قسمهای خدا(خام)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
"قَسْم" در لغت به معنای جزءجزء کردن و "قِسْم" به معنای بهره بردن(ابنمنظور، ج۱۲، ص۴۷۸) و "قَسَم" در اصل از "قَسامه" بوده (یمین و سوگندی كه بر اولیاء مقتول ادا شود)، به معنای حسن و جمال که در اصطلاح فقهی و قرآنی، اسمی برای "حلف" به کار برده شده است؛ وجه نامگذاری سوگند یادکردن به "قسم" اینست که یادکننده قسم گویا با سوگند خوردن در هر جایگاهی که باشد از زیبایی و جمال آن چیزی که به آن قسم میخورد، بهرهای میبرد؛(راغب اصفهانی، ص۶۷۰) و "یمین" را از آن جهت به معنای سوگند گرفتهاند كه عرب چون در حین پیمان بستن و همسوگند شدن، دست راست یكدیگر را میفشردند، لذا به طور مجاز یمین گفتهاند.(سید علی اكبر قرشی، ج۷، ص۲۷۳)
سوگند از منظر قرآن
در آیات بسیاری از قرآن كریم، خدای متعال به چیزهایی سوگند یاد کرده، از جمله: ذات پاك خویش، روز قیامت، فرشتگان، ماه، خورشید و... در حالیکه خداوند بینیاز از سوگند بوده، ولى سوگندهاى قرآن همواره داراى دو فایده مهم است: نخست تاكید روى مطلب، و دیگر بیان عظمت چیزى كه به آن سوگند یاد میشود؛ زیرا هیچكس به موجودات كم ارزش سوگند یاد نمىكند.(شمس:۱)(شمس:۷) و اهمیت برخی از مطالب آنقدر بالاست كه خداوند در یك سوره یازده مرتبه قسم یاد نموده است.(مكارم شیرازی، ج۱۸، ص۳۱۶) و از طرفی این سوگندها که خطاب به انسان است، جهت تفهیم ارزش و منزلت او بوده، تا انسانها به ارزش وجودی خود پی برده و خود را به بهایی اندك نفروشند و در برابر نعمتهای فراوانی كه خداوند برایشان ارزانی داشته، جهت رسیدن به قرب الهی، تلاش کنند.(ابوالقاسم علیان نژاد، ص۲۷)
در قرآن بیش از صد "قسم" با واژگان مختلف: قسم، حلف، یمین، واو قسم و... در بیش از چهل سوره ذکر شده است.(ابوالقاسم علیان نژاد، ص۲۱۵) و لیكن ما در این نوشتار به بررسی واژگانی میپردازیم كه خداوند با آنها سوگند یاد كرده است.
سوگندهای خداوند در قرآن
خدای متعال در آیات متعددی به مواردی قسم یاد كرده، كه نشانگر ارتباط ویژه، بین یادکنندهی قسم و آنچه كه بدان قسم یاد شده، وجود دارد و هر چه شأن و مقام یادکنندهی قسم بالاتر باشد، حكایت از اهمیت بالای آن موضوع دارد که به مواردی از آنها به اختصار یادآور میشویم:
۱. قسم به نام پاکش
اینکه خداوند به نام پاک خودش سوگند یاد کرده، خود بر چند دسته است:
الف. سوگند برای ارسال رسل:
«تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلىَ أُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَزَیّنَ لهَُمُ الشَّیطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَهُوَ وَلِیهُُّمُ الْیوْمَ وَ لهَُمْ عَذَابٌ أَلِیم»(نحل:۶۳)
«به خدا سوگند، به سوى امتهاى پیش از تو پیامبرانى فرستادیم امّا شیطان اعمالشان را در نظرشان آراست و امروز او ولىّ و سرپرستشان است و مجازات دردناكى براى آنهاست!»
در این آیه، به ذات اقدس الهی كه مستجمع جمیع صفات جمالیه و كمالیه است، قسم یاد نموده و هدف از این سوگند، فرستادن رسولان الهی جهت اتمام حجت است که بدون آن هیچ امتی عذاب نخواهد شد.(ابوالقاسم علیان نژاد، ص۴۴۵_۴۴۶)
ب. سوگند برای وعدهی روزی:
«وَ فىِ السَّمَاءِ رِزْقُكمُْ وَ مَاتُوعَدُونَ فَوَرَبِّ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِّثْلَ مَا أَنَّكُمْ تَنطِقُون»(ذاریات:۲۲)(ذاریات:۲۳)
«و روزى شما در آسمان است و آنچه به شما وعده داده مىشود! سوگند به پروردگار آسمان و زمین كه این مطلب حقّ است، همان گونه كه شما سخن مىگویید!»
خدای متعال در این آیه به پروردگار آسمان و زمین سوگند یاد کرده تا تأکیدی بر وعدهی روزی انسانها و وعدهی بهشت باشد. و مراد از رزق و روزی آسمانی، باران، خورشید، ماه، ستارگان و تمامی موجوداتی است كه بقای آدمی بدان وابسته است .(سید محمدحسین طباطبایی، ج۱۸، ص۳۷۴_۳۷۵.)
۲. قسم به جان پیامبر
«لَعَمْرُكَ إِنهَُّمْ لَفِى سَكْرَتهِِمْ یعْمَهُون»(حجر:۷۲)
«به جان تو سوگند، اینها در مستى خود سرگردانند (و عقل و شعور خود را از دست دادهاند.»
خطاب آیه به رسول گرامی اسلام است و خداوند به جز او، به جان كسی سوگند یاد ننموده که این فعل جهت بزرگداشت آن جناب میباشد.(زمخشری، ج۲، ص۵۸۶)
اهمیت و دلیل سوگند با این عظمت، به خاطر مست بودن قومی است که سرگردان غفلتها و شهوات هستند، ناگهان عذاب الهی آنها را فراگرفته و به هلاکت میرساند.(سید محمدحسین طباطبایی، ج۱۲، ص۱۸۵)
۳. قسم به قرآن
خدای متعال در آیات متعدد به خود قرآن با صفات مختلف سوگند یاد کرده، از جمله: قرآن مجید،(ق:۱) صاحب ذكر،(ص:۱) مبین(دخان:۲) و حكیم كه به بیان یكی از آنها به اختصار میپردازیم.
«وَالْقُرْءَانِ الحَْكِیم إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِین»(یس:۲)(یس:۳)
«سوگند به قرآن حكیم كه تو قطعاً از رسولان (خداوند) هستى.»
حكمت، صفتی است كه در مورد شخص عاقل و زنده به كار میرود و توصیف كردن قرآن به این صفت بیانگر این مطلب است كه خداوند قرآن را موجودی زنده و عاقل بیان نموده؛ موجودی كه میتواند درهای حكمت را به روی انسانها باز كند و آنها را به راه راست هدایت نماید.(مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۸، ص۳۱۶) یادكرد سوگند الهی به قرآن حکیم، در حقیقت برای اثبات نبوت پیامبر اسلام و استدلال به رسالت ایشان با قرآن است؛ چرا كه قرآن، معجزهی ابدی و جاودانهی پیامبر اسلام است که هیچ كس توانایی آوردن همانند قرآن را ندارد.(ابوالقاسم علیان نژاد، ص۵۱۹)
۴. قسم به فرشتگان
در سورههای متعدد قرآن کریم با صفات مختلفی به ملائکه قسم یاد شده که از طرفی مأموریت فرشتگان را در عالم هستی خبر میدهد، مانند آیات ذیل:
«وَ النَّازِعَاتِ غَرْقًا وَ النَّاشِطَاتِ نَشْطًا وَ السَّابِحَاتِ سَبْحًا فَالسَّابِقَاتِ سَبْقًا فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْرًا»(نازعات:۱)(نازعات:۲)(نازعات:۳)(نازعات:۴)(نازعات:۵)
«سوگند به فرشتگانى كه (جان مجرمان را بشدّت از بدنهایشان) برمىكشند، و فرشتگانى كه (روح مؤمنان) را با مدارا و نشاط جدا مىسازند، و سوگند به فرشتگانى كه (در اجراى فرمان الهى) با سرعت حركت مىكنند، و سپس بر یكدیگر سبقت مىگیرند، و آنها كه امور را تدبیر مىكنند!»
در این آیات، به ملائكهای سوگند یاد شده كه مطیع امر الهی بوده و تدبیر عالم در دست آنهاست و آنان با اذن خدا به مسئولیت خویش پرداخته و تدبیرات خداوند را تحقق میبخشند.(سید محمدحسین طباطبایی، ج۲۰، ص۱۸۱)
۵. قسم به انسان
سوگند به جان آدمی،(شمس:۷) پدر و فرزندش(بلد:۳) (ابراهیم خلیل و فرزندش اسماعیل)، وجدان آدمی و... در آیات متعدد بیان شده که نمونهای را به اختصار تبیین میکنیم:
«لَاأُقْسِمُ بِیَومِ القِیامَةِ وَ لَاأُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَة» (قیامت:۲)
«سوگند به روز قیامت و سوگند به (نفس لوّامه و) وجدان بیدار و ملامتگر (كه رستاخیز حقّ است).»
اینکه به قیامت و نفس سرزنش کننده باهم قسم یاد شده، نمیتواند بیارتباط باشد؛ چون با بلاغت و اعجاز قرآنی تناسب ندارد؛ اما ارتباطی که بین این دو وجود دارد، اینست که مراد از "قیامت"، قیامت کبری و رستاخیز الهی است و "نفس لوّامه" قیامت صغری و دادگاه وجدان بشری است و قسم به این دو در حقیقت برای برانگیختن و رسیدن به سزای اعمال انسانهاست. در این آیه خداوند به وجدان آدمی قسم یاد نموده كه قیامت حق است و به دلیل عظمت و ارزش والایش که انسان را از غفلت بیدار کرده و از گناهان بازداشته و نجات میدهد. خداوند در وجود انسانها محكمهای به نام وجدان نهاده كه خود دلیل روشنی برای وجود معاد است و شباهت عجیبی به معاد و دادگاه الهی دارد: یک. در هر دو دادگاه قاضی، شاهد و مجری حکم یکی بیش نیست؛ دو. در هر دو رشوه و تبعیض راهی ندارد؛ سه. قطورترین پروندهها در کوتاهترین زمان و بدون تجدید نظر رسیدگی میشود؛ چهار. روح انسانی اول از درون سوخته، بعد به بیرون دل و جان سرایت میکند.(مکارم شیرازی، ج۲۵، ص۲۷۴_۲۷۶؛ مکارم شیرازی، ج۲۵، ص۲۸۲_۲۸۳)
۶. قسم به اسبان دوندهی مجاهدان:
«وَ الْعَادِیاتِ ضَبْحًا فَالْمُورِیاتِ قَدْحًا فَالمُْغِیرَاتِ صُبْحًا»(عادیات:۱)(عادیات:۲)(عادیات:۳)
«سوگند به اسبان دونده (مجاهدان) در حالىكه نفسزنان به پیش مىرفتند، و سوگند به افروزندگان جرقهی آتش (در برخورد سُمهایشان با سنگهاى بیابان)، و سوگند به هجومآوران سپیده دم.»
خداوند با این سوگندها میخواهد ما را به اهمیت جهاد وجایگاه رفیع آن در اسلام و ارزش فوق العادهاش آگاه سازد، تا مسلمانان ذلت و خواری را از خود دور ساخته و عزت و عظمت خویش را به رخ جهانیان بكشند.(ابوالقاسم علیان نژاد، ص۳۲۱)
۷. قسم به زمان:
الف. زمانهای دنیوی؛ مانند: سوگند به شب،(فجر:۲) روز،(ضحی:۲) سپیده دم،(لیل:۱) صبح(انشقاق:۱۶) عصر و...، که کراراً در قرآن یاد شده و ما در این نوشتار، جهت اختصار به تشریح یكی از آنها میپردازیم:
«وَالْعَصْر إنَّ الإنْساَنَ لَفِی خُسْرٍ»(تکویر:۱۷)
«به عصر سوگند، که انسانها همه در زیانند.»
درتفسیر كلمهی "عصر" آمده كه منظور از عصر، وقت عصر، سراسر زمان، تاریخ بشریت، عصر ظهور پیامبر اسلام یا عصر ظهور و قیام حضرت مهدى -عجلالله تعالی فرجه- است كه هر کدام داراى ویژگى و عظمت خاصى در تاریخ بشر بوده است. (نقیپورفر، ص۳۵۵)
اما صحیحترین نظر بر اساس سیاق و بیان سورهی عصر، باید عصر قیام امام زمان –علیهالسلام- باشد كه زمان جدایی حق از باطل است؛ و ظاهر آیهی شریفه که پیرامون عصری است كه خسارت و ضرر تمامی انسانهای منقطع از خدا را آشكار ساخته، با این منطبق است؛ زیرا در دورانهای گذشته نزول عذاب منطقهای بوده و شامل تمامی انسانها نمیشده و عذاب فراگیری که تمام بشریت را فرا گرفته و حق را از باطل کاملاً جدا کند، در همان عصر حضرت مهدی است.
ب. زمانهای اخروی؛ مربوط به قیامت و آخرت است که یكی از زمانها و دورانهای مهم بشریت بوده و خدای متعال به آن روز و وقایع آن قسم یاد كرده، از جمله: قسم به روز موعود،(بروج:۲) معاد جسمانی،(مریم:۶۸) سوال از اعمال انسانها،(حجر:۹۲)(حجر:۹۳) بازخواست از بت پرستان(نحل:۵۶) و خود روز قیامت، مثل آیه ذیل که به آن اشاره شد:
«لَاأُقْسِمُ بِیوْمِ الْقِیامَة»(قیامت:۱)
«سوگند به روز قیامت.»
۸. قسم به مكان:
خداوند در قرآن مكانهایی را مقدس شمرده و در مواردی به برخی از آنها قسم یاد كرده، که برخی زمینی هستند و برخی آسمانی.
الف. مکانهای زمینی؛ ازجمله: كوه طور،(طور:۱) دریای مملو،(تین:۲) مشارق و مغارب،(معارج:۴۰) بیت معمور،(طور:۴) شهر مكه،(بلد:۱)(تین:۳) و غیره. قسم به شهر "مکه" در حقیقت قسم به اقامتگاه پیامبر اسلام است:
«لَاأُقْسِمُ بهَِذَا الْبَلَدِ وَ أَنتَ حِلُّ بهَِذَا الْبَلَدِ»(بلد:۱)
«قسم به این شهر مقدّس
[۱] شهرى كه تو در آن ساكنى»
این تعبیر بیانگر آن است كه شهر "مكه" به خاطر ولادت و اقامت آن حضرت در آن شهر شرافت پیدا نموده و مقدس شده است.(سید محمدحسین طباطبایی، ج۲۰، ص۲۸۹)
ب. مکانهای آسمانی؛ یكی از نشانههای عظمت خدای سبحان در عالم هستی، آفرینش آسمان و كرات آسمانی است كه خداوند متعال به برخی از این نشانهها قسم یاد نموده؛ مانند: خورشید،(شمس:۱) ماه،(شمس:۲)(مدثر:۳۲)(انشقاق:۱۷) ستاره،(نجم:۱)(واقعه:۷۵)(تکویر:۱۵) زمین،(شمس:۶) آسمان(بروج:۱)(شمس:۵)(طارق:۱)(ذاریات:۷) و... تا با قسم یادكردن بر اینها، بندگانش را به تفكر و اندیشه دربارهی عالم خلقت وادار نماید.
«وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبرُُوج»(بروج:۱)
«سوگند به آسمان كه داراى برجهاى بسیار است.»
مراد از بروج ،ستارگان فروزان یا برجهای تقویمی است. از آنجا كه زندگی انسانها با تقویمها رابطهی تنگاتنگی دارد و عالم هستی بر اساس نظم آفریده شده، بدین جهت خداوند به برجهای آسمانی قسم یاد نموده است.(ابوالقاسم علیان نژاد، ص۲۰۴)
۹. قسم به میوهها:
«وَ التِّینِ وَ الزَّیتُون» (تین:۱)
«قسم به انجیر و زیتون
قسم به سرزمین شام و بیت المقدّس .»
انجیر و زیتون دو میوه معروفی هستند كه دارای خواص بسیاری بوده و خدای متعال بدانها سوگند یاد نموده است.(سید محمدحسین طباطبایی، ج۲۰، ص۳۱۹)
فهرست منابع:
(۱) قرآن کریم؛
(۲) ابنمنظور، لسان العرب، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۴ق؛
(۳) راغب اصفهانی، المفردات فی غریبالقرآن، بیروت، دارالعلم الدارالشامیه، ۱۴۱۲ق؛
(۴) سید علی اكبر قرشی، قاموس قرآن، تهران، دارالكتب الاسلامیه، ۱۳۸۴ش؛
(۵) مكارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش؛
(۶) ابوالقاسم علیان نژاد، سوگندهای پربار قرآن، قم، مدرسه امام علی بن ابیطالب(ع)، ۱۳۸۶ش؛
(۷) سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیرالقرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۷ق؛
(۸) محمود زمخشری، تفسیرالكشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دارالكتاب العربی، ۱۴۰۷ق؛
(۹) نقیپورفر، بررسی شخصیت اهلبیت در قرآن، تهران، مركز آموزش مدیریت دولتی، ۱۳۷۷ش؛