حکم احسان (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قرآن کریم آیاتی از خود را در باره احسان و نیکی اختصاص داده همچنین به موارد
احسان نیز
تصریح نموده است.
آیاتی از قرآن کریم بر لزوم احسان، در برابر احسان دیگران توصیه مینماید.
هل جزاء الاحسـن الا الاحسـن.
آیا جزای نیکی جز نیکی است؟!
"
راغب" در" مفردات" میگوید: " احسان" چیزی برتر از
عدالت است، زیرا عدالت این است که انسان آنچه بر عهده او است بدهد، و آنچه متعلق به او است بگیرد، ولی احسان این است که بیش از آنچه وظیفه او است انجام دهد، و کمتر از آنچه
حق او است بگیرد.
علامه طباطبایی بر این
عقیده است که احسان عبارت است از انجام دادن هر عملی به وجه حسن و بدون عیب، هم از جهت
استقامت و ثبات، و هم از جهت اینکه جز برای خدا نبوده باشد.
نیز ذیل آیه " و احسنوا ان الله یحب المحسنین... "، مینویسد : " منظور از احسان خودداری و امتناع ورزیدن از
قتال ، و یا رافت و مهربانی کردن با دشمنان دین و امثال این معانی نیست، بلکه منظور از احسان این است که هر عملی که انجام میدهند خوب انجام دهند، اگر قتال میکنند به بهترین وجه قتال کنند، و اگر دست از
جنگ برمی دارند، باز به بهترین وجه دست بردارند، و اگر به شدت یورش میبرند و یا سخت گیری میکنند، باز به بهترین وجهش باشد و اگر
عفو میکنند به بهترین وجهش باشد. "
ابن عباس گوید: آیا پاداش کسی که لا اله الا الله گوید و بآنچه پیامبر اسلام
حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم آورده عمل کند جز
بهشت است، و از طریق
انس بن مالک - روایت شده که گفت: پیغمبر خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم این آیه را
قرائت نمود و فرمود: آیا میدانید که پروردگارتان چه میگوید) گفتند خدا و پیامبر او دانا هستند فرمود:
پروردگار شما میگوید آیا پاداش کسی که ما بر او
نعمت دادهایم بتوحید و شناخت یکتایی خدا جز بهشت است.
در حدیثی از
امام صادق علیه السلام میخوانیم که فرمود:
آیة فی کتاب الله مسجلة، قلت و ما هی؟ قال قول الله عز و جل: " هل جزاء الاحسان الا الاحسان" جرت فی الکافر و المؤمن، و البر و الفاجر، و من صنع الیه معروف فعلیه ان یکافئ به و لیس المکافاة ان تصنع کما صنع حتی تربی، فان صنعت کما صنع کان له الفضل بالابتداء!:
" آیهای در قرآن است که
عمومیت و شمول کامل دارد.
راوی میگوید: عرض کردم کدام آیه است؟ فرمود: این سخن خداوند متعال که میفرماید: هل جزاء الاحسان الا الاحسان: که در باره
کافر و
مؤمن نیکوکار و بدکار جاری میشود (که پاسخ نیکی را باید به نیکی داد) و هر کس به او نیکی شود باید جبران کند، و راه جبران این نیست که به اندازه او نیکی کنی، بلکه باید بیش از آن باشد، زیرا اگر همانند آن باشد نیکی او برتر است، چرا که او آغازگر بوده"!.
آیاتی دیگر از قرآن بر
استحباب احسان و نیکی به دیگران دلالت دارد...
.. وسنزید المحسنین. .
و به نیکوکاران پاداش بیشتری خواهیم داد
. . واحسنوا ان الله یحب المحسنین.
و نیکی کنید! که خداوند، نیکوکاران را دوست میدارد.
در این آیه خداوند به نیکی کردن و احسان نمودن دستور داده همچنین در آیات بسیاری که در زیر به آنها اشاره میشود فرموده است خداوند نیکو کاران را دوست مس دارد.
نیز
و الله یحب المحسنین- یعنی هر که چنین باشد که گفته شد محسن است و خداوند نیکوکاران را دوست دارد به اینکه بآنان ثواب میدهد و ممکنست احسان
صفت جداگانه در ردیف صفات قبلی باشد که شرط تقوی است.
ثوری گوید: احسان اینست که نیکی نمایی بآنکس که بتو بد کند ولی نیکی بکسی که بتو احسان کرده تجارت و مقابله بمثل است.
اول چیزی را که خداوند از صفات بهشتیان بر شمرده
سخاوت است و مؤید آن از اخبار خبریست در باره سخاوت از انس بن مالک روایت که پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم فرمود:
سخاوت درختی است در بهشت که شاخسارهایش بدنیا سرکشیده هر کس بیکی از آنها در آویزد او را ببهشت خواهد کشانید و
بخل درختی است در
دوزخ که شاخه هایش بدنیا سر برآورده و هر کس که بشاخهای از آن دست گیرد او را بدوزخ برد. و
علی علیهالسّلام فرمود: بهشت خانه سخاوتمندان است.
و نیز فرمود: سخی بخدا و بهشت و مردم نزدیک است و از دوزخ بدور میباشد و
بخیل از بهشت و مردم بدور است و بدوزخ نزدیک .
خداوند میفرماید که محسنین را دوست دارد و محسن بمعنای کسی است که بدیگری نعمتی دهد بر وجهی که خالی از هر گونه زشتی باشد و محسن بمعنی انجام دهنده کارهای نیک نیز میباشد البته بقصد
اطاعت امر خداوند و
تقرب بذات اقدس الهی-
آیاتی از قران به لزوم احسان به دوست و همنشین تصریح دارد..... وبالولدین احسـنـا... والصاحب بالجنـب..
"و به پدر و مادر، نیکی کنید... همچنین به دوست و همنشین... "
این بخش از آیه در باره کسانی که با انسان
دوستی و مصاحبت دارند، توصیه میکند.
ولی باید توجه داشت که" صاحب بالجنب" معنایی وسیعتر از دوست و رفیق دارد و در واقع هر کسی را که به نوعی با انسان نشست و برخاست داشته باشد، در بر میگیرد خواه دوست دائمی باشد یا یک دوست موقت (همانند کسی که در اثناء سفر با انسان همنشین میگردد، و اگر میبینیم در پارهای از روایات" صاحب بالجنب" به رفیق سفر (رفیقک فی السفر) و یا کسی که به امید نفعی سراغ
انسان میآید (المنقطع الیک یرجو نفعک) تفسیر شده، منظور اختصاص به آنها نیست بلکه بیان توسعه
مفهوم این تعبیر است که همه این موارد را نیز در بر میگیرد، و به این ترتیب آیه یک دستور جامع و کلی برای حسن معاشرت نسبت به تمام کسانی که با انسان ارتباط دارند میباشد، اعم از دوستان واقعی، و همکاران، و همسفران، و مراجعان، و شاگردان، و مشاوران، و خدمتگزاران.
و در پارهای از روایات" صاحب بالجنب" به" همسر"، تفسیر شده است، چنان که نویسندگان المنار و تفسیر
روح المعانی و
قرطبی در ذیل آیه از علی ع همین معنی را نقل کردهاند، ولی بعید نیست که آن نیز بیان یکی از
مصادیق آیه باشد.
احسان به زندانی، امری پسندیده است.
ودخل معه السجن فتیان قال احدهما انی ارنی اعصر خمرا وقال الاخر انی ارنی احمل فوق راسی خبزا تاکل الطیر منه نبئنا بتاویله انا نرک من المحسنین" و دو
جوان، همراه او وارد زندان شدند یکی از آن دو گفت: من در خواب دیدم که (انگور برای)
شراب میفشارم! و دیگری گفت: «من در خواب دیدم که نان بر سرم حمل میکنم و پرندگان از آن میخورند ما را از تعبیر این خواب آگاه کن که تو را از نیکوکاران میبینیم. " قال لا یاتیکما طعام ترزقانه الا نباتکما بتاویله قبل ان یاتیکما... " (
یوسف) گفت: پیش از آنکه جیره غذایی شما فرا رسد، شما را از تعبیر خوابتان آگاه خواهم ساخت. "
" انا نراک من المحسنین" درخواست
تعبیر خواب خود را
تعلیل کردند. " نریک" به معنای (میبینیم تو را نیست، بلکه به معنای) این است که:
در باره تو معتقدیم که از نیکوکاران هستی، چون سیمای نیکوکاران را در تو میبینیم. و اگر بپرسی چه ارتباطی میان درخواست تعبیر خواب با نیکوکار بودن یوسف وجود دارد؟ در جواب میگوییم این بدان جهت است که نوعا مردم، نیکوکاران را دارای دلهایی پاک و نفوسی
تزکیه شده میدانند، و چنین معتقدند که اینگونه افراد زودتر از دیگران به روابط امور و جریان حوادث منتقل میشوند، و انتقالشان هم از انتقال دیگران به صواب نزدیکتر است.
بنا بر این، معنای آیه این میشود: یکی از آن دو به یوسف گفت: من در خواب چنین دیدم. دیگری گفت: من در خواب چنان دیدم. آن گاه هر دو گفتند: ما را به تعبیر آن آگاه ساز، چون معتقدیم که تو از نیکوکارانی، و امثال این امور و اسرار نهانی بر نیکوکاران پوشیده نیست، آری نیکوکاران با صفای دل و پاکی نفسشان درک میکنند چیزهایی را که دیگران از درک آن عاجز میمانند.
احسان به همسر
مطلقه لازم است.
الطـلـق مرتان فامساک بمعروف او تسریح باحسـن... "
طلاق، (طلاقی که رجوع و بازگشت دارد،) دو مرتبه است (و در هر مرتبه،) باید به طور شایسته همسر خود را نگاهداری کند (و آشتی نماید)، یا با نیکی او را رها سازد (و از او جدا شود). "
طلاق سوم،
رجوع و بازگشتی ندارد، و هنگامی که دو نوبت کشمکش و طلاق و سپس
صلح و رجوع انجام گرفت، باید کار را یکسره کرد، و به تعبیر دیگر اگر در این دو بار،
محبت و صمیمیت از دست رفته، بازگشت میتواند با همسرش زندگی کند و از طریق صلح و صفا در آید، در غیر این صورت اگر زن را طلاق داد دیگر
حق رجوع به او ندارد مگر با شرایطی که در آیه بعد خواهد آمد.
باید توجه داشت، " امساک" به معنی نگهداری، و" تسریح" به معنی رها ساختن است، و جمله" تسریح باحسان" بعد از جمله" الطلاق مرتان" اشاره به
طلاق سوم میکند که آن دو را با رعایت موازین انصاف و اخلاق، از هم جدا میسازد (در روایات متعددی آمده است که منظور از" تسریح باحسان" همان طلاق سوم است).
بنا بر این منظور از جدا شدن توام با احسان و نیکی این است که حقوق آن زن را بپردازد و بعد از جدایی،
ضرر و زیانی به او نرساند و پشت سر او سخنان نامناسب نگوید، و مردم را به او بدبین نسازد، و امکان
ازدواج مجدد را از او نگیرد.
بنا بر این همانگونه که نگاهداری زن و آشتی کردن باید با معروف و نیکی و صفا و صمیمیت همراه باشد، جدایی نیز باید توام با احسان گردد.
آیاتی از قرآن نیز به احسان و نیکی به نیازمندان تاکید میکند.
واذ اخذنا میثـق بنی اسرءیل... وبالولدین احسانـا... والمسـکین... "و (به یاد آورید) زمانی را که از بنی اسرائیل
پیمان گرفتیم که... به پدر و مادر و نزدیکان و
یتیمان و بینوایان نیکی کنید... "
واعبدوا الله ولا تشرکوا به شیــا وبالولدین احسـنـا وبذی القربی والیتـمیوالمسـکین... " و خدا را بپرستید! و هیچ چیز را همتای او قرار ندهید! و به پدر و مادر، نیکی کنید همچنین به خویشاوندان و یتیمان و
مسکینان ، "
حقوق مستمندان را یادآوری میکند چون در یک اجتماع سالم که عدالت در آن برقرار است نیز افرادی معلول و از کار افتاده و مانند آن وجود خواهند داشت که فراموش کردن آنها بر خلاف تمام اصول انسانی است، و اگر فقر و محرومیت به خاطر انحراف از اصول عدالت اجتماعی دامنگیر افراد سالم گردد نیز باید با آن به مبارزه برخاست.
آیات زیادی از قرآن دلالت بر وجوب احسان و رعایت ادب و ملاطفت با پدر و مادر دارد.
واذ اخذنا میثـق بنی اسرءیل لا تعبدون الاالله وبالولدین احسانـا... " و (به یاد آورید) زمانی را که از
بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند یگانه را پرستش نکنید و به پدر و مادر نیکی کنید"
واعبدوا الله ولا تشرکوا به شیــا وبالولدین احسـنـا... ان الله لا یحب من کان مختالا فخورا.
" و خدا را بپرستید! و هیچ چیز را همتای او قرار ندهید! و به پدر و مادر، نیکی کنید... زیرا خداوند، کسی را که
متکبر و فخر فروش است، (و از ادای حقوق دیگران سرباز میزند،) دوست نمیدارد. "
وقضی ربک الا تعبدوا الا ایاه وبالولدین احسـنـا اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلاتقل لهما اف ولا تنهرهما وقل لهما قولا کریمـا.
" و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید! و به پدر و مادر نیکی کنید! هر گاه یکی از آن دو، یا هر دوی آنها، نزد تو به سن پیری رسند، کمترین
اهانتی به آنها روا مدار! و بر آنها فریاد مزن! و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو! "
ووصینا الانسـن بولدیه حسنـا..
" ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند "
ووصینا الانسـن بولدیه... • ... وصاحبهما فی الدنیا معروفـا..
"و ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم... با آن دو، در دنیا به طرز شایستهای رفتار کن "
ووصینا الانسـن بولدیه احسـنـا..
"ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند"
نیکی کردن به والدین، از مهمترین واجبات بعد از
توحید است
معلوم میشود مساله احسان به پدر و مادر بعد از مساله توحید خدا واجبترین واجبات است هم چنان که مساله
عقوق بعد از
شرک ورزیدن به خدا از بزرگترین
گناهان کبیره است، و به همین جهت این مساله را بعد از مساله توحید و قبل از سایر احکام اسم برده و این نکته را نه تنها در این آیات متذکر شده، بلکه در موارد متعددی از کلام خود همین ترتیب را به کار بسته.
رابطه عاطفی میان پدر و مادر از یک طرف و میان فرزندان از طرف دیگر از بزرگترین روابط اجتماعی است که قوام و استواری جامعه انسانی بدانها است، و همین وسیلهای است طبیعی که زن و شوهر را به حال اجتماع نگهداشته و نمیگذارد از هم جدا شوند، بنا بر این از نظر سنت اجتماعی و به حکم
فطرت ، لازم است آدمی پدر و مادر خود را احترام کند و به ایشان احسان نماید زیرا که اگر این حکم در اجتماع جریان نیابد و فرزندان با پدر و مادر خود معامله یک بیگانه را بکنند قطعا آن عاطفه از بین رفته و شیرازه اجتماع به کلی از هم گسیخته میگردد.
خداوند احسان و رعایت ادب و ملاطفت با پدر و مادر را حتی در صورت
مشرک بودن آنان واجب کرده است.
ووصینا الانسـن بولدیه... • وان جـهداک علی ان تشرک بی ما لیس لک به علم فلا تطعهما وصاحبهما فی الدنیا معروفـا..
" و ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم.... • و هر گاه آن دو، تلاش کنند که تو چیزی را همتای من قرار دهی، که از آن آگاهی نداری (بلکه میدانی باطل است)، از ایشان اطاعت مکن، ولی با آن دو، در دنیا به طرز شایستهای رفتار کن... "
"و صاحبهما فی الدنیا معروفا و اتبع سبیل من اناب الی" این دو جمله به منزله خلاصه و توضیحی است از مطالب دو آیه قبل، که سفارش والدین را میکرد، و از
اطاعت آنان در مورد
شرک به خدا
نهی میکرد.
میفرماید: بر انسان
واجب است که در امور دنیوی نه در
احکام شرعی که راه خدا است، با پدر و مادر خود به طور پسندیده و متعارف مصاحبت کند، نه به طور ناشایست، و رعایت حال آن دو را نموده، با رفق و نرمی رفتار نماید، و جفا و خشونت در حقشان روا ندارد، مشقاتی که از ناحیه آنان میبیند تحمل نماید، چون دنیا بیش از چند روزی گذرا نیست، و محرومیتهایی که از ناحیه آن دو میبیند قابل تحمل است، بخلاف دین، که نباید به خاطر پدر و مادر از آن چشم پوشید، چون راه
سعادت ابدی است، پس اگر پدر و مادر از آنهایی باشند که به خدا رجوع دارند، باید راه آن دو را پیروی کند، و گر نه راه غیر آن دو را، که با خدا انابه دارند.
همچنین قرآن کریم احسان و خوش رفتاری با پدر و مادر را هنگام پیری آنان
تاکید کرده است.
وقضی ربک الا تعبدوا الا ایاه وبالولدین احسـنـا اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلاتقل لهما اف ولا تنهرهما وقل لهما قولا کریمـا• واخفض لهما جناح الذل من الرحمة..
" و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید! و به پدر و مادر نیکی کنید! هر گاه یکی از آن دو، یا هر دوی آنها، نزد تو به سن پیری رسند، کمترین
اهانتی به آنها روا مدار! و بر آنها فریاد مزن! و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو! • و بالهای
تواضع خویش را از
محبت و لطف، در برابر آنان فرود آر!. .. "
کلمه" کبر" به معنای بزرگسالی است، و کلمه" اف" مانند کلمه" آخ" در فارسی،
انزجار را میرساند، و کلمه" نهر" به معنای رنجاندن است که یا با داد زدن به روی کسی انجام میگیرد و یا با درشت حرف زدن است.
اگر حکم را
اختصاص به دوران پیری پدر و مادر داده از این جهت بوده که پدر و مادر، در آن دوران سختترین حالات را دارند، و بیشتر احساس احتیاج به کمک فرزند مینمایند، زیرا از بسیاری از واجبات زندگی خود ناتوانند، و همین معنا یکی از آمال پدر و مادر است که همواره از فرزندان خود
آرزو میکنند، آری روزگاری که پرستاری از فرزند را میکردند و روزگار دیگری که مشقات آنان را تحمل مینمودند، و باز در روزگاری که زحمت
تربیت آنها را به دوش میکشیدند، در همه این ادوار که فرزند از تامین واجبات خود عاجز بود آنها این آرزو را در سر میپروراندند که در روزگار پیری از دستگیری فرزند برخوردار شوند. پس آیه شریفه نمیخواهد حکم را منحصر در دوران پیری پدر و مادر کند، بلکه میخواهد وجوب احترام پدر و مادر و رعایت احترام تام در معاشرت و سخن گفتن با ایشان را بفهماند، حال چه در هنگام احتیاجشان به مساعدت فرزند و چه در هر حال دیگر، و معنای آیه روشن است.
" و اخفض لهما جناح الذل من الرحمة و قل رب ارحمهما کما ربیانی صغیرا".
کلمه" خفض جناح" (پر و بال گستردن)
کنایه است از
مبالغه در
تواضع و
خضوع زبانی و عملی، و این معنا از همان صحنهای گرفته شده که جوجه بال و پر خود را باز میکند تا مهر و محبت مادر را تحریک نموده و او را به فراهم ساختن غذا وادار سازد، و به همین جهت کلمه جناح را مقید به ذلت کرده و فرمود: " جناح الذل" و معنای آیه این است که:
" انسان باید در معاشرت و گفتگوی با پدر و مادر طوری روبرو شود که پدر و مادر تواضع و خضوع او را احساس کنند، و بفهمند که او خود را در برابر ایشان خوار میدارد، و نسبت به ایشان مهر و
رحمت دارد".
و در اینکه فرمود: " و بگو پروردگارا ایشان را رحم کن آن چنان که ایشان مرا در کوچکیم تربیت کردند" دوران کوچکی و ناتوانی فرزند را به یادش میآورد، و به او خاطرنشان میسازد، در این دوره که پدر و مادر ناتوان شده تو بیاد دوره ناتوانی خود باش و از خدا بخواه که خدای سبحان ایشان را رحم کند، آن چنان که ایشان تو را
رحم نموده و در کوچکیت تربیت کردند.
آیات دیگری از قرآن احسان به همسایههای دور و نزدیک را سفارش میکند..... وبالولدین احسـنـا... والجار ذی القربی والجار الجنب..
" و به پدر و مادر، نیکی کنید همچنین به همسایه نزدیک، و همسایه دور "
سپس توصیه به نیکی در حق همسایگان نزدیک میکند- در اینکه منظور از همسایه نزدیک چیست مفسران احتمالات مختلفی دادهاند بعضی معنی آن را همسایگانی که جنبه
خویشاوندی دارند دانستهاند ولی این تفسیر با توجه به اینکه در جملههای سابق از همین آیه اشاره به حقوق خویشاوندان شده بعید به نظر میرسد، بلکه منظور همان نزدیکی مکانی است زیرا همسایگان نزدیکتر حقوق و احترام بیشتری دارند، و یا اینکه منظور همسایگانی است که از نظر مذهبی و دینی با انسان نزدیک باشند.
سپس در باره همسایگان دور سفارش مینماید و همانطور که گفتیم، منظور از آن دوری مکانی است- زیرا طبق پارهای از
روایات تا چهل خانه از چهار طرف همسایه محسوب میشوند که در شهرهای کوچک تقریبا تمام شهر را در بر میگیرد.
(چون اگر خانه هر انسانی را مرکز دایرهای فرض کنیم که شعاع آن از هر طرف چهل خانه باشد، با یک محاسبه ساده در باره
مساحت چنین دایرهای روشن میشود که مجموع خانههای اطراف آن را تقریبا پنج هزار خانه تشکیل میدهد که مسلما شهرهای کوچک بیش از آن خانه ندارند).
جالب توجه اینکه قرآن در آیه فوق علاوه بر ذکر" همسایگان نزدیک"،
تصریح به حق" همسایگان دور" کرده است زیرا کلمه همسایه معمولا
مفهوم محدودی دارد، و تنها همسایگان نزدیک را در برمی گیرد لذا برای توجه دادن به وسعت مفهوم آن از نظر اسلام راهی جز این نبوده که نامی از همسایگان دور نیز
صریحا برده شود.
و نیز ممکن است منظور از همسایگان دور، همسایگان غیر مسلمان باشد، زیرا حق جوار (همسایگی) در اسلام منحصر به همسایگان مسلمان نیست و غیر مسلمانان را نیز شامل میشود. (مگر آنهایی که با مسلمانان سر جنگ داشته باشند).
" حق جوار" در
اسلام به قدری اهمیت دارد که در وصایای معروف
امیر مؤمنان ع میخوانیم:
ما زال (رسول الله) یوصی بهم حتی ظننا انه سیورثهم
" آن قدر پیامبر ص در باره آنها سفارش کرد، که ما فکر کردیم شاید دستور دهد همسایگان از یکدیگر
ارث ببرند (این حدیث در منابع معروف
اهل تسنن نیز آمده است، در
تفسیر المنار و
تفسیر قرطبی از
بخاری نیز همین مضمون از
پیامبر ص نقل شده است).
در جهان ماشینی که همسایگان کوچکترین خبری از هم ندارند و گاه میشود دو همسایه حتی پس از گذشتن بیست سال نام یکدیگر را نمیدانند این دستور بزرگ اسلامی درخشندگی خاصی دارد، اسلام اهمیت فوق العادهای برای مسائل عاطفی و
تعاون انسانی قائل شده در حالی که در زندگی ماشینی عواطف روز- بروز تحلیل میروند و جای خود را به سنگدلی میدهند.
وجوب قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حکم احسان (قرآن)».