• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بازبدی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بازَبْدی، باسورین، باقَرْدی، آبادیهایی واقع در شمال موصل در خاک کنونی ترکیه نزدیک مرز سوریه است.




در کتابهای جغرافی نویسان اسلامی بازبدی و باقردی یا «قردی» و گاه باسورین با هم ذکر شده‌اند. گاهی این هر سه موضع را از «جزیرة ابن عُمَر» و گاهی این جزیره را از توابع ناحیه ای گفته‌اند که از این مواضع پدید می‌آمده است.آنچه مسلّم است نامهای بازبدی و قردی (باقردی) و باسورین قدیمی است و نام جزیره ابن عمر بعدها بر این سرزمین اطلاق شده است.



به گمان یاقوت نخستین کسی که جزیره ابن عمر را عمارت کرده حسن بن عمربن خطاب تغلبی است که بر این جزیره امارت داشته است (در اصل : «کانت له امرأَة بالجزیرة» که درست نیست و باید به جای «امرأة»، «إِمرَة» خواند) و به گفته او زمان این شخص در حدود ۲۵۰ هجری بوده است.اینکه وی عمارت جزیره را به حسن بن عمر بن خطّاب نسبت می‌دهد درست نیست؛ زیرا این جزیره، با اشتمال بر مواضع بازبدی و باقردی، قدمت بیشتری دارد و، چنانکه خواهد آمد، تاریخ آن به قرن چهارم مسیحی و پیش از آن می‌رسد.



یاقوت در وجه تسمیه این سرزمین به جزیره گفته است که دجله بر این ناحیه جز از یک سو محیط بوده و مانند هلال (یا قوس) بر آن احاطه داشته است.فاصله میان دو انتهای قوس را کندند و بر آن آب انداختند و بر این آب آسیابهایی ساختند، و چون آب از هر سو بر این ناحیه محیط شد، آن را جزیره خواندند.



هارتمان (د.ا.ترک، ذیل «جزیرة ابن عمر») شبهه‌ای ندارد که این خندقی مصنوعی نیست بلکه از سرازیر شدن آب دجله از سویی به سوی دیگر (به طور طبیعی) پیدا شده است.این مجرا گاهی خشک می‌شود و با خشک شدن آن گودالی قوسی شکل پدید می‌آید.این عقیده هارتمان را قول بدلیسی
[۲] شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، شرفنامه: تاریخ مفصل کردستان، ج۱، ص۱۵۷، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ش.
تأیید می‌کند.او می‌گوید: «قلعه و بلده جزیره (ابن عمر) در ساحل رودخانه شطّ العرب (مقصود دجله است) واقع شده، چنانچه در هنگام طغیان آب شطّ دو حصّه گشته قلعه و شهر را میان گرفته می‌رود و سدّی عظیم از سنگ و آهک در بالای قلعه بسته‌اند که آب ضرری به عمارت و ابنیه آنجا نمی‌رساند و همیشه تردّد مردم از آنجا به جسر است و بدین واسطه موسوم به جزیره عمریه گشته».
[۳] شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، شرفنامه: تاریخ مفصل کردستان، ج۱، ص۱۵۷-۱۵۸، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ش.
این جزیره را در زمان بدلیسی (قرن دهم و یازدهم) «جزیرة عُمَریّه» می خواندند و به همین جهت تصور شده است که جزیره از بناهای عمربن عبدالعزیز خلیفه اموی است.بقایای جسری که شرف الدین بدلیسی از آن یاد می‌کند هنوز هم برجاست (د.ا.ترک، ذیل «جزیرة ابن عمر») و محقّقان آن را باقی‌مانده از دوره ساسانیان می‌دانند، یعنی از زمانی که بازبدی به موجب عهدنامه به دست ساسانیان افتاده بود.



جزیره ابن عمر اکنون با نام جیزره در خاک ترکیه، در جنوب شرقی آناطولی، نزدیک مرز سوریه، واقع است.



طول شرقی آن از گرینیچ ۴۲ درجه و ۵ دقیقه و عرض شمالی آن ۳۷ درجه و ۱۵ دقیقه است (د.ا.ترک، ذیل «جزیرة ابن عمر»).جغرافی نویسان اسلامی طول آن را ۶۶ درجه و ۱۰ دقیقه (از شرق خالدات) و عرض آن را ۳۷ درجه و ۳۰ دقیقه گفته‌اند.
[۴] احمدبن علی قلقشندی، صبح الاعشی، ج۴، ص۳۲۲، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/۱۹۶۳).
یاقوت بازبدی را کوره (به معنی «استان» در اصطلاح قدیمی آن) می خواند و می‌گوید «بازبدی و قردی دو کوره از جزیره ابن عمرند و بازبدی در مغرب و باقردی در مشرق آن واقع است و هر دو کوره در برابر هم قرار دارند».به گفته یاقوت، بازبدی همچنین نام دیهی در برابر جزیره ابن عمر است و همه کوره را به نام آن دیه خوانده‌اند و کوه جودی و قریه ثمانین، که در داستان نوح و کشتی او یاد شده، در نزدیکی آن است. پس، به گفته یاقوت، بازبدی هم نام قریه و هم نام کوره یا ناحیه وسیعی است و این معنی از شواهد تاریخی و جغرافیایی تأیید می‌شود.باز یاقوت در ذیل «قردی» می گوید: «قردی و بازبدی نام دو قریه در نزدیکی جبل جودی واقع در جزیره است و قریه ثمانین هم در نزدیکی آن است».نیز یاقوت، از قول ابوالحسن جَزَری، می گوید که بازبدی دیهی است در مغرب دجله که دیه های زیادی به آن افزوده می‌شود و در کنار دجله در مقابل جزیره (ابن عمر) واقع است و قردی در مشرق دجله و از توابع آن است که ولایت بزرگی قریب به ۲۰۰ قریه منسوب به آن است و از آن جمله جودی و ثمانین و فیروزسابور است.فیروزسابور دیهی بزرگ است و در آن آثار و عمارات زیادی دیده می‌شود.این دیه را فیشابور نیز خوانده‌اند که اختصار فیروزشابور است و ظاهراً یادگار زمانی است که شاپور دوّم ساسانی بر امپراتور روم پیروز شد و نواحی این سوی دجله را به خاک ایران ضمیمه کرد.«کَفْرزَمّار» هم ناحیه وسیعی از اعمال بازبدی و باقردی بوده است. از گفتار قُدامه
[۹] قدامة بن جعفر، کتاب الخراج، ج۱، ص۲۴۵، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
برمی آید که قردی و بازبدی در شمال موصل و از اَعمال آن بوده است و بر ناحیه وسیعی اطلاق می‌شده است که جزیره ابن عمر و باسورین دو قصبه آن بوده‌اند و جبل جودی در قردی و بازبدی بوده است.



مسعودی
[۱۰] علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۱، ص۱۲۲، چاپ شارل پلا، بیروت ۱۹۶۵ـ۱۹۷۹.
بازبدی و قردی را از اعمال موصل می‌خواند و در ذکر دجله و آبهایی که به آن می‌ریزد می‌گوید: رود خابور (خابور حَسَنیّه نه خابور فرات) از ارمنستان می‌آید و مصبّ آن در دجله میان باسورین و قبر سابور (درست: فیروزسابور) از بلاد قردی و بازبدی از بلاد موصل است.در ذکر شاهان آثور (آشور) یا ملوک موصل و نینوا
[۱۱] علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۱، ص۲۵۲، چاپ شارل پلا، بیروت ۱۹۶۵ـ۱۹۷۹.
نیز گوید: نینوا در برابر موصل است و دجله در میان آن دو جاری است همچنانکه میان قردی ' و بازبدی ' از کوره‌های موصل روان است.
همچنین مسعودی
[۱۲] علی بن حسین مسعودی، کتاب التنبیه والاشراف، ج۱، ص۵۲، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
درباره دجله می‌گوید: دجله از جزیره ابن عُمَر و باسورین و قبر سابور (درست: فیروز سابور) و از بلاد قردی ' و بازبدی ' و باهَدْری ' و «بَلَد» و موصل می‌گذرد.
نیز می‌گوید: خابورِ دجله (خابور حَسَنیّه) میان باسورین و فیروزسابور به دجله می‌ریزد و نَهْر دوشا میان جزیره ابن عمر و باسورین است.
[۱۳] علی بن حسین مسعودی، کتاب التنبیه والاشراف، ج۱، ص۵۴، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.




ابن خُرداذبه
[۱۴] ابن خرداذبه، کتاب المسالک والممالک، ج۱، ص۹۵، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
قردی ' و بازبدی ' و باعَرْبایا را از کوره‌های دیار ربیعه می‌شمارد و می‌گوید نصیبین مرکز دیار ربیعه است.اما از گفتار قدامه برمی آید که او قردی ' و بازبدی ' را از دیار ربیعه نمی‌شمارد.ابن حوقل قردی ' و بازبدی ' را دو رستاق بزرگ می‌خواند که در کنار یکدیگر و دارای املاک زراعی بزرگ و پراهمّیت اند، چنانکه هر ملک زراعی در سال هزار کُرّ گندم و جو و حبوبات محصول دارد.
[۱۵] ابن خرداذبه، کتاب المسالک والممالک، ج۱، ص۲۱۷، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
به گفته ابن حوقل
[۱۶] ابن حوقل، کتاب صورة الارض، ج۱، ص۲۱۹، چاپ کرامرس، لیدن ۱۹۶۷.
قردی ' همان جزیره ابن عُمَر و جبل باسورین و نواحی آن است تا حدود باعَینْاثا و طَنْزی ' و تاشان.
[۱۷] ابن حوقل، کتاب صورة الارض، ج۱، ص۲۱۹، چاپ کرامرس، لیدن ۱۹۶۷.




با توجه به نوشته‌های جغرافی نویسان درباره بازبدی و باقردی چنین نتیجه می‌شود که این دو نام هم بر ناحیه یا کوره یا رستاق بزرگ اطلاق شده است و هم بر قریه یا شهرک معیّنی و این معنی را گذشته آن در پیش از اسلام تأیید می‌کند.



بازبدی ' در نوشته‌های سریانی بیث زَبْدی ' است یعنی مسکن «زَبْدا» ها و یونانیان آن را «زابدیکِنه» و لاتینیها «زابدیسنه» می گفتند J
Marquart, E ¦ ra ¦ nahr, Berlin ۱۹۰۱; ص ۱۵۸.
پسوند k ¦ i - پسوندی ایرانی است که علامت نسبت است .
[۱۸] F Treidler, "Zabdicene", in Pavlys Real Encyclop، ذیل «زابدیسنه»
، یعنی محل و مسکن «زابدی» ها و همچنین باقردی ' «بیثِ قَرْدی '» است یعنی محل و مسکن «قردو» ها.زابدیسنه هم نام سرزمینی در حوضه علیای رود دجله بوده است و هم نام مرکز این ناحیه که یکی از حوزه‌های اسقف نشین نسطوری بوده است.مرکز ولایت زابدیسنه موضع مستحکمی بر بالای تپه ای در کنار دجله بوده است و در گذشته به آن «فونیکا» نیز گفته می‌شد
Marquart, E ¦ ra ¦ nahr, Berlin ۱۹۰۱; ص ۱۵۸.
فونیکا همان «فَنَک» مذکور در کتب جغرافیای اسلامی است که یاقوت می گوید مرکز اکراد بَشْنَویه و در نزدیکی جزیره ابن عمر بوده است و این دو مکان دو فرسخ با هم فاصله داشته‌اند.یاقوت می‌گوید این قلعه سیصد سال است که در دست اکراد بشنویه است و صاحب «جزیره» و دیگران نمی‌توانند بر آن دست یابند.قلقشندی
[۲۰] احمد بن علی قلقشندی، صبح الاعشی، ج۴، ص۳۲۶، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/۱۹۶۳).
آورده است : «قلعة فنک قلعة حصینة فُوَیْقَ جزیرة ابن عمر».نام زابدیسنه در کتاب آمّیانوس مارسلینوس، در ذکر جنگهای شاپور دوم ساسانی با یولیانوس مرتد (آپوستات) امپراتور روم، آمده است .
[۲۱] F Treidler, "Zabdicene", in Pavlys Real Encyclop، ذیل «زابدیسنه»
در نتیجه این جنگها قسمتی از متصرفات رومیان در بین النهرین به دست ایرانیان افتاد که از جمله «زابدیسنه» بود.آمّیانوس می‌گوید که ناحیه زابدیسنه در آن سوی دجله (regions transtigritanes)، یعنی در ساحل شرقی دجله بوده است.به گفته تریدلر
[۲۲] F Treidler, "Zabdicene", in Pavlys Real Encyclop، ذیل «زابدیسنه»
، شهر بزبده (بازبدی) مرکز ناحیه زابدیسنه بوده که، به عقیده او در مغرب دجله و در پایین «آمِد» جای داشته است.زوسومِنوس، مورّخ رومی و مؤلّف کتابی در تاریخ کلیسا، از شخصی به نام «داوساس» نام می‌برد که اسقف شهر زابدایون بوده، و به جهت اعتقادش به مسیحیّت، به دست ایرانیان کشته شده است.محققان «زابدایون» را با «زابدیسنه» و «بازبدی '» یکی می‌دانند
[۲۳] F Treidler, "Zabdicene", in Pavlys Real Encyclop،ذیل «زابدیسنه»
نام دیگر بازبدی ' به سریانی «گوزارثا زبدی» به معنی «جزیره زبدی '» است
[۲۴] F Treidler, "Zabdicene", in Pavlys Real Encyclop، ذیل «زابدیسنه»
و مؤیّد یکی بودن آن با جزیره ابن عمر است.آرامیها «بیث قردو» را نیز «گوزورتا قردو» یا جزیره قردو خوانده‌اند که باز مؤیّد یکی بودن آن با جزیره ابن عمر است. به عقیده تریدلر، نام «زاب» کوچک و «زاب» بزرگ، دو رود معروفی که به دجله می‌ریزند، با نام «بازبدی '» وابستگی دارد و مؤیّد آن است که ناحیه بازبدی ' تا مواضعی دورتر از ساحل چپ دجله امتداد داشته است.آمّیانوس نام قردی '
[۲۵] رre-i ibn عmer", (by M Hartmann) ;Baum Gartner, "Gorduene", in Pavlys Real Encyclopجdie;.
را نیز جزو پنج ولایتی که در آن سوی دجله قرار داشتند و به دست ایرانیان افتادند می‌شمارد.استرابون کوههای «گوردوایا» را سرحد ارمنستان و بین النهرین دانسته است و باوم گارتنر
[۲۶] رre-i ibn عmer", (by M Hartmann) ;Baum Gartner, "Gorduene", in Pavlys Real Encyclopجdie;. ذیل «گوردوایا»
آن را با کوه جودی یکی می‌داند.بنابه گفته سِترِک (د.ا. ترک، ذیل «بُهتان») بازبدی ' (جزیرة ابن عمر کنونی) و فنک و سِعِرت از محلهای مسکونی ناحیة بزرگ «بهتان» واقع در جنوب شرقی آناطولی است.«بهتان» امروز هم نام یکی از نهرهای تابع دجله است و هم نام ناحیه‌ای است به شکل مثلّث نامنظّم که قاعده آن رود بهتان و دو ضلع دیگرش دجله و خابور است و از شمال به شروان (با شروان ارّان اشتباه نشود) و از جنوب به زاخو و از مغرب‌ به‌طور عَبْدِین و از مشرق به حَکّاری محدود است.نام رود «بهتان» در کتب جغرافیای اسلامی «وادیُ الزَّرْم» است.
ناحیة «بهتان» در کتب جغرافیای اسلامی «زَوَزان» است و یاقوت آن را میان کوههای ارمنستان و اخلاط و آذربایجان و دیارِ بکر و موصل می‌داند و می‌گوید ساکنان آن ارمنی‌اند و طوایفی از اکراد نیز در آن سکونت دارند.هنگامی که عِیاض بن غَنْم در زمان عمر به قردی و بازبدی رسید، بِطْریقِ زَوَزان نزد او رفت و با پرداخت باج با عیاض صلح کرد (سال ۱۹ هجری).نام «بهتان» مأخوذ از نام ایل کرد بُخْتی است.نام «باسورین» به سریانی «بیث سورین» است و به احتمال قوی از نام خاندان معروف اشکانی، سورِن، گرفته شده است.سورین پَهْلَو در زمان شاپور دوم ساسانی سردار سپاه بوده است و سورین دیگر در زمان یزدگرد دوم حاکم آدیابنه (اربیل) و «جرمایه» بوده است.
[۲۸] تئودور نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ج۱، ص۶۸۰، ترجمة عبّاس زریاب، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۵۸ش).
به گفته یاقوت «باسورین» ناحیه‌ای از اعمال موصل است که در مشرق دجله واقع بوده و ذکر آن در تاریخ حَمْدان می‌آید.قدامه
[۳۰] قدامة بن جعفر، کتاب الخراج، ج۱، ص۲۴۵، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
باسورین را یکی از دو قصبة قردی و بازبدی می داند و می‌گوید که از باسورین در زورقها به عراق نمک می‌برند و مالیات آن را به میانگین سه هزار هزار و دویست هزار درهم می‌داند.وی مالیات قردی ' و بازبدی ' را نیز همین رقم نوشته است و ظاهراً مقصود او مالیات هر سه ناحیه با هم بوده است.



در قرن چهارم هجری، در زمان ابن حوقل
[۳۱] ابن حوقل، کتاب صورة الارض، ج۱، ص۲۱۸-۲۱۹، چاپ کرامرس، لیدن ۱۹۶۷.
محصول بازَبْدی ' دو هزار کُرّ گندم و جو بوده است به قیمت هزار هزار درهم (هر کرّ از گندم و جو به قیمت ۵۰۰ درهم) و محصول باقردی ' (جزیره ابن عمر؛ به گفته او، با «باسورین») سه هزار کرّ گندم و جو بوده است به قیمت صدهزار دینار.علاوه بر این، مالیاتهایی دیگر از باغات و مستغلات و اهل ذمّه (جَوالی) و عشرتکده (بیت اللَّطَف) ها (مال اللّطف) می گرفتند که از بازبدی ' دو هزار دینار یا سی هزار درهم بود و از باقردی ' سی هزار دینار (در باقردی ' از آسیابها هم مالیات می‌گرفتند).جزیره ابن عمر یا باقردی ' و بازبدی ' و باسورین، که محل تلاقی چند رود فرعی با دجله بود، بندری شمرده می‌شد برای ارمنستان و آسیای صغیر و میّافارقین و اَرْزَن که از آن‌جا کشتیهای تجارتی با بار عسل و کره و «مَنّ» و پنیر و گردو و بادام و فندق و کشمش و روغن زیتون و انجیر به موصل روانه می‌شدند
[۳۲] ابن حوقل، کتاب صورة الارض، ج۱، ص ۲۲۵.
باقردی ' و بازبدی ' خوش آب و هوا هم بوده و هارون الرشید، در سال ۱۷۴ به آنجا رفته، قصری در آن بنا کرده بود.شاعری، در وصف آن، دو بیت گفته است و آن‌جا را ییلاق و بهارگاه خوانده است.
[۳۳] محمدبن جریر طبری، تاریخ الرسل والملوک، سلسلة سوم، ص ۶۰۹ـ۶۱۰،چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۹ـ۱۸۹۶، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
در قرن چهارم هجری، بازبدی ' و باقردی ' و، به طور کلی، جزیره ابن عمر با همه دیار جزیره و دیار ربیعه در دست حَمدانیان و محل تاخت و تاز آنان و جنگهای ایشان با رومیان و آل بویه بوده است.
از این جنگها خسارات زیادی به این دیار وارد آمده و بیشتر اهالی آن، به گفته ابن حوقل
[۳۴] ابن حوقل، کتاب صورة الارض، ج۱، ص۲۰۸ـ۲۳۰، چاپ کرامرس، لیدن ۱۹۶۷.
از جور آل حَمْدان آن دیار را ترک گفته اند.
ظاهراً خود ابن حوقل نیز در اثر همین حوادث، در ۳۳۱، مجبور به ترک وطن خود شده است.
[۳۵] ابن حوقل،کتاب صورة الارض، مقدمه، ج۱، ص۳ـ۴، چاپ کرامرس، لیدن ۱۹۶۷.




سمعانی در الانساب
[۳۶] عبدالکریم بن محمد سمعانی، الانساب، ج۲، ص۳۳، ج ۱ـ۷، چاپ عبدالرحمن بن یحیی معلمی یمانی، حیدرآباد دکن ۱۳۸۲ـ۱۳۹۲/ ۱۹۶۲ـ۱۹۷۶.
نسبت به بازبدی را «بازَبْدائی» گفته است و تنی چند از دانشمندانی را که از آنجا برخاسته‌اند نام برده است. حمداللّه مستوفی، در نزهة القلوب در ذکر «دیار بکر و ربیعه، از شهر باصَبْده» نام می‌برد که همان بازبدی است.
[۳۷] حمداللّه بن ابی بکر حمداللّه مستوفی، کتاب نزهة القلوب، ج۱، ص۱۰۲ـ۱۰۳، چاپ گی لسترنج، تهران ۱۳۶۲ ش.
معلوم نیست که این تلفظ زمان اوست یا از کتابی دیگر نقل شده است.وی می‌گوید: «شهری وسط است، حاصلش غلات و پنبه و اندکی میوه باشد، حقوق دیوانیش (مالیاتش) بیست وچهار هزار و سیصد دینار است».حمدالله مستوفی
[۳۸] حمداللّه بن ابی بکر حمداللّه مستوفی، کتاب نزهة القلوب، ج۱، ص۱۰۳، چاپ گی لسترنج، تهران ۱۳۶۲ ش.
«جزیره» را، که همان جزیره ابن عمر است، جداگانه نوشته و حقوق دیوانی آن را ۲۰۰، ۱۷۰ دینار گفته است.وی جزیره را شهری بزرگ با ۱۱۰ پاره دیه خوانده است.به احتمال قوی در این محاسبه شهر بازبدی هم منظور شده است و نویسنده اصلی که منبع مستوفی است نمی‌دانسته است که بازبدی داخل در جزیره ابن عمر است.در باره حکام جزیره (جزیرة ابن عمر) در قرن دهم و یازدهم که همه از اکراد بوده‌اند.
[۳۹] شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، شرفنامه: تاریخ مفصل کردستان، ج۱، ص۱۵۶-۱۹۷، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ش.




(۱) ابن حوقل، کتاب صورة الارض، چاپ کرامرس، لیدن ۱۹۶۷.
(۲) ابن خرداذبه، کتاب المسالک والممالک، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
(۳) ابن فقیه، مختصر کتاب البلدان، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷، ص ۱۳۲، ۱۳۶.
(۴) شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، شرفنامه: تاریخ مفصل کردستان، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ش.
(۵)احمدبن یحیی بلاذری، کتاب فتوح البلدان، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۹۵۶)، قسم اول، ص ۲۰۸.
(۶) حمداللّه بن ابی بکر حمداللّه مستوفی، کتاب نزهة القلوب، چاپ گی لسترنج، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۷) عبدالکریم بن محمد سمعانی، الانساب، ج ۱ـ۷، چاپ عبدالرحمن بن یحیی معلمی یمانی، حیدرآباد دکن ۱۳۸۲ـ۱۳۹۲/ ۱۹۶۲ـ۱۹۷۶.
(۸) محمدبن جریر طبری، تاریخ الرسل والملوک، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۹ـ۱۸۹۶، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
(۹) قدامة بن جعفر، کتاب الخراج، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
(۱۰) احمدبن علی قلقشندی، صبح الاعشی، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/۱۹۶۳).
(۱۱) علی بن حسین مسعودی، کتاب التنبیه والاشراف، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
(۱۲) علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، چاپ شارل پلا، بیروت ۱۹۶۵ـ۱۹۷۹.
(۱۳) تئودور نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمة عبّاس زریاب، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۵۸ش).
(۱۴) یاقوت حموی، معجم البلدان، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
(۱۵) رre-i ibn عmer", (by M Hartmann) ;Baum Gartner, "Gorduene", in Pavlys Real Encyclopجdie;.
(۱۶) IA , svv "Buhtan" (by M Streck) , "Cez.
ی (۱۷) J Marquart, E ¦ ra ¦ nahr, Berlin ۱۹۰۱;
(۱۸) idem, Sدdarmenien und die Tigrisquellen, Wien ۱۹۳۰;.
(۱۹) F Treidler, "Zabdicene", in Pavlys Real Encyclopجdie


 
۱. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۷۸، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.    
۲. شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، شرفنامه: تاریخ مفصل کردستان، ج۱، ص۱۵۷، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ش.
۳. شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، شرفنامه: تاریخ مفصل کردستان، ج۱، ص۱۵۷-۱۵۸، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ش.
۴. احمدبن علی قلقشندی، صبح الاعشی، ج۴، ص۳۲۲، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/۱۹۶۳).
۵. یاقوت حموی،معجم البلدان، ج۱، ص۴۶۶، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.    
۶. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۵۶، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.    
۷. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۳، ص۹۳۱، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.    
۸. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۲۸۸، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.    
۹. قدامة بن جعفر، کتاب الخراج، ج۱، ص۲۴۵، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
۱۰. علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۱، ص۱۲۲، چاپ شارل پلا، بیروت ۱۹۶۵ـ۱۹۷۹.
۱۱. علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۱، ص۲۵۲، چاپ شارل پلا، بیروت ۱۹۶۵ـ۱۹۷۹.
۱۲. علی بن حسین مسعودی، کتاب التنبیه والاشراف، ج۱، ص۵۲، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
۱۳. علی بن حسین مسعودی، کتاب التنبیه والاشراف، ج۱، ص۵۴، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
۱۴. ابن خرداذبه، کتاب المسالک والممالک، ج۱، ص۹۵، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
۱۵. ابن خرداذبه، کتاب المسالک والممالک، ج۱، ص۲۱۷، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
۱۶. ابن حوقل، کتاب صورة الارض، ج۱، ص۲۱۹، چاپ کرامرس، لیدن ۱۹۶۷.
۱۷. ابن حوقل، کتاب صورة الارض، ج۱، ص۲۱۹، چاپ کرامرس، لیدن ۱۹۶۷.
۱۸. F Treidler, "Zabdicene", in Pavlys Real Encyclop، ذیل «زابدیسنه»
۱۹. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۳، ص۹۲۰، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.    
۲۰. احمد بن علی قلقشندی، صبح الاعشی، ج۴، ص۳۲۶، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/۱۹۶۳).
۲۱. F Treidler, "Zabdicene", in Pavlys Real Encyclop، ذیل «زابدیسنه»
۲۲. F Treidler, "Zabdicene", in Pavlys Real Encyclop، ذیل «زابدیسنه»
۲۳. F Treidler, "Zabdicene", in Pavlys Real Encyclop،ذیل «زابدیسنه»
۲۴. F Treidler, "Zabdicene", in Pavlys Real Encyclop، ذیل «زابدیسنه»
۲۵. رre-i ibn عmer", (by M Hartmann) ;Baum Gartner, "Gorduene", in Pavlys Real Encyclopجdie;.
۲۶. رre-i ibn عmer", (by M Hartmann) ;Baum Gartner, "Gorduene", in Pavlys Real Encyclopجdie;. ذیل «گوردوایا»
۲۷. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۹۵۷، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.    
۲۸. تئودور نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ج۱، ص۶۸۰، ترجمة عبّاس زریاب، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۵۸ش).
۲۹. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۴۶۷، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.    
۳۰. قدامة بن جعفر، کتاب الخراج، ج۱، ص۲۴۵، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
۳۱. ابن حوقل، کتاب صورة الارض، ج۱، ص۲۱۸-۲۱۹، چاپ کرامرس، لیدن ۱۹۶۷.
۳۲. ابن حوقل، کتاب صورة الارض، ج۱، ص ۲۲۵.
۳۳. محمدبن جریر طبری، تاریخ الرسل والملوک، سلسلة سوم، ص ۶۰۹ـ۶۱۰،چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۹ـ۱۸۹۶، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
۳۴. ابن حوقل، کتاب صورة الارض، ج۱، ص۲۰۸ـ۲۳۰، چاپ کرامرس، لیدن ۱۹۶۷.
۳۵. ابن حوقل،کتاب صورة الارض، مقدمه، ج۱، ص۳ـ۴، چاپ کرامرس، لیدن ۱۹۶۷.
۳۶. عبدالکریم بن محمد سمعانی، الانساب، ج۲، ص۳۳، ج ۱ـ۷، چاپ عبدالرحمن بن یحیی معلمی یمانی، حیدرآباد دکن ۱۳۸۲ـ۱۳۹۲/ ۱۹۶۲ـ۱۹۷۶.
۳۷. حمداللّه بن ابی بکر حمداللّه مستوفی، کتاب نزهة القلوب، ج۱، ص۱۰۲ـ۱۰۳، چاپ گی لسترنج، تهران ۱۳۶۲ ش.
۳۸. حمداللّه بن ابی بکر حمداللّه مستوفی، کتاب نزهة القلوب، ج۱، ص۱۰۳، چاپ گی لسترنج، تهران ۱۳۶۲ ش.
۳۹. شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی، شرفنامه: تاریخ مفصل کردستان، ج۱، ص۱۵۶-۱۹۷، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران ۱۳۴۳ش.




دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بازبدی»، شماره۱۸۷.    



جعبه ابزار