• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

توریه در قران(اصلی)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



توریه اصطلاحی در متون دینی به معنای انتقال دادن معنایی جز مفهوم مراد از لفظ به مخاطب، هنگام سخن گفتن است.



توریه از ریشه «و -ر -ی» به معنای پنهان کردن، پوشانیدن و افشا نکردن راز است.
در اصطلاح متون اسلامی
[۵] المصباح المنیر، «وری» .
و فقها
[۷] الموسوعة الفقهیه، ج۱۲، ص۲۴۸.
[۸] القاموس الجامع، ص۹۳.
توریه آن است که متکلم از سخن خود مفهومی جز آنچه مخاطب از آن می‌فهمد یعنی معنایی خلاف ظاهر اراده کند.
در متون حدیثی و فقهی، به ویژه فقه اهل سنت ، کاربرد واژه «مِعْراض» (جمع آن معاریض) درباره توریه رواج دارد. این تعبیر برگرفته از حدیث منسوب به پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم:«إنّ فی المعاریض لَمَنْدوحةً عن الکذب»
[۹] فتح الباری، ج۱۰، ص۴۹۰.
[۱۰] السنن الکبری، ج۱۰، ص۱۹۹.
است؛ همچنین گاه تعابیری دیگر مانند تأویل
[۱۱] قواعدالاحکام، ج۳، ص۲۸۲.
[۱۲] المغنی، ج۱۱، ص۲۴۲.
و تعریض
[۱۳] اعلام الموقعین، ج۳، ص۲۳۵.
به معنای توریه به کار رفته‌اند.
واژه توریه در قرآن کریم نیامده است؛ ولی در احادیث و منابع تفسیری و ادبی آیات متعددی از قرآن مانند ۷۶ - ۷۸ انعام ؛۷۶ یوسف ؛۶۳ انبیاء ؛۸۶ صافّات از مصادیق توریه به شمار رفته‌اند. از این آیات و مانند آن‌ها، کاربرد توریه را در سیره شماری از پیامبران و اولیای الهی و نیز مشروعیت و حتی ضرورت توریه را در شرایط خاص می‌توان استنباط کرد.


توریه که در منابع ادبی و علوم قرآنی ایهام ، تخییل ، مغالطه و توجیه نیز خوانده می‌شود
[۱۸] الایضاح فی علوم البلاغه، ج۲، ص۴۹۹.
، به تعبیر منابع مذکور آن است که لفظی که دارای دو معنای دور و نزدیک است (هر دو معنا حقیقی باشند یا یکی حقیقی و دیگری مجازی) به کار برده شود و به اتکای قرینه‌ای مخفی معنای دور از آن اراده شود، در حالی که مخاطب گمان کند که معنای نزدیک مراد است.
[۲۱] المطول، ص۴۲۵.
[۲۲] جواهرالبلاغه، ص۳۱۰ - ۳۱۱.
شماری از مؤلفان بر آن‌اند که این، معنای « توریه عرفی » است و در « توریه بدیعی » هر دو معنا مراد جدّیِ گوینده به شمار می‌روند و چه بسا هر دو در یک درجه از ظهور و خفا باشند.
[۲۴] الرافد فی علم الاصول، ص۲۳۲۲.

توریه را در منابع ادبی و علوم قرآنی بر گونه‌های مختلف دانسته و شماری از آیات قرآن کریم را بیانگر مصداقی از توریه یا برخی از اقسام آن انگاشته‌اند. مهم‌ترین اقسام توریه عبارت‌اند از:

۲.۱ - توریه مرشحه

و آن توریه‌ای است که لفظ، قرینه‌ای سازگار با معنای نزدیک دربرداشته باشد که مراد متکلم نیست.
[۲۵] خزانة الادب، ج۲، ص۲۴۵.
[۲۶] جواهرالبلاغه، ص۳۱۰.
علمای بدیع آیه ۴۷ ذاریات :«والسَّماءَ بَنَینها بِاَییدٍ» را مصداق این نوع توریه شمرده‌اند، زیرا واژه «بَنَینها» در آیه با معنای نزدیک «اَیْدٍ» یعنی دستان سازگاری و تناسب دارد؛ ولی به سبب استحاله وجود دست برای خداوند متعالی، این معنا قطعا مراد نیست و معنای دور یعنی قدرت مراد است
[۲۸] خزانة الادب، ج۲، ص۲۴۵. .
[۲۹] المطول، ص۴۲۵.
؛ همچنین برخی آیه ۲۹ توبه را بیانگر نمونه‌ای از توریه مرشحه دانسته‌اند:«حَتّی یُعطوا الجِزیَةَ عَن یَدٍ وهُم صغِرون»؛ زیرا مراد از «یَدٍ» در آیه، ذلّت و خواری است، هرچند واژه اعطاء (یُعطوا) با «ید» به معنای دست همخوانی دارد.
[۳۲] جواهرالبلاغه، ص۳۱۱.
آیاتی دیگر هم در پاره‌ای منابع
[۳۴] البرهان فی علوم القرآن، ج۳، ص۴۴۵ - ۴۴۶.
بیانگر برخی از مصادیق این نوع توریه به شمار رفته‌اند؛ از جمله ۴۲ یوسف :«اذکُرنی عِندَ رَبِّکَ فَاَنسهُ الشَّیطنُ ذِکرَ رَبِّهِ»، ۱۴۳ بقره :«وکَذلِکَ جَعَلنکُم اُمَّةً وسَطًا لِتَکونوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ ویَکونَ الرَّسولُ عَلَیکُم شَهیدًا» و ۶ الرحمن :«والنَّجمُ والشَّجَرُ یَسجُدان».

۲.۲ - توریه مجرده

و آن توریه‌ای است که لفظ آن قرینه‌ای همخوان با معنای نزدیک دربرنداشته باشد؛ مانند آیه ۵ طه :«اَلرَّحمنُ عَلَی العَرشِ استَوی» که مراد از استواء در آن، استیلا یافتن است نه مستقر شدن و متضمن هیچ قرینه‌ای نیست که هماهنگ با معنای نزدیک (استقرار) باشد.
[۳۹] خزانة الادب، ج۲، ص۲۴۳ - ۲۴۴.
برخی مؤلفان
[۴۱] جواهرالبلاغه، ص۳۱۰.
آیه ۶۰ انعام را نیز بیانگر مصداقی از این نوع توریه دانسته‌اند.

۲.۳ - توریه مبینه

و آن توریه‌ای است که یکی از لوازم معنای دور در آن ذکر شود.
[۴۳] جواهرالبلاغه، ص۳۱۰. .
[۴۴] خزانة الادب، ج۲، ص۲۴۶.


۲.۴ - توریه مهیاه

این توریه تنها در صورتی واقع می‌شود که لفظ مورد نظر با لفظی دیگر، پیش از لفظ توریه یا پس از آن، همراه باشد.
[۴۵] جواهرالبلاغه، ص۳۱۰.
[۴۶] خزانه الادب، ج۲، ص۲۴۷.

در برخی منابع، آیاتِ متعددی بیانگر برخی از مصادیق توریه به شمار رفته‌اند، بدون این‌که به نوع توریه مطرح شده در این آیات تصریح شده باشد.
[۴۷] البرهان فی علوم القرآن، ج۳، ص۴۴۵ - ۴۴۶.



مسئله مهم نسبت توریه با کذب ، در منابع تفسیری، حدیثی و فقهی مورد توجه قرار گرفته است. به نظر مشهور، توریه ماهیتا با کذب متفاوت است و اصولاً مصداق دروغگویی به شمار نمی‌رود، زیرا سخنی را می‌توان کذب دانست که مقصود متکلم از آن با واقعیت منطبق نباشد و توریه چنین نیست.
[۴۹] المکاسب، ج۲، ص۱۶ - ۱۸.
[۵۰] مصباح الفقاهه، ج۱، ص۳۹۵ - ۳۹۸.
در حدیث نبویِ یاد شده در آغاز مقاله، توریه گشایشی برای پرهیز از کذب قرار داده شده است.
[۵۱] فتح الباری، ج۱۰، ص۴۹۰.
[۵۲] السنن الکبری، ج۱۰، ص۱۹۹.
فقهای شیعه
[۵۳] المقنعه، ص۵۵۶ - ۵۵۷.
و اهل سنت
[۵۵] مغنی المحتاج، ج۴، ص۳۲۱.
[۵۶] نیل الاوطار، ج۹، ص۱۱۰ - ۱۱۱.
با استناد به این حدیث و ادله دیگر توریه را تدبیر برای خروج از کذب در موارد اضطرار به شمار آورده‌اند که بر کذب نبودن توریه دلالت دارد؛ ولی برخی فقها با این استدلال که معیار صدق و کذب سخن، انطباق «مفهوم ظاهر» آن با واقعیت است نه انطباق «معنای مراد» با واقعیت و استدلال‌های دیگر، توریه را نوعی کذب دانسته‌اند.
[۵۷] قوانین الاصول، ج۱، ص۴۱۹.
[۵۸] بدایع الافکار، ص۲۶۲.
[۵۹] کتب و رسائل و فتاوی ابن تیمیه فی الفقه، ج۲۸، ص۲۲۳.
شماری دیگر در برخی فروض، توریه را مصداق کذب شمرده‌اند.
[۶۰] جواهر الکلام، ج۱۱، ص۳۸۹.
[۶۱] انوار الفقاهه، ص۴۰۷ - ۴۰۸.
برخی از کسانی که توریه را کذب ندانسته‌اند، بر آن‌اند که مفسده کذب یعنی در جهل افکندنِ شنونده، در توریه نیز وجود دارد.
[۶۲] اعلام الموقعین، ج۳، ص۲۳۶.
نظّام، صدقِ خبر را مطابقت آن و کذب خبر را مطابق نبودن آن با اعتقاد خبردهنده شمرده است.
[۶۳] المطول، ص۳۹.
جاحظ ، صدق خبر را مطابقت آن با واقع و اعتقاد (هر دو) و کذب را مطابقت نداشتن آن با هر دو دانسته و موارد دیگر را نه صدق شمرده و نه کذب.
[۶۴] مصباح الفقاهه، ج۱، ص۳۹۷.
بنابر حدیثی
[۶۵] الکافی، ج۲، ص۳۴۱.
منقول از امام صادق علیه‌السلام اصلاح میان مردم نه صدق است و نه کذب، بلکه واسطه میان آن دو است. در توضیح حدیث گفته‌اند که مراد از کذب، کذب به قصد اصلاح میان مردم است که نه تنها مذموم نیست، بلکه چه بسا واجب است و از این رو، سزاوار است چنین سخنی کذب نامیده نشود.
[۶۶] شرح اصول الکافی، ج۹، ص۴۰۲ - ۴۰۳.
برخی بر آن‌اند که توریه ذاتا صدق به شمار می‌رود؛ ولی توریه کننده نه صادق است نه کاذب.
[۶۷] شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۱۷۵.

در روایتی
[۶۸] مسند احمد، ج۲، ص۴۰۳ - ۴۰۴.
[۶۹] صحیح البخاری، ج۴، ص۱۱۲
[۷۰] صحیح البخاری، ج۶، ص۱۲۱.
منسوب به پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به سه مورد کذب در سیره حضرت ابراهیم علیه‌السلام اشاره شده که دو مورد آن در قرآن کریم آمده است.
به نظر بسیاری از فقها و مفسران شیعه و اهل سنت
[۷۴] التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۸۵ - ۱۸۶.
[۷۵] مصباح الفقاهه، ج۱، ص۳۹۹ - ۴۰۰.
، این روایت را به ادله‌ای، از جمله نسبت دادن کذب به انبیا ، که با عصمت آنان سازگار نیست، نمی توان معتبر دانست. برخی از اهل سنت گفته‌اند که مراد از کذب در روایت، توریه است نه کذب محض یا کذب حقیقی.
[۷۶] المبسوط، ج۳۰، ص۲۱۱.
[۷۷] تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۱۵.
[۷۸] فتح الباری، ج۶، ص۲۷۷ - ۲۷۸.
مفسران به همین دلیل، این تفسیر مجاهد را از آیه ۸۲ سوره شعراء :«اَطمَعُ اَن یَغفِرَلی خَطیٔتی یَومَ الدّین» که مراد از واژه «خطیئه» دراین آیه سخنان کذب حضرت ابراهیم علیه‌السلام در آیات مذکور است، مردود شمرده‌اند.
[۸۱] فتح القدیر، ج۴، ص۱۰۵.
فقهایی
[۸۲] صحیح مسلم، ج۱۶، ص۱۵۸.
[۸۳] فتح الباری، ج۵، ص۲۲۰.
[۸۴] نیل الاوطار، ج۸، ص۸۴.
که به گونه مطلق کذب را جایز ندانسته‌اند، موارد تجویز کذب در احادیث (از جمله جواز کذب در جنگ) را بر توریه حمل کرده و مراد احادیث مزبور را کذب واقعی و صریح نشمرده‌اند، هرچند به نظر مشهور، کذب در این موارد اضطراری جایز ولی توریه سزاوارتر است.
[۸۵] نیل الاوطار، ج۸، ص۸۴ - ۸۵.



برپایه برخی احادیث، گاه به اقتضای مصالح مهمی پیامبران و اولیای الهی درباره برخی امور به روش توریه رفتار می‌کردند ؛ همچنین کاربرد توریه از سوی برخی صالحان، مانند مؤمن آل فرعون ، در منابع تفسیری و حدیثی گزارش شده است.
[۸۹] تفسیر منسوب به امام عسکری، ص۳۵۶ - ۳۵۷.
در شماری از آیات قرآن سخنانی از زبان پیامبران علیهم‌السلام نقل شده که به نظر غالب مفسران مصداق توریه است؛ ولی برخی مفسران بدین استناد که سخن گفتن به روش توریه موجب سلب اعتماد مردم از پیامبران می‌شود، این کار را بر آنان روا نشمرده‌اند. بسیاری از مفسران نیز توریه را تنها در امر تبلیغ دین و رسالت بر انبیا علیهم‌السلام ناروا دانسته و به وقوع آن در سیره پیامبران به حکم ضرورت قائل‌اند.
[۹۲] مجمع البیان، ج۷، ص۸۶.

شماری از مهم‌ترین مصادیق توریه پیامران و اولیای الهی به استناد آیات قرآن عبارت‌اند از:

۴.۱ - توریه ابراهیم

در منابع تفسیری دو آیه مصداق توریه حضرت ابراهیم علیه‌السلام به شمار رفته است:
أ . آیات ۸۸ ۸۹ صافات که بنابر مفاد آن‌ها، آن حضرت پس از نگریستن به ستارگان گفت که من بیمارم:«فَنَظَرَ نَظرَةً فِی النُّجوم • فَقالَ اِنّی سَقیم». در تفسیر این دو آیه وجوهی گفته‌اند که بیش‌تر آن‌ها مصداق توریه به شمار می‌روند:
یک. وی با دیدن ستارگان پی برد که در آینده بیمار خواهد شد.
[۹۵] مجمع البیان، ج۸، ص۷۰۲.
[۹۷] زادالمسیر، ج۶، ص۳۰۰.

دو. مراد از بیماری، مرض منجر به مرگ است.
[۹۸] مجمع البیان، ج۸، ص۷۰۲ - ۷۰۳.

سه. مراد، قابلیت و استعداد بیمار شدن است که در همه انسان‌ها وجود دارد.
[۱۰۰] شرح اصول الکافی، ج۱۲، ص۲۵.

چهار. منظور آن حضرت، بیماریِ روحی ناشی از کفر مردم
[۱۰۱] مجمع البیان، ج۸، ص۷۰۲.
[۱۰۲] تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۱۵.
[۱۰۳] زادالمسیر، ج۶، ص۳۰۰ - ۳۰۱.
یا تأثیر نداشتن حجّتِ او بر قلوب آنان
[۱۰۴] شرح اصول الکافی، ج۱۲، ص۲۵.
بوده است.
پنج. به نظر برخی، مراد از سقم ، حالت شک و تزلزل در مسیر تحصیل یقین و ایمان است. که البته این دیدگاه مردود شمرده شده است.
[۱۰۵] مجمع البیان، ج۸، ص۷۰۲.

شش. با دیدن نجوم و پی بردن به مصائب امام حسین علیه‌السلام قلب او شکسته شد.
[۱۰۶] شرح اصول الکافی، ج۱۲، ص۲۵.

هفت. وی واقعا بیمار بوده است.
[۱۰۷] شرح اصول الکافی، ج۱۲، ص۲۵. .
[۱۰۸] زادالمسیر، ج۶، ص۳۰۰.
به نظر برخی مفسران مراد ابراهیم علیه‌السلام از بیماری، طاعون بوده که مردم آن عصر بسیار از آن وحشت داشتند.
[۱۱۰] تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۱۵.

ب . آیه ۶۳ انبیاء که مفاد آن، خطاب آن حضرت است به بت پرستان در این باره که شکستن بت‌ها کار بت بزرگ بوده و اگر آنان سخن می‌گویند، از آن‌ها بپرسید:«بَل فَعَلَهُ کَبیرُهُم هذا فَسٔلوهُم اِن کانوا یَنطِقون». مفسران درباره مراد حضرت ابراهیم علیه‌السلام از این سخن آرای گوناگونی دارند و برخی آن را بر توریه حمل کرده‌اند؛ از جمله:
یک. مراد، زمینه سازی برای موضع گیری منفی در برابر بت پرستی
[۱۱۳] فتح الباری، ج۶، ص۲۷۸.
[۱۱۴] التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۸۵-۱۸۶.
[۱۱۵] شرح اصول الکافی، ج۹، ص۴۰۴.
و به تعبیر برخی ، تحمیل شکست بر بت پرستان در مقام احتجاج و استدلال همراه با استهزای آنان بوده است.
دو . مراد آن حضرت این بوده که اگر این بت‌ها سخن می‌گویند، شکستن آن‌ها کار بت بزرگ بوده است؛ به بیان دیگر، آن حضرت سخن خود را بر شرطی محال تعلیق کرده تا بطلان مدعای بت پرستان را ثابت کند.
[۱۱۷] التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۸۵.
[۱۱۸] شرح اصول الکافی، ج۹، ص۴۰۴ - ۴۰۵.
شماری از احادیث مؤید این دیدگاه‌اند.
سه . این سخن، حکایت رویه و مذهب بت پرستان است نه نظر شخصی خود ابراهیم علیه‌السلام.
[۱۲۲] التفسیرالکبیر، ج۲۲، ص۱۸۵.

چهار . به نظر کسائی باید بر کلمه «فَعَلَهُ» وقف کرد و «کَبیرُهُم» را ابتدای جمله بعدی به شمار آورد؛ یعنی این کار را فاعل آن انجام داده و بزرگِ بتان این است.
[۱۲۴] التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۸۵.

پنج . آن حضرت بر اثر خشم وناراحتی از پرستش بت بزرگ از جانب بت پرستان، اقدام به شکستن بت‌ها کرده و از این رو، این کار را به سببِ اصلی یعنی بت بزرگ اسناد داده است.
[۱۲۸] فتح الباری، ج۶، ص۲۷۸.
[۱۲۹] شرح اصول الکافی، ج۹، ص۴۰۴.

شش . باید بر کلمه «کَبیرُهُم» وقف کرد و ابراهیم علیه‌السلام از این واژه نفس خود را اراده کرده، زیرا انسان از هر بتی بزرگ‌تر است
[۱۳۰] التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۸۵.
؛ همچنین برخی از مفسران، خدا دانستن ماه و ستاره و خورشید از سوی ابراهیم علیه‌السلام در آیات ۷۶- ۷۸ انعام را مصداق توریه دانسته‌اند که در جهت آگاه کردن مردم به مخلوق بودن آن‌ها ارائه شده است
[۱۳۲] کنزالدقایق، ج۱، ص۱۲۵.
؛ اما در مقابل، برخی از مفسران اهل سنت برآن‌اند که این سخنان بر وجه حقیقت بیان شده و مربوط به دوران پیش از بلوغ آن حضرت بوده که در پی یافتن حق بوده است.
[۱۳۵] التسهیل، ج۲، ص۱۴.


۴.۲ - توریه حضرت یوسف و برادران او

از جمله مصادیق توریه در منابع تفسیری و حدیثی، نسبت دادن سرقت به برادران حضرت یوسف علیه‌السلام از جانب منادی در آیه ۷۰ یوسف است:«... جَعَلَ السِّقایَةَ فی رَحلِ اَخیهِ ثُمَّ اَذَّنَ مُؤَذِّنٌ اَیَّتُهَا العیرُ اِنَّکُم لَسرِقون». برخی مفسران بر آن‌اند که مراد از سرقت مذکور در آیه، دزدیدن حضرت یوسف از پدرش توسط برادران اوست.
[۱۴۰] التفسیر الکبیر، ج۱۸، ص۱۷۹.
شماری دیگر آن را بر استفهام حمل کرده‌اند.
[۱۴۳] بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۴۱.
برخی دیگر گفته‌اند که مأموران بدون دستور حضرت یوسف و در حالی که از قرار داشتنِ ظرف پادشاه در بار بنیامین آگاه نبودند، این سخن را بر زبان راندند. هرچند از ظاهر آیه شریفه برمی‌آید که این سخن گفته منادی بوده، از آن رو که ظاهرا وی به فرمان یوسف علیه‌السلام این کار را انجام داده، در شماری از احادیث این سخن توریه حضرت یوسف علیه‌السلام به شمار رفته و به وی اسناد داده شده است ؛ همچنین برخی مفسران مفاد آیه ۸۸ یوسف را نوعی توریه از جانب برادران یوسف در برابر او دانسته‌اند:«اِنَّ اللّهَ یَجزِی المُتَصَدِّقین»، زیرا آنان که وی را مؤمن نمی‌دانستند به جای آن‌که بگویند خداوند به تو به سبب صدقه دادنت پاداش می‌دهد، موضوع را با تعبیری کلّی بیان کردند تا موهم این باشد که مرادشان شخص یوسف علیه‌السلام است.

۴.۳ - توریه حضرت موسی

برخی مفسران آیه ۷۳ کهف را از مصادیق توریه حضرت موسی علیه‌السلام دانسته‌اند:«قالَ لاتُؤاخِذنی بِما نَسیتُ». این آیه خطابِ آن حضرت را به خضر علیه‌السلام دربردارد. برخی منابع مفاد آیه را آن دانسته‌اند که مرا به خاطر آنچه فراموش کردم (یعنی توصیه خضر علیه‌السلام به او مبنی بر پرهیز از پرسش درباره کارهای وی) مؤاخذه مکن. شماری از تفاسیر مراد از نسیان را ترک کردن دانسته و گفته‌اند که مراد موسی علیه‌السلام خودداری از عمل کردن به تعهّد خود به حضرت خضر بوده است
[۱۵۶] مجمع البیان، ج۶، ص۷۴۷.
؛ ولی برخی مفسران بر این عقیده‌اند که آن حضرت توصیه خضر و تعهد خود را فراموش نکرده بود، بلکه از باب توریه خود را ناسی معرفی کرده است ؛ همچنین در پاره‌ای تفاسیر این گفته حضرت موسی علیه‌السلام به فرعون (درباره قتل شخص قبطی) که در آیه ۲۰ شعراء نقل شده:«قالَ فَعَلتُها اِذًا واَنَا مِنَ الضّالّین» از مصادیق توریه آن حضرت به شمار رفته است. آنان مراد از «ضال» را در این آیه، راه گم کرده یا غافل از فرجام کار دانسته‌اند نه گمراه از طریق حق.

۴.۴ - توریه مؤمن آل فرعون

از جمله مصادیق توریه صالحان در قرآن، توریه حزقیل ، مؤمن آل فرعون است. برپایه برخی احادیث، آیه ۴۵ غافر به ماجرایی اشاره کرده که میان مؤمن آل فرعون و فرعون رخ داد و این ماجرا آن بود که فرعون بر اثر سعایت برخی از اطرافیانش درصدد برآمد از عقاید و افکار او آگاه شود و وی با توریه جان خود را نجات داد و فرعون سعایت کنندگان را مجازات کرد
[۱۶۳] البرهان، ج۴، ص۷۶۱.
:«فَوَقهُ اللّهُ سَیِّٔاتِ ما مَکَروا وحاقَ بِٔلِ فِرعَونَ سوءُ العَذاب».

۴.۵ - توریه در سیره پیامبر اکرم

در منابع سیره و تاریخ مواردی از کاربرد توریه در سیره پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نقل شده است
[۱۶۶] شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۱۳۲.
؛ همچنین گفته‌اند که آن حضرت هنگامی که آهنگ سفر یا جهاد داشت، با توریه قصد خود را پنهان می‌کرد تا دشمنان از آن آگاه نشوند.
[۱۶۷] جامع السعادات، ج۲، ص۳۲۸.
[۱۶۸] فتح الباری، ج۸، ص۱۱۷.
آن حضرت سوگند سوید بن حنظله را مبنی بر آن‌که وائل بن حجر برادر اوست، با حمل کردن سخن او بر توریه تأیید فرمود.
[۱۶۹] سنن ابی داود، ج۲، ص۹۲.

از صحابیان و تابعین نیز موارد متعددی از توریه گزارش شده است.
[۱۷۰] المبسوط، ج۳۰، ص۲۱۳.
[۱۷۱] مغنی المحتاج، ج۴، ص۳۲۱.
در سیره امامان شیعه علیهم‌السلام و پیروان آن‌ها نیز توریه کردن به عنوان یکی از راه‌های تقیه در مورد اضطرار، شناخته و بر طبق آن رفتار می‌شده است.
[۱۷۲] الاحتجاج، ص۳۷۰ - ۳۷۱.
در احادیث منقول از امامان علیهم‌السلام تقیه و توریه مایه رحمت الهی بر شیعیان و موجب حفظ و سلامت مؤمنان از شر کافران و بدکاران خوانده شده است.
[۱۷۵] تفسیر منسوب به امام عسکری، ص۱۸۹.
[۱۷۶] الاحتجاج، ص۴۴۰.
پس از آن‌که عمار یاسر زیر فشار مشرکان مکه برای حفظ جان خود کلمه کفر را بر زبان راند، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم کار او را تأیید فرمود و آیه ۱۰۶ نحل نازل شد :«اِلاّ مَن اُکرِهَ وقَلبُهُ مُطمَئِنٌّ بِالایمنِ...»، بر این اساس، بسیاری از فقها تلفظ به کفر را در فرض اکراه حرام و موجب ارتداد ندانسته‌اند
[۱۸۳] تقریرات الحدود والتعزیرات، ج۲، ص۷۸.
[۱۸۴] واقع التقیة عند المذاهب، ص۴۶ - ۶۱.
؛ ولی برخی مفسران و فقها این آیه را بر توریه حمل کرده و بر آن‌اند که در صورت اکراه بر کفر لازم است اکراه شونده توریه کند و لفظ کفر را با توریه بر زبان آورد.

۴.۶ - حکم فقهی توریه

توریه ابتدایی یعنی توریه‌ای که بدوا بدون آن‌که ضرورتی، دروغ گفتن یا سوگند دروغ را تجویز کرده باشد، در برخی منابع فقهی با شرایطی تجویز و به احادیث استناد شده است.
[۱۸۸] القضاء الاسلامی، ج۲، ص۱۴ - ۱۶.
[۱۸۹] المکاسب المحرمه، ج۲، ص۴۷ - ۴۹.
فقیهانی که توریه یا برخی مصادیق آن را نوعی کذب به شمار آورده‌اند، آن را مانند کذب تنها به هنگام ضرورت جایز می‌شمارند.
[۱۹۱] احیاء علوم الدین، ج۹، ص۱۵۹۹.
در صورتی که شخص مضطر یا مکره برای دفع آزار و ستم دیگران از جان یا مال خود یا وابستگانش مجاز به یاد کردن سوگند دروغ باشد، فقها به استناد ادله فقهی به ویژه احادیث به جواز یا وجوب توریه قائل شده‌اند.
[۱۹۲] القضاء الاسلامی، ج۲، ص۱۶ - ۱۸.
[۱۹۳] مغنی المحتاج، ج۴، ص۳۲۱.

از مهم‌ترین مستندات حدیثی این حکم فقهی، احادیثی‌اند که به سه آیه ۸۹ صافات ؛ ۶۳ انبیاء و ۷۰ یوسف درباره توریه حضرت ابراهیم علیه‌السلام و حضرت یوسف علیه‌السلام استناد کرده‌اند.
[۱۹۷] المکاسب المحرمه، ج۲، ص۱۹.
[۱۹۸] تأویل مختلف الحدیث، ص۳۸ - ۳۹.
سرخسی از جمله مستندات جواز توریه را آیه ۲۳۵ بقره دانسته که درباره «تعریض به خواستگاری» (خواستگاری کردن با لفظ غیر صریح) زنان در زمان عده است:«ولا جُناحَ عَلَیکُم فیما عَرَّضتُم بِهِ مِن خِطبَةِ النِّساءِ...»
[۲۰۰] المبسوط، ج۳۰، ص۲۱۱ - ۲۱۲.
؛ ولی به نظر سایر فقها
[۲۰۱] بدائع الصنائع، ج۳، ص۲۰۴.
، موضوع مورد بحث آیه، «خواستگاری با کنایه و تعریض » است که با توریه و معاریض تفاوت دارد. کیاالهراسی نیز برای جواز توریه به آیه ۷۶ و نیز سیره پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم در اقدام به توریه در برخی موارد استناد جسته است.
[۲۰۴] احکام القرآن، کیا الهراسی، ج۳ - ۴، ص۲۳۳ - ۲۳۴.


۴.۷ - شروط جواز توریه

مهم‌ترین شروط جواز توریه به موجب منابع فقهی عبارت‌اند از:
۱. توریه موجب ضایع کردن حق دیگران و روا داشتن ستم بر آنان نشود
[۲۰۶] صحیح مسلم، ج۱۴، ص۱۲۴.
[۲۰۷] فتح الباری، ج۱۰، ص۴۹۱.
[۲۰۸] فتح الباری، ج ۳، ص۱۳۷.
، بر این اساس، توریه هر یک از دو طرف دعوا که در واقع محق نباشد، جایز نیست و اگر یاد کننده سوگند ظالم باشد، سوگند برپایه نیت طرف دیگر دعوا (یعنی بر طبق معنایی که او از لفظ سوگند اراده کرده نه معنای توریه‌ای) صورت می‌گیرد و برای توریه کننده سودی دربرندارد.
[۲۰۹] القضاء الاسلامی، ج۲، ص۲۳.
[۲۱۰] المغنی، ج۱۲، ص۲۴۲ - ۲۴۴.

۲. توریه مفسده نداشته و مشمول عنوان حرام نباشد؛ مثلاً در معاملاتی که اظهار واقعیت واجب به شمار می‌رود، مانند بیع مرابحه (بیعی که در آن فروشنده قیمت خرید کالا و میزان سود خود را به خریدار اعلام کند)، توریه حرام است.
[۲۱۲] القضاء الاسلامی، ج۲، ص۲۳.
[۲۱۳] المبسوط، ج۱۳، ص۷۸.

۳. به نظر برخی فقها شرط جواز و به نظر برخی دیگر شرط وجوب آن، تحقق اضطرار به معنای عام خود است.
[۲۱۴] احیاء علوم الدین، ج۹، ص۱۵۹۹.
برخی صرفا وجود نیاز و مصلحت را لازم شمرده
[۲۱۷] اعلام الموقعین، ج۳، ص۲۳۶.
[۲۱۸] جامع السعادات، ج۲، ص۳۲۸.
و شماری دیگر
[۲۱۹] احیاء علوم الدین، ج۹، ص۱۵۹۹ - ۱۶۰۰.
[۲۲۰] جامع السعادات، ج۲، ص۳۲۸.
وجود اغراض خفیفی مانند تأدیب و مزاح کردن را کافی شمرده‌اند.
شرایط یاد شده برای جواز توریه، از دیدگاه فقهی شرط وجوب توریه هم هست؛ ولی مهم‌ترین شرط وجوب توریه در موارد اضطرار یا اکراه بر کذب ، توانایی مضطر یا مکره نسبت به توریه کردن است و در فرض ناتوانی او، توریه واجب نیست.
[۲۲۲] مغنی المحتاج، ج۳، ص۸۸.
البته برخی فقها با استناد به احادیثی که ذیل آیه ۱۰۶ نحل درباره عمار یاسر آمده، گفته‌اند که در موارد اضطرار بر سوگند دروغ ، حتی با توانایی یاد کننده سوگند بر توریه، توریه واجب نیست؛ با این استدلال که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم توریه را بر او واجب ندانسته است.


الاتقان، السیوطی (م. ۹۱۱ ق.)، به کوشش سعید المندوب، لبنان، دار الفکر، ۱۴۱۶ ق؛ الاحتجاج، ابومنصور الطبرسی (م. ۵۲۰ ق.)، به کوشش سید محمد باقر، دارالنعمان، ۱۳۸۶ ق؛ احکام القرآن، الجصاص (م. ۳۷۰ ق.)، به کوشش عبدالسلام محمد، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۵ ق؛ احکام القرآن، کیاالهراسی (م. ۵۰۴ ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۲۲ ق؛ احیاء علوم الدین، الغزالی (م. ۵۰۵ ق.)، بیروت، دار الکتب العربی؛ اعلام الموقعین، ابن قیم الجوزیة (م، ۷۵۱ ق.)، به کوشش طه عبدالرئوف، بیروت، دارالجیل، ۱۹۷۳ م؛ انوار التنزیل، البیضاوی (م. ۶۸۵ ق.)، به کوشش عبدالقادر، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۶ ق؛ انوار الفقاهه، المکارم الشیرازی، قم، هدف، ۱۴۱۵ ق؛ الایضاح فی علوم البلاغه، الخطیب القزوینی (م. ۷۳۹ ق.)، به کوشش محمد عبدالمنعم، بیروت، دار الکتب اللبنانی، ۱۳۹۵ ق؛ بحارالانوار، المجلسی (م. ۱۱۱۰ ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق؛ بدائع الصنائع، علاء الدین الکاشانی (م. ۵۸۷ ق.)، پاکستان، المکتبة الحبیبیة، ۱۴۰۹ق؛ بدایع الافکار، حبیب الله الرشتی (م. ۱۳۱۲ ق.)، قم، آل البیت علیهم‌السلام لاحیاء التراث؛ البرهان فی تفسیر القرآن، البحرانی (م. ۱۱۰۷ ق.)، قم، البعثة، ۱۴۱۵ ق؛ تأویل الآیات الظاهره، سیدشرف الدین علی الحسینی الاسترآبادی، (م. ۹۶۵ق.)، قم، مدرسة الامام المهدی (عج)، ۱۴۰۷ق؛ تأویل مختلف الحدیث، ابن قتیبة (م. ۲۷۶ ق.)، به کوشش اسماعیل اسعردی، بیروت، دار الکتب العلمیه؛ التبیان، الطوسی (م. ۴۶۰ ق.)، به کوشش احمد حبیب العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ ترتیب العین، خلیل (م. ۱۷۵ ق.)، به کوشش المخزومی و دیگران، دارالهجرة، ۱۴۰۹ ق؛ التسهیل لعلوم التنزیل، محمدبن احمد جزی الغرناطی (م. ۷۴۱ ق.)، لبنان، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۳ ق؛ تفسیر التحریر والتنویر، ابن عاشور (م. ۱۳۹۳ ق.)، تونس، الدار التونسیة، ۱۹۹۷ م؛ تفسیر الصافی، الفیض الکاشانی (م. ۱۰۹۱ ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۲ ق؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر (م. ۷۷۴ ق.)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفة، ۱۴۰۹ ق؛ التفسیر الکبیر، الفخر الرازی (م. ۶۰۶ ق.)، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ ق؛ تفسیر کنزالدقایق، المشهدی، (م. ۱۱۲۵ ق.)، به کوشش العراقی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۷ ق؛ التفسیر المنسوب الی الامام العسکری علیه‌السلام، به کوشش ابطحی، قم، مدرسه امام مهدی (عج)، ۱۴۰۹ ق؛ التفسیر المنیر، وهبة الزحیلی، بیروت، دار الفکر المعاصر، ۱۴۱۱ ق؛ تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و دیگران، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش؛ تفسیر نورالثقلین، العروسی الحویزی (م. ۱۱۱۲ ق.)، به کوشش رسولی محلاتی، اسماعیلیان، ۱۳۷۳ ش؛ تقریرات الحدود والتعزیرات، تقریر بحث الگلپایگانی، (م. ۱۴۱۴ ق.)؛ تیسیر الکریم الرحمان، عبدالرحمن بن ناصر السعدی (م. ۱۳۷۶ ق.)، به کوشش ابن عثیمین، بیروت، الرسالة، ۱۴۲۱ ق؛ جامع السعادات، محمد مهدی النراقی (م. ۱۲۰۹ ق.)، به کوشش کلانتر، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۸ ق؛ الجامع لاحکام القرآن، القرطبی (م. ۶۷۱ ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ ق؛ جامع المدارک، سید احمد الخوانساری (م. ۱۴۰۵ ق.)، به کوشش غفاری، تهران، مکتبة الصدوق، ۱۴۰۵ ق؛ جامع المقاصد، الکرکی (م. ۹۴۰ ق.)، قم، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، ۱۴۱۱ ق؛ جواهرالبلاغه، سید احمد هاشمی، به کوشش صدقی محمد جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ ق؛ خزانة الادب، عبدالقادر البغدادی (م. ۱۰۹۳ ق.)، به کوشش الطریفی والیعقوبی، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۹۹۸ م؛ الرافد فی علم الاصول، تقریر بحث السیستانی، السید منیر، قم، مکتب السیستانی، ۱۴۱۴ ق؛ زادالمسیر، ابن الجوزی (م. ۵۹۷ ق.)، به کوشش محمد عبدالرحمن، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ ق؛ زبدة البیان، المقدس الاردبیلی (م. ۹۹۳ ق.)، به کوشش بهبودی، تهران، المکتبة المرتضویه؛ سنن ابی داود، السجستانی (م. ۲۷۵ ق.)، به کوشش سعید محمد اللحام، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۰ ق؛ السنن الکبری، البیهقی (م. ۴۵۸ ق.)، بیروت، دار الفکر؛ شرح اصول کافی، محمد صالح مازندرانی (م. ۱۰۸۱ ق.)؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید (م. ۶۵۶ ق.)، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیة، ۱۳۷۸ ق؛ صحیح البخاری، البخاری (م. ۲۵۶ ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ ق؛ صحیح مسلم بشرح النووی، النووی (م. ۶۷۶ ق.)، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۷ ق؛ فتح الباری، ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ ق.)، بیروت، دارالمعرفه؛ فتح القدیر، الشوکانی (م. ۱۲۵۰ ق.)، بیروت، دارالمعرفه؛ القاموس الجامع للمصطلحات الفقهیه، عبداللّه عیسی الغدیری، بیروت، دارالمحجة البیضاء، ۱۴۱۸ ق؛ القاموس المحیط، الفیروزآبادی (م. ۸۱۷ ق.)، بیروت، دارالعلم؛ القضاء الاسلامی، الانصاری (م. ۱۲۸۱ ق.)، به کوشش میرزا حسین قلی، المؤسسة الاسلامیة، ۱۴۰۹ ق؛ قواعد الاحکام، العلامة الحلی (م. ۷۲۶ ق.)، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۱۳ ق؛ قوانین الاصول، میرزا ابوالقاسم القمی (م. ۱۲۳۱ ق.)، سنگی؛ الکافی، الکلینی (م. ۳۲۹ ق.)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ ش؛ مبانی حکومت اسلامی، جعفر سبحانی، ترجمه:الهامی، قم، مؤسسه سیدالشهداء، ۱۳۷۰ ش؛ الکشف والبیان، الثعلبی (م. ۴۲۷ ق.)، به کوشش ابن عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ ق؛ لسان العرب، ابن منظور (م. ۷۱۱ ق.)، قم، ادب الحوزة، ۱۴۰۵ ق؛ مجمع البحرین، الطریحی (م. ۱۰۸۵ ق.)، به کوشش احمد الحسینی، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۴۰۸ ق؛ مجمع البیان، الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.)، بیروت، دار المعرفة، ۱۴۰۶ ق؛ المحررالوجیز، ابن عطیة الاندلسی (م. ۵۴۶ ق.)، به کوشش عبدالسلام، لبنان، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۳ ق؛ مسالک الافهام الی تنقیح شرایع الاسلام، الشهید الثانی (م. ۹۶۵ ق.)، قم، معارف اسلامی، ۱۴۱۶ ق؛ مسند احمد، احمدبن حنبل (م. ۲۴۱ ق.)، بیروت، دار صادر؛ مصباح الفقاهه، تقریر بحث الخوئی (م. ۱۴۱۳ ق.)، توحیدی، قم، مکتبة الداوری؛ المصباح المنیر، الفیومی (م. ۷۷۰ ق.)، قم، دارالهجرة، ۱۴۰۵ ق؛ المطول، التفتازانی (م. ۷۹۱ ق.)، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۷ ق؛ مغنی المحتاج، محمد الشربینی (م. ۹۷۷ ق.)، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، ۱۳۷۷ ق؛ المغنی والشرح الکبیر، عبدالله بن قدامة (م. ۶۲۰ ق.) و عبدالرحمن بن قدامة (م. ۶۸۲ ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیه؛ المقنعه، المفید (م ۴۱۳ ق.)، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۰ ق؛ المکاسب، الانصاری (م. ۱۲۸۱ ق.)، به کوشش لجنة التحقیق، المؤتمر العالمی، ۱۴۲۰ ق؛ المکاسب المحرمه، امام خمینی قدس سره، قم، اسماعیلیان، ۱۴۱۰ ق؛ الموسوعة الفقهیه، کویت، وزارة الاوقاف والشئون الاسلامیة، ۱۴۱۰ ق؛ المیزان، الطباطبایی (م. ۱۴۰۲ ق.)، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق؛ النکت والعیون، الماوردی (م. ۴۵۰ ق.)، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۲ ق؛ النهایه، الطوسی (م. ۴۶۰ ق.)، به کوشش آغا بزرگ تهرانی، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۰ ق؛ نیل الاوطار، الشوکانی (م. ۱۲۵۵ ق.)، بیروت، دارالجیل، ۱۹۷۳ م؛ واقع التقیة عند المذاهب، نامرهاشم حبیب العمیدی؛ وقایة الاذهان، محمد رضا النجفی الاصفهانی (م. ۱۳۶۲ ق.)، قم، آل البیت علیهم‌السلام لاحیاء التراث، ۱۴۱۳ ق.


۱. العین، ج۸، ص۳۰۱.    
۲. لسان العرب، ج۱۵، ص۳۸۹ - ۳۹۰.    
۳. القاموس المحیط، ج۴، ص۳۹۹، «وری».    
۴. مجمع البحرین، ج۴، ص۴۹۳.    
۵. المصباح المنیر، «وری» .
۶. الاتقان، ج۲، ص۲۲۶.    
۷. الموسوعة الفقهیه، ج۱۲، ص۲۴۸.
۸. القاموس الجامع، ص۹۳.
۹. فتح الباری، ج۱۰، ص۴۹۰.
۱۰. السنن الکبری، ج۱۰، ص۱۹۹.
۱۱. قواعدالاحکام، ج۳، ص۲۸۲.
۱۲. المغنی، ج۱۱، ص۲۴۲.
۱۳. اعلام الموقعین، ج۳، ص۲۳۵.
۱۴. انعام /سوره۶، آیه۷۶-۷۸.    
۱۵. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۶.    
۱۶. انبیاء/سوره۲۱، آیه۶۳.    
۱۷. صافّات/سوره۳۷، آیه۸۹.    
۱۸. الایضاح فی علوم البلاغه، ج۲، ص۴۹۹.
۱۹. الاتقان، ج۲، ص۲۲۶ - ۲۲۸.    
۲۰. البرهان فی علوم القرآن، ج۳، ص۴۴۵ - ۴۴۷.    
۲۱. المطول، ص۴۲۵.
۲۲. جواهرالبلاغه، ص۳۱۰ - ۳۱۱.
۲۳. وقایة الاذهان، ص۸۸ - ۹۰.    
۲۴. الرافد فی علم الاصول، ص۲۳۲۲.
۲۵. خزانة الادب، ج۲، ص۲۴۵.
۲۶. جواهرالبلاغه، ص۳۱۰.
۲۷. ذاریات/سوره۵۱، آیه۴۷.    
۲۸. خزانة الادب، ج۲، ص۲۴۵. .
۲۹. المطول، ص۴۲۵.
۳۰. الاتقان، ج۲، ص۲۲۶.    
۳۱. توبه/سوره۹، آیه۲۹.    
۳۲. جواهرالبلاغه، ص۳۱۱.
۳۳. الاتقان، ج۲، ص۲۲۶ - ۲۲۷.    
۳۴. البرهان فی علوم القرآن، ج۳، ص۴۴۵ - ۴۴۶.
۳۵. یوسف/سوره۱۲، آیه۴۲.    
۳۶. بقره/سوره۲، آیه۱۴۳.    
۳۷. رحمن/سوره۵۵، آیه۶.    
۳۸. طه/سوره۲۰، آیه۵.    
۳۹. خزانة الادب، ج۲، ص۲۴۳ - ۲۴۴.
۴۰. الاتقان، ج۲، ص۲۲۶.    
۴۱. جواهرالبلاغه، ص۳۱۰.
۴۲. انعام/سوره۶، آیه۶۰.    
۴۳. جواهرالبلاغه، ص۳۱۰. .
۴۴. خزانة الادب، ج۲، ص۲۴۶.
۴۵. جواهرالبلاغه، ص۳۱۰.
۴۶. خزانه الادب، ج۲، ص۲۴۷.
۴۷. البرهان فی علوم القرآن، ج۳، ص۴۴۵ - ۴۴۶.
۴۸. الاتقان، ج۲، ص۲۲۶ - ۲۲۷.    
۴۹. المکاسب، ج۲، ص۱۶ - ۱۸.
۵۰. مصباح الفقاهه، ج۱، ص۳۹۵ - ۳۹۸.
۵۱. فتح الباری، ج۱۰، ص۴۹۰.
۵۲. السنن الکبری، ج۱۰، ص۱۹۹.
۵۳. المقنعه، ص۵۵۶ - ۵۵۷.
۵۴. جامع المقاصد، ج۶، ص۳۸.    
۵۵. مغنی المحتاج، ج۴، ص۳۲۱.
۵۶. نیل الاوطار، ج۹، ص۱۱۰ - ۱۱۱.
۵۷. قوانین الاصول، ج۱، ص۴۱۹.
۵۸. بدایع الافکار، ص۲۶۲.
۵۹. کتب و رسائل و فتاوی ابن تیمیه فی الفقه، ج۲۸، ص۲۲۳.
۶۰. جواهر الکلام، ج۱۱، ص۳۸۹.
۶۱. انوار الفقاهه، ص۴۰۷ - ۴۰۸.
۶۲. اعلام الموقعین، ج۳، ص۲۳۶.
۶۳. المطول، ص۳۹.
۶۴. مصباح الفقاهه، ج۱، ص۳۹۷.
۶۵. الکافی، ج۲، ص۳۴۱.
۶۶. شرح اصول الکافی، ج۹، ص۴۰۲ - ۴۰۳.
۶۷. شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۱۷۵.
۶۸. مسند احمد، ج۲، ص۴۰۳ - ۴۰۴.
۶۹. صحیح البخاری، ج۴، ص۱۱۲
۷۰. صحیح البخاری، ج۶، ص۱۲۱.
۷۱. صافّات/سوره۳۷، آیه۸۹.    
۷۲. انبیاء/سوره۲۱، آیه۶۳.    
۷۳. التبیان، ج۷، ص۲۶۰.    
۷۴. التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۸۵ - ۱۸۶.
۷۵. مصباح الفقاهه، ج۱، ص۳۹۹ - ۴۰۰.
۷۶. المبسوط، ج۳۰، ص۲۱۱.
۷۷. تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۱۵.
۷۸. فتح الباری، ج۶، ص۲۷۷ - ۲۷۸.
۷۹. شعراء/سوره۲۶، آیه۸۲.    
۸۰. تفسیر بیضاوی، ج۴، ص۲۴۳.    
۸۱. فتح القدیر، ج۴، ص۱۰۵.
۸۲. صحیح مسلم، ج۱۶، ص۱۵۸.
۸۳. فتح الباری، ج۵، ص۲۲۰.
۸۴. نیل الاوطار، ج۸، ص۸۴.
۸۵. نیل الاوطار، ج۸، ص۸۴ - ۸۵.
۸۶. بحارالانوار، ج۲، ص۲۰۹.    
۸۷. بحارالانوار، ج۲۶، ص۲۳۷.    
۸۸. بحارالانوار، ج ۵۲، ص۱۲۰.    
۸۹. تفسیر منسوب به امام عسکری، ص۳۵۶ - ۳۵۷.
۹۰. المیزان، ج۷، ص۲۲۸.    
۹۱. المیزان، ج ۱۷، ص۱۴۹.    
۹۲. مجمع البیان، ج۷، ص۸۶.
۹۳. نمونه، ج۱۹، ص۹۷.    
۹۴. صافّات /سوره۳۷، آیه۸۸-۸۹.    
۹۵. مجمع البیان، ج۸، ص۷۰۲.
۹۶. تفسیر قرطبی، ج۱۵، ص۹۲ - ۹۳.    
۹۷. زادالمسیر، ج۶، ص۳۰۰.
۹۸. مجمع البیان، ج۸، ص۷۰۲ - ۷۰۳.
۹۹. المنیر، ج۲۳، ص۱۱۵.    
۱۰۰. شرح اصول الکافی، ج۱۲، ص۲۵.
۱۰۱. مجمع البیان، ج۸، ص۷۰۲.
۱۰۲. تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۱۵.
۱۰۳. زادالمسیر، ج۶، ص۳۰۰ - ۳۰۱.
۱۰۴. شرح اصول الکافی، ج۱۲، ص۲۵.
۱۰۵. مجمع البیان، ج۸، ص۷۰۲.
۱۰۶. شرح اصول الکافی، ج۱۲، ص۲۵.
۱۰۷. شرح اصول الکافی، ج۱۲، ص۲۵. .
۱۰۸. زادالمسیر، ج۶، ص۳۰۰.
۱۰۹. نمونه، ج۱۹، ص۹۱ - ۹۲.    
۱۱۰. تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص۱۵.
۱۱۱. تفسیر قرطبی، ج۱۵، ص۹۳.    
۱۱۲. انبیاء/سوره۲۱، آیه۶۳.    
۱۱۳. فتح الباری، ج۶، ص۲۷۸.
۱۱۴. التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۸۵-۱۸۶.
۱۱۵. شرح اصول الکافی، ج۹، ص۴۰۴.
۱۱۶. حارالانوار، ج۶۹، ص۲۳۹.    
۱۱۷. التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۸۵.
۱۱۸. شرح اصول الکافی، ج۹، ص۴۰۴ - ۴۰۵.
۱۱۹. مصباح الفقاهه، ج۱، ص۶۱۴ - ۶۱۵.    
۱۲۰. بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۴۰.    
۱۲۱. الکشاف، ج۳، ص۱۲۴.    
۱۲۲. التفسیرالکبیر، ج۲۲، ص۱۸۵.
۱۲۳. بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۳۹.    
۱۲۴. التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۸۵.
۱۲۵. تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۳۰۰ - ۳۰۱.    
۱۲۶. بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۳۹ - ۲۴۰.    
۱۲۷. الکشاف، ج۳، ص۱۲۴.    
۱۲۸. فتح الباری، ج۶، ص۲۷۸.
۱۲۹. شرح اصول الکافی، ج۹، ص۴۰۴.
۱۳۰. التفسیر الکبیر، ج۲۲، ص۱۸۵.
۱۳۱. انعام/سوره۶، آیه۷۶-۷۸.    
۱۳۲. کنزالدقایق، ج۱، ص۱۲۵.
۱۳۳. التحریر والتنویر، ج۷، ص۳۱۹.    
۱۳۴. تیسیر الکریم الرحمن، ص۲۶۲.    
۱۳۵. التسهیل، ج۲، ص۱۴.
۱۳۶. تفسیر ثعلبی، ج۴، ص۱۶۴.    
۱۳۷. تفسیر ماوردی، ج۲، ص۱۳۶.    
۱۳۸. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۰.    
۱۳۹. التبیان، ج۶، ص۱۷۰.    
۱۴۰. التفسیر الکبیر، ج۱۸، ص۱۷۹.
۱۴۱. التبیان، ج۶، ص۱۷۰.    
۱۴۲. تفسیر قرطبی، ج۹، ص۲۳۱.    
۱۴۳. بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۴۱.
۱۴۴. التبیان، ج۶، ص۱۷۰.    
۱۴۵. بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۴۱.    
۱۴۶. بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۳۷ - ۲۳۸.    
۱۴۷. بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۴۱.    
۱۴۸. یوسف/سوره۱۲، آیه۸۸.    
۱۴۹. المحرر الوجیز، ج۳، ص۲۷۶.    
۱۵۰. تفسیر ثعلبی، ج۵، ص۲۵۲.    
۱۵۱. تفسیر قرطبی، ج۹، ص۲۵۴.    
۱۵۲. کهف/سوره۱۸، آیه۷۳.    
۱۵۳. الکشاف، ج۲، ص۷۳۵.    
۱۵۴. بحارالانوار، ج۱۳، ص۳۱۵ - ۳۱۶.    
۱۵۵. الکشاف، ج۲، ص۷۳۵.    
۱۵۶. مجمع البیان، ج۶، ص۷۴۷.
۱۵۷. الکشاف، ج۲، ص۷۳۵.    
۱۵۸. بحارالانوار، ج۱۳، ص۳۱۶.    
۱۵۹. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۰.    
۱۶۰. الصافی، ج۴، ص۳۱ - ۳۲.    
۱۶۱. نمونه، ج۱۵، ص۲۰۳ - ۲۰۴.    
۱۶۲. غافر /سوره۴۰، آیه۴۵.    
۱۶۳. البرهان، ج۴، ص۷۶۱.
۱۶۴. نورالثقلین، ج۴، ص۵۲۲.    
۱۶۵. بحارالانوار، ج۲۰، ص۲۳۹.    
۱۶۶. شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۱۳۲.
۱۶۷. جامع السعادات، ج۲، ص۳۲۸.
۱۶۸. فتح الباری، ج۸، ص۱۱۷.
۱۶۹. سنن ابی داود، ج۲، ص۹۲.
۱۷۰. المبسوط، ج۳۰، ص۲۱۳.
۱۷۱. مغنی المحتاج، ج۴، ص۳۲۱.
۱۷۲. الاحتجاج، ص۳۷۰ - ۳۷۱.
۱۷۳. بحارالانوار، ج۳۱، ص۵۰۳ - ۵۰۵.    
۱۷۴. بحارالانوار، ج۹۷، ص۱۳۱.    
۱۷۵. تفسیر منسوب به امام عسکری، ص۱۸۹.
۱۷۶. الاحتجاج، ص۴۴۰.
۱۷۷. بحارالانوار، ج۱۷، ص۳۲۸.    
۱۷۸. بحارالانوار، ج ۶۵، ص۳۳.    
۱۷۹. بحارالانوار، ج ۶۸، ص۱۵ - ۱۶.    
۱۸۰. بحارالانوار، ج ۷۲، ص۴۰۴ - ۴۰۷.    
۱۸۱. نحل/سوره۱۶، آیه۱۰۶.    
۱۸۲. التبیان، ج۶، ص۴۲۸.    
۱۸۳. تقریرات الحدود والتعزیرات، ج۲، ص۷۸.
۱۸۴. واقع التقیة عند المذاهب، ص۴۶ - ۶۱.
۱۸۵. التبیان، ج۸، ص۵۰۱.    
۱۸۶. احکام القرآن، جصاص، ج۳، ص۲۴۹.    
۱۸۷. تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۱۸۷.    
۱۸۸. القضاء الاسلامی، ج۲، ص۱۴ - ۱۶.
۱۸۹. المکاسب المحرمه، ج۲، ص۴۷ - ۴۹.
۱۹۰. مسالک الافهام، ج۹، ص۲۰۷.    
۱۹۱. احیاء علوم الدین، ج۹، ص۱۵۹۹.
۱۹۲. القضاء الاسلامی، ج۲، ص۱۶ - ۱۸.
۱۹۳. مغنی المحتاج، ج۴، ص۳۲۱.
۱۹۴. صافّات/سوره۳۷، آیه۸۹.    
۱۹۵. انبیاء/سوره۲۱، آیه۶۳.    
۱۹۶. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۰.    
۱۹۷. المکاسب المحرمه، ج۲، ص۱۹.
۱۹۸. تأویل مختلف الحدیث، ص۳۸ - ۳۹.
۱۹۹. بقره/سوره۲، آیه۲۳۵.    
۲۰۰. المبسوط، ج۳۰، ص۲۱۱ - ۲۱۲.
۲۰۱. بدائع الصنائع، ج۳، ص۲۰۴.
۲۰۲. زبدة البیان، ص۵۶۱.    
۲۰۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۶.    
۲۰۴. احکام القرآن، کیا الهراسی، ج۳ - ۴، ص۲۳۳ - ۲۳۴.
۲۰۵. مسالک الافهام، ج۹، ص۲۰۷.    
۲۰۶. صحیح مسلم، ج۱۴، ص۱۲۴.
۲۰۷. فتح الباری، ج۱۰، ص۴۹۱.
۲۰۸. فتح الباری، ج ۳، ص۱۳۷.
۲۰۹. القضاء الاسلامی، ج۲، ص۲۳.
۲۱۰. المغنی، ج۱۲، ص۲۴۲ - ۲۴۴.
۲۱۱. جواهرالکلام، ج۳۲، ص۲۰۷ - ۲۰۸.    
۲۱۲. القضاء الاسلامی، ج۲، ص۲۳.
۲۱۳. المبسوط، ج۱۳، ص۷۸.
۲۱۴. احیاء علوم الدین، ج۹، ص۱۵۹۹.
۲۱۵. مسالک الافهام، ج۹، ص۲۰۷.    
۲۱۶. مسالک الافهام، ج۹، ص۲۰۷.    
۲۱۷. اعلام الموقعین، ج۳، ص۲۳۶.
۲۱۸. جامع السعادات، ج۲، ص۳۲۸.
۲۱۹. احیاء علوم الدین، ج۹، ص۱۵۹۹ - ۱۶۰۰.
۲۲۰. جامع السعادات، ج۲، ص۳۲۸.
۲۲۱. النهایه، ص۵۵۹.    
۲۲۲. مغنی المحتاج، ج۳، ص۸۸.
۲۲۳. نحل /سوره۱۶، آیه۱۰۶.    
۲۲۴. جامع المدارک، ج۵، ص۶۶.    
۲۲۵. جامع المدارک، ج ۶، ص۱۱۵.    



مرکز دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «توریه».    



/spangt;



جعبه ابزار