• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

فلسفه اخلاق دوران یونانی‌مآبی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



فلسفه اخلاق دوران یونانی‌مآبی را می‌توان رسیدن به سعادت دانست. البته در این فلسفه فضیلت نیز به‌عنوان اساس و شرطی جهت راهیابی به سعادت از جایگاه مهم و والایی برخوردار است.



پس از مرگ اسکندر کبیر (۳۵۶- ۳۲۳ ق. م) دورانی آغاز می‌گردد که دوران یونانی‌مآبی در فرهنگ یونانی نامیده می‌شود. به دلیل آنکه وفات ارسطو (۳۸۴- ۳۲۲ ق.م) پس از مرگ اسکندر حادث گشت، مورخین عقلی مسلک، فلسفه مابعد ارسطو را یونانی‌مآبی نام نهاده‌اند. برخی اندیشمندان، دوران یونانی‌مآبی را برای تمایز دوران مربوط به فلسفه کلاسیک که متعلق به سقراط، افلاطون و ارسطو است، از دوران فلسفه جدید، بدین عنوان نام‌گذاری کرده‌اند. ‌

۱.۱ - مکاتب عصر یونانی‌مآبی

دو مکتب یونانی‌مآبی عمده تحت عناوین مکتب رواقی‌گری (‌Stoicism‌) و مکتب اپیکور‌گرایی (‌Epicureanism‌) در این دوران ظهور یافت. فلسفه اخلاق در این دوران در ابتدای امر استمرار و نقد اندیشه‌هایی بود که پیش از آن وجود داشت از این رو «هگل» (۱۷۷۰- ۱۸۳۱) فلسفه دوران یونانی‌مآبی را با عنوان فلسفه مابعد ارسطو خوانده و آن را یک فلسفه منفی تلقی می‌نماید. فلسفه‌ای که از پشتوانه توجیهی کافی برخوردار نبوده و صرفاً به واگویی اندیشه‌هایی می‌پردازد که ماقبل از آن وجود دارد. ‌


می‌توان فلسفه اخلاق در این دوران را نیز «سعادت گرا» تلقی نمود. با این توضیح که در این فلسفه نیز فضیلت به‌عنوان اساس و شرطی جهت نیل به سعادت مهم و والا محسوب می‌گردد. در واقع از جمله مباحث عمده و مطروحه در این دوران ارتباط بین سعادت و فضیلت و ایضاح و تحلیل آن می‌باشد.
در این مباحث همواره تلاش می‌گشت تا فلسفه و اخلاق سقراط به‌عنوان الگو و سرمشقی معرفی گردد و از تفسیر دقیق آن و مشخص نمودن شرایط تحقق سعادت و ایضاح مقدمات و پیش‌شرط‌های آن، به نیل جامعه به‌سوی سعادت حقیقی کمک گردد. الگویی که عقلانیت، فضیلت، خوداتکایی و استغنا از شاخصه‌های آن به شمار می‌رود.


باید اذعان داشت هر کدام از مکتب‌های رشد یافته در این دوران شرایطی را برای سعادت اتخاذ نموده که در مجموع سقراط گونه است از فیلسوفان نامی این دوه می‌توان به تئوفراستوس (۳۲۷- ۲۸۶ ق.م) و اپیکور (۳۴۱- ۲۷۰ ق.م) اشاره نمود. تئوفراستوس دارای آثار علمی تجربی است. آثار و دیدگاه‌های وی به‌صورت نقل قول‌ها و تلخیص‌های اندکی برجای مانده است. فلسفه اخلاق اپیکوروس اندکی غنی‌تر و دارای منابع زیادتری است. «نامه‌هایی به منوکیوس» نوشته اپیکور و نیز مطالبی از وی حاوی کلمات قصار و آموزه‌های اساسی فلسفه او نیز بر جای مانده است. از «زنون» اهل سیتیوم نیز که بنیانگذار رواقی‌گری اولیه می‌باشد نیز آثاری به‌صورت مستقیم یافت نمی‌شود. در مورد دیگر فلاسفه یونانی‌مآبی نیز چون پیر هونیزم مطالبی به‌صورت سرگذشت‌نامه و آن هم به‌صورتی محدود می‌توان یافت نمود.


باید اذعان داشت با آنکه در مورد فلسفه این دوران و مکتب رواقی و اپیکوری مدارک کتبی فراوانی در دست است، اما اغلب این مکتوبات توسط سیسرو و دیگر نویسندگان یونانی و رومی جمع‌آوری و تهیه گردیده است. با این اوصاف تاریخ فلسفه اخلاق یونانی‌مآبی اغلب به‌صورت حدسی بازسازی و تجدید بنا می‌گردد. لذا عدم پیش‌داوری، پرهیز از تحریف و نیز تجزیه و تحلیل عمیق می‌تواند در دستیابی حقیقی به فلسفه این دوران کارساز گردد. همچنین باید اذعان داشت تمایز صریح بین دوران فلسفه کلاسیک و فلسفه یونانی‌مآبی به‌صورت مطلق امکان‌پذیر نمی‌باشد. چرا که فلسفه یونانی‌مآبی دست‌کم به‌اندازه فلسفه کلاسیک از اندیشه‌های سقراط اقتباس گرفته است. می‌توان گفت فلسفه این دوران از ظرافت‌های فلسفی، تفاسیر ژرف، استدلال عمیق و استنتاج متقن برخوردار نمی‌باشد. همچنین باید اذعان داشت که تقریرهای ساده‌انگارانه و عوام‌پسند از فلسفه اخلاق در این دوران که از ژرفا و غنای لازم برخوردار نبوده است، نمی‌تواند برای کسانی که به اندیشه‌ای نظام‌مند، دقیق و انتظام یافته دلبستگی دارد، موجه و مقنع جلوه نماید.‌


سایت پژوهه، برگرفته از مقاله « فلسفه اخلاق در دوران یونانی مآبی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۱/۲۴.    



جعبه ابزار