• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

توسل در نصوص اسلامی(خام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تَوَسُّل، اصطلاحـی در فـرهنگ اسلامـی نـاظر بـه جستـن وسیله‌ای برای جلب رضای خداوند. مفهوم توسل به حسب ماهیت خود، ارتباط نزدیکی با مفهوم شفاعت دارد و به همین سبب، بسا بحث از آن با مبحث شفاعت گره خورده است. توسل در میان فِرَق و اصناف مسلمانان، طی قرون مفهومی رایج بوده است، اما به خصوص نزد شیعۀ امامیه و تا اندازه‌ای صوفیه اهمیتی افزون یافته است. از سدۀ ۸ ق/۱۴م، برخی از عالمان سلف‌گرا نسبت به توسل به تندی انتقاد کردند و همین امر نه تنها منازعاتی را میان شیعه و سلفیه، که میان گروههای معتدل اهل سنت و سلفیه را نیز برانگیخته است. به هر روی قرنها رواج توسل در جوامع اسلامی، تأثیری ماندگار در ادبیات و رسوم ملل مختلف مسلمان بر جای نهاده، و هنوز نیز رسمی زنده و پابرجا ست.
تحلیل مفهوم: ریشۀ «وسل» در زبانهای سامی، جز عربی، ریشۀ شناخته‌ای نیست. تنها پیشینه برای آن در زبانهای باستانی سامی، کاربرد آن در کتیبه‌های جنوب عربستان است که در آن معنای «پیشکش کردن برای جلب خشنودی» را داشته است (علی، ج۶، ص۱۸۵-۱۸۶).
در لغت عربی، اگرچه گاه به فعل ثلاثی مجرد «وَسَلَ» اشاره شده است (ابن منظور، ذیل وسل)، اما کهن‌ترین واژۀ شناخته‌شده از این ریشه واژۀ «وسیله» است که در قرآن کریم نیز به کار رفته است. مفسران کهن از صحابه و تابعین، بیشتر وسیله را به معنای «قُربت» گرفته‌اند (طبری، تفسیر، ج۶، ص۲۲۶؛طبری، تفسیر، ج۱۵، ص۱۰۶؛ طوسی، التبیان، ج۳، ص۵۱۰)، اگرچه گاه معنای درجۀ رفیع
( تنویر...، ۹۳)، فضیلت (همان، ۲۳۸) و حتى محبت (طبری، تفسیر، ج۶، ص۲۲۷) نیز برای آن یاد شده است. در منابع لغوی، بیشتر همان معنای قربت ملحوظ بوده، و تنها صورت‌بندی دقیق‌تری از آن ارائه شده است. از جمله جوهری (جوهری، ذیل وسل) وسیله را به معنای «ما یُتَقَرَّب به» گرفته، و درواقع وسیله را ابزار تقرب شمرده است. راغب اصفهانی نیز در مقایسه میان وسیله و وصیله، معنای اصلی وسیله را توصل و «راه جستن» به چیزی با قید «رغبت» دانسته است، در حالی که توصل در بردارندۀ این قید نیست (راغب اصفهانی، ص۵۶۰). گاه لغویان نیز سخن مفسران را بازگو کرده، و به اجمال معنای وسیله را قربت یا منزلت و درجه گفته‌اند (ابن منظور، ذیل وسل).
معنای اتخاذ موجود در باب تفعل، به واژۀ توسل معنای جستن وسیله داده است و غلبۀ معنای قربت برای وسیله موجب شده است تا لغویان عموماً توسل را به معنای «تقرّب» گیرند (خلیل، ج۷، ص۲۹۸؛ جوهری، ذیل وسل؛ زمخشری، ذیل وسل؛ ابن منظور، ذیل وسل). اگرچه معنای درخواست کردن و «سؤال» به صورت تضمنی در معنای توسل ــ نه ماده و نه صیغۀ آن ــ وجود ندارد، اما توسل همواره به طور التزامی معنای درخواست را دربر داشته، و
این تقرب برای درخواست چیزی پی‌جویی می‌شده است. در بازگشت به واژۀ باستانی عربی جنوبی نیز باید گفت: در مقایسه با آنچه دربارۀ ریشۀ عربی «وسل» گفته می‌شود، معنای مرکزی این ریشه در عربی جنوبی نیز همان جلب خشنودی و تقرب است و معنای پیشکش کردن به طور التزامی از آن فهمیده
می‌شده است، از آن روی که ابزار جلب خشنودی است.
در فرهنگ کهن عربی، رابطۀ التزامی میان درخواست کردن و توسل یا به تعبیر دیگر انجام دادن کاری برای تقرب جستن
به اندازه‌ای است که درخواست بدون توسل کمتر رخ می‌داده است. از همین رو ست که برای درخواست بدون توسل و درخواست «بدون وسیله» واژه‌هایی چون «اختبط» ساخته شده است (زمخشری، ذیل خبط).
در عربی واژه‌های دیگری نیز وجود دارد که معنایی نزدیک به توسل دارد. تعبیر «اِمتَهَدَ» به معنای «بسترسازی کردن» که التزاماً بر درخواست دلالت دارد (زمخشری، ذیل مهد) و ترکیب «سأل بحق...» که هم معنای درخواست و هم ابزار تقرب را به صراحت دربر دارد، اما معنای تقرب در آن التزامی است (واقدی، ج۱، ص۱۸۰؛ احمد، ج۳، ص۲۱)، از نمونه‌های آن است. برخی از علما بر این نکته تأکید کرده‌اند که در اینجا حق به معنای حرمت و عظمت به کار رفته است (ابن عابدین، ج۶، ص۷۱۶). اما تعبیر «اِسْتَشْفَعَ» اخص از توسل است، زیرا در آن واسطۀ تقرب، شخصی است که نزد درخواست‌شونده از وجاهت ویژه‌ای برخوردار است. معنای اصلی استشفاع، درواقع درخواست شفاعت از آنِ فردِ وجیه است و دلالت آن بر سؤال از درخواست‌شونده اصلی التزامی است.
به هر حال باهمایی توسل و استشفاع در برخی از متون، نشانگر رابطۀ معنایی آنها ست (ابن سعد، ج۴، ص۲۹؛ محاملی، ص۳۴۳؛ طوسی، الامالی، ص۲۷۵؛ ابن درید، ذیل شفع).
فعل تـوسل بـا دو حـرف اضافـۀ (حـرف جـرّ) «بـ » و «الى» متعدی می‌شود. آنچـه پس از حـرف «ب‌ » می‌آید، واسطـۀ تـوسل است و آنچه پس از حرف «الى» جای می‌گیرد، درخواست‌شونده است که در کاربردهای دینی خداوند متعال است (بخاری، ج۱، ص۳۴۲؛بخاری، ج۳، ص۱۳۶۰؛ خطیب، ج۱۳، ص۲۳۹؛ ابوشامه، ج۳، ص۲۵۱).
با آنکه اصطلاح توسل در همان سده‌های نخست اسلامی، شکل گرفته، اما همپای آن، واژۀ توسل به معنای لغوی آن و در کاربردهای کاملاً روزمره و غیردینی طی قرون همواره کاربرد داشته است (نهج‌البلاغة، حکمتِ ۳۹۶؛ الامامة، ج۲، ص۱۹۶؛ محاملی، ص۳۴۳؛ ابن جوزی، صفوة، ج۱، ص۴۶۴؛ ابوشامه، ج۳، ص۲۵۱؛ ذهبی، ج۱۲، ص۴۳۰؛ ابشیهی، ج۱، ص۱۱۴).
الف ـ توسل در نصوص اسلامی
الف ـ ۱. توسل در قرآن کریم: واژۀ تـوسـل واژه‌ای قـرآنـی نیست، اما در متون تفسیری، برخی از آیات قرآنی به توسل بازگردانده شده است. برجسته‌ترین نمونه، آیۀ «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا اتَّقوا اللّٰهَ وَ ابْتَغوا اِلَیهِ الْوَسیلَةَ...» (مائده:۳۵) است که به روشنی از مؤمنان می‌خواهد تا برای پذیرش درخواستها، پی‌جوی «وسیله» به سوی خداوند باشند. دربارۀ چیستی این وسیله، در تفاسیر و احادیث به تفصیل سخن رفته است. کاربرد دیگر وسیله در قرآن کریم، به سبب سیاق متفاوت آن، زمینه‌ساز دو برداشت مختلف بوده است؛ عبارت «... الَّذینَ یَدْعونَ یَبْتَغونَ اِلى رَبِّهِمُ الْوَسیلَةَ...» (اسراء:۵۷) در اثنای سخن از دین‌ورزی مشرکان آمده است و بسیاری از مفسران، وسیله را در این سیاق به خدایان دروغین مربوط دانسته‌اند. برخی آن را به جاهلیت عرب، و به ملائکه که دختران خدا پنداشته می‌شدند، بازگردانده‌اند (طبری، تفسیر، ج۱۵، ص۱۰۵-۱۰۶) و برخی در اشاره به افکار یهودیان و مسیحیان، آن را به خدا انگاریِ عُزیر، عیسى و‌ مادرش راجع دانسته‌اند (طبری، تفسیر، ج۱۵، ص۱۰۵-۱۰۶)؛ در حالی که در یادکرد مستندات قرآنی توسل، مکرر به این آیه نیز تمسک شده، و از وسیله معنایی مثبت برداشت شده است.
برخی آیات دیگر چون «... وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ...» (نساء:۶۴) و «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّٰهِ...» (آل عمران:۱۰۳) نیز به عنوان مستندات قرآنی توسل یاد شده‌اند (جعفری، ص۲۵؛ عبدالسلام، ص۲۰-۲۲) که با موضوع ارتباطی دورتر دارند.
الف ـ ۲. توسل در احادیث:
توسل به پیامبر(ص): در حوزۀ حدیث اهل سنت، مهم‌ترین روایت در این‌باره حکایت مرد نابینایی است که به حضور پیامبر(ص) آمد و از آن حضرت دربارۀ بازیافتن بینایی‌اش از خدا، «استشفاع کرد». حضرت نیز دعایی بدو آموختند که این عبارات در آن وجود داشت: «اللٰهم اِنی اسألک و اتوجه الیک بنبیک... یا محمد انی توجهت بک الی ربی...» (احمد بن حنبل، ج۴، ص۱۳۸؛ ترمذی، ج۵، ص۵۶۹؛ ابن ماجه، ج۱، ص۴۴۱؛ ابن خزیمه، ج۲، ص۲۲۵؛ حاکم، ج۱، ص۴۵۸؛ حاکم، ج۱، ص۷۰۰).
در حدیث نبوی دیگر، آمده است که فردی از بادیه نزد پیامبر(ص) آمد و درخواست باران کرد و افزود که «ما از تو نزد خدا استشفاع می‌کنیم و از خدا نزد تو». پیامبر(ص) فرمود که روا نیست نزد مخلوقی از خدا استشفاع کردن (ابوداوود، ج۴، ص۲۳۲؛ بزار، ج۸، ص۳۵۴؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲، ص۱۲۸؛ ابن ابی عاصم، ج۱، ص۲۵۲)؛ اما تلویحاً استشفاع به مخلوق نزد خالق را تأیید کرده است.
بـه سخن خلیفـۀ دوم نیز بـاید اشـاره کرد کـه از تـوسل بـه پیامبر(ص) برای استسقاء در زمان حیات آن حضرت، با همین لفظ «توسل» سخن آورده است (بخاری، ج۱، ص۳۴۲؛بخاری، ج۳، ص۱۳۶۰؛ ابن سعد، ج۴، ص۲۹؛ بیهقی، ج۳، ص۳۵۲). گاه نیز از توسل به پیامبر(ص) با تعابیری چون «بحق نبیک» استفاده شده است، بدون آنکه واژۀ توسل به کار رود (ابونعیم، ج، ص۱۲۱؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲۴، ص۳۵۱). از جمله در تفسیر آیۀ «فَتَلَقّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ...»(بقره:۳۷)، آمده است که ذکر آموخته شده به آدم درخواست بخشش «به حقِ» پیامبر(ص) بوده است (حاکم، ج۲، ص۶۷۲؛ طبرانی، المعجم الاوسط، ج۶، ص۳۱۳).
عالمانی چون ابوالعباس خطیب در وسیلة الاسلام بالنبی(ص) (چ سلیمان صید، بیروت، ۱۹۸۴م) و شوکانی در الدر النضید (شوکانی، ص۳-۸) به تفصیل به این احادیث برای جواز استشفاع و توسل به پیامبر(ص) تمسک کرده‌اند، اما برخی چون ابن عبدالسلام بر این باورند که توسل جز به پیامبر(ص) در احادیث تأیید نشده است، ضمن آنکه دربارۀ صحت اخبار در جواز توسل به شخص پیامبر(ص) نیز تردید کرده است (عبدالسلام، ص۱۰۴ ؛ شوکانی، ص۷؛ مبارکفوری، ج۱۰، ص۲۵). در راستای همین اندیشه است که برخی چون شهاب‌الدین تمیمی هرگونه توسل به جز خداــ حتـى بـه پیـامبر(ص) ــ را ممنـوع می‌شمردنـد و همیـن امـر موجب شد تا در ۷۲۵ق/۱۳۲۵م وی را از مصر اخراج کنند (حسینی،ج۶، ص۱۳۸).
هم‌زمان با وی تقی‌الدین سبکی (د ۷۴۶ق)، از عالمان شافعی، باب ۸ از کتاب شفاءالسقام را به موضوع توسل به پیامبر(ص) اختصاص داد و ضمن تأکید بر اینکه جواز این توسل نزد همگی متدینان معلوم است و تا پیش از تشکیک ابن تیمیه، در این‌باره منکری وجود نداشته است ( ص۱۶۰). وی سپس به دنبال منازعات مطرح شده در این‌باره، توسل به پیامبر(ص) را در ۳ مقطع، پیش از خلق آن حضرت، در مدت زندگی آن حضرت، و پس از وفات آن حضرت تقسیم کرده، و ضمن تأکید بر جواز توسل به پیامبر(ص) در هر ۳ مقطع، با نمونه‌هایی از احادیث و روایات به تأیید دیدگاه خود پرداخته است (ص ۱۶۱-۱۶۸). وی کاربردهای اصطلاح توسل به پیامبر(ص) را از حیث معنا نیز بر چند نوع دانسته است: نوع اول به معنای طلب حاجت از خداوند به وجاهت یا برکت کسی یا چیزی، نوع دوم به معنای طلب دعا از فردی وجیه، و نوع سوم خواستن چیزی از پیامبر(ص) به این معنا که او می‌تواند با شفاعت نزد خداوند سبب برآورده شدن آن حاجت گردد و در تأیید هر نوع نیز به احادیثی استناد کرده است (ص ۱۶۱، ۱۶۹، ۱۷۴). این طبقه‌بندی سبکی دربارۀ توسل به معنای عام خود نیز می‌تواند مصداق داشته باشد.
توجه به کسانی جز پیامبر(ص): نخستین نمونه از این‌گونه توسل در احادیث اهل سنت، حدیثی نبوی است که در آن دعایی از پیامبر(ص) به مؤمنان آموخته شده، و در متن آن، مفهوم توسل با تعبیر «الٰلهم اِنی اسألک بحق السائلین علیک...» آمده است (احمد بن حنبل، ج۳، ص۲۱؛ علی بن جعد، ص۲۹۹؛ ابن ماجه، ج۱، ص۲۵۶؛ ابن ابی شیبه، ج۶، ص۲۵). در اینجا نوعی توسل به «درخواست‌کنندگان» از درگاه الٰهی دیده می‌شود (ابن عابدین، ج۶،، ص۳۹۷).
نمونۀ دیگر که به سیرۀ خلیفۀ دوم باز می‌گردد، توسل وی به عباس عموی پیامبر(ص) درباران‌خواهی با تعابیر توسل و استشفاع آمده است (بخاری، ج۱، ص۳۴۲؛بخاری، ج۳، ص۱۳۶۰؛ ابن‌سعد، ج۳، ص۳۲۱-۳۲۲؛ طبری، تاریخ، ج۴، ص۴۳۳؛ لالکایی، ج۱، ص۱۳۶). برخی از عالمان چون شوکانی، با تمسک به این اخبار، نه تنها توسل به کسانی از صالحان جز پیامبر(ص) را جایز شمرده‌اند، بلکه در این ‌باره دعـوی اجماع سکوتی از سوی صحابه داشته‌اند (شوکانی، ص۹ ).
در احادیث امامیه، از توسل به اهل بیت(ع) سخن بسیار آمده (ابن بابویه، ص۵۵۳؛ خزاز، ص۷۱؛ طوسی، الامالی، ص۲۷۵)، و حتى درود فرستادن و وارد کردن سرور بر اهل بیت، زمینۀ توسل به پیامبر(ص) دانسته شده است که خود نوعی توسل است(ابن بابویه، ۴۶۲).
توسل به ائمه(ع) به طور مطلق (قمی، ج۱، ص۱۶۸) و توسل به امامانی به طور خاص چون امام حسین(ع) (ابن قولویه، ص۳۶۰-۳۶۱) و امام صادق(ع) (خصیبی، ص۳۳۱) در منابع حدیثی آمده است. نمونه‌هایی از توسل به اهل بیت(ع) در احادیث اهل سنت(ع) نیز مکرر دیده می‌شود، از جمله در برخی از احادیث وارد در تفسیر آیه «فَتَلَقّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ...» درخواست بخشش آدم«به حقِ» پیامبر(ص) و اهل بیت او دانسته شده است (دیلمی، ج۳، ص۱۵۱؛ ابن مغازلی، ص۵۹؛ سیوطی، ج۱، ص۱۴۷؛کوفی، ج۱، ص۵۴۷؛ مفید، ص۲۸). گفتنی است که توسل به امامان اهل بیت(ع) در سیرۀ عملی پیروان مذاهب اهل سنت در سده‌های میانه نیز دیده می‌شود (ابن جوزی، المنتظم، ج۹، ص۸۹).
نمونه‌هایی از توسل به صحابه نیز در منابع حدیثی اهل سنت دیده می‌شود که از آن جمله می‌توان به روایتی در باب توسل به ابن مسعود یاد کرد (ابن حبان، ج۱۵، ص۵۳۸؛ حاکم، ج۲، ص۳۴۱؛ طیالسی، ص۵۷؛ بزار، ج۵، ص۲۱۴؛ ابن‌سعد، ج۳، ص۱۵۴).
در منابع اهل سنت حتى حنابله، به مناسبتهای مختلف، ازجمله در سخن از آداب استسقاء، سخن از جواز و حتى استحباب توسل به صالحان آمده است. در این‌باره به یادداشتی از احمدبن حنبل خطاب به شاگردش مروذی و نیز گفتاری از ابراهیم حربی عالم اصحاب حدیث خراسان به طور خاص استناد شده است (ابن مفلح، ج۲، ص۱۲۷؛ مرداوی، ج۲، ص۴۵۶؛ حطاب، ج۴۴، ص۴۰۵-۴۰۶). محمود سعید ممدوح از عالمان اهل سنت، با استناد به مجموعه‌ای از احادیث، به تأیید جواز توسل به انبیا و صالحان پرداخته است (ممدوح، ص۳۲؛ممدوح، ص۸۷).
توسل به قرآن کریم و دیگر کتب آسمانی: توسل به قرآن کریم در میان مسلمانان سابقه‌ای کهن دارد. در حدیثی از امام علی(ع) اشاره شده است که قرآن برترین چیزی است که می‌توان بدان توسل جست (آمدی، ج، ص۳۰۲)، و شرف‌الدین بوصیری (د ۶۹۴ق) از عالمان اهل سنت کتابی با عنوان التوسل بالقرآن تألیف کرده است(ابن بطوطه، ج۱، ص۱۵۹). در مواردی از توسل به تورات و انجیل توسط پیروان ادیان دیگر نیز سخن رفته است (خصیبی، ص۴۴؛ ابن‌کثیر، ج۱۳۳، ص۳۶).
توسل به اعمال و حسنات: در حدیثی مشهور از امام علی(ع) در منابع شیعه و غیرشیعه آمده است که برترین آنچه می‌توان بدان توسل جست ۱۰ چیز است: ایمان به خدا و رسولش، جهاد در راه خدا، برپا داشتن نماز، پرداخت زکات، روزه‌داری، حج خانۀ خدا، صلۀ رحم، صدقه دادن در نهان، اعمال معروف و راست‌گویی (اهوازی، ص۱۳؛ اسکافی، ص۲۸۱؛ نهج‌البلاغة، خطبۀ ۱۱۰؛ کراجکی، ص۷۰-۷۱). در احادیث دیگر از توسل به طاعت خدا (آمدی، ج۳، ص۲۷۶)، به تقوا (آمدی، ج۲، ص۵۹۱) و به استغفار (آمدی، ج۶، ص۱۶۵) نیز سخن رفته است. در منابع اهل سنت، توسل به اعمال صالح (ابن‌کثیر، ج۲، ص۱۳۷)، به جهاد و نماز (طبری، تاریخ، ج۳، ص۴۱۱) و به طور کلی به علم و عبادت و مکارم شریعت (راغب، ص۵۶۱) در نوشته‌های عالمان ــ و نه در متون احادیث ــ آمده است.
کاربرد مجازی توسل برای توسل به خدا: با وجود آنکه ظاهر در معنای توسل آن است که کسی جز درخواست‌شونده، مورد توسل قرار گیرد، اما به ندرت به تأویل از توسل به خود خداوند برای درخواست از خداوند نیز سخن به میان آمده، و بدین ترتیب، «متوسلٌ به» عین «متوسلٌ الیه» گشته است. در کاربردهای عرفی توسل نیز نمونه‌ای از این‌گونه کاربرد در تعبیر «مَرحَباً بِمن تَوَسَّل بِنا اِلینا» وجود دارد (قرطبی، ج۱۱، ص۷۷).
در سنت روایی، نمونه‌ای از این عینیت در دعایی منقول از امام صادق(ع) با عبارت «اَللّٰهُمَّ اِنّی بِکَ اَتَوَسَّلُ وَ مِنْکَ اُطْلُبُ حاجتی...» (کلینی، ج۴، ص۷۴) دیده می‌شود. خواجه عبدالله انصاری نیز در بیان همین مفهوم یادآور می‌شود که «وسیلت به تو هم تویی» (میبدی، ج۶، ص۱۲۲).
گاه نیز در عبارات منقول از عالمان اسلامی با گرایشهای مختلف از صوفی تا سلفی، از توسل به اسماء الٰهی سخن رفته است(ابونعیم، ج۹، ص۳۳۴؛ ابن‌قیم، ص۲۶؛ ابن‌قیم، ص۲۰۱). محیی‌الدین بکری صوفی خلوتی در سدۀ ۱۲ق نیز با تألیف التوسل الاسنى بالاسماء الحسنى همین انگاره را دنبال کرده است.
بر پایۀ آنچه در احادیث وارد شده، در منابع فقهی نیز بر مسنون بودن توسل به حسنات و نیز توسل به پیامبر(ص) و صالحان، تأکید شده است (حجاوی، ج۲، ص۸۴).
منابع:
(۱) قرآن کریم؛
(۲) عبدالواحد آمدی، غرر الحکم، همراه شرح خوانساری، به کوشش جلال‌الدین محدث، تهران، ۱۳۶۶ش؛
(۳) محمد ابشیهی، المستطرف، به کوشش مفید محمد قمیحه، بیروت، ۱۹۸۶م؛
(۴) عبدالله ابن ابی شیبه، المصنف، به کوشش کمال یوسف حوت، ریاض، ۱۴۰۹ق؛
(۵) احمد ابن ابی عاصم، السنة، به کوشش محمد ناصرالدین البانی، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۹۳م؛
(۶) محمد ابن بابویه، الامالی، قم، ۱۴۱۷ق؛
(۷) محمد ابن بطوطه، الرحلة، به کوشش علی منتصر کتانی، بیروت، ۱۴۰۵ق؛
(۸) عبدالرحمان ابن جوزی، صفوة الصفوة، به کوشش محمود فاخوری و محمد رواس قلعه‌جی، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م؛
(۹) عبدالرحمان ابن جوزی، المنتظم، به کوشش محمد عبدالقـادر عطا و مصطفـی عبدالقـادر عطـا، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م؛
(۱۰) محمـد ابن حبـان، الصحیح، به کـوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۱۴ق؛
(۱۱) محمد ابن خزیمه، الصحیح، به کوشش محمد مصطفی اعظمی، بیروت، ۱۹۷۱م؛
(۱۲) محمد ابن درید، جمهرة اللغة، حیدرآباد دکن، ۱۳۴۵ق؛
(۱۳) محمد ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر؛
(۱۴) محمدامین ابن عابدین، حاشیة رد المحتار، بیروت، ۱۴۱۵ق؛
(۱۵) عبدالعزیز ابن عبدالسلام، قواعد الاحکام، بیروت، دارالکتب العلمیه؛
(۱۶) جعفر ابن قولویه، کامل الزیارات، به کوشش جواد قیومی، قم، ۱۴۱۷ق؛
(۱۷) محمد ابن قیم جوزیه، الفوائد، بیروت، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م؛
(۱۸) ابن کثیر، البدایة و النهایة، به کوشش شوقی ضیف، بیروت، ۱۴۰۳ق؛
(۱۹) محمد ابن ماجه، السنن، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۲-۱۹۵۳م؛
(۲۰) علی ابن مغازلی، مناقب امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (ع)، بیروت، مکتبة الحیاة؛
(۲۱) محمد ابن مفلح، الفروع، به کوشش ابوالزهراء حازم القاضی، بیروت، ۱۴۱۸ق؛
(۲۲) ابن منظور، لسان؛
(۲۳) سلیمان ابوداوود سجستانی، السنن، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۶۹ق؛
(۲۴) عبدالرحمان ابوشامه، کتاب الروضتین فی اخبار الدولتین، به کوشش ابراهیم زیبق، بیروت، ۱۹۹۷م؛
(۲۵) احمد ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م؛
(۲۶) احمد بن حنبل، مسند، قاهره، ۱۳۱۳ق؛
(۲۷) محمد اسکافی، المعیار و الموازنة، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۱م؛
(۲۸) الامامة و السیاسة، منسوب به ابن قتیبه، به کوشش علی شیری، بیروت، ۱۹۹۰م؛
(۲۹) حسین اهوازی، الزهد، به کوشش غلامرضا عرفانیان، قم، ۱۳۹۹ق؛
(۳۰) محمد بخاری، صحیح، به کوشش مصطفی دیب البغا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م؛
(۳۱) احمد بزار، المسند، به کوشش محفوظ الرحمان زین‌الله، بیروت/ مدینه، ۱۴۰۹ق؛
(۳۲) احمد بیهقی، السنن الکبری، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، مکه، ۱۴۱۴ق/۱۹۹۴م؛
(۳۳) محمد ترمذی، السنن، به کوشش احمدمحمد شاکر و دیگران، قاهره، ۱۳۵۷ق/۱۹۳۸م بب‌؛
(۳۴) تنویر المقباس من تفسیر ابن عباس، بیروت، دارالفکر؛
(۳۵) یعقوب جعفری، بزرگداشت اولیای خدا، قم، ۱۳۷۲ش؛
(۳۶) اسماعیل جوهری، صحاح، به کوشش احمد عبدالغفور عطار، قاهره، ۱۳۷۶ق/۱۹۵۶م؛
(۳۷) محمد حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م؛
(۳۷) موسی حجاوی، «الاقناع»، همراه کشاف القناع بهوتی، بیروت، ۱۴۱۸ق؛
(۳۷) محمد حسینی، ذیل العبر، به کوشش صلاح‌الدین منجد، کویت، مطبعة حکومة الکویت؛
(۴۰) محمد حطاب، مواهب الجلیل، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، ۱۴۱۶ق؛
(۴۱) علی خزاز، کفایة الاثر، قم، ۱۴۰۱ق؛
(۴۲) حسین خصیبی، الهدایة الکبری، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م؛
(۴۳) احمد خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق؛
(۴۴) خلیل بن احمد فراهیدی، العین، به کوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، بغداد، ۱۹۸۱-۱۹۸۲م؛
(۴۵) شیرویه دیلمی، الفردوس بمأثور الخطاب، به کوشش سعید بسیونی زغلول، بیروت، ۱۹۸۶م؛
(۴۶) محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م؛
(۴۷) حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، به کوشش ندیم مرعشلی، قاهره، ۱۳۹۲ق؛
(۴۸) محمود زمخشری، اساس البلاغة، به کوشش عبدالرحیم محمود، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م؛
(۴۹) علی سبکی، شفاء السقام، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م؛
(۵۰) سیوطی، الدر المنثور، بیروت، ۱۹۹۳م؛
(۵۱) محمد شوکانی، الدر النضید، بیروت، دارالندوة الجدیده؛
(۵۲) سلیمان طبرانی، المعجم الاوسط، به کوشش طارق عوض‌الله محمد و عبدالمحسن ابراهیم حسینی، قاهره، ۱۴۱۵ق؛
(۵۳) سلیمان طبرانی، المعجم الکبیر، به کوشش حمدی عبدالمجید سلفی، موصل، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۳م؛
(۵۴) طبری، تاریخ، بیروت، ۱۴۰۷ق؛
(۵۵) طبری، التفسیر، بیروت، ۱۴۰۵ق؛
(۵۶) محمد طوسی، الامالی، قم، ۱۴۱۳ق؛
(۶۷) محمد طوسی، التبیان، به کوشش قصیر عاملی، نجف، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۴م؛
(۵۸) سلیمان طیالسی، المسند، بیروت، دارالمعرفه؛
(۵۹) عمر عبدالسلام، مخالفة الوهابیة للقرآن و السنة، بیروت، ۱۴۱۶ق/۱۹۹۵م؛
(۶۰) جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت/ بغداد، ۱۹۶۸م؛
(۶۱) علی بن جعد، المسند، به کوشش عامر احمد حیدر، بیروت، ۱۴۱۰ق/۱۹۹۰م؛
(۶۲) محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، ۱۹۷۲م؛
(۶۳) علی قمی، تفسیر، به کوشش موسوی جزایری، قم، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۸م؛
(۶۴) محمد کراجکی، معدن الجواهر، به کوشش احمد حسینی، قم، ۱۳۹۴ق؛
(۶۵) محمد کلینی، الکافی، به‌کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، ۱۳۹۱ق؛
(۶۶) محمد کوفی، مناقب امیرالمؤمنین (ع)، به کوشش محمدباقر محمودی، قـم، ۱۴۱۲ق؛
(۶۷) هبـةالله لالکایـی، کرامـات الاولیاء، به کـوشش احمد سعدالحمـان، ریاض، ۱۴۱۲ق؛
(۶۸) محمد عبدالرحمان مبارکفوری، تحفة الاحوذی، بیروت، دارالکتب العلمیه؛
(۶۹) حسین محاملی، الامالی، به کوشش ابراهیم قیسی، دمام، ۱۴۱۲ق؛
(۷۰) علی مرداوی، الانصاف، به کوشش محمدحامد فقی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م؛
(۷۱) محمد مفید، المسائل‌العکبریة، قم، ۱۴۱۳ق؛
(۷۲) محمودسعید ممدوح، رفع المنارة، عمان، ۱۴۱۶ق/۱۹۱۵م؛
(۷۳) احمد میبدی، کشف الاسرار، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۱ش؛
(۷۴) نهج‌البلاغة؛
(۷۵) محمد واقدی، فتوح الشام، بیروت، دارالجیل؛



جعبه ابزار