• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شق قمر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




فهرست مندرجات

۱ - تقاضای کافران از پیامبر
       ۱.۱ - عکس العمل پیامبر
۲ - سندیت حدیث
۳ - نظر مفسرین
۴ - بررسی حادثه
       ۴.۱ - محور اول
              ۴.۱.۱ - اشکال اولی
                     ۴.۱.۱.۱ - جواب
              ۴.۱.۲ - اشکال دوم
                     ۴.۱.۲.۱ - جواب
              ۴.۱.۳ - اشکال سوم
                     ۴.۱.۳.۱ - جواب
       ۴.۲ - محور دوم
       ۴.۳ - محور سوم
۵ - پانویس
۶ - منبع


با اینکه خانه، خانه خدا بود و مهمانان، همه بندگان او، ولی تنها چیزی که یافت نمی‌شد، راه و رسم سپاس و تشکر از میزبان بود. در بین آن همه ظلمت و تاریکی و شرک و بت پرستی تنها او، محور توحید و یکتاپرستی بود که از خدا خانه پرتو گرفت و چون ماه به خانه اش روشنایی می‌بخشید. روز به روز بر تعداد پیروانش افزوده می‌شد و منطق قوی و کلام دلرباش همگان را شیفته خود کرده بود.
بعد از گذشت چندین سال و بعد از ارائه بسیاری از نشانه‌های رسالت، یکی از بزرگترین این نشانه‌ها جلوه گر شد.
آری: یکی از روزها که رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با پیروان خود به طرف مسجدالحرام در حرکت بود. دشمنان او که وجودش را مانع سیطره بی چون و چرای خود بر طبقه مستضعف جامعه می‌دانستند، تقاضایی کردند. درخواست آنان چیزی بود که امیدوار بودند، پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نتواند اجابت کند و در بین همه رسوا شود ولی به خواست خداوند نتیجه کار برعکس انتظار آن‌ها شد و با اینکه با وجود معجزه بزرگ و جاودان پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یعنی قرآن مجید، حجت بر همگان تمام شده بود، اما باز هم رسالت جهانی او نیازمند تقویت بود. لذا معجزه‌ای دیگر نمایان شد. آنان گفتند:
«اگر راست می‌گویی و پیغمبر خدا هستی ماه را به دو نیم تقسیم کن. نیمی را در راستای کوه صفا و نیمی را در راستای کوه مروه قرار بده».

۱.۱ - عکس العمل پیامبر

همه حاضران در فکر فرو رفتند و منتظر ماندند تا پایان کار را ببینند. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به همراه پیروان خود طواف خانه معشوق را به جای آورد و به درگاه او، به نماز و استغاثه ایستاد. سپس مثل همیشه رو به حضرت امیر (علیه‌السّلام) نمود و فرمود: علی جان! برخیز و کنار کوه صفا بایست و هروله کنان به طرف کوه مروه برو و با صدای بلند این اذکار را بگو:
«بارخدایا! (ای) صاحب کعبه و مکه و زمزم و مقام و‌ای فرستنده پیامبر مکی! به ماه اجازه بده که به دو نیم تقسیم شود، نیمی بر سر کوه صفا و نیمی بر سر کوه مروه قرار گیرد،(ای) که ندای نهان و آشکار ما را شنیدی و به همه چیز عالم و آگاهی».
سران شرک، طبق عادت همیشگی مشغول مسخره کردن شدند. ولی هنوز دعای حضرت علی (علیه‌السّلام) تمام نشده بود، که آسمان و زمین به حدی به تکاپو افتاد که گویا نزدیک بود آسمان بر زمین بیافتد. ترس تمام وجود مردم را فرا گرفته بود و با نگرانی ناظر و شاهد این واقعه بزرگ بودند. ناگهان با اشاره انگشت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ماه به دو نیم شده نیمی سر کوه صفا و نیمی بر سر کوه مروه قرار گرفت و تمامی شهر مکه را منور ساخت. مؤمنان فریاد زدند و تکبیرگویان، ایمان خود را به خدا و پیغمبرش اظهار داشتند. اما سران کفر باز هم با تمسک به حربۀ اتهام سحر و جادو، عناد و لجاجت غیرمنطقی خود را برملا ساختند. (کل داستان برگرفته از کتاب شرح الحق وازهاق الباطل، )
[۱] مرعشی نجفی، سید شهاب الدین، شرح احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۳۱، ص۴۱۸.



بسیاری از علما نسبت به این حادث ادعای اجماع (اجماع یعنی اتفاق نظر علما در حدی که کشف از نظر معصوم (علیه‌السّلام) نماید)
[۲] طبرسی، فضل بن حسن، تحقیق لجنة من العلماء و المحققین الاحصایین، ص۳۱۰.
یا تواتر (تواتر در روایات یعنی روایات در حدی باشد که احتمال تبانی بر کذب یا خطا و لغزش منتفی باشد. از جمله کسانی که مدعی تواتر است: سید شریف در شرح المواقف و ابن السبکی در شرح المختصر به نقل از کتاب زیر است: الآلوسی، سید محمود، تفسیر روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی،)
[۳] الآلوسی، سید محمود، تفسیر روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، مصحح محمد احمد الامد و عمرعبد السلام السلامی، ج۲۷، ص۱۰۵.
روایات و یا حداقل استناضه (خبر مستفیض یک قسم از خبر واحد است که تعداد آن از سه نفر به بالا باشد و کمتر از حد تواتر باشد. علامه طباطبایی مدعی استفاضه این خبر است.) نموده‌اند. زمان وقوع آن هم مسلما قبل از هجرت و در مکه بوده است هر چند نسبت به اینکه در ابتدای رسالت بوده یا نزدیک هجرت اختلاف است.
این حدیث با اندکی اختلاف، در کتب مختلف شیعه و سنی آمده است. در کتاب‌های شیعه، با اسناد مختلف در امالی شیخ طوسی رحمة‌الله‌علیه ، تفسیر قمی رحمة‌الله‌علیه ، تفسیر تبیان و تفسیر کبیر منهج الصادقین
[۹] کاشانی، فتح الله، تفسیر کبیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، پاورقی میرزا ابوالحسن شعرانی، ج۹، ص۹۸.
و... و در کتب اهل سنت با اسناد مختلف در تفسیر در المنثور،
[۱۰] سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، مصصح شیخ نجدت نجیب، ج۷، ص۵۱۰.
تفسیر کشاف، تفسیر طبری، و... مطرح شده است.


علمای تفسیر هم دو آیۀ اول سوره قمر یعنی:
«وانشق القمر وان یروا آیة یعرضوا ویقولوا سحر مستمر» (قمر/۱و۲)
« قیامت نزدیک شد و ماه از هم شکافت و هرگاه نشانه و معجزه‌ای را ببینند، روی گردانده و می‌گوید: این جادویی مستمر است»
را ناظر به این واقعه عظیم دانسته‌اند.


این حادثه عظیم در سه محور قابل بررسی می‌باشد:

۴.۱ - محور اول

با وجود این سند محکم، جایی برای انکار این واقعه نمی‌ماند. ولی باز هم شبهاتی توسط بعضی مطرح شده است. که به بررسی آن می‌پردازیم.

۴.۱.۱ - اشکال اولی

این امر محال عقلی است. پس شق القمر واقعیت ندارد، چون امکان ندارد که افلاک سماوی از هم جدا شوند یا به هم ملحق شوند.

۴.۱.۱.۱ - جواب

بهترین دلیل بر مردود بودن این نظریه، وقوع آن است و شهاب سنگ‌ها و نظریه مطرح در پدید آمدن آن‌ها (بر اثر انفجار سیاره‌ای بزرگ) دلیل بر مردودبودن نظریه بطلمیوس است.

۴.۱.۲ - اشکال دوم

اگر این حادثه اتفاق افتاده است، پس چرا در تمامی کتب تاریخی به این حادثه اشاره نشده است.

۴.۱.۱.۱ - جواب

ا) زمان وقوع این حادثه، شب بوده است و مدت آن هم کوتاه، چه بسا در آن زمان خیلی‌ها در خواب بوده‌اند.
ب) وسایل رصد وقایع سماوی در آن منطقه نبوده است و اگر چه وسایل جزئی جهت رصد ستارگان در هند، یونان و روم بوده است، ولی به دلیل اختلاف افق و اینکه در آن مناطق، روز بوده است، ماه قابل رؤیت نبوده است.
ج) شاید در مناطق دیگر ابرها مانع دیدن ماه می‌شده است.
د) تاریخ، همه وقایع را ثبت نکرده است و این واقعه هم می‌تواند یکی از آن‌ها باشد.
ه) چه بسا عدم نقل تاریخ نویسان غیر مسلمان به دلیل عناد با دین جدید اسلام باشد.
و) در بعضی کتب، با ذکر داستان‌هایی، خبر از وقوع این حادثه می‌دهند. مثل داستان آن مرد هندی بت پرست که با دیدن «شق القمر» و شنیدن جواب علمای قوم خودش (مبنی بر اینکه در کتاب‌های ما، معجزۀ پیامبری است که در میان قوم عرب ظهور می‌کند) و بعد از شناختن پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ایمان آورد و پیامبر اعظم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هم او را عبدالله نامید که هم اکنون بارگاه او در هند معروف است.
[۲۰] یزدی الحائری، شیخ علی، الزام الناصب فی اثبات الحجة الغائب، تحقیق سید علی عاشور، ص۲۷۸.


۴.۱.۳ - اشکال سوم

آیه اول سورۀ قمر مربوط به «شق القمر» در قیامت است، نه اینکه اشاره به معجزه شق القمر باشد.

۴.۱.۱.۱ - جواب

ا) لفظ «انشق» ماضی است و اشاره به واقعه‌ای دارد که در گذشته اتفاق افتاده است نه در آینده قرار است محقق شد.
ب) و اگر هم کسی ادعا کند فعل ماضی در مقام اخبار از حادثه‌ای است که قطعا واقع می‌شود؛ جوابش این است که با آیه بعدش منافات دارد. چرا که در آیه بعد آمده:
از این آیه و نشانۀ الهی اعراض کرده انکار می‌کنند، در حالی که در قیامت جای اعراض و افکار نیست.
ج) آیۀ اقتربت الساعة هم با توجه به نزدیکی بعثت پیغمبر اکرم با قیامت،
[۲۲] صادقی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن و السنة، ج۲۷، ص۴۶۹.
می‌تواند اشاره به همین واقعه باشدچنانچه رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرمایند:
«انا و الساعة کهاتین (السبابة و الوسطی) و انا نبی الساعة»
یعنی فاصله من و روز قیامت مثل (فاصله بین) این دو انگشت است (انگشت سبابه و وسط) و من پیغمبر آخر الزمان هستم.
لذا سیاق آیات مؤید مدعای ما است.
د) روایات متعددی، مفسر این آیه است به همین جهت مرحوم شیخ الطائفه رحمة‌الله‌علیه می‌فرماید:
«کسی که غیر از این معنا کند، معنی ظاهر قرآن کریم را رها کرده است».

۴.۲ - محور دوم

همان طور که در ابتدای بحث بیان شد؛ تحقق این معجزه با الفاظی بود که توسط حضرت علی (علیه‌السّلام) در بین صفا و مروه ادا شد. این امر حاوی نکته‌ای مهم است؛ اگر چه پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)خود می‌توانستد این الفاظ را ادا کنند، ولی علی (علیه‌السّلام)را در آوردن این معجزه عظیم شریک کردند و علاوه بر مغلوب کردن مشرکان و اثبات رسالت خود، اعتبار علی (علیه‌السّلام) را در نزد خداوند متعال بر همگان آشکار کردند. اگر کسی اندکی از تاریخ پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را مطالعه کند به این مساله پی خواهد برد که سیره و عادت حضرت در طول رسالت، اثبات ویژگی‌های خاص حضرت علی (علیه‌السّلام) بود تا زمینه پذیرش خلافت ایشان مهیا شود. لذا از همان «یوم الانذار» با اینکه هنوز پایه‌های رسالت ظاهری محکم نشده بود و حضرت امیر نوجوان بودند، وصایت و ولایت او را مطرح کردند.

۴.۳ - محور سوم

تاریخ، داستان انسان‌هایی است که خود آن‌ها در بین ما نیستند ولی هنوز خلق و خوی آن‌ها در اعمال و کردار بسیاری هویدا است و لذا مرور سرگذشت گذشتگان، باعث درس آموزی و عبرت از تاریخ است. مطالعه این قطعه از تاریخ چندین درس مهم در پی دارد.
۱) ممکن است کسانی باشند که بارزترین دلایل و شواهد حق را نادیده بگیرند و دلیل آنان فقط و فقط حفظ منافع شخصی و دنیوی باشد.
ب) ممکن است روشن‌ترین نشانه‌های حق به وسیله اتهام‌ها و شایعه‌های همان منفعت پرستان تیره و تار شود. چنان که مشرکان در ابتدا بهانه کردند، باید ببینیم قافله‌هایی که در راه هستند، این حادثه را دیده‌اند یا نه؟ ولی با اینکه مسافران هم وقوع آن را تائید کردند، باز هم پیغمبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را متهم به سحر و جادو کردند، تا اذهان مردم را نسبت به این معجزه خراب کنند.
[۲۶] سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، ج۷، ص۵۹۱.



۱. مرعشی نجفی، سید شهاب الدین، شرح احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۳۱، ص۴۱۸.
۲. طبرسی، فضل بن حسن، تحقیق لجنة من العلماء و المحققین الاحصایین، ص۳۱۰.
۳. الآلوسی، سید محمود، تفسیر روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، مصحح محمد احمد الامد و عمرعبد السلام السلامی، ج۲۷، ص۱۰۵.
۴. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۶۰.    
۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۱۸.    
۶. طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۳۴۱.    
۷. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، تصحیح سید طیب موسوی جزایری، ج۲، ص۳۴۱.    
۸. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، مصحح احمد حبیب قصیر العاملی، ج۹، ص۴۴۳.    
۹. کاشانی، فتح الله، تفسیر کبیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، پاورقی میرزا ابوالحسن شعرانی، ج۹، ص۹۸.
۱۰. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، مصصح شیخ نجدت نجیب، ج۷، ص۵۱۰.
۱۱. الزمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقایق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التاویل، ج۴، ص۴۳۱.    
۱۲. الطبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲۲، ص۱۰۴.    
۱۳. قمر/سوره۵۴، آیه۱.    
۱۴. قمر/سوره۵۴، آیه۲.    
۱۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۱۳.    
۱۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۱۶.    
۱۷. الطبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص۱۴.    
۱۸. طباطبائی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۶۴.    
۱۹. یزدی الحائری، شیخ علی، الزام الناصب فی اثبات الحجة الغائب، تحقیق سید علی عاشور، ج۱، ص۲۸۱.    
۲۰. یزدی الحائری، شیخ علی، الزام الناصب فی اثبات الحجة الغائب، تحقیق سید علی عاشور، ص۲۷۸.
۲۱. قول مختار حسن بصری و بلخی به نقل از طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۴۴۲.    
۲۲. صادقی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن و السنة، ج۲۷، ص۴۶۹.
۲۳. طباطبائی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۵۵.    
۲۴. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تصحیح احمد حبیب قصیر العاملی، ج۹، ص۴۴۱.    
۲۵. حسینی میلانی، سیدعلی، حدیث الدار، ص۹.    
۲۶. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، ج۷، ص۵۹۱.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «شق القمر»، تاریخ بازبینی۹۵/۱/۱۹.    



جعبه ابزار