استعانت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
استعانت در دو معنای
یاری خواستن و
کمک جستن آمده است. در فقه از آن در بابهای طهارت، صلات، جهاد، لقطه و قضاء به مناسبت سخن رفته است.
واژه استعانت، مصدر باب استفعال از ریشه «عـوـن» در لغت به معنای کمک و پشتیبانی خواستن است.
حقیقتِ استعانت، کمک خواستن شخص از
خدا برای دریافت
قدرت وتوان بر انجام دادن کار، یا برای سهولت انجام دادن آن است، بهگونهای که از همنوعان وی نیز کمکی ساخته نیست.
کارها (در مقایسه با یکدیگر) برخی مهم و برخی غیر مهمّ به نظر میآیند و استعانت، همه امور مهم و غیر مهم را دربرمیگیرد.
برخی مصداق کامل و روشن استعانت را امور مهم و حوادث بزرگ دانستهاند.
استعانت راستین در صورتی تحقق مییابد که شخص، در هر رخدادی متوجه خدا باشد و فقط از او استعانت بجوید و به استعانت زبانی بسندهنکند
، چنان که یکی از
اسمای الهی «مستعان»
و به معنای کسی است که از او میتوان کمک گرفت.
مفهوم استعانت در
قرآن کریم در قالب «نستعین»
، «استعینوا»
، «المستعان»
«تعاونوا»
و «فأعینونی»
آمدهاست.
واژه
نصرتنیز بااندک اختلافی مفهوم
عون را میرساند.
ازمضمون برخی
آیات نیز که در آن وسیله جویی
و درخواست
موسی(علیه السلام)برای
همکاری هارون از
خداوندو کمکخواستن
لوط(علیه السلام) از قوم خویش
مطرح شده، مفهوم استعانت نیز استفادهمیشود.
استعانت بر دو قسم است:
یاری خواستن از
خداوند در همۀ
امور مادی و
معنوی،
دنیوی و
اخروی، امری
مطلوب و مورد
ترغیب و تحریص
شریعت مقدس است.
کمک جستن از
انسان در امر
حلال و نیز از غیر انسان مانند
حیوان و
گیاهان دارویی برای
درمان،
جایز، بلکه در مواردی مانند توقّف
حفظ جان بر آن،
واجب است.
کمک جستن بر امر
حرام مانند استعانت بر ساختن
شراب، و نیز از
راه حرام، مانند استعانت به
سحر،
کهانت و
شعبده حرام است.
انحصار استعانت از خدا:
اکثر قریب به اتفاق
مفسران، انحصار استعانت از خدای متعالی را از آیه ۵ سوره حمد استفاده کردهاند: «إِیّاکَ نستعین»
، زیرا تقدیم ضمیر مفعولی «إیّاکَ» بر فعل، بیانکننده انحصار استعانت از خدای سبحان است.
عدهای تقدیم ضمیر را برای
اهتمام و
احترام به یاد و نام
خداوند دانستهاند.
برخی معتقدند از
آیه «واللّهُ المُستَعانُ عَلی ما تَصِفون»
نیز انحصار
یاری جویی از
خداوند استفاده میشود.
البته بعضی مفسران نیز اصل انحصار استعانت را پذیرفتهاند؛ امّا آن را «ادّعایی» میدانند؛ نه«حقیقی»؛ بدین معنا که
انسان فقط در امور مهم از خدا کمک میجوید و مددجویی وی در امور عادی زندگی نادیده گرفته میشود و از روی ادعّا و مبالغه، استعانت را به خدا منحصر میداند.
راز انحصار حقیقی استعانت از خدا، به صورتهای گوناگونی قابل ذکر است:
۱. کسی که از
توحید افعالی آگاه است و نظام وجود را صورت
فاعلیت خدا میبیند و انحصار تأثیرگذاری حقیقی را در خدا، با
برهان یا بهصورت
مشاهده مییابد، حصر استعانت را نیز حصر حقیقی وکمک دیگر
موجودات را
مظهر یاریرساندن خدامیداند.
۲.
اسمای حسنای الهی یعنی «
اللّه» «رَبّ العالمین» «الرّحمن» «الرّحیم» و «مالِکِ یَوم الدّین» که قبل از
آیه «إِیّاکَ نَعبُدُ و إِیّاکَ نَستَعِین» آمده، هر یک حد وسط برهان حصر استعانت از او نیز خواهد بود؛ مثلا با استفاده از اسم «اللّه» این گونه
استدلال میشود که
ذات اقدس خداوند، در بردارنده انحصاری همه
کمالات وجودی و یگانه مستعان سراسر
عالم هستی است، بنابراین، فقط از وی باید مدد جست.
۳.
حدوث و استمرار قدرت انسان بر هر کاری، از جانب خداست، ازاینرو هر کاری که از انسان صادر میشود به خدا نسبت دارد، در عین اینکه بهانسان منسوب است و معنای حصر حقیقی استعانت از خدا، همین است.
۴. بر اساس
دلایل عقلی و نقلی،
اطاعت و
ترک گناه، فقط با خواست و قدرت الهی امکانپذیر است، و
اراده و کوشش بندگان، به تنهایی آنرا فراهم نمیسازد، پس تنها باید از خدا یاری طلبید.
۵. به ثمر رسیدن کار انسان در گرو فراهمشدن اسباب و رفع موانع مناسب با آن است که
خداوند ما را به آن توان بخشیده؛ ولی از آنجا که بعضی از این اسباب و موانع در محدوده آگاهیبشر نیست، بلکه فقط در اختیار خداست و فقط او از آن آگاه است، فرموده که فقط از او کمکبجوییم.
استعانت از وسایل:
ظاهر، بلکه صریح
آیات قرآن، بر روا بودن یاری جستن از غیر خدا
دلالت دارد، بلکه در بعضی
آیات، به کمک گرفتن از غیر خدا امر شده: «وابتَغوا إِلیهِ الوَسیلَة...».
و به
مؤمنان میفرماید: از شکیبایی و نماز یاری جویید: «یأَیّهَا الَّذینَ ءَامَنوا استَعینوا بِالصَّبرِ والصَّلوةِ».
و در برخی دیگر، این کار به
پیامبران و غیر ایشان نسبت داده شده است، چنانکه
موسی همکاری برادر خویش
هارون را از
خداوند درخواست میکند:«واجعَل لِی وَزیرًا مِن أَهلِی هرونَ أخِی».
و
خداوند نیز به
اجابت آن،
وعده میدهد:«سَنشُدُّ عَضُدکَ بِأخیکَ».
هنگامیکه
عیسی(علیه السلام)
کفر بنی اسرائیل را دریافت (و فهمید که قصد کشتن او را دارند)گفت: یاران من در
راه خدا چه کسانیاند: «فَلمّا أَحسَّ عیسی مِنهم الکُفرَ قالَ مَن أَنصاری إِلی اللّه».
حضرت لوط نیز از قوم خود کمک خواست: «أَلیسَ مِنکُم رَجلٌ رَشیدٌ».
ذوالقرنین نیز گفت: مرا با نیرویی یاری کنید تا میان شما و آنها سدّی استوار قرار دهم: «فَأَعینونِی بِقُوّة أَجعَل بَینکُم و بَینهُم رَدماً».
و در آیهای نیز
خداوند میفرماید: ( اگر مسلمانانی که موفق به
هجرت نشدهاند) از شما در
راه دین یاری خواستند، آنان را
یاری کنید: «و إِن استَنصَروکُم فِیالدّینِ فَعلیکُمالنَّصرُ».
برخی در
جواز استعانت از غیر خدا، به
آیه «تَعاوَنوا عَلیالبِرّ والتَّقوی»
نیز استناد کردهاند.
پس یاری خواستن از وسایل نه تنها
جایز بلکه طبق آیه ۱۵۳
سوره بقرهلازم است، افزون بر این،
ضرورت اقتضا دارد که انسانها در امور زندگی از یکدیگر یاری بجویند و شیوه همیشگی
مسلمانان و غیرمسلمانان نیز همین بوده است.
برخی
مفسران، در ذیل
آیات ۳۰-۲۸
سوره آل عمرانآوردهاند که بیشتر
مذاهب چهارگانه
اهل سنت،یاری طلبیدن از
کفار را برای
مبارزه با گروه دیگری از
کافران،
جایز دانستهاند.
دلیل آنها، روایاتی است که
صحیح مسلم در زمینه یاری گرفتن
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) از
صفوان بن امیّه در
جنگ حُنین و کمک
قبیله خُزاعه به حضرت در
فتح مکه و استعانت آن بزرگوار از
یهود «
بنی قَیْنُقاع» و همکاری مشرکی به نام «
قُزمان» در
جنگ اُحد، نقل کرده است.
علاّمه حلی نیز در
جواز کمکگرفتن از
اهل ذمّه در
جنگ با کافران حربی، به بعضی از موارد پیشین
استشهاد کرده است
چنانکه
صاحب جواهر نیز در استعانت از اهل ذمّه در برابر شورشیان داخلیِ
حکومت اسلامی، چنیننظری دارد.
مفسران برای جمع میان آیاتی که استعانت را به یاری جستن از
خدا منحصر میداند و آیاتی که به استعانت از غیر خدا فرمان داده یا آن را تجویز کرده است، راههایی را ذکر کردهاند:
۱. چون نظام هستی، صورت فاعلیت حقتعالی است
و همه
جهان را رب العالمین اداره میکند، هیچ چیزی در جهان، مؤثّر و مستقل وبینیاز از خدا نیست و همه فاعلها، از شئون و درجات فاعلیت خدای سبحان هستند و کارهایشان همه از اوصاف فعلی خداست که از «مقامِ فعل» او انتزاع میشود، به همین جهت، کمک دهی سایر موجودات،
جلوه و صورت یاریبخشیدن
پروردگار است و هیچ یاریکنندهای در یاری دادن خود استقلال ندارد و استعانت از هر چیزی، استعانت از
وجه خدا و فیض اوست؛ نه غیر آن، بنابراین، یاری خواستن از غیر حق با حصر حقیقی استعانت در وی منافاتی ندارد.
۲. چون امر به استعانت از غیر خدا، از جانب خدا صادر شده، هیچ منافاتی با حصر استعانت از خدا ندارد.
با توجه به اینکه اشتغال به
مناجات با خدا از راه
نماز و پیشه کردن
صبر که خدا بدانها امر کرده، از مصادیق استعانت از خدایسبحان است؛ نه یاری خواستن از غیرخدا
، افزون بر این، قدرت مستعان بر انجامدادن و ادامه هر کاری، از قدرت خدا ناشی میشود، پس ریشه کمکخواستن از غیر خدا و یاری بخشیدن او به خدا بازمیگردد.
استعانت از خدا و
توسل به
اولیا(علیهم السلام):
توسل به
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و
اهل بیت حضرت در اظهار نیاز به آنان نیز هیچ منافاتی با حصر استعانت از خدا نداشته، شائبهای از
شرک در آن نیست.
زیرا
حقیقت توسل،
تمسّک به گوهرهای گرانسنگ
معنوی، یعنی شخصیتهایی است که نزد خدا وجاهت دارند و خدا به آنان قدرت برآوردن
حاجات انسانها را عنایت کرده است، تا به
اذن خدا حاجت انسان را برآورده سازند، پس شخص
متوسل، آنان را واسطه بین خود و خدا قرار میدهد؛ نه اینکه از آنها بهصورت مستقل
حاجت بطلبد.
افزون بر اینها، خدا در
قرآن نیز بهاینگونه استعانت و واسطه قرار دادن
فرمانداده و آن را تأیید کرده است:«وابتَغوا إِلیهِ الوَسیلَة...».
در
آیات ۹۹-۹۸
سوره یوسفنیز درخواست
فرزندان یعقوب(علیه السلام)را از
پدر جهت
آمرزشطلبی از خدا ذکر و تأیید کردهاست.
به گفته
شافعی اهل بیت
رسول خدا(صلی الله علیه وآله)وسیله
تقرب به خدا هستند.
بنابراین،
توسل و نیز
طلب شفاعت از
اولیای خدا با
عبادت بتها از ناحیه
مشرکان، متفاوت است، زیرا آنان حاجاتشان را مستقلا از بتها میخواستند.
مراتب استعانت:
همانگونه که
عبادت درجات گوناگونی دارد و به عبادت
بردگان،
تاجران و
عاشقان تقسیم میشود، استعانت نیز درجات و مراتبی دارد؛ نازلترین مرتبه آن این است که انسان ابتدا خود را دیده، میگوید: من از خدا یاری میطلبم.
اگر کاری را خود انسان انجام دهد، و کمبودش را دیگری جبران و ترمیم کند، دیگری ناصر، معاون و
شفیع اوست و کار با نصرت و معاونت و
شفاعت انجام گرفته است؛ نه با
ولایت؛ ولی اگر انسان، خود را صاحب هیچ سهمی نداند و همه شئون خود را به خدا بسپارد، تحت ولایت خداست:«اللّه وَلیُّ الَّذین ءامَنوا».
درجات استعانت با
مراتب عبادت به هم پیوسته است و به هر میزان که
عابد در عبادت،
موحّد و در
توحید،
صادق باشد، استعانتش نیز ظریفتر خواهد بود؛ اگر عبادت به مرحله عالی راه یافت، استعانت نیز به مرحله
ولایت میرسد و در استعانت مولّی علیه از
ولیّ، عون کامل از آنِ ولیّ است که بر همه شئون مولّی علیه
اشراف دارد.
عمومیت استعانت:
برخلاف
پندار برخی
مفسران، استعانت از خدای سبحان، به عبادتش منحصر نیست.
گرچه مددخواهی از او بلافاصله بعد از حصر عبادت آمده است: «اِیّاکَ نَعبدُ و إِیّاکَ نَستعین»؛ لیکن دلالتی بر خصوص یاری جستن از
خدا در عبادت او ندارد، بلکه منظور، انحصارکمک گرفتن از خدا در مطلق امور است.
و این عمومیت را، افزون بر
آیه ۵
سوره حمداز
آیات ۴۵
و ۱۵۳
سوره بقرهنیز میتوان استفاده کرد، زیرا در هیچ یک از این دو آیه، متعلق استعانت بیان نشدهاست.
استعانت از
نماز و
روزه:
به گفته بیشتر
مفسران در ذیل
آیه «واستَعینُوا بِالصَّبرِ والصَّلـوة».
مقصود از «
صلوة» نماز
، و به گفته برخی،
دعا یا
صلوات است.
و «
صبر» مفهوم «
پایداری» دارد و گویا
تفسیر آن در برخی
روایات به «
روزه»، از باب بیان مصداق باشد.
ویژگیهای بیهمتای صبر و نماز در زمینههای فردی و
اجتماعی و
مادّی و
معنوی، باعث شده تا بر استعانت از این دو تأکید شود، زیرا پناه بردن به درگاه
عبودیت الهی در نماز،
روح ایمان را در
بنده بیدار و او را متوجه این حقیقت میسازد که به رشتهای ناگسستنی چنگ زده است.
نیز صبر بر
گرفتاری، و صبر بر
طاعت در برابر
معصیت، هر
مصیبت بزرگ را کوچک میکند و زمینهساز
تسلیم بنده، در
برابرخدا میشود.
بر پایه روایاتی، هرگاه کار بر رسولخدا(صلی الله علیه وآله) سخت و از چیزی اندوهناک میشد، به نماز پناه میبرد.
در
روایات، تأکید شده که هنگام شداید و سختیها روزه گرفته، نماز بخوانید.
فقیهان نیز با استناد به همین روایات، بر
استحباب نمازهای مخصوص، هنگام بروز حوادث دشوار
فتوا دادهاند.
در برخی
ابواب فقهی از استعانت به نحو خاص، سخن رفته است:
به قول مشهور، استعانت در
وضو یعنی در ریختن آب در دست وضو گیرنده،
کراهت دارد.
کراهت آن در
مقدمات دور مانند فراهم کردن
آب و گرم کردن آن، مورد اختلاف است.
این حکم در
غسل و
تیمّم نیز جاری است.
به قول مشهور، کمک گرفتن از
عصا،
دیوار و مانند آن در
نماز، هنگام
قیام،
جایز نیست، و در حال
ضرورت،
جایز، بلکه
واجب است.
یاری جستن از
کفّار ذمّی در
جنگ با
کفّار حربی یا
باغیان و نیز از گروهی از کافران حربی یا باغیان در
نبرد با گروهی دیگر از ایشان با وجود
مصلحت و نداشتن
مفسده، جایز است.
کمک گرفتن غیر ضروری از
قاضی ستمگر با مراجعه به او برای
احقاق حق،
حرام است، امّا در صورت توقّف گرفتن
حق بر آن، جایز است.
بر یابندۀ
کودک گمشده، در صورتی که برای کودک مالی نباشد و نیز فردی که به رایگان
نفقۀ او را بپردازد، وجود نداشته باشد، واجب است برای پرداخت نفقۀ او در صورت امکان از
حاکم اسلامی و در صورت عدم امکان از
مسلمانان- که خود نیز یکی از آنان است- کمک بگیرد.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۱، ص۴۶۲-۴۶۳.
دانشنامه موضوعی قرآن