بنی ایناق
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَنیْ ایناق، یا قُنْقراتْها، نام یکی از دو شعبه خانهای حکومتگر
خیوه (
خوارزم) از ۱۲۱۹ق تا ۱۳۳۷ق/۱۸۰۴ تا ۱۹۱۹م، بود.
واژه ایناق در
زبان ترکی جغتایی به معنی
رفیق،
ندیم،
مشاور و مقرب پادشاه است و در
ترکستان از مراتب عالی درباری به شمار میرفت.
پس از افول قدرت
تیموریان و هرج و مرج ناشی از آن، ازبکان به فرماندهی محمد شیبانی، بر برخی از نواحی
ماوراءالنهر، چون
خیوه چیره شدند. از حدود سال ۹۲۱ق/۱۵۱۵م، سلسلهای از ازبکان در خیوه به
حکومت رسید که در تاریخ به خانهای خیوه معروفند. این دولت را میتوان به دو شاخه تقسیم کرد: نخست، شاخه عشایر شاه که تا ۱۲۱۹ق بر خیوه فرمانروایی داشتند و دوم، شاخه قنقراتها یا بنی ایناق که پس از شاخه نخست در خیوه حکومت یافتند.
خاندان اخیر به «عوض ایناق» منسوبند. عوض و نیاکانش از وزرای خانهای شیبانی بودند و منصب ایناقی داشتند.
بنیانگذار این دودمان ایلتوزر،
فرزند عوض ایناق (حک ۱۲۱۹- ۱۲۲۱ق) است که خود را خان نامید.
دوران حکومت ایلتوزر، بیشتر به
جنگ و زد و خورد با امیر
بخارا و طوایف
ترکمن مستقر در حوالی خیوه گذشت و سرانجام، وی در ۱۲۲۱ق در جنگ با امیر بخارا کشته شد.
پس از او برادرش، محمدرحیمخان (حک ۱۲۲۱- ۱۲۴۱ق/۱۸۰۶-۱۸۲۶م) به منصب خانی رسید. او نخست ترکمنان یموت و ازبکان قراقالپاق را مطیع کرد و سپس به انتقام خون
برادر، به بخارا لشکر کشید و این شهر را
غارت کرد و با غنایم و اسرای فراوان به خیوه بازگشت.
در ۱۲۳۱ق محمدرحیمخان به اغوای قربان قلیچ یموت با ۳۰ هزار سوار به دشت
گرگان و استراباد تاخت، اما در نبرد با نیروهای دولت مرکزی
ایران شکست خورد و به خیوه گریخت.
پساز محمدرحیمخان، فرزندش الله قلیخان (حک ۱۲۴۱- ۱۲۵۸ق/ ۱۸۲۶-۱۸۴۲م) بر جای او نشست. بیشتر دوران زمامداری الله قلیخان به تاخت و تاز در
خراسان و چپاول زائران
مشهد مقدس گذشت.
در عهد وی، قلمرو خاننشین خیوه به نهایت وسعت خود رسید، چنانکه سرزمینهایی را از ملتقای رود سیحون با دریاچه آرال تا قلعه مور در کنار کوشک در برمیگرفت.
در ۱۲۵۵ق/ ۱۸۳۹م، نیروهای
روسیه تزاری نخستینبار درصدد تسخیر خیوه برآمدند؛ اما سرمای شدید و بیابانهای خشک پیرامون خیوه، مانع از این کار شد.
پس از الله قلیخان، پسرش رحیم قلیخان تا ۱۲۶۱ق/۱۸۴۵م خان خیوه بود و پس از او برادر کهترش، محمد امینخان بر مسند حکومت نشست.
محمد امینخان به پشت گرمی حسنخان سالارالدوله - که در خراسان فتنهانگیزی میکرد و درصدد بود تا پس از
مرگ محمدشاه قاجار بهمن میرزا را به سلطنت برساند - از اظهار ایلی به دربار ایران خودداری کرد و حتی پا از این فراتر نهاد و خود را «خوارزمشاه» خواند. اما در پی
قتل سالارالدوله در ۱۲۶۶ق، محمدامین خان بر آن شد تا رابطه خود را با حکومت مرکزی ایران بهبود بخشد. از اینرو، در ۱۲۶۷ق، آتانیاز محرم، از نزدیکان خود را همراه هیئتی برای عرض تهنیت و تعزیت با هدایایی چند و نامهای که در آن همچون پادشاهی مستقل سخن رانده بود، به دربار
ناصرالدین شاه فرستاد. رفتار خان خیوه شاه قاجار را نگران کرد و او را وادار ساخت تا با گسیل داشتن فرستادهای به خیوه، از سویی آگاهیهایی از وضع آنجا به دست آورد، و از سویی دیگر با دادن
بیم و
امید، خان خیوه را از خودسری باز دارد. به همین منظور در ۱۲۶۸ق، رضا قلیخان هدایت به سفارت، نزد خان خیوه فرستاده شد. هدایت مشاهدات
سفر خود را در کتابی با عنوان سفارت نامه خوارزم به رشته تحریر درآورد که حاویآگاهی های ارزندهای از وضع خاننشین خیوه در آن دوره است.
در ۱۲۷۱ق/۱۸۵۵م محمدامین خان با سپاهی برای تسخیر سرخس حرکت کرد. فریدون میرزا حسامالسلطنه، فرمانفرمای خراسان به مقابله رفت. در نبردی که میان دو طرف درگرفت، شکست بر سپاه خیوه افتاد و محمدامین خان در حال گریز، به دست سواران خراسانی به قتل رسید و سرش به
تهران فرستاده شد. ناصرالدین شاه به پاس خدمات خانهای پیشین خیوه به پادشاهان ایران، دستور داد تا سر او و دیگر اعضای خاندانش را با کمال احترام
غسل دهند و در بیرون دروازهدولت در بنایی که به همین منظور ساختند،
دفن کنند.
پس از قتل محمدامینخان، بقایای سپاه او به خیوه گریخت، و در میان راه عبداللهخان (حک ۱۲۷۱-۱۲۷۲ق) به فرمانروایی برگزیده شد. عبداللهخان نخست، مدعیان حکومت را از سر راه برداشت و سپس درصدد برآمد تا ترکمنان یموت را - که پس از کشته شدن محمدامین خان راه خودسری پیش گرفته بودند - مطیع سازد. پس سپاهی گرد آورد و به سوی یموتها لشکر کشید، اما در جنگ شکست خورد و کشته شد.
با کشته شدن او، قتلغخان به منصب خانی نشست. او ۳ ماه حکومت کرد و سرانجام، در توطئهای توسط نماینده ترکمنان یموت که برای گفت و گوی صلح به خیوه آمده بود، با ضربات کارد از پای درآمد.
پس از او، سیدمحمدخان (حک ۱۲۷۲-۱۲۸۲ق) به حکومت رسید. بیشتر دوران حکومت ۱۰ ساله او به جنگ با یموتها گذشت.
پس از درگذشت او، سیدمحمد رحیمخان (حک ۱۲۸۲-۱۲۹۰ق)، خان خیوه شد. در دوره حکومت او، پیشروی و نفوذ روسیه تزاری در آسیای مرکزی شدت بیشتری گرفت. در ۱۲۹۰ق/۱۸۷۳م، خیوه به تصرف روسها درآمد و خاننشینهای سهگانه آسیای مرکزی، یکی پس از دیگری، قیمومت روسیه را پذیرفتند.
پس از اشغال خیوه، روسها اسفندیارخان را به عنوان عامل خود، جانشین سیدرحیمخان کردند. در ۱۳۳۷ق، پس از انقلاب اکتبر، اسفندیارخان توسط جنیدخان ترکمن از حکومت برکنار شد و به قتل رسید و به جای او، سیدعبدالله خان (حک ۱۳۳۷- ۱۳۳۸ق) با حمایت جنیدخان بر مسند حکومت خیوه نشست. دولت انقلابی شوروی پس از تسلط بر اوضاع، تصمیم گرفت مرزهای مطمئنتری برای خاننشین خیوه مشخص کند؛ از اینرو، در ۱۳۳۸ق/۱۹۲۰م، نیروهای
شوروی از مرزهای خیوه گذشتند و جنیدخان پس از یک ماه مقاومت در برابر آنان، از خیوه گریخت. عبداللهخان دست نشانده او نیز از حکومت برکنار شد و «جمهوری خوارزم» که فقط اسماً به روسیه شوروی تعلق داشت، تأسیس گردید. در ۱۳۰۳ش/۱۹۲۴م، ناحیه خوارزم برپایه اصل ملیت، میان جمهوریهای
ازبکستان و
ترکمنستان تقسیم شد.
(۱) محمدحسن اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، به کوشش محمد اسماعیل رضوانی، تهران، ۱۳۶۷ش.
(۲) محمدحسن اعتمادالسلطنه، مطلع الشمس، به کوشش محمد پیمان، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۳) بارتولد، وو، گزیده مقالات تحقیقی، ترجمه کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۸ش.
(۴) بخاری، سلیمان، لغت چغتای و ترکی عثمانی، استانبول، ۱۲۹۸ق.
(۵) بخاری، عبدالکریم نک: مل، «تاریخ».
(۶) سپهر محمدتقی، ناسخ التواریخ، به کوشش محمدباقر بهبودی، تهران، ۱۳۵۳ش.
(۷) عشیق محمداکبر، تعلیقات بر تاریخ بخارا، خوقند و کاشغر، تهران، ۱۳۷۷ش.
(۸) گلی زواره غلامرضا، جغرافیای تاریخی و سیاسی آسیای مرکزی، قم، ۱۳۷۳ش.
(۹) لین پول استنلی و دیگران، تاریخ دولتهای اسلامی و خاندانهای حکومتگر، ترجمه صادق سجادی، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۱۰) وامبری، آ، سیاحت درویشی دروغین در خانات آسیای میانه، ترجمه فتحعلی خواجه نوریان، تهران، ۱۳۳۷ش.
(۱۱) رضا قلی هدایت، سفارت نامه خوارزم، به کوشش علی حصوری، تهران، ۱۳۵۶ش.
(۱۲) رضا قلی هدایت، فهرس التواریخ، به کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۱۳) رضا قلی هدایت، ملحقات روضه الصفا، تهران، ۱۳۳۹ش.
(۱۴) Histoire de l'Asie centrale par Mir Abdoul Kerim Boukhary، ed and tr Ch Schefer، Amsterdam، ۱۹۷۰.
(۱۵) Sykes، PM، A History of Persia، London، ۱۹۳۰؛
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بنیایناق»، شماره۵۱۳۷.