• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

احکام عذر خام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



عُذر: دليل رافع ملامت.
عذر در لغت عبارت است از دليلى كه ملامت و سرزنش ناشى از ارتكاب كارى ناپسند يا ترك كارى پسنديده را از انسان برمى‌دارد و فرد به سبب آن دليل بر ترك يا ارتكاب آن عمل سرزنش نمى‌شود.[۱]    
معناى عذر در فقه نيز قريب به معناى لغوى آن است و بر چيزى اطلاق مى‌شود كه عقاب و كيفر را از كسى كه تكليف شرعى را ترك كرده بر مى‌دارد و نيز موجب برداشته شدن برخى آثار ديگر كه بر ترك آن نسبت به غير معذور مترتب است، مى‌شود، مانند حيض، بيمارى و خوف. از احكام مرتبط با آن در بسيارى از بابها، همچون طهارت، صلات، صوم، حج، جهاد، نكاح و ديات سخن گفته‌اند.
آثار: آثار عذر بر حسب نوع عذر متفاوت است. درذيل به نمونه هايى از انواع عذر و نيز آثار و احكام آن اشاره مى‌شود. ديوانگى، خواب، بيهوشى و نابالغى: ديوانگى و نابالغى مانع توجه تكليف به فرد مى‌شود و در نتيجه ديوانه و نابالغ، مكلّف به هيچ تكليفى نيستند و تكليف از آنان برداشته شده است؛ چنان كه به خوابيده و بيهوش نيز تكليفى متوجه نيست. بنابر اين، ديوانگى، خردسالى، خواب و بيهوشى عذرهايى اند كه تكليف را برمى‌دارند.
حيض و نفاس: عارض شدن حيض يا نفاس بر زن، موجب رفع تكليف از او نسبت به عبادات مشروط به طهارت است، مانند نماز و روزه. اين رفع، گاهى هم نسبت به ادا است و هم نسبت به قضا، مانند نماز كه ادا و قضاى آن بر حايض و نفسا واجب نيست و گاه تنهاى اداى آن را برمى‌دارد و قضاى آن بايد به جا آورده شود، مانند روزه ماه رمضان كه پس از رفع عذر بايد قضاى آن را به جا آورد. بيمارى: بيمارى از عذرهايى است كه موجب رفع يا تبديل تكليف مى‌شود. اول مانند برداشته شدن تكليف حضور در نماز جمعه، جهاد، روزه ماه رمضان و حج از بيمار و دوم، مانند تيمّم به جاى وضو و غسل در صورت زيان داشتن آب و نشسته يا خوابيده نماز گزاردن در فرض ناتوانى از ايستادن.
دائم الحدث: كسى كه بدون اختيار از او حدث ـ مانند مدفوع، ادرار يا باد معده ـ سر مى‌زند، در صورت استمرار و پى درپى بودن آن، مى‌تواند با يك وضو نماز بگزارد و نيازى به تجديد وضو نيست.
سفر: سفر گاه موجب رفع تكليف مى‌شود و گاه موجب تبديل آن به تكليفى ديگر. اول، مانند روزه ماه رمضان كه از مسافر برداشته شده است و روزه گرفتن در سفر صحيح نيست و نيز حضور در نماز جمعه و سقوط حق تقسيم شبها ميان همسران. و دوم، مانند تبديل نمازهاى چهار ركعتى به دو ركعتى.
اكراه: اكراه بردارنده تكليف اولى از مكلّف است و بر قول و فعل صادر شده از مكرَه اثرى مترتب نيست، مانند اكراه بر تلف كردن مال ديگرى و يا بر اجراى عقد يا ايقاعى، كه در هر دو صورت آثار از بين بردن و نيز عقد و ايقاع بر مُكرَه مترتّب نمى‌شود.
جهل، سهو و فراموشى: هر يك از اين عذرها مانع استحقاق عقاب و كيفر مى‌شود. بنابر اين، كسى كه از روى ناآگاهى يا سهو و يا فراموشى، واجبى را ترك كند يا حرامى را مرتكب شود، بر آن مؤاخذه نمى‌گردد.
عذرهاى ياد شده گاهى موجب رفع حكم وضعى نيز مى‌شوند، مانند آنكه كسى از روى جهل به غصبى بودن مكان يا آب، در آن مكان نماز گزارده يا با آن آب وضو گرفته و نماز خوانده است، كه به قول مشهور، نمازش صحيح است؛ چنان كه اگر كسى از روى سهو ذكر ركوع را ترك كند، نمازش صحيح خواهد بود.
اضطرار: اضطرار نيز همچون اكراه موجب رفع تكليف اولى مى‌شود. بنابر اين، كسى كه جز آب نجس، آبى در اختيار ندارد و تشنگى نيز بر او چيره شده است و بيم هلاكتش مى‌رود، مى‌تواند از آن آب بنوشد و يا در صورت غلبه گرسنگى و خوف تلف شدن و دسترس نداشتن به خوردنى حلال، از حيوان حرام گوشت تغذيه كند.
تقيّه: در جايى كه حفظ جان، عِرض يا مال مؤمنى منوط بر اظهار گفتار يا رفتار مخالف حق باشد، تقيّه (اظهار گفتار يا رفتار همسو با مخالف) واجب است. بنابر اين، تقيّه عذرى است كه موجب رفع تكليف اولى مى‌شود.
خوف: خوف در برخى موارد موجب تغيير حكم مى‌شود، مانند قطع نماز واجب به جهت خوف از تلف شدن جان يا مال؛ مشروعيت يافتن تيمّم در موارد خوف از تحصيل يا استعمال آب بر جان يا آبرو و نيز سقوط حج در صورت خوف بر جان؛ چنان كه خوف موجب قصر در كيفيت نماز، همچون اكتفا به تسبيح به جاى قرائت حمد و سوره، اشاره به جاى ركوع و سجود و نيز با شرايطى موجب قصر ركعات نماز مى‌شود.
ديگر احكام: نمازهاى واجب داراى دو وقت‌اند: بنابر قول جمعى از قدما وقت نخست براى كسانى است كه عذر ندارند و وقت دوم براى صاحبان عذر، همچون بيمار و مسافر است؛ ليكن مشهور متأخران، وقت نخست را وقت فضيلت و وقت دوم را وقت اِجزاء (كفايت و صحيح بودن نماز در آن وقت، بدون برخوردارى از ثواب نماز در وقت فضيلت) مى‌دانند.[۲]    
معذورى كه نمى‌تواند در اول وقت نماز را با شرايطش به جا آورد، مانند آنكه چيزى كه عورت را بپوشاند، ندارد و يا براى وضو يا غسل آب در اختيار ندارد و اميد به برطرف شدن عذر تا آخر وقت نيز دارد، بنابر قول جمعى بر او واجب است نماز را تا آخر وقت تأخير بيندازد [۳]    . مقدم داشتن نماز شب و خواندن آن قبل از نيمه شب براى صاحبان عذر جايز است، مانند كسى كه از سرما مى‌ترسد يا مسافرى كه مى‌خواهد شب حركت كند و يا جوانى كه بيدار شدن در دل شب برايش دشوار است [۴]    .
كسى كه در حال غرق شدن در آب يا فرورفتن در گل است يا براى نجات خود در حال شنا كردن است و يا به طناب و مانند آن بسته شده است و امثال آنان، هرگونه كه برايش ممكن است نماز را به جا مى‌آورد؛ بدين گونه كه ركوع و سجود را با اشاره انجام مى‌دهد و هراندازه كه مى‌تواند روبه قبله قرار مى‌گيرد و در صورت عدم امكان، روبه قبله بودن ساقط است؛ چنان كه برهنه‌اى كه ساتر عورت ندارد، نشسته نماز مى‌گزارد و ركوع و سجود را با اشاره انجام مى‌دهد.[۵]     چنانچه معذور، به سبب بيمارى، سفر يا حيض و مانند آن، روزه بگيرد، روزه‌اش صحيح نيست. در برخى عذرها، همچون پيرى، در صحّت روزه اختلاف است.[۶]     معذورى كه عذرش پس از افطار روزه يا بعد از ظهر برطرف شده است، مستحب است تا مغرب چيزى نخورد.[۷]     كسى كه بايد جهت كفّاره دو ماه پى درپى روزه بگيرد، عروض عذرِ مانع از روزه گرفتن، مانند حيض، ضررى به پى درپى بودن نمى‌زند و پس از برطرف شدن عذر، روزه را ادامه مى‌دهد و نيازى به از سر گرفتن آن نيست.
ارتكاب برخى محرمات احرام به جهت عذر، همچون بيمارى جايز است، مانند زير سايه قرار گرفتن در حال حركت [۸]     يا ازاله مو از بدن [۹]    ؛ هرچند بر ارتكاب كننده فديه واجب مى‌شود. كسى كه وظيفه‌اش حج تمتّع است نمى‌تواند به حج قران يا افراد رجوع كند، مگر در صورت عذر، مانند حيض.[۱۰]    
كسى كه حج واجب بر عهده دارد، اگر به سبب عذر، مانند پيرى و بيمارى قادر بر انجام آن نباشد و به بر طرف شدن عذر تا آخر عمر نيز اميدى نداشته باشد، بنابر قول مشهور، واجب است نايب بگيرد. رمى جمره در شب براى صاحبان عذر، همچون كهنسالان جايز است [۱۱]     . زمان افاضه از مشعر به منى پس از برآمدن آفتاب روز دهم ذيحجه است؛ ليكن معذوران مى‌توانند بعد از نيمه شب كوچ كنند.[۱۲]    
چنانچه زوجه بدون عذر از زوج تمكين نكند، ناشزه به شمار مى‌رود و نفقه او بر شوهرش واجب نخواهد بود؛ ليكن در صورت داشتن عذر، از قبيل عادت ماهانه و بيمارى، ناشزه محسوب نمى‌گردد [۱۳]    .
اجراى حدّ تا برطرف شدن عذرهاى زير به تأخير انداخته مى‌شود: زن آبستن تا زمان وضع حمل و پاكى از نفاس؛ زن شيرده تا زمانى كه به بچه شير مى‌دهد، مگر آنكه دايه‌اى پيدا شود؛ بيمار و مستحاضه در خصوص حدّ تازيانه تا زمان بهبود و پاكى؛ هواى بسيار گرم يا سرد كه در صورت نخست، در اول يا آخر روز و در صورت دوم در وسط روز حدّ اجرا مى‌شود.
مصاديق و احكام مرتبط با عذر در فقه فراتر از آن چيزى است كه در اينجا آورده شد. در اين نوشتار به نمونه‌هايى از معروف و مشهورترين مصاديق و احكام آن اشاره شد. تفصيل بيشتر بحث در مدخل‌ها و عناوين مناسب آن مى‌آيد.
فهرست منابع:
[۱۴]     لسان العرب، واژه «عذر»؛ تاج العروس و المصباح المنير، واژه «عذر».
[۱۵]     الحدائق الناضرة، ج۶، ص۸۹.
[۱۶]     روض الجنان، ج۲، ص۵۰۴.
[۱۷]     مسالك الافهام، ج۱، ص۱۴۴
[۱۸]     المقنعة، ص۲۱۵ ـ ۲۱۶ ؛ المهذب، ج۱، ص۱۱۷ ؛ كتاب السرائر، ج۱، ص۳۴۹ ؛ الحدائق الناضرة، ج۱۱، ص۲۹۳_۲۹۵
[۱۹]     مفاتيح الشرائع، ج۱، ص۲۳۸_۲۳۹ ؛ جواهر الكلام، ج۱۷، ص۱۴۴_۱۵۱
[۲۰]     الروضة البهية، ج۲، ص۱۳۷
[۲۱]     جواهر الكلام، ج۱۸، ص۳۹۴
[۲۲]     جواهر الكلام، ج۲۰، ص۴۰۶
[۲۳]     جواهر الكلام، ج۱۸، ص۱۰
[۲۴]     الحدائق الناضرة، ج۱۷، ص۳۰۷ ـ ۳۰۸ ؛ جواهر الكلام، ج۲۰، ص۲۰
[۲۵]     جواهر الكلام، ج۱۹، ص۷۷ ـ ۷۹
[۲۶]     جواهر الكلام، ج۱۳، ص۱۴۸؛ جواهر الكلام، ج۱۳، ص۳۰۳؛ جواهر الكلام، ج۳۱، ص۳۱۲ .



جعبه ابزار