• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

حرف ف۳

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



فطانت راوی
داناتر و زیرک تر بودن راوی؛ از مرحجات اخبار متعارض
فطانت راوی، بدان معنا است که راوی حدیث، دارای هوش و ذکاوت خاصی در فهم احادیث بوده و به درستی و صحت حدیث توجه دارد؛ به این معنا که از افراد عادل و موثق حدیث نقل می‌کند، احادیث مجهول و یا مشکوک را ترک می‌نماید، عارف به زمان و موقعیت صدور حدیث بوده و موارد تقیه و غیر آن را می‌شناسد و از لغزش در نقل و تصحیف حدیث پرهیز می‌کند و به طور خلاصه، مضمون کلام را به خوبی درک و همان را نقل می‌نماید.
نکته:
فطانت راوی از مرحجات می‌باشد؛ به این صورت که اگر دو روایت با یک دیگر تعارض کنند، هر کدام که راوی آن داناتر و زیرک تر از دیگری باشد، بر روایت دیگر مقدم می‌گردد. در بیان علت این تقدم چنین گفته شده است که روایت راوی دارای فطانت، به واقع نزدیک تر می‌باشد.
[۱] مجاهد، محمد بن علی، مفاتیح الاصول، ص۶۹۱.

فعل نبی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم
فعل صادر شده از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در مقام تشریع؛ از اقسام سنّت
فعل نبی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم، مقابل قول نبی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و از اقسام سنت نبوی بوده و عبارت است از فعلی که از رسول گرامی اسلام، در مقام تشریع صادر شده است.
میان علما اختلاف است که آیا فعل رسول گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به تنهایی (و به دور از هر گونه قرینه‌ای) بر حکمی در حق مسلمین دلالت می‌کند یا نه. در این باره چهار دیدگاه وجود دارد:
۱. فعل آن حضرت بر وجوب دلالت می‌کند؛
۲. فعل آن حضرت بر استحباب دلالت می‌کند؛
۳. فعل آن حضرت بر اباحه دلالت می‌کند؛
۴. فعل آن حضرت بر چیزی دلالت نمی‌کند و باید توقف کرد، مگر این که قرینه‌ای بر یکی از احکام وجود داشته باشد.
صاحبان هر یک از این اقوال، برای ادعای خود دلایلی ارایه نموده‌اند که در جای خود بیان شده است.
نکته:
در مواردی که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم از ارتکاب برخی اعمال خودداری نموده است، این ترک فعل، دست کم بر کراهت آن عمل دلالت می‌کند.
[۲] بحرالعلوم، محمد، الاجتهاد اصوله و احکامه، ص۶۸.

[۳] فخر رازی، محمد بن عمر، المحصول فی علم اصول الفقه، ج۳، ص۲۲۹.

[۴] محمدی، علی، شرح اصول فقه، ج۳، ص (۱۲۲-۱۲۱).

فعلیت شک و یقین
توجه مکلّف به یقین سابق و شک لاحق؛ از ارکان استصحاب
فعلیت شک و یقین، از ارکان استصحاب بوده و به این معنا است که مکلف کاملا به وضع خویش آگاه است که نسبت به چیزی یقین سابق و شک لاحق دارد؛ مثل این که شخص توجه داشته باشد که در گذشته به محدث شدن یقین داشته و سپس شک کرده آیا وضو گرفته یا نه، که در این جا، یقین و شک وی فعلی بوده (تقدیری نیست) و بقای حدث استصحاب می‌شود.
میان اصولیون بحث است که آیا در باب استصحاب، یقین و شک فعلی لازم است یا این که یقین و شک تقدیری هم کافی است.
مشهور اصولیون معتقدند باید یقین و شک، فعلی باشد، ولی برخی از اصولی‌ها یقین و شک تقدیری را هم کافی می‌دانند.
[۵] محمدی، علی، شرح اصول فقه، ج۴، ص۲۱۰.

[۶] مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج۲، ص۲۵۲.

[۷] نائینی، محمد حسین، فوائد الاصول، ج۴، ص۳۱۷.

[۸] مغنیه، محمد جواد، علم اصول الفقه فی ثوبه الجدید، ص۳۴۸.

[۹] سبحانی تبریزی، جعفر، المحصول فی علم الاصول، ج۴، ص۱۹.

[۱۰] عراقی، ضیاء الدین، نهایة الافکار، ج۴، جزء ۱، ص۱۳.

[۱۱] شیرازی، محمد، الوصول الی کفایة الاصول، ج۵، ص۱۰۷.

[۱۲] آخوند خراسانی، محمد کاظم بن حسین، کفایة الاصول، ص۴۵۹.

فقدان دلیل
فقدان قطع یا دلیل شرعی معتبر بر حکم؛ از عوامل شک در حکم
فقدان دلیل، از عوامل شک در حکم، و به معنای عدم وجود قطع و یا دلیل شرعی معتبر بر حکم شرعی در مسئله‌ای خاص است؛ مانند شک در حرمت استعمال دخانیات به سبب عدم وجود دلیل معتبر شرعی درباره آن.
[۱۳] مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ج۲، ص۲۴۰.

[۱۴] حیدری، علی نقی، اصول الاستنباط، ص۲۰۹.

فقه
علم به احکام شرعی فرعی از دلایل تفصیلی
فقه، در لغت به معنای فهم، فطانت و فهم عمیق و دقیق به کار رفته است. این واژه در قرآن و احادیث کاربرد گسترده‌ای دارد که از همه آنها مفهوم تعمق و فهم عمیق به دست می‌آید، مانند آیه کریمه: ﴿فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَة مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ﴾ «چرا از هر گروهی یک دسته کوچ نمی‌کنند تا در امر دین بصیرت کامل پیدا کنند».
و مانند حدیث نبوی:
«من حفظ علی امتی اربعین حدیثا بعثه الله یوم القیامة فقیها عالما» «هر کس چهل حدیث برای امت من حفظ کند، خداوند او را روز قیامت فقیه و عالم محشور می‌کند.»
فقه در اصطلاح فقها دانشی است که تحصیل آن، سبب دانستن احکام و قوانین فردی و اجتماعی اسلام می‌گردد؛ «هو العلم بالاحکام الشرعیة الفرعیة عن ادلتها التفصیلیة».
با وجود این که در قرآن و سنت، فقه به معنای آگاهی وسیع و عمیق از معارف و دستورهای اسلامی است و اختصاص به حوزه‌ای خاص ندارد، ولی به تدریج در اصطلاح فقها، این کلمه به «فقه الاحکام» اختصاص یافته است.
آموزه‌ها و تعالیم اسلامی به سه بخش تقسیم شده است:
ا) معارف و اعتقادات که در بر گیرنده مباحث مربوط به اصول عقاید می‌باشد؛
ب) اخلاقیات و امور تربیتی که مربوط به علم تهذیب و تربیت نفس است؛
ج) احکام و مسائل عملی ناظر بر افعال مسلمانان که دربرگیرنده قوانین و مقررات موضوعه در حوزه‌های حقوق مدنی، جزایی، عمومی و بین الملل می‌باشد.
[۱۶] صاحب معالم، حسن بن زین الدین، معالم الدین و ملاذ المجتهدین، ص۲۶.

[۱۷] طباطبایی حکیم، محمد تقی، الاصول العامة للفقه المقارن، ص۴۰.

[۱۸] فیض، علیرضا، مبادی فقه و اصول، ص۱۶.

[۱۹] فیض، علیرضا، مبادی فقه و اصول، ص (۱۰۶-۱۰۳).

[۲۰] آذری قمی، احمد، تحقیق الاصول المفیدة فی اصول الفقه، ص۱۱۳.

[۲۱] مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، ج۳، ص۶۷.

فقه مستنبط
مسائل فاقد نصّ شرعی، و محتاج به اِعمال ضوابط اجتهادی
فقه مستنبط یا مسایل تفریعی، مقابل فقه منصوص، و به معنای مسایلی است که نصی آیه یا روایت در مورد آنها وارد نشده است و فقیه حکم این قبیل مسائل را با استفاده از قواعد و ضوابط کلی، استنباط می‌نماید، مانند: حکم به جواز اقامه نماز در لباس مشکوک که از راه شهرت استنباط شده است.
#عناوین مرتبط#فقه منصوص.
[۲۲] سبحانی تبریزی، جعفر، المحصول فی علم الاصول، ج۳، ص۲۱۲.

[۲۳] خمینی، روح الله، انوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایة، ج۱، ص۲۶۱.

فقه منصوص
احکام مسائل فقهیِ استخراج شده از کلام معصومان علیهم‌السّلام
فقه منصوص، مقابل فقه مستنبط بوده و دربرگیرنده بخشی از مسائل فقهی است که به طور مستقیم از کلام معصومان علیهم‌السّلام به دست می‌آید و برای صدور فتوا از عین الفاظ روایات استفاده می‌شود.
توضیح:
در اوایل قرن چهارم هجری سبک جدیدی برای کتابت فتاوای فقهی به وجود آمد، زیرا فقها در استفاده از الفاظ روایات ائمه علیهم‌السّلام متعبد بودند و فتاوای خود را با به کارگیری عین الفاظ روایات ایشان صادر می‌نمودند؛ یعنی در هنگام تدوین کتاب‌های فقهی، متن روایت را بدون ذکر سند آن به عنوان فتوای خود می‌آوردند. مرحوم «شیخ صدوق»، پدر بزرگوارش «علی بن بابویه»، «شیخ مفیدشیخ طوسی» از جمله این فقها بودند.
بنابراین، مسائلی که در آن زمان‌ها مطرح بوده، مسائل متلقات گرفته شده از معصومان علیهم‌السّلام بوده و به فقه آن زمان، فقه منصوص می‌گویند.
[۲۴] سبحانی تبریزی، جعفر، المحصول فی علم الاصول، ج۳، ص (۲۱۳-۲۱۲).

[۲۵] خمینی، روح الله، انوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایة، ج۱، ص۲۶۱.

فلسفه احکام
ملاکات و مناطهای واقعی احکام
فلسفه احکام، عبارت است از ملاک‌ها و مناطهای واقعی احکام که به عنوان مبادی حکم در نظر گرفته شده و باعث ایجاد شوق و اراده در مولا یا قانون گذار برای انشای حکم شرعی می‌گردد، زیرا به اعتقاد شیعه، احکام شرعی تابع یک سلسله مصالح و مفاسد واقعی است و امر و نهی شارع نیز بر آمده از این مصالح و مفاسد است که برای رساندن خیر بیشتر به انسان، لحاظ می‌شود.
نکته:
در یک اصطلاح می‌توان فلسفه و حکمت احکام را به یک معنا گرفت که همان ملاک و مناط احکام می‌باشد. (دیدگاه استاد شهید مطهری در کتاب آشنایی با علوم اسلامی) ولی در اصطلاح دیگر، گفته شده که حکمت حکم، غیر از علت جعل حکم است و به همین دلیل، حکم دایر مدار حکمت نیست.
[۲۶] حیدر، محمد صنقور علی، المعجم الاصولی، ص (۷۶۶-۷۶۴).

[۲۷] مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، ج۳، ص (۵۲-۵۱).

[۲۸] نائینی، محمد حسین، فوائد الاصول، ج۱، ۲، ص۴۹۶.




جعبه ابزار