۰۲، تهران ۱۳۷۸ش.
[۶۳] محمدحسن سمسار، «آرایش و هنر»، ج۱، ص۳۵، هنر و مردم، دوره جدید، ش ۱۶ (بهمن ۱۳۴۲).
اما در روایتی، نقش کردن روی بدن با رنگ نهی شده است. از دیگر مواد خضاب، کَتَم
[۶۵] اسماعیل‌ بن حماد جوهری، الصحاح: تاج‌اللغة و صحاح‌العربیة، ذیل «کتم»، چاپ احمد عبدالغفور عطار، قاهره ۱۳۷۶.
[۶۶] ابن‌منظور، لسان‌العرب، ذیل «کتم».
[۶۷] ابن‌قیم جوزیه، الطب‌النبوی، ج۱، ص۲۸۵، چاپ عبدالغنی عبدالخالق، بیروت ۱۹۸۵.
است که در روایات، گاه جداگانه و گاه به همراه حنا، به آن اشاره و گفته شده است که پیامبر اکرم و برخی امامان علیهم‌السلام از حنا و کتم برای خضاب کردن استفاده می‌کردند.
[۷۰] ابن‌ابی‌عاصم، الآحاد والمثانی، ج۱، ص۳۰۰، چاپ باسم فیصل جوابره، ریاض ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
[۷۳] حسن‌ بن فضل طبرسی، مکارم‌الاخلاق، ج۱، ص‌۹۱، چاپ علاءالدین علوی طالقانی، کربلا.
طبق یک روایت ، پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله این دو مادّه را بهترین مواد خضاب ذکر کرده است.
[۷۴] احمد بن علی نسائی، سنن‌النسائی، ج۸، ص۱۳۹، بشرح جلال‌الدین سیوطی، بیروت ۱۳۴۸/۱۹۳۰.
[۷۵] حسن‌ بن فضل طبرسی، مکارم‌الاخلاق، ج۱، ص۹۲، چاپ علاءالدین علوی طالقانی، کربلا.
پیامبر اکرم گاه محاسن خود را به رنگ زرد خضاب می‌کرد
[۷۶] ابن‌ماجه، سن ابن‌ماجه، ج‌۲، ص‌۱۱۹۸، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، قاهره ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴.
و برای آن از دو گیاه وَرْس
[۷۷] احمد بن داوود دینوری، کتاب النبات، ج۳، ص۱۶۵_۱۶۷، چاپ برنهارد لوین، ویسبادن ۱۳۹۴/۱۹۷۴.
[۷۸] ابن‌منظور، لسان‌العرب، ذیل «ورس».
و زعفران استفاده می‌نمود.
[۷۹] سلیمان‌ بن اشعث ابوداوود، سنن ابی‌داود، ج‌۲، ص‌۲۹۱، چاپ سعید محمد لحّام، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
[۸۰] احمد بن علی نسائی، سنن‌النسائی، ج۸، ص‌۱۸۶، بشرح جلال‌الدین سیوطی، بیروت ۱۳۴۸/۱۹۳۰.
امام صادق علیه‌السلام نیز برای خضاب به رنگ زرد از خطمی همراه با حنا استفاده می‌کرد.
[۸۱] حسن‌ بن فضل طبرسی، مکارم‌الاخلاق، ج۱، ص۹۰، چاپ علاءالدین علوی طالقانی، کربلا.
گاه از مادّه خَلُوق برای درمان و نیز خضاب کردن یاد شده،
[۸۲] ابن‌اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ذیل «خلق»، چاپ محمود محمد طناحی و طاهر احمد زاوی، بیروت ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳، چاپ افست قم ۱۳۶۴ش.
[۸۳] محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، کتاب حِلیة المتقین، ج۱، ص۲۸، قم ۱۳۶۹ش.
اما در روایات مداومت بر استعمال آن مورد نهی قرار گرفته است.
[۸۴] کلینی، اصول کافی، ج۶، ص۵۱۷.
[۸۵] خطیب عدنانی، الملابس والزینة فی‌الاسلام، ج۱، ص۳۷۹_۳۸۲، لندن ۱۹۹۹.
در خضاب از گیاهان دیگری مانند عَنْدَم، عِشرِق، شقایق و دَرماء نیز استفاده می‌شده، اما در احادیث اشاره‌ای به آن‌ها نشده است.
[۸۶] احمد بن داوود دینوری، کتاب النبات، ج۳، ص۱۶۵_۱۸۳، چاپ برنهارد لوین، ویسبادن ۱۳۹۴/۱۹۷۴.
[۸۷] زکیه عمر علی، التزیّق والحلی عندالمراة فی‌العصرالعباسی، ج۱، ص۶۱_۶۵، بغداد ۱۳۹۶/ ۱۹۷۶.



خضاب كردن به حنا، كَتَمْ، وَسْمَه (گياهانى كه از آنها خضاب تهيه مى‌شود) و آميخته‌اى از حنا و كتم براى مرد و زن مستحب، و در روايات بر آن تأكيد و براى آن آثار و فوايد بسيارى ذكر شده است، از جمله: بر طرف شدن امراض و بوى بد دهان، تقويت نور چشم، استحكام لثه‌ها، كاهش وسوسه شيطان و هيبت پيدا كردن در چشم دشمنان، بويژه در جنگ. بر خضاب موى سر و صورت براى مردان- جز صاحبان مصيبت- و خضاب دست براى زنان بيشتر تأكيد شده است. چنان كه خضاب كردن بدن و نيز ناخن ها پس از استعمال نوره مورد تأكيد قرار گرفته است. بهترين نوع خضاب از نظر رنگ، مشكى و پس از آن قرمز و زرد است.
[۸۹] كشف الغطاء ج ۲، ص ۴۱۳- ۴۱۴.
همچنین بنابر روایات، کم شدن یا از بین رفتن رنگ خضاب مورد نهی قرارگرفته و به نظر حرّعاملی تکرار خضاب مستحب بوده است. دیگر این‌که خضاب بستن دستان برای بانوان توصیه شده و از طرف دیگر، طریحی تصریح کرده که دلیلی برای استحباب خضاب دست برای مردان نیافته است.


خضاب كردن براى جنب و حائض مكروه است. مجلسی
[۹۵] محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، کتاب حِلیة المتقین، ج۱، ص۲۷، قم ۱۳۶۹ش.
نیز خضاب کردن دست و پا را برای مردان علی‌الاصول مکروه شمرده است، چرا که این کار موجب شباهت مردان به زنان می‌شده است.
[۹۷] سلیمان‌ بن اشعث ابوداوود، سنن ابی‌داود، ج۲، ص۴۶۲، چاپ سعید محمد لحّام، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
[۹۸] احمد بن حسین بیهقی، السنن‌الکبری، ج۸، ص۲۲۴، بیروت، دارالفکر.
نماز خواندن با حالت خضاب، قبل از شستن آن، همچنين آميزش در حالت ياد شده مكروه است.


همچنین احادیث متعددی درباره حکم خضاب برای زنِ مُحرم، با توجه به جنبه زینت داشتن آن، روایت شده که آرای فقهای شیعه نیز درباره آن متفاوت است.
[۱۰۱] احمد صابری همدانی، کتاب الحج، ج۲، ص۳۱۴_۳۱۶، تقریرات درس آیت‌اللّه محمدرضا موسوی گلپایگانی، قم ۱۴۰۰ـ۱۴۰۵.
[۱۰۲] یحیی‌ بن شرف نووی، المجموع: شرح‌المُهَذّب، ج۷، ص۲۱۹_۲۲۰، بیروت، دارالفکر.
طوسی خضاب زن هنگام احرام را اگر به قصد زینت باشد، منع کرده و اگر به قصد تبعیت از سنّت باشد، بی اشکال دانسته است. همچنين خضاب كردن با حنا براى محرم به قصد زينت بنابر قول مشهور، برخى آن را حرام دانسته‌اند. از مصاديق زينت محرم براى زن در عدۀ وفات خضاب است


درباره خضاب رساله‌هایی نگاشته شده است؛ از جمله الخضاب بالسواد عندالشیعة والسنة، تألیف میرزا نجم‌الدین طهرانی که در آن مصادر تمام روایات مربوط با نام کتاب و عنوان باب مشخص شده‌است. شیخ محمدحسین قمشه‌ای نجفی (متوفی ۱۳۳۶) نیز رساله مبسوط الخضابیة را در این باره نوشته است.
[۱۰۷] آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ج۷، ص۱۷۶.
از اهل سنّت نیز رساله علی‌ بن محمدسعید سُوَیدی (متوفی ۱۲۳۷) درباره خضاب
[۱۰۸] خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج۵، ص۱۷، بیروت ۱۹۸۰.
و کتاب الحِلیة فی خضاب‌اللحیة اثر سیدنورالدین واعظ بغدادی
[۱۰۹] اسماعیل بغدادی، هدیة‌العارفین، ج۲، ستون۴۶۱.
در خور ذکر است.


(۱) آقابزرگ طهرانی، الذریعه.
(۲) ابن‌ابی‌حاتم، کتاب الجرح والتعدیل، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۱ـ۱۳۷۳/۱۹۵۲ـ۱۹۵۳.
(۳) ابن‌ابی‌شیبه، المصنَّف فی الاحادیث والآثار، چاپ سعید محمد لحّام، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
(۴) ابن‌ابی‌عاصم، الآحاد والمثانی، چاپ باسم فیصل جوابره، ریاض ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
(۵) ابن‌اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، چاپ محمود محمد طناحی و طاهر احمد زاوی، بیروت ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳، چاپ افست قم ۱۳۶۴ش.
(۶) ابن‌بابویه، کتاب الخصال، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش.
(۷) ابن‌بابویه، کتاب مَن لایَحضُرُه‌الفقیه، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۴۱۴.
(۸) ابن‌جوزی، کتاب الموضوعات، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، مدینه ۱۳۸۶ـ۱۳۸۸/۱۹۶۶ـ۱۹۶۸.
(۹) ابن‌حجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، مصر ۱۳۴۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
(۱۰) ابن‌سعد.
(۱۱) ابن‌قیم جوزیه، الطب‌النبوی، چاپ عبدالغنی عبدالخالق، بیروت ۱۹۸۵.
(۱۲) ابن‌ماجه، سن ابن‌ماجه، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، قاهره ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴.
(۱۳) ابن‌منظور، لسان‌العرب.
(۱۴) سلیمان‌ بن اشعث ابوداوود، سنن ابی‌داود، چاپ سعید محمد لحّام، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۱۵) احمد بن حنبل، مسندالامام احمد بن حنبل، قاهره ۱۳۱۳.
(۱۶) یوسف‌ بن احمد بحرانی، الحدائق‌النّاضرة فی احکام العترة‌الطاهره، قم ۱۳۶۳ـ۱۳۶۷ش.
(۱۷) محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، چاپ محمد ذهنی‌افندی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۱۸) اسماعیل بغدادی، هدیة‌العارفین.
(۱۹) احمد بن حسین بیهقی، السنن‌الکبری، بیروت، دارالفکر.
(۲۰) حسین علی جبوری و احلام هاشم حسینی، «مواد التجمیل الشعبیة فی منطقة کربلاء و طرق صناعتها»، التراث الشعبی، سال ۵، ش ۱ (۱۳۹۴).
(۲۱) اسماعیل‌ بن حماد جوهری، الصحاح: تاج‌اللغة و صحاح‌العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، قاهره ۱۳۷۶.
(۲۲) حرّعاملی، وسائل‌الشیعه.
(۲۳) احمد بن داوود دینوری، کتاب النبات، چاپ برنهارد لوین، ویسبادن ۱۳۹۴/۱۹۷۴.
(۲۴) محمد بن احمد ذهبی، تاریخ‌الاسلام و وفیات‌المشاهیر والاعلام، چاپ بشار عواد معروف، بیروت ۱۴۲۴/ ۲۰۰۳.
(۲۵) خیرالدین زرکلی، الاعلام، بیروت ۱۹۸۰.
(۲۶) زکیه عمر علی، التزیّق والحلی عندالمراة فی‌العصرالعباسی، بغداد ۱۳۹۶/ ۱۹۷۶.
(۲۷) حمزه‌ بن عبدالعزیز سلّار دیلمی، المراسم العلویة فی‌الاحکام النبویه، چاپ محسن حسینی امینی، قم ۱۴۱۴.
(۲۸) محمدحسن سمسار، «آرایش و هنر»، هنر و مردم، دوره جدید، ش ۱۶ (بهمن ۱۳۴۲).
(۲۹) سیوطی.
(۳۰) احمد صابری همدانی، کتاب الحج، تقریرات درس آیت‌اللّه محمدرضا موسوی گلپایگانی، قم ۱۴۰۰ـ۱۴۰۵.
(۳۱) حسن‌ بن فضل طبرسی، مکارم‌الاخلاق، چاپ علاءالدین علوی طالقانی، کربلا.
(۳۲) فخرالدین‌ بن محمد طریحی، مجمع‌البحرین، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ش.
(۳۳) محمد بن حسن طوسی، تهذیب‌الاحکام، چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۳۴) محمد بن حسن طوسی، کتاب‌الخلاف، چاپ محمدمهدی نجف و جواد شهرستانی و علی خراسانی کاظمی، قم ۱۴۰۷ـ۱۴۱۷.
(۳۵) خطیب عدنانی، الملابس والزینة فی‌الاسلام، لندن ۱۹۹۹.
(۳۶) حسن‌ بن عبدالله عسکری، الاوائل، چاپ محمد مصری و ولید قصاب، دمشق ۱۹۷۵.
(۳۷) احمد بن محمد فیّومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، بیروت، دارالفکر.
(۳۸) محمد کتیرایی، از خشت تا خشت، تهران ۱۳۷۸ش.
(۳۹) کلینی، اصول کافی.
(۴۰) محمد عبدالرحمان مبارکفوری، تحفة‌الأحوذی بشرح جامع‌الترمذی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۴۱) محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، کتاب حِلیة المتقین، قم ۱۳۶۹ش.
(۴۲) مسلم‌ بن حجاج، الجامع‌الصحیح، بیروت، دارالفکر.
(۴۳) حاکم عبیسان مطیری، «الاسعاد فی نقد احادیث الخضاب بالسواد»، مجلة‌الشریعة والدراسات الاسلامیه، ش ۵۴ (رجب ۱۴۲۴).
(۴۴) محمد بن محمد مفید، المُقْنِعَه، قم ۱۴۱۰.
(۴۵) احمد بن علی نسائی، سنن‌النسائی، بشرح جلال‌الدین سیوطی، بیروت ۱۳۴۸/۱۹۳۰.
(۴۶) یحیی‌ بن شرف نووی، شرح صحیح مسلم، چاپ خلیل میس، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۴۷) یحیی‌ بن شرف نووی، المجموع: شرح‌المُهَذّب، بیروت، دارالفکر.


۱. اسماعیل‌ بن حماد جوهری، الصحاح: تاج‌اللغة و صحاح‌العربیة، ذیل «خضب»، چاپ احمد عبدالغفور عطار، قاهره ۱۳۷۶.
۲. ابن‌منظور، لسان‌العرب، ذیل «خضب».
۳. ابن‌حجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج‌۱۰، ص‌۲۹۱، مصر ۱۳۴۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
۴. فخرالدین‌ بن محمد طریحی، مجمع‌البحرین، ذیل «خضب»، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ش.
۵. اسماعیل‌ بن حماد جوهری، الصحاح: تاج‌اللغة و صحاح‌العربیة، ذیل «حنأ»، چاپ احمد عبدالغفور عطار، قاهره ۱۳۷۶.
۶. ابن‌ابی‌شیبه، المصنَّف فی الاحادیث والآثار، ج‌۸، ص‌۳۳۵، چاپ سعید محمد لحّام، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
۷. حسن‌ بن عبدالله عسکری، الاوائل، ج۱، ص‌۲۷، چاپ محمد مصری و ولید قصاب، دمشق ۱۹۷۵.
۸. محمد بن احمد ذهبی، تاریخ‌الاسلام و وفیات‌المشاهیر والاعلام، ج‌۲، ص‌۴۴۳، چاپ بشار عواد معروف، بیروت ۱۴۲۴/ ۲۰۰۳.
۹. حرّعاملی، وسائل‌الشیعه، ج‌۲، ص۸۲ ۸۵.    
۱۰. حرّعاملی، وسائل‌الشیعه، ج۲، ص۸۷ ۸۸.    
۱۱. محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، کتاب حِلیة المتقین، ج۱، ص۲۷، قم ۱۳۶۹ش.
۱۲. ابن‌بابویه، کتاب مَن لایَحضُرُه‌الفقیه، ج۱، ص۱۲۲، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۴۱۴.    
۱۳. حسن‌ بن فضل طبرسی، مکارم‌الاخلاق، ج۱، ص۹۱، چاپ علاءالدین علوی طالقانی، کربلا.
۱۴. محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، کتاب حِلیة المتقین، ج۱، ص۲۷، قم ۱۳۶۹ش.
۱۵. محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، کتاب حِلیة المتقین، ج۱، ص۲۸، قم ۱۳۶۹ش.
۱۶. احمد بن حنبل، مسندالامام احمد بن حنبل، ج۱، ص۱۶۵، قاهره ۱۳۱۳.
۱۷. ابن‌بابویه، کتاب الخصال، ج‌۱، ص‌۴۹۷ ۴۹۸، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش.    
۱۸. محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ج۴، ص۱۴۵_۱۴۶، چاپ محمد ذهنی‌افندی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۱۹. مسلم‌ بن حجاج، الجامع‌الصحیح، ج۶، ص۱۵۶، بیروت، دارالفکر.
۲۰. کلینی، اصول کافی، ج۵، ص۵۶۷.
۲۱. lib.eshia.ir/۱۱۰۰۵/۶/۴۸۰/باب کلینی، اصول کافی، ج۶، ص۴۸۰.    
۲۲. کلینی، اصول کافی، ج۶، ص۴۸۲۴۸۳.    
۲۳. ابن‌بابویه، کتاب الخصال، ج‌۱، ص‌۴۹۷ ۴۹۸، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش.    
۲۴. حسن‌ بن فضل طبرسی، مکارم‌الاخلاق، ج۱، ص۹۲، چاپ علاءالدین علوی طالقانی، کربلا.
۲۵. محمد بن محمد مفید، المُقْنِعَه، ج۱، ص۵۸، قم ۱۴۱۰.    
۲۶. محمد بن حسن طوسی، تهذیب‌الاحکام، ج۱، ص۱۸۱ ۱۸۲، چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.    
۲۷. یوسف‌ بن احمد بحرانی، الحدائق‌النّاضرة فی احکام العترة‌الطاهره، ج۳، ص۲۷۴ ۲۷۵، قم ۱۳۶۳۱۳۶۷ش.    
۲۸. حرّعاملی، وسائل‌الشیعه، ج۲، ص۲۲۲.    
۲۹. حرّعاملی، وسائل‌الشیعه، ج۲، ص۹۰ ۹۲.    
۳۰. کلینی، اصول کافی، ج۶، ص۴۸۰ ۴۸۳.    
۳۱. ابن‌بابویه، کتاب مَن لایَحضُرُه‌الفقیه، ج۱، ص۱۲۳، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۴۱۴.    
۳۲. ابن‌سعد، ج۵، ص۳۲۲.
۳۳. ابن‌ماجه، سن ابن‌ماجه، ج۲، ص۱۱۹۷، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، قاهره ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴.
۳۴. ابن‌ماجه، سن ابن‌ماجه، ج۲، ص۱۱۹۷، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، قاهره ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴.
۳۵. احمد بن علی نسائی، سنن‌النسائی، ج۸، ص۱۳۸، بشرح جلال‌الدین سیوطی، بیروت ۱۳۴۸/۱۹۳۰.
۳۶. ابن‌حجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج۱۰، ص۲۹۲، مصر ۱۳۴۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
۳۷. محمد عبدالرحمان مبارکفوری، تحفة‌الأحوذی بشرح جامع‌الترمذی، ج۵، ص۳۵۵_۳۶۱، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
۳۸. یحیی‌ بن شرف نووی، شرح صحیح مسلم، ج۱۴، ص۸۰، چاپ خلیل میس، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
۳۹. ابن‌ابی‌حاتم، کتاب الجرح والتعدیل، ج۴، ص۱۸۵، حیدرآباد، دکن ۱۳۷۱ـ۱۳۷۳/۱۹۵۲ـ۱۹۵۳.
۴۰. ابن‌جوزی، کتاب الموضوعات، ج۳، ص۵۵، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، مدینه ۱۳۸۶ـ۱۳۸۸/۱۹۶۶ـ۱۹۶۸.
۴۱. محمد عبدالرحمان مبارکفوری، تحفة‌الأحوذی بشرح جامع‌الترمذی، ج۵، ص۳۵۸_۳۶۱، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
۴۲. حاکم عبیسان مطیری، «الاسعاد فی نقد احادیث الخضاب بالسواد»، ج۱، ص۲۵_۵۶، مجلة‌الشریعة والدراسات الاسلامیه، ش ۵۴ (رجب ۱۴۲۴).
۴۳. ابن‌قیم جوزیه، الطب‌النبوی، ج۱، ص۲۸۶، چاپ عبدالغنی عبدالخالق، بیروت ۱۹۸۵.
۴۴. ابن‌ماجه، سن ابن‌ماجه، ج‌۲، ص‌۱۱۹۶_۱۱۹۷، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، قاهره ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴.
۴۵. حرّعاملی، وسائل‌الشیعه، ج۲، ص۹۴ ۹۷.    
۴۶. ابن‌بابویه، کتاب الخصال، ج۱، ص۲۴۲، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش.
۴۷. ابن‌بابویه، کتاب مَن لایَحضُرُه‌الفقیه، ج۱، ص۵۲، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۴۱۴.    
۴۸. حسن‌ بن فضل طبرسی، مکارم‌الاخلاق، ج۱، ص۹۱، چاپ علاءالدین علوی طالقانی، کربلا.
۴۹. حسن‌ بن فضل طبرسی، مکارم‌الاخلاق، ج۱، ص۹۱، چاپ علاءالدین علوی طالقانی، کربلا.
۵۰. حرّعاملی، وسائل‌الشیعه، ج‌۲، ص‌۷۳ ۷۷.    
۵۱. حرّعاملی، وسائل‌الشیعه، ج۲، ص۹۴ ۹۵.    
۵۲. حرّعاملی، وسائل‌الشیعه، ج۲، ص۳۵۵.    
۵۳. فخرالدین‌ بن محمد طریحی، مجمع‌البحرین، ذیل «خضب»، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ش.
۵۴. کلینی، اصول کافی، ج۶، ص۵۰۹.    
۵۵. کلینی، اصول کافی، ج۶، ص۴۸۰.    
۵۶. حسین علی جبوری و احلام هاشم حسینی، «مواد التجمیل الشعبیة فی منطقة کربلاء و طرق صناعتها»، ج۱، ص۳۴، التراث الشعبی، سال ۵، ش ۱ (۱۳۹۴).
۵۷. محمد کتیرایی، از خشت تا خشت، ج۱، ص۲۰۱_۲۰۵، تهران ۱۳۷۸ش.
۵۸. خطیب عدنانی، الملابس والزینة فی‌الاسلام، ج۱، ص۱۲۷_۱۲۸، لندن ۱۹۹۹.
۵۹. محمد کتیرایی، از خشت تا خشت، ج۱، ص۲۶۶، تهران ۱۳۷۸ش.
۶۰. محمد کتیرایی، از خشت تا خشت، ج۱، ص۱۱۷، تهران ۱۳۷۸ش.
۶۱. محمد کتیرایی، از خشت تا خشت، ج۱، ص۱۲۰، تهران ۱۳۷۸ش.
۶۲. محمد کتیرایی، از خشت تا خشت، ج۱، ص۲۰۲، تهران ۱۳۷۸ش.
۶۳. محمدحسن سمسار، «آرایش و هنر»، ج۱، ص۳۵، هنر و مردم، دوره جدید، ش ۱۶ (بهمن ۱۳۴۲).
۶۴. کلینی، اصول کافی، ج۵، ص۵۱۹ ۵۲۰.    
۶۵. اسماعیل‌ بن حماد جوهری، الصحاح: تاج‌اللغة و صحاح‌العربیة، ذیل «کتم»، چاپ احمد عبدالغفور عطار، قاهره ۱۳۷۶.
۶۶. ابن‌منظور، لسان‌العرب، ذیل «کتم».
۶۷. ابن‌قیم جوزیه، الطب‌النبوی، ج۱، ص۲۸۵، چاپ عبدالغنی عبدالخالق، بیروت ۱۹۸۵.
۶۸. حرّعاملی، وسائل‌الشیعه، ج۲، ص۹۲.    
۶۹. حرّعاملی، وسائل‌الشیعه، ج۲، ص۹۶ ۹۷.    
۷۰. ابن‌ابی‌عاصم، الآحاد والمثانی، ج۱، ص۳۰۰، چاپ باسم فیصل جوابره، ریاض ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
۷۱. کلینی، اصول کافی، ج۶، ص۴۸۱.    
۷۲. ابن‌بابویه، کتاب مَن لایَحضُرُه‌الفقیه، ج۱، ص۱۲۲، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم ۱۴۱۴.    
۷۳. حسن‌ بن فضل طبرسی، مکارم‌الاخلاق، ج۱، ص‌۹۱، چاپ علاءالدین علوی طالقانی، کربلا.
۷۴. احمد بن علی نسائی، سنن‌النسائی، ج۸، ص۱۳۹، بشرح جلال‌الدین سیوطی، بیروت ۱۳۴۸/۱۹۳۰.
۷۵. حسن‌ بن فضل طبرسی، مکارم‌الاخلاق، ج۱، ص۹۲، چاپ علاءالدین علوی طالقانی، کربلا.
۷۶. ابن‌ماجه، سن ابن‌ماجه، ج‌۲، ص‌۱۱۹۸، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، قاهره ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴.
۷۷. احمد بن داوود دینوری، کتاب النبات، ج۳، ص۱۶۵_۱۶۷، چاپ برنهارد لوین، ویسبادن ۱۳۹۴/۱۹۷۴.
۷۸. ابن‌منظور، لسان‌العرب، ذیل «ورس».
۷۹. سلیمان‌ بن اشعث ابوداوود، سنن ابی‌داود، ج‌۲، ص‌۲۹۱، چاپ سعید محمد لحّام، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
۸۰. احمد بن علی نسائی، سنن‌النسائی، ج۸، ص‌۱۸۶، بشرح جلال‌الدین سیوطی، بیروت ۱۳۴۸/۱۹۳۰.
۸۱. حسن‌ بن فضل طبرسی، مکارم‌الاخلاق، ج۱، ص۹۰، چاپ علاءالدین علوی طالقانی، کربلا.
۸۲. ابن‌اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ذیل «خلق»، چاپ محمود محمد طناحی و طاهر احمد زاوی، بیروت ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳، چاپ افست قم ۱۳۶۴ش.
۸۳. محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، کتاب حِلیة المتقین، ج۱، ص۲۸، قم ۱۳۶۹ش.
۸۴. کلینی، اصول کافی، ج۶، ص۵۱۷.
۸۵. خطیب عدنانی، الملابس والزینة فی‌الاسلام، ج۱، ص۳۷۹_۳۸۲، لندن ۱۹۹۹.
۸۶. احمد بن داوود دینوری، کتاب النبات، ج۳، ص۱۶۵_۱۸۳، چاپ برنهارد لوین، ویسبادن ۱۳۹۴/۱۹۷۴.
۸۷. زکیه عمر علی، التزیّق والحلی عندالمراة فی‌العصرالعباسی، ج۱، ص۶۱_۶۵، بغداد ۱۳۹۶/ ۱۹۷۶.
۸۸. وسائل الشيعة ج ۲، ص ۷۳- ۷۷    
۸۹. كشف الغطاء ج ۲، ص ۴۱۳- ۴۱۴.
۹۰. وسائل الشيعة ج۲، ص۸۲-۹۸    
۹۱. حرّعاملی، وسائل‌الشیعه، ج۲، ص۸۶ ۸۸.    
۹۲. حرّعاملی، وسائل‌الشیعه، ج۲، ص۹۷.    
۹۳. جواهر الكلام ج۳، ص ۷۶    
۹۴. جواهر الکلام ج۳،‌ص ۲۵۶.    
۹۵. محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، کتاب حِلیة المتقین، ج۱، ص۲۷، قم ۱۳۶۹ش.
۹۶. کلینی، اصول کافی، ج۸، ص۳۸.    
۹۷. سلیمان‌ بن اشعث ابوداوود، سنن ابی‌داود، ج۲، ص۴۶۲، چاپ سعید محمد لحّام، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
۹۸. احمد بن حسین بیهقی، السنن‌الکبری، ج۸، ص۲۲۴، بیروت، دارالفکر.
۹۹. العروة الوثقى ج ۲، ص ۳۶۰.    
۱۰۰. الحدائق الناضرة ۲۳، ص ۱۳۴.    
۱۰۱. احمد صابری همدانی، کتاب الحج، ج۲، ص۳۱۴_۳۱۶، تقریرات درس آیت‌اللّه محمدرضا موسوی گلپایگانی، قم ۱۴۰۰ـ۱۴۰۵.
۱۰۲. یحیی‌ بن شرف نووی، المجموع: شرح‌المُهَذّب، ج۷، ص۲۱۹_۲۲۰، بیروت، دارالفکر.
۱۰۳. محمد بن حسن طوسی، کتاب‌الخلاف، ج۲، ص۲۹۵، چاپ محمدمهدی نجف و جواد شهرستانی و علی خراسانی کاظمی، قم ۱۴۰۷۱۴۱۷.    
۱۰۴. الحدائق الناضرة ج ۱۵، ص ۵۶۰.    
۱۰۵. الجامع للشرائع، ص ۴۷۲    
۱۰۶. مسالك الافهام ج ۹، ص ۲۷۷.    
۱۰۷. آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ج۷، ص۱۷۶.
۱۰۸. خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج۵، ص۱۷، بیروت ۱۹۸۰.
۱۰۹. اسماعیل بغدادی، هدیة‌العارفین، ج۲، ستون۴۶۱.



برگرفته از مقاله «خضاب»، شماره۱۵.    
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهم السلام؛ ج‌۳، ص ۴۶۳    



جعبه ابزار