انتصاف
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
انتصاف استیفای حق مظلوم از
ظالم ازسوی خداوند میباشد.
انتصاف در لغت به معنای طلب دادخواهی و گرفتن انتقام از ظالم به صورت عادلانه است،
در اصطلاح کلام عبارت است از اینکه خداوند حق ستمدیده را از ستمگر گرفته و به او باز میگرداند.
بحث انتصاف در کلام اسلامی شاخه ای ازبحث مربوط به
اعواض است، از نظر
متکلمان عدلیه عوض در برابر آلام و ناگواریهایی که بر فردی وارد میشود و استحقاق آن را ندارد،
واجب است، هرگاه
الم و ناگواری فعل خداوند باشد، عوض بر خداوند واجب است، و هرگاه فعل غیر خداوند (انسان و حیوان) باشد، بر غیر خداوند واجب خواهد بود، و در این صورت آنچه به خداوند مربوط میشود گرفتن حق متألم (
مظلوم) از فاعل الم (
ظالم) است که «انتصاف» نام دارد.
متکلمان عدلیه ـ
امامیه و
معتزله ـ در اصل وجوب انتصاف اتفاق نظر دارند، ولی در نحوه وجوب و برخی نکات دیگر مربوط به آن اختلاف دارند.
برخی وجوب انتصاف را عقلی و عده ای نقلی دانستهاند و برخی دیگر هر دو وجه را گفته اند.
کسانی که انتصاف را واجب عقلی دانستهاند این طور استدلال کردهاند که انتقام نگرفتن از ظالم و عدم استیفای حق مظلوم از جانب خداوند با وجود قدرت بر آن، موجب از میان رفتن حق مظلوم میشود و چنین کاری عقلاً مذموم است بنابراین عقل به وجوب انتصاف بر خداوند حکم میکند
خداوند مدبر بندگان خویش است و از این جهت همانند پدر نسبت به فرزندان خود میباشد، همان گونه که دفاع از فرزند و گرفتن حق او از ظالم بر پدر واجب است، دفاع از مظلومان و گرفتن حقوق آنان از ستمگران نیز بر خداوند واجب است.
دلیل نقلی وجوب انتصاف یکی این است که
قرآن کریم تصریح کرده است که خداوند در میان بندگان خود قضاوت خواهد کرد، یعنی داد مظلوم را از ظالم خواهد ستاند و دیگری اینکه مسلمانان خداوند را به صفت «
طالب» توصیف میکنند یعنی کسی که حق یکی را از دیگری طلب میکند.
امیرالمؤمنین (علیهالسلام فرموده است: «خداوند ستم بندگان بر یکدیگر را نمیبخشد و روز قیامت حق مظلوم را از ظالم باز میستاند و هیچ مظلمه ای بدون رسیدگی باقی نخواهد ماند»،
در حدیث دیگری فرموده است: خداوند در روز قیامت خطاب به بندگان خود میگوید: امروز روزی است که در میان شما به عدالت و از روی انصاف داوری میکنم و به کسی ظلم نمیشود. امروز هر چه به ظلم ازکسی گرفته شده از ظالم گرفته و به صاحبش باز میگردانم.
این مطلب از پیامبر گرامی (صلی
اللهعلیهوآلهوسلم) و دیگر امامان اهل بیت (علیهمالسلام) روایت شده است.
دیدگاه مشهور متکلمان عدلیه این است که اگر ظالم در حال ظلم توان پرداخت بدل ـ مقداری که حق مظلوم را جبران نماید ـ به مظلوم را نداشته باشد خداوند جلو او را میگیرد و اجازه نمیدهد تا بر مظلوم ستم نماید. زیرا انتصاف در صورتی معنا دارد که ظالم چیزی نقداً داشته باشد یا از کسی طلب داشته باشد تا خداوند حق مظلوم از ظالم گرفته و به مظلوم بدهد.
ابوهاشم معتزلی و
ابوالصلاح حلبی میگویند: شرط انتصاف برخورداری ظالم از اعواض در زمان ظلم نیست. لذا اگر ظالم در حین ظلم دستش خالی باشد و بر عهده کسی دیگر هم حقی نداشته باشد لازم نیست خداوند قدرت را از او بگیرد و از ظلم بازش دارد. به شرط اینکه خداوند ظالم را تا آن موقع زنده نگهدارد که عوضی را مستحق شود تااستیفای حق مظلوم از وی ممکن گردد..
ابوالقاسم کعبی چنین شرطی را لازم ندانسته و گفته است اگر ظالم بدون اینکه عوضی را مستحق باشد از دنیا برود، خداوند از باب تفضّل حق مظلوم را به وی میدهد
ولی اشکال این قول ـ همانند قول ابوهاشم ـ این است که انتصاف واجب است، وبا تفضّل در طولانی کردن عمر ظالم، یا دادن حق مظلوم، با وجوب انتصاف سازگاری ندارد.
بر دیدگاه، مشهور نیز اشکال شده است به اینکه ما ستمکاران بسیاری را میشناسیم که از دنیا رفتهاند بدون اینکه مستحق اعواض بر خداوند بوده باشد، اگر همچنین استحقاقی داشته اند، اندک بوده و متناسب با ستمکاری های آنان نبوده است.
در پاسخ گفته شده است اگر مجموع دوران کودکی و دوران
بلوغ ستمکاران را در نظر آوریم آنان در معرض آلام بسیاری قرار گرفته ومستحق اعواض بوده اند، و از طرفی عوضی که بر خداوند استحقاق داشتهاند با آنچه به مظلومان بدهکار بوده اند، قابل مقایسه نیست، زیرا مقدار عوض بر خداوند خیلی زیاد است، ولی مقدار بدهکاری به آنان به مظلومان به اندازه حقی است که از آنان تباه کرده اند، بنابراین،
در مجموع میتوان گفت که اعواض ظالمان با حقوقی که از مظلومان برعهده آنان است، برابری میکند، در مورد ستمهایی چون کشتن پیامبران و امامان و اولیاء خداوند نیز گفتهاند این گونه ستمها از نظر انتصاف با کشتن انسان های بی گناه دیگر تفاوتی ندارد، اگر چه از نظر
جرم و جنایت و
استحقاق عقوبت با آنها تفاوت عظیمی دارد.
• ارشاد الطالبین إلی نهج المسترشدین، سیوری حلّی، مقداد بن عبدالله (م۸۲۶هـ) تحقیق مهدی رجایی، مکتبة المرعشی، قم، ۱۴۰۵هـق.
• اشراق اللاهوت فی نقد شرح الیاقوت، الحسینی العبیدلی، عمیدالدین بن مجدالدین، تحقیق: علی اکبر ضیایی، میراث مکتوب، تهران، ۱۳۸۱ش.
• اصول و روضه کافی، کلینی، محمد بن یعقوب۳۲۸، تصحیح علی اکبر غفاری، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۶۲هـش.
• الاقتصاد الهادی إلی طریق الرشاد، سیوری فاضل مقداد، (م۸۲۶) منشورات مکتبة جامع چهل ستون، تهران، ۱۴۰۰هـق.
• بحارالانوار، مجلسی، محمدباقر۱۱۱۱، مؤسسة الوفاء، بیروت، ۱۴۰۳هـق.
• تاج العروس من جواهر القاموس، زبیدی محمدمرتضی، منشورات مکتبة الحیاة، بی جا، بی تا.
• تقریب المعارف فی علم الکلام، تحقیق رضا استادی، بی تا، بی جا، ۱۴۲۴هـق.
• الذخیرة فی علم الکلام، علم الهدی، شریف مرتضی (م۴۳۶)، تحقیق سید احمد حسینی، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۱هـق.
• شرح الاصول الخمسه، قاضی عبد الجبار (م۴۱۵)، تحقیق عبدالکریم عثمان، مکتبة وهبة، مصر، ۱۴۱۶هـق.
• شرح جمل العلم والعمل، سید مرتضی علم الهدی (م۴۳۶هـ) تصحیح یعقوب جعفری، دارالاسوه، بی جا، ۱۴۱۴هـق.
• قواعد المرام فی علم الکلام، ابن میثم کمال الدین بحرانی (م/۶۹۹)، مکتبة المرعشی، قم، ۱۳۹۸هـق.
• کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، با مقدمه و تصحیح
آیت الله حسن حسن زاده آملی، مؤسسة النشر الاسلامی.
• لسان العرب، ابن منظور، جمال الدین محمد بن مکرم (م/۷۱۱)، دارصادر، بیروت، بی تا.
• اللوامع الالهیه فی مباحث الکلامیه، سیوری فاضل مقداد، (م/۸۲۶)، تحقیق و نشر الفکر الاسلامی، قم، ۱۴۲۴هـق.
• المنقذ من التقلید، حمصی رازی، سدید الدین محمود، مؤسسة النشر الاسلامی، جامعه مدرسین، قم، ۱۴۱۲ق.
• نهج الفصاحه الحاوی لقصار کلمات الرسول الأکرم (صلی
اللهعلیهوآلهوسلم)، تحقیق غلام
حسین مجیدی، مؤسسه انصاریان للطباعة والنشر، قم، ۱۴۲۱هـق
دانشنامه کلام اسلامی، مؤسسه امام صادق علیهالسلام، برگرفته از مقاله «انتصاف»، شماره ۸۷