• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تثلیث در قرآن خام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



واژه تثلیث از ریشه ثلث در لغت به معنای سه بخش کردن ، سه یکی کردن ، سه گوشه کردن و سه کردن است. (بیهقی ، ج۱، ص۱۱۶؛ابن معروف ، ذیل «تثلیث »؛صفی پوری ، ذیل «ثلث »؛ دهخدا، ذیل «تثلیث ») و در اصطلاح خدا را سه دانستن است ، با این توضیح که پدر و پسر و روح القدس هریک خدایند و به رغم تمایز، سه خدا نیستند و در عین حال ، صرفاً سه نام نیستند که هریک در شرایط متفاوت بر خداوند اطلاق شده باشد، همچنانکه هریک از این سه ، جنبه و جزوی از خداوند به شمار نمی‌آید.

واژه تثلیث معادلی است برای Trinity یا Trinity Divine که بر نوعی کثرت در الوهیت دلالت دارد. در کتاب‌های متقدم لغت ــ از جمله کتاب العین فراهیدی ، معجم مقاییس اللغة ابن فارِس ، صَحاح اللغة جوهری ، مصباح المنیر فیّومی و تاج العروس مرتضی زَبیدی ــ به واژه تثلیث در معنای مسیحی آن اشاره نشده است ، هرچند که در شرح مفهوم این اصطلاح ، ذیل واژه سریانیِ اُقْنوم و اقانیم ثلاثه ، مباحثی آمده است . در کتاب‌های لغت واژه اقنوم به معنای «اصل » آمده و رومی دانسته شده است(طریحی ، ذیل «قنم »؛مرتضی زبیدی ، ذیل «قنم »، «نسطوریه »). امروزه زبان شناسان ، واژه اقنوم را سریانی می‌دانند.

در مواردی به معنای دیگر تثلیث اشاره شده است ، از جمله اینکه نام مکانی در حجاز و در نزدیکی مکه ، و اصطلاحی در نجوم و احکام نجوم است . هنگامی که فاصله دو ستاره (مثلاً ماه و خورشید) از هم به اندازه یک سوم فلک ( ْ۱۲۰) باشد، این حالت تثلیث است و از نظر عالمان احکام نجوم دلالت بر سعد بودن و دوستی تمام دارد (صفی پوری ، ذیل «ثلث »؛مصفّی '، ذیل «تثلیث »، «نظر»؛دهخدا، ذیل «تثلیث »).

ظاهراً کاربرد اندک واژه تثلیث در کتاب‌های لغت و تفسیر، به علت ذکرنشدن آن در قرآن است ؛
قرآن با دو تعبیر «و لا تَقولُوا ثَلاثَة » (نساء: ۱۷۱) و «لَقَد کَفرالَّذین قالوا انّ اللّهَ ثالثُ ثلاثة » (مائده : ۷۳) به اعتقاد مسیحی تثلیث اشاره کرده است . شاید بتوان اولین کاربرد تثلیث را در آثار تفسیری نقل قولی از ابن عباس دانست ؛
قرطبی در الجامع لاحکام القرآن (قرطبی، ج۶، ص۲۳) در تفسیر آیات مذکور قول ابن عباس را نقل و خود نیز واژه تثلیث را به کار برده است . شیخ طوسی نیز در التبیان (محمد بن حسن طوسی ، التبیان فی تفسیرالقرآن ، ذیل مائده : ۷۳، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی ، بیروت ) و همچنین در تمهیدالاصول (محمد بن حسن طوسی ، کتاب تمهید الاصول فی علم الکلام ، ص۹۴، چاپ عبدالمحسن مشکوة الدینی ، تهران ۱۳۶۲ش ) این واژه را به کار برده است . از دیگر منابع کلامی متقدم که این واژه در آنها به کار رفته ، التمهید باقلانی (باقلانی، ص۸۲ ـ۸۳؛ باقلانی،ص ۸۵) و المغنی قاضی عبدالجبار بن احمد (قاضی عبدالجبار بن احمد، ج۵، ص۸۶) است . ظاهراً از قرن چهارم هجری به بعد کاربرد این واژه در متون اسلامی رایج شده است .

بحث قرآنی ، قرآن بر اساس نظامِ توحیدی ، با صراحت و قاطعانه به انکار و نقد آموزه تثلیث پرداخته و با رد هرگونه اعتقاد به الوهیت عیسی مسیح یا این همانیِ اللّه و مسیح (مائده : ۱۷؛ مائده: ۷۲)، این عقیده را کفرآمیز و شرک آلود (مائده : ۷۲) و غلوآمیز (نساء: ۱۷۱) خوانده است . مفسران مراد از غلو را افراط و تفریط در حق عیسی مسیح دانسته‌اند که نصارا و یهود در تعظیم و طعن بر وی بدان دچار شده اند (طبری ، ذیل مائده : ۷۳؛طبرسی ، ذیل نساء: ۱۷۱؛فخررازی ، ج۱۱، ص۱۱۵؛شوکانی ، ج۱، ص۵۴۱).

در آیات دیگر، خداوند مسیحیان را از اعتقاد به سه تا بودن خداوند یا یکی از سه خدا بودن اللّه برحذر می‌دارد و بیم می‌دهد (نساء: ۱۷۱؛مائده : ۷۳). پسر و زاییده خدا بودن عیسی را نیز بشدت انکار می‌کند (توبه : ۳۰ـ۳۱؛مائده : ۷۵؛مریم : ۳۰؛انبیاء: ۲۶). نسبت دادن فرزند به خدا را عقیده‌ای می‌داند که از فرط نادرستی و زشتی نزدیک است به از هم پاشیدن آسمان‌ها و شکافتن زمین و فرو پاشیدن کوه‌ها بینجامد (مریم : ۸۸ـ۹۲). علاوه بر این‌ها عیسی علیه السلام هرگز از بندگی خدا استنکاف نداشته (نساء: ۱۷۲) و در روز قیامت خود را از اینکه مردم را به الوهیت خود و مادرش فراخوانده باشد، مبرّا می‌داند (مائده : ۱۱۶). نظر به این آیه ، برخی مفسران در توضیح «اِنَّ اللّهَ ثالثُ ثَلاثهٍ» عیسی و مریم را دو شخصِ دیگر تثلیث (در کنار اللّه ) و واجد الوهیت معرفی کرده‌اند (ابن کثیر، ذیل مائده : ۷۳؛
شوکانی ، ج۱، ص۵۴۱؛فخررازی ، ج۱۲، ص۵۹). توضیح آنکه مُفاد آیه می‌تواند ناظر به باور تثلیث نباشد، بلکه تنها بر منع انجام دادن اعمال عبادی در برابر عیسی و مریم به عنوان خدا ناظر باشد، چنانکه نظریه «مادرِ خدا بودن مریم » در قرن پنجم به تأیید کلیسا رسیده بود. احتمال دیگر اینکه اقنوم دانستنِ مریم مستند به فرقه‌هایی در جزیرة العرب ، از جمله فرقه مریمیه و فرقه کولی ریدیه ، بوده است ، به اعتقاد ایشان مریم ملکه بهشت بود و پرستش می‌شد (وات ، ص۳۹).

به هر صورت اغلب مفسران ، اعتقاد رایج مسیحیان را درباره تثلیث آورده و بر این اساس کوشیده‌اند آیه مذکور را توضیح دهند: تثلیث عبارت است از اعتقاد به سه اقنوم (اقانیم ثلاثه ) که دارای جوهر واحدند (طبری ، ذیل مائده : ۷۳؛طوسی ، ذیل مائده : ۷۲ـ۷۳؛فخررازی ، ج۱۱، ص۱۱۶؛قرطبی ، ج۶، ص۲۳؛).

سه اقنوم تثلیث بترتیب اب و ابن و روح القدس هستند (طبرسی ، ذیل نساء: ۱۷۱؛فخررازی ، ج۱۲، ص۶۰؛شوکانی ، ج۱، ص۶۴؛ شوکانی ، ج۱، ص۵۴۱) یا اب و مسیح و روح (قرطبی ، ج۶، ص۲۳). برخی مفسران این سه اقنوم را سه صفت وجود و حیات و علم (یا وجود و علم و حیات ) دانسته‌اند (قرطبی ، ج۶، ص۲۳؛
شوکانی ، ج۱، ص۵۴۱؛طباطبائی ، ذیل مائده : ۱۱۶). فخررازی (فخررازی ، ج۱۲، ص۶۰) مراد از «اب » را ذات ، «ابن » را کلمه و «روح » را حیات ذکر کرده ، کلمه که همان کلام الاهی است با جسد عیسی درآمیخته و ممزوج شده است (اختلاطَ الماءِ بالخَمْرِ)؛
به این ترتیب ، بحث از حلول خدا در جسد عیسی یا اتحاد خدا با روح عیسی مطرح می شود (فخررازی ، ج۱۱، ص۱۱۵؛ابن کثیر، ذیل مائده : ۷۳).

برخی مفسران در بحث از اقانیم بتفصیل آورده‌اند که به سبب خلط صفات و ذات ، اصل اعتقادی تثلیث با بدیهیات عقلی همخوانی ندارد. ایشان اقنوم را صفتی می‌دانند که عبارت است از ظهور و بروز شی ء و تجلی آن بر غیر خود، در عین حال این صفت غیر از موصوف نیست ، در حالی که آنچه مسیحیان در تبیین تثلیث ، و توضیح اقانیم به عنوان صفات مطرح می‌کنند در حقیقت ذات هستند نه صفت (فخررازی ، ج۱۱، ص۱۱۶؛طباطبائی ، ذیل مائده : ۱۱۶). در مقام تمثیل ، این سه در یک و یک در سه بودن به چراغ تشبیه شده است که سه جزء آن (روغن و پنبه و آتش ) با چراغ یکی هستند، یا اینکه خورشید با سه جزء جسم و نور و اشعه (یا حرارت ) در عین واحد بودن متشکل از سه اصل است . در نقد تمثیل نخست گفته شده است که چراغ ، واحد است اما نه به معنای شی ء واحد، به تعبیر دیگر، وحدت آن اعتباری است و در نقد تمثیل خورشید بحث از جوهر و عرض مطرح است و این با وحدت خدا هرگز نمی‌خواند (طوسی ، ذیل نساء: ۱۷۱؛فخررازی ، ج۱۲، ص۶۰).

در بخش الاهیات مسیحی گفته شد که آرای گوناگون درباره تثلیث ، ناشی از تبیین‌های مختلفی است که از پسر خدا خواندن عیسی مسیح (بُنُوّت ) شده است ، عمده اتکای مدافعان نظریه بنوّت بر معجزات عیسی علیه السلام ، بیانات کتاب مقدّس و واقعه خارق العاده ولادت عیسی مسیح است .

در تفاسیر، علاوه بر اینکه بر تنافی این اعتقاد با بدیهیات عقلی تأکید شده ( فخررازی ، ج۱۱، ص۱۱۶؛فخررازی ، ج۱۲، ص۶۰؛طباطبائی ، ذیل مائده : ۱۱۶)، در باب معجزات گفته‌اند که اگر معجزات عیسی علیه السلام بر الوهیت او دلالت داشته باشد، انبیای دیگر نیز که صاحب معجزه بوده‌اند، باید پسر خدا خوانده شوند و حال آنکه مسیحیان این نسبت را نمی‌پذیرند (قرطبی ، ج۶، ص۲۳؛طباطبائی ، ذیل مائده : ۱۱۶). استناد به کتاب مقدّس نیز با توجه به ادله تحریف کتاب مقدّس پذیرفته نشده است (شوکانی ، ج۱، ص۱۱۶؛قطب ، ذیل نساء: ۱۷۱).

از مفسران متأخر، طباطبائی (طباطبائی ، ذیل مائده : ۱۱۶) به استناد سه انجیل هم نگر (مَتّی ' و لُوقا و مَرْقُس ) که در آن‌ها، برخلاف انجیل یوحنا، بر الوهیت عیسی تصریح یا تأکید نشده ، گفته است که نسبت فرزندخواندگی از باب شرافت و تبرک است یا مراد آن است که اطاعت از عیسی به مثابه اطاعت از خداست (رشیدرضا، ذیل نساء: ۱۷۱). همچنین سیدقطب و رشیدرضا (سیدقطب، ذیل نساء: ۱۷۱) بتفصیل بحث کرده‌اند که اعتقاد به تثلیث متأثر از اعتقادات و اساطیر یونانی و رومی و مصری و حتی هندی بوده است .

درباره تولد عیسی علیه السلام ، بیان قرآن بر معجزه بودن آن صراحت دارد و با این‌همه متضمن هیچگونه نسبتی جز عبودیت و بنده اللّه بودن عیسی مسیح نیست . این ولادت با دو نظریه و آموزه روح و کلمه مرتبط است ، در برخی آیات بر روح و در پاره‌ای دیگر بر کلمه تأکید شده است ، اما در آیه ۱۷۱ سوره نساء، کلمه و روح توأمان به کار رفته است . بر پایه مجموعه این آیات می‌توان ولادت عیسی را از نظر قرآن چنین دانست که خدا فرشته‌ای را، که از او به «روح ما» تعبیر شده ، فرو فرستاد (مریم : ۱۷) تا مریم را به فرزندی بشارت دهد که «کلمه‌ای از خدا» (آل عمران : ۳۹؛آل عمران : ۴۵) بود. این فرزند از مادر باکره‌ای با دمیده شدن روح (انبیاء:۹۱؛تحریم :۱۲) و با گفتن کلمة «کُن » (آل عمران : ۴۷؛مریم : ۳۵؛بقره : ۱۱۷) زاده شد .

اطلاق «کلمه » و «روح » بر عیسی علیه السلام در قرآن ، بعضاً مورد سوءبرداشت و استفاده مسیحیان در جهت تأیید اعتقاد به تثلیث قرار گرفته است ، مثلاً تیموثی ، اسقف نسطوریان ، در مناظره با مهدی عباسی ، «کلمه » و «روح » قرآنی را ناظر به اقنوم دوم (عیسی ) و اقنوم سوم (روح القدس ) دانسته است ( نخستین مناظرات مسیحیان و مسلمانان ، ص۱۸۰ـ۱۸۱؛گاردیه و قنواتی ، ج۱، ص۶۱ـ۶۲)، حال آنکه این دو تعبیر که در آیه ۱۷۱ سوره نساء باهم آمده‌اند، دقیقاً در سیاق نفی تثلیث و غلو نسبت به عیسی علیه السلام به کار رفته‌اند.

علاوه بر آیه یاد شده ، در آیه ۴۵ سوره آل عمران هم از حضرت مسیح با واژه «کلمه » سخن گفته شده است . گفتنی است که در چهار آیه دیگر ( کهف : ۱۰۹؛
لقمان : ۲۷) واژه «کلمه » به کار رفته و مراد از آن مخلوقات و موجودات عالم است . به نوشته طباطبائی (طباطبائی، ذیل کهف : ۱۰۹) «کلمات » در عرف قرآن ناظر به آیات و مخلوقاتی است که دلالت آنها بر ذات حق آشکار است و بطلان و تغییری به آنها راه ندارد، مانندمسیح علیه السلام و موارد قضای حتمی ( صدرالدین شیرازی ، سفر سوم ، ج۲، ص۵ ـ۷). نکته درخور دقت آن است که در قرآن مخلوقات الاهی به طور عام به عنوان «کلمات »

ذکر شده‌اند، اما از این میان تنها از حضرت عیسی با عنوان «کلمه » نام برده شده است . راغب اصفهانی (راغب اصفهانی، ذیل «کلم ») این اختصاصِ به ذکر را چنین توضیح داده که عیسی علیه السلام ، طبق آیه ۵۹ سوره آل عمران(آل عمران:آیه ۵۹) ، با کلمه «کن » خلق شده است. فخررازی (فخررازی، ج۸، ص۷۹ـ۸۰) استدلال راغب را با این بیان توضیح داده که عیسی بدون واسطه نطفه و از غیرطریق معمول در آفرینش خلق شد (طباطبائی ، ذیل آل عمران : ۵۹). بدین‌سان ، تعبیر قرآنی «کلمه » به هیچ روی ناظر به اصطلاح مسیحی «کلمه » نیست . کلمه در مسیحیت همان لوگوس و موجودی واقعی ، مستقل و الوهی است که واسطه‌ای است میان خدا و جهان مادّی (انجیل یوحنا، ۱:۳)، و در عیسای تاریخی تجسد یافته است . در آیه ۱۷۱ سوره نساء(نساء:آیه ۱۷۱)، از عیسی با تعبیر «روحی از خدا» (روحٌ مِنهُ) یاد شده است . رشیدرضا (رشیدرضا، ذیل نساء: ۱۷۱) به برخی نصارا اشاره دارد که حرف جرّ «مِن » را در تعبیرِ «روحٌ منه » به معنای «بعض » می‌دانند، بدین معنا که عیسی جزوی از اللّه و پسر اوست . در باب مدلول «روح » در این آیه ، مفسران وجوه و آرای گوناگونی نقل و مطرح کرده‌اند: روح به معنای امری در نهایتِ طهارت (فخررازی ، ج۱۱، ص۱۱۵)، دمیدن (نفخه ) جبرئیل (فخررازی ، ج۱۱، ص۱۱۵؛رشیدرضا، ذیل نساء: ۱۷۱)، و جبرئیل که در این صورت عطف به ضمیر فاعلی «القاها»ست (طبرسی ، ذیل نساء: ۱۷۱)؛
اما «روح » به هریک از این معانی که باشد، تعبیر «مِنه » از باب تشریف و تفضیل است ، همانگونه که در عبارت «هذه نعمةٌ من اللّه » ( بقره : ۱۷۴) به معنای «النعمة الکامله » است (فخررازی ، ج۱۱، ص۱۱۶)، یا مانند عبارت «اَلصَّوْم لی » که گویای شأن رفیع روزه است (طبرسی ، ذیل نساء: ۱۷۱). طباطبائی (طباطبائی، ذیل نساء: ۱۷۱) با همان مبنا و معنای مختار در باب «کلمه »، نتیجه گرفته که عیسی همان روح است .

در بسیاری از تفاسیر در شرح آرای گوناگون درباره اعتقاد به تثلیث ، گزارش عقاید سه فرقه نصارا، نسطوریان و یعقوبیان و ملکانیان ارائه و برخی اطلاعات تاریخی نیز داده شده است ( قرطبی ، ج۶، ص۲۳؛ابن کثیر، ذیل مائده : ۱۷).

از مجموع بیانات قرآن به دست می‌آید که قرآن با ارائه انسان شناسی و نجات شناسی متفاوت با عهد جدید، آموزه‌های اساسی گناه اولیه و گناهکار بودن ذات بشر، تصلیب ، فدیه و در نهایت تجسد و تثلیث را به گونه‌ای بنیادین نقد می‌کند.
فهرست منابع :
(۱) علاوه بر قرآن و کتاب مقدّس . عهد جدید؛
(۲) ابن کثیر، تفسیرالقرآن العظیم ، بیروت ۱۴۱۲؛
(۳) ابن معروف ، فرهنگ کنزاللغات ، چاپ رضا علوی ، ( تهران ؟ ۱۳۹۲ ) ؛
(۴) محمد بن طبیب باقلانی ، التمهید فی الرد علی الملحدة المعطله ، چاپ محمود محمد خضیری و محمد عبدالهادی ابوریده ، قاهره ۱۳۶۶/ ۱۹۴۷؛
(۵) احمد بن علی بیهقی ، تاج المصادر ، چاپ هادی عالم زاده ، تهران ۱۳۶۶ـ ۱۳۷۵ش ؛
(۶) اسماعیل بن حماد جوهری ، الصحاح : تاج اللغه و صحاح العربیه ، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت ، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش ؛
(۷) دهخدا؛
(۸) حسین بن محمدراغب اصفهانی ، المفردات فی غریب القرآن ، چاپ محمد سیدکیلانی ، بیروت ؛
(۹) محمد رشیدرضا، تفسیرالقرآن الحکیم الشهیر بتفسیر المنار ، مصر ۱۳۷۵؛
(۱۰) محمد بن علی شوکانی ، فتح القدیر ، ( بیروت ) : عام الکتب ؛
(۱۱) محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی ، الحکمة المتعالیه فی الاسفار العقلیة الاربعه ، تهران ۱۳۳۷ش ، چاپ افست قم ؛
(۱۲) عبدالرحیم بن عبدالکریم صفی پوری ، منتهی الارب فی لغة العرب ، چاپ سنگی تهران ۱۲۹۷ـ ۱۲۹۸، چاپ افست ۱۳۷۷؛
(۱۳) طباطبائی ؛
(۱۴) طبرسی ، تفسیر مجمع البیان ؛
(۱۵) طبری ، جامع ؛
(۱۶) فخرالدین بن محمد طریحی ، مجمع البحرین ، چاپ احمد حسینی ، تهران ۱۳۶۲ش ؛
(۱۷) محمد بن حسن طوسی ، التبیان فی تفسیرالقرآن ، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی ، بیروت ؛
(۱۸) محمد بن حسن طوسی ، کتاب تمهید الاصول فی علم الکلام ، چاپ عبدالمحسن مشکوة الدینی ، تهران ۱۳۶۲ش ؛
(۱۹)محمد بن عمر فخررازی ، التفسیرالکبیر ، قاهره ،چاپ افست تهران ؛
(۲۰) محمد بن یعقوب فیروزآبادی ، ترتیب القاموس المحیط ، چاپ طاهر احمد زاوی ، بیروت ۱۳۹۹/ ۱۹۷۹؛
(۲۱) قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل ، چاپ محمود محمد خضیری ، قاهره ۱۹۶۵؛
(۲۲) محمد بن احمد قرطبی ، الجامع لاحکام القرآن ، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵؛
(۲۳) سیدقطب ، فی ظلال القرآن ، بیروت ۱۳۸۶/ ۱۹۶۷؛
(۲۴) محمد بن محمد مرتضی زبیدی ، تاج العروس من جواهر القاموس ، بیروت : مکتبة الحیاة ؛
(۲۵) ابوالفضل مصفّی '، فرهنگ اصطلاحات نجومی ، تهران ۱۳۶۶ش ؛
(۲۶) ویلیام مونتگمری وات ، برخورد آرای مسلمانان و مسیحیان : تفاهمات و سوءتفاهمات ، ترجمه محمدحسین آریا، تهران ۱۳۷۳ ش ؛
(۲۷) یاقوت حموی ؛
(۲۸) لوئی گاردیه و جورج قنواتی ، فلسفة الفکر الدینی بین الاسلام و المسیحیة ، نقله الی العربیة ، صبحی صالح و فرید جبر، بیروت ۱۹۷۸ـ۱۹۸۳؛



جعبه ابزار