• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ثقیف در قرآن(خام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ثقیف از قبایل مهمّ اطراف مکه است که در عصر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم عموما در طائف و پیرامون آن می‌زیست.

فهرست مندرجات

۱ - نسب و خاستگاه ثقیف
       ۱.۱ - دیدگاه اول
       ۱.۲ - دیدگاه دوم
       ۱.۳ - دیدگاه سوم
۲ - اختلاف نظر در مورد شخصیت ابورغال و قسی
۳ - تیره‌ها و قبایل رقیب و همپیمان
۴ - اقتصاد ثقیف
۵ - نبردهای جاهلی ثقیف
۶ - جایگاه ثقیف در جامعه عرب جزیره
       ۶.۱ - رقابت قریش با طائف
       ۶.۲ - ارتباط ثقیف با همسایگان قدرتمند
۷ - اعتقادات، آداب و رسوم ثقیف
       ۷.۱ - داشتن بت خاص
       ۷.۲ - اعتقاد به دختران خدا بودن بتها
       ۷.۳ - اعتقاد به حرام بودن قسمتی از زراعت خود
       ۷.۴ - توانمند بودن در شعر و شاعری
۸ - ثقیف و ظهور اسلام
       ۸.۱ - قرار گرفتن در برابر پیامبر
       ۸.۲ - ثقیف بعد از هجرت پیامبر
       ۸.۳ - دشمنی‌های ثقیف با آن پیامبر
       ۸.۴ - مهم‌ترین تقابل ثقیف با مسلمانان
       ۸.۵ - شکست در نبرد حنین
۹ - اسلام ثقیف
       ۹.۱ - فرستادن نماینده نزد پیامبر
       ۹.۲ - امضای پیمان نامه با پیامبر
       ۹.۳ - خواسته‌های هیئت ثقیف
       ۹.۴ - تهدید نمایندگان طائف توسط پیامبر
       ۹.۵ - عثمان بن ابی العاص والی پیامبر در طائف
       ۹.۶ - تخریب بتها توسط مغیره
       ۹.۷ - باز نگشتن از عادات زشت خود
۱۰ - ثقیف پس از پیامبر
       ۱۰.۱ - خواهان بازگشت به آیین پیشین
       ۱۰.۲ - ثقفیان در دوره خلفای نخستین
       ۱۰.۳ - نقش مغیرة بن شعبه
              ۱۰.۳.۱ - مغیرة در دوره خلفای نخستین
              ۱۰.۳.۲ - مغیرة در دربار معاویه
       ۱۰.۴ - نقش مختار بن ابی عبیده ثقفی
       ۱۰.۵ - نقش حجّاج بن یوسف ثقفی
       ۱۰.۶ - مذمت ثقیف در روایات
۱۱ - فهرست منابع
۱۲ - پانویس
۱۳ - منبع


ثقیف به معنای زیرک و چالاک، لقب قَسیّ بن مُنبِّه جدّ ثقفیان بود.
[۲] الاغانی، ج۴، ص۳۰۰.
گزارش‌ها درباره تبار و نسب ثقیف همسانی ندارند و جدای از اتفاق نظر همه نسب شناسان در خصوص انتساب این قبیله به قسی بن منبه، در سایر جهات اختلاف نظرهای فراوانی وجود دارد که می‌توان مهم‌ترین آن‌ها را در سه دیدگاه جمع بندی کرد؛

۱.۱ - دیدگاه اول

بیشتر منابع تاریخی، ثقیف را از زیرمجموعه‌های هوازن و مُضَری و به تعبیر دقیق تر قیسی یعنی از فرزندان قیس عیلان بن مُضَر می‌دانند و نسب آنان را چنین برمی شمرند: قَسیّ بن مُنَبِّه بن بکر بن هَوازن بن منصوربن عِکْرِمَة بن خَصَفة بن قیس عیلان بن مُضَر بن نزار بن مَعْدبن عَدْنان.
[۵] الانساب، ج۱، ص۵۰۸ - ۵۰۹.


۱.۲ - دیدگاه دوم

برخی دیگر ثقیف را به ایاد، دیگر فرزند نزار، منسوب می‌دانند. برپایه این نظر باید قسیّ بن منبه بن نبیت بن منصور بن یَقدُم بن افصی بن دُعمی بن ایاد را سلسله نسب ایادی این قبیله دانست.
[۶] الاغانی، ج۴، ص۲۹۸.
این گروه بر این عقیده‌اند که ثقفیان قیسی نیستند؛ ولی چون بر اثر رخدادهای دوران خود مجبور شدند به قیسیان پناه آورده، خود را به عضویت در مجموعه آنان درآورند، برای خود نسب قیسی ساخته و خود را از زیر مجموعه‌های «هوازن» خواندند. امام حسن علیه‌السّلام در مشاجره‌ای که با مروان بن حکم و مغیرة بن شعبه ثقفی دارد با تصریح به این امر، ثقفیان را بیگانه از قیس می‌داند.
بر اساس هر یک از این دو نظر ثقفیان از عرب عدنانی محسوب می‌شوند.

۱.۳ - دیدگاه سوم

دیدگاه سوم بر پایه اخباری شکل گرفته که ثقیف را از نسل قوم ثمود معرفی می‌کند. در این اخبار تاکید شده که ثقیف، یعنی قسیّ و فرزندانش، بندگان یا فرزندان شخصی بنام ابورِغال، از نجات یافتگان ثمود بودند.
[۱۳] الاغانی، ج۴، ص۲۹۸.
نقل روایاتی از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و علی علیه‌السّلام نیز این نظر را تقویت می‌کند. در این روایات ثقیف از بقایای ثمود معرفی شده‌اند؛
[۱۴] الاغانی، ج۱، ص۴۴۷.
همچنین علی علیه‌السّلام ثقفیان کوفه را با واژه‌هایی چون باقیمانده ثمود، بی نام و نسب و برده خطاب می‌کند.
[۱۸] الاغانی، ج۱، ص۴۴۵.
برخی نیز در اشعار و گفتار خود با منتسب کردن آنان به ابورغال و ثمود در پی هجو آنان برآمده‌اند،
[۱۹] الاغانی، ج۴، ص۳۰۲.
از این رو ثقفیان نیز همواره در تلاش بودند تا در اشعار خود با تاکید بر نسب ایادی، خود را از انتساب به ثمود مبرّا کنند. بعدها در زمان حجّاج بن یوسف ثقفی حاکم اموی کوفه، وی نیز انتساب ثقیف را به ثمود ردّ کرد؛ ولی سخنانش با مخالفت حسن بصری روبه رو شد.
[۲۵] الاغانی، ج۴، ص۲۹۸ - ۲۹۹.
این در حالی است که برخی از محققان انتساب ثقیف به ثمود را ناصحیح و اخبار وارده در این خصوص را جعلی و آن را در نتیجه بغض و کینه مردم از ظلم‌های حجّاج بن یوسف ثقفی می‌دانند.


افزون بر اختلاف نظرهایی که درباره نسب ثقیف وجود دارد در مورد شخصیت ابورغال و قسی و نیز نحوه حضور ثقیف در طائف گزارش‌هایی متعدد و متفاوت وجود دارند. به موجب پاره‌ای از گزارش‌ها ابورغال حاکم طائف یا غلام و فرستاده حضرت صالح علیه‌السّلام بود که بر اثر ظلم و ستم بر مردم آنجا کشته شد و قبرش به دستور حضرت صالح علیه‌السّلام سنگسار شد.
[۲۹] الاغانی، ج۴، ص۲۹۹.
در خصوص قسی نیز آمده که وی به سبب مشارکت در قتل مسئول جمع آوری صدقات حاکم یمن به سوی طائف متواری شد و در ملاقات با ابوعامر بن ظَرْب عدوانی،
[۳۲] المفصل، ج۵، ص۵۳۰.
حاکم طائف و بزرگ قبیله عدوان، با زیرکی‌ای که از خود بروز داد به «ثقیف» ملقب شد و پس از ازدواج با دختران ابوعامر در این شهر ساکن شد.
[۳۳] الاغانی، ج۴، ص۳۰۰.
بعدها در پی غلبه فرزندان عامر بن صعصعه ـ که از طرف مادر عدوانی بودند ـ بر قبیله عدوان، طائف مقر تابستانی بنی عامر شد. پس از آن ثقفیان از بنی عامر خواستند تا اداره و سکنای طائف را به آن‌ها بسپارند و هر ساله از نصف محصولات و میوه‌های آن بهره مند شوند و پس از چندی به بهانه حفاظت شهر از حملات دشمنان به دور آن حصار کشیدند. از این پس این شهر که تا آن زمان «وَجّ» خوانده می‌شد به طائف مشهور گردید. در پی آن ثقفیان مصمم شدند تا از ورود بنی عامر به شهر و پرداخت نصف محصولات به آن‌ها خودداری کنند. نبرد بنی عامر برای تسخیر شهر نتیجه‌ای نداشت و بدین ترتیب طائف در ۱۲ فرسخی (تقریبا ۷۰ کیلومتری) مکه به عنوان مسکن ثقیف شناخته شد که به سبب داشتن حصارهای محکم جایگاهی امن برای فراریان گردید.


ثقیف به دو گروه احلاف و بنی مالک قسمت می‌شدند که در جنگ‌ها بافرمانده و پرچمی مجزا در کنار هم شرکت می‌کردند. شاخه احلاف قدرت و نیز جمعیت بیشتری داشت و خود را از بنی مالک برتر می‌دانست. این امر زمینه کینه و دشمنی دو گروه را نسبت به هم فراهم آورد و سبب نزاع و جنگ آنان با یکدیگر و اتحاد با قبایل دیگر شد. همراهی و همپیمانی بنی مالک با بنی یربوع، از زیرشاخه‌های تیره بنی نصر هوازن، هنگام جنگ شاخه احلاف ثقیف با بنی نصر نمونه‌ای از کینه ورزی شاخه‌های ثقیف با یکدیگر بود. احلاف پس از آگاهی از همراهی بنی مالک با بنی یربوع با آنان جنگیده، ضمن شکست دادن بنی مالک، بسیاری از آنان را از طائف بیرون راندند. درگیری بین این دو شاخه مدت‌ها ادامه داشت تا آنکه با وساطت مسعود بن مُعَتَّب از بزرگان اوس به ظاهر خاتمه یافت؛ اما به نظر می‌رسد که حتی در دوره اسلامی نیز گاه این کینه‌ها خود را در رخدادهایی آشکار می‌کرد که از آن میان می‌توان به کشته شدن شماری از بنی مالک به دست مغیرة بن شعبه از احلاف اشاره کرد. مغیرة هنگامی که همراه نمایندگان بنی مالک از مصر بازمی گشت با کشتن این گروه و تصاحب اموال آنان به مدینه گریخت و نزد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم اسلام آورد و چون خواست بخشی از این اموال را به آن حضرت هدیه دهد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم آن را نپذیرفت. تیره‌هایی چون بنو عوف بن ثقیف، بنوجهم بن ثقیف با زیرمجموعه‌هایی چون بنوغیره، بنوسعد و بنوعلاج از احلاف بودند و تیره‌ای چون بنوجشم با زیر مجموعه‌هایی چون بنوحطیط و بنوغاضره از شاخه‌های بنومالک بودند.
در محیط و نظام قبیلگی شبه جزیره عربستان ثقیف نیز همچون دیگر قبایل برای حفظ امنیت و بقای خود با تیره‌ها و قبایل مختلف همپیمان بودند. از بنی زهرة بن کلاب، بنی عقیل،
[۵۹] نیل الاوطار، ج۸، ص۱۴۶.
[۶۰] مسند احمد، ج۴، ص۴۳۳.
بنی سلیم و حتی در مقطعی از قریش
[۶۳] فتح الباری، ج۴، ص۳۸۷.
به عنوان متحدان ثقیف یاد شده است که در این میان همپیمانی و همراهی ثقیف با تیره بنی امیه قریش از اهمیت بیشتری برخوردار است. این امر در دوره اسلامی به ویژه در زمان حکومت بنی امیه بر سرزمین‌های اسلامی نمود بیشتری یافت. گفتار پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در خصوص همپیمانی انصار و بنی هاشم و نیز ثقیف و بنی امیه
[۶۴] الاغانی، ج۴، ص۳۰۳.
به خوبی بیانگر وسعت ارتباط ثقفیان و امویان است.


خوشی آب و هوا و وجود زمین‌های مرغوب کشاورزی زمینه مناسبی فراهم کرد تا ثقفیان اقتصاد خود را عمدتا بر کشاورزی و باغداری بنا نهند. انگور، کشمش، موز، خرما و عسل از مهم‌ترین محصولات کشاورزی طائف محسوب می‌شدند که مازاد آن را به مکه می‌فروختند و بدین شکل طائف تامین کننده میوه مصرفی مکه گردید،
[۶۵] المفصل، ج۴، ص۱۵۲.
ضمن آنکه شراب مرغوب طائف، می‌توانست این شهر را به یکی از مراکز عمده تهیه شراب مبدل کند. از شراب ثقیف و اهمیت اقتصادی آن برای مردم طائف همین بس که نمایندگان ثقیف در نخستین حضور خود در مدینه نظر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم را درباره آن جویا شدند و خود را بدان نیازمند دانستند که می‌تواند بیانگر نقش شراب در معادلات اقتصادی طائف باشد. پس از آن نیز بارها در منابع تاریخی از شراب ثقیف یاد شده است.
[۷۰] المصنف، ج۵، ص۴۹۰.
[۷۱] سنن النسائی، ج۳، ص۲۳۸.
[۷۲] المعجم الاوسط، ج۹، ص۳۱ - ۳۲.

ثقیف در تجارت نیز فعّال بودند. گزارش‌هایی از حضور تجّار آنان در ایران و در دربار ساسانی بیانگر این واقعیت‌اند که آنان در کنار قریش به تجارت با کشورهای همسایه خود توجه داشتند ضمن آنکه در هر سال یک روز خود بازاری برپا می‌کردند و مردم از سایر مناطق شبه جزیره در این بازار حضور می‌یافتند. اینان همچنین در کنار کشاورزی و تجارت صاحب حرفه و صنعت نیز بودند؛ نجّاری و آهنگری را که نزد عرب زشت بود از حرفه‌های مردم این شهر می‌دانند.
[۷۵] المفصل، ج۴، ص۱۵۲.
دباغی پوست مشهورترین حرفه و صنعت طائف بود.
رشد اقتصادی و انباشت ثروت نزد ثقیف آنان را بر آن داشت تا ثروت خود را در معامله اقتصادی شایع در آن روزگار یعنی ربا سرمایه گذاری کنند. رباخواران ثقیف بعدها در توجیه عمل خود ادّعا می‌کردند که ربا همانند بیع است و از این رو آن را مباح می‌دانستند. برخی مفسّران آیه ۲۷۵ بقره را ناظر به بطلان همین اعتقاد می‌دانند. در این آیه خداوند رباخواران را همانند کسانی معرفی می‌کند که شیطان بر اثر تماس، عقل آنان را زایل کرده، داد و ستد را عملی حلال و ربا را حرام می‌شمردند: «اَلَّذینَ یَاکُلونَ الرِّبوا لایَقومونَ اِلاّ کَما یَقومُ الَّذی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیطـنُ مِنَ المَسِّ ذلِکَ بِاَنَّهُم قالوا اِنَّمَا البَیعُ مِثلُ الرِّبوا واَحَلَّ اللّهُ البَیعَ وحَرَّمَ الرِّبوا فَمَن جاءَهُ مَوعِظَةٌ مِن رَبِّهِ فَانتَهی فَلَهُ ماسَلَفَ واَمرُهُ اِلَی اللّهِ ومَن عادَ فَاُولـئِکَ اَصحـبُ النّارِ هُم فیها خــلِدون». به نقل از سدّی آیه ۳۹ روم نیز درباره رباخواری ثقفیان نازل شده است.
[۸۰] الکشاف، ج۳، ص۲۲۳.
خداوند در این آیه می‌گوید که ربا موجب فزونی اموال نیست و در مقابل، آن زکاتی که در راه تقرّب به خدا داده می‌شود مایه افزایش مال است: «ما ءاتَیتُم مِن رِبـًا لِیَربوا فی اَمولِ النّاسِ فَلایَربوا عِندَ اللّهِ وما ءاتَیتُم مِن زَکوةٍ تُریدونَ وجهَ اللّهِ فَاُولـئِکَ هُمُ المُضعِفون».


در مقایسه با بسیاری از قبایل شبه جزیره، منابع تاریخی برای ثقیف نبردهای جاهلی کمتری را ذکر کرده‌اند. شاید بتوان این امر را در اقتصاد قوی آنان جست و جو کرد که باید آن را از گزند جنگ دور نگه می‌داشتند و نیز در حصار مطمئن دور طائف که طمع دیگران را برای دستیابی به ثقیف و ثروتشان می‌کاست.
از نبرد ثقیف با بنی عامر بن صعصعه برای ممانعت از ورود عامریان به طائف، حضور در فِجار چهارم (یوم شَمْظه) در کنار هوازن و بنی سلیم و در برابر قریش و کنانه، نبرد ثقیف طائف با ثقیف یمن، جنگ با خالد بن هوذه از تیره بنی ربیعة بن عامر بن صعصعه که به یوم وجّ مشهور است، نبرد با بنی عامر بن ربیعه بن عامربن صعصعه و نیز جنگ با بنی نصر بن معاویة بن بکر بن هوازن به عنوان نمونه‌هایی از نبرد جاهلی ثقیف باید یاد کرد.
در همین راستا از ابومحجِن، اوس بن حذیفه، همام بن اعقل و ضبیس بن ابی عمرو به عنوان شجاعان ثقیف نام برده‌اند. شمشیرها و زره‌های «مشرفیه» ثقیف از شهرت خاصی برخوردار بودند.
[۹۹] المفصل، ج۵، ص۴۳۱.
[۱۰۰] المفصل، ج۵، ص۴۲۳.
آنان همچنین برای دفاع از شهر، در مقاطعی تلاش می‌کردند تا خود را به منجنیق مجهّز کنند.


موقعیّت ممتاز طائف در زمینه کشاورزی و تجارت و نیز وجود امنیت برای ساکنان شهر در سایه حصار محکم طائف، اهمیت اجتماعی و اقتصادی ثقیف را ارتقا داد و بر جایگاه و شان ساکنان طائف نزد عرب به ویژه نزد همسایگان قریشی آنان افزود.

۶.۱ - رقابت قریش با طائف

شاید همین شرایط ویژه بود که قریش را بر آن داشت تا برای خود جای پایی در طائف مهیا کرده، صاحب آب و باغ و زمین شوند، از این رو با تهدید ثقیف حضور آنان را در حرم به شرکت خود با آنان در وادی وَجّ مشروط کردند که منطقه‌ای حاصلخیز و متعلق به ثقیف بود. ثقفیان نیز برای دوری از جنگ و ستیز با قریش به شرط آنان گردن نهاده، با آنان پیمان بستند.
[۱۰۵] فتح الباری، ج۴، ص۳۸۷.
حضور ثقیف را در جمع قبایلی که به همراه قریش از حُمسی‌ها و دارای امتیازات ویژه و اعمال خاصی بودند می‌توان متاثر از همین پیمان قریش و ثقیف دانست. وجود شتر یا آبی با نام ذوالهِرَم برای عبدالمطلب در طائف،
[۱۰۹] نهایة الارب، ج۳، ص۱۲۹.
باغی متعلق به عباس بن عبدالمطلب که از محصولات آن کشمش تهیه می‌شد و برای سقایت حجگزاران استفاده می‌شد، وجود اموال فراوان مکّیان در طائف، ازدواج هاشم، جدّ پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم با زنی از ثقیف و نیز ابومُرّة بن عروه ثقفی با میمونه دختر ابوسفیان و ابوالصلت با رقیّه دختر عبد شمس بن عبد مناف نمونه‌هایی از این تعامل‌اند. این ازدواج‌ها تا بدانجا پیش رفتند که ثقیف را از فرزندان قریش می‌دانستند و برخی بزرگان ثقیف نیز این امر را باور داشتند. ازدواج علی علیه‌السّلام با‌ام سعید دختر عروة بن مسعود، امام حسین علیه‌السّلام با لیلی دختر ابومُرَّة بن عُرْوه و مادر علی اکبر و نیز ازدواج امام حسن علیه‌السّلام با زنی از ثقیف؛ نمونه‌هایی دیگر از این ارتباط‌ها در دوره اسلامی‌اند؛ اما در دیگر سوی این ارتباط اهل طائف خود را همپای قریش دانسته، هر گونه برتری قریش را بر خود انکار می‌کردند. این رقابت حتی به امور اعتقادی ثقیف و ساختن بتخانه‌ای همانند کعبه برای بت خود نیز کشیده شده بود. که نزد همه مردمان عرب مورد احترام و پرستش بود.
[۱۲۴] الاصنام، ص۶۹.
[۱۲۵] السیرة النبویه، ج۱، ص۴۷.
شاید بر اثر همین رقابت‌ها بود که وقتی سپاه ابرهه برای تخریب کعبه به طائف رسید بزرگان شهر با تقدیم هدایای بسیار و اظهار بندگی در برابر ابرهه فردی به نام ابورِغال را برای راهنمایی سپاه به سوی مکّه فرستادند که او نیز در مغمسّ، یک منزلی مکه، مُرد و قبر او سنگسار شد.
[۱۲۷] السیرة النبویه، ج۱، ص۴۷ - ۴۸.
[۱۲۹] التمهید، ج۱۳، ص۱۴۷.
بعدها نیز در فتح مکه این سنگسار به دستور پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم ادامه یافت و به سنّت بدل شد.
[۱۳۰] الاغانی، ج۴، ص۲۹۸ - ۲۹۹.


۶.۲ - ارتباط ثقیف با همسایگان قدرتمند

ثقیف همانند قریش با همسایگان قدرتمند خود نیز در ارتباط بودند؛ حضور غیلان بن سلمه شاعر ثقفی در دربار ساسانی،
[۱۳۳] الاصابه، ج۵، ص۳۳۱.
تحصیل حارث بن کلده طبیب مشهور عرب در ایران و ارتباط او با خسرو پرویز، فرار کنانة بن عبدیالیل به بیزانس پس از اسلام آوردن نمایندگان طائف در مدینه
[۱۴۰] فتح الباری، ج۶، ص۲۲۴.
و حضور نمایندگان ثقیف در دربار حاکم مصر در سال‌های آغازین هجرت بیانگر ارتباط طائف با حکومت‌های ساسانی، مصر و بیزانس‌اند. آنان همچنین با دولت حیره (در عراق کنونی) در تعامل بودند.
[۱۴۴] المفصل، ج۹، ص۷۶۵.

موقعیت ممتاز ثقفیان نزد مکیان تا بدانجا بود که در پی بعثت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم برخی از مشرکان با انگیزه بهانه جویی در برابر آن حضرت صلی الله علیه و آله؛ پیامبری را در شان و منزلت یکی از مردان ثقیف یا قریش، غیر از حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم می‌دانستند. خداوند با نزول آیه ۳۱ زخرف به این امر اشاره می‌کند: «وقالوا لَولا نُزِّلَ هـذا القُرءانُ عَلی رَجُلٍ مِنَ القَریَتَینِ عَظیم». بسیاری از مفسران ذیل این آیه مراد از «قریتین» را طائف و مکه دانسته‌اند، ضمن آنکه در معرفی مرد ثقفی که از نظر مشرکان شانیت پیامبری داشت اختلاف دارند؛ در تفاسیر از کنانة بن عمرو بن عمیر، حبیب بن عمرو بن عمیر و عروة بن مسعود یاد شده است.
[۱۴۶] جامع البیان، ج۲۵، ص۸۳ - ۸۵.
[۱۴۷] تفسیر عبدالرزاق، ج۳، ص۱۹۶.



ثقفی‌ها نیز همانند بسیاری از مردم شبه جزیره بت پرست بودند.

۷.۱ - داشتن بت خاص

ثقفی‌ها برای خود بت خاصی به نام «لات» و به نقلی «ربّه»
[۱۵۰] الاصنام، ص۶۹.
داشتند و ظاهرا پرستش آن از نَبَطیان (قوم غیر عرب ساکن در عراق به ثقیف رسیده بود.
[۱۵۳] تاریخ العرب، ص۳۷۶.
برخی نیز «ربه» را نام بتخانه لات می‌دانند.
[۱۵۵] النهایه، ج۲، ص۱۸۰.
این بت صخره‌ای منقوش بود که به اعتقاد اهل طائف همانند کعبه برای آن خزانه، قربانگاه و خانه‌ای ساخته بودند که با پرده پوشانده شده بود و اطراف آن را حرم و منطقه‌ای امن می‌دانستند و این امر را مایه مباهات خود می‌شمردند؛ همچنین همانند قریش که برای عُزّی زیارت و قربانی می‌کردند برای لات چنین اعمالی داشتند و حج می‌گزاردند.
[۱۵۹] الاصنام، ص۲۷.


۷.۲ - اعتقاد به دختران خدا بودن بتها

مسئولیت پرده داری این بتخانه و نگهداری از لات بر عهده خاندان ابی العاص از شاخه بنی مالک یا به نقلی خاندان عتاب بن مالک از شاخه احلاف بود. هرگاه مسافری از ثقیف به شهر خود باز می‌گشت ابتدا به شکرانه سلامت خود به زیارت لات می‌رفت. لات کنار منات و عُزّی مورد ستایش همه عرب بود
[۱۶۷] معجم البلدان، ج۴، ص۱۶۱.
و آنان را دختران خدا می‌شمردند. خداوند نیز در آیات ۱۹-۲۲ نجم این اعتقاد را باطل و آن را عقیده‌ای ستمکارانه و نابرابر می‌داند:
[۱۷۰] جامع البیان، ج۲۷، ص۷۷.
«اَفَرَءَیتُمُ اللّـتَ والعُزّی• ومَنوةَ الثّالِثَةَ الاُخری• اَلَکُمُ الذَّکَرُ ولَهُ الاُنثی• تِلکَ اِذًا قِسمَةٌ ضیزی». آنان همچنین براساس اعتقاد به لات فرزندان خود را «زید اللات»؛ «تیم اللات» «عائذ اللات»؛ «شیع اللات» و «شکم اللات» می‌نامیدند.
[۱۷۱] الاصنام، ص۱۶.
[۱۷۳] تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۲۴۸.
تلبیه خاص ثقفیان در زمان حجّ «لبیک اللهم انّ ثقیفا قد اتوک واخلفوا المال وقد رجوک» بود.
[۱۷۴] تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۵۵.
برخی نیز بر این باورند که در طائف افزون بر بتخانه لات، بتخانه‌ای نیز برای عُزّی وجود داشته است.
[۱۷۵] جامع البیان، ج۲۰، ص۷۸.
[۱۷۶] مقدمة فتح الباری ۱۵۲.

برخی از تیره‌های ثقیف اولین مردمان عرب بودند که از عبور شهابْ سنگ‌ها دچار وحشت می‌شدند و آن را نشانه رخداد مهمّی می‌دانستند.
[۱۷۷] فتح الباری، ج۸، ص۵۱۵.
[۱۷۸] المصنف، ج۸، ص۴۳۶.
تعدد ازدواج در میان ثقیف بسیار شایع بود. از غیلان بن سلمه، مسعود بن معتّب، عروة بن مسعود، مسعود بن عمر و بن عمیر، سفیان بن عبداللّه و مسعود بن عامر به عنوان مردانی که ۱۰ همسر داشتند نام برده‌اند.
آنان همچنین در کنار بنی کنانه، خزاعه، بنی مدلج و... از حُمسی‌ها بودند و خود را از دیگران برتر و در انجام مناسک حج از دیگران متعصب تر می‌پنداشتند، از این رو احکامی ویژه و عاداتی متفاوت از دیگران داشتند که ترک وقوف در عرفات، از این احکام بود. خداوند با نزول آیه ۱۹۹ بقره از کسانی که در عرفات وقوف نمی‌کردند خواست که همانند سایر حاجیان عمل کنند: «ثُمَّ اَفیضوا مِن حَیثُ اَفاضَ النّاسُ واستَغفِروا اللّهَ اِنَّ اللّهَ غَفورٌ رَحیم».

۷.۳ - اعتقاد به حرام بودن قسمتی از زراعت خود

همچنین ثقیف به پیروی از قریش همانند برخی از اعراب جاهلی معتقد بودند که استفاده قسمتی از زراعت خود و نیز گوشت برخی از حیوانات بر آنان حرام است. آیه ۱۶۸ بقره ناظر به همین اعتقاد است. خداوند در این آیه با ردّ این خرافات، مردم را به استفاده درست و حلال از نعمت‌های الهی توصیه می‌کند:
[۱۸۹] التفسیر الکبیر، ج۵، ص۲.
[۱۹۱] اسباب النزول، ص۲۹.
[۱۹۲] زادالمسیر، ج۱، ص۱۵۴.
«یـاَیُّهَا النّاسُ کُلوامِمّا فِی الاَرضِ حَلـلاً طَیِّبـًا ولا تَتَّبِعوا خُطُوتِ الشَّیطـنِ اِنَّهُ لَکُم عَدُوٌّ مُبین».
در کنار این بت پرستان ثقفی افرادی نیز بودند که به دین مسیحیت معتقد بوده، به اعمال خود می‌پرداختند. عدّاس غلام نینوایی شیبة بن ربیعه
[۱۹۳] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۶.
[۱۹۵] فتح الباری، ج۸، ص۵۵۳.
و نیز ازرق غلام رومی
[۱۹۶] المفصل، ج۶، ص۶۰۷.
از آن جمله‌اند. بلاذری آورده که یهودیانی که از یمن و یثرب طرد شده بودند در طائف ساکن شدند و ضمن اشتغال به تجارت به اهل طائف جزیه می‌پرداختند.

۷.۴ - توانمند بودن در شعر و شاعری

ثقفیان به شعر نیز اهمیت زیادی می‌دادند و در شعر و شاعری توانمند بودند، تا آنجا که پس از شاعران یثرب و عبدالقیس در رتبه سوم قرار داشتند.
[۱۹۹] اسد الغابه، ج۱، ص۴۸۳.
برخی از مفسران نیز مراد از شعراء در آیه ۲۲۴ شعراء را شاعران ثقیف و از آن جمله امیة بن ابی الصلت می‌دانند.
[۲۰۱] الکشاف، ج۳، ص۱۳۳.
خداوند در این آیه پیروان شعرای دروغپرداز را جمعی از گمراهان می‌داند: «والشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الغاوون».
امیه بن ابی الصلت و نمیر بن ابی نمیر را بزرگ‌ترین شاعران ثقفی دانسته‌اند. امیة از چنان مقامی در قبیله خود برخوردار بود که او را لایق نبوت می‌دانستند؛ مقامی که ثقفیان برای حبیب بن عمرو بن عمیر نیز قائل بودند.
فصاحت زبان و وجود کاتبان حاذق را از دیگر ویژگی‌های ثقیف می‌دانند. وجود برخی لغات رایج نزد ثقیف در قرآن همچون «طائف» در آیه «اِنَّ الَّذینَ اتَّقَوا اِذا مَسَّهُم طـئِفٌ مِنَ الشَّیطـنِ تَذَکَّروا فَاِذا هُم مُبصِرون» و نیز «تعولوا» در آیه «فَاِن خِفتُم اَلاَّ تَعدِلوا فَواحِدَةً اَو ما مَلَکَت اَیمـنُکُم ذلِکَ اَدنی اَلاَّتَعولوا» مورد توجه محققان قرار گرفته است.


از عکس العمل ثقفیان در برابر ظهور اسلام و نبوت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم تا سال دهم بعثت اطلاع چندانی در دست نیست؛ ولی از گستردگی ارتباطات ثقیف و قریش و اعتبار و منزلت ثقیف نزد عرب که به نوع عکس العمل آنان در برابر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم نیز اهمیت می‌داد می‌توان دریافت که آنان نیز همسو با قریش در برابر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم قرار گرفتند.

۸.۱ - قرار گرفتن در برابر پیامبر

این امر در سال دهم بعثت و پس از آنکه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم با رحلت ابوطالب، بزرگ‌ترین حامی اجتماعی خود، با فشارهای شدید قریش مواجه شد به وضوح خود را نشان داد. در این سال زمانی که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم با هدف دعوت ثقفیان طی ۱۰ روز اقامت در شهر با اَشراف و مردم طائف و از آن جمله با سه تن از بزرگان ثقیف به نام‌های عبدیالیل؛ مسعود و حبیب از فرزندان عمرو بن عمیر ملاقات کرد با برخورد تند و توهین آمیز اشراف ثقیف روبه رو شد. سفها و کودکان شهر با سنگباران پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم آن حضرت را از شهر خود بیرون کردند.
[۲۱۶] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۶.

برخی مفسران نزول آیه ۴۸ قلم را در زمان بازگشت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم از طائف می‌دانند و آن زمانی بود که آن حضرت قصد داشت تا به سبب رفتار تند و زشت ثقیف آنان را نفرین کند؛ ولی خداوند او را به صبر فرا خواند:
[۲۱۹] التفسیر الکبیر، ج۳۰، ص۹۹.
[۲۲۰] الکشاف، ج۴، ص۱۴۸.
«فَاصبِر لِحُکمِ رَبِّکَ ولا تَکُن کَصاحِبِ الحوتِ اِذ نادی وهُوَ مَکظُوم».

۸.۲ - ثقیف بعد از هجرت پیامبر

با هجرت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به مدینه و پیروزی‌های متعدد مسلمانان بر مشرکان قریش و متحدانشان، برخی از ثقفیان که همگی از شاخه احلاف بودند به اسلام گرویدند. برای نخستین بار از اسلام مغیرة بن شعبه از بنی معتب بن مالک در سال پنجم هجری و حضور ابوحذیفه، یعلی بن مره، جابر بن شیبان و عمرو بن شبیل از بنی عتاب بن مالک در سال ششم هجری در جمع مسلمانان و بیعت کنندگان رضوان یاد شده است.

۸.۳ - دشمنی‌های ثقیف با آن پیامبر

در مقابل مسلمانان انگشت شمار ثقیف، دیگر مردمان این قبیله به رهبری بزرگان خود حضور خود را در کنار قریش و در رویارویی با مسلمانان به صورت جدّی تری دنبال کردند. همدلی و همکاری ثقیف و قریش در برابر مسلمانان چنان جدی بود که برخی از مفسران در تفسیر آیه ۷۳ انفال که خداوند کفار را یاوران و مدافعان یکدیگر می‌داند مراد از کفار را کافران قریش و ثقیف می‌دانند. برخی مفسران نیز ذیل همین آیه به حدیثی از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم اشاره می‌کنند که آن حضرت در آن، ثقیف و قریش را دوستان هم در دنیا و آخرت معرفی می‌کند.
[۲۳۵] فتح القدیر، ج۲، ص۳۳۰.
به اسارت درآوردن دو تن از اصحاب پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در همان سال‌های ابتدایی هجرت،
[۲۳۶] السنن الکبری، ج۶، ص۳۲۰.
[۲۳۷] مسند احمد، ج۴، ص۴۳۰.
[۲۳۸] نیل الاوطار، ج۸، ص۱۴۶.
مرثیه سرایی شاعر ثقیف (امیة بن ابی الصلت) در رثای کشتگان بدر، حضور بیش از ۱۰۰ تن از آنان در جنگ احد (سال ۳ هجری)، نقش فعالانه در سپاه احزاب (سال ۵ هجری) و همراهی با نیروهای اعزامی قریش برای مقابله با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در حدیبیه (سال ۶ هجری) از جمله دشمنی‌های ثقیف با آن حضرت‌اند. ملاقات عروة بن مسعود ثقفی به نمایندگی از قریش با پیامبر در حدیبیه و سخنان تند و توهین آمیز وی با آن حضرت گویای شدت عمل ثقیف در برابر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم است. برخی، از اعزام نیروهایی به فرماندهی عمر بن خطاب به سوی وادی تُربَه در نزدیکی مکه در سال هفتم هجری و متواری شدن ثقیف و هوازن گزارش داده‌اند.

۸.۴ - مهم‌ترین تقابل ثقیف با مسلمانان

مهم‌ترین و بزرگ‌ترین تقابل ثقیف با مسلمانان را می‌توان رویارویی ثقیف با سپاه اسلام در فاصله کوتاه از فتح مکه در نبرد حنین در سال هشتم هجری و سپس مقاومت آنان در غزوه طائف در برابر محاصره کنندگان مسلمان شهر طائف دانست. بر اساس گزارش‌های موجود در منابع تاریخی از آنجا که در آغاز حرکت سپاه مسلمانان از مدینه کسی از مقصد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم برای فتح مکه آگاهی نداشت، هم در سپاه مسلمانان و هم در میان اهل طائف این تصور ایجاد شده بود که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به قصد سرکوب ثقیف تدارک جنگ کرده است. بر همین اساس ثقیف به همراه متحد دیرین خود، هوازن، با جمع آوری نیروهای خود آماده رویارویی با سپاه مدینه شدند و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم نیز با آگاهی از این اقدام ثقیف و هوازن، به همراه نیروهای خود به سوی آنان حرکت کردند. احلاف ثقیف به فرماندهی قارب بن اسود بن مسعود و بنی مالک نیز به فرماندهی ذوالخمار سبیع بن حارث به همراه متحدان هوازنی خود در آغاز نبرد با استفاده از حربه غافلگیری و با به کارگیری تمامی توان خود ضربات سختی را بر سپاه ۱۲۰۰۰ نفری مسلمانان وارد کردند.
[۲۵۱] المحبّر، ص۱۱۵.

بنابر نظر قتاده و ضحاک خداوند قبل از این نبرد و زمانی که بسیاری از اعراب مسلمان بیابانگرد در سال ششم هجری از همراهی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم برای انجام عمره سر باز زدند در آیه ۱۶ فتح از ثقیف به عنوان قومی نیرومند یاد کرد
[۲۵۳] جامع البیان، ج۲۶، ص۱۰۸.
[۲۵۴] الکشاف، ج۳، ص۵۴۵.
و اعراب متخلف از حضور در حدیبیه را تهدید کرد که باید روزی خود را آماده مقابله با چنین قوم نیرومندی کنند تا شاید بدین شکل اشتباه خود را جبران کنند: «قُل لِلمُخَلَّفینَ مِنَ الاَعرابِ سَتُدعَونَ اِلی قَومٍ اولی بَاسٍ شَدیدٍ تُقـتِلونَهُم اَو یُسلِمونَ فَاِن تُطیعوا یُؤتِکُمُ اللّهُ اَجرًا حَسَنـًا واِن تَتَوَلَّوا کَما تَوَلَّیتُم مِن قَبلُ یُعَذِّبکُم عَذابـًا اَلیمـا».

۸.۵ - شکست در نبرد حنین

ترس و وحشت مسلمانان و فرار آنان از صحنه نبرد حنین، پیامبر و اصحاب وفادار او را دچار خطر کرد؛ اما در سایه مدد الهی برخی از بنی هاشم استقامت ورزیدند و در پی آن مسلمانان فراری به صحنه نبرد بازگشتند و ثقیف شکست سنگینی خورد.
[۲۵۷] جامع البیان، ج۶، ص۱۲۸ - ۱۲۹.
[۲۵۸] الکشاف، ج۲، ص۱۸۲.
خداوند از غزوه حنین در آیه ۲۵ توبه یاد می‌کند و بر این امر تاکید دارد که در این غزوه و بسیاری از جاهای دیگر به مدد آنان آمد و در ادامه، غرور مسلمانان از زیادی نفرات را عامل شکست ابتدایی آنان معرفی می‌کند: «لَقَد نَصَرَکُمُ اللّهُ فی مَواطِنَ کَثیرَةٍ ویَومَ حُنَینٍ اِذ اَعجَبَتکُم کَثرَتُکُم فَلَم تُغنِ عَنکُم شیـًٔا وضاقَت عَلَیکُمُ الاَرضُ بِما رَحُبَت ثُمَّ ولَّیتُم مُدبِرین».
فرار نیروهای احلاف با بر جای گذاشتن تنها دو کشته و نیز هوازنی‌ها از معرکه حنین تمامی فشار جنگ را بر گروه بنی مالک ثقیف وارد آورد و آمار کشته‌های آنان به ۷۰ یا ۱۰۰ تن رسید که ذوالخِمار از آنان بود.
ثقفیان پس از شکست در حنین به طائف بازگشتند و در پناه حصار شهر به تجهیز نظامی خود پرداختند و با جمع آوری خواربار و آذوقه، شهر را برای مواجهه با محاصره یک ساله آماده کردند. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم ابوسفیان را به سوی طائف اعزام کرد؛ امّا فرار ابوسفیان از برابر ثقفیان، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم را بر آن داشت که با اعزام خالد بن ولید با گروهی از نیروها به عنوان مقدمه سپاه و سپس حرکت خود و باقی سپاهیان کار را بر ثقیف تمام کند.
محاصره شهر و حملات مسلمانان به سوی دیوارهای شهر با منجنیق و ارابه، راه به جایی نبرد و فقط بر شمار کشتگان مسلمانان افزود
[۲۷۱] السنن الکبری، ج۹، ص۸۴.
و زمانی که آتش زدن درختان خرما و انگور ثقیف
[۲۷۴] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۴.
نیز در روحیه آنان اثر نگذاشت، مسلمانان پس از محاصره‌ای طولانی که مدت آن را ۱۵ تا ۴۰ روز گفته‌اند به مکه بازگشتند.
[۲۷۸] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۴.

حضور برخی از افراد در سپاه مسلمانان برای محاصره طائف به طمع دستیابی به برخی زنان زیباروی ثقیف
[۲۸۲] مسند ابن راهویه، ج۴، ص۶۳.
و نیز درخواست برخی زنان مسلمان از پیامبر برای سهم بردن از زیور آلات زنان ثقیف انگیزه دینی را نزد برخی مسلمانان کمرنگ کرده بود.


پس از غزوه طائف مالک بن عوف نصری فرمانده کل مشرکان در نبرد حنین که پس از شکست به طائف گریخته بود، نزد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم رفت و مسلمان شد. آن حضرت نیز به مالک ماموریت داد تا با مشرکان باقیمانده در طائف و اطراف آن بجنگد. از این پس درگیری‌های مالک با ثقفی‌ها ادامه زندگی را بر آنان دشوار کرد و به تدریج زمینه‌های تسلیم شدن طائف را در برابر پیامبر فراهم ساخت.

۹.۱ - فرستادن نماینده نزد پیامبر

اسلام آوردن عروة بن مسعود از بزرگان احلاف ثقیف در مدینه و سپس بازگشت او به طائف و کشته شدنش به دست مردی از طائف موجب تزلزل روحیه ثقفیان شد. در نتیجه قتل عروه، فرزند او ابوملیح و قارب بن اسود برادر زاده عروه، که خود از بزرگان احلاف بود، در اعتراض به قتل عروه به مدینه آمدند و مسلمان شدند. ادامه این روند پس از چند ماه مقاومت و تحمل فشارها، ثقیف را بر آن داشت که از موضع خصمانه خود دست کشیده، راهی برای برونرفت از این اوضاع بحرانی بیابد، از این رو ابتدا از عبدیالیل بن عمرو بن عمیر خواستند که به نمایندگی از آنان نزد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم برود؛ ولی او از ترس گرفتار شدن به سرنوشت عروه این امر را به همراهی مردان دیگری از ثقیف مشروط کرد، از این رو دو تن از احلاف به نام‌های حکم بن عمرو و شرحبیل بن غیلان و سه تن از بنی مالک به نام‌های عثمان بن ابی العاص، اوس بن عوف و نُمیر بن خَرْشه به نمایندگی از ثقیف با عبد یالیل همراه شدند. ابن سعد دو تن از فرزندان عبدیالیل به نام‌های کنانه و ربیعه را نیز بر این گروه ۶ نفره افزوده، به همراهی ۷۰ تن دیگر از قبیله ثقیف اشاره می‌کند. برخی نیز شمار نمایندگان ثقیف را کمی بیش از ۱۰ نفر می‌دانند.
[۲۹۴] فتح الباری، ج۷، ص۲۸۴.
گروه نمایندگی ثقیف ضمن ملاقات با مغیرة بن شعبه ثقفی در نزدیکی مدینه و آگاهی از اوضاع مدینه پس از دریافت اجازه از سوی پیامبر در رمضان سال نهم وارد مدینه شدند و در نخستین دیدار با آن حضرت، به رغم توصیه مغیره، به شیوه مشرکان به پیامبر سلام کردند و با آن حضرت به گفت و گو نشستند. به پیشنهاد مغیره و با اجازه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم نمایندگان ثقیف در خانه مغیره ساکن شدند، ضمن آنکه به دستور پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم سایبانی نیز در مسجد برای آنان ساخته شد تا در زیر آن شاهد نماز و قرائت قرآن مسلمانان مدینه باشند.
[۲۹۸] الاحاد و المثانی، ج۳، ص۱۸۷ - ۱۸۸.
برخی بر این باورند که مغیره که خود از احلاف بوده فقط احلاف را به خانه خود دعوت کرده و نمایندگان بنی مالک زیر سایبان مسجد اقامت داشته‌اند.
[۳۰۱] المصنف، ج۲، ص۳۸۵.
[۳۰۲] سنن ابی داود، ج۱، ص۳۱۴.
می‌توان این گزینش مغیره را متاثر از حادثه قتل ۱۰ نفر از بنی مالک به دست او و نگرانی او از کینه و انتقام نمایندگان بنی مالک دانست. از میان این چند تن عثمان بن ابی العاص که از همه کوچک تر بود گاه مخفیانه و به دور از چشم دیگر نمایندگان ثقیف با حضرت ملاقات می‌کرد و با احکام و عقاید اسلامی آشنا می‌شد. او حتی زودتر از دیگر همراهان خود اسلام آورد.

۹.۲ - امضای پیمان نامه با پیامبر

با گذشت چند روز از اقامت هیئت طائف در مدینه، گفت و گوهای جدی تر آنان با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم آغاز شد. عبدیالیل نظر پیامبر را در خصوص مهم‌ترین امور ثقیف که خود را محتاج و وابسته به آن‌ها می‌دانستند یعنی شراب، زنا و ربا جویا شد و سپس از دیدگاه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در خصوص لات آگاهی یافت.
با آگاهی نمایندگان از مواضع پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم پس از مشورت با یکدیگر، همگی جز کنانه فرزند عبدیالیل
[۳۰۹] فتح الباری، ج۶، ص۲۲۴.
اسلام آوردند. سپس به دستور پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و به خط خالد بن سعید پیمان نامه‌ای برای آنان نگاشته شد که طبق آن زمین‌ها و اموال ثقیف به رسمیت شناخته شد و مسلمانان از تعدّی به درختان و حیوانات وادی وجّ که در بیرون حصارهای طائف قرار داشت منع و خاطیان به تازیانه تهدید شدند. ابن سعد، امام حسن و امام حسین علیهماالسلامرا از شاهدان پیمان نامه می‌شمرد و مدعی است که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم پیمان نامه را به نمیر بن خرشه تحویل داد. این در حالی است که مقریزی نگارش پیمان نامه را پس از شکسته شدن بت ثقیف می‌داند.

۹.۳ - خواسته‌های هیئت ثقیف

نمایندگان ثقیف حتی پس از قبول اسلام و نوشته شدن نامه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم توسط خالد، آخرین تلاش‌های خود را برای تاخیر تخریب بتخانه لات به کار گرفتند؛ ولی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به خواسته آنان توجهی نکرد، از این رو از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم خواستند تا آنان را از شکستن بت و تخریب بتخانه معاف و دیگران را مامور این کار کند. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم با این پیشنهاد موافقت و ابوسفیان و مغیرة بن شعبه ثقفی را مامور این کار کرد.
معافیت از زکات و جهاد از دیگر خواسته‌های هیئت ثقیف بود که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم هیچ یک را نپذیرفت. اینان همچنین رکوع و سجود نماز را خلاف شان و شخصیت خود دانسته، از این رو نماز را نمی‌پذیرفتند؛ اما پیامبر با شدت با این امر مخالفت کرد. بسیاری از مفسران به نقل از مقاتل و ابن جریح آیه ۴۸ مرسلات را در شان این افراد و در پاسخ به این درخواستشان می‌دانند:
[۳۲۵] کشف الاسرار، ج۱۰، ص۳۴۲.
«واِذا قیلَ لَهُمُ ارکَعوا لایَرکَعون» که با توجه به مکّی بودن سوره مرسلات این گفتار مفسران را باید تطبیق آیه بر درخواست ثقیف دانست.

۹.۴ - تهدید نمایندگان طائف توسط پیامبر

شاید بر اثر همین توقّعات و انتظارات متعدد ثقیف در خصوص جواز زنا، ربا و شراب و پرستش بت لات بود که پیامبر نمایندگان طائف را تهدید کرد که در صورت اسلام نیاوردنشان باید خود و قبیله خود را آماده مرگ به دست مردی از یاران پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم کنند. اصحاب رسول اللّه صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم با شنیدن این گفتار هر یک در آرزوی آن بودند که پیامبر از آنان نام ببرد؛ ولی آن حضرت دست علی علیه‌السّلام را گرفت و او را همان مردی دانست که گردن ثقیف را خواهد زد.
[۳۳۰] العمده، ص۱۹۷.
همین تردیدها و توقّعاتِ هیئت ثقیف، مفسّران را نیز بر آن داشت تا آیاتی را بر آنان تطبیق دهند؛ به نقل از ابن عباس آیه ۷۳ اسراءدر پاسخ به خواسته‌های ناصواب ثقیف نازل شد:
[۳۳۲] الکشاف، ج۲، ص۴۶۰.
[۳۳۳] جامع البیان، ج۱۵، ص۱۶۳.
[۳۳۴] اسباب النزول، ۱۹۶.
«واِن کادوا لَیَفتِنونَکَ عَنِ الَّذی اَوحَینا اِلَیکَ لِتَفتَرِیَ عَلَینا غَیرَهُ واِذًا لاَ تَّخَذوکَ خَلیلا»؛ همچنین برخی، آیات ۱ - ۳ احزاب را نیز در شان این افراد دانسته‌اند. خداوند در این آیات از پیامبر می‌خواهد که به خواسته‌های آنان بی توجهّی و فقط بر خدا توکل کند: «یـاَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللّهَ ولا تُطِعِ الکـفِرینَ والمُنـفِقینَ اِنَّ اللّهَ کانَ عَلیمـًا حَکیمـا• واتَّبِع ما یوحی اِلَیکَ مِن رَبِّکَ اِنَّ اللّهَ کانَ بِما تَعمَلونَ خَبیرا• وتَوَکَّل عَلَی اللّهِ وکَفی بِاللّهِ وکیلا».
در روایتی دیگر به نقل از ابن عباس، ضحاک و جُوَیْبِر آیه ۱۱۳ نساء در پاسخ به خواسته هایشان نازل شد. بر اساس این روایت خداوند گوش نسپردن به خواسته‌های ثقیف را از سوی پیامبر نتیجه فضل و رحمت خود می‌داند: «ولَولا فَضلُ اللّهِ عَلَیکَ ورَحمَتُهُ لَهَمَّت طَـائِفَةٌ مِنهُم اَن یُضِلّوکَ وما یُضِلّونَ اِلاّ اَنفُسَهُم وما یَضُرّونَکَ مِن شَی ءٍ واَنزَلَ اللّهُ عَلَیکَ الکِتـبَ والحِکمَةَ وعَلَّمَکَ ما لَم تَکُن تَعلَمُ وکانَ فَضلُ اللّهِ عَلَیکَ عَظیمـا».
مکّی بودن سوره اسراء و نیز نزول سوره‌های احزاب و نساء در سال‌های میانی هجرت دلیلی روشن بر عدم نزول این آیات در شان ثقیف و صرفا تطبیق آیات از سوی مفسران بر نمایندگان ثقیف است.

۹.۵ - عثمان بن ابی العاص والی پیامبر در طائف

در زمان بازگشت نمایندگان ثقیف، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم عثمان بن ابی العاص را به عنوان امام جماعت و نیز والی و کارگزار خود در طائف منصوب کرد. این انتخاب از سوی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و پذیرش آن از سوی احلاف با توجه به اینکه عثمان از شاخه بنی مالک بود شایسته توجه است. مدائنی نیز از شخصی به نام سالف بن عثمان از تیره بنی کعب بن عوف در جمع نمایندگان ثقیف یاد می‌کند که پیامبر او را مامور جمع آوری زکات ثقیف کرد. این در حالی است که برخی مالک بن عوف هوازنی را مامور زکات ثقیف می‌دانند.
هیئت نمایندگی ثقیف قبل از ورود به طائف به پیشنهاد عبدیالیل بر آن شدند تا برای آگاهی از واکنش اهل طائف و نیز ایجاد آمادگی در آن‌ها برای قبول شرایط پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم ابتدا از اظهار اسلام خود و نیز بیان توافق با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم خودداری کنند، از این رو با حالتی مغموم و ظاهری شکست خورده وارد شهر شدند و با بدگویی از پیامبر و ترساندن مردم از قدرت آن حضرت و نیز بیان اینکه زنا و شراب و ربا را منع کرده و خواهان شکستن لات است که با واکنش تند اهل طائف مواجه نشوند، پس نمایندگان نیز از مردم خود خواستند تا آماده جنگ شوند و آذوقه دو سال خود را جمع آوری کنند؛ اما با گذشت اندک زمانی ثقفیان تسلیم خواسته‌های پیامبر شدند و از نمایندگان خود خواستند تا با رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم پیمان ببندند. اینجا بود که نمایندگان ثقیف مردم را از پیمان نامه خود و نیز صداقت پیامبر آگاه کردند.

۹.۶ - تخریب بتها توسط مغیره

چند روز پس از بازگشت این هیئت به طائف، ابوسفیان بن حرب و مغیرة بن شعبه ثقفی که از سوی پیامبر مامور شکستن بت و تخریب بتخانه لات شده بودند به طائف رفتند. برخی نیز از خالد بن ولید به همراه آنان نام برده‌اند. در نزدیکی طائف ابوسفیان از واکنش ثقیف بیمناک شد و از مغیره خواست تا این ماموریت را تنها انجام دهد. با ورود مغیره به طائف و آگاهی مردم از ماموریت او مردانی از خاندان وی که در منابع از اسلامشان ذکری به میان نیامده جهت حفظ جانش او را تا بتخانه همراهی کردند. مردان و زنان طائف با ظاهری پریشان و آشفته برای دیدن صحنه ویران سازی بتخانه از منازل خود خارج شدند. آنان آرزو داشتند که بت آن‌ها مغیره را نابود سازد. مغیره هم برای سنجش عقل این جماعت پس از اولین ضربه به بت، خود را بر زمین انداخت و به دست و پا زدن پرداخت. ثقیف با دیدن این صحنه فریاد شادی برآوردند و به تمجید از بت خود پرداختند؛ اما مغیره پس از چند لحظه بر جای خود نشست و آنان را نکوهش و سپس بت و بتخانه را با همراهی همان مردم نابود کرد. بعدها در همین مکان مسجدی برای ثقیف بنا نهاده شد.
[۳۵۴] الاصنام، ص۱۶.


۹.۷ - باز نگشتن از عادات زشت خود

ثقفیان از این پس اسلام آوردند؛ ولی همچنان دوری جستن از اعمالی که تا بدان روز به آن عادت کرده بودند برایشان دشوار بود. برخی از آنان نیز همچنان در پی گرفتن سودهای ربوی خود بودند. اختلاف تیره بنی عمرو بن عمیر ثقیف با تیره بنی مغیره از بنی مخزوم و دادخواهی آنان از عتّاب بن اسید حاکم مکه بر همین اساس بود. عتّاب در نامه‌ای به پیامبر موضوع را با آن حضرت در میان گذاشت. برخی از مفسران برآن‌اند که آیات ۲۷۸ - ۲۷۹ بقرهدر همین زمان نازل شد و پیامبر نیز این آیات را در پاسخ عتّاب نوشت و به او دستور داد که در صورت اصرار ثقیف بر ادامه رباخواری با آنان بجنگد.
[۳۵۶] التفسیر الکبیر، ج۷، ص۱۰۶.
[۳۵۷] الکشاف، ج۱، ص۴۰۱.
در این آیات خداوند از مؤمنان می‌خواهد که از مطالبه ربایی که نزد دیگران دارند بپرهیزند و در صورت ادامه رباخواری، خود را برای جنگ با خدا و رسولش مهیا کنند و بدانند که چنانچه توبه کنند، اصل سرمایه هایشان برایشان خواهد ماند: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اتَّقوا اللّهَ وذَروا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبوا اِن کُنتُم مُؤمِنین• فَاِن لَم تَفعَلوا فَاذَنوا بِحَربٍ مِنَ اللّهِ ورَسولِهِ واِن تُبتُم فَلَکُم رُءوسُ اَمولِکُم لاتَظلِمونَ ولا تُظلَمون»؛ همچنین برخی از مفسران در ادامه همین آیات و ذیل آیه ۲۸۰ بقره آورده‌اند که در پی حکم خداوند مبنی بر دریافت اصل سرمایه بدون سود ربوی آن، ثقیف برای دریافت اصل مال خود نزد بنی مغیره رفتند؛ ولی آنان حتی قادر به پرداخت آن هم نبودند و از ثقیف فرصت خواستند.
[۳۶۱] زادالمسیر، ج۱، ص۲۸۸.
[۳۶۲] بحرالمحیط، ج۲، ص۳۴۵.
پس این آیه نازل شد که در آن خداوند از طلبکار خواسته که تا زمان توانایی بدهکار به او فرصت دهد: «واِن کانَ ذو عُسرَةٍ فَنَظِرَةٌ اِلی مَیسَرَةٍ واَن تَصَدَّقوا خَیرٌ لَکُم اِن کُنتُم تَعلَمون». برخی از مفسران نیز آیه ۱۳۰ آل عمران را در خصوص این ربا خواری ثقیف می‌دانند.
[۳۶۴] جامع البیان، ج۴، ص۱۱۹.
[۳۶۵] الدرالمنثور، ج۲، ص۷۱.
خداوند در این آیه مؤمنان را از خوردن ربا منع می‌کند: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لاتَاکُلوا الرِّبوا اَضعـفـًا مُضـعَفَةً واتَّقوا اللّهَ لَعَلَّکُم تُفلِحون».




۱۰.۱ - خواهان بازگشت به آیین پیشین

با رحلت پیامبر (سال ۱۱ ق.) و آغاز جریان ارتدادِ قبایل تازه مسلمان، ثقیف نیز خواهان بازگشت به آیین پیشین و دست کشیدن از اسلام بودند؛ اما با تدبیر عثمان بن ابی العاص، حاکم و کارگزار پیامبر در طائف، از این اقدام دست کشیدند. عثمان از اهل طائف خواست که حال که آنان از آخرین ایمان آورندگان به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم بودند از نخستین مرتدان نباشند. این پیشنهاد را اهل طائف پذیرفتند و در انتظار حوادث بر دین خود ماندند.

۱۰.۲ - ثقفیان در دوره خلفای نخستین

ثقفیان که برخی از آنان در مخالفت با خلافت علی علیه‌السّلام پس از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم با قریشیان همراه شدند، در دوره خلفای نخستین از نیروهای فعّال حکومت در اداره شهرها و نیز جنگ‌ها و فتوحات بودند. نقش مؤثر آنان در فتوحات ایران و به ویژه در منطقه عراق، و نیز فتوحات ارمنستان حائز اهمیت بود. از ابومحجن مالک بن حبیب ثقفی و ابوعبیدة بن مسعود در جنگ‌های با ساسانیان و نیز از عثمان بن ابی العاص به عنوان فرمانده فاتح ارمنستان در دوره عمر (سال ۱۹ ق.) و حاکم عمان و بحرین در دوره عمر و عثمان (۱۵-۲۹ ق.)، همچنین از سعد بن مسعود فرمانده سپاه علی علیه‌السّلام در جنگ‌ها و حاکم مدائن در دوره آن حضرت و فرزندش امام حسن علیهماالسلام، و سائب بن اقرع از شاخه بنی مالک حاکم مدائن و سپس اصفهان در دوره عمر و عثمان تا سال ۳۵ قمری می‌توان به عنوان نمونه‌هایی از این حضور مؤثر ثقفیان در دوره خلفای نخستین یاد کرد. آنان همچنین در جنگ جمل (سال ۳۶ ق.) در جمع سپاهیان جمل رو در روی علی علیه‌السّلام قرار گرفتند.

۱۰.۳ - نقش مغیرة بن شعبه

در میان والیان و فرماندهان ثقفی نقش مغیرة بن شعبه در دوره خلفا و سپس معاویه (عصر اول اموی) از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

۱۰.۳.۱ - مغیرة در دوره خلفای نخستین

مغیره بن شعبه برای تثبیت حکومت ابوبکر بسیار کوشید. وی در فتوحات ایران ساسانی نیز شرکت جست و بعدها از سوی عمر حاکم بصره و کوفه و بحرین شد. مغیره نخستین کسی است که عمر را با نام امیرالمؤمنین خواند. وی در سال ۲۲ قمری و آن گاه که بر کوفه حکم می‌راند آذربایجان را نیز فتح کرد. مغیره در دوره عثمان از حکومت کوفه عزل و مدتی بعد والی ارمنستان و آذربایجان شد. در دوره علی علیه‌السّلام از همراهی با آن حضرت دوری جست و پس از آن به بهانه خونخواهی عثمان به تحریک مردم پرداخت.

۱۰.۳.۲ - مغیرة در دربار معاویه

مغیره پس از ورود به دربار معاویه تلاش فراوانی برای تقویت حکومت امویان کرد و بدین شکل نقش آفرینی ثقفیان در دوره حکومت شاخه سفیانی بنی امیه نیز آغاز شد. مشاوره دادن به معاویه در جذب زیاد بن ابیه،
[۴۱۷] الغارات، ج۲، ص۹۲۹.
از موالی ثقیف و از کارگزاران علی علیه‌السّلام و نیز نصب و عزل برخی از والیان و همچنین پیشنهاد جانشینی یزید از اقدامات مغیره بود. وی همچنین در جنگ امام حسن علیه‌السّلام و معاویه نماینده حکومت بنی امیه برای گفت و گوی صلح با امام گردید.
[۴۲۳] تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۵.
پس از آن نیز ازسوی معاویه به حکومت کوفه گمارده شد و به مدت ۹ سال و تا پایان عمر بر آنجا حکومت راند
[۴۲۵] الغارات، ج۲، ص۷۷۷.
و در این دوران از هیچ اقدامی در جهت تخریب شخصیت امام علی علیه‌السّلام نزد کوفیان فروگذاری نکرد. حضور زیاد بن ابیه در جمع والیان معاویه و کشتار و سختگیری وی نسبت به شیعیان علی علیه‌السّلام
[۴۲۹] الاصابه، ج۲، ص۶۴۰.
و نیز حکومت فرزندش عبیدالله در کوفه و به شهادت رساندن مسلم بن عقیل و سپس اعزام سپاه کوفه ـ که در میان آنان مردانی از ثقیف نیز حضور داشتند ـ با هدف سرکوب قیام امام حسین علیه‌السّلام در سال ۶۱ قمری گواه همراهی این قبیله با سفیانیان اموی است. ثقفیان در انتقال سرهای شهدای کربلا مسئولیت انتقال ۱۲ سر را نیز بر عهده گرفتند.

۱۰.۴ - نقش مختار بن ابی عبیده ثقفی

با آغاز دوران حکومت شاخه مروانی امویان، دو شخصیت ثقفی یعنی مختار بن ابی عبیده ثقفی و حجاج بن یوسف ثقفی بیش از دیگر مردان این قبیله اثرگذار بودند. گرچه از فعالیت‌های مختار در دوران حکومت علی علیه‌السّلام و فرزندش امام حسن علیه‌السّلام گزارش دقیقی در دست نیست؛ اما میزبانی او از مسلم بن عقیل نماینده امام حسین علیه‌السّلام در کوفه شایسته توجه است. وی که پس از آن به دستور عبیدالله زندانی شد، پس از آزادی به عبداللّه بن زبیر در مکه پیوست و سپس با بازگشت به کوفه و جمع آوری نیرو به سال ۶۶ قمری بر این شهر مسلط شد و با هدف انتقام از قاتلان شهدای کربلا قیام کرد. درباره گرایش اعتقادی مختار و ماهیت قیام او گزارش‌ها و نیز آرای متفاوتی وجود دارد.

۱۰.۵ - نقش حجّاج بن یوسف ثقفی

با آغاز حکومت عبدالملک بن مروان که دومین حاکم از شاخه مروانی بنی امیه بود حَجّاج بن یوسف ثقفی ظهور کرد. وی در سال ۷۲ قمری و در سن ۳۰ سالگی از سوی عبدالملک مامور سرکوب قیام عبداللّه بن زبیر در مکه شد. حجاج پس از محاصره مکه و به منجنیق بستن کعبه و تخریب آن، عبداللّه را سرکوب کرد و در پی آن حاکم مکه و مدینه شد. سپس در سال ۷۵ قمری حکومت عراق و در سال ۷۸ قمری حکومت مناطق وسیعی چون خراسان و سیستان نیز به او سپرده شد. فتوحات اولیه ماوراءالنهر به دست قتیبة بن مسلم باهلی و سند و هند به دست محمد بن قاسم ثقفی نیز با هدایت او صورت گرفت.
[۴۵۷] فتوح البلدان، ص۱۶۸.
حجاج سرانجام در سال ۹۵ قمری و در سن ۵۳ سالگی
[۴۵۸] البلدان، ص۲۶۱.
در حالی مُرد که به نظر بسیاری از مورخان ده‌ها هزار نفر در زندان‌های او محبوس و بیش از این تعداد نیز در پی اقدامات او کشته شده بودند.

۱۰.۶ - مذمت ثقیف در روایات

در سخنانی که از پیامبر صلی الله علیه و آله؛ علی علیه‌السّلام و نیز امام حسن علیه‌السّلام نقل شده ثقیف مذمّت شده‌اند. براساس همین روایات، ثقیف مورد بغض پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم بودند.
[۴۶۳] المعجم الکبیر، ج۱، ص۲۳۱.
[۴۶۴] مسند احمد، ج۴، ص۴۲۰.
درباره روایات پیامبر این احتمال وجود دارد که مربوط به دوره قبل از ایمان آوردن ثقیف باشد. حضرت علی علیه‌السّلام نیز وجود عروة بن مسعود در میان ثقیف را مانع لعن آن‌ها از جانب خود دانسته است حضرت امام حسن علیه‌السّلام هم آنان را فاقد هر گونه جایگاهی در جاهلیت و اسلام می‌داند. این سخنان می‌تواند خود به نوعی بیانگر شخصیت ثقفیان و نقش خصمانه آنان در حکومت‌های امام علی علیه‌السّلام و امام حسن علیه‌السّلام باشد.


الاحاد والمثانی، ابن ابی عاصم (م. ۲۸۷ ق.)؛ به کوشش فیصل احمد، ریاض، دارالدرایة، ۱۴۱۱ ق؛ الاتقان، السیوطی (م. ۹۱۱ ق.)؛ به کوشش سعید، لبنان، دار الفکر، ۱۴۱۶ ق؛ الاحتجاج، ابومنصور الطبرسی (م. ۵۲۰ ق.)؛ به کوشش سید محمد باقر، دارالنعمان، ۱۳۸۶ ق؛ الاخبار الطوال، ابن داود الدینوری (م. ۲۸۲ ق.)؛ به کوشش عبدالمنعم عامر، قم، منشورات الرضی، ۱۴۱۲ ق؛ الارشاد، المفید (م. ۴۱۳ ق.)؛ به کوشش مؤسسه آل البیت علیهم السلام؛ بیروت، دارالمفید، ۱۴۱۴ ق؛ ارشاد العقل السلیم، ابوالسعود (م. ۹۸۲ ق.)؛ بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۱ ق؛ اسباب النزول، الواحدی (م. ۴۶۸ ق.)؛ قاهرة، الحلبی و شرکاه، ۱۳۸۸ ق؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر (م. ۴۶۳ ق.)؛ به کوشش البجاوی، بیروت، دارالجیل، ۱۴۱۲ ق؛ الاشتقاق، ابن درید (م. ۳۲۱ ق.)؛ به کوشش عبدالسلام محمد، بیروت، دارالجیل، ۱۴۱۱ ق؛ اسد الغابه، ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م. ۶۳۰ ق.)؛ بیروت، دارالکتاب العربی؛ الاصابه، ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ ق.)؛ به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۵ ق؛ الاصنام (تنکیس الاصنام)؛ هشام بن محمد کلبی (م. ۲۰۴ ق.)؛ به کوشش احمد زکی، تهران، تابان، ۱۳۴۸ ش؛ الاعلام، الزرکلی (م. ۱۳۸۹ ق.)؛ بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۹۷ م؛ الاغانی، ابوالفرج الاصفهانی (م. ۳۵۶ ق.)؛ به کوشش علی مهنّا و سمیر جابر، بیروت، دار الفکر؛ الامامة و السیاسه، ابن قتیبة (م. ۲۷۶ ق.)؛ به کوشش طه محمد، الحلبی و شرکاه؛ امتاع الاسماع، المقریزی (م. ۸۴۵ ق.)؛ به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۲۰ ق؛ الانساب، السمعانی، (م. ۵۶۲ ق.)؛ به کوشش عبدالله عمر، بیروت، دارالجنان، ۱۴۰۸ ق؛ انساب الاشراف، البلاذری (م. ۲۷۹ ق.)؛ به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ ق؛ انوارالتنزیل، البیضاوی (م. ۶۸۵ ق.)؛ به کوشش عبدالقادر، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۶ ق؛ بحارالانوار، المجلسی (م. ۱۱۱۰ ق.)؛ بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق؛ بحرالعلوم، السمرقندی (م. ۳۷۵ ق.)؛ به کوشش محمود مطرجی، بیروت، دار الفکر؛ البحرالمحیط، ابوحیان الاندلسی (م. ۷۵۴ ق.)؛ به کوشش عادل احمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۲۲ ق؛ البدء والتاریخ، المقدسی (م. ۳۵۵ ق.)؛ بیروت، دارصادر، افست، ۱۹۰۳ م؛ البدایة والنهایه، ابن کثیر (م. ۷۷۴ ق.)؛ به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ ق؛ البلدان، الیعقوبی (م. ۲۸۴ ق.)؛ بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۲۲ ق؛ تاج الموالید، الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.)؛ قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۶ ق؛ تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون (م. ۸۰۸ ق.)؛ بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر، الذهبی (م. ۷۴۸ ق.)؛ به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۱۰ ق؛ تاریخ الامم والملوک، الطبری (م. ۳۱۰ ق.)؛ به کوشش گروهی از علماء، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۳ ق؛ تاریخ بغداد، الخطیب البغدادی (م. ۴۶۳ ق.)؛ به کوشش عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۷ ق؛ تاریخ خلیفة بن خیاط، خلیفة بن خیاط العصقری (م. ۲۴۰ ق.)؛ به کوشش سهیل زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ ق؛ تاریخ العرب فی عصر الجاهلیه، سید عبدالعزیز سالم، شباب الجامعه، ۲۰۰۸ م؛ تاریخ المدینة المنوره، ابن شبّة النمیری (م. ۲۶۲ ق.)؛ به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، ۱۴۱۰ ق؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر (م. ۵۷۱ ق.)؛ به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ ق؛ تاریخ الیعقوبی، احمد بن یعقوب (م. ۲۹۲ ق.)؛ بیروت، دارصادر، ۱۴۱۵ ق؛ التبیان، الطوسی (م. ۴۶۰ ق.)؛ به کوشش احمد حبیب العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ تدوین القرآن، علی الکورانی، دارالقرآن الکریم، ۱۴۱۸ ق؛ تفسیر الثوری، سفیان الثوری (م. ۱۶۱ ق.)؛ به کوشش گروهی از علماء، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۰۳ ق؛ تفسیر عبد الرزاق، عبدالرزاق الصنعانی (م. ۲۱۱ ق.)؛ به کوشش مصطفی مسلم، ریاض، مکتبة الرشد، ۱۴۱۰ ق؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم (م. ۳۲۷ ق.)؛ به کوشش اسعد محمد، بیروت، المکتبة العصریة، ۱۴۱۹ ق؛ التفسیر الکبیر، الفخر الرازی (م. ۶۰۶ ق.)؛ قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ ق؛ تفسیر مجاهد، مجاهد (م. ۱۰۲ ق.)؛ به کوشش عبدالرحمن بن محمد، اسلام آباد، مجمع البحوث الاسلامیه؛ تهذیب الکمال، المزی (م. ۷۴۲ ق.)؛ به کوشش بشار عواد، بیروت، الرسالة، ۱۴۱۵ ق؛ الثقات، ابن حبان (م. ۳۵۴ ق.)؛ الکتب الثقافیة، ۱۳۹۳ ق؛ جامع البیان، الطبری (م. ۳۱۰ ق.)؛ به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ ق؛ الجامع لاحکام القرآن، القرطبی (م. ۶۷۱ ق.)؛ بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ ق؛ الجرح والتعدیل، ابن ابی حاتم الرازی (م. ۳۲۷ ق.)؛ دکن، دائره المعارف العثمانیة، افست، بیروت، دار الفکر، ۱۳۷۲ ق؛ جمهرة انساب العرب، ابن حزم (م. ۴۵۶ ق.)؛ به کوشش لجنة من العلماء، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۸ ق؛ الخرائج والجرائح، الراوندی (م. ۵۷۳ ق.)؛ قم، مؤسسة الامام المهدی عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف؛ الدرالمنثور، السیوطی (م. ۹۱۱ ق.)؛ بیروت، دار المعرفة، ۱۳۶۵ ق؛ ذکر اخبار اصبهان، ابونعیم الاصبهانی (م. ۴۳۰ ق.)؛ لیدن المحروشة، ۱۹۳۴ م؛ زادالمسیر، ابن الجوزی (م. ۵۹۷ ق.)؛ به کوشش محمد عبدالرحمن، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ ق؛ سبل الهدی، محمد بن یوسف الصالحی (م. ۹۴۲ ق.)؛ به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۴ ق؛ سنن ابی داود، السجستانی (م. ۲۷۵ ق.)؛ به کوشش سعید محمد اللحام، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۰ ق؛ السنن الکبری، البیهقی (م. ۴۵۸ ق.)؛ بیروت، دار الفکر؛ سنن النسائی، النسائی (م. ۳۰۳ ق.)؛ بیروت، دار الفکر، ۱۳۴۸ ق؛ السیرة النبویه، ابن هشام (م. ۸-۲۱۳ ق.)؛ به کوشش محمد محیی الدین، مصر، مکتبة محمد علی صبیح و اولاده، ۱۳۸۳ ق؛ شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، عبدالحی بن عماد الحنبلی (م. ۱۰۸۹ ق.)؛ بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ ق؛ شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار علیهم السلام؛ النعمان المغربی (م. ۳۶۳ ق.)؛ به کوشش جلالی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۴ ق؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید (م. ۶۵۶ ق.)؛ به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیة، ۱۳۷۸ ق؛ الصحاح، الجوهری (م. ۳۹۳ ق.)؛ به کوشش احمد العطار، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۴۰۷ ق؛ الطبقات الکبری، ابن سعد (م. ۲۳۰ ق.)؛ بیروت، دار صادر؛ العجاب فی بیان الاسباب، العسقلانی (م. ۸۵۲ ق.)؛ به کوشش عبدالحکیم السعودیة، دار ابن الجوزیة، ۱۴۱۸ ق؛ عمدة عیون صحاح الاخبار، ابن البطریق (م. ۶۰۰ ق.)؛ قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۰۷ ق؛ الغارات، ابراهیم الثقفی الکوفی (م. ۲۸۳ ق.)؛ به کوشش سید جلال الدین المحدث، بهمن، ۱۳۵۵ ش؛ الفائق فی غریب الحدیث، الزمخشری (م. ۵۳۸ ق.)؛ بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۷ ق؛ فتح الباری، ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ ق.)؛ بیروت، دارالمعرفه؛ فتح القدیر، الشوکانی (م. ۱۲۵۰ ق.)؛ بیروت، دارالمعرفه؛ الفتنة و وقعة الجمل، سیف بن عمر الضبی، بیروت، دارالنفائس ۱۳۹۱ ق؛ الفتوح، ابن اعثم الکوفی (م. ۳۱۴ ق.)؛ به کوشش علی شیری، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۱ ق؛ فتوح البلدان، البلاذری (م. ۲۷۹ ق.)؛ به کوشش صلاح الدین المنجد، قاهرة، النهضة المصریة، ۱۹۵۶ م؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م. ۶۳۰ ق.)؛ بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ ق؛ الکشاف، الزمخشری (م. ۵۳۸ ق.)؛ مصطفی البابی، ۱۳۸۵ ق؛ کشف الاسرار، میبدی (م. ۵۲۰ ق.)؛ به کوشش حکمت، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۱ ش؛ الکشف والبیان، الثعلبی (م. ۴۲۷ ق.)؛ به کوشش ابن عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ ق؛ لسان العرب، ابن منظور (م. ۷۱۱ ق.)؛ قم، ادب الحوزة، ۱۴۰۵ ق؛ مجمع البیان، الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.)؛ به کوشش گروهی از علماء، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۵ ق؛ المحرر الوجیز، ابن عطیة الاندلسی (م. ۵۴۶ ق.)؛ به کوشش عبدالسلام، لبنان، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۳ ق؛ مسند ابن راهویه، اسحاق بن راهویه (م. ۲۳۸ ق.)؛ به کوشش حسین بردالبلوشی، المدینة المنورة، مکتبة الایمان، ۱۴۱۲ ق؛ مسند احمد، احمدبن حنبل (م. ۲۴۱ ق.)؛ بیروت، دار صادر؛ المصنّف، ابن ابی شیبه (م. ۲۳۵ ق.)؛ به کوشش سعید محمد، دار الفکر، ۱۴۰۹ ق؛ المعارف، ابن قتیبة (م. ۲۷۶ ق.)؛ به کوشش ثروت عکاشة، قم، شریف رضی، ۱۳۷۳ ش؛ معانی القرآن، النحاس (م. ۳۳۸ ق.)؛ به کوشش الصابونی، عربستان، جامعة‌ام القری، ۱۴۰۹ ق؛ المعجم الاوسط، الطبرانی (م. ۳۶۰ ق.)؛ ابراهیم الحسینی، قاهرة، دارالحرمین، ۱۴۱۵ ق؛ معجم البلدان، یاقوت الحموی (م. ۶۲۶ ق.)؛ بیروت، دارصادر، ۱۹۹۵ م؛ معجم رجال الحدیث، الخوئی (م. ۱۴۱۳ ق.)؛ بیروت، ۱۴۰۹ ق؛ معجم قبائل العرب، عمر کحّالة، بیروت، الرسالة، ۱۴۰۵ ق؛ المعجم الکبیر، الطبرانی (م. ۳۶۰ ق.)؛ به کوشش حمدی عبدالمجید، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ ق؛ معجم المؤلفین، عمر کحّالة، بیروت، دار احیاءالتراث العربی ـ مکتبة المثنی؛ معجم ما استعجم، عبدالله البکری (م. ۴۸۷ ق.)؛ به کوشش مصطفی السقا، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۳ ق؛ المغازی، الواقدی (م. ۲۰۷ ق.)؛ به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ ق؛ المفصّل، جواد علی، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۷۶ م؛ مقاتل الطالبیین، ابوالفرج الاصفهانی (م. ۳۵۶ ق.)؛ به کوشش مظفر، قم، دارالکتاب، ۱۳۸۵ ق؛ مقدمة فتح الباری، حسن عباس زکی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ ق؛ مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب (م. ۵۸۸ ق.)؛ به کوشش گروهی از اساتید نجف، نجف، الحیدریة، ۱۳۷۶ ق؛ المنتظم، ابن الجوزی (م. ۵۹۷ ق.)؛ به کوشش نعیم زر زور، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۲ق؛ المنمق، ابن حبیب (م. ۲۴۵ ق.)؛ به کوشش احمدفاروق، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۵ق؛ النکت والعیون، الماوردی (م. ۴۵۰ ق.)؛ بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۲ ق؛ النهایه، ابن اثیر مبارک بن محمد الجزری (م. ۶۰۶ ق.)؛ به کوشش محمود محمد و طاهر احمد، قم، اسماعیلیان، ۱۳۶۷ ش؛ نهایة الارب، احمد بن عبدالوهاب النویری (م. ۷۳۳ ق.)؛ قاهرة، وزارة الثقافة والارشاد القومی، ۱۴۱۲ ق؛ نیل الاوطار، الشوکانی (م. ۱۲۵۵ ق.)؛ بیروت، دارالجیل، ۱۹۷۳ م؛ ینابیع الموده، القندوزی (م. ۱۲۹۴ ق.)؛ به کوشش علی جمال اشرف، تهران، اسوه، ۱۴۱۶ ق.


۱. الصحاح، ج۴، ص۱۳۳۴، «ثقف».    
۲. الاغانی، ج۴، ص۳۰۰.
۳. جمهرة انساب العرب، ص۲۶۶.    
۴. السیرة النبویه، ج۱، ص۳۱.    
۵. الانساب، ج۱، ص۵۰۸ - ۵۰۹.
۶. الاغانی، ج۴، ص۲۹۸.
۷. انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵.    
۸. انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵.    
۹. معجم ما استعجم، ج۱، ص۷۹.    
۱۰. الاحتجاج، ج۱، ص۴۱۸.    
۱۱. بحارالانوار، ج۴۴، ص۹۵.    
۱۲. انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵.    
۱۳. الاغانی، ج۴، ص۲۹۸.
۱۴. الاغانی، ج۱، ص۴۴۷.
۱۵. الجرح و التعدیل، ج۳، ص۴۷۶.    
۱۶. الاصابه، ج۷، ص۱۷۶.    
۱۷. الخرائج والجرائح، ج۱، ص۲۳۰.    
۱۸. الاغانی، ج۱، ص۴۴۵.
۱۹. الاغانی، ج۴، ص۳۰۲.
۲۰. الفتوح، ج۶، ص۳۲۹.    
۲۱. معجم البلدان، ج۳، ص۵۳.    
۲۲. انساب الاشراف، ج۱، ص۲۸.    
۲۳. انساب الاشراف، ج۱، ص۲۸.    
۲۴. السیرة النبویه، ج۱، ص۳۰.    
۲۵. الاغانی، ج۴، ص۲۹۸ - ۲۹۹.
۲۶. تاریخ دمشق، ج۱۲، ص۱۶۴ - ۱۶۵.    
۲۷. المفصل، ج۱، ص۳۲۶.    
۲۸. المفصل، ج۱، ص۳۲۸.    
۲۹. الاغانی، ج۴، ص۲۹۹.
۳۰. معجم البلدان، ج۳، ص۵۳.    
۳۱. انساب الاشراف، ج۱، ص۲۶.    
۳۲. المفصل، ج۵، ص۵۳۰.
۳۳. الاغانی، ج۴، ص۳۰۰.
۳۴. معجم البلدان، ج۴، ص۹ - ۱۰.    
۳۵. البلدان، ص۷۹.    
۳۶. فتوح البلدان، ج۱، ص۶۶.    
۳۷. معجم البلدان، ج۴، ص۱۰ - ۱۱.    
۳۸. معجم البلدان، ج۴، ص۱۱.    
۳۹. الکامل، ج۱، ص۶۸۴.    
۴۰. معجم البلدان، ج۴، ص۹.    
۴۱. البلدان، ص۷۹.    
۴۲. الکامل، ج۱، ص۶۸۵ - ۶۸۶.    
۴۳. معجم قبائل العرب، ج۱، ص۸.    
۴۴. معجم ما استعجم، ج۴، ص۱۳۰۲.    
۴۵. المعارف، ص۹۱.    
۴۶. الکامل، ج۱، ص۶۸۵ - ۶۸۶.    
۴۷. معجم قبائل العرب، ج۱، ص۸.    
۴۸. معجم ما استعجم، ج۴، ص۱۳۰۲.    
۴۹. الکامل، ج۱، ص۶۸۶.    
۵۰. الطبقات، ج۴، ص۲۸۵ - ۲۸۶.    
۵۱. تاریخ دمشق، ج۶۰، ص۲۲.    
۵۲. الاعلام، ج۷، ص۲۷۷.    
۵۳. جمهرة انساب العرب، ص۲۶۶ - ۲۶۸.    
۵۴. الکامل، ج۱، ص۶۸۵.    
۵۵. الاستیعاب، ج۴، ص۱۶۱۲.    
۵۶. الطبقات، ج۵، ص۲۵۴.    
۵۷. تاریخ خلیفه، ص۱۴۱.    
۵۸. تاریخ المدینه، ج۲، ص۴۴۱.    
۵۹. نیل الاوطار، ج۸، ص۱۴۶.
۶۰. مسند احمد، ج۴، ص۴۳۳.
۶۱. معجم ما استعجم، ج۳، ص۹۶۱.    
۶۲. المنمق، ص۲۳۳.    
۶۳. فتح الباری، ج۴، ص۳۸۷.
۶۴. الاغانی، ج۴، ص۳۰۳.
۶۵. المفصل، ج۴، ص۱۵۲.
۶۶. معجم البلدان، ج۴، ص۱۰.    
۶۷. تاریخ المدینه، ج۲، ص۵۰۳.    
۶۸. متاع الاسماع، ج۲، ص۸۷.    
۶۹. المغازی، ج۳، ص۹۶۷.    
۷۰. المصنف، ج۵، ص۴۹۰.
۷۱. سنن النسائی، ج۳، ص۲۳۸.
۷۲. المعجم الاوسط، ج۹، ص۳۱ - ۳۲.
۷۳. الاصابه، ج۵، ص۲۵۳.    
۷۴. تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۷۰.    
۷۵. المفصل، ج۴، ص۱۵۲.
۷۶. المفصل، ج۱۴، ص۲۳۴.    
۷۷. بقره/سوره۲، آیه۲۷۵.    
۷۸. تفسیر ماوردی، ج۱، ص۳۴۸.    
۷۹. روم/سوره۳۰، آیه۳۹.    
۸۰. الکشاف، ج۳، ص۲۲۳.
۸۱. تفسیر قرطبی، ج۱۴، ص۳۷.    
۸۲. المحرر الوجیز، ج۴، ص۳۳۹.    
۸۳. الکامل، ج۱، ص۶۸۵.    
۸۴. معجم البلدان، ج۴، ص۱۱.    
۸۵. الکامل، ج۱، ص۵۹۳.    
۸۶. المنمق، ص۱۷۲ - ۱۷۳.    
۸۷. معجم ما استعجم، ج۳، ص۹۶۱.    
۸۸. الکامل، ج۱، ص۶۸۵.    
۸۹. المعارف ۹۱.    
۹۰. معجم قبائل العرب، ج۱، ص۱۴۹.    
۹۱. معجم قبائل العرب، ج۱، ص۱۴۹.    
۹۲. الکامل، ج۱، ص۶۸۵.    
۹۳. معجم ما استعجم، ج۴، ص۱۳۰۲.    
۹۴. معجم قبائل العرب، ج۱، ص۸.    
۹۵. جمهرة انساب العرب، ص۲۶۸.    
۹۶. الاستیعاب، ج۴، ص۱۷۴۶.    
۹۷. الاشتقاق، ج۱، ص۳۰۳ - ۳۰۴.    
۹۸. الاستیعاب، ج۴. ص۱۷۴۶.    
۹۹. المفصل، ج۵، ص۴۳۱.
۱۰۰. المفصل، ج۵، ص۴۲۳.
۱۰۱. المنتظم، ج۳، ص۳۴۲.    
۱۰۲. المغازی، ج۳، ص۹۲۴.    
۱۰۳. الطبقات، ج۱، ص۳۱۲.    
۱۰۴. المنمق، ص۲۳۲ - ۲۳۳.    
۱۰۵. فتح الباری، ج۴، ص۳۸۷.
۱۰۶. انساب الاشراف، ج۱، ص۷۴.    
۱۰۷. الطبقات، ج۱، ص۷۱.    
۱۰۸. المنمق، ص۹۴.    
۱۰۹. نهایة الارب، ج۳، ص۱۲۹.
۱۱۰. فتوح البلدان، ج۱، ص۶۶.    
۱۱۱. انساب الاشراف، ج۱، ص۸۷.    
۱۱۲. جمهرة انساب العرب ۲۶۷.    
۱۱۳. مقاتل الطالبیین، ص۵۲.    
۱۱۴. جمهرة انساب العرب، ۲۶۹.    
۱۱۵. السیرة النبویه، ج۳، ص۷۷۸.    
۱۱۶. المنتظم، ج۶، ص۲۳۸.    
۱۱۷. الارشاد، ج۱، ص۳۵۴.    
۱۱۸. تاج الموالید، ص۱۹.    
۱۱۹. مناقب، ج۳، ص۸۹.    
۱۲۰. شرح الاخبار، ج۳، ص۱۵۴.    
۱۲۱. ینابیع الموده، ج۳، ص۱۵۲.    
۱۲۲. المعارف، ص۲۱۲.    
۱۲۳. انساب الاشراف، ج۴، ص۱۹۲.    
۱۲۴. الاصنام، ص۶۹.
۱۲۵. السیرة النبویه، ج۱، ص۴۷.
۱۲۶. معجم البلدان، ج۴، ص۱۱۸.    
۱۲۷. السیرة النبویه، ج۱، ص۴۷ - ۴۸.
۱۲۸. تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۶۱.    
۱۲۹. التمهید، ج۱۳، ص۱۴۷.
۱۳۰. الاغانی، ج۴، ص۲۹۸ - ۲۹۹.
۱۳۱. الاعلام، ج۵، ص۱۹۸.    
۱۳۲. جمهرة انساب العرب، ص۲۶۸.    
۱۳۳. الاصابه، ج۵، ص۳۳۱.
۱۳۴. الطبقات، ج۵، ص۵۰۶.    
۱۳۵. تاریخ دمشق، ج۱۹، ص۱۷۳.    
۱۳۶. معجم المؤلفین، ج۳، ص۱۷۶.    
۱۳۷. الاستیعاب، ج۱، ص۲۸۳.    
۱۳۸. الاصابه، ج۵، ص۴۹۶.    
۱۳۹. الاعلام، ج۵، ص۲۳۴.    
۱۴۰. فتح الباری، ج۶، ص۲۲۴.
۱۴۱. الطبقات، ج۴، ص۲۸۵.    
۱۴۲. تاریخ دمشق، ج۶۰، ص۲۲.    
۱۴۳. الاعلام، ج۵، ص۲۳۴.    
۱۴۴. المفصل، ج۹، ص۷۶۵.
۱۴۵. زخرف/سوره۴۳، آیه۳۱.    
۱۴۶. جامع البیان، ج۲۵، ص۸۳ - ۸۵.
۱۴۷. تفسیر عبدالرزاق، ج۳، ص۱۹۶.
۱۴۸. تفسیر مجاهد، ج۲، ص۵۸۱.    
۱۴۹. تفسیر ثوری، ص۲۷۰.    
۱۵۰. الاصنام، ص۶۹.
۱۵۱. الفائق، ج۱، ص۳۱۶.    
۱۵۲. معجم البلدان، ج۴، ص۹۷.    
۱۵۳. تاریخ العرب، ص۳۷۶.
۱۵۴. معجم قبائل العرب، ج۱، ص۱۵۱.    
۱۵۵. النهایه، ج۲، ص۱۸۰.
۱۵۶. لسان العرب، ج۱، ص۴۰۰، «ربب».    
۱۵۷. المحبر، ص۳۱۵.    
۱۵۸. معجم البلدان، ج۵، ص۴.    
۱۵۹. الاصنام، ص۲۷.
۱۶۰. المحبر، ص۳۱۵.    
۱۶۱. معجم البلدان، ج۵، ص۴.    
۱۶۲. المغازی، ج۳، ص۹۷۲.    
۱۶۳. معجم البلدان، ج۵، ص۴.    
۱۶۴. المغازی، ج۳، ص۹۶۹.    
۱۶۵. تاریخ الاسلام، ج۲، ص۶۷۱.    
۱۶۶. تاریخ المدینه، ج۲، ص۵۰۴.    
۱۶۷. معجم البلدان، ج۴، ص۱۶۱.
۱۶۸. نجم/سوره۵۳، آیه۱۹-۲۲.    
۱۶۹. مجمع البیان، ج۹، ص۲۹۴.    
۱۷۰. جامع البیان، ج۲۷، ص۷۷.
۱۷۱. الاصنام، ص۱۶.
۱۷۲. معجم البلدان، ج۲، ص۲۷۲.    
۱۷۳. تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۲۴۸.
۱۷۴. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۵۵.
۱۷۵. جامع البیان، ج۲۰، ص۷۸.
۱۷۶. مقدمة فتح الباری ۱۵۲.
۱۷۷. فتح الباری، ج۸، ص۵۱۵.
۱۷۸. المصنف، ج۸، ص۴۳۶.
۱۷۹. السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳۴.    
۱۸۰. المحبر، ص۳۵۷.    
۱۸۱. السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۸.    
۱۸۲. المنمق، ص۱۲۷ - ۱۲۸.    
۱۸۳. العجاب، ج۱، ص۴۵۷.    
۱۸۴. بقره/سوره۲، آیه۱۹۹.    
۱۸۵. تفسیر ابن ابی حاتم، ج۲، ص۳۵۴.    
۱۸۶. مجمع البیان، ج۲، ص۴۸.    
۱۸۷. معانی القرآن، ج۱، ص۱۳۸ - ۱۳۹.    
۱۸۸. بقره/سوره۲، آیه۱۶۸.    
۱۸۹. التفسیر الکبیر، ج۵، ص۲.
۱۹۰. التبیان، ج۲، ص۷۲.    
۱۹۱. اسباب النزول، ص۲۹.
۱۹۲. زادالمسیر، ج۱، ص۱۵۴.
۱۹۳. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۶.
۱۹۴. الاصابه، ج۴، ص۳۸۵.    
۱۹۵. فتح الباری، ج۸، ص۵۵۳.
۱۹۶. المفصل، ج۶، ص۶۰۷.
۱۹۷. فتوح البلدان، ج۱، ص۶۶.    
۱۹۸. الاستیعاب، ج۱، ص۳۴۵.    
۱۹۹. اسد الغابه، ج۱، ص۴۸۳.
۲۰۰. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۲۴.    
۲۰۱. الکشاف، ج۳، ص۱۳۳.
۲۰۲. تفسیر ابی السعود، ج۶، ص۲۷۰.    
۲۰۳. مجمع البیان، ج۷، ص۳۵۹.    
۲۰۴. الاشتقاق، ج۱، ص۳۰۳ - ۳۰۴.    
۲۰۵. الاشتقاق، ج۱، ص۳۰۳.    
۲۰۶. الاصابه، ج۱، ص۳۸۵.    
۲۰۷. تاریخ دمشق، ج۹، ص۲۵۵.    
۲۰۸. تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۸۳.    
۲۰۹. التبیان، ج۹، ص۱۹۵.    
۲۱۰. تاریخ بغداد، ج۷، ص۴۶۰.    
۲۱۱. تدوین القرآن، ص۲۶۹.    
۲۱۲. تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۷۶۵     .
۲۱۳. اعراف/سوره۷، آیه۲۰۱.    
۲۱۴. نساء/سوره۴، آیه۳.    
۲۱۵. الاتقان، ج۱، ص۳۹۱.    
۲۱۶. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۶.
۲۱۷. السیرة النبویه، ج۲، ص۲۸۵.    
۲۱۸. قلم/سوره۶۸، آیه۴۸.    
۲۱۹. التفسیر الکبیر، ج۳۰، ص۹۹.
۲۲۰. الکشاف، ج۴، ص۱۴۸.
۲۲۱. تفسیر بیضاوی، ج۵، ص۳۷۶.    
۲۲۲. الاعلام، ج۷، ص۲۷۷.    
۲۲۳. الطبقات، ج۴، ص۲۸۵.    
۲۲۴. تاریخ دمشق، ج۶۰، ص۲۲.    
۲۲۵. اسدالغابه، ج۵، ص۱۷۱.    
۲۲۶. الاصابه، ج۷، ص۷۴.    
۲۲۷. الطبقات، ج۶، ص۴۰.    
۲۲۸. اسدالغابه، ج۵، ص۱۲۹.    
۲۲۹. تهذیب الکمال، ج۳۲، ص۳۹۸.    
۲۳۰. الاصابه، ج۱، ص۵۴۳.    
۲۳۱. اسدالغابه، ج۱، ص۲۵۴.    
۲۳۲. الاصابه، ج۴، ص۵۳۴.    
۲۳۳. انفال/سوره۸، آیه۷۳.    
۲۳۴. تفسیر سمرقندی، ج۲، ص۳۵.    
۲۳۵. فتح القدیر، ج۲، ص۳۳۰.
۲۳۶. السنن الکبری، ج۶، ص۳۲۰.
۲۳۷. مسند احمد، ج۴، ص۴۳۰.
۲۳۸. نیل الاوطار، ج۸، ص۱۴۶.
۲۳۹. الاصابه، ج۱، ص۳۸۴.    
۲۴۰. تاریخ دمشق، ج۶۱، ص۳۳۰.    
۲۴۱. السیرة النبویه، ج۲، ص۵۵۰.    
۲۴۲. المغازی، ج۱، ص۲۰۳.    
۲۴۳. انساب الاشراف، ج۱، ص۳۴۳.    
۲۴۴. امتاع الاسماع، ج۱، ص۲۷۹.    
۲۴۵. السیرة النبویه، ج۳، ص۷۷۸.    
۲۴۶. انساب الاشراف، ج۱، ص۳۷۹.    
۲۴۷. المغازی، ج۲، ص۸۰۲.    
۲۴۸. امتاع الاسماع، ج۲، ص۸ - ۹.    
۲۴۹. المغازی، ج۳، ص۸۹۲.    
۲۵۰. المغازی، ج۳، ص۸۹۷.    
۲۵۱. المحبّر، ص۱۱۵.
۲۵۲. فتح/سوره۴۸، آیه۱۶.    
۲۵۳. جامع البیان، ج۲۶، ص۱۰۸.
۲۵۴. الکشاف، ج۳، ص۵۴۵.
۲۵۵. مجمع البیان، ج۹، ص۱۹۳.    
۲۵۶. تفسیر ابن ابی حاتم، ج۶، ص۱۷۷۲ - ۱۷۷۴.    
۲۵۷. جامع البیان، ج۶، ص۱۲۸ - ۱۲۹.
۲۵۸. الکشاف، ج۲، ص۱۸۲.
۲۵۹. توبه/سوره۹، آیه۲۵.    
۲۶۰. السیرة النبویه، ج۴، ص۸۹۹.    
۲۶۱. المغازی، ج۳، ص۹۰۷.    
۲۶۲. امتاع الاسماع، ج۲، ص۱۶.    
۲۶۳. السیرة النبویه، ج۴، ص۹۱۷-۹۱۸.    
۲۶۴. المغازی، ج۳، ص۹۲۴.    
۲۶۵. الطبقات، ج۲، ص۱۵۱-۱۵۲.    
۲۶۶. الارشاد، ج۱، ص۱۵۱ - ۱۵۲.    
۲۶۷. مناقب، ج۱، ص۱۸۱ - ۱۸۲.    
۲۶۸. المغازی، ج۳، ص۹۲۳.    
۲۶۹. الطبقات، ج۲، ص۱۵۰.    
۲۷۰. فتوح البلدان، ج۱، ص۶۵.    
۲۷۱. السنن الکبری، ج۹، ص۸۴.
۲۷۲. المغازی، ج۳، ص۹۲۷.    
۲۷۳. امتاع الاسماع، ج۲، ص۲۳.    
۲۷۴. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۴.
۲۷۵. السیرة النبویه، ج۴، ص۹۲۱.    
۲۷۶. المغازی، ج۳، ص۹۳۶ - ۹۳۷.    
۲۷۷. الطبقات، ج۲، ص۱۵۲.    
۲۷۸. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۶۴.
۲۷۹. السیرة النبویه، ج۴، ص۹۲۰.    
۲۸۰. السیرة النبویه، ج۴، ص۹۲۲.    
۲۸۱. المغازی، ج۳، ص۹۳۳ - ۹۳۷.    
۲۸۲. مسند ابن راهویه، ج۴، ص۶۳.
۲۸۳. الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۳۲.    
۲۸۴. امتاع الاسماع، ج۲، ص۲۵.    
۲۸۵. السیرة النبویه، ج۴، ص۹۲۲.    
۲۸۶. الثقات، ج۲، ص۷۹.    
۲۸۷. المغازی، ج۳، ص۹۵۵.    
۲۸۸. الطبقات، ج۱، ص۳۱۳.    
۲۸۹. الاصابه، ج۵، ص۳۰۶.    
۲۹۰. المغازی، ج۳، ص۹۶۲ - ۹۶۳.    
۲۹۱. السیرة النبویه، ج۴، ص۹۶۵ ۹۶۶.    
۲۹۲. الطبقات، ج۱، ص۳۱۳.    
۲۹۳. تاریخ المدینه، ج۲، ص۵۰۱.    
۲۹۴. فتح الباری، ج۷، ص۲۸۴.
۲۹۵. المغازی، ج۳، ص۹۶۴.    
۲۹۶. السیرة النبویه، ج۴، ص۹۶۶.    
۲۹۷. الطبقات، ج۱، ص۳۱۳.    
۲۹۸. الاحاد و المثانی، ج۳، ص۱۸۷ - ۱۸۸.
۲۹۹. تاریخ المدینه، ج۲، ص۵۰۲.    
۳۰۰. المغازی، ج۳، ص۹۶۵.    
۳۰۱. المصنف، ج۲، ص۳۸۵.
۳۰۲. سنن ابی داود، ج۱، ص۳۱۴.
۳۰۳. تاریخ المدینه، ج۲، ص۵۰۹.    
۳۰۴. المغازی، ج۳، ص۹۶۶.    
۳۰۵. تاریخ المدینه، ج۲، ص۵۰۲.    
۳۰۶. المغازی، ج۳، ص۹۶۷.    
۳۰۷. تاریخ المدینه، ج۲، ص۵۰۲ - ۵۰۳.    
۳۰۸. امتاع الاسماع، ج۲، ص۸۶ - ۸۷.    
۳۰۹. فتح الباری، ج۶، ص۲۲۴.
۳۱۰. الاصابه، ج۵، ص۴۹۶.    
۳۱۱. الاعلام، ج۵، ص۲۳۴.    
۳۱۲. المغازی، ج۳، ص۹۶۷.    
۳۱۳. تاریخ المدینه، ج۲، ص۵۰۲ - ۵۰۳.    
۳۱۴. امتاع الاسماع، ج۲، ص۸۶ - ۸۷.    
۳۱۵. المغازی، ج۳، ص۹۷۳.    
۳۱۶. السیرة النبویه، ج۴، ص۹۶۹.    
۳۱۷. الطبقات، ج۱، ص۲۸۵.    
۳۱۸. امتاع الاسماع، ج۲، ص۸۷.    
۳۱۹. المغازی، ج۳، ص۹۶۸.    
۳۲۰. سبل الهدی، ج۶، ص۲۲۶.    
۳۲۱. المغازی، ج۳، ص۹۶۸.    
۳۲۲. السیره النبویه، ج۴، ص۹۶۷.    
۳۲۳. مجمع البیان، ج۱۰، ص۲۳۶.    
۳۲۴. مرسلات/سوره۷۷، آیه۴۸.    
۳۲۵. کشف الاسرار، ج۱۰، ص۳۴۲.
۳۲۶. تفسیر قرطبی، ج۱۹، ص۱۶۸.    
۳۲۷. مجمع البیان، ج۱۰، ص۲۳۶.    
۳۲۸. الاستیعاب، ج۳، ص۱۱۱۰.    
۳۲۹. انساب الاشراف، ج۲، ص۱۲۳.    
۳۳۰. العمده، ص۱۹۷.
۳۳۱. اسراء/سوره۱۷، آیه۷۳.    
۳۳۲. الکشاف، ج۲، ص۴۶۰.
۳۳۳. جامع البیان، ج۱۵، ص۱۶۳.
۳۳۴. اسباب النزول، ۱۹۶.
۳۳۵. احزاب/سوره۳۳، آیه۱-۳.    
۳۳۶. مجمع البیان، ج۸، ص۱۱۶ - ۱۱۷.    
۳۳۷. تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۲۹۹.    
۳۳۸. نساء/سوره۴، آیه۱۱۳.    
۳۳۹. مجمع البیان، ج۳، ص۱۸۸.    
۳۴۰. تفسیر ابی السعود، ج۲، ص۲۳۱.    
۳۴۱. المحبّر، ص۱۲۷.    
۳۴۲. تاریخ المدینه، ج۲، ص۵۰۴.    
۳۴۳. المغازی، ج۳، ص۹۶۸.    
۳۴۴. اسد الغابه، ج۲، ص۲۴۵.    
۳۴۵. انساب الاشراف، ج۱، ص۵۳۰.    
۳۴۶. تاریخ خلیفه، ص۵۳.    
۳۴۷. المغازی، ج۳، ص۹۶۹ - ۹۷۰.    
۳۴۸. تاریخ المدینه، ج۲، ص۵۰۴ - ۵۰۵.    
۳۴۹. تاریخ المدینه، ج۲، ص۵۰۵.    
۳۵۰. اسد الغابه، ج۱، ص۲۱۸.    
۳۵۱. المغازی، ج۳، ص۹۷۱ - ۹۷۲.    
۳۵۲. تاریخ المدینه، ج۲، ص۵۰۶.    
۳۵۳. السیرة النبویه، ج۴، ص۹۶۸.    
۳۵۴. الاصنام، ص۱۶.
۳۵۵. بقره/سوره۲، آیه۲۷۸ - ۲۷۹.    
۳۵۶. التفسیر الکبیر، ج۷، ص۱۰۶.
۳۵۷. الکشاف، ج۱، ص۴۰۱.
۳۵۸. تفسیر ابن ابی حاتم، ج۲، ص۵۴۸.    
۳۵۹. بقره/سوره۲، آیه۲۸۰.    
۳۶۰. تفسیر ثعلبی، ج۲، ص۲۸۶.    
۳۶۱. زادالمسیر، ج۱، ص۲۸۸.
۳۶۲. بحرالمحیط، ج۲، ص۳۴۵.
۳۶۳. آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۰.    
۳۶۴. جامع البیان، ج۴، ص۱۱۹.
۳۶۵. الدرالمنثور، ج۲، ص۷۱.
۳۶۶. تفسیر ثوری، ص۸۰.    
۳۶۷. الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۳۵ - ۱۰۳۶.    
۳۶۸. الاصابه، ج۴، ص۳۷۳.    
۳۶۹. الامامة والسیاسه، ج۱، ص۲۱.    
۳۷۰. اخبار الطوال، ص۱۲۱.    
۳۷۱. اسدالغابه، ج۵، ص۲۹۰.    
۳۷۲. جمهرة انساب العرب، ص۲۶۸ - ۲۶۹.    
۳۷۳. الاستیعاب، ج۴، ص۱۷۰۹.    
۳۷۴. البدایة والنهایه، ج۷، ص۱۸.    
۳۷۵. شذرات الذهب، ج۱، ص۱۶۰.    
۳۷۶. الاستیعاب، ج۲، ص۷۲۵.    
۳۷۷. الکامل، ج۲، ص۵۳۳.    
۳۷۸. الاصابه، ج۴، ص۳۷۴.    
۳۷۹. الطبقات، ج۵، ص۵۰۹ - ۵۱۰.    
۳۸۰. اخبار الطوال، ص۱۳۳.    
۳۸۱. اخبارالطوال، ص۱۴۶.    
۳۸۲. الاصابه، ج۳، ص۷۰.    
۳۸۳. انساب الاشراف، ج۲، ص۲۹۶.    
۳۸۴. انساب الاشراف، ج۲، ص۱۵۸.    
۳۸۵. اخبارالطوال، ص۲۰۵.    
۳۸۶. امتاع الاسماع، ج۱۲، ص۲۵۰.    
۳۸۷. الفتوح، ج۴، ص۲۸۸.    
۳۸۸. البدایة والنهایه، ج۸، ص۱۶.    
۳۸۹. ذکر اخبار اصبهان، ج۱، ص۷۵.    
۳۹۰. تاریخ ابن خلدون ج۲، ص۱۵۰.    
۳۹۱. تاریخ طبری، ج۳، ص۲۲۴.    
۳۹۲. تاریخ طبری، ج۳، ص۳۷۱.    
۳۹۳. تاریخ طبری، ج۳، ص۴۴۶.    
۳۹۴. الفتنة و وقعة الجمل، ص۸۶.    
۳۹۵. اخبارالطوال، ص۱۴۷.    
۳۹۶. الامامة والسیاسه، ج۱، ص۲۱.    
۳۹۷. فتوح البلدان، ج۲، ص۳۱۵.    
۳۹۸. فتوح البلدان، ج۲، ص۳۷۴.    
۳۹۹. الثقات، ج۲، ص۲۰۶.    
۴۰۰. معجم البلدان، ج۱، ص۲۸۵.    
۴۰۱. الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۲۷.    
۴۰۲. اسدالغابه، ج۴، ص۴۰۷.    
۴۰۳. تاریخ ابن خیاط، ص۸۷.    
۴۰۴. الاستیعاب، ج۲، ص۶۰۹.    
۴۰۵. امتاع الاسماع، ج۶، ص۱۶۲.    
۴۰۶. الاصابه، ج۶، ص۱۵۷-۱۵۸.    
۴۰۷. انساب الاشراف، ج۱، ص۵۲۸.    
۴۰۸. تاریخ المدینه، ج۲، ص۶۷۷.    
۴۰۹. فتوح البلدان، ج۲ ص۴۰۰.    
۴۱۰. معجم البلدان، ج۱، ص۱۲۹.    
۴۱۱. الاستیعاب، ج۴، ص۱۴۴۶.    
۴۱۲. الاصابه، ج۶، ص۱۵۷.    
۴۱۳. انساب الاشراف، ج۵، ص۵۱۶.    
۴۱۴. الفتوح، ج۲، ص۳۴۶.    
۴۱۵. الاستیعاب، ج۴، ص۱۴۴۶.    
۴۱۶. انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۳.    
۴۱۷. الغارات، ج۲، ص۹۲۹.
۴۱۸. انساب الاشراف، ج۳ ص۴۷.    
۴۱۹. الکامل، ج۳، ص۴۱۳.    
۴۲۰. اسدالغابه، ج۴، ص۴۰۷.    
۴۲۱. تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۵.    
۴۲۲. الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۴۲.    
۴۲۳. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۵.
۴۲۴. المعارف، ص۲۱۱.    
۴۲۵. الغارات، ج۲، ص۷۷۷.
۴۲۶. انساب الاشراف، ج۵، ص۲۴۳.    
۴۲۷. انساب الاشراف، ج۵، ص۲۴۳.    
۴۲۸. شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۹.    
۴۲۹. الاصابه، ج۲، ص۶۴۰.
۴۳۰. اخبار الطوال، ص۲۱۹.    
۴۳۱. الاستیعاب، ج۱، ص۳۵۷.    
۴۳۲. اخبارالطوال، ص۲۵۹.    
۴۳۳. اخبارالطوال، ص۲۵۹.    
۴۳۴. انساب الاشراف، ج۲، ص۷۷.    
۴۳۵. اخبارالطوال، ص۲۳۱.    
۴۳۶. الامامة والسیاسه، ج۲، ص۱۹.    
۴۳۷. انساب الاشراف، ج۶، ص۳۷۷ - ۳۷۸.    
۴۳۸. الاصابه، ج۵، ص۲۲.    
۴۳۹. البدایة والنهایه، ج۸، ص۲۸۹.    
۴۴۰. البدء والتاریخ، ج۵، ص۸۵.    
۴۴۱. الامامة والسیاسه، ج۲، ص۲۰.    
۴۴۲. انساب الاشراف، ج۶، ص۳۸۰.    
۴۴۳. تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۷۰.    
۴۴۴. معجم رجال الحدیث، ج۱۹، ص۱۰۲ - ۱۱۰.    
۴۴۵. البلدان، ص۲۶۱.    
۴۴۶. تاریخ ابن خیاط، ص۲۰۶ - ۲۰۷.    
۴۴۷. اسدالغابه، ج۳، ص۱۴۰.    
۴۴۸. انساب الاشراف، ج۷، ص۱۱۶ ۱۱۸.    
۴۴۹. تاریخ دمشق، ج۱۰، ص۲۶۵.    
۴۵۰. الطبقات، ج۷، ص۱۵۱.    
۴۵۱. تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۵۹.    
۴۵۲. البدء والتاریخ، ج۶، ص۳۸.    
۴۵۳. الاخبار الطوال، ص۲۸۰.    
۴۵۴. انساب الاشراف، ج۱۳، ص۲۳۳.    
۴۵۵. جمهرة انساب العرب، ص۲۶۸.    
۴۵۶. تاریخ طبری، ج۴، ص۴۴۲.    
۴۵۷. فتوح البلدان، ص۱۶۸.
۴۵۸. البلدان، ص۲۶۱.
۴۵۹. الثقات، ج۲، ص۳۱۸.    
۴۶۰. البدء والتاریخ، ج۶، ص۴۰.    
۴۶۱. البدء والتاریخ، ج۶، ص۴۰.    
۴۶۲. البلدان، ص۲۶۳.    
۴۶۳. المعجم الکبیر، ج۱، ص۲۳۱.
۴۶۴. مسند احمد، ج۴، ص۴۲۰.
۴۶۵. شرح نهج البلاغه، ج۸، ص۳۰۲.    
۴۶۶. الخصال، ص۲۲۸.    
۴۶۷. شرح نهج البلاغه، ج۸، ص۳۰۲.    
۴۶۸. الاحتجاج، ج۱، ص۴۱۸.    



دائرةالمعارف قرآن کریم بر گرفته از مقاله «ثقیف».    



جعبه ابزار