بنی امیه (خام)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بنی امیه، شاخهای مشهور از
قریش و یکی از دو
تیره بنام
بنی عبد مناف است.
نسب آنان به
امیة بن عبد شمس بن عبد مناف بن قصی میرسد
و با
بنی هاشم در
جد سوم
پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم؛
عبد مناف مشترکاند.
المعارف، ص۷۲-۷۴. النسب، ص۱۹۸-۱۹۹. عبد شمس برادر هاشم فرزندانی به نامهای امیه اصغر، نوفل، عبد امیه، حبیب، ربیعه، عبد العزی، عبدالله
و امیه اکبر داشت.
نسل عبد شمس به عبشمی
شهرت دارند. لسان العرب، ج۳، ص۵، «ح». القاموس المحیط، ج۱، ص۸۹. از میان فرزندان وی نوفل، عبد امیه،
و امیه اصغر به نام مادرشان عبله
دختر عبید به «عبلات» الانساب، ج۴، ص۱۴۴. النسب، ص۱۹۸- ۱۹۹. جمهرة النسب، ص۳۷. شناخته میشوند
و بنی امیه معروف، از
تبار امیه اکبرند.
جمهرة انساب العرب، ص۷۸. النسب، ص۱۹۸-۱۹۹. به نظر میرسد که فرزندان امیه اکبر به مرور جمعیت قابل توجهی به خود اختصاص داده، از بنی عبد شمس جدا شده
و به بنی امیه شهرت یافته باشند.
البته فرزندان ربیعة بن عبد شمس نیز از موقعیت برجستهای برخوردار بودند؛ اما همچنان عبشمی باقی ماندند
و شاخهای جداگانه تاسیس نکردند. لسان العرب، ج۳، ص۵. القاموس المحیط، ج۱، ص۸۹. عتبه
و شیبه فرزندان ربیعه، فرزندان عتبه از جمله
هند (همسر
ابوسفیان)
و برادرانش ولید
و ابوحذیفه از افراد مشهور نسل ربیعة بن عبد شمس بودند.
النسب، ص۲۰۱-۲۰۲.
فرزندان امیه نیز که این مقاله به آنان میپردازد به دو گروه «اعیاص»
و «عنابس» تقسیم شدند. عاص (عاصی)؛ ابوالعاص (ابوالعاصی)؛ عیص (عیصی)
و ابوالعیص از این رو که در نامشان شباهت وجود دارد به اعیاص شهرت یافتند.
مروان بن حکم و فرزندانش
آل مروان که از سال ۶۴ تا ۱۳۲ هجری به حکومت پرداختند از اعیاص بودند.
النسب، ص۱۹۹. تاج العروس، ج۴، ص۱۹۵. «عماس»، ص۴۱۱، «عیص». بنا به نقل ابن قتیبه، از اعیاص تنها عیص بود که از خود نسلی بر جای نگذاشت؛
المعارف ص۷۴. اما ابن حزم عُویص را نیز از اعیاص دانسته، وی را بی نسل میداند.
جمهرة انساب العرب، ص۷۸. عنابس دسته دیگری از فرزندان امیه بودند که به جهت مقاومت در نبرد عکاظ به عَنْبَسَه (
شیر)
تشبیه و مشهور شدند.
تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۳۲. العقد الفرید، ج۳، ص۳۱۶.
الکامل، ج۱، ص۵۹۴. حرب (
پدر ابو سفیان مشهور)؛ ابوحرب، سفیان، ابوسفیان (غیر معروف)؛
المنمق، ص۱۴۰. جمهرة النسب، ص۳۸. عقد الفرید ج۳، ص۳۱۶.
معجم قبائل العرب، ج۱، ص۴۲. معجم قبائل العرب، ج۱، ص۴۳. عمرو
و ابوعمرو
النسب، ص۱۹۹. جمهرة انساب العرب، ص۷۸. تاج العروس، ج۸، ص۳۷۸، «عموس». از عنابس هستند. برخی عنبسه را نیز از عنابس دانستهاند؛ اما برخی دیگر وی را همان ابوسفیان میدانند. جمهرة النسب، ص۳۸.
المنمق، ص۱۴۰. از میان عنابس تنها نسل حرب ادامه پیدا کرد. جمهرة النسب، ص۳۸.
المنمق، ص۱۴۰. معاویة بن ابی سفیان و جانشینانش (
یزید و معاویة بن یزید) که از
سال ۴۱ تا ۶۴ هجری بر
جهان اسلام حکومت کردند از عنابس
و به «آل ابی سفیان» مشهورند. الطبقات، ج۵، ص۳۹.
الاخبار الطوال، ص۲۴۳. عنابس به تدریج پس از
اسلام به بطون
و زیر مجموعههایی تقسیم شدند. بنو ابان بن عثمان، بنو حیدر بن ولید، بنو
خالد بن یزید از آن جملهاند.
معجم قبائل العرب، ج۱، ص۱. معجم قبائل العرب، ج۱، ص۳۲۲. معجم قبائل العرب، ج۱، ص۳۲۹. معجم قبائل العرب، ج۱، ص۸۴۳.الاعلام، ج۲، ص۲۹۱.
به جز اعضای اصلی بنی امیه مجموعههایی نیز وجود دارند که با پیمان نامه به بنی امیه پیوستهاند، از جمله میتوان به بنوجحش بن رئاب
و بنو
نوفل بن عبد مناف اشاره کرد.
المغازی، ج۱، ص۳۰۰. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۴۷۰-۴۷۱. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۴۹۱. افزون بر
قریش در میان
عرب قحطانی نیز تیرهای با نام بنو امیة بن زید بن قیس از زیر مجموعههای اوس وجود دارد
جمهرة انساب العرب، ۴۷۱. معجم قبائل العرب، ج۱، ص۴۶. که از شهرت برخوردار نیستند
و این مقاله بدانان نمیپردازد.
آنان به سبب سکونت در اطراف
کعبه و مرکز
مکه از قریش
بطائح (قریشیان مرکز) به شمار میآمدند.
المحبر، ص۱۶۷. مروج الذهب، ج۲، ص۶۰۳. بعدها با
فتح مکه (سال هشتم
هجرت) برخی از آنان به مدینه مهاجرت کردند، چنان که در پایان خلافت
عثمان شمار آنان با موالی ایشان در آن شهر حدود ۱۰۰۰ تن دانسته شده است.
المنتظم، ج۶، ص۱۲. با گسترش
فتوحات، بنی امیه افزون بر
شام، محل امارت یزید بن ابی سفیان
و برادرش معاویه
و جانشینان وی،
الطبقات، ج۲، ص۲۷۲. الطبقات، ج۳، ص۲۳۶. الطبقات، ج۷، ص۲۸۵. فتوح البلدان، ج۲، ص۱۷۸. معجم البلدان، ج۲، ص۹۶. معجم البلدان، ج۲، ص۱۳۰. معجم البلدان، ج۲، ص۲۴۳. در
عراق فتوح البلدان، ج۲، ص۳۹۵.
و آفریقا معجم البلدان، ج۴، ص۴۳۲. معجم قبایل العرب، ج۳، ص۱۰۹۴. نیز حضور یافتند. از
قرن دوم به بعد یکی از مراکز عمده تجمع آنان
اندلس بود. معجم البلدان، ج۲، ص۱۵۵. معجم قبایل العرب، ج۲، ص۵۰۶.
تاریخ دمشق، ج۵۵، ص۸۰. با توجه به اینکه بنی امیه تا هنگامه ظهور اسلام در شمار بنی عبد مناف شمرده میشدند، در گزارشهای
عصر جاهلی جز اشاراتی پراکنده،
اخباری از بنی امیه به صورت مستقل ارائه نشده است.
امویان در عصر جاهلی، از توانگران قریش به شمار میآمدند
و تجارت پیشه بودند. جد اعلای آنان عبد شمس عامل
پیمان تجاری قریش با
حبشه الطبقات، ابن سعد، ج۱، ص۶۱. المحبر، ص۱۶۳. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۴۴. یا عراقمبهمات القرآن، ج۲، ص۷۴۶. بود، از این رو از
اصحاب ایلاف به شمار میآید.
المحبر، ص۱۶۲-۱۶۳. تفسیر قرطبی، ج۲۰، ص۱۳۹. مبهمات القرآن، ج۲، ص۷۴۵. ابوسفیان (صخر) پسر حرب نیز در آستانه ظهور اسلام به عنوان رئیس کاروانهای تجاری قریش با شام
داد و ستد داشت.
اخبار مکه، ص۱۱۵.
المعارف، ۵۷۵. الاستیعاب، ج۴، ص۲۴۰. از میان مناصب به
ارث رسیده از قصی، حرب منصب
قیادت را بر عهده داشت، چنان که قبل از او در اختیار جدش عبد شمس بود،
اخبار مکه، ص۱۱۵. از این رو در نبرد فجار، حرب
فرمانده سپاه قریش
تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲. و پس از او ابوسفیان عهده دار این منصب بود، افزون بر این، حرب
و ابوسفیان از داوران قریش شمرده شدهاند.
المحبر، ص۱۳۲. از شخصیتهای معروف آنان در این عصر، میتوان افزون بر حرب
و پسرش ابوسفیان به ابواحیحه سعید بن عاص بن امیه اشاره کرد.
المحبر، ص۱۶۵. شواهد نشان میدهد که فرزندان عبد مناف خود دو دسته بودهاند: هاشم با بنی مطلب ارتباط نزدیکی داشتند
و بنی عبد شمس با بنی نوفل، چنان که در گزارشی به همپیمانی بنی امیه با بنی نوفل تصریح شده است.
رقابتها
و درگیریهای بنی امیه را با زیر مجموعههای قریشی میتوان به دو دسته تقسیم کرد: آنان، گاه زیر لوای بنی عبدمناف با دیگر قبایل قریش درگیر
و گاه به صورت مستقل وارد عمل میشدند. از آنجا که بنی امیه بخشی از بنی عبد مناف بودند در درگیری بنی عبد مناف با بنی عبدالدار
و همپیمانانشان برای تصدی مناصب
کعبه حضور داشتند.
المنمق، ص۳۳. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۴۸. المفصل، ج۴، ص۵۸. همچنین در رقابت بنی عبد مناف با بنی سهم، که به نظر برخی مفسران سوره تکاثر درباره ایشان نازل شده، بنی امیه نیز نقش داشتند. اسباب النزول، ص۴۰۰. مجمع البیان، ۱۰، ص۸۱۱. تفسیر بغوی، ج۴، ص۴۸۸.
در ارتباط با درگیری مستقیم بنی امیه با دیگر قبایل قریشی میتوان از درگیری آنان با بنی زهره
و بنی عدی یاد کرد. به موجب
خبری، نزاعی میان بنی امیه
و بنو زهره روی داد. بنی امیه که خود را قدرتمندتر از رقیب میدیدند، درصدد اخراج ایشان از مکه برآمدند؛ اما با حمایت بنوسهم از تیرههای مطرح قریش از بنی زهره که خویشاوند آنان بودند، امویان ناکام ماندند. النزاع والتخاصم، ص۴۱.
در خصوص
نزاع بنی امیه با بنومخزوم، از دیگر شاخههای پر نفوذ قریش در گزارشی کوتاه
و مبهم آمده است: فردی از
کنانه، همپیمان مخزومیها با فردی از بنی زبید، همپیمان بنی امیه به تفاخر پرداختند. در پی آن گروهی از دو طرف نزد
حِجر اسماعیل اجتماع کرده، برتری خود را به رخ یکدیگر کشیدند
و با اوج گرفتن نزاع برای داوری نزد یکی از
کاهنان (سطیح کاهن) رفتند. وی نیز به
نفع بنو مخزوم حکم کرد.
المنمق، ص۱۰۴ - ۱۰۶. از نزاع بنی امیه با بنی عدی بن کعب نیز گزارشی ارائه شده است.
المنمق، ص۹۴. برخی منابع به گونهای برجسته از رقابت امیه با هاشم
و فرزندان ایشان با یکدیگر در
دوره جاهلی سخن گفتهاند، چنان که امیه (جد امویان) به
هاشم بن عبد مناف، جد اعلای
رسول خدا، از این رو که با اقدامهای شایستهاش، منزلت اجتماعی فوق العادهای یافته بود،
حسادت میورزید، از این رو در این راستا کارهای بی ثمری انجام داد. سرانجام این رقابت
و نزاع با داوری کاهنی از
قبیله خزاعه به نفع هاشم پایان یافت
و امیه به مدت ۱۰
سال طبق
شرط از پیش تعیین شده به شام
تبعید شد.
الطبقات، ج۱، ص۶۲. تاریخ طبری، ج۱، ص۵۰۴. برخی محققان این گزارش را به
افسانه تشبیه
و آن را انکار کردهاند. تاریخ صدر اسلام، ص۹۵. مشابه چنین گزارشی درباره حرب فرزند امیه نیز وجود دارد. گویند: وی به مقام
و موقعیت عبدالمطلب بن هاشم رشک میبرد
و او نیز چون پدرش که پس از داوری محکوم گردید، ناچار شد به داوری تن دهد. این بار نیز، رئیس وقت بنی امیه محکوم شد. تاریخ طبری، ج۱، ص۵۰۵.
المنمق، ص۳۶۴. سبل الهدی، ج۱، ص۲۶۴-۲۶۶. به موجب گزارش ابن خلدون جمعیت بنی امیه در آن دوره بر بنی هاشم فزونی داشته است.
تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۲. در درگیریها
و اختلافات میان بنی امیه
و بنی هاشم که هر دو از شاخههای بنی عبد مناف بودند، شاخه بنی نوفل بن عبد مناف در کنار بنی امیهتاریخ طبری، ج۲، ص۲۴۷-۲۴۹.
و شاخه بنی مطلب بن عبد مناف در کنار بنی هاشم قرار گرفتند، چنان که در
محاصره اقتصادی قریش اینان در کنار هم بودند. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۱. تاریخ طبری، ج۲، ص۹۸. تاریخ طبری، ج۲، ص۷۹. به رغم این همه گاه پیوندهایی نیز بین بنی امیه
و بنی هاشم برقرار میشد، چنان که
ابولهب عموی پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم باام جمیل (حمالة الحطب)
خواهر ابوسفیان
ازدواج کرده بودالسیرة النبویه، ج۱، ص۳۵۴-۳۵۵.
الطبقات، ج۸، ص۴۰-۴۱. النزاع والتخاصم، ص۵۸. نیز
دختر پیامبر،
زینب با
ابوالعاص بن ربیع عبشمی پیمان زناشویی داشت. السیرة النبویه، ج۲، ص۶۵۱. الطبقات، ج۱، ص۲۳۸.
در برآیند حوادث
صدر اسلام میتوان به وضوح دریافت که قبایلی چون بنی امیه،
بنی مخزوم و بنی هاشم از برجستهترین قبایل قریش
مکه در عصر
بعثت پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم به شمار میآمدند. ظهور پیامبری از بنی هاشم بیش از همه رشک بنی امیه
و بنی مخزوم را بر میانگیخت، از این رو امویان که همچون دیگر قبایل قریش پیامبری آن حضرت را در راستای برتری موقعیت بنی هاشم بر قبایل خود ارزیابی میکردند، بر مبنای
عصبیت قبیلهای
و از سر
حسادت و رقابت، به رهبری ابوسفیان؛ مواضع سختی در برابر
رسول خدا اتخاذ کردند. رد پای سران بنی امیه را در بیشتر اقدامات قریش بر ضدّ رسول خدا میتوان یافت. روابط آنان با آن حضرت را میتوان به دو دوره تقسیم کرد: از آغاز
بعثت تا
غزوه بدر (سال دوم هجری)
و از بدر تا
رحلت پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم.
در دوره نخست، آنان از هر راهکاری که بتوانند دعوت اسلامی را مهار کنند، استفاده میکردند؛ مانند گفت
و گو با ابو طالب برای بازداشتن رسول خدا از دعوتش. چنان که برخی مفسران ذیل آیه ۵۲
انعام انعام/سوره۶، آیه۵۲. آوردهاند برخی از اشراف بنی عبدمناف نزد
ابوطالب رفتند تا ضمن گفت
و گو با ابو طالب، بزرگ بنی هاشم در آن دوره، پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم را از دعوتش باز دارند که مسلماً در میان این اشراف برخی از عبشمیها
و بنی امیه نیز حضور داشتند. اسباب النزول، ص۱۷۸-۱۷۹.جامع البیان، مج ۵، ج۷، ص۲۶۵. روض الجنان، ج۷، ص۲۹۸-۲۹۷. ممانعت بنی عبد مناف
مسلمانان را از
طواف خانه خدا،الدر المنثور، ج۶، ص۴۰-۴۳. همراهی با قریش در محاصره اقتصادی بنی هاشم
و مسلمانان در
شعب ابی طالب السیرة النبویه، ج۱، ص۳۷۶. انساب الاشراف، ج۹، ص۴۱۲.
و توطئه قتل پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّمالسیرة النبویه، ج۲، ص۴۸۰-۴۸۱. تاریخ طبری، ج۲، ص۷۹. نیز از آن جمله است.
دشمنان سرسخت اموی پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم در این دوره عبارت بودند از: ابوسفیان،
عقبة بن ابی معیط،
ابو اُحیحه،
معاویة بن مغیرة بن ابی العاص (که پس از
غزوه احد کشته شد،السیرة النبویه، ج۳، ص۱۰۴. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۷۸.
اسد الغابه، ج۷، ص۲۸۱. مروان
و پدرش
حکم بن ابی العاص (کسی که رسول خدا امت اسلامی را از نسل او برحذر داشت)؛
کتاب الفتن، ص۷۲. نیز
ام جمیل خواهر ابوسفیانالسیرة النبویه، ج۲، ص۳۵۵. که رسول خدا را
آزار میداد. نام سه تن از عبد شمسیها (
حنظلة بن ابی سفیان،
عتبه و شیبه فرزندان ربیعه) در میان مقتسمین به
چشم میخورد.
المحبر، ص۱۶۰. مقتسمین کسانی بودند که در
موسم حج در مسیر ورود زائران به مکه قرار میگرفتند
و آنان را از ملاقات با پیامبر باز میداشتند. مجمع البیان، ج۶، ص۱۳۱.
تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۵۸. به رغم دشمنیهای قاطبه بنی امیه با پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم در مکه، تعداد
انگشت شماری از ایشان در این دوره به رسول خدا
ایمان آورده، برای حفظ ایمان خود، به
حبشه هجرت کردند.
خالد بن سعید بن عاص (از سابقین در
اسلام تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۳. تاریخ طبری، ج۱، ص۵۴۱.
و از کاتبان پیامبر
مکاتیب الرسول صلیاللهعلیهوآلهوسلّم، ج۱، ص۱۵۰. و برادرش عمرو،
الطبقات، ج۸، ص۲۲۴-۲۳۰. الطبقات، ج۸، ص۳۳۵.
تاریخ دمشق، ج۶، ص۱۲۹. تاریخ دمشق، ج۴۶، ص۲۴. ابوحذیفة بن عتبه (از سابقین در اسلام،
تاریخ المدینه، ج۲، ص۴۷۳. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۳. تاریخ طبری، ج۱، ص۵۴۷.
عثمان بن عفان و ام حبیبه دختر ابوسفیان از آن جملهاند. السیرة النبویه،؛ ج۱، ص۳۲۳. تاریخ طبری، ج۱، ص۵۴۱. تاریخ طبری، ج۱، ص۵۴۷. نیز عبدالله
و برادرش عبیدالله بن جحش پسر عمههای رسول خدا صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم از
بنی اسد بن خزیمه
و ابو موسی اشعری و برخی دیگر از همپیمانان آنان در این هجرت حضور داشتند. السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۴. ام کلثوم دختر عقبة بن ابی معیط اموی نیز پس از
حدیبیه (
سال ششم) به مدینه هجرت کرد. عیون الاثر، ج۲، ص۱۲۳.
تاریخ المدینه، ج۲، ص۴۹۴. در پی بسته شدن
پیمان عقبه دوم و فراهم شدن زمینه هجرت پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم به یثرب، امویان به مصادره دارایی برخی از مهاجران همپیمان خود (بنو جحش) مبادرت کردند. در این میان،
اخبار مکه، ج۲، ص۲۴۴-۲۴۵.
المنمق، ص۲۳۸. السیرة النبویه، ج۲، ص۴۹۹. ابوسفیان رئیس بنی امیه نیز طی نامهای مردم
یثرب را به سبب پناه دادن رسول خدا نکوهش کرد.
المحبر، ص۲۷۱. وی از این پس جز در نبرد بدر، در تمام توطئهها
و اقدامات نظامی ـ سیاسی بر ضدّ پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم؛ رهبری
و فرماندهی قریش را بر عهده داشت. جمهرة النسب، ص۴۹. انساب الاشراف، ج۵، ص۱۲.
در غزوه بدر (سال دوم) که در غیاب ابوسفیان رخ داد، شمار قابل توجهی از بنی عبد شمس
و بنی امیه
و همپیمانانشان حضور داشتند. الآحاد والمثانی، ج۱، ص۲۶۲. از کشته شدگان بنی امیه در این
نبرد میتوان به حنظلة بن ابی سفیانالسیرة النبویه، ج۳، ص۱۲۳.
الارشاد، ج۱، ص۶۹. بحارالانوار، ج۱۹، ص۳۶۱. و عقبة بن ابی معیط
النزاع والتخاصم، ص۵۱. و از کشتگان عبشمیها به عتبة بن ربیعه
و برادرش شیبه، پسرش ولید (اینان در آغاز نبرد در
جنگ تن به تن کشته شدند)
و نیز عاص
و عبیده پسران
سعید بن عاص تاریخ دمشق، ج۶، ص۱۲۹. شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۱۹۹. اشاره کرد؛ همچنین از این دو مجموعه، ۱۲ تن
اسیر شدند
سبل الهدی، ج۴، ص۷۸. عمرو فرزند ابوسفیان
سبل الهدی، ج۴، ص۷۸. اسدالغابه، ج۲، ص۴۶۵. شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۲۰۰. و حارث بن ابی وجزه السیرة النبویه، ج۳، ص۴. هر دو از بنی امیه
و ابوالعاص بن ربیع عبشمی
داماد رسول خداالسیرة النبویه، ج۲، ص۶۵۳. از جمله
اسیران بودند. ابن هشام اسرای همپیمان ایشان را ۷ تن ذکر کرده است. السیرة النبویه، ج۳، ص۴.
پس از غزوه بدر (سال دوم) روابط پیامبر با بنی امیه وارد مرحلهای جدید شد.
با توجه به اینکه در این نبرد بزرگانی از بنی مخزوم
و بنی عبد شمس
و دیگر قبایل قریش کشته شدند، فضای مناسبی در اختیار ابوسفیان قرار گرفت تا افزون بر رهبری بنی امیه از نفوذ خود در رهبری قریش بهره برد،
تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۳. شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۳۳۴. به ویژه آنکه نقش فرماندهی سپاه (قیادت) به ابوسفیان به
ارث رسیده بود، از این رو وی در این دوره در جنگهای بزرگی چون
احد تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۳. الطبقات، ج۲، ص۲۲. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۷.
و احزاب تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۳. الطبقات، ج۲، ص۵۰. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۵۶. سپاه قریش را فرماندهی میکرد. افزون بر اینها او اقدامهای دیگری بر ضد رسول خدا داشت؛ از جمله طرح
ترور آن حضرت (پس از
غزوه بنی نضیر در سال چهارم) که به نتیجه نرسید. الطبقات، ج۲، ص۹۴.
تاریخ دمشق، ج۴۵، ص۴۲۶. البدایة والنهایه، ج۴، ص۷۹. منابع نخستین با ارائه چنین تصویری از این دوره، کمتر به جزئیات پرداخته، از دیگر اعضای بنی امیه یا همپیمانانشان
اخباری ارائه نمیکنند.
ابوسفیان در
غزوه احد (سال سوم) فرماندهی سپاه قریش رابر عهده داشت. پسرش معاویه مدعی به
شهادت رساندن
حمزه سیدالشهدا بود.
فتوح البلدان، ج۲، ص۳۹۲. نیز معاویة بن مغیرة بن ابی العاص اموی
جسد حمزه را
مُثْله کرد. النزاع
و التخاصم، ص۵۶. پس از ناکامی
نبرد احزاب (سال پنجم) به فرماندهی ابوسفیان،السیرة النبویه، ج۳، ص۷۰۱.
التنبیه والاشراف، ص۲۱۶. صلحی میان پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم
و قریش در سال ششم، برقرار شد که ابوسفیان در آن نقشی آشکار داشت. السیرة النبویه، ج۳، ص۳۱۵.
با پیمان شکنی قریش
و تلاشهای بی ثمر سرکرده آنان (ابوسفیان) برای تجدید
پیمان، زمینههای
فتح مکه فراهم
و سرانجام آن
شهر در سال هشتم گشوده شد. السیرة النبویه، ج۴، ص۸۵۱. در جریان
فتح مکه (سال هشتم) رسول خدا با توجه به جایگاه ابوسفیان منزل او را از مکانهای پناهندگی مردم اعلام کرد.
اخبار مکه، ج۲، ص۲۳۵. السیرة النبویه، ج۴، ص۸۵۱. الاستیعاب، ج۴، ص۲۴۰. الطبقات، ج۲، ص۱۳۳. رسول خدا پس از
فتح مکه، گذشت فراوانی نسبت به
بنی امیه و دیگر دشمنان نشان داد
و با فرمان
عفو عمومی، قریش از جمله بنی امیه را «طُلَقاء» (آزاد شدگان) نامید
الثقات، ج۲، ص۵۶. تاریخ طبری، ج۲، ص۳۳۷.
البدایة والنهایه، ج۴، ص۳۴۴. و بدین ترتیب با گذشت ۲۱ سال از
بعثت آن حضرت،
و عناد
و دشمنی بنی امیه با رسول خدا، آنان با وی
بیعت کرده،
مسلمان شدند.
آنان پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم را در غزوههای بعدی (حُنین، طائف
و تبوک) همراهی کردند، چنان که در
نبرد حُنین (سال هشتم) پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم از
غنایم ویژه آن به چند تن از بزرگان اموی (ابوسفیان
و دو تن از پسرانش
یزید و معاویه،الطبقات، ج۷، ص۲۸۵. طلیق بن سفیان
و فرزندش حکیم بن طلیق
النسب، ص۱۳۸. جمهرة انساب العرب، ص۷۹. و خالد بن اسید اموی) سهمی بخشید تا ایشان را به خویش متمایل سازد، از این رو آنان جزو «مؤلفة قلوبهم» قرار گرفتند. المغازی، ج۳، ص۹۳۸. السیرة النبویه، ج۴، ص۴۸۸.
تاریخ ابن خیاط، ص۵۵. در
غزوه طائف (سال هشتم) نیز سعید بن سعید اموی که همراه پیامبر بود کشته شد. السیرة النبویه، ج۴، ص۴۸۶.
الارشاد، ج۱، ص۱۴۵. پیامبراعظم صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم در حالی از
دنیا رفت که چند تن از امویان را کارگزار خود قرار داده بود؛
عتاب بن اسید در مکه،تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۵۹-۶۰. الانساب ج۱، ص۱۵۹. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۲. عمرو بن سعید بن عاص در وادی القریفتوح البلدان، ج۱، ص۴۰.
تاریخ دمشق، ج۴۶، ص۲۴ - ۲۵. و پسرانش ابان
و خالد بن سعید در مناطقی از
یمن انساب الاشراف، ج۱، ص۵۲۹.
فتوح البلدان، ج۱، ص۸۲. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۲. تاریخ طبری ج۲، ص۱۹۹. یا
بحرین البدایة والنهایه، ج۵، ص۲۷۶. البدایة والنهایه، ج۷، ص۲۷. النزاع والتخاصم، ص۷۲.
تاریخ دمشق، ج۶، ص۱۳۷. کارگزار بودند. ابوسفیان نیز مامور جمع آوری
خراج نجران بود. انساب الاشراف، ج۵، ص۱۸.
اسدالغابه، ج۳، ص۱۲. المحبر، ص۱۲۶. فتوح البلدان، ج۱، ص۱۲۳.
منابع اسلامی سخنانی از پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم درباره بنی امیه نقل کردهاند؛ از جمله آنکه آن حضرت فرمود: «ویل لبنی امیة
اسد الغابه، ج۲، ص۴۶. تاریخ المدینه، ج۲، ص۶۰۰. ینابیع الموده، ج۲، ص۸۴. الاصابه، ج۲، ص۱۰۴. =وای بر بنی امیه». نیز بنا به نقلی رسول خدا آنان را از بدترین
و شرورترین قبایل
عرب سبل الهدی ج۱۰، ص۱۲۳. ینابیع الموده، ج۲، ص۷۶. النصائح الکافیه، ص۱۳۹. و دشمنترین آنان نسبت به
بنی هاشم معرفی کرد. المستدرک، ج۴، ص۴۸۷.
ینابیع الموده، ج۲، ص۴۶۹. سبل الهدی، ج۱۰، ص۱۵۲. مشخص نیست نقل قولهای یاد شده به چه دورهای باز میگردد. چنانچه به پیش از پذیرش
اسلام ایشان مربوط باشد، حکایت از دشمنی پیشین آنان با پیامبر دارد. شاید ناظر به وضعیت آنها پس از اسلام آوردنشان نباشد، به ویژه آنکه این چنین سخنانی برخلاف رفتار پیامبر با بنی امیه پس از
فتح مکه است
و میتوانست بر دشمنی ایشان بیفزاید. احتمال آن نیز وجود دارد که این سخنان، پیشگویی پیامبرانه باشد
و از اقدامهای بعدی ایشان پرده بردارد، چنان که بیشتر محدثان
و مورخان به این سخن رسول خدا اشاره دارند که فرمود: «هرگاه فرزندان ابو العاص (یا بنی امیه) به تعداد ۳۰ یا ۴۰ تن برسند، سرزمینهای خدا را چون مِلْک شخصی زیر فرمان
و بندگان خدا را چاکران
و دین خدا را به دغلبازی خواهند گرفت.» المستدرک، ج۴، ص۴۸۰. المعجم الصغیر، ج۲، ص۱۳۵.
بحارالانوار، ج۱۸، ص۱۲۶.
بنی امیه در آغاز با جانشینی
ابوبکر مخالفت کردند، از این رو ابوسفیان از
امیر مؤمنان، امام علی علیهالسّلام خواست قیام کرده، از هواداری بنی امیه
و قریش برخوردار شود؛ اما امام که از
نیّت شوم او با
خبر بود به سخن وی وقعی ننهاد. انساب الاشراف، ج۲، ص۲۷۱. تاریخ طبری، ج۲، ص۲۳۷. در گزارشی دیگر آمده است که آنان پس از
رحلت رسول خدا بر
عثمان اجتماع کرده، چون از
بیعت مردم با ابوبکر اطلاع یافتند، با او بیعت کردند.
الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۸. الاحتجاج، ج۱، ص۹۴. گویند:
عمر که از نفوذ ابوسفیان میترسید، خطر او را به ابوبکر گوشزد کرد. ابوبکر نیز با بخشش
زکات جمع آوری شده به دست خود ابوسفیان به وی، دل بنی امیه را به دست آورد. العقد الفرید، ج۴، ص۲۴۰.
شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۴۴. نیز بعدها احتمالا به کارگیری یزید بن ابی سفیان به عنوان فرمانده بخشی از سپاه مسلمانان در شامات،
فتوح البلدان، ج۱، ص۱۲۹.
فتوح البلدان، ج۱، ص۱۳۴. تاریخ طبری، ج۲، ص۵۸۶. در سکوت بنی امیه بی تاثیر نبوده
و آنان
مصلحت را در همکاری با دستگاه خلافت تشخیص داده، به همکاری پرداختند. عثمان از دیگر بزرگان اموی است که در خلافت ابوبکر، به عنوان کاتب خلیفه،
تاریخ دمشق، ج۳۹، ص۱۸۵. المحبر، ص۳۷۷. پس از عمر، مقام دوم را در تشکیلات خلافت دارا بود.
موقعیت بنی امیه در دوره عمر نخست با امارت
یزید بن ابی سفیان بر ولایت
شام و پس از مرگ او در
طاعون عمواس با امارت معاویه در شام،
فلسطین و اجناد شام تثبیت شد.
فتوح البلدان، ج۱، ص۱۶۶-۱۶۷.
تاریخ دمشق، ج۵۹، ص۱۱۱. ابوسفیان نیز نزد عمر منزلتی خاص داشت
و از معدود کسانی بود که میتوانست بر فرش ویژهای که برای خواص پهن میشد بنشیند.
تاریخ دمشق، ج۵۹، ص۱۱۷. به کارگیری
و توجه خاص عمر به معاویه موجب شد تا معاویه بعدها تسلط خود بر مردم را ناشی از منزلتش نزد عمر
و عثمان معرفی کند. تاریخ دمشق، ج۹، ص۱۶۱. بنا به نوشته
طه حسین، عمر در دوران خلافتش نتوانست یا نخواست با استبداد
و فزونخواهی معاویه مقابله کند، از این رو زمینه را برای حکومت امویان فراهم ساخت. علی
و فرزندان، ص۵۵.
در شورای عمر برای انتخاب
خلیفه بعد از خویش، بنی امیه با جمع شدن دور عثمان
و رقابت با بنی هاشم با افرادی چون
عمار که از علی علیهالسّلام حمایت میکرد به بحث پرداخته، وی را
دشنام دادند
البدء والتاریخ ج۵، ص۱۹۱. تاریخ طبری ج۳، ص۲۹۷.
عبدالرحمن بن عوف زهری که به سبب
خویشاوندی با عثمان (همسر خواهر وی بود) نقش زیادی در دستیابی وی به خلافت داشت، میگفت: عثمان عمید بنی امیه است.
حیاة الامام حسین علیهالسّلام، ج۱، ص۳۱۴. حیاة الامام حسین علیهالسّلام، ج۱، ص۳۲۰-۳۲۱. با روی کار آمدن عثمان، زمینههای انتقال قدرت به بنی امیه فراهم آمد. ابوسفیان نیز در همان نخستین روزهای خلافت عثمان به وی توصیه کرد که خلافت را همچون گوی به افراد بنی امیه پاس داده، نگذارد از این
خاندان بیرون رود. الاغانی، ج۶، ص۳۵۶. النزاع والتخاصم، ص۵۹. گفته شده که خلیفه دوم از تمایلات قبیلهای عثمان در هراس بود؛ اما عثمان بر خلاف شرط عمر در
شورا، نزدیکان اموی خود را بر مناطق حساس
و ثروتمند چون
مصر و عراق به کار گمارد.
تاریخ المدینه، ج۳، ص۱۰۹۵. جرج جرداق در تعبیری کوتاه
و کار آمد میگوید: در زمان عثمان، بنی امیه هم
کلید بیت المال را در دست گرفتند
و هم
شمشیر سلطان را. الامام علی علیهالسّلام الصوت العدالة الانسانیه، ج۱، ص۱۸. عثمان به پشتوانه بنی امیه برخی
صحابه گرانقدر چون
ابوذر،
عمار و ابن مسعود را آزرد.
الامامة والسیاسه، ج۱، ص۵۱. تاریخ المدینه، ج۳، ص۱۰۹۹. در نتیجه، عملکرد نامناسب آنان، موجی از نارضایتی را در میان مسلمانان فراهم آورده
و موجب قیام در برابر عثمان شد.
برخلاف معاویه که در ماجرای محاصره عثمان هیچ اقدام مؤثری در حمایت از وی نکرد،
الجمل، ص۷۳. امویان ساکن در
مدینه از عثمان حمایت کردند
و با طولانی شدن محاصره، امویان تصمیم گرفتند عثمان را
شبانه به مکه بفرستند؛ اما نقشه آنان با آگاهی قیام کنندگان خنثا شد.
الجمل، ص۷۵. امویان مدینه پس از قتل عثمان، از ترس به ام حبیبه دختر ابوسفیان
و همسر
رسول خدا پناه برده، نزد او پنهان شدندالغدیر، ج۹، ص۱۹۸.
و پس از آن به شام
تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۱۵۱. تاریخ طبری، ج۲، ص۶۹۸. یا مکه گریختند. تاریخ طبری، ج۲، ص۷۰۰.
تجارب الامم، ج۱، ص۴۶۹.
در جریان
بیعت مردم با امیر مؤمنان علیهالسّلام چهرههای مشهور اموی، چون
مروان،
سعید بن عاص؛
ولید بن عقبه و معاویه،تاریخ طبری ج۳، ص۷. نخست از
بیعت آن حضرت سر باز زدند. نیز به پیروی از ایشان برخی
صحابه دوستدار عثمان چون
حسان بن ثابت شاعر
و نعمان بن بشیر که هر دو از
انصار بودند، از بیعت با آن حضرت خودداری کردند،
البدء والتاریخ، ج۵، ص۲۰۹. تاریخ مختصر الدول، ص۱۰۵. آنگاه امویان در مکّه نزد عامل عثمان،
عبدالله حضرمی (حلیف بنی عبد شمس) جمع شدند
و با آمدن عبدالله بن عامر از
بصره که از سوی عثمان
والی آن شهر بود، به خونخواهی عثمان برخاسته،تاریخ طبری، ج۳، ص۷. با
عایشه همراه شدند
و جنگ جمل را به راه انداختند.
در نبرد جمل برخی از بنی امیه
سوگند یاد کردند که
امام علی علیهالسّلام را به
شهادت برسانند؛ لیکن نتوانستند. تاریخ طبری، ج۴، ص۱۲. با پایان یافتن نبرد، امیر مؤمنان، امام علی علیهالسّلام فرمان عفو عمومی صادر کرد
و حتی
مروان بن حکم اموی را که مشاور
و داماد عثمان
و از نقش آفرینان در جمل بود بخشید
و از آینده حکومت کوتاه مدت وی
خبر داد.
نهج البلاغه، خطبه ۷۲. پس از آن برخی امویان به معاویه در شام پیوستند
و او را در اقداماتش بر ضدّ امام از جمله در
جنگ صفین یاری کردند. مروج الذهب، ج۲، ص۳۸۸. امویان به خونخواهی عثمان
پرچم طغیان را برافراشته، مشکلات بسیاری برای حکومت نوپای امام ایجاد کردند.
امیرمؤمنان، امام علی علیهالسّلام مخوفترین فتنهها را
فتنه بنی امیه دانست که همه جا را فرا خواهد گرفت
و تنها اهل بصیرت از آن رهایی خواهند یافت. کنزالعمال، ج۱۱، ص۳۶۴. الغارات، ص۳۳.
و نیز فرمود: برای هر امتی آفتی است
و آفت این
امت بنی امیه هستند. کنز العمال، ج۱۱، ص۳۶۴.
شرح الاخبار، ج۲، ص۵۲۹. آن حضرت
اسلام بنی امیه را تنها بر اساس مصلحت میدانستنهج البلاغه، نامه ۴۵۴.
و در معرفی بنی امیه از آنان با تعبیر انکر
و امکر وافجر
المنمق، ص۴۱. العقد الفرید، ج۳، ص۳۱۵.
النزاع والتخاصم، ص۷۰. یاد کرد. نیز آن حضرت در نامهای به معاویه فضیحتهای بنی امیه را برشمرد.
نهج البلاغه، نامه ۲۸. اندکی پس از
شهادت امام علی علیهالسّلام
و در پی
صلح امام حسن علیهالسّلام با معاویه، حکومت بر جامعه اسلامی به معاویة بن ابی سفیان رسید. وی پیروان علی علیهالسّلام را تحت فشار شدید گذاشت. قطع
دست و پا، مصادره اموال، ویرانی خانهها
شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۴۴. و قطع حقوق از بیت المال از جمله آنهاست. نیز از دوره خلافت معاویه
و بنا به دستور او امیر مؤمنان علیهالسّلام بر
منبرها و در خطبهها لعن میشد. تاریخ الخلفاء، ص۲۴۳. العقد الفرید، ج۲، ص۴۶۶.
ینابیع الموده، ج۱، ص۴۴۸. مردم از
ترس وی فرزندانشان را «علی» نمینامیدندشذرات الذهب، ج۱، ص۱۴۸.
و حتی گفته شده که اگر فردی نام علی میداشت کشته میشد.
ینابیع الموده، ج۱، ص۴۴۸. تاریخ الاسلام، ج۷، ص۴۲۷. امویان کشنده
امام حسن و امام حسین (علیهما السلام)
و بسیاری از بنی هاشم
و شیعیان بودند. از نظر سیاسی این تقابل، ریشه در تقابل بنی امیه با بنی هاشم در دوره جاهلی داشت.
معاویه پایه گذار حکومتی گردید که با دوره قبل تفاوتهای بارزی داشت
و سنخیتی بین آن
و رفتار پیامبر
و حتی شیخین نبود.
سیاست او سرمشق خلفای پس از او گردید. جنبه فزاینده غیر دینی (
سکولار) دولت اموی موجب شد
مسلمانان دولت ایشان را نه یک خلافت بلکه
سلطنت بدانند. تاریخ کمبریج، ج۱، ص۱۲۲. تبدیل نظام خلافت به
نظام استبدادی موروثی، برخورد تبعیض آمیز با غیر عرب، بی عدالتیپرتو اسلام ج۲، ص۵۱.
و روا داشتن
ستم بر مخالفان، قداست بخشیدن به خلافت، تقویت
و ترویج جبرگراییالامامة والسیاسه، ج۱، ص۲۵.
اخبار الطوال، ص۱۲۶. انساب الاشراف، ج۲، ص۲۹۹.
و نیز حمایت از عقیده
مرجئه از مهمترین شاخصههای حکومت آنان بود. مودودی هم در این رابطه، به ۷ ویژگی حکومت امویان اشاره کرده است. خلافت
و ملوکیت، ص۱۸۸ به بعد.
در دوره آنان با تاسیس دیوانهای جدید، مانند دیوان برید، خاتم
و رسائل که ملهم از تشکیلات ساسانیان
و رومیان بود، تشکیلات اداری گسترش یافت. الکامل، ۵، ص۱۱. تجارب السلف، ص۵۹. تاریخ الخلفا، ص۲. تاریخ عرب، ۱۹۷-۱۹۸. با پدید آمدن منصبی به نام حاجب، دسترسی مردم به حاکم دشوار گردید. مقدمه ابن خلدون، ج۱، ص۲۴۰. گسترش
فتوحات از دیگر ویژگیهای حکومت امویان است که در دوره حکومت
ولید بن عبد الملک (۸۵-۹۵)؛ مسلمانان در شرق به سرداری
قتیبة بن مسلم باهلی در آسیای مرکزی بر قبایلی از ترکان چیره شده، مناطق وسیعی را
فتح کردند.
تاریخ ابن خیاط، ص۲۳۲. تاریخ ابن خیاط، ص۲۲۵. مشاهیر علماء الامصار، ص۲۳۸. الثقات، ج۷، ص۳۶۶. در غرب نیز به
اندلس راه یافتند
و به این ترتیب عصر طلایی
فتوحات در این دوره رقم خورد
و به اوج رسید.
فتوحات و تسخیر شهرها جنبه «فی سبیل الله» نداشت
و با غارت
و کشتار همراه بود
و به قول احمد امین نتیجه آنها جز برده بردن
و برده نگهداشتن نبود. ضحی الاسلام، ص۱۱۸.
حکومت امویان تا
سال ۱۳۲ هجری حدود ۹۰ سال ادامه یافت. مروج الذهب، ج۳، ص۲۳۴.
نهایة الارب، ج۲۱، ص۵۳۹. در این مدت ۱۴ تن از امویان به حکومت رسیدند که از میان ایشان معاویه،
عبدالملک بن مروان،
هشام بن عبدالملک به جهت طولانی بودن حکومتشان (هریک به مدت حدود ۲۰ سال) اخبارالطوال، ص۳۲۵، ۳۴۶. مروج الذهب، ج۳، ص۱۲. مروج الذهب، ج۳، ص۱۰۵. مروج الذهب، ج۳، ص۲۲۸.
و عمر بن عبدالعزیز بر اثر در پیش گرفتن سیاستهای متفاوت از دیگر حکمرانان بنی امیه،
و عدم
لعن امام علی علیهالسّلام
و بازگرداندن
فدک به فرزندان
فاطمه علیهاالسّلاممروج الذهب، ج۳، ص۲۰۵. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۰۵-۳۰۶.
و برخی اصلاحات از بقیه مشهورترند.
حکومت امویان، از آغاز با چالشهایی رو به رو شد. علویان
و هواداران ایشان، خوارج
و عباسیان هریک جنبشهایی را برضد بنی امیه به راه انداختند. قیام
حجر بن عدی (در دوران معاویه)؛ قیامهای
امام حسین علیهالسّلام؛
ابن زبیر،
مختار،
توابین،
زید بن علی،
یحیی بن زید،
عبدالله بن معاویه و قیامهای متعدد
خوارج از جمله آنهاست. در نهایت، نهضت
عباسیان با تکیه بر قوای خراسانی
و با شعار «الرضا من آل محمد» تومار حکومت امویان را به سال ۱۳۲ هجری درهم پیچید.
با سقوط حکومت اموی، کسان بسیاری از بنی امیه به دست عباسیان کشته شدند
الامامة والسیاسه، ج۲، ص۱۶۶-۱۶۸. المحبر، ۴۸۵. الاغانی، ج۴، ص۳۴۳-۳۵۱.
و یکی از امویان به
اندلس که حدود ۳۰
سال قبل
فتح شده بود گریخت
و در آنجا حکومتی تاسیس کرد که به حکومت امویان اندلس شهرت یافت
و حدود سه قرن دوام آورد.
التنبیه والاشراف، ص۲۸۵.
چنان که اشاره شد میان
بنی امیه و بنی هاشم از جمله شخص پیامبر اسلام صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم دشمنی دیرینهای وجود داشت. این دشمنی تقریباً در تمام طول مدت ۲۳
سال رسالت پیامبر اسلام صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم قبل
و بعد از
هجرت ادامه داشت
و موضع گیریهای افراد طایفه بنی امیه در برابر
قرآن کریم و پیامبر اسلام صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم موجب نزول آیاتی از قرآن کریم درباره آنها شد. از آنجا که نزد خدای متعالی
و قرآن کریم رفتار انسانها اهمیت دارد نه نام
و نَسَب
و امور غیر اختیاری آنها، در هیچ آیهای از قرآن کریم به طور رسمی
و صریح نامی از
طایفه بنی امیه نیامده است، چنان که از هیچ قبیله
و طایفه دیگری نیز با نام یاد نشده است، بلکه همچون سایر موارد در این آیات بر اوصاف، رفتار
و کردار نادرست آنان تاکید شده است.
به طور کلی آیات نازل شده درباره بنی امیه را در ۴ دسته میتوان جای داد:
دسته نخست آیاتی است که درباره
مشرکان مکه نازل شده
و در برابر آنان موضع گیری میکند که هر یک از افراد
و گروههای مشرک، از جمله بنی امیه با توجه به نقش خود در رویارویی با پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم مصداقی از مفهوم کلی آیه به شمار میآیند.
این دسته از آیات هم در
آیات مکی و هم در
آیات مدنی قرآن به چشم میآید. از جمله آیاتی که مفسران در ذیل آنها از
بنی امیه یاد کردهاند این آیات است:
«والَّذینَ ءاتَینـهُمُ الکِتـبَ یَفرَحونَ بِما اُنزِلَ اِلَیکَ ومِنَ الاَحزابِ مَن یُنکِرُ بَعضَهُ قُل اِنَّما اُمِرتُ اَن اَعبُدَ اللّهَ ولا اُشرِکَ بِهِ اِلَیهِ اَدعوا
و اِلَیهِ مَـاب.»
رعد/سوره۱۳، آیه۳۶. مطابق روایتی مقصود از «الَّذینَ ءاتَینـهُمُ الکِتـب» عبدالله بن سلام
و طوایف مختلف مشرکان مکه است
و مقصود از «
و مِنَ الاَحزابِ مَن یُنکِرُ بَعضَه» که میگوید: برخی از احزاب برخی دیگر را تکذیب
و انکار میکنند، بنی امیه،
بنی مغیره و آل طلحة بن عبدالعزی است. التکمیل والاتمام، ص۲۱۰.
«اَلَم تَرَ اِلَی الَّذینَ بَدَّلوا نِعمَتَ اللّهِ کُفرًا واَحَلّوا قَومَهُم دارَ البَوار.»
ابراهیم/سوره۱۴، آیه۲۸. افراد مورد اشاره آیه یعنی کسانی که نعمت خدا را به کفران بدل کردند
و قوم خود را به سرای نیستی
و هلاکت کشاندند، مطابق برخی نقلها
و دیدگاهها بنی امیه
و بنی مغیرهاند که فاجرترین طوایف از قبیله بزرگ قریشاند. التکمیل والاتمام، ص۲۱۰. برخی نیز مقصود از آن را کشته شدگان از مشرکان در
جنگ بدر یا مشرکان اهل مکه دانستهاندالتکمیل والاتمام، ص۲۱۳. که البته آیه شریفه مکی
و نزول آن قبل از
جنگ بدر بوده است. لباب النقول، ص۱۷۱. در روایتی از
امام باقر علیهالسّلام نیز ضمن تاکید بر اینکه این آیه شریفه به دو گروه فاجرتر قریش (الافجران من قریش) اشاره دارد، حضرت
سوگند یاد میکنند که مقصود آیه شریفه همه (مشرکان) قریشاند
و خدای متعالی به پیامبرش خطاب کرد که من قریش را بر سایر عرب برتری دادم
و نعمتم را بر آنان کامل کردم
و رسولم را به سوی آنان فرستادم؛ ولی آنان
نعمت مرا به کفران تبدیل کرده، قوم خود را به سرای هلاکت کشاندند؛
الکافی، ج۸، ص۱۰۳. همچنین مقصود از کفران نعمت خدا در اینجا کفر ورزیدن بنی امیّه به محمد
و اهل بیت اوست. المناقب، ج۳، ص۱۲۰.
«جُندٌ ما هُنالِکَ مَهزومٌ مِنَ الاَحزاب.»
ص/سوره۳۸، آیه۱۱. ابن سلاّم
روایت کرده است که این آیه درباره بنی امیه،
بنی مغیره،
و آل ابی طلحه بن عبدالعزی نازل شده است، زیرا آن سه طایفه در برابر پیامبر اسلام صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم به یکدیگر پیوستند
و همدیگر را پشتیبانی کردند. التکمیل والاتمام، ۳۴۲.
در آیه ۶۰
توبه توبه/سوره۹، آیه۶۰. یکی از گروههایی که
زکات به آنها پرداخت میشود «المؤلّفةُ قلوبهم» معرفی شدهاند: «اِنَّمَا الصَّدَقـتُ لِلفُقَراءِ والمَسـکینِ... والمُؤَلَّفَةِ قُلوبُهُم...». تالیف
قلوب شدگان کسانی بودند که
رسول خدا صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم بخشی از اموال زکات
و غنایم جنگی را به آنان میبخشید تا آنان را با
مسلمانان و دین اسلام الفت دهد. تالیف شدگان عمدتاً از مشرکان مکه بودند که پس از
فتح مکه به ناچار مسلمان شده بودند. از جمله کسانی که رسول خدا صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم از مال
زکات به آنان پرداخته بود مردانی از بنی امیه همچون ابوسفیان بودندجامع البیان، مج ۶، ج۱۰، ص۲۰۷. که بعدها در تاریخ اسلام گاه از این امر برای تحقیر آنان استفاده میشد.
اخبار الطوال، ص۱۶۴. معجم رجال الحدیث، ج۸، ص۲۲۸. دسته دوم آیاتی است که درباره برخی افراد از طایفه بنی امیه نازل شده
و در روایات اسباب نزول آن افراد خاص معرفی شدهاند. از جمله این افراد،
ابوسفیان بن حرب، بزرگ بنی امیه در دوران
رسالت پیامبر اکرم صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم است. مفسران در سبب
نزول بالغ بر ۲۵
آیه از او یاد کردهاند که در همه موارد بر نقش منفی وی در برابر پیامبر تاکید شده است. (ابوسفیان) به همین گونه درباره سایر افراد سرشناس بنی امیه همچون
حکم بن ابی عاص آیاتی از
قرآن کریم نازل شده است. مجمع البیان، ج۷، ص۲۳۶. بحارالانوار، ج۱۸، ص۶۳. این در حالی است که تقریباً هیچ آیهای در
مدح بنی امیه یا یکی از افراد این طایفه نازل نشده
و این نشان میدهد که طایفه بنی امیه یکدستی
و همبستگی خود را در دشمنی با
پیامبر اکرم صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم تا پایان حفظ کرده
و در
روایات بدترین طایفه عرب خوانده شدهاند.
سبل الهدی، ج۱۰، ص۱۲۳. مسند ابی یعلی، ج۱۲، ص۱۹۸.
دسته سوم آیاتی است که بنابر برخی روایات اسباب نزول درباره بنی امیه به طور خاص نازل شده است؛ مانند:
شیعه و سنی روایات متعددی را با طرق مختلف در ذیل آیه ۶۰
اسراء:
اسراء/سوره۱۷، آیه۶۰. «
و ما جَعَلنَا الرُّءیَا الَّتی اَرَینـکَ اِلاّ فِتنَةً لِلنّاسِ والشَّجَرَةَ المَلعونَةَ فِی القُرءان...» نقل کردهاند که نزول این آیه را درباره بنی امیه میداند.
در همین خصوص از
سعید بن مسیّب نقل شده است که گفت: رسول خدا صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم در خواب بنی امیه را دید که همچون میمونهایی از منبرش بالا میروند
و از آن منظره دلگیر
و اندوهگین شد.
خداوند به او
وحی کرد که آنچه به بنی امیه میدهم فقط از
دنیا و در دنیاست
و آنان از
آخرت بهرهای ندارند. از این وحی
چشم رسول خدا صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم روشن شد
و شادمان گشت
و آن، رؤیای پیامبر در این آیه شریفه است:التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۲۳۶-۲۳۷. «
و ما جَعَلنَا الرُّءیَا الَّتی اَرَینـکَ اِلاّ فِتنَةً لِلنّاس =
و آن رؤیا را به تو نشان ندادیم، مگر آنکه بلا
و آزمایشی برای مردم باشد».
این روایت در سایر منابع نیز به همین صورت
و گاه با اندکی اختلاف نقل شده است؛
الدرالمنثور، ج۵، ص۳۰۸-۳۱۰. در برخی
منابع شیعی آمده است که
رسول خدا صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم در
خواب بوزینههایی را دید که از منبرش بالا میروند
و آن بوزینگان بنی امیه بودند. پیامبر از این منظره به شدت اندوهگین شد،
و در پی این رؤیا آیه فوق نازل شد مبنی بر اینکه آنچه رخ میدهد بلایی است که مردم در آن سرگردان میشوند
و بنی امیه نیز شجره ملعونهاند که هیچ ثمر
و خیری ندارند.
تفسیر قمی، ج۲، ص۲۱. تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۹۷-۲۹۸. در روایت طبری بدون تصریح به نام بنی امیه ـ که احتمالا برخی راویانْ آن را انداختهاند ـ چنین آمده است: رسول خدا صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم بنوفلان را در
خواب دید که همچون
بوزینه از
منبرش بالا میروند،
و از آن رؤیا ناراحت شد
و دیگر کسی آن حضرت را تا رحلت خندان ندید
و خداوند آیه ۶۰
اسراء اسراء/سوره۱۷، آیه۶۰. را در همین باره نازل کرد. جامع البیان، مج ۹، ج۱۵، ص۱۴۱.
از این
روایات برمی آید که ماجرای رؤیای رسول خدا صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم سبب نزول آیه ۶۰ اسراء
اسراء/سوره۱۷، آیه۶۰. بوده است
و میدانیم که سوره اسراء مکی بوده، در حدود سال دهم یا دوازدهم
بعثت، مقارن با
معراج پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم نازل شده است،روح المعانی، مج ۹، ج۱۵، ص۹.
التفسیر الحدیث، ج۲، ص۸۲ به بعد. بر همین اساس در باب رابطه سبب نزول بیان شده با آیه شریفه که مکی است دو ناسازگاری عمده وجود دارد: نخست آنکه اگر مطابق آنچه در برخی روایات آمده که رسول خدا پس از آن رؤیا تا زمان رحلت خندان دیده نشد، رؤیای پیامبر در سالهای آخر عمر شریف آن حضرت رخ داده باشد، آن رویا نمیتواند سبب نزول برای این آیه مکی باشد
و اگر رؤیای آن حضرت مربوط به دوران مکه
و زمان نزول سوره اسراء باشد، در آن زمان رسول خدا صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم منبری نداشته تا ـ مطابق برخی روایات ـ
بنی امیه را بر منبر خود ببیند. التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۲۳۶.
برخی از این اشکال پاسخ دادهاند که ممکن است رسول خدا صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم در مکه خواب دیده است که در مدینه حضور دارد
و منبری دارد که بنی امیه از آن بالا میروندالتفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۲۳۶. ؛ اما اینکه گفته شود آیه ۶۰ سوره اسراء
اسراء/سوره۱۷، آیه۶۰. استثنائاً در مدینه نازل شده
و سپس در سوره مکی(اسراء) قرار گرفته است قائلی ندارد. التفسیر الکبیر، ج۷، ص۳۶۱.
ناسازگاری دوم این است که برخی مفسران مانند
طبری و فخر رازی مقصود از رؤیای مورد اشاره در این آیه شریفه را متناسب با سیاق
و موضوع سوره، رؤیت نشانههای الهی
و عبرتهایی دانستهاند که رسول خدا صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم در وقت سیر شبانه خود از مکه به
بیت المقدس و در
شب معراج مشاهده کرده است. در این تفسیر رؤیا به معنای
رؤیت و مشاهده
و نه خواب دیدن
تفسیر شده است؛جامع البیان، مج ۹، ج۱۵، ص۱۴۱. التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۲۳۶. اما روشن است که این صرف ادعاست
و شاهدی از
لغت آن را تایید نمیکند که رؤیا مصدر
و به معنای رؤیت یا رؤیت در
شب باشد.
المیزان، ج۱۳، ص۱۴۱. در ارتباط با رؤیای پیامبر
و نزول آیه ۶۰ اسراء
اسراء/سوره۱۷، آیه۶۰. درباره آن، روایت دیگری نقل شده است که در آن امام حسن علیهالسّلام نزول دو سوره کوثر
و قدر را نیز در همین مورد دانستهاند. در روایتی به نقل
عیسی بن مازن آمده است که پس از
صلح امام مجتبی علیهالسّلام با معاویه، فردی ضمن
اهانت به امام، آن حضرت را نسبت به
صلح و بیعت با معاویه نکوهش میکند؛ اما
امام علیهالسّلام در مقابل میفرماید: مرا نکوهش مکن. همانا در رؤیا به پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم نشان داده شد که بنی امیه بر منبرش قرار گرفتهاند. رسول خدا از آن منظره اندوهگین شد
و خداوند برای
تسلّی پیامبرش این
آیات را نازل کرد: «اِنّا اَنزَلنـهُ فی لَیلَةِ القَدر•
و ما اَدرکَ ما لَیلَةُ القَدر• لَیلَةُ القَدرِ خَیرٌ مِن اَلفِ شَهر.»
قدر/سوره۹۷، آیه۱-۳. مقصود این است که شب قدری که به پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم داده شده است از ۱۰۰۰
ماه که بنی امیه بعد از رسول خدا حکومت
و پادشاهی میکنند برتر است.
تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۵۶۶. شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۵۸. اسدالغابه، ج۲، ص۱۹.
در روایتی مشابه افزون بر آیات
سوره قدر، امام علیهالسّلام نزول آیات
سوره کوثر را نیز درباره رؤیای پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم معرفی میکند. سپس راوی (قاسم) میگوید که ما مدت فرمانروایی بنی امیه را محاسبه کردیم
و معلوم شد که آن ۱۰۰۰ ماه بدون یک روز کاستی یا فزونی بوده است. جامع البیان، مج ۱۵، ج۳۰، ص۳۳۰. البدایة والنهایه، ج۶، ص۱۸۲.
اما با توجه به سیاق سوره قدر که درباره نزول قرآن در
شب قدر و فضیلت
و برخی دیگر از ویژگیهای آن نازل شده است همچنین با توجه به سبب نزولهای مشهورتری که درباره سوره کوثر نقل شده است، اسباب النزول، ص۴۰۴. مجمع البیان، ج۱۰، ص۸۳۶. روایت
امام حسن علیهالسّلام درباره سبب نزول این دو سوره را باید
شان نزول آن یا
تفسیر آیهالاتقان، ج۱، ص۷۴-۷۶. دانست که در
منابع شیعی از آن به
تاویل و گاه تفسیر باطنی آیه یاد میشودالتفسیر والمفسرون، ج۱، ص۲۴-۲۷.
و این گونه تاویلها نوعی توسعه در معنا
و مصداق آیات شریفه به شمار میآید؛ همچنین مقصود از
شجره ملعونه در ادامه آیه ۶۰ اسراء:
اسراء/سوره۱۷، آیه۶۰. «
و ما جَعَلنَا الرُّءیَا الَّتی اَرَینـکَ اِلاّ فِتنَةً لِلنّاسِ والشَّجَرَةَ المَلعونَةَ فِی القُرءانِ ونُخَوِّفُهُم فَما یَزیدُهُم اِلاّ طُغیـنـًا کَبیرا» در برخی روایات تفسیری، بنی امیه معرفی شده است. مجمع البیان، ج۶، ص۶۵۴. در روایتی از عایشه آمده است که وی به
مروان بن حکم ـ از بنی امیه ـ گفت: از رسول خدا شنیدم که درباره تو
و جد تو میگفت : شجره ملعونه در
قرآن کریم شما هستید.
الدرالمنثور، ج۵، ص۳۱۰. علامه طباطبایی در
تفسیر قرآن به قرآن و با توجه به سیاق آیه شریفه
و فارغ از
روایات، از این آیه شریفه، تفسیری کاملا منطبق بر بنی امیه ارائه داده است
و مقصود از شجره ملعونه را نه درختی خاص مانند
درخت زقّوم جامع البیان، مج ۹، ج۱۵، ص۱۴۳. بلکه گروهی که نَسَب به شخصی واحد میبرند
و از یک ریشه نشئت گرفتهاند دانسته است؛
المیزان، ج۱۳، ص۱۳۶-۱۳۹. اما حتّی با فرض اینکه رؤیای مورد اشاره دراین آیه شریفه که از
آیات مکی قرآن است قصه مشهور پیشین نباشد، این اطمینان وجود دارد که آیه ۶۰ اسراء
اسراء/سوره۱۷، آیه۶۰. بر بنی امیه منطبق است
و بر اساس روایات متعددی که در این زمینه وجود دارد به احتمال فراوان پیامبر اسلام صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم این رؤیا را در اواخر عهد مدینه دیده است
و پس از نقل آن، آیه شریفه مورد بحث را
تلاوت کرده
و با ایجاد پیوند میان آن رؤیا
و این آیه اصحاب خود را به
فتنه و بلای بزرگ بنی امیه که مردم خود زمینه ساز آن خواهند بود توجه داده
و بنی امیه را شجره ملعونه
و بی خیر
و ثمری معرفی کرده است که در آینده، حکومت بر مسلمانان را به چنگ آورده، جز
شر و فتنه برای مسلمانان اثری نخواهند داشت.
دسته چهارم که نسبت به سه دسته پیشین از شمار بیشتری برخوردار است آیاتی است که در روایات ما نزول آنها در شان بنی امیه دانسته شده است، در حالی که بنی امیه
سبب نزول آن آیات نبودهاند. در حقیقت این بخش از آیات بر بنی امیه پس از عصر نزول قرآن
و به طور روشن پس از
شهادت امیر مؤمنان، علی علیهالسّلام که حکومت بر جامعه اسلامی را به چنگ آوردند تطبیق شده است، بنابراین با توجه به تفاوتی که برخی از دانشمندان میان سبب نزول
و شان نزول بیان کردهاندعلوم قرآنی، ص۱۰۰. باید بنی امیه را شان نزول این آیات دانست
و نه سبب نزول آنها، یا مطابق اصطلاح برخی مفسران این گونه روایات را از باب جری
و تطبیق دانستقرآن در اسلام، ص۵۰. که بنی امیه از مصادیق آشکار
و روشن آن آیات شمرده شدهاند، چنان که میتوان تطبیق آن آیات بر بنی امیه از سوی معصومان را از نوع تاویل
و تفسیر باطنی آن آیات نیز تلقی کرد. مؤید این دیدگاه آن است که بخش عمده این روایات از
امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) یعنی در فاصله سالهای ۹۴-۱۵۱ قمری صادر
و نقل شده است؛ دورهای که به تدریج خلافت امویان رو به افول نهاد
و عباسیان به جای آنان به قدرت
و خلافت رسیدند.
نگاهی کلی به این روایات ـ با قطع نظر از ضعف
سند احتمالی برخی از آنها ـ نشان میدهد که امام باقر
و صادق (علیهما السلام) در دوران خلافت
و حکومت
امویان در فرصتی مناسب تفسیری منطبق با عصر خود،
و به عبارت دیگر تحلیلی از حیات سیاسی
و اجتماعی امویان، به مردم ارائه میدهند
و در کنار آن جایگاه
و منزلت خود (بنی هاشم
و در راس آنان علویان) را برای آنان بیان کرده، نقش
اهل بیت پیامبر را در
هدایت جامعه
و نیز حق غصب شده آنان را مورد تاکید قرار میدهند؛ همچنین برخی از این روایات پیش بینی روشنی از فرجام امویان
و امید به آیندهای روشن
و به دور از خفقان تحمیلی از سوی امویان بر مردم
و به ویژه علویان ارائه میدهد. در این روایات این اندیشه به روشنی القا شده است که دلالت آیات قرآن کریم محدود به
ظواهر و مصادیق
صدر اسلام ـ که احتمالا ازسوی دستگاه خلافت ترویج میشده
و با تاویل
و توجیه خلفا را جانشینان بر حق رسول خدا معرفی میکردند ـ نیست، چنان که تامل در این روایات
و آیات مورد اشاره آنها میتواند به ارائه تحلیلی از دوران حکومت بنی امیه کمک کند. برخی از این روایات عبارت است از:
در آیه ۲۷
انعام انعام/سوره۶، آیه۲۷. از گروهی یاد شده که در
قیامت بر روی
آتش نگه داشته میشوند
و در آن حال
آرزو میکنند که به
دنیا باز میگشتند
و دین خدا را تکذیب نمیکردند: «ولَو تَرَی اِذ وُقِفوا عَلَی النّارِ فَقالوایــلَیتَنا نُرَدُّ
و لا نُکَذِّب...». در روایتی از
امام باقر علیهالسّلام نزول این آیه در شان بنی امیه دانسته شده است. تفسیر قمی، ج۱، ص۲۲۴.
نورالثقلین، ج۱، ص۷۰۹. نیز در آیه ۹۴ انعام
انعام/سوره۶، آیه۹۴. از محشور شدن ستمگران در نزد خداوند سخن به میان آمده
و اینکه هیچ یک از
شفیعان و شریکانی که آنان در دنیا برای خود برگزیده بودند در آنجا حضور ندارند
و پیوند میان آنها بریده شده است: «
و لَقَد جِئتُمونا فُردی کَما خَلَقنـکُم اَوَّلَ مَرَّة وتَرَکتُم ما خَوَّلنـکُم وراءَ ظُهورِکُم
و ما نَری مَعَکُم شُفَعاءَکُمُ الَّذینَ زَعَمتُم اَنَّهُم فیکُم شُرَکـؤُا لَقَد تَقَطَّعَ بَینَکُم وضَلَّ عَنکُم ما کُنتُم تَزعُمون». از
امام صادق علیهالسّلام نقل شده که این آیه درباره
معاویه، بنی امیه،
و شریکان آنها نازل شده است. تفسیر قمی، ج۱، ص۲۳۹. البرهان، ج۲، ص۴۵۴.
در ذیل آیه ۵۵
انفال انفال/سوره۸، آیه۵۵. که کافران را بدترین جنبندگان نزد خداوند معرفی کرده است: «اِنَّ شَرَّ الدَّوابِّ عِندَ اللّهِ الَّذینَ کَفَروا» از امام باقر علیهالسّلام نقل شده است که این آیه در شان بنی امیه نازل شده است، زیرا آنان بدترین خلق خدایند. آنان کسانیاند که به
باطن و حقیقت قرآن کافر شدند
و ایمان نمیآورند. تفسیر قمی، ج۱، ص۳۰۵.
تفسیر عیاشی، ج۲، ص۶۵. البرهان، ج۲، ص۷۰۵.
در آیه ۱۳۹ نساء
نساء/سوره۴، آیه۱۳۹. خداوند کسانی را که برای رسیدن به عزت، کافران را اولیای خود قرار داده، از مؤمنان دوری میگزینند توبیخ کرده است: «اَلَّذینَ یَتَّخِذونَ الکـفِرینَ اَولِیاءَ مِن دونِ المُؤمِنِینَ اَیَبتَغونَ عِندَهُمُ العِزَّة...». برخی
تفاسیر روایی این آیه را درباره بنی امیه میدانند، آنگاه که در مقام مخالفت با پیامبر تصمیم گرفتند امر خلافت را به بنی هاشم باز نگردانند. تفسیر قمی، ج۱، ص۱۸۴. البرهان، ج۲، ص۱۸۹. این تطبیق
دلالت دارد که بنی امیه با دستیابی به خلافت
و حکومت به هیچ عزت حقیقی دست نخواهند یافت.
در ذیل آیه «والَّیلِ اِذا یَغشها»
شمس/سوره۹۱، آیه۴. آمده است که مقصود بنی امیه است. این تطبیق
و تاویل بنی امیه را افرادی گمراه معرفی میکند که در تاریکی گمراهی فرو رفتهاند، چنان که تاریکی
شب همه جا را فرا میگیرد.
تفسیر فرات الکوفی، ص۵۶۱. در ذیل آیه «اِن عُدتُّم عُدنا
و جَعَلنا جَهَنَّمَ لِلکـفِرینَ حَصیرا»
اسراء/سوره۱۷، آیه۸. آمده است که خداوند به بنی امیه خطاب کرده است که اگر شما دوباره با آوردن سفیانی به ادامه اعمال پیشین خود بازگردید، ما نیز
قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را باز خواهیم گرداند. سپس در آیات بعد درباره بنی امیه میفرماید: «
و اَنَّ الَّذینَ لا یُؤمِنونَ بِالاخِرَةِ اَعتَدنا لَهُم عَذابـًا اَلیمـا».
اسراء/سوره۱۷، آیه۱۰. تفسیر قمی، ج۲، ص۱۴. البرهان، ج۳، ص۵۰۸-۵۰۹.
در روایتی شان نزول آیه ۱۹
حجّ حج/سوره۲۲، آیه۱۹. اهل بیت علیهمالسّلام
و بنی امیه دانسته شده است: «هـذانِ خَصمانِ اختَصَموا فی رَبِّهِم فَالَّذینَ کَفَروا قُطِّعَت لَهُم ثیابٌ مِن نار». در این آیه شریفه از دو خصم یاد شده که درباره پروردگارشان به خصومت پرداختند
و برای یکی از دو
خصم که به خداوند کفر ورزیدند لباسی از آتش بریده شده است. در این
روایت آمده است که ما (اهل بیت علیهمالسّلام) گفتیم: خداوند راست گفته است،
و بنی امیه گفتند: خداوند دروغ گفته است
و آن گروهی که کفر ورزیدند بنی امیه بودند.
تفسیر قمی، ج۲، ص۸۰. البرهان، ج۳، ص۸۶۲. در روایت دیگری از ابوذر آمده است که آیه فوق درباره دو گروه سه نفره که در
جنگ بدر رو در روی یکدیگر به مبارزه پرداختند فرود آمده است: در یک سو
حمزه،
عبیدة بن حارث و علی بن ابی طالب علیهالسّلام؛
و در سوی دیگر دو فرزند ربیعه، یعنی
عتبه و شیبه و ولید بن عتبه که هر سه از
عبد شمس هستند
و بنی امیه از زیر شاخههای آناناند.
الدرالمنثور، ج۶، ص۱۸-۲۰. در روایتی از
امام صادق علیهالسّلام «ظُـلُمـتٌ بَعضُها فَوقَ بَعض» در آیه ۴۰ نور
نور/سوره۲۴، آیه۴۰. به معاویه
و یزید و فتنههای بنی امیه تاویل شده است:
الکافی، ج۱، ص۱۹۵. تفسیر قمی، ج۲، ص۱۰۶. البرهان، ج۴، ص۷۹. «والَّذینَ کَفَروا اَعمــلُهُم کَسَراب بِقِیعَة یَحسَبُهُ الظَّمـانُ ماءً... اَو کَظُـلُمـت فی بَحر لُجّیّ یَغشـهُ مَوجٌ مِن فَوقِهِ مَوجٌ مِن فَوقِهِ سَحابٌ ظُـلُمـتٌ بَعضُها فَوقَ بَعض اِذا اَخرَجَ یَدَهُ لَم یَکَد یَرها...». در این آیه شریفه اعمال کافران به حجابهای ظلمانیِ انباشته شده بر روی هم تشبیه شده است که بر دلهای کافران قرار گرفته
و مانع تابیدن
نور معرفت بر آن میشود.
در روایتی از امام باقر علیهالسّلام مقصود از کافران در آیه ۶
غافر غافر/سوره۴۰، آیه۶. که اهل
آتش بودن آنان از سوی خداوند ثابت شده است، بنی امیه معرفی شدهاند:تفسیر قمی، ج۲، ص۲۵۹.
نورالثقلین، ج۴، ص۵۱۱. البرهان، ج۴، ص۷۴۷. «وکَذلِکَ حَقَّت کَلِمَتُ رَبِّکَ عَلَی الَّذینَ کَفَرُوااَنَّهُم اَصحـبُ النّار».
مقصود از کافران در آیه ۱۰ غافر
غافر/سوره۴۰، آیه۱۰. نیز که در قیامت آنان را
صدا میزنند که
خشم خداوند نسبت به شما از خشم خودتان نسبت به یکدیگر بزرگ تر
و بیشتر است، بنی امیه معرفی شدهاند، زیرا به تصدیق
ولایت علی علیهالسّلام فراخوانده شدند؛ ولی آن را انکار کردند:تفسیر قمی، ج۲، ص۲۸۲. البرهان، ج۴، ص۷۴۸-۷۴۹. «اِنَّ الَّذینَ کَفَروا یُنادَونَ لَمَقتُ اللّهِ اَکبَرُ مِن مَقتِکُم اَنفُسَکُم اِذتُد عَونَ اِلَی الاْیمـنِ فَتَکْفُرون».
در روایتی از امام باقر علیهالسّلام
شان نزول آیه ۲۲
محمّد محمد/سوره۴۷، آیه۲۲. نیز بنی امیه دانسته شده است:
«فَهَل عَسَیتُم اِن تَوَلَّیتُم اَن تُفسِدوا فِی الاَرضِ وتُقَطِّعوا اَرحامَکُم...». در این روایت آمده است که
عمر به علی علیهالسّلام گفت: آیا تو آیه «بِاَییِّکُمُ المَفتون =کدام یک از شما مجنونید»
قلم/سوره۶۸، آیه۶. را
قرائت میکنی
و به من
و رفیقم تعریض میزنی؟ علی علیهالسّلام فرمود: آیا تو را آگاه نسازم از آیهای که درباره بنی امیه نازل شد؟ آنگاه امام آیه ۲۲ محمّد
محمد/سوره۴۷، آیه۲۲. را تلاوت کرد. عمر گفت: ولی بنی امیه بهتر از تو
صله رحم به جا میآورند؛ اما تو نسبت به آنان
و بنی عدی و بنی تمیم دشمنی کردی. تفسیر قمی، ج۲، ص۳۱۴. البرهان، ج۵، ص۶۶. در این روایت «تَوَلَّیتُم» به معنای ولایت
و حکومت یافتن
تفسیر شده است
الکشاف، ج۴، ص۳۲۵. مجمع البیان، ج۹، ص۱۵۸.
و در روایت مشابهی از امام صادق علیهالسّلام شان نزول این آیه بنی عباس
و بنی امیه دانسته شده
و این دو گروه مصداقی از آیه شریفه معرفی شدهاند که پس از دستیابی به حکومت
و خلافت هم در زمین
فساد کردند
و هم
حق بنی هاشم را که با آنان خویشاوند بودند پاس نداشتند. البرهان، ج۵، ص۷۴-۷۵.
در روایتی از امام صادق علیهالسّلام نزول بخشی از
آیات ۲۵-۲۶ محمّد
محمد/سوره۴۷، آیه۲۵-۲۶. در شان بنی امیه دانسته شده است: «اِنَّ الَّذینَ ارتَدّوا عَلی اَدبـرِهِم مِن بَعدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الهُدَی الشَّیطـنُ سَوَّلَ لَهُم واَملی لَهُم• ذلِکَ بِاَنَّهُم قالوا لِلَّذینَ کَرِهوا ما نَزَّلَ اللّهُ سَنُطیعُکُم فی بَعضِ الاَمرِ واللّهُ یَعلَمُ اِسرارَهُم». در این روایت آمده است گروهی که پس از رسول خدا صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم از ولایت امیرمؤمنان علیهالسّلام مرتد شدند، بنی امیه را به پیمانی دعوت کردند تا بر اساس آن مانع بازگشت خلافت
و پرداخت
خمس به ما (اهل بیت) شوند. آنان میگفتند که پرداختن خمس به اهل بیت پیامبر آنان را از نظر مالی بی نیاز میکند
و راه دستیابی آنان به خلافت هموار میگردد. بنی امیه نیز در پاسخ به دعوت آنان گفتند: در برخی امور (عدم پرداخت خمس به اهل بیت علیهمالسّلام) از شما اطاعت میکنیم: «سَنُطیعُکُم فی بَعضِ الاَمر». تفسیر قمی، ج۲، ص۳۱۴.
الکافی، ج۱، ص۴۲۰-۴۲۱. در روایت دیگری که
طبرسی به نقل از امام باقر
و امام صادق (علیهما السلام) آورده است عبارت «لِلَّذینَ کَرِهوا ما نَزَّلَ اللّه» بر بنی امیه تطبیق شده است که از نزول آیاتِ مربوط به ولایت امیرمؤمنان، علی علیهالسّلام ناخشنود بودند. مجمع البیان، ج۹، ص۱۶۰.
در
تفسیر قمی نزول آیات ۵ - ۶
قلم قلم/سوره۶۸، آیه۵-۶. در شان بنی امیه دانسته شده است:
تفسیر قمی، ج۲، ص۳۸۰. نورالثقلین، ج۵، ص۳۹۲. «فَسَتُبصِرُ
و یُبصِرون• بِاَییِّکُمُ المَفتون =زود است که تو ببینی
و آنها نیز ببینند که کدامین شما
دیوانه و شوریده است».
در روایتی از امام صادق علیهالسّلام آیه ۵۲
مائده مائده/سوره۵، آیه۵۲. بر بنی امیه تطبیق شده است: «عَسَی اللّهُ اَن یَاتِیَ
بِالفَتحِ اَو اَمر مِن عِندِهِ فَیُصبِحوا عَلی ما اَسَرّوا فی اَنفُسِهِم نـدِمین». این آیه شریفه درباره گروهی از مسلمانان ضعیف الایمان نازل شده که به دوستی با یهود تمایل داشتند
و خبر میدهد که خداوند پیروزی یا امر دیگری را که مایه عزت مسلمانان باشد برای آنان پیش خواهد آورد
و آنگاه بیمار دلانِ ضعیف الایمان از آنچه در دل خود پنهان میداشتند در راستای نزدیک شدن به اهل کتاب پشیمان خواهند شد؛ اما در روایتی که داود رقی نقل کرده آمده است که مردی از
امام صادق علیهالسّلام درباره این آیه پرسید
و امام در پاسخ فرمود: ۷ روز پس از آنکه بنی امیه بدن زید بن علی را سوزاندند به هلاکت آنان
اذن داده شد.
تفسیر عیاشی، ج۱، ص۳۲۶. نورالثقلین، ج۱، ص۶۴۰. بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۹۱. احتمالا مقصود روایت این است که پس از
شهادت زید در سال ۱۲۱ قمری
و سوزاندن بدن ویتاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۲۶. حکومت بنی امیه رو به ضعف نهاد
و به تدریج زمینه فروپاشی
و شکست آنان فراهم آمد تا آنکه در سال ۱۳۲ قمری بنی عباس با شکست امویان بر مسند خلافت اسلامی تکیه زدند. موسوعة دول العالم، ج۱، ص۷۵. دائرة المعارف بستانی، ج۴، ص۴۲۱.
در روایتی از امام صادق علیهالسّلام مقصود از «قَومـًا لُدّا =گروهی لجوج
و سرسخت» در آیه ۹۷ مریم
مریم/سوره۱۹، آیه۹۷. که رسول خدا صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم مامور
انذار آنان بود بنی امیه بودند:
تفسیر عیاشی، ج۲، ص۱۴۲. نورالثقلین، ج۲، ص۳۴۳. «فَاِنَّما یَسَّرنـهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ المُتَّقینَ وتُنذِرَ بِهِ قَومـًا لُدّا». در روایت دیگری مقصود از این گروه بنی امیه
و بنی مغیره دانسته شده است.
شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۷۳. نیز مقصود از مجرمان در آیه ۲۹ مطفّفین
مطففین/سوره۸۳، آیه۲۹. که به
مؤمنان میخندیدند
و آنان را
استهزا میکردند، بنی امیه دانسته شده است که از روی استهزا به علی علیهالسّلام میخندیدند
و این هنگامی بود که رسول خدا صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم او را از میان بنی هاشم
و اهل بیتش برگزید:البرهان، ج۵، ص۶۱۰-۶۱۱. «اِنَّ الَّذینَ اَجرَموا کانوا مِنَ الَّذینَ ءامَنوا یَضحَکون».
نیز در روایتی که ابوجارود از امام باقر علیهالسّلام نقل کرده، شجره خبیثی که در زمین هیچ قرار
و ثباتی ندارد در آیه ۲۶
ابراهیم ابراهیم/سوره۱۴، آیه۲۶. بر بنی امیه تطبیق
و به آنان تاویل شده است:مجمع البیان، ج۶، ص۴۸۱. البرهان، ج۳، ص۲۹۸. «
و مَثَلُ کَلِمَة خَبیثَة کَشَجَرَة خَبیثَة اُجتُثَّت مِن فَوقِ الاَرضِ ما لَها مِن قَرار».
در روایتی از امام صادق علیهالسّلام آیه ۴۴ انعام
انعام/سوره۶، آیه۴۴. نیز بر بنی امیه تطبیق داده شده است: «فَلَمّا نَسوا ما ذُکِّروا بِهِ
فَتَحنا عَلَیهِم اَبوبَ کُلِّ شَیء حَتّی اِذا فَرِحوا بِما اوتوا اَخَذنـهُم بَغتَةً فَاِذا هُم مُبلِسون». در این روایت آمده است که
خداوند بنی امیه را به صورت ناگهانی
و غافلگیرانه، اما بنی عباس را به صورت آشکار
و به تدریج میگیرد.
نورالثقلین، ج۱، ص۷۱۹. توجه به معنای این آیه شریفه
و تطبیق آن بر بنی امیه همچون موارد پیشین، تحلیلی از حیات سیاسی بنی امیه را به ویژه پس از
رحلت رسول خدا صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم به دست میدهد.
در روایاتی چند آیات متقابل سوره محمد صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم در شان
اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم
و بنی امیه دانسته شده است. در روایتی از امیرمؤمنان، علی علیهالسّلام آمده است که
سوره محمد صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم یک آیه درباره ماست
و یک آیه درباره بنی امیه. الدرالمنثور، ج۷، ص۴۵۷. تاویل الآیات الظاهره، ص۵۶۷. تاویل الآیات الباهرات، ص۲۷۷. نظیر این
روایت از امام باقر علیهالسّلام نیز نقل شده است. تاویل الآیات الظاهره، ص۵۶۷. کنزالدقائق، ج۱۲، ص۲۱۲.
در روایتی از
حسین بن علی (علیهما السلام) نزول آیه ۱ محمد
محمد/سوره۴۷، آیه۱. در شان بنی امیه دانسته شده است که مردم را از راه خدا باز میداشتند. در مقابل، نزول آیه ۲ همین سوره در شان اهل بیت علیهمالسّلام معرفی شده است:
شواهد التنزیل، ج۲، ص۲۴۱. الصافی، ج۵، ص۲۱. «اَلَّذینَ کَفَروا
و صَدّوا عَن سَبیلِ اللّهِ اَضَلَّ اَعمــلَهُم• والَّذینَ ءامَنوا وعَمِلوا الصّــلِحـتِ... کَفَّرَ عَنهُم سَیِّـاتِهِم
و اَصلَحَ بالَهُم». نیز از حسن بن حسن نقل شده که اگر میخواهید ما
و بنی امیه را بشناسید سوره محمد صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم را بخوانید؛
شواهد التنزیل، ج۲، ص۲۴۱. مجمع البیان، ج۹، ص۱۴۴. کنزالدقائق، ج۱۲، ص۲۱۱. همچنین در روایتی از
امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) مقصود از آیه شریفه «اَلَّذینَ کَفَروا» بنی امیه دانسته شده است، چنان که در این روایت مقصود از «
و صَدّوا عَن سَبیلِ اللّه» بازداشتن مردم از ولایت
و دوستی
امام علی بن ابی طالب معرفی شده است. المناقب، ج۳، ص۷۲.
در روایتی از عبدالله بن عباس نزول آیه ۴
شعراء شعراء/سوره۲۶، آیه۴. در شان بنی امیه دانسته شده است: «اِن نَشَا نُنَزِّل عَلَیهِم مِنَ السَّماءِ ءایَةً فَظَـلَّت اَعنـقُهُم لَها خـضِعین». در این روایت به نقل از ابن عباس آمده است که این آیه در شان ما (بنی عباس)
و بنی امیه نازل شد
و ما به زودی بر آنان مسلط خواهیم شد؛
شواهدالتنزیل، ج۱، ص۵۴۰. تفسیر قرطبی، ج۱۳، ص۹۰. تاویل الآیات الظاهره، ص۳۸۳. اما با توجه به درگذشت ابن عباس در سال ۶۸ هجریالاعلام، ج۴، ص۹۵.
و ناتوانی وی از پیشگویی بعید نیست که این روایت در دوران حکومت بنی عباس
جعل شده
و به ابن عباس نسبت داده شده است؛ اما در روایتی که
علی بن ابراهیم از
امام صادق علیهالسّلام نقل کرده آمده است که بنی امیه در برابر صیحهای که از آسمان برمی خیزد
و از صاحب الامر نام میبرد خاضع میشوند. تفسیر قمی، ج۲، ص۱۱۹. روشن است که اگر مراد از صاحب الامر در این روایت
امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد، در این صورت باید مقصود از بنی امیه را همه حکومتهایی دانست که در روش، منش
و اندیشه همچون امویان بر جامعه اسلامی حکومت میکنند.
در برخی روایاتی که از دسته چهارم به شمار میآیند با تطبیق برخی آیات بر بنی امیه
و تاویل به آنان، این قضیه با
قیام حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پیوند داده شده است. این گونه روایات که ظاهراً در دوران سلطه بنی امیه بر جامعه اسلامی بیان شده است میتواند در جهت امید دادن به مخاطبان به آیندهای روشن بدین گونه
تفسیر شود که در زمان حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ظلم
و ستم حاکمان بر مردم انتقام گرفته خواهد شد، بنابراین ذکر بنی امیه در این روایات از باب روشنترین مصداق مورد ابتلای مخاطبان بوده
و بر همه حاکمانی که همچون بنی امیه بر جامعه اسلامی سلطه مییابند تطبیق پذیر است
و منحصر به بنی امیه نیست. این روایات عبارت است از:
۱. در روایتی از امام باقر علیهالسّلام در ذیل آیه شریفه «الیَومَ یئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم...»
مائده/سوره۵، آیه۳. آمده است که در روز قیام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بنی امیه مایوس میشوند، زیرا آنان کافران مایوس از آل محمد صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم اند.
تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۹۲. ۲. در روایت دیگری از امام باقر علیهالسّلام ذیل آیه: «یُریدُ اللّهُ اَن یُحِقَّ الحَقَّ بِکَلِمـتِهِ
و یَقطَعَ دابِرَ الکـفِرین»
انفال/سوره۸، آیه۷. آمده است که مقصود از «الکـفِرین» بنی امیهاند. آنان کافرانی هستند که خداوند دنباله آنان را قطع خواهد کرد،
و مقصود از «یُبطِلَ الباطِلَ» نیز این است که هرگاه قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند
باطل یعنی بنی امیه را از بین خواهد برد.
تفسیر عیاشی، ج۲، ص۵۰. ۳. در ذیل آیه شریفه «وکَم قَصَمنا مِن قَریَة کانَت ظالِمَةً واَنشَانا بَعدَها قَومـًا ءاخَرین• فَلَمّا اَحَسّوا بَاسَنا اِذا هُم مِنها یَرکُضون»
انبیاء/سوره۲۱، آیه۱۱ - ۱۲. آمده است که مقصود از این آیه بنی امیهاند؛ یعنی خداوند آنان را که قومی ستمگرند درهم خواهد شکست
و قوم دیگری را جایگزین آنان خواهد کرد
و چون آنان وجود قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را احساس کنند
و حضرت در جست
و جوی آنان شود بنی امیه به سرزمین روم وارد میشوند، پس حضرت آنان را از
روم بیرون خواهد کرد
و گنجهایی را که اندوختهاند از آنان خواهد ستاند
و آنان در آن هنگام پیوسته این سخن خدا را بر زبان خواهند آورد که: وای بر ما! ما همواره ستم میکردیم: «قالوا یـوَیلَنا اِنّا کُنّا ظــلِمین».
انبیاء/سوره۲۱، آیه۱۴. الکافی، ج۸، ص۵۲. تفسیر عیاشی، ج۲، ص۶۰. تفسیر قمی، ج۲، ص۶۸. ۴. در روایت
ابوحمزه ثمالی از امام باقر علیهالسّلام درباره آیه شریفه «
و لَمَنِ انتَصَرَ بَعدَ ظُـلمِهِ فَاُولئِکَ ما عَلَیهِم مِن سَبیل»
شوری/سوره۴۲، آیه۴۱. آمده است که: من از امام باقر علیهالسّلام شنیدم که میگفت: مقصود از این آیه، یعنی کسانی که بعد از مظلومیّت
انتقام میگیرند، حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
و اصحاب آن حضرتاند که بر آنان به سبب انتقامی که از ظالمانشان میگیرند کیفری نیست
و قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هنگامی که قیام میکند از بنی امیه
و تکذیب کنندگان دین
و ناصبیان، آنان که با امیرمؤمنان، علی علیهالسّلام دشمنی کردند انتقام خواهد گرفت. تفسیر قمی، ج۲، ص۲۸۲.
نورالثقلین، ج۴، ص۵۸۵. البرهان، ج۴، ص۸۲۹.
الآحاد والمثانی؛ الاتقان فی علوم القرآن؛ الاحتجاج؛
الاخبار الطوال؛
اخبار مکة
و ماجاء فیها من الآثار؛ الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد؛ اسباب النزول؛ الاستیعاب فی معرفة الاصحاب؛ اسدالغابة فی معرفة الصحابه؛ الاعلام؛ الاغانی؛ الامامة
و السیاسه؛ الامام علی علیهالسّلام صوت العدالة الانسانیه؛ الانساب؛ انساب الاشراف؛ بحارالانوار؛ البدء
و التاریخ؛ البدایة
و النهایه؛ البرهان فی تفسیر القرآن؛ پرتو اسلام؛ تاویل الآیات الباهرات؛ تاویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهره؛ تاج العروس من جواهر القاموس؛ تاریخ ابن خلدون؛ تاریخ الامم
و الملوک، طبری؛ تاریخ خلیفة بن خیاط؛ تاریخ صدر اسلام؛ تاریخ العرب؛ تاریخ کمبریج؛ تاریخ مختصر الدول؛ تاریخ مدینة دمشق؛ تاریخ المدینة المنوره؛ تاریخ الیعقوبی؛ تجارب الامم؛ تجارب السلف در تاریخ؛ التفسیر الحدیث؛ تفسیر الصافی؛ تفسیر العیاشی؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر؛ تفسیر القمی؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر کنزالدقائق
و بحرالغرائب؛ تفسیر مبهمات القرآن؛ التفسیر
و المفسرون فی ثوبه القشیب؛ التکمیل والاتمام لکتاب التعریف والاعلام؛ التنبیه والاشراف؛ جامع البیان عن تاویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ الجمل والنصر لسید العترة فی حرب البصره؛ جمهرة انساب العرب؛ جمهرة النسب؛ حیاة الامام الحسین علیهالسّلام؛ خلافت
و ملوکیت؛ دائرة المعارف بستانی؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالماثور؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ روض الجنان
و روح الجنان؛ سبل الهدی
و الرشاد؛ السیرة النبویه، ابن هشام؛ شذرات الذهب فی
اخبار من ذهب؛ شرح
الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار علیهمالسّلام؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید؛ شواهد التنزیل؛ الصحاح تاج اللغة
و صحاح العربیه؛ ضحی الاسلام؛ الطبقات الکبری؛ العقد الفرید؛ علوم قرآنی؛ علی
و فرزندان؛ عیون الاثر فی فنون المغازی والشمائل والسیر؛ الغارات؛ الغدیر فی الکتاب والسنة والادب؛
فتوح البلدان؛ القاموس المحیط؛ قرآن در اسلام از دیدگاه تشیع؛ الکافی؛ الکامل فی التاریخ؛ کتاب الثقات؛ کتاب الفتن؛ کتاب النسب؛ الکشاف؛ کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال؛ لباب النقول فی اسباب النزول؛ لسان العرب؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ المحبر؛ مروج الذهب
و معادن الجوهر؛ المستدرک علی الصحیحین؛ مسند ابی یعلی الموصلی؛ مشاهیر علماء
الامصار؛ المعارف؛ معالم التنزیل فی التفسیر والتاویل، بغوی؛ معجم رجال الحدیث؛ المعجم الصغیر؛ معجم قبائل العرب؛ المغازی؛ المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام؛ مقدمة ابن خلدون؛ مکاتیب الرسول صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم؛ مناقب آل ابی طالب؛ المنتظم فی تاریخ الملوک والامم؛ المنمق فی
اخبار قریش؛ موسوعة دول العالم؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ النزاع والتخاصم بین بنی امیه
و بنی هاشم؛ النصائح الکافیة لمن یتولی معاویه؛ نهایة الارب فی فنون الادب؛ نهج البلاغه؛ ینابیع الموده.