• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خالد بن عبدالله قسری

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



خالدبن عبداللّه قَسْرى، امير مكه و عراق در عصر اموى می‌‌باشد.

فهرست مندرجات

۱ - نام و نسب كامل خالد
۲ - کنیه خالد
۳ - وجه تسمیه قسرى
۴ - گزارشات مختلف درباره پدر و پدربزرگ خالد
۵ - فعالیت های عبداللّه در خالد
۶ - مادر خالد
۷ - تولد خالد
۸ - نوجوانى خالد
۹ - خصوصیات خالد
۱۰ - اعتقادات خالد
۱۱ - نکوهش کردن خالد
۱۲ - فعالیت های خالد
       ۱۲.۱ - امیر مکه
              ۱۲.۱.۱ - فعالیت های خالد در دوران امارت بر مكه
       ۱۲.۲ - عزل از حكومت و افتادن به زندان
       ۱۲.۳ - آزادی از زندان و بازگشت به شام
       ۱۲.۴ - دستگيری و فرستاده شدن نزد حجاج
       ۱۲.۵ - بردن اماننامه خليفه براى يزيد بن مهلب
       ۱۲.۶ - امیر عراق
       ۱۲.۷ - مبارزه با هواداران بنى عباس
       ۱۲.۸ - فعالیت ‌های خالد در دوران امارت عراق
       ۱۲.۹ - برخى دیگر از اقدامات خالد در عراق
       ۱۲.۱۰ - عزل از حكومت عراق
              ۱۲.۱۰.۱ - علت عزل خالد از امیری عراق
       ۱۲.۱۱ - دستگيری و شكنجه به دستور خليفه
       ۱۲.۱۲ - سعايت خالد پیش هشام
       ۱۲.۱۳ - رفتن به لشكركشى تابستانى امويان
       ۱۲.۱۴ - آزار و اذيت خالد و خاندان او
       ۱۲.۱۵ - مورد خشم و كينه خليفه وليد
       ۱۲.۱۶ - مطالبه اموال عراق از خالد
۱۳ - تاریخ وفات حالد
۱۴ - انتقام پسران خالد از قاتلین پدر
۱۵ - پسران خالد در زمان بنی العباس
۱۶ - فهرست منابع
۱۷ - پانویس
۱۸ - منبع



نام و نسب كامل وى خالد بن عبداللّه بن يزيد بن أسد بن كُرز بن عامر بن عبداللّه بن عبدشمس بن غَمغَمة بن جرير يَشْكُرى بَجلى قسرى يمانى است
[۲] كتاب التاريخ الكبير، ج۳، جزء۲، قسم۱، ص۱۵۸.
[۳] وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج۲، ص۲۲۶.
او به قبيله بَجيله منسوب است.
[۵] المعارف، ج۱، ص۱۰۳.




و كنيه‌اش ابوالهيثم
[۶] كتاب التاريخ الكبير، ج۳، جزء۲، قسم۱، ص۱۵۸.
[۷] تهذيب الكمال فى اسماء الرجال، ج۵، ص۳۷۵.
و ابويزيد
[۸] وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج۲، ص۲۲۶.
بود.



برخى خالد را قَسرى منسوب به قَسربن عَبقَر، يكى از طوايف بجيله
[۹] الاكمال فى رفع الارتياب عن المؤتلف و المختلف فى الاسماء و الكنى و الانساب، ج۷، ص۱۱۹.
، و بعضى نيز وى را قَصرى منسوب به قصرِ ابن هُبَيْره يا قصر بِجيله
[۱۰] بغيةالطلب فى تاريخ حلب، ج۷، ص۳۰۶۸.
[۱۱] وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج۲، ص۲۲۷.
دانسته‌اند. جد اعلاى وى، كُرْز بن عامر، برده‌هاى فرارى از موالى عبدقَيْس از ناحيه هَجَر و به قولى يهودى تبار و از شهر تيماء و جده وى زَرْنب زنى بدنام بود.
[۱۲] کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۱۰.
[۱۳] کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۱۲ـ۱۳.




درباره نياى خالد و پسر او، اسد بن كُرز و يزيد بن اسد، گزارشهاى مختلفى در دست است. گفته‌اند وى در جاهليت شراب و ميگسارى را بر خود حرام كرد
[۱۴] کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۲.
و با ظهور اسلام به همراه پسرش، يزيد، به نزد پيامبر رفت و هر دو اسلام آوردند
[۱۵] المعارف، ج۱، ص۳۹۸.
[۱۶] کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۴.
از سوى ديگر، برخى مورخان در نسب يزيدبن اسد و انتساب خالد به وى نيز شک كرده‌اند.
[۱۷] الاخبار الموفقيّات، ج۱، ص۲۹۴ـ۲۹۵.
[۱۸] کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۱۱.
[۱۹] الاكمال فى رفع الارتياب عن المؤتلف و المختلف فى الاسماء و الكنى و الانساب، ج۷، ص۱۱۹.
[۲۰] بغيةالطلب فى تاريخ حلب، ج۷، ص۳۰۷۲.

همچنين نوشته‌اند يزيد جزو صحابه پيامبر اكرم بوده و از آن حضرت چند حديث روايت كرده‌است.
[۲۱] كتاب التاريخ الكبير، ج۳، جزء۲، قسم۱، ص۱۵۸.
[۲۲] المعارف، ج۱، ص۳۹۸ـ۳۹۹.
ضمن آنكه گفته‌اند او دروغگوترين اشخاص بود
[۲۳] کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۱۲.
او پس از اسلام آوردن در شام سكنا گزيد
[۲۴] المعارف، ج۱، ص۳۹۸.
و در سال ۳۵، هنگام محاصره خليفه عثمان در مدينه، به دستور معاويه در رأس سپاهى چهارهزار نفره راهى آنجا شد، اما چون مطّلع گرديد كه عثمان كشته شده است، به شام بازگشت
[۲۵] کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۶.
او همچنين در جنگ صفين (سال ۳۷) شركت كرد و سپاهيان شام را بر ضد حضرت على تحريک نمود.
[۲۷] الكامل، ج۴، ص۱۲۲.
[۲۸] کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۴.
[۲۹] کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۶.




عبداللّه بن يزيد، پدر خالد، كه برخى در نسب وى نيز ترديد كرده‌اند، رئيس شُرطه عمرو بن سعيدأَشدق بود. عبداللّه بر ضد عبدالملك بن مروان در دمشق قيام كرد و پس از تسلط عبدالملك بر اوضاع، فرار كرد و بعدآ از وى امان گرفت.
[۳۱] کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۶.




مادر خالد كنيزى رومى و مسيحى بود
[۳۳] كتاب المُحَبَّر، ج۱، ص۳۰۵.
[۳۴] انساب الاشراف، ج۷، ص۳۹۱.
[۳۵] انساب الاشراف، ج۷، ص۴۱۰.
[۳۷] الكامل، ج۳، ص۸۶ـ۸۷.

و برخى از شعرا، به ويژه فرزدق
[۳۸] دیوان، ج۱، ص۱۷۸.
خالد و مادر وى را هجو كرده‌اند
[۳۹] الكامل، ج۳، ص۸۶ـ۸۷.
و ديگران براى تحقير خالد وى را ابن النصرانية می‌‌ناميدند.
[۴۱] انساب الاشراف ج۷، ص۴۵۷.
[۴۲] تاريخ، ج۲، ص۳۲۲ـ۳۲۳.




با توجه به سن و تاريخ وفات خالد، می‌‌توان حدس زد كه تولد وى در حدود سالهاى ۶۵ و ۶۶ بوده است و در مدينه پرورش يافت.
[۴۵] کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۶.




در ايام نوجوانى رفتارى ناپسند داشت و با عمربن ابى‌ربيعه، شاعر مشهور به فسق و فجور، معاشرت می‌‌كرد
[۴۶] کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۶ـ۹.
[۴۷] کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۲۶.
[۴۸] کتاب الوافی بالوفیات، ج۱۳، ص۲۵۹.
ظاهراً مدتى بعد و در همان ايام جوانى، راهى شام شد و در دمشق اقامت كرد.



مورخان خالد را سخنورى بليغ
[۵۱] انساب الاشراف ج۷، ص۲۹۲.
[۵۲] الكامل، ج۱، ص۳۱.
[۵۳] العقدالفريد، ج۴، ص۲۳۳.
[۵۴] سرح العيون فى شرح رسالة ابن زيدون، ص۲۹۶ـ۲۹۷.
و فردى بزرگمنش و بخشنده وصف كرده‌اند.
[۵۵] کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۲
[۵۶] کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۱۲.
تا جايى كه روزانه به ۳۶۰۰۰ نفر از مردم باديه خرما و نان می‌‌داد
[۵۸] انساب الاشراف، ج۷، ص۴۲۸.
و اموال عظيمى بالغ بر ۳۶ ميليون درهم ميان مردم پخش كرد و باعث خشم هشام گرديد
[۶۰] تاريخ، ج۲، ص۳۲۲.
برخى نيز خالد را حاكمى ستمگر، ناخوشايند
[۶۱] ميزان الاعتدال فى نقد الرجال، ج۱، ص۶۳۳.
[۶۲] كتاب تهذيب التهذيب، ج۲، ص۵۲۰.
دروغگو
[۶۳] کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۱۲.
و ترسو دانسته‌اند.
[۶۴] البيان و التبيين، ج۱، ص۱۲۲.
[۶۵] الكامل، ج۱، ص۳۱.
[۶۶] الكامل، ج۴، ص۱۲۲.




از خالد نقل شده كه گفته است، اگر خليفه اجازه دهد كعبه را تا سنگ آخر ويران می‌‌‌كند.
[۶۷] انساب الاشراف، ج۷، ص۴۰۵.
[۶۸] کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۱۷.

و اينكه پيامبر صرفاً يك فرستاده است و خليفه هشام از او برتر است، برخى اين جمله را به فرد ديگرى نسبت داده‌اند.
[۶۹] انساب الاشراف، ج۷، ص۴۰۵.
[۷۰] الاخبار الطِّوال، ج۱، ص۳۴۶.
[۷۱] تاريخ (طبری)، ج۶، ص۴۴۰.
[۷۲] کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۱۷ـ۱۸.

همچنين نقل شده است كه او حافظان قرآن را احمق خوانده بود.
[۷۳] کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۲۴.

او در هر مناسبتى و روى منبرها حضرت على عليهالسلام را سبّ می‌‌كرد.
[۷۴] البيان و التبيين، ج۳، ص۳۶۰.
[۷۵] انساب الاشراف، ج۷، ص۴۰۴.
[۷۶] انساب الاشراف، ج۷، ص۴۳۵.
[۷۷] المعارف، ج۱، ص۲۸۳ـ ۲۸۴.
[۷۸] الكامل، ج۲، ص۲۹۲.
[۷۹] عصر هشام بن عبدالملك، ص۱۱۲ـ ۱۱۸.




كارها و گفتارهاى خالد باعث شد شاعرانى همچون فرزدق
[۸۰] دیوان، ج۱، ص۱۷۸
[۸۱] دیوان، ج۲، ص۱۱۱.
كُميت اسدى، زياد اعجم، اَعشى هَمْدان و ابن نوفل او را نكوهش و هجو كنند.
[۸۲] طبقات فحول الشعراء، ج۱، سفر۲، ص۳۱۸ـ۳۲۰.
[۸۳] انساب الاشراف، ج۷، ص۳۴۱ـ۳۴۲.
[۸۴] انساب الاشراف، ج۷، ص۴۰۶.
[۸۵] انساب الاشراف، ج۷، ص۴۱۹.
[۸۶] انساب الاشراف، ج۷، ص۴۳۵.
[۸۷] عيون الاخبار، ج۱، جزء۱، ص۱۵۱.
[۸۸] کتاب الاغانی، ج۱۷، ص۳ـ۴.
[۸۹] کتاب الاغانی، ج۱۷، ص۸ـ۱۰.
[۹۰] کتاب الاغانی، ج۱۷، ص۴۳.
[۹۱] کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۱۳ـ۱۷.
[۹۲] کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۱۵ـ۱۶.
[۹۳] کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۱۸.
وى را زنديق بداند و لعن نمايد. به دستور خالد فرزدق به زندان افتاد
[۹۴] طبقات فحول الشعراء، ج۱، سفر۲، ص۳۴۷.
با اين حال فرزدق گاهى هم خالد و برادرش اسد را ستوده است
[۹۵] دیوان، ج۱، ص۱۴۸ـ۱۵۰.
[۹۶] دیوان، ج۱، ص۱۶۷ـ۱۶۹.

برخى شعرا چون طِرِّماح و حمّاد راويه نيز با دريافت صله‌هاى فراوان، خالد و نياكانش را ستوده‌اند.
[۹۷] کتاب الاغانی، ج۱۲، ص۴۰.
[۹۸] کتاب الاغانی، ج۱۲، ص۴۳.
[۹۹] کتاب الاغانی، ج۱۴، ص۱۵۱.





۱۲.۱ - امیر مکه


خالد براى نخستين بار، در دوران خلافت وليد بن عبدالملك
[۱۰۱] كتاب نسب قريش، ج۱، ص۲۵۳.
[۱۰۲] العقدالفريد، ج۵، ص۱۷۵.
در سال ۸۹ و بنابه روايات ديگر، در سال ۹۱، ۹۳، ۹۴ يا ۹۵
[۱۰۵] انساب الاشراف ج۷، ص۴۲۱.
امير مكه شد.او تا پايان خلافت وليد و هفت يا هشت ماه از آغاز خلافت سليمان بن عبدالملك (حك : ۹۶ـ۹۹) حاكم مكه بود.

۱۲.۱.۱ - فعالیت های خالد در دوران امارت بر مكه


خالد در دوران امارتش بر مكه، براى نخستين بار ميان زنان و مردان در طواف كعبه جدايى انداخت
[۱۰۹] اخبار مكة و ماجاء فيها من الآثار، ج۲، ص۲۰ـ۲۱.
[۱۱۰] مروج‌الذهب و معادن الجوهر، ج۴، ص۶.

و مردم را در صفوف نماز دايره‌وار دور كعبه نشاند
[۱۱۱] اخبار مكة و ماجاء فيها من الآثار، ج۲، ص۶۵.

او نخستين امير مكه بود كه به دستور وليد، ناودان و ستونهاى درونى كعبه را طلايى كرد
[۱۱۲] اخبار مكة و ماجاء فيها من الآثار، ج۱، ص۲۱۱ـ۲۱۲.
[۱۱۳] تاريخ، ج۲، ص۲۸۴.
[۱۱۴] بغيةالطلب فى تاريخ حلب، ج۷، ص۳۰۶۸.

خالد همچنين به دستور وليد، چاه آبى در مكه حفر كرد و با آبراه‌هاى آبش را به كعبه رساند كه به بركةالقَسرى معروف شد و می‌‌گفت آب اين چاه شيرين است و آب چاه زمزم -- كه به تحقير آن را امّ الخَنافِس يا امّ الجَعار می‌‌ناميدــ شور است و چاه خليفه را برتر از زمزم می‌‌دانست.
[۱۱۵] اخبار مكة و ماجاء فيها من الآثار، ج۲، ص۱۰۷.
[۱۱۶] اخبار مكة و ماجاء فيها من الآثار، ج۲، ص۲۰۵.
[۱۱۷] انساب الاشراف، ج۷، ص۴۰۳ـ۴۰۴.
[۱۱۸] الكامل، ج۴، ص۱۲۴.
[۱۱۹] تاريخ، ج۲، ص۲۹۳.


۱۲.۲ - عزل از حكومت و افتادن به زندان


سپس براثر حادثهاى كه مورخان درباره آن اختلاف دارند.
[۱۲۰] الاخبار الموفقيّات، ج۱، ص۲۹۳.
[۱۲۱] انساب الاشراف ج۷، ص۴۲۱ـ ۴۲۲.
[۱۲۲] تاريخ، ج۲، ص۲۹۴.
[۱۲۳] العقدالفريد، ج۵، ص۱۷۵ـ ۱۷۶.

سليمان بن عبدالملك بر او خشم گرفت و در اواخر سال ۹۶، وى را از حكومت مكه عزل و زندانى كرد.
[۱۲۴] تاريخ، ج۲، ص۲۹۳ـ۲۹۴.
[۱۲۵] العقدالفريد، ج۵، ص۱۷۶.


۱۲.۳ - آزادی از زندان و بازگشت به شام


اما در اواخر سال ۹۷، به وساطت مُفَضَّل بن مُهَلَّب، او را بخشيد و خالد به شام بازگشت.
[۱۲۶] انساب الاشراف ج۷، ص۴۲۳.
[۱۲۷] العقدالفريد، ج۵، ص۱۷۶ـ۱۷۷.


۱۲.۴ - دستگيری و فرستاده شدن نزد حجاج


در سالهاى ۹۴ يا ۹۵، خالد به دستور وليد، سعيد بن جبير و ساير عراقيان فرارى از ظلم حجاج بن يوسف را دستگير كرد و به نزد حجاج به عراق فرستاد.
[۱۲۹] تاريخ، ج۲، ص۲۹۰.


۱۲.۵ - بردن اماننامه خليفه براى يزيد بن مهلب


در دوران خلافت يزيد بن عبدالملك (حك : ۱۰۱ـ۱۰۵)، خالد اماننامه خليفه را براى يزيد بن مهلّب برد به روايت يعقوبى
[۱۳۳] تاريخ، ج۲، ص۳۱۳ـ۳۱۴.
يزيد، خالد را مأمور كرد به جزيره رود و هشام بن عبدالملك، برادر و وليعهد يزيد، را قانع كند از ولايتعهدى خود به سود پسر خليفه دست بردارد. البته او محرمانه به هشام اطمينان داد كه او می‌‌تواند يزيد را قانع كند از اين انديشه بگذرد و چنين نيز كرد. هشام اين لطف خالد را فراموش نكرد و در آغاز خلافتش وى را امير عراق كرد.

۱۲.۶ - امیر عراق


در دوران امارت عمر بن يزيد بن هُبَيْره هُبَيْره فَزارى بر عراق (۱۰۲ـ۱۰۵)، خالد متصدى شرطه كوفه بود
[۱۳۵] بغيةالطلب فى تاريخ حلب، ج۷، ص۳۰۷۴.
در آغاز خلافت هشام بن عبدالملك، عمربن يزيد عزل گرديد و خالدبن عبداللّه قسرى كه بنابه يك روايت، برادر رضاعى هشام نيز بود
[۱۳۶] تاريخ‌الخلفاء، ج۱، ص۴۰۱.
به امارت عراق رسيد
[۱۳۷] انساب الاشراف ج۷، ص۳۷۷.
[۱۳۸] البلدان، ص۲۸۴، ۳۰۱.
[۱۳۹] كتاب الفتوح، ج۸، ص۲۳۹.
و با گروهى از سپاهيان شام كه در ميانشان افرادى از قبايل لخم و جذام بودند
[۱۴۰] كتاب نسب قريش، ج۱، ص۹.
در شوال ۱۰۵ و به قولى در اوايل ۱۰۶ وارد عراق شد خالد به دستور هشام، ابن هُبيره را براى مطالبه اموالى كه از عراق گرفته بود، شكنجه و زندانی كرد
[۱۴۴] طبقات فحول الشعراء، ج۱، سفر۲، ص۳۴۴.
[۱۴۵] كتاب الفتوح، ج۸، ص۲۳۹ـ۲۴۰.
همچنين در سال ۱۰۶، به دستور هشام، برادر خود اسدبن عبداللّه قسرى را امير خراسان كرد.
[۱۴۶] تاریخ خلیفةبن خیاط، روایة بقی بن مخلد، ج۱، قسم۲، ص۴۹۰.
[۱۴۸] كتاب الفتوح، ج۸، ص۲۳۹.
[۱۴۹] تاريخ گرديزى، ج۱، ص۲۵۵.


۱۲.۷ - مبارزه با هواداران بنى عباس


در دوران حكومت خالد، دعوت عباسيان در خراسان آغاز شد
[۱۵۰] البلدان، ج۱، ص۳۰۱.
[۱۵۱] تاريخ، ج۲، ص۳۱۹.
[۱۵۲] الاخبار الطِّوال، ج۱، ص۳۳۶ـ۳۳۷.
و خالد برخى از هواداران بنى عباس از مردم كوفه و خراسان را دستگير و زندانى كرد.
[۱۵۳] اخبار الدولة العباسية، ج۱، ص۲۵۳.


۱۲.۸ - فعالیت ‌های خالد در دوران امارت عراق


در دوران امارت خالد بر عراق، مُغيرةبن سعيد، از نخستين غاليان، با عده اندكى بر ضد امويان قيام كرد كه به شكست انجاميد و خالد وى را به دار آويخت و يارانش را سوزاند
[۱۵۴] كتاب المُحَبَّر، ج۱، ص۴۸۳.
[۱۵۵] انساب الاشراف ج۷، ص۴۲۰ـ۴۲۱.
[۱۵۶] المعارف، ج۱، ص۶۲۳.
[۱۵۷] الكامل، ج۱، ص۳۱.
[۱۵۸] الكامل ج۴، ص۱۲۲.
همچنين در اين دوره، در عراق چند قيام، از جمله قيام بهلول بن عمير شيبانى
[۱۵۹] تاريخ، ج۲، ص۳۲۲.
و وزيرِ سختيانى خارجى صورت گرفت و يك تن ادعاى نبوت نمود
[۱۶۱] انساب الاشراف، ج۷، ص۴۳۴.
خالد در عيد قربان شخصاً جَعدْ بن دِرهَم را به اتهام كفرگويى و زندقه سربريد و قربانى كرد
[۱۶۲] كتاب التاريخ الكبير، ج۳، جزء۲، قسم۱، ص۱۵۸

خالد توجه خاصى به كشاورزى و خشكاندن باتلاقها و تبديل آنها به زمين‌های كشاورزى و حفر چاهها و قناتها و رودها داشت
[۱۶۴] الاعلاق النفسیه، ج۱، ص۹۵ـ۹۶.
و ازاينرو صاحب نهرها، باغها و زمينهاى وسيع كشاورزى شد. درآمد ساليانه او را به بالغ بر بيست ميليون درهم نوشته‌اند
[۱۶۵] الاخبار الموفقيّات، ج۱، ص۲۸۹.
[۱۶۶] انساب الاشراف ج۷، ص۴۴۰، ۴۴۴.
[۱۶۷] انساب الاشراف، ج۷، ص۴۴۰.
درآمد زمينهاى پسرش نيز به ده ميليون درهم می‌‌رسيد
[۱۶۹] کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۲۲ـ۲۳.
خالد همچنين ميان بصره و واسط نهرى به نام مبارک حفر و دوازده ميليون درهم خرج آن كرد كه خليفه او را براى اين اسرافكارى توبيخ نمود.
[۱۷۱] الاخبار الموفقيّات، ج۱، ص۲۹۳ـ ۲۹۴.
[۱۷۲] الكامل، ج۴، ص۱۲۴.


۱۲.۹ - برخى دیگر از اقدامات خالد در عراق


برخى از اقدامات خالد در عراق عبارت بودند از:
تحريم آواز.
[۱۷۳] کتاب الاغانی، ج۲، ص۳۴۸ـ۳۴۹.
[۱۷۵] سير اعلام‌النبلاء، ج۵، ص۴۲۷.

ضرب سكهاى با عيار زياد، معروف به خالديه.
[۱۷۶] كتاب فتوح البلدان، ج۱، ص۴۶۹.
[۱۷۸] النّقود الاسلامية، ج۱، ص۱۶.

دوبرابر كردن وزنه رسمى.
[۱۷۹] تهذيب الكمال فى اسماء الرجال، ج۵، ص۳۸۲.
[۱۸۰] كتاب تهذيب التهذيب، ج۲، ص۵۲۱.

ساخت بازارهاى مسقف و مجزا براى هر صنف.
[۱۸۱] كتاب فتوح البلدان، ج۱، ص۲۸۶.
[۱۸۲] البلدان، ج۱، ص۳۱۱.

بناى مقصوره مسجد كوفه.
تلاش نافرجام براى ساخت پل روى دجله.
حفر نهر الجامع و ساخت كاخى معروف به قصر خالد و نيز بازسازى پل ابن هبيره.
[۱۸۷] كتاب فتوح البلدان، ج۷، ص۴۱۰.

خالد كه موفق نشده بود مادر مسيحى خود را مسلمان كند
[۱۸۸] انساب الاشراف ج۷، ص۴۰۸.
برايش كليسايى در كنار دارالاماره ساخت و دستور داد مؤذنان اذان نگويند تا مسيحيان ناقوس خود را بنوازند و به اصرار مادرش به حاكم بصره دستور داد، براى مسيحيان آن شهر كليسايى بسازد
[۱۸۹] طبقات فحول الشعراء، ج۱، سفر۲، ص۳۴۶.
[۱۹۰] انساب الاشراف، ج۷، ص۴۰۵.
[۱۹۱] انساب الاشراف، ج۷، ص۴۰۸ـ۴۱۰.
[۱۹۲] وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج۲، ص۲۲۸.

خالد همچنين به بهانه جلوگيرى از چشمچرانى مؤذنان، دستور داد منارههاى مساجد را ويران يا كوتاه كنند
[۱۹۳] طبقات فحول الشعراء، ج۱، سفر۲، ص۳۴۶.
[۱۹۴] الكامل، ج۳، ص۸۷.

اهل ذمه را متصدى امور و بر مسلمانان مسلط كرد و از آنان خواست مسلمانان را تحقير و به آنان توهين كنند و كنيزانى را كه مسلمان شده بودند بخرند و تصرف نمايند.
[۱۹۶] الاخبار الموفقيّات، ج۱، ص۲۹۲.
[۱۹۷] انساب الاشراف ج۷، ص۴۳۵.
[۱۹۸] الكامل، ج۴، ص۱۲۳.
[۱۹۹] کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۱۶.


۱۲.۱۰ - عزل از حكومت عراق


هشام در ۱۲۰ خالد را از حكومت عراق عزل كرد.

۱۲.۱۰.۱ - علت عزل خالد از امیری عراق


خالد پس از حدود پانزده سال فرمانروايى بر عراق، به چند دليل بركنار شد كه از آن جمله است:
اندوختن ثروتهاى عظيم و داشتن مستغلات فراوان.
نپرداختن مالياتِ غلات ساليانها‌ش به دستگاه خلافت.
تعصب شديد وى به افراد قبيله مُضَر.
غرور و تكبر بيش از حد، به گونهاى كه پسر خود را از مَسْلَمة (پسر هشام) برتر می‌‌دانست.
كوچك شمردن حكومت عراق.
نپذيرفتن نصايح دلسوزانه دوستانش در مسائل مختلف.
تبرى جستن از مَسلمةبن هشام كه خالد وى را ابوشاكر خطاب می‌‌كرد.
ناميدن هشام بن عبدالملك به ابن الحَمْقاء (فرزند زن احمق).
توهين به برخى اميران اموى.
بخشش بسيار به دوستان و خويشانش.
سعايت درباريان و مخالفانش نزد خليفه.
بازگذاشتن دست عاملان غيرمسلمانش در ظلم به مسلمانان.
[۲۰۴] انساب الاشراف ج۷، ص۳۴۲ـ۳۴۳.
[۲۰۵] انساب الاشراف ج۷، ص۳۵۶.
[۲۰۶] انساب الاشراف ج۷، ص۴۱۴.
[۲۰۷] انساب الاشراف ج۷، ص۴۴۰ـ ۴۴۵.
[۲۰۸] كتاب الوزراء و الكتّاب، ج۱، ص۶۲.
[۲۰۹] کتاب الاغانی، ج۷، ص۴.
[۲۱۰] کتاب الاغانی، ج۱۶، ص۲۷۹.
[۲۱۱] کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۱۷.
[۲۱۲] کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۲۲ـ۲۵.

و مسائل ديگرى كه هشام بن عبدالملك آنها را در نامه‌هاش به خالد در سال ۱۱۹ يادآورى كرد.
[۲۱۴] الاخبار الموفقيّات، ج۱، ص۲۹۰ـ۲۹۵.
[۲۱۵] الكامل، ج۴، ص۱۲۰ـ۱۲۵.


۱۲.۱۱ - دستگيری و شكنجه به دستور خليفه


يوسف بن عمر ثقفى، جانشين خالد، در جمادى‌الآخره ۱۲۰ وارد واسط و كوفه شد و خالد و ۳۵۰ نفر از كارگزارانش را به دستور خليفه دستگير و شكنجه كرد و يزيد بن خالد قسرى را سى تازيانه زد و نود ميليون درهم از آنان گرفت.
[۲۱۶] انساب الاشراف، ج۷، ص۴۴۲.
[۲۱۷] انساب الاشراف، ج۷، ص۴۴۶ـ۴۴۸.
[۲۱۸] انساب الاشراف، ج۷، ص۴۵۵.
[۲۱۹] تاريخ، ج۲، ص۳۲۳.
[۲۲۱] تاريخ (طبری)، ج۷، ص۲۵۴.
[۲۲۲] كتاب الفتوح، ج۸، ص۲۸۳ـ۲۸۴.

خالد، به همراه برادرش اسماعيل، پسرش يزيد و برادرزاده‌اش مُنذر بن اسد بن عبداللّه، حدود هجده ماه در زندان حيره به سر برد
[۲۲۳] انساب الاشراف، ج۷، ص۴۴۳.
[۲۲۴] انساب الاشراف، ج۷، ص۴۴۸.
پس از آزادى از زندان، خالد در ۱۲۲ وارد دمشق شد.
[۲۲۷] انساب الاشراف ج۷، ص۴۴۸ـ۴۴۹.


۱۲.۱۲ - سعايت خالد پیش هشام


يوسف بن عمر ثقفى، خالد قسرى را متهم ساخت كه زيد بن على را به قيام بر ضد امويان برانگيخته است، اما هشام اين سعايت را نپذيرفت و بر اطاعت خالد از امويان تأكيد كرد.
[۲۲۹] انساب الاشراف، ج۷، ص۴۴۹.


۱۲.۱۳ - رفتن به لشكركشى تابستانى امويان


پس از آن، خالد با كسب اجازه از هشام، همراه دو پسرش (يزيد و هشام) و نوه‌اش عبداللّه بن يزيد به لشكركشى تابستانى امويان (صائفه) به قلمروِ روميان رفت و مدتى در طرسوس اقامت كرد.
[۲۳۰] الاخبار الطِّوال، ج۱، ص۳۴۴.


۱۲.۱۴ - آزار و اذيت خالد و خاندان او


در اين زمان، حاكم دمشق (كلثوم بن عياض) و حاكم عراق (يوسف بن عمر ثقفى) در مخالفت با خالد به دسيسه جويى نزد خليفه پرداختند و بارها موجب آزار و اذيت خالد و خاندان او شدند.
[۲۳۱] انساب الاشراف، ج۷، ص۴۴۹ـ۴۵۱.


۱۲.۱۵ - مورد خشم و كينه خليفه وليد


در سال ۱۲۵، وليدبن يزيد بن عبدالملك به خلافت رسيد. او در آغاز خلافتش از خالد خواست با دو پسر خردسالش، حكم و عثمان، بيعت كند، ولى خالد به دليل خردسالى آنان بيعت نكرد و خشم و كينه خليفه اموى را برانگيخت.
[۲۳۴] تاريخ (طبری)، ج۷، ص۲۰۹.
[۲۳۵] تاريخ (طبری)، ج۷، ص۲۳۲.

فسق و فجور و كفر وليد كه قصد داشت در مراسم حج سال ۱۲۵ روى پشتبام كعبه ميگسارى كند، باعث شد تا گروهى از جوانان يمنى قصد جانش را كنند و از خالد كه حاضر به همدستى با آنان نشده بود، خواستند رازشان را فاش نسازد، خالد در عين حالىكه توطئه جوانان يمنى يا نام آنان را ذكر نكرد، از خليفه خواست به دليل اينكه جانش در خطر است، از اين سفر چشمپوشى كند، خليفه از اينكه خالد حاضر نشد نام آن افراد را فاش كند، خشمگين شد و كينه‌اش را در دل گرفت.
[۲۳۶] انساب الاشراف ج۷، ص۵۱۶.
[۲۳۷] بغيةالطلب فى تاريخ حلب، ج۷، ص۳۰۸۶ـ۳۰۸۷.
[۲۳۸] البداية و النهاية فى التاريخ، ج۹، ص۲۱.


۱۲.۱۶ - مطالبه اموال عراق از خالد


سرانجام، وليد پس از چند ماه خوددارى از ديدن خالد، او را فراخواند و از وى اموال عراق را كه بالغ بر پنجاه ميليون درهم بود، مطالبه كرد و خواست كه او پسرش يزيد را تحويل دهد و چون خالد امتناع ورزيد، دستور داد او را شكنجه و زندانى كنند و سپس در مقابل پنجاه ميليون درهم، وى را به يوسف بن عمر ثقفى تحويل داد.
[۲۳۹] انساب الاشراف، ج۷، ص۴۵۲ـ۴۵۳.
[۲۴۰] الامامة و السياسة، المعروف بتاريخ الخلفاء، ج۲، ص۱۱۱.

يوسف بن عمر، خالد را از شام به عراق برد و در زندان حيره (يا واسط) زير شكنجه شديد قرار داد تا كشته شد.
[۲۴۱] انساب الاشراف، ج۷، ص۴۵۳.
[۲۴۲] الامامة و السياسة، المعروف بتاريخ الخلفاء، ۱۳۸۷، ج۲، ص۱۱۱.
[۲۴۳] الاخبار الطِّوال، ج۱، ص۳۴۷ـ۳۴۸.




برخى از نويسندگان به اشتباه تاريخ عزل خالد از حكومت عراق (سال ۱۲۰) را تاريخ وفات او دانسته‌اند
[۲۴۴] كتاب التاريخ الكبير، ج۳، جزء۲، قسم۱، ص۱۵۸.
[۲۴۵] كتاب الثقات، ج۶، ص۲۵۶.
بعضى نيز تاريخ كشته شدن وى را ذيقعده ۱۲۵ ذكر كرده‌اند
[۲۴۷] وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج۲، ص۲۲۹.
[۲۴۸] کتاب الوافی بالوفیات، ج۱۳، ص۲۵۸.
اما بنابر مشهورترين و معروفترين روايات، خالد در محرّم ۱۲۶ كشته شد.
[۲۴۹] تاريخ خليفةبن خياط، رواية بقى بن مخلد، ج۱، قسم۲، ص۵۲۱.
[۲۵۰] انساب الاشراف، ج۷، ص۴۵۴.
[۲۵۲] الامامة و السياسة، المعروف بتاريخ الخلفاء، ج۲، ص۱۱۱.

خالد هنگام مرگ حدوداً شصت ساله بود
[۲۵۳] تاريخ خليفةبن خياط، رواية بقى بن مخلد، ج۱، ج۱، قسم۲، ص۵۲۱.
[۲۵۴] تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الاعلام، ج۱، ص۸۵.
و در حومه حيره مدفون گرديد
[۲۵۵] انساب الاشراف، ج۷، ص۴۵۳ـ۴۵۴.
ابوشغب عَبْسى در رثاء خالد اشعارى سرود.
[۲۵۶] البيان و التبيين، ج۳، ص۲۳۵ـ۲۳۶.
[۲۵۷] وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج۲، ص۲۳۰.




پس از قتل خالد، يزيد بن خالد، و به روايتى محمدبن خالد قسرى، خليفه وليد بن يزيد و يوسف بن عمر ثقفى را به انتقام خون پدرش كشت.
[۲۵۸] المعارف، ج۱، ص۳۹۸.
[۲۵۹] المعارف، ج۲، ص۱۱۲ـ۱۱۳.
[۲۶۰] الاخبار الطِّوال، ج۱، ص۳۴۹ـ۳۵۰.




خالد فرزندان و نسل زيادى در كوفه به جا گذاشت
[۲۶۲] المعارف، ج۲، ص۱۱۲ـ۱۱۳.
از جمله اسماعيل بن خالد كه نزد ابوالعباس سفاح، نخستين خليفه عباسى، حضور می‌‌يافت و بنى اميه را نكوهش می‌‌كرد
[۲۶۳] کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۱۸ـ۱۹.
محمد بن خالد نيز در زمان منصور عباسى حاكم مدينه شد.



ابن اثير، الکامل فی التاریخ.
• ابن اعثم كوفى، كتاب الفتوح، چاپ على شيرى، بيروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
ابن حِبّان، كتاب الثقات، حيدرآباد، دكن ۱۳۹۳ـ۱۴۰۳/ ۱۹۷۳ـ۱۹۸۳، چاپ افست بيروت.
ابن حبيب، كتاب المُحَبَّر، چاپ ايلزه ليشتن اشتتر، حيدرآباد، دكن ۱۳۶۱/۱۹۴۲، چاپ افست بيروت .
• ا بن حجر عسقلانى، كتاب تهذيب التهذيب، چاپ صدقى جميل عطار، بيروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
ابن ‌خلکان، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان.
ابن رسته، الاعلاق النفسیه.
ابن سعد، طبقات الکبری، بیروت.
ابن سلام جمحى، طبق ات فحول الشعراء، چاپ محمود محمد شاكر، جده (۱۴۰۰/ ۱۹۸۰).
ابن عبدربّه، العقدالفريد، بيروت ۱۴۰۴/۱۹۸۳.
ابن عديم، بغيةالطلب فى تاريخ حلب، چاپ سهيل زكار، بيروت (۱۴۰۸/ ۱۹۸۸).
ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق، چاپ على شيرى، بيروت ۱۴۱۵ـ۱۴۲۱/ ۱۹۹۵ـ۲۰۰۱.
ابن قتيبه، الامامة و السياسة، المعروف بتاريخ الخلفاء، چاپ طه محمد زينى، (قاهره ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷)، چاپ افست بيروت .
• ابن قتيبه، عيون الاخبار، چاپ يوسفعلى طويل و مفيد محمد قميحه، بيروت ( ۱۹۸۵).
• ابن قتيبه، المعارف، چاپ ثروت عكاشه، قاهره ۱۹۶۰.
ابن كثير، البداية و النهاية فى التاريخ، (قاهره )۱۳۵۱ـ۱۳۵۸.
ابن ماكولا، الاكمال فى رفع الارتياب عن المؤتلف و المختلف فى الاسماء و الكنى و الانساب، چاپ عبدالرحمان بن يحيى معلمى يمانى، بيروت.
ابن نباته، سرح العيون فى شرح رسالة ابن زيدون، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره ۱۳۸۳/۱۹۶۴.
ابوالفرج اصفهانی، کتاب الاغانی، چاپ احسان عباس، ابراهیم سعافین و بکرعباس، بیروت ۱۴۲۵ق/۲۰۰۴م.
اخبار الدولة العباسية و فيه اخبار العباس و ولده، چاپ عبدالعزيز دورى و عبدالجبار مطلبى، بيروت: دارالطليعة للطباعة و النشر، ۱۹۷۱.
يزيدبن محمد ازدى، تاريخ الموصل، چاپ على حبيبه، قاهره ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
محمدبن عبداللّه ازرقى، اخبار مكة و ماجاء فيها من الآثار، چاپ رشدى صالح ملحس، بيروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳، چاپ افست قم ۱۳۶۹ش.
محمدبن اسماعيل بخارى، كتاب التاريخ الكبير، ( بيروت ?۱۴۰۷/ ۱۹۸۶).
عبداللّه بن عبدالعزيز بكرى، كتاب التنبيه على اوهام ابى على فى اماليه، در اسماعيل بن قاسم قالى، كتاب الأمالى، (چاپ محمدعبدالجواد اصمعى)، ج۳، بيروت ?( ۱۳۴۴/ ۱۹۲۶).
احمدبن يحيى بلاذرى، انساب الاشراف، چاپ محمود فردوس عظم، دمشق ۱۹۹۶ـ ۲۰۰۰.
• احمدبن يحيى بلاذرى، كتاب فتوح البلدان، چاپ دخويه، ليدن ۱۸۶۶، چاپ افست فرانكفورت ۱۴۱۳/۱۹۹۲.
تاريخ الخلفاء، چاپ غريازينويچ، مسكو: دارالنشر العلم، ۱۹۶۷.
عمروبن بحر جاحظ، البيان و التبيين، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بيروت ?( ۱۳۶۷/ ۱۹۴۸ ).
محمدبن عبدوس جهشيارى، كتاب الوزراء و الكتّاب، چاپ مصطفى سقا، ابراهيم ابيارى، و عبدالحفيظ شلبى، قاهره ۱۳۵۷/۱۹۳۸.
خليفةبن خياط، تاريخ خليفةبن خياط، رواية بقى بن مخلد، چاپ سهيل زكار، دمشق ۱۹۶۷ـ۱۹۶۸.
احمدبن داوود دينورى، الاخبار الطِّوال، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره ۱۹۶۰، چاپ افست قم ۱۳۶۸ش.
محمدبن احمد ذهبى، تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمرى، حوادث و وفيات ۱۲۱ـ۱۴۰ه، بيروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
• محمدبن احمد ذهبى، سير اعلام‌النبلاء، چاپ شعيب أرنؤوط و ديگران، بيروت ۱۴۰۱ـ۱۴۰۹/ ۱۹۸۱ـ۱۹۸۸.
• محمدبن احمد ذهبى، ميزان الاعتدال فى نقد الرجال، چاپ على محمد بجاوى، قاهره ۱۹۶۳ـ۱۹۶۴، چاپ افست بيروت.
زبيربن بكّار، الاخبار الموفقيّات، چاپ سامى مكى عانى، بغداد ۱۹۷۲.
خلیل بن ایبک صفدی، کتاب الوافی بالوفیات، ج۱۰، چاپ جاکلین سوبله و علی عمارة، ویسبادن۱۴۰۰/۱۹۸۰.
• طبرى، تاريخ (بيروت).
همام بن غالب فرزدق، ديوان، قدم له و شرحه مجيد طراد، بيروت ۱۴۱۹/۱۹۹۹.
عبدالمجيد محمدصالح كبيسى، عصر هشام بن عبدالملك: ۱۰۵ـ۱۲۵ه، بغداد ۱۹۷۵.
عبدالحى بن ضحاك گرديزى، تاريخ گرديزى، چاپ عبدالحى حبيبى، تهران ۱۳۶۳ش.
محمدبن يزيد مبرّد، الكامل، چاپ محمدابوالفضل ابراهيم، قاهره (۱۳۷۶/ ۱۹۵۶).
يوسف بن عبدالرحمان مِزّى، تهذيب الكمال فى اسماءالرجال، چاپ احمدعلى عبيد و حسن احمدآغا، بيروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
مسعودی، مروج‌الذهب و معادن الجوهر، چاپ شارل پلّا، بیروت ۱۹۶۵/۱۹۷۹م.
مصعبب ن عبداللّه، كتاب نسب قريش، چاپ لوى پرووانسال، قاهره ۱۹۵۳.
احمدبن على مَقريزى، النّقود الاسلامية، المسمى بشذور العقود فى ذكر النقود، چاپ محمد بحرالعلوم، نجف ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
• یاقوت حموی، معجم البلدان.
• يعقوبى، البلدان.
يعقوبى، تاريخ.



 
۱. طبقات الکبری، ج۷، ص۴۲۸.    
۲. كتاب التاريخ الكبير، ج۳، جزء۲، قسم۱، ص۱۵۸.
۳. وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج۲، ص۲۲۶.
۴. طبقات الکبری، ج۷، ص۴۲۸.    
۵. المعارف، ج۱، ص۱۰۳.
۶. كتاب التاريخ الكبير، ج۳، جزء۲، قسم۱، ص۱۵۸.
۷. تهذيب الكمال فى اسماء الرجال، ج۵، ص۳۷۵.
۸. وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج۲، ص۲۲۶.
۹. الاكمال فى رفع الارتياب عن المؤتلف و المختلف فى الاسماء و الكنى و الانساب، ج۷، ص۱۱۹.
۱۰. بغيةالطلب فى تاريخ حلب، ج۷، ص۳۰۶۸.
۱۱. وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج۲، ص۲۲۷.
۱۲. کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۱۰.
۱۳. کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۱۲ـ۱۳.
۱۴. کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۲.
۱۵. المعارف، ج۱، ص۳۹۸.
۱۶. کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۴.
۱۷. الاخبار الموفقيّات، ج۱، ص۲۹۴ـ۲۹۵.
۱۸. کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۱۱.
۱۹. الاكمال فى رفع الارتياب عن المؤتلف و المختلف فى الاسماء و الكنى و الانساب، ج۷، ص۱۱۹.
۲۰. بغيةالطلب فى تاريخ حلب، ج۷، ص۳۰۷۲.
۲۱. كتاب التاريخ الكبير، ج۳، جزء۲، قسم۱، ص۱۵۸.
۲۲. المعارف، ج۱، ص۳۹۸ـ۳۹۹.
۲۳. کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۱۲.
۲۴. المعارف، ج۱، ص۳۹۸.
۲۵. کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۶.
۲۶. الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۷۰.    
۲۷. الكامل، ج۴، ص۱۲۲.
۲۸. کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۴.
۲۹. کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۶.
۳۰. الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۸۴.    
۳۱. کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۶.
۳۲. الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۳۱.    
۳۳. كتاب المُحَبَّر، ج۱، ص۳۰۵.
۳۴. انساب الاشراف، ج۷، ص۳۹۱.
۳۵. انساب الاشراف، ج۷، ص۴۱۰.
۳۶. الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۲۷۹.    
۳۷. الكامل، ج۳، ص۸۶ـ۸۷.
۳۸. دیوان، ج۱، ص۱۷۸.
۳۹. الكامل، ج۳، ص۸۶ـ۸۷.
۴۰. الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۲۷۹.    
۴۱. انساب الاشراف ج۷، ص۴۵۷.
۴۲. تاريخ، ج۲، ص۳۲۲ـ۳۲۳.
۴۳. تاريخ (طبری)، ج۷، ص۱۴۹.    
۴۴. تاريخ (طبری)، ج۷، ص۱۶۳.    
۴۵. کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۶.
۴۶. کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۶ـ۹.
۴۷. کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۲۶.
۴۸. کتاب الوافی بالوفیات، ج۱۳، ص۲۵۹.
۴۹. طبقات الکبری، ج۷، ص۴۲۸.    
۵۰. تاريخ مدينة دمشق، ج۱۶، ص۱۳۵.    
۵۱. انساب الاشراف ج۷، ص۲۹۲.
۵۲. الكامل، ج۱، ص۳۱.
۵۳. العقدالفريد، ج۴، ص۲۳۳.
۵۴. سرح العيون فى شرح رسالة ابن زيدون، ص۲۹۶ـ۲۹۷.
۵۵. کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۲
۵۶. کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۱۲.
۵۷. تاريخ مدينة دمشق، ج۱۶، ص۱۳۸.    
۵۸. انساب الاشراف، ج۷، ص۴۲۸.
۵۹. تاريخ مدينة دمشق، ج۱۶، ص۱۴۴.    
۶۰. تاريخ، ج۲، ص۳۲۲.
۶۱. ميزان الاعتدال فى نقد الرجال، ج۱، ص۶۳۳.
۶۲. كتاب تهذيب التهذيب، ج۲، ص۵۲۰.
۶۳. کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۱۲.
۶۴. البيان و التبيين، ج۱، ص۱۲۲.
۶۵. الكامل، ج۱، ص۳۱.
۶۶. الكامل، ج۴، ص۱۲۲.
۶۷. انساب الاشراف، ج۷، ص۴۰۵.
۶۸. کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۱۷.
۶۹. انساب الاشراف، ج۷، ص۴۰۵.
۷۰. الاخبار الطِّوال، ج۱، ص۳۴۶.
۷۱. تاريخ (طبری)، ج۶، ص۴۴۰.
۷۲. کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۱۷ـ۱۸.
۷۳. کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۲۴.
۷۴. البيان و التبيين، ج۳، ص۳۶۰.
۷۵. انساب الاشراف، ج۷، ص۴۰۴.
۷۶. انساب الاشراف، ج۷، ص۴۳۵.
۷۷. المعارف، ج۱، ص۲۸۳ـ ۲۸۴.
۷۸. الكامل، ج۲، ص۲۹۲.
۷۹. عصر هشام بن عبدالملك، ص۱۱۲ـ ۱۱۸.
۸۰. دیوان، ج۱، ص۱۷۸
۸۱. دیوان، ج۲، ص۱۱۱.
۸۲. طبقات فحول الشعراء، ج۱، سفر۲، ص۳۱۸ـ۳۲۰.
۸۳. انساب الاشراف، ج۷، ص۳۴۱ـ۳۴۲.
۸۴. انساب الاشراف، ج۷، ص۴۰۶.
۸۵. انساب الاشراف، ج۷، ص۴۱۹.
۸۶. انساب الاشراف، ج۷، ص۴۳۵.
۸۷. عيون الاخبار، ج۱، جزء۱، ص۱۵۱.
۸۸. کتاب الاغانی، ج۱۷، ص۳ـ۴.
۸۹. کتاب الاغانی، ج۱۷، ص۸ـ۱۰.
۹۰. کتاب الاغانی، ج۱۷، ص۴۳.
۹۱. کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۱۳ـ۱۷.
۹۲. کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۱۵ـ۱۶.
۹۳. کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۱۸.
۹۴. طبقات فحول الشعراء، ج۱، سفر۲، ص۳۴۷.
۹۵. دیوان، ج۱، ص۱۴۸ـ۱۵۰.
۹۶. دیوان، ج۱، ص۱۶۷ـ۱۶۹.
۹۷. کتاب الاغانی، ج۱۲، ص۴۰.
۹۸. کتاب الاغانی، ج۱۲، ص۴۳.
۹۹. کتاب الاغانی، ج۱۴، ص۱۵۱.
۱۰۰. طبقات الکبری، ج۷، ص۴۲۸.    
۱۰۱. كتاب نسب قريش، ج۱، ص۲۵۳.
۱۰۲. العقدالفريد، ج۵، ص۱۷۵.
۱۰۳. تاريخ خليفةبن خياط، رواية بقى بن مخلد، ج ۱، قسم۱، ص۴۰۰.    
۱۰۴. تاريخ خليفةبن خياط، رواية بقى بن مخلد، ج۱، قسم۱، ص۴۱۵.    
۱۰۵. انساب الاشراف ج۷، ص۴۲۱.
۱۰۶. تاريخ (طبری)، ج۶، ص۴۶۴.    
۱۰۷. تاريخ (طبری)، ج۶، ص۴۸۲.    
۱۰۸. الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۳۶.    
۱۰۹. اخبار مكة و ماجاء فيها من الآثار، ج۲، ص۲۰ـ۲۱.
۱۱۰. مروج‌الذهب و معادن الجوهر، ج۴، ص۶.
۱۱۱. اخبار مكة و ماجاء فيها من الآثار، ج۲، ص۶۵.
۱۱۲. اخبار مكة و ماجاء فيها من الآثار، ج۱، ص۲۱۱ـ۲۱۲.
۱۱۳. تاريخ، ج۲، ص۲۸۴.
۱۱۴. بغيةالطلب فى تاريخ حلب، ج۷، ص۳۰۶۸.
۱۱۵. اخبار مكة و ماجاء فيها من الآثار، ج۲، ص۱۰۷.
۱۱۶. اخبار مكة و ماجاء فيها من الآثار، ج۲، ص۲۰۵.
۱۱۷. انساب الاشراف، ج۷، ص۴۰۳ـ۴۰۴.
۱۱۸. الكامل، ج۴، ص۱۲۴.
۱۱۹. تاريخ، ج۲، ص۲۹۳.
۱۲۰. الاخبار الموفقيّات، ج۱، ص۲۹۳.
۱۲۱. انساب الاشراف ج۷، ص۴۲۱ـ ۴۲۲.
۱۲۲. تاريخ، ج۲، ص۲۹۴.
۱۲۳. العقدالفريد، ج۵، ص۱۷۵ـ ۱۷۶.
۱۲۴. تاريخ، ج۲، ص۲۹۳ـ۲۹۴.
۱۲۵. العقدالفريد، ج۵، ص۱۷۶.
۱۲۶. انساب الاشراف ج۷، ص۴۲۳.
۱۲۷. العقدالفريد، ج۵، ص۱۷۶ـ۱۷۷.
۱۲۸. طبقات الکبری، ج۶، ص۲۶۴۲۶۵.    
۱۲۹. تاريخ، ج۲، ص۲۹۰.
۱۳۰. تاريخ (طبری)، ج۶، ص۴۹۰.    
۱۳۱. تاريخ (طبری)، ج۶، ص۵۸۰.    
۱۳۲. تاريخ (طبری)، ج۶، ص ۵۸۴.    
۱۳۳. تاريخ، ج۲، ص۳۱۳ـ۳۱۴.
۱۳۴. تاريخ مدينة دمشق، ج۱۶، ص۱۴۰.    
۱۳۵. بغيةالطلب فى تاريخ حلب، ج۷، ص۳۰۷۴.
۱۳۶. تاريخ‌الخلفاء، ج۱، ص۴۰۱.
۱۳۷. انساب الاشراف ج۷، ص۳۷۷.
۱۳۸. البلدان، ص۲۸۴، ۳۰۱.
۱۳۹. كتاب الفتوح، ج۸، ص۲۳۹.
۱۴۰. كتاب نسب قريش، ج۱، ص۹.
۱۴۱. تاريخ (طبری)، ج۷، ص۲۶.    
۱۴۲. تاريخ (طبری)، ج۷، ص۲۸.    
۱۴۳. تاريخ مدينة دمشق، ج۱۶، ص۱۳۹.    
۱۴۴. طبقات فحول الشعراء، ج۱، سفر۲، ص۳۴۴.
۱۴۵. كتاب الفتوح، ج۸، ص۲۳۹ـ۲۴۰.
۱۴۶. تاریخ خلیفةبن خیاط، روایة بقی بن مخلد، ج۱، قسم۲، ص۴۹۰.
۱۴۷. تاريخ (طبری)، ج۷، ص۳۷.    
۱۴۸. كتاب الفتوح، ج۸، ص۲۳۹.
۱۴۹. تاريخ گرديزى، ج۱، ص۲۵۵.
۱۵۰. البلدان، ج۱، ص۳۰۱.
۱۵۱. تاريخ، ج۲، ص۳۱۹.
۱۵۲. الاخبار الطِّوال، ج۱، ص۳۳۶ـ۳۳۷.
۱۵۳. اخبار الدولة العباسية، ج۱، ص۲۵۳.
۱۵۴. كتاب المُحَبَّر، ج۱، ص۴۸۳.
۱۵۵. انساب الاشراف ج۷، ص۴۲۰ـ۴۲۱.
۱۵۶. المعارف، ج۱، ص۶۲۳.
۱۵۷. الكامل، ج۱، ص۳۱.
۱۵۸. الكامل ج۴، ص۱۲۲.
۱۵۹. تاريخ، ج۲، ص۳۲۲.
۱۶۰. الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۲۱۲.    
۱۶۱. انساب الاشراف، ج۷، ص۴۳۴.
۱۶۲. كتاب التاريخ الكبير، ج۳، جزء۲، قسم۱، ص۱۵۸
۱۶۳. فی التاریخ، ج۵، ص۲۶۳.    
۱۶۴. الاعلاق النفسیه، ج۱، ص۹۵ـ۹۶.
۱۶۵. الاخبار الموفقيّات، ج۱، ص۲۸۹.
۱۶۶. انساب الاشراف ج۷، ص۴۴۰، ۴۴۴.
۱۶۷. انساب الاشراف، ج۷، ص۴۴۰.
۱۶۸. تاريخ (طبری)، ج۷، ص۱۵۲.    
۱۶۹. کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۲۲ـ۲۳.
۱۷۰. معجم البلدان، ج۲، ص۳۵۶.    
۱۷۱. الاخبار الموفقيّات، ج۱، ص۲۹۳ـ ۲۹۴.
۱۷۲. الكامل، ج۴، ص۱۲۴.
۱۷۳. کتاب الاغانی، ج۲، ص۳۴۸ـ۳۴۹.
۱۷۴. تاريخ مدينة دمشق، ج۱۶، ص۱۴۳.    
۱۷۵. سير اعلام‌النبلاء، ج۵، ص۴۲۷.
۱۷۶. كتاب فتوح البلدان، ج۱، ص۴۶۹.
۱۷۷. الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۴۱۷.    
۱۷۸. النّقود الاسلامية، ج۱، ص۱۶.
۱۷۹. تهذيب الكمال فى اسماء الرجال، ج۵، ص۳۸۲.
۱۸۰. كتاب تهذيب التهذيب، ج۲، ص۵۲۱.
۱۸۱. كتاب فتوح البلدان، ج۱، ص۲۸۶.
۱۸۲. البلدان، ج۱، ص۳۱۱.
۱۸۳. كتاب فتوح البلدان، ج۱، ص۲۷۷.    
۱۸۴. كتاب فتوح البلدان، ج۱، ص۲۹۱.    
۱۸۵. كتاب فتوح البلدان، ج۷، ص۴۰۹.    
۱۸۶. كتاب فتوح البلدان، ج۱، ص۲۸۶۲۸۷.    
۱۸۷. كتاب فتوح البلدان، ج۷، ص۴۱۰.
۱۸۸. انساب الاشراف ج۷، ص۴۰۸.
۱۸۹. طبقات فحول الشعراء، ج۱، سفر۲، ص۳۴۶.
۱۹۰. انساب الاشراف، ج۷، ص۴۰۵.
۱۹۱. انساب الاشراف، ج۷، ص۴۰۸ـ۴۱۰.
۱۹۲. وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج۲، ص۲۲۸.
۱۹۳. طبقات فحول الشعراء، ج۱، سفر۲، ص۳۴۶.
۱۹۴. الكامل، ج۳، ص۸۷.
۱۹۵. الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۲۷۹.    
۱۹۶. الاخبار الموفقيّات، ج۱، ص۲۹۲.
۱۹۷. انساب الاشراف ج۷، ص۴۳۵.
۱۹۸. الكامل، ج۴، ص۱۲۳.
۱۹۹. کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۱۶.
۲۰۰. تاريخ خليفةبن خياط، رواية بقى بن مخلد، ج۱، قسم۲، ص۵۱۹.    
۲۰۱. تاريخ خليفةبن خياط، رواية بقى بن مخلد، ج۱، قسم۲، ص۵۳۶.    
۲۰۲. تاريخ (طبری)، ج۷، ص۱۴۲.    
۲۰۳. تاريخ (طبری)، ج۷، ص۱۵۴.    
۲۰۴. انساب الاشراف ج۷، ص۳۴۲ـ۳۴۳.
۲۰۵. انساب الاشراف ج۷، ص۳۵۶.
۲۰۶. انساب الاشراف ج۷، ص۴۱۴.
۲۰۷. انساب الاشراف ج۷، ص۴۴۰ـ ۴۴۵.
۲۰۸. كتاب الوزراء و الكتّاب، ج۱، ص۶۲.
۲۰۹. کتاب الاغانی، ج۷، ص۴.
۲۱۰. کتاب الاغانی، ج۱۶، ص۲۷۹.
۲۱۱. کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۱۷.
۲۱۲. کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۲۲ـ۲۵.
۲۱۳. الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۲۱۹ ۲۲۱.    
۲۱۴. الاخبار الموفقيّات، ج۱، ص۲۹۰ـ۲۹۵.
۲۱۵. الكامل، ج۴، ص۱۲۰ـ۱۲۵.
۲۱۶. انساب الاشراف، ج۷، ص۴۴۲.
۲۱۷. انساب الاشراف، ج۷، ص۴۴۶ـ۴۴۸.
۲۱۸. انساب الاشراف، ج۷، ص۴۵۵.
۲۱۹. تاريخ، ج۲، ص۳۲۳.
۲۲۰. تاريخ (طبری)، ج۷، ص۱۴۷۱۵۱.    
۲۲۱. تاريخ (طبری)، ج۷، ص۲۵۴.
۲۲۲. كتاب الفتوح، ج۸، ص۲۸۳ـ۲۸۴.
۲۲۳. انساب الاشراف، ج۷، ص۴۴۳.
۲۲۴. انساب الاشراف، ج۷، ص۴۴۸.
۲۲۵. تاريخ (طبری)، ج۷، ص۱۵۱.    
۲۲۶. تاريخ (طبری)، ج۷، ص۲۵۴.    
۲۲۷. انساب الاشراف ج۷، ص۴۴۸ـ۴۴۹.
۲۲۸. تاريخ (طبری)، ج۷، ص۲۵۴ ۲۵۵.    
۲۲۹. انساب الاشراف، ج۷، ص۴۴۹.
۲۳۰. الاخبار الطِّوال، ج۱، ص۳۴۴.
۲۳۱. انساب الاشراف، ج۷، ص۴۴۹ـ۴۵۱.
۲۳۲. تاريخ (طبری)، ج۷، ص۲۵۵۲۵۷.    
۲۳۳. تاريخ (طبری)، ج۷، ص۲۰۰.    
۲۳۴. تاريخ (طبری)، ج۷، ص۲۰۹.
۲۳۵. تاريخ (طبری)، ج۷، ص۲۳۲.
۲۳۶. انساب الاشراف ج۷، ص۵۱۶.
۲۳۷. بغيةالطلب فى تاريخ حلب، ج۷، ص۳۰۸۶ـ۳۰۸۷.
۲۳۸. البداية و النهاية فى التاريخ، ج۹، ص۲۱.
۲۳۹. انساب الاشراف، ج۷، ص۴۵۲ـ۴۵۳.
۲۴۰. الامامة و السياسة، المعروف بتاريخ الخلفاء، ج۲، ص۱۱۱.
۲۴۱. انساب الاشراف، ج۷، ص۴۵۳.
۲۴۲. الامامة و السياسة، المعروف بتاريخ الخلفاء، ۱۳۸۷، ج۲، ص۱۱۱.
۲۴۳. الاخبار الطِّوال، ج۱، ص۳۴۷ـ۳۴۸.
۲۴۴. كتاب التاريخ الكبير، ج۳، جزء۲، قسم۱، ص۱۵۸.
۲۴۵. كتاب الثقات، ج۶، ص۲۵۶.
۲۴۶. تاريخ مدينة دمشق، ج۱۶، ص۱۳۷.    
۲۴۷. وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج۲، ص۲۲۹.
۲۴۸. کتاب الوافی بالوفیات، ج۱۳، ص۲۵۸.
۲۴۹. تاريخ خليفةبن خياط، رواية بقى بن مخلد، ج۱، قسم۲، ص۵۲۱.
۲۵۰. انساب الاشراف، ج۷، ص۴۵۴.
۲۵۱. تاريخ (طبری)، ج۷، ص۲۶۰.    
۲۵۲. الامامة و السياسة، المعروف بتاريخ الخلفاء، ج۲، ص۱۱۱.
۲۵۳. تاريخ خليفةبن خياط، رواية بقى بن مخلد، ج۱، ج۱، قسم۲، ص۵۲۱.
۲۵۴. تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الاعلام، ج۱، ص۸۵.
۲۵۵. انساب الاشراف، ج۷، ص۴۵۳ـ۴۵۴.
۲۵۶. البيان و التبيين، ج۳، ص۲۳۵ـ۲۳۶.
۲۵۷. وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج۲، ص۲۳۰.
۲۵۸. المعارف، ج۱، ص۳۹۸.
۲۵۹. المعارف، ج۲، ص۱۱۲ـ۱۱۳.
۲۶۰. الاخبار الطِّوال، ج۱، ص۳۴۹ـ۳۵۰.
۲۶۱. طبقات الکبری، ج۷، ص۴۲۸.    
۲۶۲. المعارف، ج۲، ص۱۱۲ـ۱۱۳.
۲۶۳. کتاب الاغانی، ج۲۲، ص۱۸ـ۱۹.
۲۶۴. تاريخ مدينة دمشق، ج۱۶، ص۱۴۹.    




دانشنامه جهان اسلام، مقاله شماره۶۷۷۳.    




جعبه ابزار