ادریس بن عبدالله اشعری قمی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابو زکریا، ادریس بن عبدالله اشعری قمی
از عالمان و راویان بلند مرتبه شیعی بود که در نیمه دوم سده اوّل هجری
به دنیا آمد. او در شهر قم میزیست و به همین سبب به «ادریس قمی» نیز معروف بود.
«ادریس بن عبدالله» با سه تن از
امامان معصوم(علیهالسّلام) (
امام صادق،
امام کاظم و
امام رضا) هم عصر بود و این امر باعث شد که وی به فیض حضور نزد ایشان - بویژه امام صادق (علیهالسّلام) نائل آید و با ابراز ارادت و اخلاص نسبت به ائمه در شمار یاران اهل بیت وحی (علیهالسّلام) قرار بگیرد. بر همین اساس شیخ طوسی (م ۴۶۰ ه. ق) او را از یاران امام جعفرصادق (علیهالسّلام) دانسته است.
پدرش، ع
بدالله بن سعد بن مالک اشعری، از
شیعیان نجیب و وارسته، و از سران طایفه بزرگ اشعریون (اوّلین ترویج دهندگان تشیّع در قم) بود. او در تربیت و تعالی فرزندانی چون «ادریس» تلاش کرد و ولایت و محبت خاندان وحی را به آنها آموخت.
برادرانش «عمران»، «عیسی» و «عبدالملک» نیز از شیعیان سرشناسی بودند که توجه
امامان معصوم(علیهالسّلام) را به خود جلب کردند و نزد آنان مقام والائی یافتند.
هنگامی که «
عمران بن عبدالله» به خدمت
امام صادق (علیهالسّلام) میرسید، حضرت با ملاطفت و مهربانی ویژهای جویای حال او و اهل بیت و عشیره اش میشد، به طوری که هر وقت کسی درباره شخصیت او سؤالی میکرد، حضرت میفرمود: «هذا نجیب من قوم نجباء؛ او فردی شریف از طایفهای پک نژاد و شریف است. »
«
عیسی بن عبدالله» نیز که از خواص
یاران امام صادق (علیهالسّلام) بود، هر گاه فیض حضور نزد امام (علیهالسّلام) نصیبش میشد، حضرت با بهترین کلمات به تعریف و تمجید او میپرداخت و با گفتن: «منا اهل البیت؛ عیسی بن عبدالله از ما است. »
جایگاه والای او را میستود.
«عبدالملک بن عبدالله» هم از شیعیانی به شمار میرفت که مدال پرافتخار صحابی امام صادق (علیهالسّلام)
را بر سینه داشت و آن حضرت درباره شخصیت ارزشمند وی فرمود: «انه قوی الایمان؛ او ایمانی قوی دارد. »
ادریس بن عبدالله که در چنین خاندان اصیل و نجیبی نشو و نما یافته بود، علاوه بر این که از شیعیان راستین خاندان عصمت و طهارت به حساب میآمد، در تعلیم و تربیت فرزندان خود نیز به نیکی تلاش کرد. حاصل این تلاش، فرزند بزرگوارش «زکریا بن ادریس» بود که در زمره عالمان و راویان بزرگ شیعه جای گرفت و سرانجام به فیض عظمای صحابی امامان نائل آمد.
به طور کلی دوران حیات «ادریس بن عبدالله» با دو تحول عمده سیاسی اجتماعی روبرو بود.
نخستین تحول، درگیری حکمان اموی و عباسی بر سر قدرت بود، که عطش ریاست و حکومت بر ممالک اسلامی آنها را به جان یکدیگرانداخت و آتش جنگ در جوامع مسلمان را شعله ور ساخت. این درگیریها نتیجهای جز ایجاد بحران، به هدر رفتن نیروی انسانی و مالی مسلمانان در پی نداشت، لذا از این دگرگونی میتوان با عنوان تحوّلی منفی یاد کرد.
تحول دوم که در حقیقت حاصل تحوّل نخست بود و باید به عنوان دگرگونی مثبت از آن یاد کرد، زیرا در این تغییر و تحوّل سران طایفه نور و هدایت، یعنی خاندان رسالت (علیهالسّلام) بویژه امام باقر و صادق (علیهالسّلام) فرصت را مناسب دیدند و به ترویج و تبلیغ اسلام ناب پرداختند، ایشان در این راه با کوششهای فراوان به تشکیل حوزههای بزرگ دینی و تعلیم و تربیت شاگردان کارآمد و پرتوان همت گماردند و از این نیروی عظیم برای نشر فرهنگ حقیقی اسلام که همان مکتب حیات بخش تشیع بود، به خوبی بهره گرفتند. شاگردان این مکتب هر یک به شکل عنصری فعال و مؤثر در آمدند که ادریس بن عبدالله نیز یکی از آنان بود. او با قرار گرفتن در صف شاگردان امام صادق (علیهالسّلام) نام خود را در لوح زرّین درس آموختگان مکتب جعفری به ثبت رسانید و بدین وسیله جان خود را از گزند حوادث و بحرانهای جاری آن روزگار که به وسیله طالبان قدرت به وجود آمده بود، در امان نگاه داشت.
نارسایی منابع و گزارشهای موجود، شرح چگونگی حضور او نزد امام صادق (علیهالسّلام) و دیگر امامان را دشوار میسازد، امّا شماراندک روایتهای بر جای مانده از «ادریس بن عبدالله»، گویای این است که وی نیز همانند بسیاری از شیعیان راستین، بارها به دیدار امام شتافته است، او هنگام حضور نزد امام (علیهالسّلام) گوش جانش را به شنیدن سخنان دلنشین حضرت نوازش میداد و پس از آن، به نقل و ترویج آنها میپرداخت.
«ادریس بن عبدالله» در یکی از دیدارهایش با امام صادق (علیهالسّلام) سخنی پرمعنا در بیان عظمت اهل بیت وحی از آن حضرت شنید و نقل کرد که از این قرار است: «همانا دنیا نزد ما اهل بیت مثل این است، و با دو انگشت سبابه و بند شصت حلقهای دایره شکل درست کرد. »
مرحوم علامه مجلسی در بحار الانوار این حدیث را چنین معنا کرده است: «این که دنیا نزد اهل بیت همانند حلقهای است، به این معنا است که ایشان میتوانند به اذن خداوند، هر گونه تصرفی در آن بنمایند، یا آن که از درون آن آگاهند و بر آن تسلط دارند. »
پرسشهای مختلف «ادریس بن عبدالله» از
امام صادق (علیهالسّلام) شاهد دیگری بر وجود رابطه او با امام (علیهالسّلام) است. وی از فرصتهای دیدار با امام (علیهالسّلام) به خوبی بهره میجست و در نزد حضرت پیرامون مسائل گوناگون معارف اسلامی، از قبیل: مناسک حج، احکام ولادت، اجاره و تفسیر قرآن و...، به طرح سؤالهای مفید پرداخت.
از میان مسائلی که «ادریس بن عبدالله» در حضور امام مطرح کرد و در این مقاله میتوان ارائه کرد، دو پرسشی است که در زمینه تفسیر آیات قرآن مطرح کرده است:
۱ - ادریس در حضور امام صادق (علیهالسّلام) این سؤال را مطرح کرد: معنای آیه شریفه «ما سلککم فی سقر قالوا لم نک من المصلین
؛ شما را چه عمل به عذاب دوزخ درافکند؟ گفتند: ما از نماز گزاران نبودیم. » چیست؟
امام (علیهالسّلام) در پاسخ فرمود: «معنایش آن است که از پیروان امامان نبودیم؛ امامانی که خداوند درباره آنها چنین فرمود: «السابقون السابقون اولئک المقربون
؛ آنان که در ایمان بر همه پیشی گرفتند، به حقیقت مقربان درگاهند. » آیا نمیبینی مردم کسی را که در مسابقه اسب دوانی، پشت سر پیشرو (نفر اول) در حرکت است، مصلی (پیرو) مینامند، بنابراین معنای آیه (که میفرماید ما از مصلین نبودیم. ) یعنی از پیروان سابقین (امامان) نبودیم. »
۲ - ادریس بن عبدالله از معنای «باقیات صالحات»
در آیات قرآن پرسید و حضرت در پاسخ فرمود: «هی الصلوة فحافظوا علیها؛ باقیات صالحات نماز است آن را نگاه دارید. »
با در نظر گرفتن این دو پرسش و پاسخ، و دیگر پرسشها به خوبی درمی یابیم که ادریس شرف حضور نزد
امام عصر خود را یافت و از این فرصت بهرههای فراوانی نیز نصیبش شد.
با توجه به گزارشهایاندک، که درباره شخصیت ادریس بن عبدالله موجود است، زندگانی علمی او را میتوان در بخشهای: تالیف کتاب، استادان و شاگردان خلاصه کرد.
«ادریس بن عبدالله» در زمره فقیهان و عالمان زمان خود به حساب میآمد و در میدانهای گوناگون معارف آن عصر از پیشتازان بود، وی در این راه با جمع آوری و تدوین سخنان گهربار امامان دین به تالیف کتابی در این باره پرداخت، و بدین وسیله بر مقام و منزلت علمی خود افزوده و گامی در جهت پاسداری از فرهنگ اصیل امامت برداشت.
مرحوم آقا بزرگ تهرانی در «الذریعه» از کتاب ادریس بن عبدالله با نام «کتاب الحدیث» یاد کرده است،
ولی در حال حاضر اثر مستقلی از آن موجود نیست، شاید این کتاب نیز همانند بسیاری از آثار کوچک دیگر، در نوشتههای بزرگی همچون کتب اربعه شیعه
ادغام شده است که وجود روایتهایی از او در میان این کتابها نیز مؤید همین احتمال است. مرحوم نجاشی
(م ۴۵۰ ق)، شیخ طوسی
(م ۴۶۰ق)، ابن شهر آشوب
(م ۵۸۸ ق) از مشاهیر عالمان شیعه، و ابن حجر عسقلانی
(م ۸۵۲ ق) از عالمان اهل سنت، ادریس بن عبدالله را نویسندهای شیعی و دارای کتاب معرفی کردهاند.
بدون تردید ادریس در زندگی علمی خود از پیشگاه استادان زیادی، بویژه
امامان دین (علیهالسّلام) بهرمند شد؛ اما در حال حاضر نام و اثری از آنان در منابع موجود دیده نمیشود، از این رو، با توجه به روایتهائی که وی به طور مستقیم از امام صادق (علیهالسّلام) نقل کرده است، میتوان گفت: تنها استاد و در حقیقت بزرگترین استادی که وی به فیض شاگردی اش نائل آمد، حضرت امام جعفر صادق (علیهالسّلام) بود.
با دقت در روایتهائی که ادریس بن عبدالله در سلسله سند آنها جای گرفته است، در مییابیم که تعدادی از راویان و شخصیتهای بزرگوار شیعی با؛ ّّ. حضور نزد وی ضمن استفاده از محضر درس او، خود به شنیدن و نقل روایت از او پرداختهاند و در واقع ادریس بن عبدالله از جمله
مشایخ روائی و استادان آنان شمرده میشد.
در بین شاگردانی که از استاد خود «ادریس بن عبدالله» حدیث و خبر روایت کردهاند، میتوان به برادرش «عبدالملک قمی» که بیشترین حدیث را از او روایت کرده است، (نزدیک بر سه مورد) اشاره کرد. پس از عبدالملک افراد بلند مرتبه دیگری را نیز میتوان نام برد که هر یک در عرصه نقل آثار و معارف اهل بیت (علیهالسّلام) به عنوان راوی جلیل القدر و عالم وارسته مطرح بودهاند، بزرگانی نظیر:
معاویة بن عمّار،
حماد بن عثمان، سعد بن سعد،
محمد بن عیسی بن یونس و...که همگی از یاران امام و قابل اعتماد بودهاند، با توجه به روایتهای موجود، هر یک از ایشان تنها یک روایت از ادریس بن عبدالله نقل کردهاند.
شخصیت والای «ادریس بن عبدالله» باعث شد بسیاری از عالمان بزرگوار شیعه، همانند:
شیخ صدوق،
نجاشی،
شیخ طوسی،
ابن شهر آشوب،
علامه حلی
و...به تجلیل از مقام بلندش برخیزند. و او را در میان راویان ثقه، مطمئن و از عالمان موفق شیعی قرار بدهند.
مرحوم نجاشی، رجال نویس شهیر قرن پنجم درباره او چنین گفته است: «ادریس فرزند
عبدالله بن سعد اشعری شخصیتی قابل اعتماد و ثقه است.
»
علامه حلی (م ۷۲۶ ق)،
ابن داود (م ۷۶۳ ق) و شیخ بهائی
نیز با تکرار سخن مرحوم نجاشی به تایید شخصیت ارزشمند «ادریس بن عبدالله» پرداخته و بدین وسیله مقام رفیع او را ستودهاند. دیگر عالمان شیعی نیز با تکرار و تایید سخن گذشتگان بر شخصیت قابل اطمینان او صحّه گذاشته و از مقام بلند او تجلیل به عمل آوردهاند.
مهمترین بخش زندگی «ادریس بن عبدالله» نقل سخنان راه گشای ائمه دین (علیهالسّلام) بود که با پیوستن به سلسله والا مقام راویان اهل بیت وحی نام خود را در تاریخ و فرهنگ متعالی تشیع ماندگار ساخت.
تعداد روایتهایی که در میان کتابهای روایی شیعه (وسائل الشیعه، بحار الانوار، کتب اربعه و...) از وی به جای مانده است، با حذف موارد تکراری، به شانزده مورد میرسد. هر چنداندکی از روایتهای ادریس بن عبدالله به دست ما رسیده است، اما تنوع در موضوع و محتوای احادیث نشان دهنده این است که وی در بخشهای مختلف معارف اسلامی، همانند: بابهای گوناگون فقه (نماز، حج، اجاره، ولادت و...) ، عقاید، اخلاق، تفسیر و.... تخصص داشته و در همان راستا نیز به نقل حدیث میپرداخت.
از ویژگیهای مهم روایتهای ادریس بن عبدالله، نقل مستقیم حدیث از امامان معصوم (علیهالسّلام) است که بارها با حضور نزد ایشان، بویژه
امام جعفر صادق (علیهالسّلام) گوش جانش را به شنیدن گفتار ایشان نوازش داد؛ لذا تمام روایتهای موجود او بدون واسطه از امام صادق (علیهالسّلام) نقل شده است؛ ولی بنا به گفته «ابن داود» رجال نویس شیعی قرن هشتم هجری، از امام رضا (علیهالسّلام) نیز یک حدیث روایت کرده است
؛ ولی این حدیث در میان احادیث موجود وی دیده نمیشود.
کنون به تعدادی از روایتهای وی اشاره میکنیم:
۱ - نیازمندی؛ امانت خداوند نزد خلق:
ادریس بن عبدالله از امام صادق (علیهالسّلام) روایت کرده:
[پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به حضرت علی (علیهالسّلام) فرمود: ای علی! نیازمندی امانت خداوند نزد خلقش است، هر که آن را پوشیده دارد، خداوند ثواب نمازگزار به او دهد، و هر که از آن نزد کسی که میتواند گشایش دهد و نکند، پرده بردارد، او را کشته است، آگاه باش او را به شمشیر و نیزه و تیر به قتل نرسانده؛ بلکه با زخمی که بر دلش وارد ساخته، کشته است.
۲ - تنوع در تغذیه:
ادریس بن عبدالله نقل میکند:
روزی نزد امام صادق (علیهالسّلام) بودم که از گوشت سخن به میان آمد، حضرت فرمود: «کل یوماً بلحم و یوما بلبن و یوماً بشیئ آخر؛ یک روز گوشت، روز دیگر شیر و روزی هم چیز دیگری بخور. »
۳ - جان کندن مؤمن:
ادریس بن عبدالله گفت از امام صادق (علیهالسّلام) شنیدم که فرمود:
خداوند به فرشته مرگ فرمان میدهد که به جان مؤمن داخل شود و روحش را به آرامی و آسانی و با نیکوترین صورت بیرون سازد، تا سختی جان کندن بر او آسان شود؛ ولی مردم میگویند: فلانی چقدر سخت مرد.
با این که این گونه مردن، آسایش و آرامشی است که خداوند فقط به مؤمن داده است و اگر آن شخص کسی باشد که خداوند بر او خشم گرفته است و یا از دشمنان او به حساب میآید، دستور میدهد ناگهانی و به یکباره روحش را بگیرد و به سختی زیاد جانش را بستاند، همانند بیرون آمدن سیخ آهنی که در پشم تر، فرو رفته است، در این حال مردم میگویند: خداوند جان فلانی را به آسانی گرفت.
سرانجام ادریس بن عبدالله پس از سالیان تلاش در راه تبلیغ و ترویج فرهنگ غنی شیعه و بر جای نهادن آثار و روایتهای پر محتوا از خود، روح بلندش در آغوش فرشته مرگ به آسانی آرمید، و در جوار پروردگارش مهمان شد.
از زمان دقیق درگذشت او و نیز محل دفنش گزارشی در دست نیست؛ اما قدر مسلّم تا نیمه دوم قرن دوم هجری در قید حیات بوده است. عمر رضا کحاله از عالمان اهل سنت درباره تاریخ وفات او چنین نوشته است: ادریس اشعری تا بیش از سال ۱۴۸ هجری زنده بود.
نویسنده: علی محمدی یدک
پایگاه اطلاع رسانی حوزه، تاریه بازیابی ۱۳۹۵/۱۱/۲۱