توسعه در قرآن خام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
توسعه در لغت به معناى فراخى و وسعت و همخانواده توسع به معناى فراخى نمودن مقابل تضيق در امر و مكان است.
[۱] اصطلاح توسعه (Development)در قرن اخير در دو نظام متفاوت سرمايه دارى و سوسياليستى ظهور يافت كه كشورهاى در حال رشد مى بايست يكى از اين دو الگو را برمى گزيد.
[۲] انسان كه محرك، محور و هدف نهايى توسعه است، نيازها، اهداف و آرمان هاى بى شمارى دارد كه فرايند پيچيده، جامع و چند بعدى توسعه مى تواند روند دستيابى به آن ها را آسان تر كند، از اين رو توسعه برپايه خواسته هاى هر جامعه اى بايد بتواند براى گره هاى كور و تنگناها و معضلات اقتصادى، اجتماعى، سياسى و فرهنگى راه حلى پيدا كند، از اين رو ابعاد گوناگونى مانند اقتصادى، اجتماعى، سياسى، فرهنگى و ملى مى يابد.
[۳] از سال ۱۹۷۰ ميلادى اصطلاح توسعه ادارى نيز رواج يافت كه مراد از آن رشد كمى و كيفى در نظام ادارى است.
[۴] از ميان ابعاد گوناگون توسعه،
توسعه اقتصادى بيش از همه مورد توجه و اهتمام پژوهشگران حتى برنامه هاى دولت ها بوده است و مراد از آن رهايى از وابستگى اقتصادى و رسيدن به توليد صنعتى به جاى سنتى است. اعتقاد بر اين است كه توسعه اقتصادى به توسعه اجتماعى فراگيرى مى انجامد.
[۵] مفهوم توسعه به معناى امروزى آن اصطلاحى كاملاً نو بوده، نبايد انتظار داشت كه در قرآن، احاديث يا دانش هاى سنتى درباره آن بحث مشخص و مستقلى آمده باشد، چنان كه هيچ اصطلاح ديگرى معادل دقيق آن يافت نمى شود، بلكه تنها مى توان با رويكرد اخلاقى و عقيدتى، برداشت هايى درباره مؤلفه هاى توسعه، پيش فرض ها و زمينه هاى آن، راه هاى رسيدن به آن، عوامل مساعد و موانع و چالش هاى فراروى آن و آثار و فوايد آن ارائه كرد؛ يا آنكه برخى احكام فقهى اسلام درباره حوزه هاى توسعه را برشمرد كه كم و بيش در نوشته هاى معاصران به آن ها اشاره شده است.
مهم ترين آياتى كه به شكلى در اين گونه مباحث به كار گرفته شده اند، عبارت اند از آياتى كه انسان را به آبادسازى زمين (هود:۶۱)، ايجاد اصلاح و تغيير در خود (رعد:۱۱) و نيرومند ساختن خويش (انفال:۶۰) دعوت مى كنند
[۶] ؛ همچنين آياتى كه بر مساوات در شأن انسانى (حجرات:۱۳)؛ (نساء:۱)، بر آزادى هاى گوناگون مانند آزادى مدنى (ممتحنه:۸)، آزادى دينى (بقره:۲۵۶) و بر حمايت از امنيت و صلح جهانى (ممتحنه:۸)؛ (اسراء:۳۳) تأكيد دارند.
[۷] اجرا كردن برخى آيات اخلاقى نيز زمينه ساز توسعه است؛ از قبيل آياتى كه به صبر، استقامت و تلاش (آل عمران:۲۰۰)؛ (انفال:۴۶)؛ و پيشى گرفتن در كارهاى خير و امر به معروف و نهى از منكر دستور مى دهند. (بقره:۱۴۸)؛ (آل عمران:۱۱۰)؛ (مائده:۴۸)؛ (حج:۴۱)
آيات بسيارى نيز به شكلى مى توانند با بحث توسعه اقتصادى مرتبط باشند؛ مانند آيات مرتبط با بايسته هاى رفتار اقتصادى (بقره:۲۶۱ ـ ۲۶۲؛ بقره: ۲۶۵؛ بقره: ۲۶۷؛ بقره: ۲۸۰)
[۸] ، بيان كننده پيوند فقر و عقب ماندگى اقتصادى با سرپيچى از دستورات الهى و نزول عذاب (انفال:۵۳؛ رعد:۱۱؛ ابراهيم:۲۸؛ سبأ:۱۶) و آياتى كه به كار و تلاش سفارش مى كنند. (جمعه:۱۰؛ اسراء:۱۲؛ اسراء: ۶۶؛ فاطر:۱۲)
برخى از آن آيات نيز به اصول اعتقادى توسعه اقتصادى اشاره دارند؛ از قبيل اينكه روزى دهنده خداست. (ذاريات:۵۸؛ سبأ:۲۴؛ حجر:۲۱؛ ابراهيم:۳۳ـ۳۴؛ لقمان:۲۰؛ منافقون:۷)
برخى موانع توسعه نيز به اشاره در پاره اى آيات آمده اند؛ مانند كفران نعمت (نحل:۱۱۲) كه از موانع اخلاقى است و ظلم و ستم (قصص:۵۹؛ يونس:۱۳) كه از موانع اجتماعى است. از ميان آفات توسعه نيز به مواردى نظير سركشى (شورى:۲۷؛ علق:۶ ـ۷) و از ياد بردن خدا (منافقون:۹) اشاره شده و در برخى سفارش هاى اخلاقى و فقهى درباره چگونگى استفاده از اموال و نعمت ها مانند نهى از اسراف و تبذير (اسراء:۲۶ ـ ۲۷؛ انبياء:۹)
[۹] آمده است.
۱. توانايى انسان براى تغيير:
انديشه توسعه از منظر قرآن كريم، از اعتقاد به توانايى انسان در تغيير خود و اصلاح امور ريشه مى گيرد: «اِنَّ اللّهَ لايُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتّى يُغَيِّروا ما بِاَنفُسِهِم». (رعد:۱۱)
خداوند اوضاع خوب و بد را تغيير نمى دهد، مگر انسان خود را تغيير دهد.
[۱۰] خداوند به انسان نيروها و امكاناتى داده، و او را خليفه خود روى زمين دانسته است (بقره:۳۰)، بر اين اساس، خود بايد حركت كند و تغيير دهد و بسازد و منتظر اصلاح از جاى ديگر نباشد.
[۱۱] آموزه خاتميت، خود گواه رشد و تكامل انسان و پذيرش نقش فعال وى در كشف و تسخير قوانين طبيعت و زندگى و ايجاد توسعه مطلوب در سايه شريعت اجتماعى و اخلاقى اسلام است، پس انسان حق ندارد از زير بار مسئوليت، شانه خالى كند و علت وضعيت نابهنجار خود را به عوامل محيطى نسبت دهد: «اِنَّ الَّذينَ تَوَفّهُمُ المَلـئِكَةُ ظالِمى اَنفُسِهِم قالوا فيمَ كُنتُم قالوا كُنّا مُستَضعَفينَ فِى الاَرضِ قالوا اَلَم تَكُن اَرضُ اللّهِ وسِعَةً فَتُهاجِروا فيها فَاُولئكَ مَأوهُم جَهَنَّمُ وساءَت مَصيرا». (نساء:۹۷)
[۱۲] ۲. بعد اخروى توسعه:
از مهم ترين ابعاد توسعه از ديدگاه قرآن كريم بعد اخروى آن است. اين بُعد، تفاوت ماهوى طرح توسعه از ديدگاه قرآن و ديدگاه امروزى را بازمى شناساند، زيرا از ديدگاه قرآن توسعه بايد انسان را به حيات طيب،
فلاح، قرب و هدايت برساند: «وابتَغِ فيما ءاتـكَ اللّهُ الدّارَ الأخِرَةَ ولا تَنسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنيا». (قصص:۷۷) دين به پديده ها معنا مى بخشد و هر آنچه را در اختيار انسان است، نعمت مى شمرد و دنيا را قلمرو خلافت
از خداوند مى شناساند
[۱۴] : «اَنفِقوا مِمّا جَعَلَكُم مُستَخلَفينَ فيهِ». (حديد:۷)
در اين ديدگاه انسان بايد دنيا را آباد سازد: «هُوَ اَنشَاَكُم مِنَ الاَرضِ واستَعمَرَكُم فيها» (هود:۶۱)
[۱۵] ؛ ولى آخرت را هم از ياد نبرد.
توازن بين دنيا و آخرت و ماده و روح، از خاستگاه هاى قرآنى بحث توسعه است. بنابر اين روند، از نظر قرآن توسعه بايد متوازن، جامع و شامل باشد و انسان بايد از امكاناتى كه در دست دارد، براى نيل به سعادت و رستگارى در آخرت بهره گيرد؛ اما نبايد اين امر به فراموشى نيازهاى دنيوى و امور زندگى بينجامد:«وابتَغِ فيما ءاتـكَ اللّهُ الدّارَ الأخِرَةَ ولا تَنسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنيا». (قصص:۷۷)
[۱۶] اهتمام قرآن به دنيا و توجه دادن به آن بسيار چشمگير است. قرآن به بسيارى از حقايق طبيعى اشاره مى كند و از انسان مى خواهد كه در آن ها تدبر كند؛ اما در اين فراخوان، انسان دنيايى خودساخته را مطالعه نمى كند، بلكه با نام خدا مى خواند و به جهانى مى انديشد كه آفريده خداى يكتاست، از اين رو اين تدبّر در آثار گذشتگان و كسب علم بى هدف نيست. (حجّ:۴۶؛ شعراء۷ - ۸؛ روم:۹؛ ق:۶ - ۱۱؛ غاشيه:۱۷ - ۲۰؛ واقعه:۶۳ ـ ۷۴)
به گواهى تاريخ علوم اسلامى بخش بزرگى از پيشرفتى كه در قرون نخستين در علوم جامعه اسلامى به دست آمده است، در نتيجه تلاش براى انجام دادن دقيق فرايض دينى بوده است؛ مانند كوشش براى تعيين دقيق اوقات عبادات يا جهت قبله يا محاسبه زكات و ارث.
[۱۷] ۳. پيوند ايمان و عمل صالح با نزول بركات و توسعه:
دسته اى از آيات، بيانگر وجود ارتباط ميان عملكرد انسان و نظام تكوينى اند.
[۱۸] برخى از اين آيات تأكيد مى كنند كه اگر انسان ها به كتب آسمانى و فرمان هاى الهى عمل كنند، به رفاه اقتصادى و بهره مندى از نعمت هاى الهى خواهند رسيد. (مائده:۶۶) اين آيات كه ارزشمندى رفاه اقتصادى جامعه، از ديدگاه اديان الهى را نشان مى دهند، بر لزوم پيشه ساختن تعادل و دورى از افراط و تفريط در زندگى نيز تأكيد مى كنند.
[۱۹] پيوند ايمان به خدا، اخلاق نيك و اعمال صالح با نزول بركات و سعادت و زيبايى زندگى و نيز همراهى اعتقادات پليد، اخلاق ناشايست و رفتار زشت و گناهان با سلب مواهب و نزول مصائب و گرفتارى ها و بلايا از آيات قرآن كريم برداشت مى شود:«و لَو اَنَّ اَهلَ القُرَى ءامَنوا واتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَيهِم بَرَكـتٍ مِنَ السَّماءِ والاَرضِ و لـكِن كَذَّبوا فَاَخَذنـهُم بِما كانوا يَكسِبون». (اعراف:۹۶)
[۲۰] (انفال:۵۳؛ رعد:۱۱؛ روم:۴۱) گرفتارى ها و مصائب نيز در پى گناهان پديد مى آيند: «و ما اَصـبَكُم
مِن مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَت اَيديكُم و يَعفوا عَن كَثير». (شورى:۳۰)
از آنجا كه مخاطب اين گونه آيات، همه مردم اند، رويكردى اجتماعى دارند و مصداق هاى شاخص و اولى آن ها مصائب عمومى مانند قحطى، گرانى و بيمارى هاى فراگيرند.
۴. محوريت انسان در توسعه:
خداوند، انسان را با عقل بر ساير مخلوقات برترى: «و لَقَد كَرَّمنا بَنى ءادَمَ...» (اسراء:۷۰)
[۲۱] و او را خليفه خود در زمين قرار داد (بقره:۳۰) و زمين را به تسخير او درآورد: «و سَخَّرَ لَكُم ما فِى السَّمـوتِ وما فِى الاَرضِ جَميعـًا...» (جاثيه:۱۳) و به ملائكه دستور داد كه براى آدم سجده كنند: «و اِذ قُلنا لِلمَلـئِكَةِ اسجُدوا لِأدَمَ» (بقره:۳۴) و به او علم داد: «و عَلَّمَ ءادَمَ الاَسماءَ كُلَّها» (بقره:۳۱) كه بى عقل و علم، انسان نمى توانست خليفه خدا شود، چون خلافت نيازمند فهم، حسن تدبير و مديريت است. خلافت انسان در زمين و كرامت الهى آن است كه انسان، معيار و مبناى هر برنامه توسعه اى است.
[۲۲] ۵. توسعه در مسير سعادت و كمال:
به لحاظ اهتمام دين به بُعد معنوى انسان، دروازه هاى تكامل نامحدود بر روى وى گشوده مى شوند. هنگامى كه انسان به سمت «مطلق» گام بر مى دارد، امور مادى همگى به ابزارهايى براى ارتباط با «مطلق» بدل مى شوند (قصص:۷۷) و انسان در مسير تخلّق به اخلاق خداوند گام برمى دارد، بنابراين در دنيا افزون بر عمارت و بهره مندى از آن، تحقق عبادت خداوند يكتا هدف نهايى است. تأسيس سازمان هايى مانند حسبه، وقف و جهاد در اسلام به همين انگيزه و براى محافظت از اين اهداف فراهم شده اند.
[۲۳] زمينه ها و موانع توسعه:
قرآن كريم به شمارى از امور سفارش مى كند كه ياريگر انسان در رسيدن به توسعه است؛ مانند: ۱. امر به كسب توانمندى مستمر در آيه ۶۰ سوره انفال(انفال:۶۰) «و اَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ» ، گرچه درباره آماده كردن نيروى نظامى براى ترساندن دشمن و جلوگيرى از حمله و تجاوز آن هاست
[۲۴] كه در هر زمان بايد بر اساس تداركات جنگى معمول همان زمان باشد.
[۲۵] برخى مفسران با ذكر مصاديقى براى«قُوّة» مانند اتحاد و يكپارچگى و اعتماد بر خدا
[۲۶] كوشيده اند معنايى وسيع تر از آيه برداشت و آن را اعم از نيروهاى مادى و معنوى قلمداد كنند. براساس اين معنا افزون بر اينكه بايد از پيشرفته ترين سلاح هاى هر زمان بهره برد، مى بايست به تقويت روحيه و ايمان سربازان نيز پرداخت و از قدرت هاى اقتصادى، فرهنگى و سياسى كه نقش موثرى در پيروزى بر دشمن دارد نيز نبايد غفلت كرد.
[۲۷] ۲. سفارش به تلاش براى كسب روزى حلال، كوشش در زمين و آبادانى آن و بهره مندى از نعمت هاى آن: «و هُوَ الَّذى سَخَّرَ البَحرَ لِتَأكُلوا مِنهُ لَحمـًا طَرِيـًّا وتَستَخرِجوا مِنهُ حِليَةً تَلبَسونَها و تَرَى الفُلكَ مَواخِرَ فيهِ ولِتَبتَغوا مِن فَضلِهِ ولَعَلَّكُم تَشكُرون». (نحل:۱۴)
[۲۸] ۳. دعوت به مهاجرت جهت برخوردارى از آزادى هاى دينى و كرامت انسانى كه زمينه ساز گشادگى در زندگى و روزى نيز هست: «و مَن يُهاجِر فى سَبيلِ اللّهِ يَجِد فِى الاَرضِ مُرغَمـًا كَثيرًا وسَعَةً». (نساء:۱۰۰)
[۲۹] برخى موانع عقيدتى و اخلاقى توسعه نيز از قرآن برداشت مى شوند؛ مانند ۱. اعراض از ياد خدا كه زندگى را بر انسان دشوار مى سازد: «و مَن اَعرَضَ عَن ذِكرى فَاِنَّ لَهُ مَعيشَةً ضَنكـًا و نَحشُرُهُ يَومَ القِيـمَةِ اَعمى». (طه:۱۲۴) بنابر روايتى از
ابن عباس، مراد از زندگى سخت در آيه، فقر مادى نيست، بلكه اعراض كنندگان از ياد خدا، بدان سبب كه ثواب و عقاب را باور ندارند و جايگزينى براى مخارج خود نمى بينند، همواره خود را در زيان و ضرر پنداشته
[۳۰] ، هرگز احساس رضايتمندى و برخوردارى در دنيا ندارند.
[۳۱] ۲. كفر و ساير گناهان (شورى:۳۰) كه سبب نزول عذاب و زوال نعمت و نابودى هستند: «... ذلِكَ جَزَينـهُم بِما كَفَروا و هَل نُجـزى اِلاَّ الكَفور». (سبأ:۱۵ ـ ۱۷)
[۳۲] در آياتى پرشمار فقر عمومى از انتقام هاى خداوند شمرده شده است (آل عمران:۱۱۲؛ انفال:۵۲؛ ابراهيم:۲۸؛ نحل:۱۱۲)، هرچند بلاها و گرفتارى هاى دنيوى مؤمنان براى ثواب گرفتن به جهت صبر بر آن يا امتحان و مانند آن است.
[۳۳] ۳. اسراف (طه:۱۲۷)، زياده خواهى و ظلم (قصص:۵۹؛ يونس:۱۳) كه نشان سستى ايمان اند و سبب مى شوند انسان نعمت هاى خداوند را نادرست به كار برد يا بيهوده بر باد دهد.
[۳۴] فهرست منابع
ارزش ها و توسعه، محمدنقى نظرپور، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، ۱۳۷۸ ش؛ ارشاد العقل السليم، ابوالسعود (م. ۹۸۲ ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربى، ۱۴۱۱ ق؛ اسلام بين دو ديدگاه شرق و غرب، على عزّت بگوويج، ترجمه سيف زاده، تهران، دفتر مطالعات سياسى و بين المللى وزارت امور خارجه،
۱۳۷۴ ش؛ الاسلام والتنمية الاجتماعيه، محسن عبدالحميد، آمريكا ويرجينيا، المعهد العالمى للفكر الاسلامى والدار العالمية للكتاب الاسلامى، ۱۴۱۶ ق؛ انوار التنزيل، البيضاوى (م. ۶۸۵ ق.)، به كوشش عبدالقادر، بيروت، دار الفكر، ۱۴۱۶ ق؛ التبيان، الطوسى (م. ۴۶۰ ق.)، به كوشش احمد حبيب العاملى، بيروت، دار احياء التراث العربى؛ تفسير الجلالين، جلال الدين المحلى (م. ۸۶۴ ق.)، جلال الدين السيوطى (م. ۹۱۱ ق.)، مصطفى ديب البغا، دمشق، دارالعلوم الانسانيه؛ تفسير راهنما، هاشمى رفسنجانى و ديگران، قم، دفتر تبليغات، ۱۳۷۳ ش؛ تفسير القرآن العظيم،
ابن كثير (م. ۷۷۴ ق.)، به كوشش مرعشلى، بيروت، دار المعرفة، ۱۴۰۹ ق؛ تفسير من وحى القرآن، سيد محمد حسين فضل الله، بيروت، دارالملاك، ۱۴۱۹ ق؛ تفسير نمونه، مكارم شيرازى و ديگران، تهران، دار الكتب الاسلامية، ۱۳۷۵ ش؛ التنمية الاداريه، محمد حسن عبدالهادى البياع، بغداد، دار واسط، ۱۹۸۶ م؛ تنمية الانتاج والاستثمار فى ضوء القرآن والسنه، حسين عبده الطنطاوى، مصر؛ التنمية الانسانيه، محمد حسن زراقط، مركز الامام الصدر للدراسات، ۲۰۰۵ م؛ توسعه اقتصادى بر پايه قرآن و حديث، رى شهرى، ترجمه حسينى، قم، دارالحديث، ۱۳۸۲ ش؛ جامع البيان، الطبرى (م. ۳۱۰ ق.)، به كوشش صدقى جميل، بيروت، دار الفكر، ۱۴۱۵ ق؛ الجامع لاحكام القرآن، القرطبى (م. ۶۷۱ ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربى، ۱۴۰۵ ق؛ درآمدى بر اسلام و توسعه ايران، سليمان خاكبان، قم، مؤسسه فرهنگى انتشاراتى حضور، ۱۳۷۵ ش؛ روض الجنان، ابوالفتوح رازى (م. ۵۵۴ ق.)، به كوشش ياحقى و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوى، ۱۳۷۵ ش؛ زادالمسير،
ابن الجوزى (م. ۵۹۷ ق.)، بيروت، المكتب الاسلامى، ۱۴۰۷ ق؛ فتح القدير، الشوكانى (م. ۱۲۵۰ ق.)، بيروت، دارالمعرفه؛ لغت نامه، دهخدا (م. ۱۳۳۴ ش.) و ديگران، تهران، مؤسسه لغت نامه و دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ ش؛ مجمع البيان، الطبرسى (م. ۵۴۸ ق.)، بيروت، دار المعرفة، ۱۴۰۶ ق؛ معالم التنزيل، البغوى (م. ۵۱۰ ق.)، بيروت، دار الكتب العلمية، ۱۴۱۴ ق؛ من هدى القرآن، سيد محمدتقى مدرسى، دفتر علامه مدرسى، ۱۴۱۰ ق؛ موسوعة السياسه، عبدالوهاب الكيالى، بيروت، مؤسسة العربية الدراسات، ۱۹۹۰ م؛ الموسوعة العربية العالميه، مؤسسة اعمال الموسوعة للنشر، الرياض، ۱۴۱۹ ق؛ الميزان، الطباطبايى (م. ۱۴۰۲ ق.)، بيروت، اعلمى، ۱۳۹۳ ق؛ نظريات التنميه، نصر محمد عارف، آمريكا ويرجينيا، المعهد العالمى للفكر الاسلامى، ۱۴۱۴ ق؛ الوسيط فى تفسير القرآن المجيد، الواحدى (م. ۴۶۸ ق.)، به كوشش عادل احمد و ديگران، بيروت، دار الكتب العلمية، ۱۴۱۵ ق.
مشتاق الحلو
[۳۵] لغت نامه، ج۵، ص۶۲۵۱، «توسعه، توسع».
[۳۶] الموسوعة العربيه، ج۷، ص۲۶۸.
[۳۷] ارزش ها و توسعه، ص۳۳؛ ارزش ها و توسعه، ص۵۴.
[۳۸] التنمية الاداريه، ص۱۱.
[۳۹] موسوعة السياسه، ج۱، ص۷۹۵.
[۴۰] درآمدى بر اسلام و توسعه ايران، ص۴۵، ۷۱.
[۴۱] الاسلام و التنمية الاجتماعيه، ص۴۶ - ۶۰.
[۴۲] راهنما، ج۲، ص۲۳۳ - ۲۵۵؛ راهنما، ص۲۸۲- ۲۸۵.
[۴۳] توسعه اقتصادى بر پايه قرآن و حديث، «نهى از اسراف، تبذير».
[۴۴] الميزان، ج۲، ص۱۸۱؛ تفسير قرطبى، ج۷، ص۱۵۷؛ فتح القدير، ج۲، ص۳۱۸.
[۴۵] الاسلام والتنمية الاجتماعيه، ص۳۳ - ۳۵.
[۴۶] نمونه، ج۴، ص۸۳.
[۴۷] الميزان، ج۱۹، ص۱۵۱.
[۴۸] تفسير قرطبى، ج۹، ص۵۶؛ مجمع البيان، ج۳، ص۲۶۴؛ التبيان، ج۶، ص۱۶.
[۴۹] روض الجنان، ج۱۵، ص۱۶۹؛ مجمع البيان، ج۷، ص۴۱۷؛ تفسير بيضاوى، ج۴، ص۳۰۳.
[۵۰] اسلام بين دو ديدگاه شرق و غرب، ص۲۳۱ - ۲۴۳.
[۵۱] الميزان، ج۱۸، ص۶۰ - ۶۲؛ من وحى القرآن، ج۲۰، ص۱۸۴ - ۱۸۵.
[۵۲] راهنما، ج۴، ص۴۸۶ - ۴۸۸؛ ج۶، ص۱۴۵ - ۱۴۷.
[۵۳] تفسير
ابن كثير، ج۲، ص۷۷؛ جامع البيان، ج۹، ص۱۳؛ تفسير ابى السعود، ج۲، ص۲۷۷ - ۲۷۸.
[۵۴] مجمع البيان، ج۶، ص۶۶۲.
[۵۵] التنمية الانسانيه.
[۵۶] نظريات التنمية السياسيه، ص۲۷۶ - ۲۹۳.
[۵۷] تفسير قرطبى، ج۸، ص۳۵؛ جامع البيان، ج۱۰، ص۳۹؛ زادالمسير، ج۳، ص۳۷۴ - ۳۷۵.
[۵۸] نمونه، ج۷، ص۲۲۱ - ۲۲۲.
[۵۹] مجمع البيان، ج۴، ص۸۵۳.
[۶۰] نمونه، ج۷، ص۲۲۲.
[۶۱] تنمية الانتاج والاستثمار فى ضوء القرآن والسنه.
[۶۲] تفسير بغوى، ج۱، ص۳۷۴ - ۳۷۵؛ الوسيط، ج۲، ص۱۰۶؛ تفسير الجلالين، ص۱۱۹.
[۶۳] روض الجنان، ج۱۳، ص۱۹۵.
[۶۴] الميزان، ج۱۴، ص۲۴۲؛ تفسير قرطبى، ج۱۱، ص۲۵۸ - ۲۵۹.
[۶۵] التبيان، ج۸، ص۳۸۸؛ تفسير قرطبى، ج۱۴، ص۲۸۸ - ۲۸۹؛ تفسير
ابن كثير، ج۳، ص۵۴۱.
[۶۶] تفسير قرطبى، ج۱۴، ص۲۸۹؛ تفسير
ابن كثير، ج۳، ص۵۴۱؛ جامع البيان، ج۲۲، ص۱۰۱.
[۶۷] من هدى القرآن، ج۷، ص۲۵۲؛ نمونه، ج۱۳، ص۳۳۱؛ تفسير بيضاوى، ج۴، ص۷۶.
منبع
دائرة المعارف قرآن كريم،