• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تجرید در تصوف

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تَجْرید، اصطلاحی در تصوف که در مراتب پایین‌تر به معنای در تملک نداشتن چیزی از امور دنیوی، و خواستار نبودن پاداش اخروی در ازای ترک دنیاست، و در مراتب بالاتر به زدودن ماسوای حق (از جمله شوائب انانیّت) از سرّ سالک تعبیر شده است.
[۱] مستملی بخاری، اسماعیل، شرح التعرف، به کوشش محمد روشن، ج۴، ص۱۴۲۱، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۲] روزبهان بقلی، شرح شطحیات، به کوشش هانری کربن، ج۱، ص۵۶۷، تهران، ۱۳۶۰ش.
[۳] ابن عربی، محیی‌الدین، الفتوحات المکیه، به کوشش عثمان یحیی، ج۱۳، ص۲۱۰، قاهره، ۱۹۸۵م-۱۹۹۰م.
[۴] ابن عربی، محیی‌الدین، اصطلاحات، به کوشش بسام عبدالوهاب جابی، ج۱، ص۶۲، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م.




بر این اساس، صوفیه مراتب پایین‌تر تجرید را برهنه شدن از اَعراض و اعواض دانسته‌اند و آن را به دو مرتبۀ ظاهر و باطن تقسیم کرده‌اند.
[۵] مستملی بخاری، اسماعیل، شرح التعرف، به کوشش محمد روشن، ج۴، ص۱۴۲۱، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۶] عزالدین کاشانی، محمود، مصباح الهدایه، به کوشش جلال‌الدین همایی، ج۱، ص۱۴۳، تهران، ۱۳۶۷ش.
[۷] آملی، محمد، نفائس الفنون، ج۲، ص۲۶، تهران، ۱۳۷۷ش.



تجرید ظاهر‌ ــ که همان ترک‌ مالکیت امور دنیاست ــ مقام عیسی (ع) شمرده شده است که به باور صوفیه، در حالی از دنیا رفت که چیزی از دنیا در ملک او نبود.
[۸] مستملی بخاری، اسماعیل، شرح التعرف، به کوشش محمد روشن، ج۴، ص۱۴۲۱-۱۴۲۲، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۹] عبادی، منصور، صوفی نامه، به کوشش غلامحسین یوسفی، ج۱، ص۱۲۹، تهران، ۱۳۴۷ش.



اهل تصـوف تجرید باطن را نیز نخواستن عوض و پاداش ــ چه در حال و چه در آینده ــ در ازای آن‌چه ترک شده است، تعبیر کرده‌اند و برای آن نیز حکمت‌هایی برشمرده‌اند، از جمله آن‌که، بنده از خود چیزی ندارد که برای ترک آن طلب عوض کند؛ به علاوه، دنیا نزد اهل سلوک چندان بی‌مقدار است که آن را عوضی نیست. از سوی دیگر، آرزوی پاداش را در سر پروراندن به معنای بندگی نمودن به علتی غیر اوست، حال آن‌که او را باید به جهت شایستگی و وجوب حقش عبادت کرد. از این‌روست که صوفیه بر آن باورند که سالکی که از اسارت دنیا رسته است، تنها باید شکرگزار این‌ نعمت حق باشد و از عبادت‌ خداوند به تجارت با او نپردازد.
[۱۰] عزالدین کاشانی، محمود، مصباح الهدایه، به کوشش جلال‌الدین همایی، ج۱، ص۱۴۳، تهران، ۱۳۶۷ش.
[۱۱] آملی، محمد، نفائس الفنون، ج۲، ص۲۶، تهران، ۱۳۷۷ش.
[۱۲] مستملی بخاری، اسماعیل، شرح التعرف، به کوشش محمد روشن، ج۴، ص۱۴۲۴-۱۴۲۵، تهران، ۱۳۶۶ش.
[۱۳] ادب الملوک، به کوشش برند راتکه، ج۱، ص‌۲۲، بیروت، ۱۹۹۱م.



افزون بر تجرد ظاهر و باطن، در منابع صوفیه به مرتبۀ بالاتری نیز اشاره شده است و آن تجرید از هر حال و مقامی است که سالک بر اثر تجرید ظاهر و باطن بدان‌ها می‌رسد. به عبارت دیگر، کمال تجرید آن است که سرّ سالک با هیچ حال و مقامی آرام نگیرد و در درون خود، از رسیدن به آن احساس تکبر و عُجب نکند، همواره خود را کم‌ترین خلق خدا بشمارد و حال و مقام را منّت و نعمت خدا بداند و به سبب آن شاکر باشد، تا از اَشکال و احوال تجرد یابد و به مقام تفرید (ه‌ م) برسد. به بیان دیگر، پس از قطع همۀ نسبت‌ها از قلب و بالاتر شمردن خداوند از همۀ اسباب و علل ، و اشتغال به ذکر او، خداوند به بندۀ خود علمی می‌بخشد که آموختنی نیست. در این حال، بنده با آن‌چه در قلب خود می‌یابد، همۀ مخلوقات را به یک‌سو می‌نهد و خدا را بر ماسوا برمی‌گزیند و جز او چیزی نمی‌جوید و این همان «تجرید توحید» است. در چنین مرتبه‌ای است که به باور صوفیه، خداوند پس از مجرد گشتن بنده از خلق، و فرد ماندن سرّ او با حق، خلق را به او باز پس می‌دهد تا در میان خلق تنها به حق مشغول باشد.
[۱۴] سهروردی، محمد، عوارف المعارف، ج۱، ص۵۲۶، بیروت، ۱۹۶۶م.
[۱۵] ادب الملوک، به کوشش برند راتکه، ج۱، ص۲۱-۲۲، بیروت، ۱۹۹۱م.
[۱۶] شاه نعمت‌الله ولی، رساله‌ها، به کوشش جواد نوربخش، ج۴، ص۱۸۳، تهران، ۱۳۵۷ش.



در منابع تصوف علاوه بر مطالب بسیاری که دربارۀ بی‌مقداری دنیا و لزوم بی‌اعتنایی به آن می‌توان یافت، دربارۀ حکمت تجرید ظاهر نیز نکاتی آمده است، از جمله آنکه: چون دنیا در نزد حق بی ارزش و مبغوض است، دوستان او نیز با دعوی محبت حق، دشمن او را دشمن می‌گیرند؛دیگر آن‌که مشغول شدن به دنیا موجب تقصیر در خدمت حق می‌گردد و روا نیست که صوفی با پرداختن به چیزی، از خدمت حق بازماند. به علاوه، مالکیت اشیاء در واقع به معنای خادم آن‌ها شدن است و دوستان حق غیرت آورند که خادم غیر او شوند. شک نیست که فرد با طلب دنیا و مالکیت آن، بهره بردن از آن در آینده را در نظر دارد و این نیز به معنای متهم داشتن خداوند در تقصیر نسبت به حق بنده در آینده است. از این‌رو، بهتر آن است که بنده در متابعت از پیامبر‌(ص) ، بندگی را بر ملک برگزیند و به عوض آنکه به تدبیر مایملک خود بپردازد، خود را تحت تدبیر حق قرار دهد، تا از حق به غیر حق محجوب نشود و از عالَم مجرد گردد.
[۱۷] مستملی بخاری، اسماعیل، شرح التعرف، به کوشش محمد روشن، ج۴، ص۱۴۲۲-۱۴۲۴، تهران، ۱۳۶۶ش.
در نگاهی هم‌سو با این اندیشه است که برخی از صوفیان تجرید را به معنای قطع علایق ظاهری، روی گردانیدن دل از اشتغالات دنیوی، خلاص خاطر از تعلّق به اغیار و آرامش دل به دوری گزیدن از همۀ آفریدگان دانسته‌اند.
[۱۸] فرغانی، سعید، مشارق الدراری، ج۱، ص۳۷۴، به کوشش جلال‌الدین آشتیانی، مشهد، ۱۳۹۸ق.
[۱۹] نجم‌الدین رازی، عبدالله، مرصاد العباد، به کوشش محمد‌امین ریاحی، ج۱، ص۲۰۳، تهران، ۱۳۵۲ش.
[۲۰] نجم‌الدین رازی، عبدالله، مرصاد العباد، به کوشش محمد‌امین ریاحی، ج۱، ص۲۵۸، تهران، ۱۳۵۲ش.
[۲۱] عبادی، منصور، صوفی نامه، به کوشش غلامحسین یوسفی، ج۱، ص۱۲۹، تهران، ۱۳۴۷ش.



خواجه عبدالله انصاری در صد میدان تجرید را حاصل زهد می‌داند و برای آن ۳ مرتبۀ تجرید تن یا نفس یا طریق عابدان، تجرید دل یا طریق صوفیان، و تجرید سرّ یا طریق عارفان را بر می‌شمارد. وی تجرید نفس را ناطلبیدن دنیا، تأسف نخوردن بر آن‌چه از دست رفته است، و نگاه نداشتن آن‌چه که هست، می‌داند؛ و تجرید دل را در نداشتن آرزوی آن‌چه که نیست، ارزش ننهادن بر آن‌چه که هست و بیمناک نبودن از ترک آن می‌شمرد؛ و تجرید سرّ را تکیه نکردن بر اسباب، در راه حق نشان از خود نیافتن و از حق بجز حق را ندیدن می‌داند.
[۲۲] خواجه عبدالله انصاری، صد میدان، به کوشش عبدالحی حبیبی، ج۱، ص۳۳-۳۴، کابل، ۱۳۴۱ش.
وی در جایی دیگر با استناد به آیۀ «فَاْخْلَعْ نَعْلَیْک» تجرید را انخلاع و رهایی از شهود شواهد می‌شمارد و برای آن ۳ مرتبۀ عین کشف از کسب یقین ، عین جمع از درک علم ، و رهایی از شهود تجرید را قائل می‌شود.
[۲۴] خواجه عبدالله انصاری منازل السائرین، به کوشش محسن بیدارفر، ص۲۲۶، قم، ۱۳۷۲ش



عبدالرزاق کاشی این بیان خواجه عبدالله را چنین شرح می‌دهد که خلع نعلین تجرید حقیقی، یعنی تجرید حقیقت از دو عالم روح و جسم است، زیرا انسان همان حقیقت حق است که به دو عالم روح و جسم و مراتب آن‌ها تنزل کرده است و این تنزل را می‌توان تلبّس این حقیقت به لباس غیریّت دانست. از این‌رو، خلع نعلین استعاره‌ای از برهنه شدن از مراتب روح و جسم، یا رهایی حق از لباس غیریت است. وی همچنین نخستین مرتبۀ تجرید، یعنی عین کشف از کسب یقین را به نفی علم یقینی کسب شده، از حقیقت کشف تفسیر می‌کند و بر آن باور است که در این مرتبه کشف از شائبۀ کسب مجرد می‌شود و سالک به علم خداوند عالم می‌شود، نه به علم خویش. دومین مرتبۀ تجرید، یعنی عین جمع از درک علم یا تجرید حقیقت جمع از ادراک علمی، از این جهت ضروری می‌نماید که علم خود صفت ، و از بقایای رسوم است و وجود صفت اقتضای بقای موصوف یا سالک را دارد، در حالی که مقام جمع جز با محو رسوم و آثار بشری حاصل نمی‌شود. از این‌رو، سالک در این مرتبه باید خالی از علم رسمی یا اکتسابی باشد و این حال مجذوبان است. از دیدگاه عبدالرزاق کاشی، در مرتبۀ سوم تجرید، سالک از شهود تجرید خویش نیز رهایی می‌یابد، زیرا لازمۀ شهود تجرید مشاهدۀ مجرد و بقای رسم بشریت است. حال آن‌که سالک در این مرتبه از طریق فنای محض در عین جمع مستهلک شده است و در این حال، این حق است که خود شاهد و مشهود خواهد بود.
[۲۵] عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین، خواجه عبدالله انصاری، به کوشش محسن بیدارفر، ج۱، ص۵۹۵، قم، ۱۳۷۲ش.



به این ترتیب، می‌توان دریافت که از دیدگاه اهل تصوف اصطلاح تجرید طیف وسیعی از مفاهیم و مراحل سلوک، از زهد و ترک دنیا تا بالاترین مراتب معرفتی و شهودی مانند تفرید و تجرید توحید را دربرمی‌گیرد. هم از این‌روست که صوفیه حصول مقام تجرید را شرط رسیدن به توحید حقیقی دانسته‌اند.
[۲۶] سراج، عبدالله، اللمع فی التصوف، ج۱، ص۳۹۴، لیدن، ۱۹۱۴م.
[۲۷] ریاض، محمد، احوال و آثار و اشعار میر سیدعلی همدانی، ج۱، ص۵۳۴، اسلام‌آباد، ۱۳۷۰ش/۱۹۹۱م.
[۲۸] شبستری، محمود، مجموعۀ آثار، به کوشش صمد موحد، ج۱، ص۱۶۸-۱۷۰، تهران، ۱۳۶۵ش.



از جمله اصطلاحات مرتبط با تجرید، «ترک» است که در بیش‌تر موارد به معنای زهد، دوری از دنیا و پرهیز از طلب پاداش اخروی به کار رفته است و از این‌رو، معنای آن به تجرید ظاهر و باطن نزدیک است.
[۲۹] جیلی، عبدالکریم، المناظر الالٰهیه، به کوشش نجاح محمود غنیمی، ج۱، ص۹۵، قاهره، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
[۳۰] جیلی، عبدالکریم، المناظر الالٰهیه، به کوشش نجاح محمود غنیمی، ج۱، ص۲۸۸، قاهره، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
[۳۱] جیلی، عبدالکریم، المناظر الالٰهیه، به کوشش نجاح محمود غنیمی، ج۱، ص۳۳۲-۳۳۳، قاهره، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
[۳۲] ادب الملوک، به کوشش برند راتکه، ج۱، ص۴۰-۴۱، بیروت، ۱۹۹۱م.
[۳۳] بخاری اصفهانی، محمد، مناهج الطالبین، به کوشش نجیب مایل هروی، ج۱، ص۹۲-۹۷، تهران، ۱۳۶۴ش.
در برخی منابع صوفیه به ترکِ ترک ــ که بـه معنای رهایی از شهود تجرید است ــ و ترک النفس ــ که انکار انانیت و اثبات هویت الاهی در سالک است ــ نیز اشاره شده است که هر دو به معنی استهلاک در عین جمع و محو خودی سالک، و در نتیجه رسیدن به بالاترین مرتبۀ تجرید است.
[۳۴] جیلی، عبدالکریم، المناظر الالٰهیه، به کوشش نجاح محمود غنیمی، ج۱، ص۱۰۸، قاهره، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.



(۱) آملی، محمد، نفائس الفنون، تهران، ۱۳۷۷ش.
(۲) ابن عربی، محیی‌الدین، اصطلاحات، به کوشش بسام عبدالوهاب جابی، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م.
(۳) ابن عربی، محیی‌الدین، الفتوحات المکیه، به کوشش عثمان یحیی، قاهره، ۱۹۸۵م-۱۹۹۰م.
(۴) ادب الملوک، به کوشش برند راتکه، بیروت، ۱۹۹۱م.
(۵) بخاری اصفهانی، محمد، مناهج الطالبین، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۶) جیلی، عبدالکریم، المناظر الالٰهیه، به کوشش نجاح محمود غنیمی، قاهره، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(۷) خواجه عبدالله انصاری، صد میدان، به کوشش عبدالحی حبیبی، کابل، ۱۳۴۱ش.
(۸) خواجه عبدالله انصاری، منازل السائرین، به کوشش محسن بیدارفر، قم، ۱۳۷۲ش.
(۹) روزبهان بقلی، شرح شطحیات، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۶۰ش.
(۱۰) ریاض، محمد، احوال و آثار و اشعار میر سیدعلی همدانی، اسلام‌آباد، ۱۳۷۰ش/۱۹۹۱م.
(۱۱) سراج، عبدالله، اللمع فی التصوف، لیدن، ۱۹۱۴م.
(۱۲) سهروردی، محمد، عوارف المعارف، بیروت، ۱۹۶۶م.
(۱۳) شاه نعمت‌الله ولی، رساله‌ها، به کوشش جواد نوربخش، تهران، ۱۳۵۷ش.
(۱۴) شبستری، محمود، مجموعۀ آثار، به کوشش صمد موحد، تهران، ۱۳۶۵ش.
(۱۵) عبادی، منصور، صوفی نامه، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، ۱۳۴۷ش.
(۱۶) عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین خواجه عبدالله انصاری، به کوشش محسن بیدارفر، قم، ۱۳۷۲ش.
(۱۷) عزالدین کاشانی، محمود، مصباح الهدایه، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران، ۱۳۶۷ش.
(۱۸) فرغانی، سعید، مشارق الدراری، به کوشش جلال‌الدین آشتیانی، مشهد، ۱۳۹۸ق.
(۱۹) قرآن کریم.
(۲۰) مستملی بخاری، اسماعیل، شرح التعرف، به کوشش محمد روشن، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۲۱) نجم‌الدین رازی، عبدالله، مرصاد العباد، به کوشش محمد‌امین ریاحی، تهران، ۱۳۵۲ش.


۱. مستملی بخاری، اسماعیل، شرح التعرف، به کوشش محمد روشن، ج۴، ص۱۴۲۱، تهران، ۱۳۶۶ش.
۲. روزبهان بقلی، شرح شطحیات، به کوشش هانری کربن، ج۱، ص۵۶۷، تهران، ۱۳۶۰ش.
۳. ابن عربی، محیی‌الدین، الفتوحات المکیه، به کوشش عثمان یحیی، ج۱۳، ص۲۱۰، قاهره، ۱۹۸۵م-۱۹۹۰م.
۴. ابن عربی، محیی‌الدین، اصطلاحات، به کوشش بسام عبدالوهاب جابی، ج۱، ص۶۲، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م.
۵. مستملی بخاری، اسماعیل، شرح التعرف، به کوشش محمد روشن، ج۴، ص۱۴۲۱، تهران، ۱۳۶۶ش.
۶. عزالدین کاشانی، محمود، مصباح الهدایه، به کوشش جلال‌الدین همایی، ج۱، ص۱۴۳، تهران، ۱۳۶۷ش.
۷. آملی، محمد، نفائس الفنون، ج۲، ص۲۶، تهران، ۱۳۷۷ش.
۸. مستملی بخاری، اسماعیل، شرح التعرف، به کوشش محمد روشن، ج۴، ص۱۴۲۱-۱۴۲۲، تهران، ۱۳۶۶ش.
۹. عبادی، منصور، صوفی نامه، به کوشش غلامحسین یوسفی، ج۱، ص۱۲۹، تهران، ۱۳۴۷ش.
۱۰. عزالدین کاشانی، محمود، مصباح الهدایه، به کوشش جلال‌الدین همایی، ج۱، ص۱۴۳، تهران، ۱۳۶۷ش.
۱۱. آملی، محمد، نفائس الفنون، ج۲، ص۲۶، تهران، ۱۳۷۷ش.
۱۲. مستملی بخاری، اسماعیل، شرح التعرف، به کوشش محمد روشن، ج۴، ص۱۴۲۴-۱۴۲۵، تهران، ۱۳۶۶ش.
۱۳. ادب الملوک، به کوشش برند راتکه، ج۱، ص‌۲۲، بیروت، ۱۹۹۱م.
۱۴. سهروردی، محمد، عوارف المعارف، ج۱، ص۵۲۶، بیروت، ۱۹۶۶م.
۱۵. ادب الملوک، به کوشش برند راتکه، ج۱، ص۲۱-۲۲، بیروت، ۱۹۹۱م.
۱۶. شاه نعمت‌الله ولی، رساله‌ها، به کوشش جواد نوربخش، ج۴، ص۱۸۳، تهران، ۱۳۵۷ش.
۱۷. مستملی بخاری، اسماعیل، شرح التعرف، به کوشش محمد روشن، ج۴، ص۱۴۲۲-۱۴۲۴، تهران، ۱۳۶۶ش.
۱۸. فرغانی، سعید، مشارق الدراری، ج۱، ص۳۷۴، به کوشش جلال‌الدین آشتیانی، مشهد، ۱۳۹۸ق.
۱۹. نجم‌الدین رازی، عبدالله، مرصاد العباد، به کوشش محمد‌امین ریاحی، ج۱، ص۲۰۳، تهران، ۱۳۵۲ش.
۲۰. نجم‌الدین رازی، عبدالله، مرصاد العباد، به کوشش محمد‌امین ریاحی، ج۱، ص۲۵۸، تهران، ۱۳۵۲ش.
۲۱. عبادی، منصور، صوفی نامه، به کوشش غلامحسین یوسفی، ج۱، ص۱۲۹، تهران، ۱۳۴۷ش.
۲۲. خواجه عبدالله انصاری، صد میدان، به کوشش عبدالحی حبیبی، ج۱، ص۳۳-۳۴، کابل، ۱۳۴۱ش.
۲۳. طه/سوره۲۰، آیه۱۲.    
۲۴. خواجه عبدالله انصاری منازل السائرین، به کوشش محسن بیدارفر، ص۲۲۶، قم، ۱۳۷۲ش
۲۵. عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین، خواجه عبدالله انصاری، به کوشش محسن بیدارفر، ج۱، ص۵۹۵، قم، ۱۳۷۲ش.
۲۶. سراج، عبدالله، اللمع فی التصوف، ج۱، ص۳۹۴، لیدن، ۱۹۱۴م.
۲۷. ریاض، محمد، احوال و آثار و اشعار میر سیدعلی همدانی، ج۱، ص۵۳۴، اسلام‌آباد، ۱۳۷۰ش/۱۹۹۱م.
۲۸. شبستری، محمود، مجموعۀ آثار، به کوشش صمد موحد، ج۱، ص۱۶۸-۱۷۰، تهران، ۱۳۶۵ش.
۲۹. جیلی، عبدالکریم، المناظر الالٰهیه، به کوشش نجاح محمود غنیمی، ج۱، ص۹۵، قاهره، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
۳۰. جیلی، عبدالکریم، المناظر الالٰهیه، به کوشش نجاح محمود غنیمی، ج۱، ص۲۸۸، قاهره، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
۳۱. جیلی، عبدالکریم، المناظر الالٰهیه، به کوشش نجاح محمود غنیمی، ج۱، ص۳۳۲-۳۳۳، قاهره، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
۳۲. ادب الملوک، به کوشش برند راتکه، ج۱، ص۴۰-۴۱، بیروت، ۱۹۹۱م.
۳۳. بخاری اصفهانی، محمد، مناهج الطالبین، به کوشش نجیب مایل هروی، ج۱، ص۹۲-۹۷، تهران، ۱۳۶۴ش.
۳۴. جیلی، عبدالکریم، المناظر الالٰهیه، به کوشش نجاح محمود غنیمی، ج۱، ص۱۰۸، قاهره، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تجرید»، ج۱۴، ص۵۷۸۴.    



جعبه ابزار