آخوندملاحسینقلی همدانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آخوند ملا حسینقلی همدانی (۱۲۳۹-۱۳۱۱ق)، از عالماء، فقهاء و عارفان
شیعه اهل
همدان در
قرن سیزدهم و چهاردهم هجری قمری بود.
نسبت وی به
جابر بن عبدالله انصاری، از
صحابه پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، میرسد. او در
تهران،
سبزوار و
نجف فقه،
اصول،
فلسفه،
اخلاق و
عرفان را نزد اساتید بزرگی چون
شیخ عبدالحسین طهرانی،
ملا هادی سبزواری،
شیخ مرتضی انصاری،
سید علی شوشتری فرا گرفت و بعد از درگذشت شیخ انصاری به تدریس فقه، اصول، درس اخلاق و تعلیم و تربیت شاگردان پرداخت که گفته شده حدود سیصد شاگرد داشته است. گفته شده سلوک عرفانی این عارف مطابق با شیوۀ سلوکی استادش سید علی شوشتری مبتنی بر
معرفت نفس، التزام به
مراقبه و اهتمام ورزیدن در مراتب چهارگانه آن بوده که نقطۀ عطفی در تاریخ رویکرد معنوی و عرفانی در
حوزههای علمیه بود. از این عارف کرامات بسیاری نقل شده که در کتب اخلاقی نگاشته شده است. بیشتر آثار ملا حسینقلی تقریرات درس او به قلم شاگردانش نگاشته شده، اما تقریرات دروس فقه و اصول شیخ انصاری و سید علی شوشتری نوشته خودش است.
آخوند ملا حسینقلی درگزینیِ نجفی، معروف به ملاحسینقلی همدانی، در
۱۲۳۹ در قریه شَوِند از قرای درگزینِ
همدان به دنیا آمد. نسبت وی به
جابر بن عبدالله انصاری، از
صحابه رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، میرسد.
آخوند همدانی فرزند رمضانعلی چوپان بود که بعد به شغل پینهدوزی (کفاشی) روی آورد. در اوایل زندگی، رمضانعلی از داشتن فرزند محروم بود. تا اینکه توفیق
زیارت امام حسین (علیهالسّلام) برای او حاصل شد. رمضانعلی در کنار
بارگاه امام حسین (علیهالسّلام)
نذر کرد که اگر
خداوند متعال فرزند پسری به او عنایت کند، نامش را در زمره غلامان آن حضرت ثبت کند و او را برای ترویج
مذهب جعفری تربیت کند. پس از مراجعت از
کربلا، دعای او به هدف اجابت رسید و نذرش مقبول درگاه خداوندی قرار گرفت. خداوند متعال به او دو فرزند پسر عنایت کرد که اولی را حسینقلی (نوکر امام حسین (علیهالسّلام)) و فرزند دوم را کریمقلی (بنده خدا) نامید. رمضانعلی علاقه شدیدی به روحانیت داشت. آرزویش این بود که فرزندانش از عالمان دین محسوب شوند.
پدر ملا حسینقلی، او را برای تحصیل
علوم دینی به
تهران فرستاد. وی در تهران درسهای مقدماتی، سطوح
فقه و
اصول را فرا گرفت و سپس در درسهای خارج فقه و اصول عالمان تهران، بخصوص حلقۀ درس
شیخ عبدالحسین طهرانی (متوفی
۱۲۸۶) مشهور به شیخ العراقین، شرکت کرد.
وی برای شرکت در درس فلسفه
ملا هادی سبزواری به
سبزوار رفت و پس از مدتی اقامت در آنجا، عازم
نجف شد. در نجف از درس فقه و اصول
شیخ مرتضی انصاری بهرهمند شد و از طریق وی بود که به درس اخلاق
سید علی شوشتری راه یافت و در سلک شاگردان او درآمد
(رجوع کنید به
مکارم الآثار،
که نوشته است وی علوم مقدماتی را در شوند آموخت.)
او پس از رحلت شیخ انصاری، میخواست دروس فقه و اصول استاد خود، انصاری را تدریس کند، اما به توصیۀ سید شوشتری از این کار خودداری کرد و به تعلیم و تربیت اخلاقی شاگردان مستعد پرداخت و پس از رحلت سید شوشتری، علاوه بر تدریس فقه و اصول، در منزلش درس اخلاق برگزار کرد.
همدانی در سلوک و تعلیم و تربیت از مشایخ خود تأثیر میگرفت و این شیوه را به شاگردان خود نیز میآموخت.
شیوۀ سلوک و تعلیم و تربیت همدانی مطابق با شیوۀ سلوک سید علی شوشتری بود و گفته شده است که مشایخ سلوکی او از طریق سید علی شوشتری به
محمدرضا دزفولی و از طریق او به
سید صدرالدین دزفولی و از او به
محمد بیدآبادی و از او به
سید قطبالدین نیریزی، از مشایخ
سلسله ذهبیه، میرسد.
همچنین گفتهاند
سید مهدی بحرالعلوم – که در بعضی منابع او را، از طریق
نور علیشاه، به
سلسله نعمت اللهیه منتسب دانستهاند – از مشایخ طریقتی ملا حسینقلی بوده است،
اما برخی
ارتباط حسینقلی را با سلاسل صوفیه مردود دانسته و شیوۀ سلوک او را از طریق شوشتری به شخصی ناشناس، به نام
ملا قلی جولا، رساندهاند که ناگهان به زندگی شوشتری وارد شد و وی را متحول کرد و معلوم نیست که استادان این شخص چه کسانی بودهاند.
البته برخی نکات مشترک میان شیوۀ سلوک وی با شیوۀ سلوک اهل تصوف وجود دارد، اما خود وی در یکی از نامههایش بر نادرستی روش صوفیان تأکید کرده و سخنان آنان را از قبیل «خرافات ذوقیه» دانسته است.
به علاوه، وی و شاگردانش از تدریس کتابهای اهل تصوف، همچون
فصوص و
فتوحات و
مصباح الانس، خودداری میکردند، هرچند در تقریر مباحث
توحید و
نبوت و
ولایت، عبارتهای آنان شبیه به عبارات همان کتابها بود.
(برای نمونههایی از این شباهتها رجوع شود به
) شاید به همین سبب بود که وی را در زمان حیاتش به صوفی بودن متهم کردند و حتی گروهی بر ضد وی به
فاضل شربیانی (متوفی
۱۳۲۲)، مرجع مطلق وقت، عریضه نوشتند و از روش عرفانی او انتقاد کردند و او را صوفی خواندند، اما شربیانی در پاسخ نوشت: «کاش خدا من را هم مثل آخوند، صوفی قرار بدهد» و با این سخنِ شریبانی، دسیسهها فرونشست.
ملا حسینقلی همدانی شاگردان بسیاری تربیت کرد. کثرت این شاگردان – که گفته شده حدود سیصد تن بوده است – از یکسو نشاندهندۀ شهرت او و از سوی دیگر نشاندهندۀ وسعت تأثیر شیوۀ سلوک وی در نجف آن روزگار است.
برخی از مهمترین شاگردان مکتب وی عبارتاند از:
شیخ
محمد بن محمد بهادری (متوفی
۱۳۲۵)؛
سید احمد کربلایی؛
آقا رضا تبریزی (متوفی
۱۳۲۱)؛
سید کمال مشهور به
میرزا آقا دولتآبادی (متوفی
۱۳۲۸)، شاعر مشهور؛
سید محمدسعید حبوبی نجفی (متوفی
۱۳۳۳ق)؛
شیخ
موسی شراره عاملی (متوفی
۱۳۰۴)؛
سید حسن صدرالدین عاملی کاظمی (متوفی
۱۳۵۴)؛
سید مهدی حکیم نجفی (متوفی
۱۳۱۲)؛
شیخ
باقر قاموسی نجفی (متوفی
۱۳۵۳)؛
سید عبدالغفار مازندرانی (متوفی
۱۳۵۶)؛
شیخ
محمدباقر نجمآبادی (متوفی ۱۳۵۳)؛
سید علی همدانی (متوفی
۱۳۷۹)؛
میرزا باقر قاضی طباطبایی؛
سید محسن امین عاملی (
۱۳۷۱)؛
شیخ
محمدباقر بهاری همدانی (
۱۳۳۳)؛
میرزا محمدحسین نائینی (
۱۳۵۵)؛
آخوند ملا محمدکاظم خراسانی (
۱۳۲۹)؛
سید شمسالدین محمود مرعشی نجفی (
۱۳۳۸)؛
سید محمود طالقانی نجفی؛
سید ابوالقاسم اصفهانی، داماد ملا حسینقلی همدانی؛
شیخ علی (متوفی
۱۳۵۹)، فرزند ملا حسینقلی همدانی.
(برای اطلاع از شرح احوال شاگردان وی به این منابع رجوع کنید.
)
ملا حسینقلی همدانی نقطۀ عطفی در تاریخ رویکرد معنوی و عرفانی در
حوزههای علمیه بود. بدون شک درک محضر حکیم سبزواری و تبحرش در فقه پس از بهرهمندی از محضر شیخ انصاری، تأثیری بسزا در تعمیق معارف سید علی شوشتری داشته است. او با تسلط بر معارف عقلی و فقاهت، راه استادش (شوشتری) را چنان گسترش داد که پس از او نوعی مکتب تربیتی در نجف شکل گرفت.
شیوۀ سلوک ملا حسینقلی مبتنی بر
معرفت نفس، التزام به
مراقبه و اهتمام ورزیدن در مراتب چهارگانۀ آن است.
بدینترتیب که در اولین مرحله، سالک باید واجبات شرعی را به جا آورد و از محرّمات بپرهیزد. وی بر این موضوع چندان تأکید داشت که میتوان شاخصترین مؤلفۀ سلوکی وی را حفظ حدود شریعت دانست. از میان چند نامهای که از او در
تذکرة المتقین آمده است، این رویکرد به وضوح دریافت میشود.
وی التزام به شرع را در تمام لحظات، تنها راه قرب به حق میدانست و معتقد بود که محبت الهی با ارتکاب به معاصی جمع شدنی نیست و اول و آخر و ظاهر و باطن
دین همان ترک
معصیت است.
وی در دومین مرحله به سالک توصیه میکند که هر کاری را تنها برای
رضای خدا انجام دهد تا این حالت در او ملکه شود. در مرحلۀ سوم باید خدا را پیوسته ناظر بر خود بداند و در مرحلۀ چهارم برای آنکه خداوند را حاضر و ناظر در هر لحظه بداند و هرچه غیر حق است را از ذهن دور کند، باید به نفی خواطر بپردازد. از روشهای نفی خواطر در مکتب تربیتی ملا حسینقلی،
ذکر،
تلاوت قرآن،
عبادت،
توسل به معصومین (علیهمالسلام) و البته بهترین و سریعترین روش نفی خواطر، توجه به
نفس است، بدینمعنا که سالک در شبانهروز نیم ساعت یا بیشتر به نفس و به ارتباط آن با حق توجه کند تا به تدریج خواطر از آن نفی و معرفت نفس حاصل شود.
بر اثر اهتمام به مراقبه و توجه به نفس، چهار عالم بر سالک منکشف میگردد:
توحید افعال که در آن سالک درمییابد منشأ همۀ افعال در جهانِ خارج، خداست؛
توحید صفات که در آن سالک هرگونه علم و قدرت و حیات و سمع و بصر را در موجودات، وابسته به حق ادراک میکند؛
توحید اسماء که در این مرحله سالک درمییابد هر موجودی به قدر سعۀ وجود خویش از خداوند عالم،
قادر،
حی،
سمیع و
بصیر بهره برده است؛ و آخرین مرحله،
توحید ذات است که وصفناشدنی است و تنها میتوان گفت که در این مرحله، سالک هستی خود را گم میکند و در ذات حق فانی میگردد.
ملا حسینقلی در سفر زیارتی به
کربلا در ۲۸
شعبان ۱۳۱۱ق درگذشت و وی را در ایوان حجرۀ چهارم از صحن شریف دفن کردند.
از ملا حسینقلی کرامات بسیار نقل شده است
و دربارۀ حالات او نوشتهاند که دائماً در مراقبه به سر میبرده، بهطوریکه حکایت شده است گاه در خلال درس از بیم آنکه مبادا غفلتی پیش آمده باشد و سخنی برای رضای خداوند نگفته باشد، سکوت میکرده است.
شیخ
آقا بزرگ طهرانی – که دو سال پس از رحلت ملا حسینقلی همدانی وارد
عراق شد – او را بر روش و طریقۀ
سید بن طاووس دانسته است. به عقیدۀ وی، ملا حسینقلی بر بیشتر علمای طبقۀ بعد از خود حق دارد و شاگردان او ستارگان زینتبخش آسمان علم و فضلیتاند. وی از اینکه محضر او را درک نکرده تأسف خورده و خوشحال بوده که شاگردان او را درک کرده است. به نظر او، شاگردان آخوند، علم را با عمل آمیختهاند.
سید محسن امین نیز دربارۀ ملا حسینقلی نوشته است که در میان معاصرانش برای او، در
علم اخلاق و تهذیب نفوس، نظیری یافت نمیشود.
آیت الله نجابت شیرازی در
شرح گلشن راز مینویسد:
حاج
شیخ عباس قمی- که رضوان خدا بر او باد- در مقدس بودن، نمره یک بود و همه در تقدس او متفق الکلمه بودند. آقا شیخ
مجتبی لنکرانی یک زمانی برای بنده نقل کرد که
شیخ علی قمی با پدر من همدرس بود. آن دو از خوشپوشهای حوزه نجف محسوب میشدند، یعنی بهترین لباسها را اینها میپوشیدند. چون درسشان هم خیلی خوب بود، در حوزه نجف مشارالیه بودند که درس را خوب میفهمند. به هیچکس هم اعتنایی نمیکردند. یک روز آخوند ملا حسینقلی (رضواناللهتعالیعلیه) در صحن نشسته بود. در این اثنا، آقا شیخ علی قمی از در قبله وارد حرم میشود. چشم مبارک آخوند ملا حسینقلی به او میافتد، شیخ علی به سر میدود تا میآید پهلوی آقا. آخوند ملا حسینقلی یک دقیقه در گوش او صحبت میکند. چه گفت؟ خدا میداند: دیگران هم نفهمیدند. شیخ علی قمی عقب عقب برمیگردد میرود. با فاصله اندکی، تمام لباسهایش را عوض میکند، توی درس هم قفل میزند به دهنش، یعنی این لذت سخن گفتن در درس از سرش پریده بود، لذت لباسهای پاک و پاکیزه و گرانقیمت از سرش پریده بود تا آخر عمرش که او را میدیدیم، تمام لباسهایش کرباس بود.
چو خورشید جهان بنمایدت چهر نماند نور ناهید و مه و مهر
آخوند ملا حسینقلی همدانی در یکی از سفرهای خود، با جمعی از شاگردان به
عتبات عالیات میرفت. در بین راه، به قهوهخانهای رسیدند که جمعی از اهل هوی و هوس در آنجا میخواندند و پایکوبی میکردند. آخوند به شاگردانش فرمود: یکی برود و آنان را
نهی از منکر کند. بعضی از شاگردان گفتند: اینها به نهی از منکر توجه نخواهند کرد. فرمود: من خودم میروم. وقتیکه نزدیک شد، به رئیسشان گفت: اجازه میفرمایید من هم بخوانم، شما بنوازید؟ رئیس گفت: مگر شما بلدی بخوانی؟ فرمود: بلی. گفت: بخوان. آخوند شروع به خواندن
اشعار ناقوسیه حضرت امیرمؤمنان (علیهالسّلام) کرد.
آن جمع سرمست از لذتهای زودگذر دنیوی، وقتی این اشعار را از زبان کیمیا اثر آن عارف هدایتگر شنیدند. به گریه درآمده و به دست ایشان
توبه کردند. یکی از شاگردان میگوید: وقتیکه ما از آنجا دور میشدیم، هنوز صدای گریه آنها به گوش میرسید.
آیت الله حسنزاده آملی میفرماید: «حضرت آیت الله ملا حسینقلی همدانی بعد از ۲۲ سال مجاهده با نفس و
صبر و بردباری، نتیجه گرفت و آنها که دیر نتیجه میگیرند، پختهتر میشوند. باید صابر بود و یکی از کمالات آخوند، صابر بودن اوست.»
آیت الله آقا
سید علی عرب که حدود ۱۱ سال ملازم محضر آخوند ملا حسینقلی همدانی بود، در مورد حالات و کمالات استاد خویش میگوید:
روزی به قصد زیارت ابیعبدالله الحسین (علیهالسّلام)، همراه آن بزرگوار وارد حرم مقدس شدیم. آخوند ملا حسینقلی همدانی مشغول
نماز زیارت شد. به علت ازدحام جمعیت، بدن آخوند هنگام نماز مقداری تکان میخورد. آنجا آقا شیخی از اهل مازندران بود که آخوند را نمیشناخت، گفت: این آقا چرا موقع نماز طمأنینه لازم را ندارد؟ من در پاسخ گفتم: ایشان پیرمرد است، نماز هم که
نماز مستحب است. او قانع نشد و تصمیم داشت مطلب خود را به خود آقای آخوند متذکر شود. رفت خدمت آقا و عرض کرد: آقا! هنگام نماز، بدنتان طمأنینه لازم را نداشت! آخوند متوجه شد که او با زحمت حرف خود را بیان میکند، به او فرمود: «چرا تذکر خود را با مشکل بیان میکنی؟ شما باید به من بگویید: آخوند تو چند وقت است نجف هستی، هنوز متوجه نشدهای که در نماز باید طمأنینه را رعایت نمود. تذکر تو بجاست و نباید چیزی مانع آن شود.»
ایشان در خاطره دیگری، در مورد تواضع آن عارف فرزانه میگوید:
«وقتی در خدمت آقای آخوند وارد
مسجد سهله شدیم، افرادی زیادی از اصحاب آن بزرگوار تشریف داشتند. در زاویه مسجد وقتی متوجه شدند آیت الله
حاج آقا رضا همدانی مشغول نماز مغرب هستند، آقای آخوند متواضعانه به همراهان فرمود: به ایشان اقتدا کنیم و نماز را با ایشان بخوانیم.»
بعضی از اولیای الهی در این عالم، باطن انسانها و صفات حیوانی آنان را میبینند و میشناسند، ولی از آنجا که مظهر صفت
ستار العیوب الهیاند، سرپوشی میکنند و رازهای مردم را فاش نمیکنند. عارف فرزانه همدانی از اینچنین عظمت روحی برخوردار بود. شیخ
محمد رازی در این رابطه، از زبان یکی از شاگردان آخوند نقل میکند:
آخوند ملا حسینقلی همدانی که مربی اخلاق و عالم ربانی و سالک حقیقی و دارای کرامات و صاحب مکاشفات و منامات بود، هر وقت به
حرم امیرمؤمنان، علی (علیهالسّلام) مشرف میشد، با آداب خاص و خضوع و خشوع مخصوص میرفت و هنگام خروج،
عبا را به سر انداخته و سر به زیر افکنده و با عجله به منزل خود میرفت. ما از نحوه تشرف آنچنانی و از برگشتن اینچنین وی در تعجب بودیم تا روزی در صحن مطهر مراقب ایشان بودم. وقتی به آن کیفیت بیرون آمد و به شتاب رفت، سر راه را بر او گرفته و به صاحب قبر مطهر علوی (علیمشرفهاالسلام) سوگند دادم که علت آنگونه تشرف و اینگونه مراجعت چیست؟ گفت: امّا آنگونه تشرف وظیفه هر کسی است که عارف به مقام ولیّ الله اعظم، امیرمؤمنان (علیهالسّلام) باشد که با کمال خضوع و خشوع مشرف گردد و امّا علت اینگونه مراجعت برای این است که اثر تشرف با معرفت به حضور و پیشگاه حضرت علی (علیهالسّلام) عوض شدن و رنگ ولایت گرفتن و باز شدن چشم و گوش ملکوتی است و چون حقایق و باطن اشیاء و اشخاص برایم منکشف میگردد، نمیخواهم چشم من به یکی از دوستانم بیفتد که مبادا آنها را به غیر صورت انسان ببینم و رازهای پنهانی و عیوب نهانی آنان پیش من فاش شود، و درنتیجه نفس من از آنان مکدر شده و نسبت به او در من تنفر ایجاد گردد، دل میخواهد سرّ آنها حتی در پیش نفس من پوشیده بماند.
ملا حسینقلی در حل مشکلات و معضلات علمی از خداوند متعال مدد میجست و شاگردانش را به این شیوه توصیه میکرد.
میرزا جواد آقا ملکی در این مورد میفرماید:
«استادمان - ملا حسینقلی همدانی - به ما توصیه میفرمود که وقتی در مسائل علمی متحیر شدید و برایتان مشکلی پیش آمد، به خداوند ملتجی شده و به پیشگاه حضرتش تضرع نمایید و این برای ما به تجربه ثابت شده است.»
ایشان در توضیح این مطلب میگوید:
«سرّ اینکه
تهجد و دعا، از اسباب تحصیل علم است، بدینعلت میباشد، همانطور که در روایات بسیاری تصریح شده علم به کثرت تعلم نیست، بلکه نوری است که خداوند تعالی در قلب هر آن کس که بخواهد میافکند و تهجد نیز قلب را نورانی میگرداند و نور را در قلب مؤمن ثابت مینماید.»
امام صادق (علیهالسّلام) فرموده: انه اذا تخلی العبد بسیده فی جوف اللیل المظلم و ناجاه اثبت اله النور فی قلبه.
حکیم همدانی در جلوگیری از انحرافات نقشی به سزا داشت. او با کسانی که به عنوان
عرفان و
سیر و سلوک، صوفیگری میکردند و از جاده مستقیم شریعت منحرف میشدند، شدیداً مقابله میکرد، زیرا معتقد بود که کوچکترین لغزش و انحراف از صراط مستقیم شرع، دوری از حضرت حق را به دنبال خواهد داشت. او در این زمینه میفرمود:
«بهجز التزام به شرع شریف در تمام حرکات، سکنات، تکلمات، لحظات و غیرها راهی به قرب حضرت ملکالموت (جلجلاله) نیست و به خرافات ذوقیه (اگرچه ذوق در غیر این مقام خوبست) آنطور که عادت جهّال صوفیه (خذَلهم الله جلجلاله) میباشد، راه رفتن چیزی جز دوری از حضرتش را در برندارد، حتی شخصی هرگاه ملتزم به نزدن شارب و نخوردن گوشت بوده باشد، اگر ایمان به
عصمت ائمه اطهار (علیهمالسلام) آورده اشد، باید بفهمد که از حضرت احدیت دور خواهد شد.»
چون بیشترین تلاش همدانی در تعلیم و تربیت شاگردان بوده، فرصتی برای تألیف به دست نیاورده و بیشتر آثارش تقریرات او به قلم شاگردانش است.
برخی از آثار وی عبارتاند از:
تقریرات دروس فقه و اصول شیخ انصاری که به قلم خود اوست و تقریرات درس آقا سید علی شوشتری که وقف حسینیۀ شوشتریهای نجف شده است؛
سه جلد تقریرات درس فقه او، شامل صلاة المسافر، الخلل و القضاء و الشهادات که شاگردانش آنها را فراهم آوردهاند؛
تقریرات درس فقه او در مبحث رهن که یکی از شاگردانش آنرا نوشته و در کتابخانۀ محدّث نوری موجود است؛
امالی وی، در موضوع اخلاق که بعضی از شاگردانش آنرا جمعآوری نمودهاند؛
مکاتبات و دستورالعملها که
میرزا اسماعیل تبریزی (تائب) آنها را همراه با بعضی دستورالعملها و مکاتبات احمد کربلایی و محمد بهاری و محمد بیدآبادی جمعآوری کرده و در پایان کتاب تذکرة المتقین در ۱۳۲۹ به چاپ رسانده است.
(برای اطلاع بیشتر دربارۀ مکاتبات و دستورالعملهای تربیتی ملا حسینقلی همدانی به این منبع رجوع کنید.
)
•
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «ملاحسینقلی همدانی»، شماره۶۸۶۷. •
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «ملا حسینقلی همدانی»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۱۲/۲۵.