آلزهره
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آلِ زُهْره، یا بن ی زهره، خاندانی از سادات
شیعه دوازده امامی که بسیاری از آنان اهل علم و سیاست و دارای تألیف بودهاند و دانشمندانی بزرگ از آنان دانش آموختهاند.
نسب این دودمان به زهره بن علی بن محمد بن محمد بن احمد بن محمد بن حسین بن اسحاق ابن
جعفرالصادق (علیه السلام) میرسد.
گاه آنان را اسحاقی (
اسحاقیون ) نیز خواندهاند.
اسحاق، مشهور به المؤتمن، محدّثی بزرگ بود. برخی در نقل حدیث از وی، با لقب «الثقه الرضا» یاد کردهاند. اگرچه گروهی از شیعیان او را
امام دانستهاند، وی امامت برادر خویش،
موسی الکاظم (علیه السلام) را تأیید کرده است. پسرش حسین به حَرّان آمد.
نیای دوم زهره، ابوابراهیم محمد بن احمد بن محمد بن حسین حرانی حجازی، مردی دانشمند و شاعر و معاصر و ممدوح
ابوالعلای مَعَرّی (د ۴۴۹ق/۱۰۵۷م) بود. وی در حران توانگر و نیرومند گردید و به حلب کوچید. گفتهاند وی نخستین فرد این خاندان است که به حلب درآمد و
تشیع را با خود به حلبِ
حنفی مذهب آورد.
سَخاوی وی را نخستین کسی میخواند که در زمان سیفالدولۀ حَمْدانی (۳۰۳-۳۵۶ق/۹۱۵-۹۶۷م) نقابت طالبیان (نک : آل ابیطالب) حلب یافت.
این مقام تا اواخر قرن ۱۰ق/۱۶م به عهدۀ مردانی از این خاندان بوده است، ولی از منابع بر میآید که بعضی از نقیبان متأخر از این خاندان ــ اگر
تقیه نورزیده باشند ــ دیگر
شیعه نبودهاند.
در اینجا تنها به شناساندن چند تن از بزرگان این خاندان که بهویژه در زمینۀ دانش و ادب شهرهاند و در کتابهای رجال بدانان عنایت شده است، اکتفا میشود:
عزالدّین ابوالمکارم حمزه بن علی بن زهره الحسینی الحلبی، معروف به
ابن زهره و
سید بن زهره (۵۱۱-۵۸۵ق/۱۱۱۷-۱۱۸۹م)، وی
فقیه ، اصولی، متکلّم، نحوی و از
ثقات و نقیب سادات حلب و بنامترین فرد این خاندان است، تا آنجا که هرگاه «ابن زهره» بدون قرینهای به کار رود، مقصود اوست.
ابن زهره آموزش را نزد پدر خویش آغاز کرد و از وی و شیخ
ابوعبدالله حسین بن طاهر صوری و
محمد بن حسن نقاش و با یک واسطه از ابوعلی پسر
شیخ طوسی اجازۀ روایت یافت. النهایۀ شیخ طوسی را بر حاجب حلبی خواند و از اینرو در فقه با ۴ واسطه شاگرد شیخ بهشمار میآید.
برادرش عبداللـه بن علی بن زهره، برادرزادهاش محییالدّین محمد بن عبداللـه، محمد بن جعفر المشهدی نویسندۀ المزار، شادان بن جبرئیل قمی. معینالدّین سالم بن بدران مصری مازنی و عزالدّین ابوالحرث محمد بن حسن بغدادی از او اجازۀ روایت یافتند.
فقیه نامدار
محمد بن ادریس حلی (د ۵۹۸ق/۱۲۰۲م) نویسندۀ السرائر که با
ابوالمکارم حمزه معاصر بوده و از او اجازۀ روایت یافته، مینویسد: «او را دیدهام و با یکدیگر مکاتبه داشتهایم. در یکی از تصانیفش خطایی یافتم و با او در میان نهادم. وی با دلایل ناموجه از پذیرفتن آن تن زد و نشان داد که این اعتراض بر او گران آمده است».
این سخن
ابن ادریس ، که برخی او را از نوابغ شیعه بهشمار میآورند، چیزی از پایۀ علمی ابوالمکارم نمیکاهد، زیرا ابن ادریس از این دست سخنان در باب دیگر دانشمندان بزرگ شیعه نیز دارد.
ابوالمکارم «در غالب مسائل خلافیه دعوی اجماع میکند و این باعث
وهن و
وهم و عدم حصول
ظن به آن است».
وی افزون بر پایۀ بلند علمی. نقیب طالبیان و پیشوای مورد قبول شیعیان حلب بود.
ابوالمکارم در زمان در ۵۷۰ق/۱۱۷۴م که
صلاحالدین ایوبی آهنگ حلب کرد و در بیرون شهر اردو زد، الملک الصالح زنگی صاحب حلب از بیم آنکه مردم حلب شهر را به صلاحالدین تسلیم کنند، آنان را در میدان شهر گرد آورد و با
گریه و لایه از آنان یاری خواست. شیعیان با تحمیل این شرایط قول همکاری دادند: حَیّ عَلی خَیْرِالعَمَل بر اذکار اذان افزوده شود؛ بخش شرقی مسجد جامع به آنان اختصاص یابد؛ نام ۱۲ امام (علیه السلام) پیشاپیش جنازهها برده شود؛ در
نماز بر مردگان پنج تکبیر زنند و صیغۀ عقود و نکاحهایشان را ابوالمکارم حمزه جاری سازد. پیش از این، یکبار دیگر نیز، شیعیان حلب توانسته بودند از زمان سعدالدولۀ حمدانی (۳۶۷-۳۶۹ق/۹۷۸-۹۸۰م) تا روزگار نورالدبین محمود زنگی (د ۵۴۴ق/۱۱۴۹م) شعار خویش را در اذان آشکار سازند.
نزدیک به ۲۰ کتاب و
رساله و
نامه بدو نسبت دادهاند. تنوع موضوعات این آثار نشان دهندۀ وسعت دامنۀ دانش اوست. برخی از آنها عبارتند: غنیه النزوع فی علمی الاصول و الفروع (این اثر در مجموعۀ الجوامع الفقیه در ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م از سوی کتابخانۀ
آیةالله مرعشی در
قم تجدید چاپ گردیده است)؛ مسأله فی کونه تعالی جباراً؛ مسأله فی نفی الرؤیه و اعتقاد الامامیه و مخالفیهم؛ مسأله فی الرد علی من زعم ان الوجوب و القبح لایعلمان الاسمعاً؛ نقض شبهه الفلاسفه؛ النکت (فی النحو)؛ قبس الانوار فی نصره العتره الاخیار و چند رسالۀ دیگر و پاسخ به نامههایی که از جبل و حِمْصْ و بغداد به او رسیده بود.
وی در ۵۸۵ق/۱۱۸۹م درگذشت و در دامنۀ جبل جوشن به خاک سپرده شد.
بر کنارههای گور او که در ۱۲۹۷ق/۱۸۸۰م آشکار گردید، با خطی خوش چنین آمده: «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم، هذه تربه الشّریف الاوحد رکنالدّین ابی المکارم حمزه بن علی بن زهره بن علی بن محمد بن محمد بن احمد بن محمد بن الحسین بن اسحاق بن جعفر الصادق صلوات اللـه علیه و علی ابائه و ابنائه الائمه الطاهرین و کانت وفاته فی رجب خمس و ثمانین و خمسمائه رضی اللـه عنه».
جمالالدین ابوالقاسم عبداللـه بن
علی بن زهره الحسینی الحلبی (۵۳۱-۵۸۰ق/۱۱۳۷-۱۱۸۴م)، فقیه،
متکلم و از
ثقات رجال شیعه.
تألیفاتی چند در
فقه و
کلام بدو نسبت دادهاند، از آن جمله است: التجرید فی الفقه؛ الغنیه عن الحجج و الادله؛ جوابُ سؤال عن العقل؛ جواب سؤال من مصر فی النبوه.
ابوعلی حسن بن زهره الحسین ی (د ۶۲۰ق/۱۲۲۳م)، نقیب و پیشوای شیعیان حلب.
وی در
قرآن ، عربت، اخبار و فقه صاحب نظر و در سیاست مردی سرشناس بود و چندبار از سوی حکومت وقت به سفارت عازم
عراق و دیگر بلاد گردید.
محییالدّین ابوحامد
محمد بن عبدالله بن زهره الحسینی (۵۶۴ یا ۵۶۶-۶۳۴ یا ۶۳۶ق/۱۱۶۹ یا ۱۱۶۹ یا ۱۱۷۱-۱۲۳۷ یا ۱۲۳۹م)، فقیه و از مشایخ
ثقه راویان شیعه .
وی از پدر و عم خویش ابوالمکارم حمزه و
ابن شهر آشوب و تنی چند از دانشمندان اجازۀ
روایت داشت.
و دانشمندان بزرگی چون
علی بن موسی بن طاووس (د ۶۶۴ق/۱۲۶۶م)،
محقق حلی (د ۶۷۶ق/۱۲۷۷م) و یحیی بن احمد بن
سعید حلی (د ۶۹۰/۱۲۹۱م) از شاگردان او بودهاند.
از آثار وی الاربعون حدیثاً دربارۀ حقوق برادران دینی است.
نامۀ مشهور به «اهوازیّه» که
امام جعفر صادق (علیه السلام) به
عبدالله نجاشی نوشته، یکی از آن احادیث است.
بدرالدین حسن بن محمد بن
علی بن الحسین بن زهره الحسینی الحلبی (مق ۷۳۲ق/۱۳۳۲م)، نقیب اشراف و ناظر بیمارستان حلب.
علاءالدین ابوالحسن علی بن ابراهیم بن
محمد بن الحسین بن زهره الحسینی الحلبی (د ۷۵۵ق/۱۳۵۴م)، از دانشمندان بزرگ و ثقۀ شیعه.
وی یکی از ۵ تن افراد این خاندان است که علامه حسن بن یوسف بن
علی بن المطهر الحلی (د ۷۲۶ق/۱۳۲۶م) در ۷۲۳ق/۱۳۲۳م بدانان اجازۀ روایت داده است.
این اجازه که به «
اجازه کبیره » شهر دارد و از دستنویس ۲۵ شعبان ۷۲۳ق/۲۹ اوت ۱۳۲۳م علامه در ۱۰۹۶ق/۱۶۸۵م استنساخ شده، در مجلد ۱۰۴ بحارالانوار ص ۶۰-۱۳۷ چاپ گردیده است. ۴ تن دیگر که نامشان در این اجازه آمده عبارتند از الف ـ
بدرالدین ابوعبدالله محمد بن ابراهیم (د ۷۳۳ق/۱۳۳۳م)؛ ب ـ
امینالدین ابوطالب احمد بن محمد بن ابراهیم (د ۷۱۷ یا ۷۱۸-۷۷۵ق/۱۳۱۷ یا ۱۳۱۸-۱۳۷۳م).
وی از مشایخ
شهید اول محمد بن مکی (مق ۷۸۶ق/۱۳۸۴م) است
و افزون بر این اجازه، در ۱۴ ربیعالاول ۷۵۶ق/۲۹ مارس ۱۳۵۵م از محمد بن
حسن بن یوسف حلی ، فرزند علامه، نیز اجازه یافته است که همۀ آنچه در «اجازۀ کبیره» آمده، روایت کند
؛ ج ـ عزالدّین (جمالالدّین)
ابومحمد حسن بن محمد بن محمد بن ابراهی م، از دانشمندان شیعه؛ د ـ شرفالدّین
ابوعبدالله حسین بن علی بن ابراهیم ، فقیه.
الشریف محمد بن
علی بن محمد بن الحسن بن زهره (د ۷۷۹ق/۱۳۷۷م).
وی به
ایران آمد و از دانشمندان روزگار خویش سود جست و با گروهی از دانشمندان
خراسان و
ماوراءالنهر دیدار کرد و سپس به حلب بازگشت.
او مشارق الانوار را از فقیه
محدث مفسر ، شمسالدین ابوعبداللـه
محمد بن محمد فیروزآبادی شنید و بخشی از آن را در حلب از او روایت کرد.
ارائۀ شجرۀ نسب این خاندان دور از لغزش نخواهد بود، زیرا از یک سوی کتب رجال غالباً در ذکر زنجیرۀ نامها، برخی واسطهها را حذف کردهاند و از سوی دیگر وجود افراد همنام متعدد در این خاندان، خلطهایی پیش آورده است.
(۱) آقابزرگ، الذریعه، ۱/۱۴۲، ۴۲۶، ۱۶/۶۹.
(۲) آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعه، القرن السادس، بیروت، ۱۹۷۲م، صص ۸۷، ۸۸، ۱۶۵.
(۳) آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعه، القرن السابع، ص ۱۶۰.
(۴) آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعه، القرن الثامن، صص ۹، ۴۱، ۴۵، ۴۶، ۴۸، ۵۶، ۱۳۳، ۱۴۰، ۱۴۹، ۱۷۷، ۱۹۳، ۱۹۵.
(۵) ابن ادریس، ابوعبداللـه محمد، کتاب السرائر، تهران، ۱۳۹۰ق.
(۶) ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الدرر الکامنه، هند، ۱۳۹۳ق، ۱/۲۸۹، ۲/۱۲۴، ۱۴۲، ۱۴۳، ۱۴۶، ۱۷۵.
(۷) ابن شهر آشوب، محمد بن علی، معالم العلماء، ۱۳۸۰ق، ص ۴۶.
(۸) ابن عدیم، عمر بن احمد، زُبْده الحلب، به کوشش سامی الدهان، دمشق، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۱م.
(۹) ابن عنبه، احمد بن علی، عمده الطالب، به کوشش محمد حسن آل طالقانی، نجف، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م.
(۱۰) ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، مصر، ۱۲/۲۸۹.
(۱۱) افندی اصفهانی، عبداللـه، ریاض العلماء، قم، ۱۴۰۱ق، ۱/۵۹، ۶۰، ۳۱۰، ۳۱۱، ۳۲۱، ۳۲۲، ۲/۱۳۸، ۱۳۹، ۳/۲۲۷، ۲۲۸.
(۱۲) امین، محسن، اعیان الشیعه، به کوشش حسن امین، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م، ۳/۷۵، ۵/۲۵۱، ۲۵۹، ۲۶۰، ۶/۱۰۱، ۲۴۹، ۸/۵۹.
(۱۳) امینی، نجفی، عبدالحسین، شهداء الفضیله، قم، صص ۷۱-۷۳؛ بغدادی، اسماعیل پاشا، ایضاح المکنون، استانبول ۱۳۶۴-۱۳۶۶ق/۱۹۴۵-۱۹۴۷م، ۱/۲۲۵، ۲/۳۸، ۱۵۰، ۱۵۱، ۲۲۰، ۳۴۴؛
(۱۴) امینی، نجفی، عبدالحسین، هدیه العارفین، استانبول، ۱۹۵۱-۱۹۵۵م، ۱/۴۵۷، ۲/۲۲۷.
(۱۵) تنکابنی، محمد، قصص العلماء، تهران، الجوامع الفقهیه، قم، ۱۴۰۴ق، صص ۴۶۱-۵۶۴.
(۱۶) حر عاملی، محمد بن حسن، امل الآمل، به کوشش سیداحمد حسینی، قم، ۱۳۶۲ش، ۲/۲۲، ۲۴، ۷۶، ۹۵، ۱۰۵، ۱۰۶، ۱۶۲، ۱۶۳، ۱۷۱، ۲۷۱.
(۱۷) خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، بیروت، دارالکتاب العربی، ۲/۳۷۴-۳۷۷.
(۱) دوانی، علی، مفاخر اسلام، تهران، ۱۳۶۳ش، ۳/۴۸۱-۴۹۲.
(۱۸) زرکلی، خیرالدین، الاعلام، چ ۳، بیروت، ۱۳۸۹ق/۲/۳۱۲، ۳۱۳.
(۱۹) سخاوی، محمد بن عبدالرحمن، الضوء اللامع، قاهره، ۱۳۵۳ق.
(۲۰) شوشتری، قاضی نوراللـه، مجالس المؤمنین، تهران، ۱۳۷۵ق، ۱/۵۰۷-۵۰۸.
(۲۱) قایینی نجفی، معجم مؤلفی الشیعه، تهران، ۱۴۰۵ق، ص ۱۴۱.
(۲۲) قمی، عباس، الفوائد الرضویه، تهران، ۱۳۲۷ش، ص ۲۳، ۱۶۳، ۲۶۴.
(۲۳) قمی، عباس، الکنی و الالقاب، تهران، ۱۳۹۷ق/۱/۲۹۹.
(۲۴) قمی، عباس، هدیه الاحباب، تهران، ۱۳۶۳ش، ص ۷۰.
(۲۵) کحاله، عمررضا، معجم المؤلفین، بیروت، ۳/۷۹، ۶/۸۸، ۹/۲۲۶، ۲۷۲.
(۲۶) مامقانی، محمد بن عبداللـه، تنقیح المقال، نجف، ۱۳۴۹-۱۳۵۰ق، ۱/۷۶، ۸۱، ۳۰۵، ۳۷۶، ۲/۲۰۰.
(۲۷) مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م، ۱/۴۰.
(۲۸) محمدراغب، اعلام النبلاء بتاریخ حلب الشهباء، حلب، ۱۳۴۳ق/۱۹۲۵م، ۲۸۹۵، ۴/۲۸۵-۲۸۶، ۳۴۳، ۵۴۱، ۵۶۱، ۵۷۲، ۵/۱۶، ۴۴، ۷۰، ۳۷۲.
(۲۹) مدرس، محمدعلی، ریحانه الادب، تبریز، ۱۳۴۶ش، ۷/۵۴۹-۵۵۳.
(۳۰) نوری، حسین، مستدرک الوسائل، تهران، ۱۳۸۲ق، ۳/۴۷۵، ۴۷۶.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «آلزهره»، شماره۴۲۱. span class=/span