شرفالدین عبدالمؤمن (خام)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
شرفالدین عبدالمؤمن، محمد بن هبةالله بن محمد بن هبةالله بن حمزه شغروه اصفهانی، از عالمان و شاعران قرن ششم. در منابع، نام شغروه به شکلهای متفاوت آمده است: شمروه، (ابن ابیالوفا، ج ۳، ص ۵۶۸) شغروه، (ابن ابیالوفا، ج ۲،ص ۱۱۳) سغرویه، (ابن ابیالوفا، ج ۲، ص ۲۰۲) شروة، (ابن ابیالوفا، ج ۲، ص ۴۷۷) شوروه، (ابن ابیالوفا، ج ۳، ص ۵۶۸) شغروه، (ابن ابیالوفا، ج ۲، ص ۵۰۷) شقروه، (حاجیخلیفه، ج۱، ص۱۱۶؛ مدرس، ص۳۰۷) و شغردهای. (واله داغستانی، ج۱، ص۳۲۸) در بیشتر منابع، نام وی به صورت شغروه آمده است. (عوفی، ج ۱، ص ۲۶۸؛ دولتشاه سمرقندی، ص ۱۵۴؛ شمس قیس رازی، ص۱۵۳؛ شمس قیس رازی، ص۳۷۴ ؛ شمس قیس رازی، ص ۴۲۶؛ حمدلله مستوفی، ص ۱۵۴؛ امیر علیشیر نوایی، ص ۳۳۹؛ بلیانی، ج ۳، ص ۱۷۹۰(
در توجیه شغردهای گفته شده که شرف اهل شغر است و شفر، دهی است از اضافات اصفهان که به آن پژوه میگویند. (واله داغستانی، ج ۱، ص ۳۲۸) این توجیه درست نمینماید و گویا نسبت شفردهای برساختۀ ذهن متأخران است. (قزوینی، ج ۱، ص ۳۵۹) به احتمال بسیار، همان صورت شغروه درست است، چون خاندان شغروه از خاندانهای سرشناس اصفهان در سدۀ ششم بودهاند و شرف نیز از همان خاندان است. (اقبال، ص ۱۰۸ـ۱۱۷) دربارۀ نام این خاندان و وجه تسمیۀ آن (نفیسی، ج ۱، ص ۶۴۵؛ اقبال، ص ۱۰۸) و تلفظ دقیق شغروه بحثهایی وجود دارد و سه صورت شَغَروه، شُفْروه و شَفْروه را پیشنهاد کردهاند. (اسماعیلی، ص ۲۶ (رفیعالدین لبنانی، شاعر معاصر و همشهری شرف، بیتی دارد که تلفظ شفروه را تا حدودی آشکار میسازد: «کس ار ز آل شفروه بپرسدم باری به یک پیام ز سعد جناب بازآرد». (لبنانی، ص۱۷۶) با توجه به وزن بیت و قواعد عروض، «ر» در شغروه قطعاً ساکن است: شفرْوه. اما، تلفظ «ش» و «ف» در شفرْوه هنوز به طور دقیق مشخص نیست.
خاندان شغروه در قرن ششم و هفتم پرچمدار علم و ادب بودند و در اصفهان و قزوین و شیراز شهرت داشتند. (ابن ابیالوفا، ج ۲، ص ۱۱۳؛ ابن ابیالوفا، ج ۲، ص ۲۰۲؛ ابن ابیالوفا، ج ۲، ص ۴۷۷؛ ابن ابیالوفا، ج ۲، ص ۶۹۲؛ ابن ابیالوفا، ج ۳، ص ۵۶۸؛ اقبال، ص ۱۰۸ـ ۱۱۷) شش تن از ایشان از وعاظ و قضاة و ادبا و محدثان معروف زمان خود به شمار میرفتند:هبةالله بن محمد بن هبةالله بن حمزه اصفهانی، فقیه و قاضی حنفیان اصفهان (پدر شرف)؛
شرفالدین عبدالمؤمن بن هبةالله بن محمد هبةالله بن حمزه، واعظ (شرف شغروه)؛
ابوالوفا عبیدالله بن هبةالله بن محمد بن هبةالله بن حمزه، واعظ قزوینی معروف به ابنشغروه (برادر شرف)؛
ابوالبرکات رزقالله بن هبةالله بن محمد قزوینی، معروف به ابنشغروه (برادر شرف)؛
فضلالله بن هبةالله بن محمد بن هبةالله بن حمزه قزوینی، معروف به ابنشغروه (برادر شرف)؛
حسین بن عبیدالله بن هبةالله بن محمد بن هبةالله بن حمزه قزوینی، معروف به ابن شغروه (برادرزادۀ شرف و پسر ابوالوفا).
در تذکرهها به تاریخ تولد شرف اشارهای نشده است. اما تاریخ تولد دو برادر کوچکتر او مشخص است: عبیدالله در ۵۳۴ به دنیا آمده است )ابن ابیالوفا، ج ۲، ص ۵۰۷) و فضلالله در ۵۳۶. ) ابن ابیالوفا، ج ۲، ص ۶۹۲)
با توجه به اینکه تمامی افراد خانواده به واسطۀ شرف معرفی میشوند، او میبایست سالها پیش از ایشان به دنیا آمده باشد. بر اساس حدس نفیسی، تاریخ تولد او را میتوان دهۀ اول قرن ششم در نظر گرفت. (نفیسی، ج ۱، ص ۶۴۷(
شرف از نزدیکان جمالالدین عبدالرزاق، مجید بیلقانی و رفیعالدین لبنانی بوده و وقتی مجیر به اصفهان آمده میان آنها هجوهای رکیک رد و بدل شده است. )آذر، ج ۳، ص ۹۴۸؛)آذر، ج ۳، ص ۹۴۹) حجم عظیمی از دیوان شرف را مدایح تشکیل میدهد. ازجمله ممدوحان او بودهاند: ابوالمظفر رکنالدین ارسلان سلجوقی، رکنالدین طغرل سلجوقی، اتابک شمسالدین ایلدگز، اتابک شیرگیر، فخرالزمان مجدالدین اسماعیل، ابوالفتح ملکشاه بن محمود سلجوقی، علاءالدین تکش خوارزمشاه، ارسلان شاه، اتابک قزل ارسلان، آل صاعد، رکنالدین ابوالعلا صاعد بن مسعود )صدر اصفهان)، و رکن مسعود بن صاعد (صدر جهان.(
شرفالدین و خاندانش حنفی مذهب بودند. (ابنابیالوفا، ص ۵۹۰) شرف حنفی بودن خود را دربرخی از اشعار و مدایح خود بیان کرده است. (اسماعیلی، ص ۱۵(
ازاو دیوانی در هشت هزار بیت باقی است، شامل قصیده، ترکیب بند، ملمّع، قطعه، غزل و رباعی. قصاید عمدهترین بخش دیوان اوست. در بخش کوچکی از دیوان، وی در قالب قطعه به هجو و هزل پرداخته است. دیوان شرف تاکنون به چاپ نرسیده است. دو پایاننامه در دانشگاه تهران (یکی تالیف مرتضی جعفری در ۱۳۴۶ش و دیگری تالیف عصمت اسماعیلی در ۱۳۸۰ ش) نوشته شده که دربارۀ زندگی شرف و تصحیح دیوان اشعار اوست.
دربارۀ چگونگی شعر شرف در جنگها و تذکرهها سخن چندانی گفته نشده و همان مقدار اندک هم نقل جملات عوفی است که معاصر شغروه بوده است. (عوفی، ج ۱، ص (۲۶۸
بسیاری از شعرهای شرف از نظر شکل و مضمون در مرز میان غزل و قصیده است. )اسماعیلی، ص ۹۰) قصایدش عمدتاً مدحی است و به همراه انوری، خاقانی، سنایی و جمالالدین عبدالرزاق از بنیانگذاران استقلال غزلی است که از تغزل آغازین قصاید جدا شده است. (اسماعیلی، ص ۸۵(
غزلش سوز و گداز و رقت و لطافت ندارد. معانی اختراعی و پرتکلف و پیچیده، که تمایل او و تمام شاعران حوزۀ آذربایجان و عراق در آن دوره بوده، در شعرش زیاد است. آثار علوم عقلی و ادب عربی در شعرش بسیار محسوس است. )اسماعیلی، ص ۸۹(
علاوه بر دیوان، شرف کتابی دارد به زبان عربی به نام اطباق الذهب فیالمواعظ و الخطب، که به سبک مقامات حمیدی است و در مقابل اطواق الذهب زمخشری نوشته شده است. اطباق مشتمل است بر یکصد مقاله در وعظ و نصیحت، که شرف آن را به درخواست احمد بن محمد بن علی خویی (از بزرگان و اولیای زمانش( نوشته است. کتاب به زبان منشیانۀ فصیح نوشته شده است و قدرت وی را در این زبان نشان میدهد. (هادیزاده، ج ۱، ص ۹۳(
بر اطباق الذهب شرحی نوشته شده است به نام معیارالادب فی شرح اطباق الذهب فی علمالادب از میرعباس بن علی اکبر الموسوی.
اطباق الذهب بارها به چاپ رسیده، که از جمله چاپهای آن است: تصحیح مجید هادیزاده در کتاب نصوص و رسائل در ۱۳۸۵ش؛ چاپ سنگی لکهنو در ۱۳۴۲و چاپ یوسف افندی بنهانی در۱۳۰۰ در بیروت.
سال دقیق در گذشت شرف، همچون تولد او، مبهم نیست، اما چون شعری در مدح علاءالدین تکش خوارزمشاه دارد که با شکست دادن طغرل بن ارسلان در حدود ۵۹۱ بر اصفهان مسلط شد، (اسماعیلی، ص ۳۱) میبایست بعد از سال ۵۹۱ درگذشته باشد. در منابع متاخر، تاریخ وفات او را سال ۵۹۸ (طهرانی، ص ۵۱۳) و نیز ۶۰۰ (ریاحی، ص ۷۶) نوشتهاند.
منابع:
(۱) ابن ابیالوفاء القرشی الحنفی، جواهرالفصیه، ۱۹۷۸؛
(۲) اطباقالذهب (چاپ سنگی)، لکهنو ۱۳۴۲؛
(۳) نصوص و رسائل، تصحیح مجید هادیزاده، ج ۱، اصفهان، هستینما، ۱۳۸۵؛
(۴) رفیع الدین لبنانی، دیوان، به اهتمام تقی بینش پژوه، تهران ۱۳۶۹؛
(۵) محمد عوفی، لبابالباب، از روی چاپ براون و قزوینی، به کوشش سعید نفیسی، تهران۱۳۳۵؛
(۶) محمد قزوینی، تعلیقات لبابالالباب، لیدن ۱۲۸۱؛
(۷) عباس اقبال، «خاندانهای مشهور»، یادگار، سال ۵، شماره ۶ و ۷؛
(۸) علی قلی خان واله داغستانی، ریاضالشعرا، مقدمه، تصحیح و ترتیب پرفسور شریف حسین قاسمی، کتابخانۀ رضا رامپور، ۲۰۰۱؛
(۹) دولتشاه سمرقندی، تذکرةالشعرا، چاپ ادوارد براون، لیدن ۱۹۰۱؛
(۱۰) امیر علیشیر نوایی، مجالسالنفائس، به کوشش علی اصغر حکمت، تهران ۱۳۲۳؛
(۱۱) میرزا محمدعلی مدرس، ریحانةالادب، تهران ۱۳۴۶؛
(۱۲) حمدلله مستوفی، تاریخ گزیده، به اهتمام دکتر عبدالحسین نوایی، تهران۱۳۶۴؛
(۱۳) لطفعلی بیک آذر، آتشکده آذر، تصحیح و تحشیه و تعلیق حسن سادات ناصری، تهران ۱۳۳۹؛
(۱۴) آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ج ۹، تهران۱۳۳۸؛
(۱۵) عصمت اسماعیلی، تصحیح انتقادی دیوان شرفالدین شغروه و تحقیق در زندگی و آثار و سبک شاعر (پایاننامۀ دکتری دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران(، ۱۳۸۰؛
(۱۶) محمدامین ریاحی، مقدمه نزهةالمجالس، تهران ۱۳۶۶؛
(۱۷) تقیالدین محمد بلیانی، عرفات العاشقین و عرصات العارفین، توضیح و تصحیح سیدمحسن ناجی نصرآبادی، تهران۱۳۸۸؛
(۱۸) حاجیخلیفه، کشفالظنون، ۱۴۰۲؛
(۱۹) شمس قیس رازی، المعجم فی معاییراشعارالعجم، تصحیح علامه قزوینی با تصحیح مجدد مدرس رضوی، تهران، بیتا.