آیات نامدار(خام)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آيات نامدار
به آياتى كه بر آنها نامى خاص نهاده باشند، آيات نامدار يا آيات صاحب عنوان مىگويند. اين نام، به طور معمول از واژگان به كار رفته در آيات يا محتواى آنها اتّخاذ مىشود. منشأ نامگذارى بيشتر اين آيات، به دليل كاركرد فراوان آنها در رشتههاى گوناگون علوم اسلامى است كه براى سهل بودنِ اشاره به آنها، نامى خاص گرفتهاند. بسيارى از مفسّران و دانشوران علوم قرآنى، هنگام بررسى و شمارش آيات ناسخ و منسوخ، تعداد فراوانى از اين آيات را نامگذارى كردهاند. بسيارى از دانشمندان شيعه و سنّى، در مجادلههاى كلامى خود و در مقام بيان فضايل اهلبيت (عليهم السلام) به آياتى استناد كرده و بر آنها نام نهادهاند. فقيهان و اصوليان نيز در نامگذارى تعدادى از آيات، سهمى فراوان داشتهاند. منشأ نامدار شدن برخى از اين آيات، رواياتى است كه بر اساس آن، پيامبر و امامان معصوم (عليهم السلام) برخى آيات مانند آيةالكرسى و آيه ملك را نام نهادهاند يا در فضيلت آيهاى مانند «آيه آمن الرسول» سخن گفتهاند، البتّه بسيارى از آيات نامدارى كه در اين مقاله از آنها بحث مىشود شهرت ندارند و فقط يك يا چند نفر از دانشوران اين نامگذارى را داشتهاند. با جستوجوهاى انجام شده، مجموع اين آيات، به بيش از صد و هفتاد آيه مىرسد كه در همين مقاله به ترتيب الفبا به آنها پرداخته مىشود و آياتى كه بيش از يك نام دارند، به نامى كه از شهرت بيشترى برخوردار است، ارجاع مىگردد. شايان ذكر است كه:
الف. تفصيل محتوايى هر يك از آيات نامدار در جاى خود (مضافٌ اليه) بحث مىشود، به طور مثال، محتواى مفصّل آيه خمس، آيه فىء و آيه مباهله در مدخلهاى خمس، فىء و مباهله مورد بحث قرار مىگيرد، از اين رو در اين مقاله، فقط به محتواى اجمالى آيات و نيز شأن نزول و فضيلت آنها پرداخته شده، از تبيين تفصيلى موضوع آيه پرهيز مىگردد، البتّه در مواردى كه جرى و تطبيق در نامدار شدن آيهاى نقش داشته باشد، به آن اشاره مىشود.
ب. برخى آيات را با انتخاب جملههايى از خود آيه نامگذارى كردهاند، براى مثال از آيه ۲۹(سوره: فتح: ۲۹) به «آيه ليغيظ بهم الكفّار»۱(علامه حلی، حسن بن یوسف بن مطهر، نهج الحقّ و کشف الصدق، ج۱، ص۲۰۷، بیروت، چاپ اول، ۱۹۸۲م) يا از آيه۱۶۰ (سوره: انعام: ۱۶۰) به «آيه من جاء بالحسنة» ياد كردهاند (علامه حلی حسن بن یوسف بن مطهر، نهج الحقّ و کشف الصدق، ج۱، ص۲۰۰، بیروت، چاپ اول، ۱۹۸۲ م) كه در اينگونه موارد، اين نامگذارى مورد توجّه قرار نگرفته است، جز سه آيه «آمنالرّسول»، «وإن يكاد» و «أمّن يجيب» كه به دليل شهرت به آنها پرداخته شده است.
ج. كوشيده شده است آيات نامدار، تك واژهاى باشد و از مواردى كه نامگذارى به شكل جمله يا همراه با تتابع اضافات است، حتّىالمقدور پرهيز شده است، براى مثال از آوردن آيه «الاذان فى يوم الحجالاكبر» (علامه حلی حسن بن یوسف بن مطهر، نهج الحقّ و کشف الصدق، ج۱، ص۲۰۴، بیروت، چاپ اول، ۱۹۸۲ م) تحت عنوان آيات نامدار پرهيز شده است.
د. آيه «آمن الرّسول» «أمّن يجيب» «تبليغ» «تطهير» «غار» «آية الكرسى» «وإن يكاد» و «ولايت» به دليل شهرت و نيز پرداختن به بحث محتوايى، از اين مقاله به جایگاه الفبايى خود ارجاع شده است.
آيه آمنالرّسول (آيه آمن الرسول، مقاله مستقل)
آيه ابتلاء:
آيه۶ (سوره: نساء: ۶) آيه ابتلاء (آزمايش) نام گرفته است. (روح الله خمینی، كتاب البيع، ج۲، ص۹) بر اساس اين آيه، اولياى يتيمان هنگامى مىتوانند دارايى يتيمان را در اختيارشان قرار دهند كه آنان را بيازمايند تا مشخّص شود مىتوانند به گونهاى شايسته در اموالشان تصرّف كنند و نيز بايد به حدّ بلوغ برسند و داراى رشد فكرى باشند: «وابتَلُوا اليَتـمى حَتّى إِذا بَلغُوا النِّكاحَ فَإِن ءَانَستُم مِنهُم رُشدًا فَادفَعوا إِليهِم أَمولَهُم». در شأن نزول اين آيه آمده است: ثابت بن رفاعه يتيمى بود كه در خانه عمويش زندگى مىكرد. عموى او از پيغمبر(صلى الله عليه وآله) پرسيد: مقدارى از مال ثابت نزد من است. مال او را چه هنگام به او بدهم كه اين آيه نازل شد. (عاملی شهید ثانی زین الدین بن علی، روض الجنان فی شرح إرشاد الأذهان، ج۵، ص۲۵۰، (ط، الحدیثة)، ۲ جلد، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قم، ایران، اول، ۱۴۰۲ ه ق)
آيه اتّباع:
آيه۱۰۸ (سوره: يوسف: ۱۰۸) را «آيه اتّباع پيروى» نام نهادهاند. (علامه حلی حسن بن یوسف بن مطهر، نهج الحقّ و کشف الصدق، ج۱، ص۱۹۶، بیروت، چاپ اول، ۱۹۸۲م) بر اساس اين آيه، پيامبر(صلى الله عليه وآله) و هر كه از او پيروى كند، با بصيرت به اسلام و به سوى خدا دعوت مىكنند:«قُل هـذِهِ سَبِيلِى أدعُوا إِلَى اللهِ عَلى بَصِيرَة أَنا و مَنِ اتَّبعَنِى» بر اساس رواياتى، «مَن اتَّبعَنِى» بر امام على (عليه السلام) تطبيق شده است. (علامه حلی حسن بن یوسف بن مطهر، نهج الحقّ و کشف الصدق، ج۱، ص۱۹۶، بیروت، چاپ اول، ۱۹۸۲م)
آيه احسان:
آيه۹۰ (سوره: نحل: ۹۰) «آيه احسان» نام گرفته است (احمد شرباصی، يسألونك فى الدين والحياة، ج۳، ص۲۶۳): «إِنَّ اللهَ يَأمرُ بِالعدلِ والإِحسَـنِ و إِيتاىِ ذِى القُربى و يَنهى عَنِ الفَحشاءِ والمُنكَرِ والبَغىِ...» . در اين آيه، شش اصل مهم (سه اصل مثبت و سه اصل منفى) ديده مىشود. به گفته ابن مسعود، آيهاى جامعتر از اين در قرآن نيست و عثمان بن مظعون مىگويد: از روزى كه رسول خدا اين آيه را بر من قرائت كرد، اسلام در دلم جاى گرفت و پيامبر را دوست مىداشتم. (عاملی شهید ثانی زین الدین بن علی، روض الجنان فی شرح إرشاد الأذهان، ج۱۲، ص۸۲، (ط، الحدیثة)، ۲جلد، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قم، ایران، اول، ۱۴۰۲ ه ق؛ عاملی شهید ثانی زین الدین بن علی، روض الجنان فی شرح إرشاد الأذهان، ج۱۲، ص۸۳، (ط، الحدیثة)، ۲جلد، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قم، ایران، اول، ۱۴۰۲ ه ق؛ علامه حلی حسن بن یوسف بن مطهر، نهج الحقّ و کشف الصدق، ج۱، ص۲۰۶، بیروت، چاپ اول، ۱۹۸۲م) عكرمه نيز نقل مىكند كه حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) اين آيه را بر وليد خواند. وليد گفت: اى پسر برادر! باز هم بخوان. پيامبر دوباره خواند. وليد گفت: به خدا سوگند! در آن حلاوت و تازگى است. بالاى آن ميوهدار و زير آن شاخ آور است و اين كلام آدميان نيست.(عاملی شهید ثانی زین الدین بن علی، روض الجنان فی شرح إرشاد الأذهان، ج۱۲، ص۸۲، (ط، الحدیثة)، ۲جلد، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قم، ایران، اول، ۱۴۰۲ ه ق)
آيه اخراج:
آيه۲۴۰ (سوره: بقره: ۲۴۰) را «آيه اخراج» (ابن عربى، احكام القرآن، ج۱، ص۲۰۷) يا امتاع گفتهاند. (محمد هادی معرفت، التمهيد، ج۲، ص۳۰۵) اين آيه،
رسمى را كه در جاهليّت بود، يعنى زنان پس از مرگ شوهران خود، يك سال ازدواج نمىكردند و در خانه مىنشستند، امضا، وبه مردان سفارش مىكند كه براى همسران خود مالى را وصيّت كنند كه بعد از مرگشان به ايشان بدهند، مالى كه براى مخارج يكساله آنها كافى باشد و زنان در اين مدّت از خانههاى خود اخراج نشوند و اگر در اين مدّت از خانه خارج شدند، ورثه شوهر تقصيرى در ندادن آن مال ندارند (عاملی، شهید ثانی، زین الدین بن علی، روض الجنان فی شرح إرشاد الأذهان، ج۳، ص۳۲۶، (ط، الحدیثة)، ۲جلد، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قم، ایران، اول، ۱۴۰۲ ه ق) :«والّذينَ يُتوَفَّونَ مِنكُم و يَذَرونَ أَزوجًا وَصيّةً لاِزوجِهِم مَتـعًا إِلَى الحَولِ غَيرَ إِخراج فَإِن خَرجنَ فَلا جُناحَ عَليكُم فِى ما فَعلنَ فِى أَنفُسهِنَّ مِن مَعروف واللّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ». (سوره: بقره: ۲۴۰) بر اساس روايتى از امام صادق (عليه السلام) حكم در آغاز اين بود كه وقتى مردى از دنيا مىرفت بايد مخارج زنش را تا يك سال از اصل مال شوهر مىپرداختند و پس از يك سال او را بدون ارث از خانه بيرون مىكردند، ولى بعد اين حكم با آيه ارث كه سهم زن را در صورت نبود فرزند، يك چهارم، ودر صورت وجود فرزند، يك هشتم تعيين كرد نسخ شد، همچنين به نقلى از حضرت صادق (عليه السلام) اين آيه با آيه ۲۳۴ (سوره: بقره: ۲۳۴) كه عدّه وفات را چهارماه و ده روز مىداند، نسخ شدهاست. (محمد بن مسعود عیاشى سمرقندى، تفسیر عیاشی، ج۱، ص۱۲۹؛ طبرسی، مجمعالبيان، ج۲، ص۶۰۲)
آيه اخوّت:
آيه۱۰ (سوره: حجرات: ۱۰) را «آيه اخوّت» ناميدهاند، (علی بن ابراهیم قمى، تفسیر قمی، ج۱، ص۳۰۷؛ علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۱۹، ص۳۷) زيرا مؤمنان را برادر دينى يكديگر دانسته و به ايجاد صلح و سازش ميان آنان سفارش كرده است:«إِنَّمَا المُؤمِنونَ إِخوَةٌ فَأَصلِحوا بَينَ أخوَيكُم وَاتَّقوا اللهَ لَعلّكُم تُرحَمون». به نقل ابن عبّاس، پيغمبر (صلى الله عليه وآله) در پى نزول اين آيه، بين مسلمانان به قدر منزلتشان پيوند برادرى برقرار ساخت. ابوبكر را با عمر، عثمان را با عبدالرحمن و...، آنگاه على (عليه السلام) را برادر خود قرار داد و فرمود: تو برادر منى و من برادر تو هستم. (خاتون خاک، تفسير اثنى عشرى، ج۱۲، ص۱۸۶) مسلمانان در آغاز بر اساس همين برادرى، حتّى از يكديگر ارث مىبردند. (علی بن ابراهیم قمى، تفسیر قمی، ج۱، ص۳۰۷؛ طبرسی، مجمعالبيان، ج۴، ص۸۶۵)
آيه اُذُن:
آيه۶۱ (سوره: توبه: ۶۱) را «آيه اُذُن» گويند. (محمد کاظم آخوند خراسانی، كفاية الاصول، ج۱، ص۳۰۱) اذن، كنايه از شخصى است كه هر سخنى را بشنود و بپذيرد. (خاتون خاک، تفسير اثنى عشرى، ج۵، ص۱۳۰) براساس اين آيه، منافقان، پيامبر را مىآزردند و چون حضرت، عذر و دروغ آنان را مىپذيرفت، در مقام آزار و نكوهش وى مىگفتند: او براى شما «اُذُن» (زودباور) است و به حرف همه گوش مىدهد. خداوند در پاسخ آنان فرمود: او براى شما گوش نيكو است. به خدا ايمان دارد و سخن مؤمنان را با خوشگمانى مىپذيرد: «ومِنهُم الَّذينَ يَؤُذونَ النّبىّ و يَقولونَ هُو أذُنٌ قُل أُذُنُ خَير لَكُم يُؤمِنُ بِاللهِ و يُؤمنُ لِلمُؤمِنينَ و رَحمةٌ لِلّذينَ ءَامَنوا مِنكُم والّذينَ يُؤذونَ رَسولَ اللهِ لَهُم عَذابٌ ألِيم» . شأن نزول اين آيه را گروهى از منافقان دانستهاند كه در خلوت خود، سخنانى ناشايست را بر زبان جارى ساختند و برخى از آنان گفتند: اين سخنان را نگوييد، زيرا ممكن است به گوش محمد برسد و بر ما برآشوبد. «جلاس بن سويد» گفت: هر آنچه را مىخواهيم، مىگوييم و نزدش خلافش را بيان مىكنيم و مىپذيرد، زيرا محمد «اذن
سامعه» (گوش شنوا) است. در اين هنگام، آيه نازل شد. (واحدى، اسباب النزول، ج۱، ص۱۴۱)
آيه اذن جهاد:
آيه۳۹ ((سوره: حج: ۳۹) را «آيه اذن جهاد» نام نهادهاند. (احكام القرآن، ابن العربى، ج۱، ص۱۰۲) برخى آن را آيه اذن فى القتال (احكام القرآن، ابن العربى، ج۱، ص۱۰۲) و برخى آيه جهاد (نحّاس، الناسخ و المنسوخ فى القرآن، ج۱، ص۱۳۲) ناميدهاند، زيرا مسلمانان پس از تحمّل آزار و شكنجهها و تحميل جنگ بر آنان، براى نخستينبار با نزول اين آيه در مدينه اجازه يافتند با مشركان بجنگند: «أُذِنَ لِلَّذينَ يُقتَلونَ بِأنّهم ظُلِموا و إنَّ اللهَ عَلى نَصرِهِم لَقدِير.» در شأن نزول اين آيه آوردهاند كه مسلمانان همواره در مكّه مورد آزار مشركان قرار مىگرفتند و بارها مجروح و كتك خورده، نزد پيامبر(صلى الله عليه وآله) شكايت مىبردند و حضرت، آنها را به صبر دعوت كرده، مىفرمود: هنوز به جنگ مأمور نشدهام تا اين كه به مدينه هجرت كرد و براى نخستينبار، اين آيه فرود آمد و اجازه جنگ صادرشد. (طبرسی، مجمع البيان، ج۷، ص۱۳۸؛ واحدى، اسباب النزول، ج۱، ص۲۵۸)
آيه اُذُن واعيه:
«اُذن واعيه» به معناى گوش شنوا و فراگيرنده، عنوانى است كه براى آيه۱۲ (سوره: حاقه: ۱۲) قرار داده شده است (نهج الحق، ج۱، ص۱۸۳؛ بحار الانوار، ج۳۵، ص۳۲۶):«لِنَجعَلهَا لَكُم تَذكِرةً و تَعِيها أذنٌ وعِيَة.» آيات پيشين به نابودى قوم نوح و رهايى گروندگان به نوح اشاره دارد و در اين آيه مىگويد: اين نابودى و نجات را وسيله عبرت و تذكّرى براى شما قرار داديم تا «گوشهاى شنوا» آن را دريابد و بفهمد. مفسّران شيعه و سنّى، در ذيل اين آيه گفتهاند: حضرت رسول (صلى الله عليه وآله) پس از نزول اين آيه، خطاب به امام على (عليه السلام) فرمود: اى على! از خدا خواستهام كه گوش تو را «واعيه» (شنوا) گرداند و على (عليه السلام) گفت: پس از آن، هرگز چيزى را فراموش نكردم. (جامعالبيان، ج۲۹، ص۶۹؛ الدرالمنثور، ج۸، ص۲۶۷) بر پايه روايتى ديگر، پيغمبر(صلى الله عليه وآله) به على (عليه السلام) فرمود: خداوند به من فرمان داد كه تو را به خود نزديك كنم و دور نسازم و آموزشت دهم تا آن را حفظ كنى و بر خدا است كه آنچه را مىشنوى، حفظ نمايى، آن گاه اين آيه نازل شد.( واحدى، اسباب النزول، ج۱، ص۳۷۹؛ طبرسی، مجمع البيان، ج۱۰، ص۵۱۹)
آيه اذى(آيه جزاى فحشاء، همين مقاله)
آيه ارث:
آيه۱۱ (سوره: نساء: ۱۱) كه سهمالارث هر يك از پسر، دختر، پدر و مادر را در فرضهاى گوناگون مشخّص مىكند، «آيه ارث، (علامه طباطبایی، الميزان، ج۲، ص۴۳۴؛ علامه امینی، الغدير، ج۴، ص۲۴۱؛ كتابالبيع، ج۳، ص۲۴) ميراث، (علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۴۷، ص۴۱۱) مواريث (عيّاشى، ج۱، ص۷۷؛ ابنحزم، الناسخ والمنسوخ، ج۱، ص۳۱؛ الاتقان، ج۲، ص۳۶) يا فرايض» (ابنجوزى، ناسخ القرآن و منسوخه، ج۱، ص۱۹۱؛ شیخ حرعاملی، وسائل، ج۲۶، ص۷۱) نام دارد: «يُوصِيكمُ اللهُ فِى أَولـدِكُم لِلذَّكَرِ مِثلُ حَظِّ الأُنثَيَين...».
به نقلى، اين آيه درباره عبدالرّحمن، برادر حسان بن ثابت شاعر نازل شد. هنگامى كه عبدالرّحمن از دنيا رفت، يك زن و پنج برادر از وى ماندند كه برادرانش ما تَرَك وى را بردند و به همسرش چيزى ندادند. همسر عبدالرّحمن به رسول خدا (صلى الله عليه وآله) شكايت كرد و اين آيه نازل شد. (طبرسی، مجمعالبيان، ج۳، ص۲۴؛ نمونه بيّنات، ج۱، ص۲۹۸؛ نهجالحق، ج۱، ص۲۰۹) در روض الجنان آمده است: سبب نزول آيه، آن بود كه در جاهليّت، ميراث را به مردان مىدادند و به زنان و كودكان نمىدادند. شأن نزولهاى ديگرى نيز براى اين آيه گفتهاند. (عاملی، شهید ثانی، زین الدین بن علی، روض الجنان فی شرح إرشاد الأذهان، ج۵، ص۲۶۸، (ط، الحدیثة)، ۲جلد، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قم، ایران، اول، ۱۴۰۲ ه ق روض الجنان)
آيه ارحام (آيه اولواالارحام، همين مقاله)
آيه استثناء (آيه مشيّت، همين مقاله)
آيه استخلاف (آيهخلافت، همين مقاله)
آيه استرجاع:
به بخشى از آيه۱۵۶ (سوره: بقره: ۱۵۶) (إنّا لِلهِ و إنّا إليهِ رجِعون) «آيه استرجاع» گويند. (الذريعة، ج۴، ص۳۲۴؛ نهج الحق، ج۱، ص۲۰۹) از آنجا كه در اين آيه، بر بعث و بازگشت به خدا اقرار شده، چنين نام گرفته است. اين آيه و آيات پيشين، كسانى را ستايش كرده كه هنگام مواجهه با مصيبت مىگويند: «إنّا لِلِه و إنّا إليهِ رجِعون» . در آيه۱۵۷ (سوره: بقره: ۱۵۷)، صابرانِ مسترجع را داراى مقامى والا و مشمول درود و رحمت الهى مىداند: «أُولـلـِكَ عَليهِم صَلَوتٌ مِن رَبِّهِم و رَحمَةٌ و أُولـلـِكَ هُمُ المُهتَدون». در شأن نزول اين آيه آمده است كه امام على (عليه السلام) هنگام شنيدن خبر شهادت حمزه و به نقلى جعفر، جمله «إنّا لِلهِ و إنّا إليهِ رجِعون» را بر زبان راند، سپس اين آيه نازل شد. (كنزالدقائق، ج۲، ص۲۰۱؛ تأويل الآيات الظاهرة، ج۱، ص۸۸) همان گونه كه از آيه استفاده مىشود، در روايات نيز بر «استرجاع» هنگام روبهرو شدن با هرگونه مصيبت ـ هرچند اندك باشد ـ تأكيد شده است. در اين زمينه، دهها روايت در منابع شيعه (کلینی، الكافى، ج۲، ص۹۳؛ عيّاشى، ج۱، ص۶۹؛ نورالثقلين، ج۱، ص۱۴۴) و سنّى (جامع البيان، ج۲، ص۵۸؛ سیوطی، الدّرالمنثور، ج۱، ص۳۷۷؛ سیوطی، الدّرالمنثور، ج۱، ص۳۷۸) وارد شده است.
آيه استيذان:
استيذان به معناى اجازه خواستن است. آيه۵۸ (سوره: نور: ۵۸) را «آيه استيذان» ناميدهاند، (الاتقان، ج۲، ص۵۰؛ شیخ محمد حسن نجفی، جواهرالكلام، ج۲۹، ص۸۳؛ نحّاس، الناسخ والمنسوخ، ج۱، ص۴۸) زيرا بر اساس اين آيه، لازم است بردگان و فرزندانى كه به حدّ بلوغ نرسيدهاند، براى ورود به محل استراحت زن و مرد در سه نوبت از شبانه روز كه احتمال برهنه بودن آنان هست، اجازه بگيرند (استيذان). اين سه نوبت پيش از نماز بامداد، نيمروز و پس از نماز شام است: «يأَيّهَا الّذِينَ ءَامَنوا لِيَستَئذِنكُمُ الَّذينَ مَلكَت أيمنُكُم والَّذينَ لَم يَبلُغوا الحُلُمَ مِنكُم ثَلـثَ مَرّت مِن قَبلِ صَلوةِ الفَجرِ وَ حِينَ تَضَعُونَ ثِيابَكُم مِنالظَّهيرَةِ و مِن بَعدِ صَلـوةِ العِشاءِ ثَلـثُ عَورت لَكُم» .
آيه استواء:
آيه۵ (سوره: طه: ۵) را «آيه استواء» ناميدهاند (سير اعلام النبلاء، ج۱۸، ص۴۷۴؛ فرهنگ عقايد و مذاهب اسلامى، ج۲، ص۲۷۷): «الرّحمـنُ عَلى العَرشِ اسْتَوى». مفسّران در معناى استواى خداوند و عرش به تفصيل سخن گفتهاند، ولى بسيارى از آنان اين آيه را كنايه از تسلّط پروردگار و احاطه كامل او به جهان آفرينش دانستهاند. (عاملی، شهید ثانی، زین الدین بن علی، روض الجنان فی شرح إرشاد الأذهان، ج۱۳، ص۱۳۶، (ط، الحدیثة)، ۲جلد، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قم، ایران، اول، ۱۴۰۲ ه ق ؛ طبرسی، مجمع البيان، ج۷، ص۵) اين آيه را از آيات متشابه قرآن نيز بر شمردهاند. (فرهنگ عقايد و مذاهب اسلامى، ج۱، ص۲۷۸)
آيه اعتداء:
آيه۱۹۴ (سوره: بقره: ۱۹۴) «آيه اعتداء» (تعدّى) نام گرفته است. (كتاب البيع، ج۱، ص۶۲۲) بر اساس شأن نزولى كه در ذيل اين آيه آمده است، مشركان عرب كه از پيامبر شنيده بودند جنگ در ماههاى حرام (ذىقعده، ذىحجّه، محرّم و رجب) در اسلام جايز نيست، درصدد بودند خود، حرمت اين ماهها را شكسته، به مسلمانان هجوم برند كه اين آيه فرود آمد و اجازه داد در صورتى كه آنها حرمت اين ماهها را نگاه نداشتند، مسلمانان نيز بتوانند با مشركان وارد جنگ شوند و همانگونه كه آنان تعدّى و ستم مىكنند، بر آنان تعدّى شود (طبرسی، مجمع البيان، ج۲، ص۵۱۴): «الشَّهرُ الحَرامُ بِالشَّهرِ الحَرامِ و الحُرُمـتُ قِصاصٌ فَمنِ اعتَدَى عَليكُم فَاعتَدوا عَليهِ بِمثلِ مَا اعتَدى عَليكُم» .
آيه اعتداد (آيه تربّص، همين مقاله)
آيه اعتصام:
آيه۱۰۳ (سوره: آل عمران: ۱۰۳) كه فرمان چنگ زدن به حبل الله را صادر كرده، «آيه اعتصام» نام گرفته است (تتمة المراجعات، ج۱، ص۴۸):«واعتَصِموا بِحبلِاللهِ جَمِيعًا و لاَ تَفرّقوا» . در اين كه مقصود از حبل الله چيست، مفسّران (براساس روايات) احتمالهايى را مطرح كردهاند.
آيه اعراف:
آيه۴۶ (سوره: اعراف: ۴۶) را «آيه اعراف» گفتهاند. (تتمة المراجعات، ج۱، ص۵۸) بر اساس اين آيه، بر اعراف مردانى هستند كه هريك ازبهشتيان و جهنّميان را به چهرههايشان مىشناسند. در اين كه «اعراف» به چه معنا است، مفسّران آراى گوناگونى دارند (طبرسی، مجمعالبيان، ج۲، ص۴۲۲):«وعَلَى الأَعرافِ رِجالٌ يَعرِفونَ كُلاًّ بِسِيملـهُم» .
آيه اطاعت:
به آيه۵۹ (سوره: نساء: ۵۹) «آيه اطاعت» نام دادهاند، (نهج الحق، ج۱، ص۲۰۳؛ مصباح الفقيه، ج۱، ص۹۷) زيرا مؤمنان را به اطاعت از خدا، پيامبر(صلى الله عليه وآله) واولىالأمر فرمان دادهاست:«يأَيُهَا الَّذينَ ءَامَنوا أطيعُوا اللهَ و أطيعُوا الرَّسولَ و أولِى الأمرِ مِنكُم فَإِن تَنزعتُم فِى شَىء فَرُدّوهُ إلَى اللهِ والرَّسولِ...» . شيخ طوسى مىگويد: اطاعت در اين آيه مطلق است و فقط اطاعت از معصوم و كسى كه از گناه مصون باشد، به طور مطلق روا است، بنابراين، مقصود از اولى الأمر بايد معصوم باشد تا اطاعت او به طور مطلق روا باشد. وى همچنين آورده است: عالمان اماميّه اتّفاق دارند در اينكه مقصود از اولىالأمر، امامان از آل محمّدند. بسيارى از روايات شيعه، «اولى الأمر» را به امامان معصوم (عليهم السلام) تفسير كرده است. (عيوناخبارالرضا(عليه السلام)، ج۲، ص۱۳۱؛ تفسير فرات كوفى، ج۱، ص۱۰۸؛ عيّاشى، ج۱، ص۲۵۰؛ عيّاشى، ج۱، ص۲۶۰) در برخى روايات اهل سنّت نيز به على (عليه السلام) (شواهد التنزيل، ج۱، ص۱۹۰؛ شواهد التنزيل، ج۱، ص۱۹۱) ودربرخى به على و حسن و حسين (عليهم السلام) تفسير شده است. (شواهد التنزيل، ج۱، ص۱۹۱)
آيه افضاء (آيه قنطار، همين مقاله)
آيه افك:
آيه۱۱ (سوره: نور: ۱۱) كه به داستان افك (بهتان) گروهى از صحابه به يكى از همسران رسول خدا (صلى الله عليه وآله) پرداخته «آيه افك» نام دارد.( علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۷۶، ص۱۱۰) بر اساس اين آيه، گروهى از مسلمانان به اين تهمت دامن زدند و در اشاعه آن كوشيدند:«إِنَّ الّذينَ جاءُوا بِالإِفكِ عُصبَةٌ مِنكُم لا تَحسَبوهُ شَرّاً لَكُم بَل هُو خَيرٌ لَكُم...». عايشه (در روايت مفصّلى) اين آيه را در شأن خود مىداند. (سیوطی، الدّرالمنثور، ج۶، ص۱۴۰؛ سیوطی، الدّرالمنثور، ج۶، ص۱۴۱) او مىگويد: اين ماجرا هنگامى اتّفاق افتاد كه در بازگشت از غزوه بنى المصطلق، از لشكر عقب ماند و به وسيله يكى از صحابه به نام صفوان بن معطل به لشكر ملحق شد، آنگاه گروهى وى را متّهم كردند و اين آيه او را از اين اتّهام تطهير كرد. (سیوطی، الدّرالمنثور، ج۶، ص۱۴۰) علاّمه طباطبايى طهارت و پاكى دامن همسران همه پيامبران را امرى عقلى دانسته و پس از نقل روايت عايشه به نقد آن نشسته و از جهات گوناگون در درستى آن خدشه كرده است. (علامه طباطبایی، الميزان، ج۱۵، ص۹۶ ـ ۱۰۴) على بن ابراهيم قمى مىگويد: نزول آيه افك درباره عايشه، با روايات عامّه موافق است، ولى روايات خاصّه، نزول اين آيه را درباره ماريه قبطيه و رفع اتّهام از او مىداند. (قمى، تفسیرقمی، ج۲، ص۱۰۰)
آيه اكمال:
بخشى از سومين آيه (سوره: مائده: ۵) را «آيه اكمال» ناميدهاند (علامه امینی، الغدير، ج۱، ص۲۳۴؛ تتمة المراجعات، ج۱، ص۵۴، نهجالحق، ج۱، ص۱۹۲) : «اليومَ أكمَلتُ لَكُم دِينَكُم و أَتممتُ عَليكُم نِعمَتِى و رَضِيتُ لَكُم الإِسلـمَ دِينًا» . به اجماع عالمان شيعه و عقيده برخى از مفسّران اهل سنّت، اين آيه در قضيه غدير خم و پس از نصب حضرت على (عليه السلام) به امامت نازل شده است. (جوامعالجامع، ج۱، ص۳۲۱؛ نورالثقلين، ج۱، ص۵۸۹؛ شواهدالتنزيل، ج۱، ص۲۰۲ ؛ شواهدالتنزيل، ج۱، ص۲۰۳) بسيارى از روايات اهل سنّت نيز نزول آيه اكمال را پس از جريان غدير خم مىدانند. سيوطى از ابى سعيد خدرى نقل كرده كه چون پيامبر، ولايت على (عليه السلام) را در روز غدير خم اعلام كرد، جبرئيل اين آيه را فرود آورد. (سیوطی، الدرالمنثور، ج۳، ص۱۹) او همچنين از ابوهريره نقل مىكند كه چون روز غدير خم (هيجده ذى حجّه) شد، پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمود: من كنت مولاه فعلىّ مولاه، وآن هنگام، اين آيه نازل شد. (سیوطی، الدرالمنثور، ج۳، ص۱۹) خطيب بغدادى نيز مىگويد: در روز غدير خم، پيامبر دست على بن ابى طالب را گرفت و فرمود: آيا من ولىّ مؤمنان نيستم؟ جمعيّت، ولايت او را تأييد كردند، سپس فرمود: من كنت مولاه فعلىّ مولاه، وعمربن خطاب گفت: اى پسر ابوطالب! بر تو مبارك باد. سرور من و سرور هر مسلمانى شدى، آنگاه آيه «اليومَ اكملتُ لَكُم دِينَكُم» نازل شد. (بغدادی، تاريخ بغداد، ج۸، ص۲۸۴)
آيه امانات:
آيه۵۸ (سوره: نساء: ۵۸) كه به باز گرداندن امانتها به صاحبانش دستور داده، «آيه امانات» نام گرفته است (الاتقان، ج۱، ص۶۶):«إنَّ اللهَ يَأمُركُم أن تُؤَدّوا الأَمـنـتِ إلى أهلِها و إذا حَكَمتُم بَينَالنّاسِ أن تَحكُموا بِالعدلِ إنّ اللهَ نِعمّا يَعِظُكُم بهِ إِنّ اللهَ كانَ
سَميعاً بَصِيراً» . در شأن نزول اين آيه آمده است كه چون پيامبر (صلى الله عليه وآله) مكّه را فتح كرد، عثمان بن طلحه (كليددار كعبه) درِ كعبه را بست و بر بام آن بالا رفت و از دادن كليد سربـاززد امام على (عليه السلام) بر بالاى كعبه رفت و كليد را از او گرفت و در را باز كرد و پيامبر(صلى الله عليه وآله) وارد كعبه شد و نماز به جاى آورد. پس از اداى نماز، عبّاس بن عبدالمطّلب پيشنهاد كرد كليد به او سپرده شود تا ضمن سقايت حاجيان، كليد دارى كعبه را نيز عهدهدار باشد، وخداوند اين آيه را نازل فرمود. پس از نزول آيه، رسول خدا (صلى الله عليه وآله) به على (عليه السلام) فرمود: كليد را به عثمان باز گرداند. على (عليه السلام) كليد را بر گرداند و از او دلجويى كرد. عثمان گفت: آن جا به قهر و اكنون به لطف برخورد كردى، سبب چيست؟ امام على آيه را براى او خواند و عثمان با جارى ساختن شهادتين بر زبان مسلمان شد. (عاملی، شهید ثانی، زین الدین بن علی، روض الجنان فی شرح إرشاد الأذهان، ج۵، ص۴۰۶، (ط، الحدیثة)، ۲جلد، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قم، ایران، اول، ۱۴۰۲ ه ق روض الجنان، ؛ تفسير گازر، ج۲، ص۲۳۱)
آيه امانت:
آيه۷۲ (سوره: احزاب: ۷۲) از پذيرش امانتى بزرگ به وسيله انسان خبر داده است. امانتى كه آسمانها، زمين و كوهها از پذيرش آن سرباز زدند و از آن هراسيدند، ولى انسان آن را پذيرفت، از همين رو، برخى اين آيه را «آيه امانت» نام نهادهاند (تتمة المراجعات، ج۱، ص۵۳) :«إِنّا عَرضنَا الأَمانةَ عَلى السَّمـوتِ والأَرضِ والجِبالِ فَأَبينَ أن يَحمِلنَها و أَشفَقنَ مِنهَا و حَملَها الإِنسـنُ إِنّه كانَ ظَلومًا جَهولاً».
آيه امتاع (آيه اخراج، همين مقاله)
----------------------------------------------------------------------------------
(۱) علامه حلی حسن بن یوسف بن مطهر، نهج الحقّ و کشف الصدق؛
(۲) روح الله خمینی، كتاب البيع؛
(۳) عاملی شهید ثانی زین الدین بن علی، روض الجنان فی شرح إرشاد الأذهان؛
(۴) احمد شرباصی، يسألونك فى الدين والحياة؛
(۵) ابن عربى، احكام القرآن؛
(۶) محمد هادی معرفت، التمهيد؛
(۷) محمد بن مسعود عیاشى سمرقندى، تفسیر عیاشی؛
(۸) علی بن ابراهیم قمى، تفسیر قمی؛
(۹) علامه مجلسی، بحار الانوار؛
(۱۰) خاتون خاک، تفسير اثنى عشرى؛
(۱۱) طبرسی، مجمعالبيان؛
(۱۲) محمدکاظم آخوند خراسانی، كفاية الاصول؛
(۱۳) واحدى، اسباب النزول؛
(۱۴) نحّاس، الناسخ و المنسوخ فى القرآن؛
(۱۵) سیوطی، الدرالمنثور؛
(۱۶) علامه طباطبایی، الميزان؛
(۱۷) علامه امینی، الغدير؛
(۱۸) ابنحزم، الناسخ والمنسوخ؛
(۱۹) ابنجوزى، ناسخ القرآن و منسوخه؛
(۲۰) شیخ حرعاملی، وسائل؛
(۲۱) محمد باقر ناشر، نمونه بيّنات؛
(۲۲) شیخ آقا بزرگ تهرانی، الذريعة؛
(۲۳) میرزا محمد مشهدی، تفسیر كنزالدقائق؛
(۲۴) استرآبادی، تفسیرتأويل الآيات الظاهرة؛
(۲۵) کلینی، الكافى؛
(۲۶) عيّاشى، تفسیرعیاشی؛
(۲۷) حویزی، تفسیر نورالثقلين؛
(۲۸) طبری، تفسیر جامع البيان؛
(۲۹) شیخ محمد حسن نجفی، جواهرالكلام؛
(۳۰) ذهبی، سير اعلام النبلاء؛
(۳۱) سبحانی تبریزی، فرهنگ عقايد و مذاهب اسلامى؛
(۳۲)حسین راضی، تتمة المراجعات؛
(۳۳) همدانی، مصباح الفقيه؛
(۳۴) شیخ صدوق، عيون اخبارالرضا؛
(۳۵) ابراهیم بن فرات کوفی، تفسير فرات كوفى؛
(۳۶) حاکم حسکامی، شواهد التنزيل؛
(۳۷) طبرسی، جوامعالجامع؛
(۳۸) بغدادی، تاريخ بغداد؛
(۳۹) حسین بن حسن جرجانی، تفسير گازر؛