• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بیعت رضوان اصلی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بیعت رضوان : پیمان شجره، پیمانی میان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و مسلمانان، در سال ششم هجری و در غزوه حدیبیّه
پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به رغم نبردهای پیشین با قریش، در ذیقعده سال ششم همراه با جمعی از یاران خود و با ۷۰ شتر برای قربانی به قصد زیارت خانه خدا و برگزاری حج عازم مکه گردید. در میان شتران، شتر ابوجهل که در بدر به غنیمت، به دست مسلمانان افتاده بود، وجود داشت.
[۱] الطبقات، ج۲، ص۷۳.
شمار مسلمانان، به نقل جابر بن عبدالله انصاری ۱۴۰۰ نفر
[۲] السیرة النبویه، ج۳، ص۳۰۹.
[۳] تاریخ ابن خیاط، ص۴۸.
و به نقل قتاده و سعید بن مسیب ۱۵۰۰ نفر بودند.
[۴] المعارف، ص۱۶۲.
برخی با احتساب شتران که هر شتر برای ۱۰ تن بود، مسلمانان همراه را ۷۰۰ تن تخمین زده‌اند.
[۵] المعارف، ص۱۶۲.
[۶] السیرة النبویه، ج۳، ص۳۰۹.
در این سفر از همسران پیامبر امّ سلمه همراه مسلمانان بود.
با رسیدن خبر حرکت رسول خدا، مشرکان بر آن شدند تا مانع ورود مسلمانان به مسجد الحرام شوند.
[۷] الطبقات، ج۲، ص۷۳.
۲۰۰ سوارنظام به فرماندهی خالد بن ولید
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۶، صفحه ۴۱۵
یا عکرمة بن ابی جهل در محلی به نام بَلْدَح در حومه مکه اردوگاه زدند. از طرف پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم بُسربن سفیان خزاعی برای آگاهی از اخبار مکه بدانجا رفت و سپس بازگشت. خالد بن ولید با سپاهش آن قدر نزدیک شد که می‌توانست اصحاب رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم را ببیند. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم عبّاد بن بشر را با سپاهی فرمان داد تا در مقابل آنان بایستند و اصحابش را سامان داد. آنگاه نماز ظهر را به صورت نماز خوف• خواندند. شب هنگام پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم حرکت کرد تا به حدیبیّه، در ۹ میلی مکّه، رسیدند.
[۸] الطبقات، ج۲، ص۷۳.

پس از توقف در حدیبیّه، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم؛ ابتدا خراش بن امیه خزاعی را بر شتر خویش سوار کرد و به سوی قریش فرستاد تا به آنان اعلام دارد که به قصد عمره آمده است و اراده جنگ ندارد. چون خراش نزد آنان رفت، مشرکان شترش را پی کرده، خواستند تا او را بکشند که برخی مانع شدند و امکان بازگشت او را فراهم ساختند.
[۹] جامع البیان، مج۱۳، ج۲۶، ص۱۱۱.
[۱۰] روح المعانی، مج۱۴، ج۲۶، ص۱۶۱.
سپس پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم خواست تا عمر را بفرستد؛ اما او عذر آورد و عثمان را پیشنهاد کرد. مقرر گردید عثمان به آنان خبر دهد که برای زیارت کعبه آمده‌اند و پس از آن بازخواهند گشت. عثمان در بلدح قریشیان را از قصد خویش آگاه کرد.
[۱۱] المغازی، ج۲، ص۶۰۰-۶۰۱.

فراخوانی به بیعت:
تاخیر سه روزه عثمان، از سویی موجب گردید که برخی از آن جهت که عثمان عمره خود را به جا آورد، بر او حسرت خورند
[۱۲] المغازی، ج۲، ص۶۰۱.
[۱۳] الدرالمنثور، ج۷، ص۵۲۱.
و از سوی دیگر موجب شایعه قتل او شد.
[۱۴] جامع البیان، مج۱۳، ج۲۶، ص۱۱۱.
پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم چون این شایعه را شنید در حالی که زیر درختی نشسته بود
[۱۵] السیرة النبویه، ج۳، ص۳۱۵.
فرمود: تا قوم [۱]     را از پای درنیاوریم این جا     دور نمی‌شویم. سپس مردم را به بیعت فراخواند،
[۱۶] جامع البیان، مج۱۳، ج۲۶، ص۱۱۱.
به همین جهت این پیمان، بیعت شجره نیز نام یافته است.
از میان حاضران تنها جدّبن قیس بود که پشت شترش پنهان شد و بیعت نکرد.
[۱۷] جامع البیان، مج۱۳، ج۲۶، ص۱۱۲.
[۱۸] التکمیل و الاتمام، ص۳۸۹.
در اینکه نخستین بیعت کننده با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم چه کسی بود از جابر انصاری نقل شده اول کسی که به بیعت برخاست امام امیرمؤمنان علیه‌السّلام بود و پس از او ابوسنان عبدالله بن وهب اسدی و سپس سلمان فارسی بیعت کردند.
[۱۹] بحارالانوار، ج۳۸، ص۲۱۷.
[۲۰] مناقب، ج۱، ص۳۰۳.
برخی نیز از عبدالله بن عمر
[۲۱] المعارف، ص۱۶۲.
یا ابوسنان
[۲۲] جامع البیان، مج۱۳، ج۲۶، ص۱۱۲.
[۲۳] الدرالمنثور، ج۷، ص۵۲۳.
(یا سنان)
[۲۴] الطبقات، ج۲، ص۷۷.
[۲۵] المغازی، ج۲، ص۶۰۳.
بن وهب اسدی
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۶، صفحه ۴۱۶
نام برده‌اند. گفته‌اند که عمر در این ماجرا پس از همه بیعت کرد.
[۲۶] فتح الباری، ج۷، ص۵۷۹.

مفاد و پیامدهای بیعت:
همراهان پیامبر در برابر اقدامهای احتمالی قریش متعهد شدند پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم را تنها نگذاشته، در برابر آنها استقامت کنند.
[۲۷] جامع البیان، مج۱۳، ج۲۶، ص۱۱۰.
در این بین برخی مفاد پیمان را استقامت تا پای جان دانسته
[۲۸] مجمع البیان، ج۹، ص۱۷۶.
[۲۹] الدرالمنثور، ج۷، ص۵۲۲.
[۳۰] انساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۱.
و برخی دیگر مقاومت را به اندازه توان عهدکنندگان محدود می‌کنند.
[۳۱] السیرة النبویه، ج۳، ص۳۱۵.
[۳۲] جامع البیان، مج۱۳، ج۲۶، ص۱۱۲.
احتمالا پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم بر آن بود تا تجربه فرار برخی مهاجران در احد تکرار نگردد. از بکیر بن اشجنقل است که مردم بر مرگ بیعت کردند؛ اما پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم فرمود: بر آنچه استطاعت دارید (پیمان ببندید).
[۳۳] جامع البیان، مج۱۳، ج۲۶، ص۱۱۲.

تدبیر بهنگام پیامبر در انسجام بخشیدن همراهان برای رویارویی با خطر احتمالی از جانب قریش و نیز شاید جلوگیری از تکرار تجربه تلخ فرار برخی مهاجران در جنگ احد موفقیت بزرگی به همراه داشت. در پی انتشار خبر بیعت، مشرکان به هراس افتاده، با بازگشت عثمان و جمعی از مسلمانان
[۳۴] روح المعانی، مج۱۴، ج۲۶، ص۱۶۲.
و ارسال نمایندگان در پی مصالحه برآمدند
[۳۵] المغازی، ج۲، ص۶۰۴.
و در نهایت قضیه با صلح حدیبیّه پایان یافت.
خداوند این پیمان را پیمان با خود می‌داند:
[۳۶] جامع البیان، مج۱۳، ج۲۶، ص۹۹-۱۰۰.
«اِنَّ الَّذینَ یُبایِعُونَکَ اِنَّما یُبایِعونَ اللّهَ یَدُ اللّهِ فَوقَ اَیدیهِم فَمَن نَکَثَ فَاِنَّما یَنکُثُ عَلی نَفسِهِ ومَن اَوفی بِما عـهَدَ عَلَیهُ اللّهَ فَسَیُؤتیهِ اَجرًا عَظیما =بی گمان کسانی که با تو بیعت می‌کنند، در واقع با خداوند بیعت می‌کنند. دست خداوند بر فراز دست ایشان است، پس هرکس که پیمان شکند همانا به زیان خویش پیمان شکسته است و هرکس به آنچه با خداوند پیمان بسته است وفا کند، زود است که به او پاداش بزرگ ببخشد». (فتح/۴۸، ۱۰)
همچنین خداوند با نزول آیه‌ای رضایت خویش را از آنان بیان داشت:
[۳۷] جامع البیان، مج۱۳، ج۲۶، ص۱۱۰.
[۳۸] التبیان، ج۹، ص۳۲۸.
«لَقَد رَضِیَ اللّهُ عَنِ المُؤمِنینَ اِذ یُبایِعونَکَ تَحتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما فی قُلوبِهِم فَاَنزَلَ السَّکینَةَ عَلَیهِم واَثـبَهُم فَتحـًا قَریبا• ومَغانِمَ کَثیرَةً یَاخُذونَها و کانَ اللّهُ عَزیزًا حَکیمـا =به راستی که خداوند از مؤمنان چون با تو در زیر آن درخت بیعت کردند، خشنود شد، پس می‌دانست که در دلهایشان چیست و آنگاه آرامش را بر آنان نازل کرد و به پیروزی‌ای نزدیک پاداششان داد و نیز غنایمی بسیار که به آن دست یابند و خداوند همواره
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۶، صفحه ۴۱۷
نیرومند سنجیده کار است». (فتح/ ۴۸، ۱۸-۱۹) به جهت همین آیه بود که بیعت، نام رضوان یافت.
[۳۹] مجمع البیان، ج۹، ص۱۹۴.
رضایت خداوند صرفاً به جهت مبایعت نبود، بلکه خداوند با آن صدقشان را دانسته است.
[۴۰] التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۷۴.
[۴۱] المغازی، ج۲، ص۶۲۱.
برخی از اهل سنت تلاش کرده‌اند با استناد به پاره‌ای اخبار ضعیف رضایت خداوند در این آیه را جاودان و ابدی بدانند؛ به نقلی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم آنان را برترین ساکنان زمین دانست
[۴۲] صحیح البخاری، ج۵، ص۷۵.
و بنا به خبری ضعیف بیعت کنندگان این بیعت وارد جهنم نخواهند شد.
[۴۳] فتح الباری، ج۷، ص۵۶۲.
[۴۴] الدرالمنثور، ج۷، ص۵۲۳.
ابن حجر از علاء بن مسیب از پدرش نقل می‌کند که با براءبن عازب ملاقات کردم و گفتم: خوشا به حال تو، با پیامبر همراه بودی و با او زیر درخت بیعت کردی! گفت: ‌ای پسر برادر! تو نمی‌دانی ما پس از آن چه کردیم.
[۴۵] فتح الباری، ج۷، ص۵۷۱.
طوسی می‌نویسد که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در خیبر امیرمؤمنان، امام علی علیه‌السّلام را به محبوب و محب خدا و رسول ستود، در حالی که طلحه و زبیر از پیمان بستگان بودند. چگونه اینان (که با هم در جنگ جمل جنگیدند) با هم جمع می‌شوند؟
[۴۶] التبیان، ج۹، ص۳۲۹.
و نیز می‌نویسد که خداوند از آنان که زیر درخت با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم پیمان بستند و مؤمن بودند، به هنگام بیعت، راضی بود،
[۴۷] التبیان، ج۹، ص۳۲۸.
پس آنان که بعدها نقض عهد کردند و به بیراهه رفتند مشمول رضوان الهی نیستند.
[۴۸] بحارالانوار، ج۳۸، ص۲۱۸-۲۲۰.

به جهت تکرار بحث رضایت خداوند از مؤمنان در آیه ۱۰۰ توبه/۹، برخی این آیه را نیز درباره همینان دانسته‌اند:
[۴۹] مجمع البیان، ج۵، ص۹۷.
«والسّـبِقونَ الاَوَّلونَ مِنَ المُهـجِرینَ والاَنصارِ والَّذینَ اتَّبَعوهُم بِاِحسـن رَضِیَ اللّهُ عَنهُم ورَضوا عَنهُ واَعَدَّ لَهُم جَنّـت تَجری تَحتَهَا الاَنهـرُ خــلِدینَ فیها اَبَدًا ذلِکَ الفَوزُ العَظیم = و پیشروان نخستین از مهاجران و انصار و کسانی که به نیکوکاری از ایشان پیروی کرده‌اند [۳]     خداوند از آنان خشنود است و آنان نیز از او خشنودند و برای آنان بوستانهایی آماده کرده است که جویباران از فرودست آن جاری است و جاودانه درآن‌اند. این رستگاری بزرگ است». (توبه/۹، ۱۰۰)
سرانجام درخت:
درخت سمره یا اراک که پیمان شجره زیر آن بسته شده بود، به زودی ناپدید شد. گفته‌اند: درخت را سیل از بین برد.
[۵۰] بحارالانوار، ج۳۸، ص۲۱۷.
به نقل از سعید بن مسیب از پدرش، سال بعد مسلمانان نتوانستند درخت را بیابند
[۵۱] صحیح البخاری، ج۵، ص۷۷.
؛ اما از جابر نقل است که می‌گفت: اگر امروز بینا بودم
دائرة المعارف قرآن کریم، جلد ۶، صفحه ۴۱۸
محل درخت را به شما نشان می‌دادم،
[۵۲] صحیح البخاری، ج۵، ص۶۳.
بنابراین محل درخت، تا آخر عمر دراز جابر، قابل تعیین بود، با اینکه درخت تا آن زمان یا خشکیده یا به گونه‌ای از بین رفته بود.
برخی برآن‌اند که درخت تا زمان خلافت عمر برپا بود. در آن زمان به او اطلاع دادند که گروهی از مردم بر گرد درخت جمع می‌شوند و عبادت می‌کنند، پس دستور داد تا آن را قطع کنند.
[۵۳] فتح الباری، ج۷، ص۵۶۹.
[۵۴] الدرالمنثور، ج۷، ص۵۲۲.
دستور عمر از آن رو بود که عمل مسلمانان را به گونه‌ای بت پرستی می‌دانست، چنان که آورده‌اند که عمر گفت: می‌بینم شما را که به عزّی بازگشتید. آگاه باشید که از امروز هر کسی به مانند آن بازگردد او را می‌کشم، چنان که مرتد کشته می‌شود. سپس دستور داد تا آن را قطع کنند.
[۵۵] شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۳۸.
[۵۶] الغدیر، ج۶، ص۱۴۶.
ابن حجر نیز به اسناد صحیح از ابن سعد از نافع به بازداری عمر از عبادت در زیر درخت و سپس دستور به قطع آن سخن دارد،
[۵۷] فتح الباری، ج۷، ص۵۶۹.
به هر حال پس از گذشت اندک زمانی، اثری از درخت نماند؛ نیز بنا به گزارشهایی در جای درخت، مسجدی بنا شد که هنوز باقی است.
[۵۸] ارشاد الساری، ج۶، ص۳۴۹.

منابع
ارشاد الساری فی شرح صحیح البخاری؛ انساب الاشراف؛ بحارالانوار؛ تاریخ خلیفة بن خیاط؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ تفسیر القرآن الکریم، ابن عربی؛ التفسیر الکبیر؛ التکمیل والاتمام لکتاب التعریف والاعلام؛ جامع البیان عن تاویل آی القرآن؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالماثور؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ السیرة النبویه، ابن هشام؛ شرح نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید؛ صحیح البخاری؛ الطبقات الکبری؛ الغدیر فی الکتاب والسنة والادب؛ فتح الباری شرح صحیح البخاری؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ المعارف؛ المغازی؛ مناقب آل ابی طالب.

فهرست مندرجات

۱ - پانویس
۲ - منبع


۱. الطبقات، ج۲، ص۷۳.
۲. السیرة النبویه، ج۳، ص۳۰۹.
۳. تاریخ ابن خیاط، ص۴۸.
۴. المعارف، ص۱۶۲.
۵. المعارف، ص۱۶۲.
۶. السیرة النبویه، ج۳، ص۳۰۹.
۷. الطبقات، ج۲، ص۷۳.
۸. الطبقات، ج۲، ص۷۳.
۹. جامع البیان، مج۱۳، ج۲۶، ص۱۱۱.
۱۰. روح المعانی، مج۱۴، ج۲۶، ص۱۶۱.
۱۱. المغازی، ج۲، ص۶۰۰-۶۰۱.
۱۲. المغازی، ج۲، ص۶۰۱.
۱۳. الدرالمنثور، ج۷، ص۵۲۱.
۱۴. جامع البیان، مج۱۳، ج۲۶، ص۱۱۱.
۱۵. السیرة النبویه، ج۳، ص۳۱۵.
۱۶. جامع البیان، مج۱۳، ج۲۶، ص۱۱۱.
۱۷. جامع البیان، مج۱۳، ج۲۶، ص۱۱۲.
۱۸. التکمیل و الاتمام، ص۳۸۹.
۱۹. بحارالانوار، ج۳۸، ص۲۱۷.
۲۰. مناقب، ج۱، ص۳۰۳.
۲۱. المعارف، ص۱۶۲.
۲۲. جامع البیان، مج۱۳، ج۲۶، ص۱۱۲.
۲۳. الدرالمنثور، ج۷، ص۵۲۳.
۲۴. الطبقات، ج۲، ص۷۷.
۲۵. المغازی، ج۲، ص۶۰۳.
۲۶. فتح الباری، ج۷، ص۵۷۹.
۲۷. جامع البیان، مج۱۳، ج۲۶، ص۱۱۰.
۲۸. مجمع البیان، ج۹، ص۱۷۶.
۲۹. الدرالمنثور، ج۷، ص۵۲۲.
۳۰. انساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۱.
۳۱. السیرة النبویه، ج۳، ص۳۱۵.
۳۲. جامع البیان، مج۱۳، ج۲۶، ص۱۱۲.
۳۳. جامع البیان، مج۱۳، ج۲۶، ص۱۱۲.
۳۴. روح المعانی، مج۱۴، ج۲۶، ص۱۶۲.
۳۵. المغازی، ج۲، ص۶۰۴.
۳۶. جامع البیان، مج۱۳، ج۲۶، ص۹۹-۱۰۰.
۳۷. جامع البیان، مج۱۳، ج۲۶، ص۱۱۰.
۳۸. التبیان، ج۹، ص۳۲۸.
۳۹. مجمع البیان، ج۹، ص۱۹۴.
۴۰. التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۷۴.
۴۱. المغازی، ج۲، ص۶۲۱.
۴۲. صحیح البخاری، ج۵، ص۷۵.
۴۳. فتح الباری، ج۷، ص۵۶۲.
۴۴. الدرالمنثور، ج۷، ص۵۲۳.
۴۵. فتح الباری، ج۷، ص۵۷۱.
۴۶. التبیان، ج۹، ص۳۲۹.
۴۷. التبیان، ج۹، ص۳۲۸.
۴۸. بحارالانوار، ج۳۸، ص۲۱۸-۲۲۰.
۴۹. مجمع البیان، ج۵، ص۹۷.
۵۰. بحارالانوار، ج۳۸، ص۲۱۷.
۵۱. صحیح البخاری، ج۵، ص۷۷.
۵۲. صحیح البخاری، ج۵، ص۶۳.
۵۳. فتح الباری، ج۷، ص۵۶۹.
۵۴. الدرالمنثور، ج۷، ص۵۲۲.
۵۵. شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۳۸.
۵۶. الغدیر، ج۶، ص۱۴۶.
۵۷. فتح الباری، ج۷، ص۵۶۹.
۵۸. ارشاد الساری، ج۶، ص۳۴۹.







جعبه ابزار