• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

هراکلیوس

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



هراکلیوس یا هِرَقْل (به لاتین: Flavius Heraclius Augustus، به یونانی: Φλάβιος Ἡράκλειος) امپراتور بیزانس یا روم شرقی بوده است. وی در عصر ظهور اسلام بر ملت روم و شامات سلطنت داشت.
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) سه بار به هراکلیوس نامه ‌نوشته و او را به اسلام دعوت فرمود. هراکلیوس در مقابل نامه‌های پیامبر اسلام رفتار مستقیم و ثابتی نداشته است.



موریکیوس «موریس»، امپراتور بیزانس با حمایت‌های خود از خسرو پرویز در مقابل بهرام چوبین باعث بازگشت خسرو به تخت سلطنت شد. در مدّت فرمانروایی موریکیوس، بعد از حدود ۶۰۰ سال جنگ، بین ایران و روم روابط دو کشور صلح‌آمیز و حسنه بود. بعد از کشته شدن موریکیوس و خانوادهٔ او به دست فوکاس، خسرو فوکاس را به رسمیت نشناخت و وارد جنگ با بیزانس شد. به سلطنت رسیدن هراکلیوس به اختلافات دو کشور پایان نداد زیرا خسرو پرویز خواستار به سلطنت رسیدن تئودوسیس پسر موریکیوس بود که ادعا می‌شد، بعد از مرگ موریکیوس به دربار خسرو پناه برده است.
سپاه ایران در سال ۶۱۱ میلادی سوریه و آناتولی را به اشغال درآورد. سه سال بعد به کمک یهودیان توانست اورشلیم را تصرف کند و صلیب راستین (دار مقدس) که در انظار عالم مسیحیت، چیزی مقدس‌تر از آن نبود، به تیسفون فرستاده شد.
در سال ۶۱۶ میلادی، مصر توسط قشونی که رهبری آن را شهربراز سردار نامی ایران، برعهده داشت، تصرف شد. این قسمت‌ها از عهد هخامنشیان به بعد از تصرف ایران خارج شده بود.

در سال ۶۱۷ میلادی، سردار نامی دیگر ایران، شاهین ممالک آسیای صغیر را یک به یک گرفت و به کالسدون نزدیکی کنستانتین (قسطنطنیه، استانبول در ترکیهٔ امروزی)، پایتخت بیزانس رسید در اینجا هراکلیوس با سردار ایرانی ملاقاتی کرده و درخواست صلح کرد. در عوض قراردادی، در جهت پرداخت خراج سالیانه به ایران، بسته شد.
در این زمان اوضاع بیزانس بسیار بد بود؛ از یکطرف فتوحات ایران برای بیزانس تقریباً ممالکی را باقی نگذاشته بود و از طرف دیگر از طرف شمال آوارها پایتخت بیزانس را از راه خشکی، تحت تهدید قرار داده بودند و تهدید خطرناکتری نسبت به ایران به شمار می‌آمدند.


در سال ۶۲۲ میلادی، هراکلیوس با کمک اعانه مردم و خزائن کلیساها، توانست سپاهی را مجهز و جمع آوری کند و با کمک خزرها بطرف ایران لشکر‌کشی کرد. خسرو پرویز با قشونی مرکب از چهل هزار نفر به شیز (تخت سلیمان کنونی) واقع در آذربایجان شتافت ولی هراکلیوس فاتح شد. در سال ۶۲۳ میلادی، شهر گنزک را تسخیر و آتشکده آذرگشسپ را ویران کرد.‌
[۱] کریستین سن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان‌، ص۴۶۹.

خسرو با اتحاد با آوارها در سال ۶۲۶ میلادی، کنستانتین، پایتخت بیزانس را محاصره کرد ولی نیروهای هراکلیوس توانستند، در نبردی شهر کالسدون را پس بگیرند. دلایل شکست خسرو در این جنگ فقدان قوهٔ بحریه بود. در تمام جنگ‌های مزبور هراکلیوس از اینکه دریاها در تصرف او بود، نهایت استفاده نظامی را توانست ببرد.
در سال ۶۲۷ میلادی، در طی نبردی که به نبرد نینوا معروف است. هراکلیوس به دستگرد حمله کرد. این محل تقریباً در فاصلهٔ ۱۲۰ کیلومتری تیسفون پایتخت ایران واقع بود. در اثر این حمله قصر خسرو توسط قشون روم غارت شد. هراکلیوس یک جشن مذهبی پر مسرت را در کاخ مَتروک دستگرد خسرو برگزار کرد. در خزاین این قصر، سیصد پرچم رومی را، با نشان جنگی آن که طی جنگ‌های سابق همچون نشانه‌های شکست روم، به دست ایرانیان افتاده بود با غنایم بسیار دیگر به دست آورد.
در این جنگ، خسرو قشون ایران را رها نموده و به طرف تیسفون فرار کرد. با این وجود لشکر ایران استقامت کرده و با انهدام پل‌ها و کانال نهروان، از پیشروی قشون هراکلیوس به طرف تیسفون، پایتخت ساسانی، جلوگیری کرد.
[۲] پیرنیا، حسن، تاریخ ایران باستان، ص۳۴۵-۳۵۳.

در سال ۶۲۸ میلادی خسرو پرویز به دست پسرش قباد دوم یا شیرویه به زندان افکنده شد و به قتل رسید. قباد که در آن زمان از طاعون در رنج بود، به هراکلیوس پیشنهاد صلح داد و خواستار حمایت هراکلیوس از فرزندش اردشیر سوم شد. صلح بدین شرایط مقرر گردید.
۱- طرفین آنچه خاک از همدیگر گرفته‌اند، مسترد دارند و اُسرا را به یکدیگر بازپس دهند.
۲- صلیبی که ایرانیان از اورشلیم آورده بودند، پس بدهند.
باز پس‌گیری صلیب راستین جشن‌های گسترده‌ای را در عالم مسیحیت به همراه داشت.


هراکلیوس دو بار ازدواج کرد بار اول با فابیا ادوکیا که دو فرزند ثمره این ازدواج بود. کنستانتین سوم پسر او بعد از هراکلیوس به سلطنت رسید.
بار دوم در سال ۶۱۳ میلادی، با خواهر زادهٔ خود به نام مارتینا ازدواج کرد. نه فرزند حاصل این ازدواج بود که اکثر آن‌ها از بیماری‌های ارثی در رنج بودند. هراکلوناس پسر مارتینا بعد از کشته شدن برادرش کنستانتین سوم به سلطنت رسید. همچنین هراکلیوس یک فرزند دیگر، از مادری که نام او شناخته نشده، داشت، به نام «جان» که بر ضد پدر، یک شورش سیاسی را ترتیب داد. هراکلیوس در سال ۶۳۷ میلادی، دستور قطع بینی و دست‌های او را صادر کرد.


هراکلیوس تنها امپراتوری است که در تاریخ اسلام، از او به تفصیل سخن رفته است. در مطالب نوشته شده توسط مسلمانان هیچ دشمنی و عداوتی در مورد او دیده نمی‌شود.
از عکرمه روایت کرده‌اند که رومیان و پارسیان به سرزمین نزدیک پیکار کردند و سرزمین نزدیک اذرعات بود که در آن جا روبرو شدند و رومیان منهزم شدند و این خبر به محمد پیامبر و یاران وی رسید که در مکه بودند و حادثه برای آن‌ها سخت بود که غلبه گَبران اُمّی را بر رومیان اهل کتاب خوش نداشتند و کافران مکه خوشدل شدند و یاران پیغمبر را شماتت کردند و گفتند شما اهل کتابید نصاری نیز اهل کتابند و ما اُمّیانیم و برادران پارسی ما بر برادران کتابی شما ظفر یافتند. شما نیز اگر با ما پیکار کنید بر شما ظفر می‌یابیم.

آنگاه سوره روم نزول یافت.
[۳] طبری، ص۷۳۷.
«رومیان در نزدیک این سرزمین مغلوب گشتند؛ و هم آن‌ها از پس مغلوب شدنشان به زودی در طی چند سال غالب می‌شوند؛ و جلوتر و بعدتر نیز همه کارها به ارادهٔ خداست؛ و آن روز مؤمنان از یاری خدا شادمان شوند که هر که را خواهد یاری کند و همو نیرومند و رحیم است؛ وعدهٔ خداست و خدا از وعدهٔ خویش تخلف نکند ولی بیشتر مردم نمی‌دانند. (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم، الم ﴿١﴾ غُلِبَتِ الرُّومُ ﴿٢﴾ فِی اَدْنَی الارْضِ وَهُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ ﴿٣﴾ فِی بِضْعِ سِنِینَ لِلَّهِ الامْرُ مِنْ قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ وَیَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ ﴿٤﴾ بِنَصْرِ اللَّهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ ﴿٥﴾ وَعْدَ اللَّهِ لا یُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلَکِنَّ اَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ ﴿٦﴾)


ابوبکر در سال ۶۳۳ میلادی گروهی را به سوریه و فلسطین فرستاد و اینان توانستند سالی پس از آن بر یک دسته کوچک از جنگاوران روم چیره شوند. جنگ اجنادین در سال ۶۳۴ میلادی در شام و فلسطین به پیروزی اعراب گرایید و یکی از زد و خوردهای خونینی بود که پیش از جنگ قادسیه انجام گرفت. دومین شکست سخت هراکلیوس امپراتور روم در خاک سوریه که دست آن امپراتوری را در آسیا کوتاه ساخت، جنگ یرموک می‌باشد که در سال ۶۳۶ میلادی رخ داد.
[۵] پورداود، ص۳۶۹.



یرموک، نهری است در سرزمین اردن در آن جا نبردی بزرگ میان مسلمانان و رومیان به وقوع پیوست. پس از آن که رومیان شکست‌های پی در پی از مسلمانان متحمل شده و در حال عقب‌نشینی کامل از شامات بودند، در صدد جنگ بزرگی دیگر بر علیه مسلمانان برآمدند و تعداد یک صد هزار و به روایتی سیصد هزار رزمنده امپراتوری روم که متشکل از رومیان و عرب‌های منطقه شام بودند، در سرزمین یرموک گرد آمده و برای هجوم سیل‌آسا بر سپاهیان مسلمان آماده شدند.
ابوعبیده جراح که فرمانده مسلمانان در نبرد با رومیان بود، رزمندگان مسلمان را گردآوری و به نبرد آنان فرستاد و سپس سپاهی دیگر به فرماندهی سعید بن عامر به یاری رزمندگان مسلمان اعزام کرد و نبرد سنگینی میان طرفین به وقوع پیوست و ده‌ها هزار تن از نیروهای دو طرف کشته، زخمی و اسیر گردیدند. ولی سرانجام مسلمانان بر رومیان پیروز شده و آنان را به عقب‌نشینی وادار کردند.
هرقل، امپراتور روم شرقی که در انطاکیه مستقر بود و فرماندهی جنگ را از راه دور مدیریت می‌کرد، همین که از پیروزی مسلمانان در یرموک باخبر شد، از انطاکیه گریخت و در قسطنطنیه (استانبول) ماوا گرفت و هنگامی که از انطاکیه می‌گریخت، با حسرت تمام گفت: عَلَیکَ یَا سُورِیَةُ اَلسَّلامُ وَ نِعمَ البَلَدُ هَذا لِلعَدُوِّ!؛ بدرود‌ ای سرزمین سوریه، چه سرزمین زیبایی نصیب دشمنان شد! » به هر روی این واقعه در پنجم رجب سال پانزدهم قمری و در عصر خلافت عمر بن خطاب واقع گردید.
برخی از کشته‌شدگان نامدار مسلمان، عبارت بودند از: عمرو بن سعید، ابان بن سعید، عکرمة بن ابی‌جهل، عبدالله بن سفیان، سعید بن حارث، سهیل بن عمرو و هشام بن عاص (برادر عمرو بن عاص).



هرقل (هرقل به کسر هاء و فتح راء و سکون قاف معرب هراقلیوس و هراکلیوس.) که او را هراقلیوس و هراکلیوس نیز گویند، در عصر پیامبر اسلام بر ملت روم و شامات سلطنت داشت، کشور مصر هم تحت الحمایة وی بود، عظمت و قدرت او همه جا را فراگرفته بود، مخصوصا پس از شکست دادن خسروپرویز پادشاه ایران و ضعف سلطنت ساسانیان، قدرت بیشتری به دست آورده بود و اگر به حمله مسلمانان و اعراب دچار نمی‌شد، دیگر حریفی در مقابل نداشت و سیادت بر همه جهانیان را در مغز می‌پروراند.

پیامبر اسلام در ابتدای سال هفتم نامه‌ای به وی نوشت و او را به دین اسلام دعوت کرد، این نامه در تواریخ مضبوط است و در سال هشتم هجری نامه دیگری نوشت، ولی سفیر پیامبر را یکی از درباریان روم دستگیر کرد و کشت، مضمون این نامه معلوم نیست چه بوده است و در سال نهم هجری از تبوک سومین نامه را برای هرقل فرستاد، و او را بین مسلمان شدن و دادن جزیه یا جنگ، مخیر فرمود. هرقل چنان که خواهید دید در مقابل نامه‌های پیامبر اسلام رفتار مستقیم و ثابتی نداشته، اقدامات ضد و نقیض او که همه حاکی از سیاست بازی اوست، نقل شده است.

۷.۱ - متن نامه پیامبر

اینک متن نامه پیامبر اسلام به زمامدار روم:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ مِنْ مُحَمَّدٍ عَبْدِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ اِلَی هِرَقْلَ عَظِیمِ الرُّومِ‌. ‌
سَلَامٌ عَلَی مَنْ اتَّبَعَ الْهُدَی‌. ‌ اَمَّا بَعْدُ، فَاِنِّی اَدْعُوکَ بِدِعَایَةِ الْاِسْلَامِ، اَسْلِمْ تَسْلَمْ یُؤْتِکَ اللَّهُ اَجْرَکَ مَرَّتَیْنِ‌. ‌ فَاِنْ تَوَلَّیْتَ فَاِنَّ عَلَیْکَ اِثْمَ الاکَارِینَ (فی بعض النُسَخ: اِثمَ الْاَرِیسِیِّینَ و فی آخر الفلاحین.
«اریوسیان»، (فرقه‌ای از مسیحیت که بوسیله اسقف اریوس در سال ۳۱۰ میلادی پایه‌گذاری شد و معتقد به مخلوق بودن حضرت عیسی و نفی اُلوهیّت او بودند.)
قال ابن‌سیده‌: ‌ الاریس الاکار، ای‌: ‌ الفلاح عند ثعلب، وعند کراع‌: ‌ الاریس هو الامیر‌.
قال ابوعبیدة‌: ‌ المراد بالفلاحین اهل مملکته، لان کل من کان یزرع فهو عند العرب فلاح، سواء کان یلی ذلک بنفسه او بغیره‌.
قیل: و فی الکلام حذفٌ دلّ المعنی علیه وهو‌: ‌ فان علیک مع اثمک اثم الاریسیین.) ‌
(‌وَ یَا اَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا اِلَی کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ اَنْ لَا نَعْبُدَ اِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا اَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِاَنَّا مُسْلِمُونَ‌) ‌» محمد رسول الله
[۹] السیرة النبویة، حاشیه سیره حلبی ج۳، ص۶۱.
[۱۰] کامل التواریخ، ج۲، ص۸۱.
[۱۴] البدایة، ج۴، ص۲۶۵.


«نامه‌ای است از محمد رسول خداوند، به سوی هرقل بزرگ روم، درود بر کسی باد که از هدایت و راهنمایی رهبران دین پیروی کند، همانا من تو را به کلمه اسلام دعوت می‌کنم، دین اسلام را قبول کن تا در دنیا و آخرت سالم گردی و خداوند هم تو را دو مرتبه پاداش دهد (یک مرتبه به سبب ایمان به عیسی بن مریم، مرتبه دیگر برای ایمان به پیامبر اسلام).
پس اگر از این دعوت برگردی، همانا بر تو خواهد بود گناه همۀ رعایا و زارعین (که تابع هستند). ‌ای اهل کتاب بشتابید به سوی کلمه و هدفی که میان ما و شما درست و ثابت است، عبادت و پرستش نکنیم مگر خدا را، و چیزی را شریک او قرار ندهیم، و نگیرد بعضی از ما بعضی دیگری را رب (و آمرزندۀ خطا و گناه) غیر از ذات پروردگار، (و اگر از این کلمه و هدف روگردانید) پس گواهی دهید که ما مسلمانان تسلیم این عقیده‌ایم».

۷.۲ - نامه‌رسان

پیامبر اسلام نامه را مُهر کرد و فرمود: کیست که نامه و پیام مرا به قیصر روم رساند و سزاوار بهشت آید؟ دحیة بن خلیفه کلبی که در زیبایی و حسن صورت نظیر نداشت، این ماموریت را پذیرفت. پیامبر به او فرمود که ابتدا نزد زمامدار بصری (بصری یکی از شهرهای معمور حوران از توابع شام بوده و اکنون قصبه‌ای است که به آن اسکی شام گویند و پیغمبر اسلام در مسافرت به شام وارد آن جا شد و بحیرای راهب در آن جا پیغمبر را پیش از بعثت شناخت.)
[۱۵] قهرمانی، احمد بن یوسف، اخبار الدول، ص۴۳۱.
برود آن گاه با راهنمایی و کمک وی نامه را به هرقل قیصر روم برساند.

دحیه از مدینه حرکت نمود و به شهر بصری درآمد و موضوع را برای زمامدار بصری بیان کرد و او نیز مساعدت نمود و عدی بن حاتم طایی را با دحیة بن خلیفه سفیر پیامبر به جانب هرقل روانه ساخت. هرقل در آن موقع در حمص یکی از شهرهای شام اقامت داشت و برای ادای نذر خود عازم بیت المقدس بود زیرا در جنگ با ایرانیان نذر کرده بود که در صورت شکست دادن خسروپرویز، امپراتور ایران، پیاده تا بیت‌المقدس برود.
در برخی از منابع آمده است:
[۱۶] امین، سیدمحسن، سیره معصومان (فی رحاب ائمه اهل البیت-سیرة النبی)، ص۱۰۳–۱۰۵.
پس از آن، قیصر گفت: کسی را از قوم او بیابید تا از وی دربارهٔ محمد پرسش کنیم. در آن هنگام ابوسفیان با عده‌ای از مردان قریش، در زمان صلح حدیبیه برای تجارت در غزه بودند.
قیصر روم در گفت و گو با ابو‌سفیان در مورد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به پیامبر بودن ایشان یقین پیدا کرد.


در سال هشتم هجری ماه جُمادَی الاُولَی پیامبر اسلام نامه‌ای به هرقل سلطان روم نوشت و آن را به وسیلۀ حارث بن عمیر ازدی به سوی او فرستاد مضمون این نامه در تواریخ ضبط نشده که چه بوده، فقط به طور اجمال ذکر شده است.

درهرحال، حارث بن عُمَیر که حامل نامه و مامور ابلاغ بود نامه را برداشت تا به «ارض مُوته» از اراضی شام رسید، شُرَحبیل بن عمرو غسانی که یکی از درباریان سلطان روم بود، قاصد و سفیر پیامبر را بدید، و به او گفت: گمانم تو از رسولان و سفرای محمدی. حارث گفت: آری من فرستادۀ پیامبر اسلامم. شرحبیل کمال بی انصافی و قساوت به خرج داد، حارث را دست ببست و او را در همان جا گردن زد. جز این یک نفر، کسی از سفرا و رسولان پیامبر کشته نشد. (بعضی این نامه را به حاکم بصری دانسته‌اند، ولی ممکن است که به وسیلۀ او به هرقل ارسال شده باشد. چنان که در نامه اول او واسطه بوده.)

جزئیاتی که در تواریخ دیده می‌شود، شخص را به این نکته متوجه می‌کند که از سال هفتم هجری، از همان وقتی که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بنای نامه‌نگاری را به زمامداران و رؤسا نهاد، هرقل سلطان روم مراقبت شدید داشته است که از نفوذ پیامبر اسلام جلوگیری کند و جاسوسانی در اطراف و اکناف گماشته بود تا از روابط پیامبر اسلام با اشخاص مخصوصا با حکام و رؤسا او را مطلع کنند. به همین دلیل، هنگامی که شرحبیل بن عمرو فهمید که حارث بن عمیر از رسولان و قاصدان پیامبر اسلام است، او را گردن زد. البته جریان عادی و سیاسی هم مؤید این گفتار است.


«مِن مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللّهِ الَی صَاحِبِ الرُّومِ: انِّی اَدعُوکَ الَی الاسلَامِ، فَان اَسْلَمْتَ فَلَکَ ما لِلْمُسِلمینَ وَ عَلَیکَ ما عَلَیهِم، وَ اِن لَم تَدخُل فی الاسلَامِ فَاَعْطِ الْجِزْیَةَ فان اللَّه تعالی یقول: {قَاتِلُوا الَّذِیْنِ لَا یُؤْمنُونَ بِاللّهِ وَ لَا بِالیَومِ الآخِرِ وَ لَا یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ لاَ یَدینُونَ دِینَ الْحَقِّ منَ الَّذین اُوتُوا الْکتَابَ حَتَّی یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صَاغِرُونَ» وَ الاَّ، فَلاَ تَحُلْ بَینَ الفَلَّاحِینَ وَ بَینَ الاسلَامِ اَنْ یَدْخُلُوا فیهِ او یُعْطُوا الْجِزْیةَ؛
[۱۸] صفوت، احمد زکی، جمهرة رسائل العرب، ج‌۱، ص‌۳۴.


نامه‌ای است از محمد فرستاده خداوند به سوی صاحب روم، همانا من تو را به سوی دین اسلام می‌خوانم پس اگر مسلمان شدی، برای توست هر چیزی که برای عموم مسلمانان است و بر تو است هر آن چیزی که بر آنان است (از نظر حقوق اجتماعی و تکلیف الهی تو بر سایرین مزیتی نداری) و اگر در دین اسلام داخل نمی‌شوی، پس جزیه و خراج بده، زیرا که پروردگار فرماید: ((مقاتله کنید با جماعت و ملتی که به خدا و روز واپسین ایمان نمی‌آورند و متدیّن به دین حق و ثابت نمی‌شوند؛ از مردمانی که دارای کتاب هستند (مثل یهود و نصاری) و بجنگید تا با ذلت و کوچکی، جزیه بپردازند)) و اگر حاضر به دادن جزیه نیستی، پس بین رعایا و بین داخل شدن ایشان در دین اسلام و یا دادن جزیه حایل و مانع مباش».
دحیة بن خلیفه کلبی که در سال هفتم هجری نخستین نامۀ پیامبر را به سوی هرقل برد، باز سفارت یافت که سومین نامه را نیز به سلطان روم برساند. دحیة این ماموریت را پذیرفت و نامه پیامبر اسلام را به زمامدار کشور روم رساند. هرقل نامه را گرفت و بر روی تخت نهاد.


۱. کریستین سن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان‌، ص۴۶۹.
۲. پیرنیا، حسن، تاریخ ایران باستان، ص۳۴۵-۳۵۳.
۳. طبری، ص۷۳۷.
۴. روم/سوره۳۰، آیه۶-۱.    
۵. پورداود، ص۳۶۹.
۶. حلبی، علی بن ابراهیم، سیره حلبی، ج۳، ص۳۴۲.    
۷. حلبی، علی بن ابراهیم، سیره حلبی، ج۳، ص۳۴۹.    
۸. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۷۷.    
۹. السیرة النبویة، حاشیه سیره حلبی ج۳، ص۶۱.
۱۰. کامل التواریخ، ج۲، ص۸۱.
۱۱. قلقشندی، احمد بن علی، صبح الاعشی، ج۶، ص۳۶۲.    
۱۲. امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، ج۲، ص۱۴۲.    
۱۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۰، ص۳۸۶.    
۱۴. البدایة، ج۴، ص۲۶۵.
۱۵. قهرمانی، احمد بن یوسف، اخبار الدول، ص۴۳۱.
۱۶. امین، سیدمحسن، سیره معصومان (فی رحاب ائمه اهل البیت-سیرة النبی)، ص۱۰۳–۱۰۵.
۱۷. حلبی، علی بن ابراهیم، سیره حلبی، ج‌۳، ص‌۹۶.    
۱۸. صفوت، احمد زکی، جمهرة رسائل العرب، ج‌۱، ص‌۳۴.



پایگاه اطلاع‌ رسانی حوزه، برگرفته از مقاله «هراکلیوس»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۱۲/۲۱.    



جعبه ابزار