• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تنبلی 1212

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تنبلی، حاصل مصدر و به معنای تن پروری، کاهلی، اهمال و مسامحه
[۱] لغت نامه، ج۴، ص۶۱۴۴.
[۲] فرهنگ فارسی، ج۱، ص۱۱۴۷، «تنبلی».
و سستی
[۳] فرهنگ فرزان، ص۲۷۴ - ۲۷۵، ۵۵۵.
[۴] فرهنگ فارسی، ج۲، ص۱۸۸۳، «سستی».
است. واژه‌هایی مانند «الکَسَل»، «الفَشَل»، «الفُتور»،



«البُط ء»، «القُعود» در عربی برای رساندن مفهوم تنبلی به کار رفته اند
[۵] فرهنگ فرزان، ص۲۷۴ - ۲۷۵.
؛ ولی این بدان معنا نیست که همه کاربردهای این واژه‌ها به معنای تنبلی باشد.


در قرآن، واژه های یاد شده، به همراه ساختار آیات و نیز برخی قراین، بر مفهوم یاد شده دلالت دارند؛ برای نمونه تعبیر «قاموا کُسالی»، «اثّاقَلتُم اِلَی الاَرضِ» و «لَیُبَطِّئَنَّ» با بیان اثر و نشانه تنبلی، معنای آن را می‌رسانند. تعابیر «لا یَفتُرون» ، «لا تَنِیا» ، «فَشِلتُم» و «بَعُدَت عَلَیهِمُ الشُّقَّةُ» نیز گویای مفهوم تنبلی اند. برخی، تعبیر «ولا تَسٔموا اَن تَکتُبوه...» را نیز کنایه از تنبلی دانسته اند.


) منطقه حجاز و نیز زیاد بودن وقت بیکاری ساکنان آن‌جا موجب کسالت ذهنی و جسمی آنان شده بود.
[۱۹] المفصل، ج۴، ص۶۰۶.
از دیگر عوامل کسالت و تنبلی میان مردم جزیره العرب، رواج برخی عقاید و اندیشه‌ها مبنی بر رفع مسئولیت از خویش و نسبت دادن حوادث به روزگار و... بود که در اشعار جاهلی فراوان بازتاب یافته است.
[۲۱] المفصل، ج۴، ص۱۵۹.



قرآن کریم، تردید، ثروت و توانگری، دنیاطلبی، و نفاق را از عوامل تنبلی برمی شمرد و ازاین‌رو به مبارزه با نگرش نادرست اعراب برخاسته، ضمن بیان سرگذشت عبرت آموز اقوام پیشین مانند تنبلی بنی اسرائیل و سرگردانی در بیابان، به تلاش و عمل، تشویق و از سستی و بیکارگی نهی می‌کند همچنین برای سرزنش یا تشویق مؤمنان، از امت‌هایی یاد می‌کند که همراه پیامبران خود کارزار کرده و در سختی‌ها سستی نورزیده و ناتوان و تسلیم نشدند
[۳۱] المیزان، ج۴، ص۴۱.
؛ نیز با تجلیل از مؤمنانی که با جان و مال در راه خدا جهاد می کنند، ضمن مقایسه آنان با متخلفان و تنبلان، جهادگران را رستگار واقعی معرفی می‌کند. در قرآن بیش‌تر درباره دو چیز، که هر دو نیز معنوی و دینی اند، به مفهوم تنبلی اشاره شده است: تنبلی در عبادت، به ویژه نماز تنبلی در جهاد.

۴.۱ - تنبلی در عبادت

خداوند ضمن افشای نیرنگ منافقان، کسالت و ریای در نماز را از آثار نفاق آنان برمی شمارد:«اِنَّ المُنفِقینَ یُخدِعونَ اللّهَ و هُوَ خدِعُهُم واِذَا قاموا اِلَی
الصَّلوةِ قاموا کُسالی یُراءونَ النّاسَ ولا یَذکُرونَ اللّهَ اِلاّ قَلیلا». آیه ۵۴ توبه نیز منافقان را به سبب این حالت سرزنش کرده
[۳۸] مجمع البیان، ج۵، ص۶۹.
و در کنار کفر به خدا و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و انفاق از روی ناخشنودی و کراهت، تنبلی در نماز را نیز از ارکان نفاق برشمرده است
[۳۹] المیزان، ج۹، ص۳۰۸.
:«و ما مَنَعَهُم اَن تُقبَلَ مِنهُم نَفَقتُهُم اِلاّ اَنَّهُم کَفَروا بِاللّهِ وبِرَسولِهِ و لایَأتونَ الصَّلوةَ اِلاّ وهُم کُسالی ولا یُنفِقونَ اِلاّ وهُم کرِهون». برخی مفسران با توجه به این آیه ، ایمان به پروردگار را سبب رفع کسالت در نماز دانسته اند.
منافقان به پاداش و كيفر الهى اعتقادی ندارند، بدین سبب نمی‌توانند کارهای عبادی به ویژه نماز را به قصد قربت و با نشاط به جا آورند، بنابراین انگیزه ترک برایشان قوی و انگیزه انجام، ضعیف است، در نتیجه تنها برای حفظ جان و ترس از مؤمنان، ظاهر عبادات
[۴۱] التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص۸۳ - ۸۴.
را در حضور آنان انجام داده و در تنهایی و خلوت ترک می‌کنند و بدین گونه در کارهایشان سستی و تنبلی و ریا پدیدار می‌شود.
[۴۴] جامع البیان، ج۵، ص۴۵۰.
[۴۵] التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص۸۳ - ۸۴.
در برخی دیگر از آیات نیز اشاره به این موضوع، یعنی سستی در عبادت و یاد خدا، آمده است؛ مانند:آیه ۴۲ طه که می‌فرماید:خداوند، حضرت موسی و برادرش را برای رساندن پیام الهی، به سوی فرعون فرستاد و آن‌ها را از ضعف و سستی در این کار و یاد خدا نهی کرد:«اِذهَب اَنتَ واَخوکَ بِٔیتی ولا تَنیا فی ذِکری».
[۴۷] جامع البیان، ج۱۶، ص۲۱۱ - ۲۱۲.
آیه ۲۰ انبیاء نیز که بیان می‌کند: فرشتگان نیز شب و روز، خدا را تسبیح گفته، در این کار دچار تنبلی و سستی نمی‌شوند
[۵۳] روض الجنان، ج۱۳، ص۲۱۴.
:«یُسَبِّحونَ الَّیلَ والنَّهارَ لایَفتُرون».

۴.۲ - تنبلی در جهاد

آیات بیانگر خودداری و تخلّف از جهاد عموما مفهوم تنبلی را به یاد می‌آورند. این آیات، به لحاظی دو دسته اند:۱. آیات ناظر به تخلف اقوام گذشته، نظیر قوم موسی و لشکریان طالوت، از شرکت در جهاد؛ ۲. آیات ناظر به سستی برخی مسلمانان در جنگ.

۴.۲.۱ - دسته نخست

بر اساس دسته نخست، موسای کلیم علیه‌السلام از قوم خود خواست وارد سرزمین مقدس (کنعان) شوند
[۵۴] کتاب مقدس، اعداد ۱۳:۱ - ۳.
؛ ولی ترس از ساکنان آن‌که مردمی قوی بودند، بنی اسرائیل را به اهمال و تنبلی واداشت
[۵۵] کتاب مقدس، ۱۳:۳۰.
[۵۷] فتح القدیر، ج۲، ص۲۷.
:«قالوا یموسی اِنَّ فیها قَومًا جَبّارینَ واِنّا لَن نَدخُلَها حَتّی یَخرُجوا مِنها فَاِن یَخرُجوا مِنها فَاِنّا دخِلون». در پی سرپیچی و تنبلی بنی اسرائیل که با اهانت به موسی علیه‌السلام همراه بود
[۶۰] فتح القدیر، ج۲، ص۲۸.
، آن‌ها به سرگردانی در بیابان دچار شدند. برخی مفسران سبب تنبلی و اهانت را شک در رسالت وی دانسته اند.
در داستان طالوت و جالوت نیز که از همین دسته از آیات است، شماری از لشکریان طالوت پس از زیاده روی در نوشیدن آب، از شرکت در جهاد با جالوت خودداری کرده و گفتند: امروز ما توان رویارویی با جالوت و سپاهیانش را نداریم:«... قالُوا لا طاقَةَ لَنَا الیَومَ بِجالوتَ و جُنودِهِ...». به گفته بعضی مفسران، این آیه یادآور مفهوم تن پروری و تنبلی است
[۶۴] پرتوی از قرآن، ج۲، ص۱۸۵ - ۱۸۸.
و همین مسئله سبب خواری و بیچارگی بنی اسرائیل بوده است.

۴.۲.۲ - دسته دوم

بیشتر این موارد ناظر به اعراب بادیه نشین و منافقان اند.
[۶۸] التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۱۵۸.
اعراب، مردمی سلحشور و جنگجو بودند؛ اما معمولاً انگیزه آن‌ها در این جنگ‌ها دستیابی به غنایم و منافع اقتصادی بود، از این رو در مواردی که احتمال دستیابی به غنایم کم بود انگیزه جنگیدن نیز در آن‌ها کاهش می‌یافت. آیاتی چند از سوره توبه و برخی دیگر از سوره های مدنی که به بررسی و تحلیل جنگ های تبوک و اُحُد پرداخته، از سستی و تنبلی گروه‌هایی از مسلمانان یاد می‌کنند. در جنگ اُحد، خداوند مسلمانان را از ضعف، سستی و تنبلی در برخورد با مشرکان برحذر می‌دارد، زیرا درد و رنج برای هر دو گروه متخاصم وجود دارد، با این تفاوت که مسلمانان از خدا امید پیروزی و پاداش دارند و مشرکان از آن بی بهره اند
[۷۰] روض الجنان، ج۶، ص۹۷.
:«ولا تَهِنوا فِی ابتِغاءِ القَومِ اِن تَکونوا تَألَمونَ فَاِنَّهُم یَألَمونَ کَما تَألَمونَ وتَرجونَ مِنَ اللّهِ ما لایَرجون...». آیات ۱۳۹ ۱۴۰ آل عمران و ۳۵ محمّد با بیانی مشابه به این مطلب اشاره دارند. در جنگ اُحُد دنیاطلبی گروهی از مسلمانان سبب سستی و اختلاف در میان آن‌ها و در نتیجه شکست در برابر مشرکان گردید:«... حَتّی اِذا فَشِلتُم و تَنزَعتُم فِی الاَمرِ و عَصَیتُم مِن بَعدِ ما اَرکُم ما تُحِبّونَ مِنکُم مَن یُریدُ الدُّنیا...».

۴.۲.۲.۱ - سوره توبه

برخی از آنان گرمای تابستان، قحطی، دوری راه، نیرومندی دشمن و برداشت محصول را بهانه کرده، از جهاد سر باز زدند.
[۷۶] جوامع الجامع، ج۱، ص۵۳۴.
خداوند این گروه را به سبب سستی و تنبلی در جهاد توبیخ کرده است :«یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا ما لَکُم اِذا قیلَ لَکُمُ انفِروا فی سَبیلِ اللّهِ اثّاقَلتُم اِلَی الاَرضِ اَرَضیتُم بِالحَیوةِ الدُّنیا مِنَ الأخِرَة...». علت تنبلی این گروه را نیز دنیاطلبی دانسته ، در آیات ۳۹ ۴۰ توبه ضمن یادآوری امدادهای الهی در نجات پیامبر از چنگال مشرکان، دنیا طلبان را به عذاب و جایگزین کردن گروهی دیگر به جای آن‌ها تهدید می‌کند. در آیه ۴۵ توبه نیز از ایمان واقعی نداشتن آنان به خدا و روز قیامت یاد شده است:«اِنَّما یَستَِٔنُکَ الَّذینَ لا یُؤمِنونَ بِاللّهِ والیَومِ الأخِرِ وارتابَت قُلوبُهُم...». آنان اگر به راستی قصد خروج و جنگیدن داشتند ابزار جنگ را آماده می‌کردند؛ ولی دچار تنبلی و ضعف اراده بودند
[۸۵] الکشاف، ج۲، ص۱۹۳.
و همراه زنان، کودکان، پیران و بیماران که توان جنگیدن نداشتند در مدینه ماندند :«ولَو اَرادوا الخُروجَ لاََعَدّوا لَهُ عُدَّةً ولکِن کَرِهَ اللّهُ انبِعاثَهُم فَثَبَّطَهُم وقیلَ اقعُدوا مَعَ القعِدین». اگر آن‌ها همراه مؤمنان روانه جنگ نیز می‌شدند جز فساد، ایجاد دشمنی و سست کردن اراده جهاد اثری نداشتند؛ افزون بر این برخی از مؤمنان سخن منافقان را به راحتی پذیرفته، به تنبلی مبتلا می‌شدند :«لَو خَرَجوا فیکُم ما زادوکُم اِلاّ خَبالاً ولاََوضَعوا خِللَکُم یَبغونَکُمُ الفِتنَةَ وفیکُم سَمّعونَ لَهُم...».

۴.۲.۳ - نتیجه گیری

از موارد یاد شده و نظایر آن‌ها به دست می‌آید که ضعف ایمان و عدم اعتقاد واقعی به اسلام و در نتیجه ناتوانی در تحمل سختی‌ها سبب سستی و تنبلی در جهاد است ، از همین رو منافقان و مسلمانان سست ایمان همواره از پاسخ به دعوت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم برای جهاد شانه خالی کرده، تقاضا می‌کنند تا با کودکان، بیماران و از کار افتادگان در شهر بمانند
[۹۶] مجمع البیان، ج۵، ص۱۲۸.
:«واِذا اُنزِلَت سورَةٌ اَن ءامِنوا بِاللّهِ وجهِدوا مَعَ رَسولِهِ استََٔنَکَ اولوا الطَّولِ مِنهُم وقالوا ذَرنا نَکُن مَعَ القعِدین». آنان دیگران را نیز دلسرد و از جهاد منع می‌کنند و دور ماندن از سختی های جنگ را نعمت الهی بر خود دانسته، در برابر فضل خدا به جهادگران اظهار حسرت می کنند
[۱۰۱] التحریر والتنویر، ج۴، ص۱۸۴.
:«واِنَّ مِنکُم لَمَن لَیُبَطِّئَنَّ فَاِن اَصبَتکُم مُصیبَةٌ قَالَ قَد اَنعَمَ اللّهُ عَلَیَّ اِذ لَم اَکُن مَعَهُم شَهیدا • ولَئِن اَصبَکُم فَضلٌ مِنَ اللّهِ لَیَقولَنَّ کَاَن لَم تَکُن بَینَکُم وبَینَهُ مَوَدَّةٌ یلَیتَنی کُنتُ مَعَهُم فَاَفوزَ فَوزًا عَظیما». در برخی آیات دیگر جهاد نیز تعبیرهایی درباره تنبلی و عذر و بهانه برخی مسلمانان در انجام این فرمان الهی آمده است:«و لَو اَرَکَهُم کَثیرًا لَفَشِلتُم...» «... ویَستَِٔنُ فَریقٌ مِنهُمُ النَّبیَّ یَقولونَ اِنَّ بُیوتَنا عَورَةٌ و ما هِیَ بِعَورَةٍ...». افزون بر دو مورد پیش گفته، یعنی تنبلی در عبادت و جهاد، قرآن کریم گاه در مواردی دیگر نیز به موضوع سستی و کوتاهی اشاره می‌کند؛ مثلاً مؤمنان را به نوشتن تعهدات مالی فرمان داده، آن‌ها را از کوتاهی و تنبلی در این کار باز می‌دارد:«یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا اِذا تَدایَنتُم بِدَینٍ اِلی اَجَلٍ مُّسَمًّی فَاکتُبوه... و لاتَسٔموا اَن تَکتُبوهُ صَغیرًا اَو کَبیرًا اِلی اَجَلِه» ؛ همچنین آیه ۶۱ انعام از کوتاهی و سستی نکردن فرشتگان در گرفتن جان انسان‌ها سخن می‌گوید:«و یُرسِلُ عَلَیکُم حَفَظَةً حَتّی اِذا جاءَ اَحَدَکُمُ المَوتُ تَوَفَّتهُ رُسُلُنا و هُم لا یُفَرِّطون».


انوار التنزیل، البیضاوی (م. ۶۸۵ ق.)، به کوشش عبدالقادر، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۶ ق؛ البحر المحیط، ابوحیان الاندلسی (م. ۷۵۴ ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۲ ق؛ پرتوی از قرآن، طالقانی، تهران، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۵۰ ش؛ التبیان، الطوسی (م. ۴۶۰ ق.)، به کوشش احمد حبیب العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ تفسیر التحریر والتنویر، ابن عاشور (م. ۱۳۹۳ ق.)، مؤسسة التاریخ؛ تفسیر جوامع الجامع، الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.)، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۱۸ ق؛ تفسیر الصافی، الفیض الکاشانی (م. ۱۰۹۱ ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۲ ق؛ التفسیر الکبیر، الفخر الرازی (م. ۶۰۶ ق.)، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ ق؛ التفسیر الوسیط، سید محمد طنطاوی، قاهرة، دارالمعارف، ۱۴۱۲ ق؛ تفسیر مقاتل بن سلیمان، مقاتل بن سلیمان، (م. ۱۵۰ ق.)، به کوشش احمد فرید، دار الکتب العلمیة، ۱۴۲۴ ق؛ جامع البیان، الطبری (م. ۳۱۰ ق.)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ ق؛ الجامع لاحکام القرآن، القرطبی (م. ۶۷۱ ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ ق؛ روض الجنان، ابوالفتوح رازی (م. ۵۵۴ ق.)، به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ ش؛ فتح القدیر، الشوکانی (م. ۱۲۵۰ ق.)، بیروت، دارالمعرفه؛ فرهنگ فارسی، معین (م. ۱۳۵۰ ش.)، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۵ ش؛ فرهنگ فرزان، سید حمید طبیبیان، فرزان، ۱۳۷۸ ش؛ فقه القرآن، الراوندی (م. ۵۷۳ ق.)، به کوشش حسینی، قم، کتابخانه نجفی، ۱۴۰۵ ق؛ کتاب مقدس، ترجمه:فاضل خان همدانی، ویلیام گلبن، هنری مرتن، تهران، اساطیر، ۱۳۸۰ ش؛ الکشاف، الزمخشری (م. ۵۳۸ ق.)، مصطفی البابی، ۱۳۸۵ ق؛ الکشف والبیان، الثعلبی (م. ۴۲۷ ق.)، به کوشش ابن عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ ق؛ لغت نامه، دهخدا (م. ۱۳۳۴ ش.) و دیگران، تهران، مؤسسه لغت نامه و دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ ش؛ مجمع البیان، الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.)، به کوشش گروهی از علماء، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۵ ق؛ مفردات، الراغب (م. ۴۲۵ ق.)، به کوشش صفوان داودی، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۲ ق؛ المفصل، جواد علی، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۷۶ م؛ المیزان، الطباطبایی (م. ۱۴۰۲ ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق.


۱. لغت نامه، ج۴، ص۶۱۴۴.
۲. فرهنگ فارسی، ج۱، ص۱۱۴۷، «تنبلی».
۳. فرهنگ فرزان، ص۲۷۴ - ۲۷۵، ۵۵۵.
۴. فرهنگ فارسی، ج۲، ص۱۸۸۳، «سستی».
۵. فرهنگ فرزان، ص۲۷۴ - ۲۷۵.
۶. نساء/سوره۴، آیه۱۴۲.    
۷. توبه/سوره۹، آیه۳۸.    
۸. نساء/سوره۴، آیه۷۲.    
۹. انبیاء/سوره۲۱، آیه۲۰.    
۱۰. مفردات، ص۶۲۲، «فتر».    
۱۱. طه/سوره۲۰، آیه۴۲.    
۱۲. تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۱۹۸ - ۱۹۹.    
۱۳. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۲.    
۱۴. توبه/سوره۹، آیه۴۲.    
۱۵. بقره/سوره۲، آیه۲۸۲.    
۱۶. فقه القرآن، ج۱، ص۴۰۳.    
۱۷. تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۵۸۰.    
۱۸. البحر المحیط، ج۲، ص۷۳۶.    
۱۹. المفصل، ج۴، ص۶۰۶.
۲۰. المفصل، ج۷، ص۵.    
۲۱. المفصل، ج۴، ص۱۵۹.
۲۲. توبه/سوره۹، آیه۴۵ ۴۶.    
۲۳. توبه/سوره۹، آیه۸۶.    
۲۴. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۲.    
۲۵. توبه/سوره۹، آیه۳۸.    
۲۶. توبه/سوره۹، آیه۵۴.    
۲۷. مائده/سوره۵، آیه۲۰ - ۲۶.    
۲۸. التفسیر الکبیر، ج۲۹، ص۱۶.    
۲۹. نجم/سوره۵۳، آیه۳۹.    
۳۰. آل عمران/سوره۳، آیه۱۴۶.    
۳۱. المیزان، ج۴، ص۴۱.
۳۲. توبه/سوره۹، آیه۸۸.    
۳۳. نساء/سوره۴، آیه۱۴۲.    
۳۴. مائده/سوره۵، آیه۲۱ - ۲۶.    
۳۵. نساء/سوره۴، آیه۱۴۲.    
۳۶. توبه/سوره۹، آیه۵۴.    
۳۷. التبیان، ج۵، ص۲۳۸.    
۳۸. مجمع البیان، ج۵، ص۶۹.
۳۹. المیزان، ج۹، ص۳۰۸.
۴۰. المیزان، ج۵، ص۱۱۷.    
۴۱. التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص۸۳ - ۸۴.
۴۲. تفسیر قرطبی، ج۵، ص۴۲۲.    
۴۳. التبیان، ج۳، ص۳۶۵.    
۴۴. جامع البیان، ج۵، ص۴۵۰.
۴۵. التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص۸۳ - ۸۴.
۴۶. طه/سوره۲۰، آیه۴۲.    
۴۷. جامع البیان، ج۱۶، ص۲۱۱ - ۲۱۲.
۴۸. مجمع البیان، ج۷، ص۲۳.    
۴۹. تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۱۹۸ ۱۹۹.    
۵۰. انبیاء/سوره۲۱، آیه۲۰.    
۵۱. فصّلت/سوره۴۱، آیه۴۸.    
۵۲. مفردات، ص۳۷۱، «فتر».    
۵۳. روض الجنان، ج۱۳، ص۲۱۴.
۵۴. کتاب مقدس، اعداد ۱۳:۱ - ۳.
۵۵. کتاب مقدس، ۱۳:۳۰.
۵۶. مجمع البیان، ج۳، ص۳۱۰.    
۵۷. فتح القدیر، ج۲، ص۲۷.
۵۸. مائده/سوره۵، آیه۲۲.    
۵۹. الصافی، ج۲، ص۲۵.    
۶۰. فتح القدیر، ج۲، ص۲۸.
۶۱. تفسیر قرطبی، ج۶، ص۱۲۹.    
۶۲. تفسیر قرطبی، ج۶، ص۱۲۷ - ۱۲۸.    
۶۳. بقره/سوره۲، آیه۲۴۹.    
۶۴. پرتوی از قرآن، ج۲، ص۱۸۵ - ۱۸۸.
۶۵. المیزان، ج۲، ص۲۸۳ - ۲۸۴.    
۶۶. التبیان، ج۵، ص۲۷۸.    
۶۷. مجمع البیان، ج۵، ص۱۰۳.    
۶۸. التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۱۵۸.
۶۹. التبیان، ج۳، ص۳۱۴.    
۷۰. روض الجنان، ج۶، ص۹۷.
۷۱. مجمع البیان، ج۳، ص۱۸۰.    
۷۲. نساء/سوره۴، آیه۱۰۴.    
۷۳. آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۹ - ۱۴۰.    
۷۴. محمد/سوره۴۷، آیه۳۵.    
۷۵. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۲.    
۷۶. جوامع الجامع، ج۱، ص۵۳۴.
۷۷. تفسیر قرطبی، ج۸، ص۱۴۱.    
۷۸. التبیان، ج۵، ص۲۱۹.    
۷۹. تفسیر قرطبی، ج۸، ص۱۴۱.    
۸۰. توبه/سوره۹، آیه۳۸.    
۸۱. تفسیر قرطبی، ج۸، ص۱۴۱.    
۸۲. توبه/سوره۹، آیه۳۹ - ۴۰.    
۸۳. توبه/سوره۹، آیه۴۵.    
۸۴. التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۷۹.    
۸۵. الکشاف، ج۲، ص۱۹۳.
۸۶. الصافی، ج۲، ص۳۴۶.    
۸۷. التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۷۹.    
۸۸. التبیان، ج۵ ص۲۳۰.    
۸۹. تفسیر ثعلبی، ج۵، ص۵۱.    
۹۰. توبه/سوره۹، آیه۴۶.    
۹۱. التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۷۹.    
۹۲. توبه/سوره۹، آیه۴۷.    
۹۳. التبیان، ج۵، ص۲۷۴.    
۹۴. التبیان، ج۵، ص۲۷۴.    
۹۵. تفسیر مقاتل، ج۲، ص۶۴.    
۹۶. مجمع البیان، ج۵، ص۱۲۸.
۹۷. توبه/سوره۹، آیه۸۶.    
۹۸. التبیان، ج۳، ص۲۵۴.    
۹۹. مجمع البیان، ج۳، ص۱۲۸.    
۱۰۰. جوامع الجامع، ج۱، ص۴۱۶.    
۱۰۱. التحریر والتنویر، ج۴، ص۱۸۴.
۱۰۲. التفسیر الوسیط، ج۳، ص۲۱۵.    
۱۰۳. نساء/سوره۴، آیه۷۲ ۷۳.    
۱۰۴. انفال/سوره۸، آیه۴۳.    
۱۰۵. احزاب/سوره۳۳، آیه۱۳.    
۱۰۶. بقره/سوره۲، آیه۲۸۲.    
۱۰۷. فقه القرآن، ج۱، ص۳۷۸، ۴۰۳.    
۱۰۸. انعام/سوره۶، آیه۶۱.    
۱۰۹. المیزان، ج۷، ص۱۳۲.    




جعبه ابزار