تعطیل صفات
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تعطیل نظریه ای در باب شناخت صفات حق تعالی است. بر طبق این دیدگاه، عقل انسان راهی به شناخت اوصاف الهی ندارد. در مقابل این نظریه، نظریه
تشبیه و نظریه
اثبات بدون تشبیه قرار دارند.
بر طبق این دیدگاه، عقل انسان راهی به شناخت اوصاف الهی ندارد و تنها كار ممكن آن است كه اجمالاً به ثبوت صفات مذكور در قرآن و روایات برای خداوند اعتراف كنیم و به آن ایمان بیاوریم، در حالی كه از درک حقیقت معانی این صفات عاجزیم. روش این گروه را از آن رو كه به معطل ماندن عقل و ادراك انسان در راه شناخت اوصاف الهی حكم میكنند، روش «تعطیل» و پیروان آن را «مُعَطِّلِه» مینامند.
دلیل این گروه بر روش خودشان آن است كه انسان مفاهیمی را كه با آنها سر و كار دارد از موجودات محدود و محسوس پیرامون خود فرا میگیرد و جایز نیست این مفاهیم را به خدا نسبت دهد، زیرا خداوند هیچ شباهتی با مخلوقات ندارد و از آنجا كه مفاهیم دیگری غیر از این مفاهیم در اختیار ما نیست چارهای جز این نداریم كه در مورد اوصاف الهی سكوت كرده و به تصدیق اجمالی اوصافی كه در قرآن و روایات وارد شده بسنده كنیم. چنان كه از سُفیان بن عُیَینَه نقل شده كه گفت: تفسیر آنچه در كتاب الهی (قرآن) خداوند خود را به آن توصیف كرده این است كه آن را تلاوت كنیم و بر آن سكوت اختیار كنیم.
در نظر این گروه حداكثر كاری كه در توصیف خداوند ار عقل برمیآید آن است كه مفاهیم و اوصافی را كه از نقص و محدودیت حكایت دارند از ذات الهی سلب كنیم. بر این اساس معنای این سخن كه «خدا عالم است» یا «خدا قادر است» بیش از این نیست كه خدا جاهل یا عاجز نیست. به بیان دیگر، آنچه در قالب صفات ثبوتی طرح میشود در حقیقت چیزی جز سلب پارهای مفاهیم عدمی دال بر نقص و ضعف از ذات الهی نیست. بنابراین عقل ما نمیتواند وصفی را برای خدا اثبات كند و از این رهگذر، به درك حقایق مربوط به ذات خداوند دست یابد، بلكه صرفا حكم میكند كه ذات خداوند از هر نقص و محدودیتی منزه است.
در نقد این نظریه میتوان به مطالب زیر اشاره كرد:
۱. هنگامی كه انسان اوصافی همچون وجود، علم، قدرت، حیات، و... را به خداوند نسبت میدهیم، به صورت بدیهی فهمی از آنها داریم وآنها را از همدیگر تمییز میدهیم. لذا اگر كسی بگوید كه ما هیچ معنایی از این صفات نمیفهمیم، بر خلاف بداهت عقل سخن گفته است.
۲. تفاوت خالق و مخلوق بدین معنا نیست كه هر صفتی كه درباره مخلوق صدق میكند درباره خالق صدق نكند بلكه تفاوت این دو در وجوب و امكان، قدم و حدوث ذاتی، تناهی و لایتناهی، و در بالذات و بالغیر بودن است. بر این اساس خداوند و انسان هر دو عالمند و علم نیز چیزی جز آگاهی نیست ولی خداوند عالم بالوجوب است و انسان عالم بالامكان، علم او قدیمی است ولی علم انسان حادث، علم او مطلق است و به همه چیز علم دارد ولی علم انسان محدود.
۳. طبق مبنای دیدگاه تعطیل،معنای جمله «خدا موجود است» این است كه خداوند معدوم نیست اما نمیتوانیم بگوییم خداوند واقعاً موجود است، معنای جمله «خدا واحد است» این است كه خداوند متعدد نیست ولی نمیتوانیم بگوییم كه خداوند واقعاً یگانه است زیرا مستلزم تشبیه خداوند به مخلوقات میباشد. بدیهی است كه تفسیر جملات فوق بدین صورت،نوعی انكار خدا و یگانگی اوست.
۴. قرآن كریم از یك سو انسان را به تدبر و تأمل در آیات خود فرمان میدهد و از سوی دیگر آیات متعددی از قرآن به بیان اوصاف و اسمای الهی میپردازد. اگر بر طبق مبنای دیدگاه تعطیل انسان از این اوصاف الهی معنایی را درنیابد،دیگر دستور به تدبر در اینگونه آیات وجهی نخواهد داشت؛ زیرا تدبر در مورد چیزی كه برای انسان ناشناخته استمعنایی ندارد. بنابراین میتوان گفت كه روش قرآن در ذكر اوصاف الهی با نظریه تعطیل ناسازگار است و بر بطلان آن گواهی میدهد.