ابوالخطاب محمد بن محمد بغدادی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابوالخطاب محمد بن محمد بغدادی (
۵۱۵ هـ.ق) از پزشکان سرشناس
بغداد بود.
دانش پزشکی را نزد ابوالحسن سعید بن هبةاللّه (م
۴۹۵ هـ. ق) آموخت.
کهنترین منبع درباره او
عیون الأنباء ابن ابیاصیبعه است که وی را طبیبی صاحبنام دانسته، ولی او را در علوم ادبی ضعیف شمرده است.
مهمترین اثر وی
الشامل فی الطب است که در قالب پرسش و پاسخ و در ۶۳ مقاله تدوین شده است.
اسماعیل پاشا دو اثر دیگر از ایشان به نامهای
فی أعمال الآلات الجراحیّة و
مفردات فی الطب نیز برشمرده است.
بنابر برخی منابع، وی تا سال ۵۱۵ (هجری قمری) در قید حیات بوده و در همین سال درگذشته است.
ابوالخطاب محمد بن محمد بن ابیطالب بغدادی درباره وی اطلاعات چندانی در دست نیست.
کهنترین منبعی که گویا برای نخستینبار به ترجمه و شرح حال مختصری از وی اشاره کرده عیون الأنباء ابن ابی اصیبعه، پزشک مشهور
و مؤلف سده
ششم و
هفتم (هجری قمری) است.
درباره
ابوالخطاب، ابن ابیاصیبعه مینویسد: او در بغداد میزیست
و از پزشکان سرشناس و مشهور در علم پزشکی بود.
این دانش را نزد ابوالحسن سعید بن هبهاللّه (م ۴۹۵هـ.ق) که خود نیز از پزشکان برجسته و حاذق آن روزگار بود فرا گرفت.
ابن ابیاصیبعه ادعا میکند دست نوشتهای را از خود ابوالخطاب که بر پشت
یکی از تألیفات وی که مربوط به سال پانصد هجری بوده مشاهده کرده است.
این دست نوشته همراه با اغلاط املایی و ادبی بسیاری بوده و چنین استظهار کرده که گویا مؤلف در ادبیات عرب بهرهای نداشته و بسیار ضعیف بوده است.
بغدادی دانش پزشکی را نزد ابوالحسن سعید بن هبهاللّه (م ۴۹۵هـ.ق) که خود نیز از پزشکان برجسته و حاذق آن روزگار بود فرا گرفت.
محمد کتابهایی تألیف کرده که عبارتند از:
• کتاب الشامل فی الطب
را که به صورت پرسش و پاسخ ترتیب یافته و مشتمل بر ۶۳ مقاله میباشد.
اسماعیل پاشا علاوه بر تألیف مذکور دو اثر دیگر از تألیفات وی خوانده است، که عبارتند از:
• فی اعمال الآلات الجراحیّه؛
• مفردات فی الطب.
بغدادی در مورد وفاتش، چنانکه از گزارش ابن ابیاصیبعه بر میآید مسلما تا سال پانصد هجری در قید حیات بوده است.
اما از معاصران تنها
کحاله به حیات وی تا سال ۵۱۵ (هجری قمری) اشاره کرده است.
اسماعیل پاشا نیز مرگ او را در این تاریخ نوشته است.
• پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی، دائرة المعارف مؤلفان اسلامی، برگرفته از مقاله «ابوالخطاب محمد بن محمد بغدادی»، ج۴، ص۲۹۵-۲۹۶.