ابومسلم اصفهانی (خام)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اَبوُمُسْلِمِ اصْفَهانی، محمد بن بَحْر معتزلی(۲۵۴-۳۲۲ق/۸۶۸-۹۳۴م)، كاتب، نحوی، اديب، متكلم، مفسر، و از رجال دولت عباسی بود.
از زندگی ابومسلم به ويژه نيمه اول عمر او، اطلاع چندانی در دست نيست. تنها از برخی گزارشهای پراكنده تاريخی برمیآيد كه او احتمالا در اصفهان زاده شد و تحصيلات خود را در همين شهر آغاز كرد و سپس برای ادامه تحصيل به بغداد سفر كرد. ابومسلم خود از حضورش در بغداد خبر داده است(قمی، ص۲۱۸)،اما تاريخ دقيق آن به درستی معلوم نيست. ابوالفرج اصفهانی از ديدار وی با بحتری سخن میگويد(ابوالفرج اصفهانی، ج۱۸، ص۱۷۰).بنابراين ابومسلم میبايست پيش از ۲۷۹ق هنگامی كه بحتری بغداد را برای هميشه ترك كرد، در آنجا بوده باشد. میتوان حدس زد كه وی در بغداد با دانشمند برجسته معتزلی، ابوالقاسم بلخی معبی(د۳۱۹ق/۹۳۱م) و همچنين با علی بن عيسی بن جراح(د۳۳۴ق/۹۴۶م) از رجال مشهور دولت بنیعباس، آشنا شده و احتمالا نزد ابوالحسين خياط معتزلی، استاد بلخی نيز تحصيل كرده است.
نزديكی افكار و عقايد معتزله و زيديه باعث شد تا ابومسلم و ابوالقاسم بلخی، دو عالم معتزلی، پس از بازگشت به ايران جذب دستگاه حكومت علويان در طبرستان شوند. ابومسلم در سالهایی پيش از ۲۸۷ق سمت دبيری محمد بن زيد داعی(حكـ ۲۷۰-۲۸۷ق)حاكم علوی طبرستان را به عهده داشت(تنوخی،ج۴، ص۱۰۷).ابناسفنديار نيز حضور وی را به همراه ابوالقاسم بلخی و ناصر كبير حسن بن علی در مجلسی نزد محمد بن زيد داعی گزارش كرده است(ابناسفنديار، ج۱، ص۲۵۱؛ مادلونگ، ص۲۲۱؛ مادلونگ، ص۱۲۱؛ مادلونگ، ص۸۷؛ قاضی عبدالجبار، ص۲۹۹).
همكاری ابومسلم با حكومت عباسيان، از ۳۰۰ق آغاز میگردد. او از سوی خليفه المقتدر بالله(حكـ۲۹۵-۳۲۰ق)به حكمرانی اصفهان و فارس و ديگر سمتهای ديوانی برگزيده شد(تنوخی،ج۴، ص۱۰۷؛ ابوعلی مسكويه، ج۵، ص۶۰؛ ياقوت، ج۱۸، ص۳۶).
در تاريخ قم آمده كه وی در ۳۰۹ق والی و عامل قم بوده است و هم در آن سال اين شهر را(مساحت كرده و خراج عرب از خراج عجم جدا)ساخته است(قمی، ص۱۰۶؛ قمی، ص۱۴۲).
ابومسلم نه تنها مفسر قرآن محسوب میشد،بلكه از ديگر رشتههای علمی نيز آگاه بود(تنوخی،ج۴، ص۱۰۷)و به ادبيات عرب تسلط داشت و به زبان فارسی و عربی شعر میسرود(ياقوت، ج۱۸، ص۳۶_۳۸؛ سيوطی، ج۱، ص۵۹).وی بسيار فصيح بود و از هوش و استعداد بهرهای وافر داشت(قاضی عبدالجبار، ص۳۲۳)و اين همه موجب شد كه مورد توجه و ستايش ديگران واقع شود. مافروخی به مجلسی كه در حضور خليفه تشكيل شده بود، اشاره كرد و سخنان شيرين و ظريفی را كه ابومسلم در آن مجلس در وصف محل زندگی خود به زبان آورده،نقل كرده است(مافروخی، ص۹).احتمالاً سبب اشتياق شخصی چون علی بن عيسی به او نيز میتواند همين ويژگیها باشد،هر چند برخی از پژوهشگران گرايشهای وی به اعتذال را دليل آن دانستهاند.
عقايد و آراء:
در باب افكار نظريات ابومسلم، اطلاعات ما بسيار اندك است، زيرا هيچ يك از آثار او به دست ما نرسيده است ابنمرتضی(ابنمرتضی، ص۹۱) وی را در طبقه هشتم از طبقات معتزله جای داده است. با توجه به تحصيلات او در بغداد و آشناييش با بلخی،بايد وی را از معتزله مدرسه بغداد به شمار آورد.به نظر نمیرسد كه ابومسلم درباره انديشههای معتزله و اصول عقايد ايشان، آراء مهمی در زمان خود ارائه كرده باشد، زيرا اگر چنين بود پس از وی نظرياتش مانند نظريات بسياری ديگر از متفكران معتزلی نقل میشد و مورد نقد و بررسی قرار میگرفت. با اين حال، ظاهرا وی را مفسری صاحبنظر و مورد اعتماد میدانستند و متكلمان و مفسران بزرگی چون قاضی عبدالجبار، سيدمرتضی فخرالدين راضی و طبرسی در موارد متعددی نظريات وی را در تفسير آيات نقل كرده،آنها را پذيرفته يا نقد كردهاند(سيدمرتضی، ج۲، ص۹۹؛سیدمرتضی، ج۱، ص۱۳۱؛ فخرالدين رازی، ج۶، ص۲۶؛ طبرسی، ج۲، ص۶۵).
از نظريات برجسته و مهم ابومسلم، عقيده او درباره نسخ آيات قرآن است. در بسياری از كتب علم اصول و تفسير، در ذيل مبحث نسخ، نام ابومسلم به عنوان كسی كه اجماع علماء را در اين مورد خرق كرده، آمده است، اما اين منابع كه در ضبط نام ابومسلم نيز گاه دچار اشتباه شدهاند(بخاری، ج۳، ص۱۵۷؛اسنوی، ج۲، ص۵۶۰؛ابنامير الحاج، ج۳، ص۴۴)، درباره نظر دقيق ابومسلم در مورد نسخ، رأی ثابتی ندارند. گروهی گفتهاند وی مطلقا منكر وقوع نسخ بوده، هرچند عقلاً آن را جايز میدانسته است(آمدی، ج۳، ص۱۰۶؛ ابنحاجب، ص۱۵۴)و برخی گفتهاند كه نظر او انكار وقوع نسخ در شريعت واحد بوده است(ابنامير الحاج، ج۳، ص۴۴)؛اما همچنانكه گروهی گفتهاند، اين نظريات از يك مسلمان معتقد و آگاه به مبانی اسلام روا نيست. زيرا نسخ شرايع يهود و مسيحيت توسط شريعت اسلام و نسخ بسياری از احكام چون تغيير قبله از بيتالمقدس به كعبه از مسلمات و ضروريات دين است (ابنامير الحاج، ج۳، ص۴۵).همين امر موجب اظهارنظرهای نامساعد درباره ابومسلم شده است تا جايی كه عدهای او را از شمار مسلمانان خارج ساختهاند(بخاری، ج۳، ص۱۵۷)و برخی نيز سخنان وی را در اين باب قابل توجه و بررسی ندانستهاند(شوكانی، ص۱۸۵).
به نظر میرسد سخن آن عده كه ابومسلم را فقط منكر وقوع نسخ در آيات قرآن -و نه به طور مطلق- دانستهاند، صحيحتر باشد. بيضاوی مینويسد: ابومسلم به نسخ برخی از آيات قرآن توسط برخی ديگر اعتقاد نداشته و برای اثبات نظر خود به آيه شريفه«لايَأْتيِهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لامِنْ خَلْفِهِ» استناد میجسته است(بيضاوی، ص۳۹_۴۰؛ فخرالدين رازی، ج۳، ص۲۳۰).به عقيده او اگر در قرآن نسخ وجود داشته باشد، در واقع باطل بدان راه يافته است و اين مخالف نصّ صريح آيه شريفه است(فخرالدين رازی، ج۳، ص۲۳۰؛ ابنامير الحاج، ج۳، ص۴۴؛ اسنوی، ج۲، ص۵۶۲). ابومسلم در اثبات نظر خود دلايل ديگری نيز آورده است(ناديه شريف العمری، ص۹۷_۹۹).
عدهای در صدد رفع اختلاف ابومسلم و جمهور علما در اين مورد برآمده و گفتهاند كه نزاع او با ديگران نزاعی لفظی است و در واقع ابومسلم منكر نسخ نبوده،بلكه او تنها آن را«تخصيص»خوانده و اعتقاد داشته كه حكم منسوخ حكمی موقت و محدود است كه با ورود ناسخ مدت آن به سر میآيد. با اين بيان وی محدودكردن حكم به زمان را نظير محدود كردن آن به برخی افراد موضوع دانسته است(ابنامير الحاج، ج۳، ص۴۵). به هر حال،داوری در اينباره آسان نيست. اين قدر میتوان گفت كه ابومسلم میكوشيده با تأويل نصوص قرآنی، بیآنكه منكر نسخ شود، از پذيرفتن آن بگريزد(فخرالدين رازی، ج۶، ص۱۶۹؛فخرالدين رازی، ج۵، ص۶۷؛ فخرالدين رازی، ج۲۰، ص۲۷۲ ؛ فخرالدين رازی، ج۱۰، ص۸۶؛ بيضاوی، ص۳۹_۴۰). شاید نيز رای ابومسلم درباره نسخ، عكسالعملی در برابر نظر افراطی گروهی از علما بوده باشد كه بسياری از آيات قرآن را كه جمع ميان آنها به نحوی از انحا همچون«تخصيص»و جز آن ممكن است، در شمار آيات ناسخ و منسوخ آوردهاند(ناديه شريف العمری، ص۹۹).
آثار:
در منابع متقدم آثاری به ابومسلم نسبت داده شده كه هيچ يك از آنها تاكنون در دسترس نيست، از آنهاست:
۱.جامع التأويل لمحكم التنزيل، تفسيری است كه ابومسلم براساس عقايد معتزله تأليف كرده(ابننديم، ص۱۵۱)و آنگونه كه ياقوت آورده،در ۱۴ مجلد بوده است(یاقوت، ج۱۸، ص۳۶). اين تفسير از شهرت و جايگاه خاصی در ميان معتزله برخوردار است تا جايی كه قاضی عبدالجبار در طبقات المعتزله به هنگام ذكر ابومسلم، وی را با تفسيرش معرفی میكند(قاضی عبدالجبار، ص۲۹۹). آنچه بر اهميت اين تفسير میافزايد، اين است كه مفسران پس از ابومسلم، اعم از معتزلی و شيعی، از اين تفسير بهره بسيار بردهاند، از آن جمله میتوان از قاضی عبدالجبار معتزلی،حاكم جُشَمی (زرزور، ص۱۶۱_۱۶۲)، سيدمرتضی (سيدمرتضی، ج۱، ص۱۳؛ سيدمرتضی، ج۱، ص۳۶۷؛ سيدمرتضی، ج۲، ص۹۹؛ سيدمرتضی، ج۱، ص۲۳۴؛ سیدمرتضی، ص۳۰۴_۳۰۵)،طبرسی (طبرسی، ج۱، ص۸۱؛طبرسی، ج۲، ص۶۵)و ابوالفتوح راضی (ابوالفتوح راضی، ج۱، ص۳۷۱_۳۷۲)نام برد. شيخ طوسی نيز در مقدمه تفسير تبيان تفسير ابومسلم را سروده، ولی از تطويل بی جهت وی در كلام خرده گرفته است(طوسی، ص۱_۲). همچنين فخرالدين رازی بسيار از اين تفسير نقل كرده است(فخرالدين رازی، ج۵، ص۶۷؛فخرالدين رازی، ج۶، ص۱۶؛ فخرالدين رازی، ج۱، ص۱۶۹)و يكی از علمای معاصر هندی، اين منقولات را جمعآوری كرده و جداگانه با عنوان ملتقط جامع التأويل لمحكم التنزيل به چاپ رسانده است(انصاری، ص۱۱).برخی تفسير جامعالتأويل را بسيار فصيح شمرده و به سبب احتوا بر معانی لطيف بر ديگر تفاسير برتر دانستهاند(قاضی عبدالجبار، ص۳۲۳).
۲. مجموعه رسائل(ابننديم، ص۱۵۱).
۳. الناسخ و المنسوخ.
۴. كتاب فی النحو(ياقوت، ج۱۸، ص۳۶).
فهرست منابع:
(۱) آمدی، الاحكام ف اصول الاحكام، به كوشش ابراهيم عجوز، بيروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م؛
(۲) ابناسفنديار، تاريخ طبرستان، به كوشش عباس اقبال، تهران، ۱۳۲۰شمسی؛
(۳) ابناميرالحاج، التقرير و التحبير، بيروت، ۱۴۰۳ ق/۱۹۸۳م؛
(۴) ابنحاجب، منتهی الوصول والامل، بيروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م؛
(۵) ابنمرتضی، طبقات المعتزله، به كوشش ديوالد ويلتسر، بيروت، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م؛
(۶) ابننديم، الفهرست؛
(۷) ابوعلی مسكويه، تجارب الامم، به كوشش هـ.ف.آمدرز، قاهره، ۱۳۳۲ق/۱۹۱۴م؛
(۸) ابوالفتوح رازی، روحالجِنان و روحالجَنان، به كوشش علی اكبر غفاری، تهران، ۱۳۸۲ق؛
(۹) ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، بيروت، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م؛
(۱۰) اسنوی، نهاية السّول، بيروت، عالم الكتب؛
(۱۱) سعيد انصاری، مقدمه بر جامع التأويل لمحكم التنزيل، كلكته، ۱۳۴۰ق؛
(۱۲) بخاری، كشف الاسرار، بيروت، ۱۳۹۴ق/۱۹۷۴م؛
(۱۳) بيضاوی، منهاج الوصول، قاهره، عالم الكتب؛
(۱۴) تنوخی، نشوار المحاضره، به كوشش عبود شالجی، بيروت، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م؛
(۱۵) عدنان زرزوز، الحاكم الجشمی و منهجه فی تفسير القرآن، بيروت، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م؛
(۱۶) سيدمرتضی، امالی، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، ۱۳۷۳ق/۱۹۵۴م؛
(۱۷) سيوطی، بغية الوعاة، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴؛
(۱۸) ناديه شريف العمری، النسخ فی دراسات الاصوليين، بيروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م؛
(۱۹) شوكانی، ارشاد الفحول، بيروت، دارالفكر؛
(۲۰) صابی، الوزراء، به كوشش عبدالستار احمد فراج، قاهره، ۱۹۸۵م؛
(۲۱) طبرسی، مجمع البيان، بيروت، دار مكتبة الحياة؛
(۲۲) طوسی، التبيان فی تفسير القرآن، بيروت، دار احياء التراث العربی؛
(۲۳) فخرالدين رازی، التفسير الكبير، قم؛
(۲۴) قاضی عبدالجبار بن احمد، «طبقات المعتزله» فضل الاعتزال، به كوشش فؤاد سيد، تونس، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م؛
(۲۵) قمی، تاريخ قم، به كوشش جلال الدين طهرانی، تهران، ۱۳۶۱ش؛
(۲۶) ويلفرد مادلونگ، اخبار ائمة الزيديه، بيروت، ۱۹۸۷م؛
(۲۷) مافروخی اصفهانی، محاسن اصفهان، به كوشش جلال الدين حسينی طهرانی، تهران، ۱۳۱۲ش؛
(۲۸) ياقوت، ادبا؛