• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ضرورت قواعد تفسیر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



قواعد تفسير، دستورالعمل‌هايى كلى براى تفسير قرآن مبتنى بر مبانى متقن عقلى، نقلى و عقلايى‌اند كه رعايت آن‌ها تفسير را ضابطه‌مند مى‌كند و خطا و انحراف در فهم معنا را كاهش مى‌دهد.



از دیر زمانی تفسیر قرآن رواج داشته و با شیوه‌های مختلفی انجام می‌گرفته است. جمعی در تفسیر آیات کریمه به گردآوری روایاتی که به نحوی مربوط به مفاد آیات بوده، بسنده نموده‌اند و تفسیر آنان «تفسیر روایی» نامیده شده است.

۱.۱ - تفاسیر روایی شیعه

آن دسته از تفاسیر شیعه که موسوم به تفسیر روایی است، از این قرار است:

۱. تفسیر ابوحمزه ثمالی (م. ۱۵۰ ه): این تفسیر اکنون در دسترس نیست؛ ولی ابن‌ندیم در الفهرست
[۱] ابن ندیم، الفهرست، ص۳۶.
آن را ذکر نموده است. و مجمع البیان، ذیل آیه مودت، با تعبیر «ذکر ابوحمزة الثمالی فی تفسیره» از آن تفسیر روایت کرده است؛
۲. تفسیر ابی‌الجارود (م. ۱۵۰ ه): بعضی معتقدند تفسیر وی به تفسیر قمی ضمیمه شده است؛
۳. تفسیر نعمانی: وی شاگرد کلینی بوده و آن‌چه که از تفسیر وی باقی مانده، علامه مجلسی در ج ۹۳ بحار (ص ۱ ۹۷) ذکر نموده است؛
۴. تفسیر فرات بن ابراهیم کوفی؛
۵. تفسیر منسوب به امام عسکری (علیه‌السلام)؛
۶. تفسیر قمی؛
۷. تفسیر عیاشی؛
۸. تفسیر نورالثقلین؛
۹. تفسیر برهان؛
۱۰. تفسیر بحرالعرفان مولی صالح برغانی که به نقل آقا بزرگ تهرانی، هفده مجلّد است و تمام آن در مخزن کتاب‌های مؤلف در کربلا موجود بوده و در آن، احادیث روایت شده از ائمة اطهار (علیهم‌السلام) استقصا شده است.

۱.۲ - تفاسیر روایی اهل سنت

و اشهر تفاسیر روایی اهل سنت نیز، عبارت است از:

۱. جامع البیان طبری؛
۲. القرآن العظیم ابن کثیر؛
۳. الدر المنثور سیوطی؛
۴. الکشف و البیان ثعلبی؛
۵. بحرالعلوم سمرقندی؛
۶. معالم التنزیل فی تفسیر القرآن (کتاب) بغوی.


گرایش غالب عده‌ای دیگر در تفسیر ، توضیح مفاهیم کلمات و بیان نکات ادبی مربوط به آیات بوده و تفسیر آنان «تفسیر ادبی» نامیده شده است. تفسیر کشاف زمخشری، جوامع الجامع طبرسی، البحر المحیط ابوحیان و اعراب القرآن زجاج را می‌توان از این نوع تفاسیر به شمار آورد.


برخی برای توضیح و تفسیر آیات، تا حد امکان از آیات دیگر قرآن مدد جسته‌اند و تفسیر آنان به «تفسیر قرآن به قرآن» معروف شده است. تفسیر المیزان، علامه طباطبایی از این نوع تفاسیر است.


گروهی درصدد بیان معانی باطنی قرآن کریم برآمده و به تأویل آیات کریمه پرداخته‌اند، که از کار آنان به عنوان «تفسیر اشاری» یا «تفسیر عرفانی» یاد می‌شود. التفسیر و المفسرون، تفسیر القرآن العظیم تستری (م. ۲۸۳ هـ)، حقایق التفسیر سلمی (م. ۳۳۰ هـ)، عرائس البیان شیرازی (م. ۶۶۶ هـ)، التاویلات النجمیة نجم‌الدین دایه (م. ۷۳۶ هـ) و تفسیر منسوب به ابن‌عربی، از اهم تفاسیر اشاری به شمار آمده‌اند.


عده‌ای دیگر به مباحث عقلی و کلامی توجه بیش‌تری داشته‌اند و در تفسیر آیات به استنتاج آرای اعتقادی پرداخته‌اند. التفسیر الکبیر فخر رازی را می‌توان از این نوع تفاسیر دانست.


و گروهی از زاویه علمی به قرآن نظر افکنده و به تطبیق قرآن بر نظریات و اصول علمی موجود، همت گمارده و تفسیر خود را از کشفیات علمی و آرای دانشمندان انباشته‌اند. [[|تفسیر الجواهر طنطاوی]] از این قبیل تفاسیر است.


و گروهی نیز به فراخور معلومات خود، از زاویه‌های مختلف به تفسیر آیات کریمه پرداخته‌اند. به کارگیری شیوه‌های مختلف یادشده، سبب گردیده است که اختلاف‌های بسیاری نیز در کلمات مفسران در بیان مفاهیم آیات قرآن و مراد خدای سبحان از آن پدید آید که نمایانگر خطاها و اشتباه‌هایی است که برای برخی از آنان در تفسیر قرآن رخ داده است. وجود شیوه‌های مختلف تفسیری و اختلاف‌ها و اشتباه‌های مفسران، حاکی از آن است که هرکس بخواهد به تفسیر آیات کریمه و فهم مراد خدای متعال از آن بپردازد، نیازمند آن است که قواعد متقنی را بر مبنای بدیهیات عقلی و قطعیات و مسلمات شرعی و ارتکازات عقلایی، برای تفسیر شناسایی کند و شیوه خود را بر آن استوار نماید، تا هم شیوه تفسیری او بی‌مبنا و استحسانی نباشد و هم در موارد اختلاف، انتخاب او بی‌ملاک و گزاف نباشد و هم با رعایت آن قواعد، خطاهای تفسیری وی کاهش یافته و به مراد واقعی خدای متعال بیش از دیگران دست یابد و با توجه به این‌که گوینده قرآن کریم، آفریدگار عقل و نازل‌کننده شرع و حجت قرار‌دهنده این دو است و در این کتاب عظیم با مردم به زبان خود آنان سخن گفته است، («و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم» و از این که در شرع، روش جدیدی در مکالمه ابداع نشده است نیز، می‌توان دریافت که همین روش معمول بین عقلا در محاورات، مورد امضای شارع بوده است.) اتقان قواعد مزبور و صحت تفسیر استوار بر آن، آشکار و بی‌نیاز از بیان است.


قواعد تفسیر بخش مهم، بلکه مهم‌ترین بخش از اصول تفسیر را تشکیل می‌دهد که فصل دوم این کتاب عهده‌دار بررسی آن است.
گرچه بسیاری از قواعد مورد اشاره، ارتکازی عقلا و اهل شرع بوده و هست و تفاهم انسان‌ها از کلام یک‌دیگر و تفسیر مفسران از قرآن، هرچند به صورت ناآگاهانه براساس آن انجام می‌گرفته است، ولی تاکنون به صورت کامل و متقن استقصا و تبیین و تدوین نشده است. کتاب‌هایی مانند بحوث فی اصول التفسیر، الاکسیر فی علم التفسیر توسط بعضی اهل تسنن نوشته شده؛ ولی کامل و متقن نیستند.


شایان ذکر است که نسبت این قواعد با تفسیر، مانند نسبت علم منطق با اندیشه و استدلال و نسبت اصول فقه با علم فقه است و همان‌طور که رعایت قواعد علم منطق، از خطای در استدلال جلوگیری می‌کند و اصول فقه، فقیه را در استنباطات فقهی کمک نموده و از اشتباهات او می‌کاهد، رعایت این اصول نیز، مفسر را در تفسیر آیات یاری نموده و از خطاها باز می‌دارد. و همان‌گونه که بداهت و ارتکازی بودن قواعد منطق و بسیاری از مسائل اصول فقه، بی‌نیاز‌کننده از تبیین و تدوین آن قواعد و مسائل نیست، ارتکازی بودن این اصول نیز بی‌نیاز‌کننده از تبیین و تدوین آن با حد و مرزی معین نمی‌باشد؛ زیرا در صورتی که به طور کامل استقصا و تبیین نشده باشند و به صورت اصولی مدون با حد و مرزی معین مورد توجه قرار نگیرند، ممکن است هنگام تفسیر آیات کریمه، همه یا بعضی از این اصول مورد غفلت قرار گیرند و خطاهایی در تفسیر رخ دهد.
به نظر می‌رسد غالب اختلاف‌ها و اشتباه‌هایی که تا به حال در تفسیر رخ داده، در اثر غفلت از این اصول بوده است و سهم سایر عوامل در پدید آمدن این اختلاف‌ها و اشتباه‌ها در مقایسه با این عامل، به ویژه در بین پیروان یک فرقه و مذهب، اندک است و می‌توان در پرتو تبیین دقیق این اصول، هم تفاسیر موجود را محک زده و صحت و سقم برداشت‌های موجود در آن را باز شناخت و هم مبنای مناسبی برای تفسیر صحیح و زمینه‌ای برای کاهش اشتباهات در تفسیر فراهم آورد.


۱. ابن ندیم، الفهرست، ص۳۶.
۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۴۹.    
۳. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۹۳، ص۱ ۹۷.    
۴. تهرانی، آقا بزرگ، الذریعة، ج۳، ص۴۱.    
۵. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۱۳، ح۱۲، کتاب العقل و الجهل.    
۶. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۴.    



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «ضرورت قواعد تفسیر»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱/۱۶.    



جعبه ابزار