التبیان فی تفسیرالقرآن خام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
التِبیان فی تفسیرالقرآن ، تفسیری از محمد بن حسن طوسی معروف به شیخ طوسی ، فقیه و محدّث و متکلم نامور امامی قرن پنجم میباشد . این کتاب اولین تفسیر کامل شیعی از قرآن کریم است که مفسر آن ، علاوه بر نقل روایات مأثور، با تکیه بر عقل و توجه به علوم مختلف به ارزیابی آرای تفسیری گذشتگان و معاصران خود پرداخته است ؛ ازینرو این تفسیر جامع انواع علوم و فنون متعلق به تفسیر قرآن ، همچون صرف و نحو و اشتقاق و معانی و بیان و حدیث و فقه و کلام و تاریخ است (صدر، ص۳۳۹). شیخ طوسی خود در کتاب فهرست (الفهرست، ص۲۸۸) میگوید که کتابی بینظیر در تفسیر قرآن دارد ( طبرسی ، ج۱، مقدمه ، ص۷۵؛ بحرالعلوم ، ج۳، ص۲۲۸؛ آقابزرگ طهرانی ، ج۳، ص۳۲۸؛ حکیم ، ص۳۱۰ـ۳۱۲). پیش از این تفسیر، مفسران شیعه تنها به نقل روایات از صحابه یا ائمه علیهم السلام و نیز اشاره به برخی نکات لغوی و گاه نقل اسرائیلیات پرداختهاند. از میان مفسران اهل سنّت نیز تنها طبری (متوفی ۳۱۰) علاوه بر نقل اقوال ، به نقد آنها و انتخاب روایاتی که از نظر او اصحّ روایات بوده ، پرداخته است (آل یاسین ، ج۲، ص۲۳ـ ۲۵).
التبیان فی تفسیر القرآن ، تفسیر کل قرآن بترتیب سورههای آن است و در ده جلد تدوین شده است . مفسر در آغاز هر سوره ، به نامهای آن و وجه تسمیه آنها، مکی یا مدنی بودن سوره ، و وجود آیه ناسخ و منسوخ در آن اشاره کرده ، سپس به بررسی اختلاف قرائات ، معنای لغوی واژگان ، اشتقاق ، صرف ، نحو و گاه نکات بلاغی آیات پرداخته و سرانجام ، معنای کلی آیات را شرح و تفسیر کرده است (اکبرآبادی ، ج۲، ص۳۷۱ـ ۳۷۸؛ جعفر، ص۸۷ ـ۹۳). شیوه بیان و ترتیب مطالب در تفسیر وی عیناً در تفسیر مجمع البیان فی تفسیر القرآن امین الاسلام طبرسی (متوفی ۵۳۸) به کار گرفته شده است ، با این تفاوت که طبرسی ، مباحث لغت و اعراب و قرائات و شأن نزول و معنای آیه را بروشنی از یکدیگر جدا کرده است .
شیخ طوسی در مقدمه التبیان ، با اشاره به انگیزه خویش از نوشتن این تفسیر، میگوید که هیچیک از علمای شیعه را ندیده است که کتابی در تفسیر تمام قرآن و مشتمل بر همه انواع علوم و معانی آن نوشته باشد؛ تنها برخی از ایشان به ذکر روایات موجود در کتب حدیثی پرداختهاند، بی آنکه استقصا کنند یا در تفسیر مبهمات آن بکوشند. وی عالمان اهل سنّت را در این موضوع به سه دسته تقسیم میکند: کسانی چون طبری که هر سخن منقولی را در تفسیر قرآن گرد آوردهاند؛ کسانی که به اختصار تنها به تفسیر الفاظ غریب و مشکل قرآن پرداختهاند؛ و کسانی که راه میانه پیمودهاند و بیشتر به علومی توجه کردهاند که خود در آن تبحر داشتهاند؛ مثلاً زَجّاج و فَرّاء به صرف ونحو، مُفَضَّل بن سَلَمه به واژگان و اشتقاق الفاظ ، ابوعلی جبّائی به کلام و ابوالقاسم بلخی به فقه توجه کردهاند. طوسی فقط تفسیر ابومُسلم محمد بن بحر اصفهانی (متوفی ۳۲۰) و علی بن عیسی رمّانی (متوفی ۳۸۴)، هر دو از علمای معتزله ، را بهترین میداند، اما تذکر میدهد که ایشان نیز گاه به امور غیرضروری پرداختهاند (آیت اللّه زاده شیرازی ، ج۲، ص۴۸۶ـ ۴۸۸). بنابراین وی میکوشد که تفسیرش به اختصار همه فنون و علوم قرآنی را دربرگیرد، متشابهات قرآن را توضیح دهد، مباحث کلامی در رد مُجبِّره و مُشبّهِه و مُجسِّمه و جز ایشان را بیان و ادله علمای شیعه بر حقانیت اصول و فروع مذهبشان را با استناد به آیات قرآن بازگو کند ( التبیان ، ج۱، مقدمه ، ص۱ـ۲).
شیخ طوسی در ابتدای تفسیر خود، فصلی میگشاید و در آن به ذکر پارهای نکات کلی در تفسیر و علوم قرآنی میپردازد. نخست تحریف قرآن ، به معنای زیادی یا نقصان در آیات ، را مردود میشمارد و به تبع سیدمرتضی (۳۵۵ـ۴۳۶)، همه روایات شیعه و اهل سنّت را درباره افتادگی آیات فراوان از قرآن ، خبر واحد میداند که هیچگاه یقین آور نیست و به فرض درستی ، خدشهای بر صحت متن موجود قرآن وارد نمیکند (التبیان ، ج۱، مقدمه ، ص۳). طوسی در ادامه ، روایات دالّ بر عدم جواز تفسیر به رأی را مانع از تدبّر در قرآن و فهم ظواهر آیات نمیداند؛ لیکن معانی آیات قرآن را به چهار دسته تقسیم میکند که از آن میان ، فقط دسته نخست از معرفت بشر بیرون است : ۱) آیاتی که علم آنها مختص خداوند است ، مانند شناخت دقیق زمان قیامت در آیه ۱۸۶ سوره اعراف(اعراف:۱۸۶) ؛ ۲) آیاتی که ظاهرشان با معنای درونی آنها یکی است و هرکس با زبان عربی آشنا باشد، معنا را درمییابد، مانند حرمت قتل نفس در آیه ۱۵۱ سوره انعام(انعام:۱۵۱) ؛ ۳) آیات مجمل که ظاهرشان حاکی از تفصیل معنایشان نیست ، مانند کیفیت اجرای جزئیات مناسک حج در آیه ۹۱ سوره آل عمران(آل عمران:۹۱) ، معنای این آیات را تنها باید از بیانات پیامبر اکرم و ائمه علیهم السلام به دست آورد و در این موارد نمیتوان تفسیر به رأی کرد یا از دیگر مفسران تقلید کرد، مگر آنکه نظر مفسران مورد اجماع باشد؛ ۴) آیاتی که در آنها واژهای دارای دو یا چند معنای محتمل است . در اینجا اگر دلیلی از جانب پیامبر یا امام معصوم یا دلیل عقلی بر صحت یکی از این معانی نداشتیم ، تنها باید بگوییم که ظاهر آیه چند وجه مختلف را محتمل کرده است (التبیان ، ج۱، مقدمه ، ص۴ـ۶). وی تأکید میکند که تقلید از هیچ مفسری روا نیست و در پذیرفتن هر تفسیر یا تأویلی باید به ادله عقلی یا شرعی رجوع کرد، لیکن به هیچ روی خبر واحد را از جمله ادله شرعی در تفسیر قرآن نمیداند (التبیان ، ج۱، مقدمه ، ص۶ـ۷). این تقسیمات از جهات فراوانی به تقسیمبندی تفسیر طبری (التبیان ، ج۱، ص۲۵ـ۲۶) شبیه است و منبع آن نیز روایتی منسوب به ابن عباس است (زرکشی ، ج۲، ص۱۶۴).
پس از این مطلب ، سه بحث مهم دیگر میآید. نخست طوسی روایات عامه دالّ بر نزول قرآن بر «هفت حرف » (اَحْرُف سبعه ) را خبر واحد و غیرقطعی میداند و پس از ذکر دیدگاههای مختلف دانشمندان اسلامی ، در توجیه آنها میگوید که به فرض صحت این روایات ، بهترین توجیه آن است که مراد از هفت حرف را هفت وجه اختلاف در قرائات قرآن ، از قبیل اختلاف در حروف کلمه ، اعراب و تقدیم و تأخیر کلمه ، بدانیم (زرکشی ، ج۱، ص۳۳۴ـ۳۳۶)؛ زیرا ائمه شیعه ، خواندن قرآن را بنا بر قرائتهای مختلف قرّاء جایز شمردهاند ( التبیان ، ج۱، مقدمه ، ص۷ـ ۸). ظاهراً هیچ یک از علمای شیعه و اهل سنّت تاکنون به این وجه اشاره نکردهاند، زیرا آن روایات ، به هر معنایی که باشند، با قرائتهای هفتگانه پیوند ندارند و این توجیه نیز با موضوع جوازِ خواندن قرآن مطابق با قرائتهای مختلف قرّاء ارتباط روشنی ندارد. طوسی سپس به تقسیم آیات محکم و متشابه پرداخته و دلایل و فوایدی بر وجود آیات متشابه در قرآن ذکر کرده است . موضوع نسخ آیات قرآن آخرین مبحثی است که شیخ طوسی در مقدمه بتفصیل به آن پرداخته است . وی با رد ادله مخالفان وجود ناسخ و منسوخ در قرآن ، نسخ را در اوامر و نواهی و اَخبار قرآن ، ممکن و واقع شده میداند و با ذکر تقسیمبندی مشهور نسخ (نسخ حکم بدون تلاوت ، نسخ تلاوت بدون حکم و نسخ حکم و تلاوت ) دو نوع اول را میپذیرد (التبیان ، ج۱، مقدمه ، ص۹ـ۱۳؛التبیان ، ج۱، ص۳۹۳ـ۳۹۴ )، اما فقیهان و مفسران امامیه غالباً فقط امکان و وقوع نوع اول را میپذیرند و امکان نوع دوم و سوم را مستلزم تحریف قرآن میدانند ( خوئی ، ص۲۰۵ـ۲۰۷؛ خوئی ، ص۲۸۵ـ۲۸۶).
طوسی در التبیان فی تفسیرالقرآن به آثار لغوی و تفسیری پیش از خود توجه بسیار داشته و همواره آرای ادبی و کلامی و گاه مباحث فقهی و اصولی ایشان را نقل ، و در بیشتر موارد بررسی کرده است ؛ ازینرو این موضوعات ، از بیشترین مباحث تفسیر ویاند. وسعت اطلاعات زبانی و ادبی شیخ طوسی ، تفسیر وی را از لحاظ ادبی از تفاسیر متقدم شیعه و حتی اهل سنّت متمایز کرده است . وی دائماً به بررسی اقوال لغویان و نحویانی چون سیبویه ، خلیل بن احمد ــ که با تعبیر صاحب کتاب العین از او یاد کرده ــ کسائی ، ثعلب ، فرّاء، ابن دُرَید و جز ایشان پرداخته ( آل یاسین ، ج۲، ص۴۰) و رأی مختار خود را بیان کرده است . با آنکه پیش از شیخ طوسی ، درباره بودن یا نبودن واژگان دخیل در قرآن بحثهایی شده بوده ، وی به این بحث مهم نپرداخته است . وی از میان تمام واژگانی که درباره آنها بحث و نزاع شده بوده ، به تعدادی اندک اشاره کرده و کوشیده است که برای آنها، ریشه عربی بدهد؛ برای مثال الرّحمن را مشتق از رحمه(التبیان ، ج۱، ص۲۹ـ۳۰)، مِسْک را از مادّه مَسْک عربی به معنای «خودداری » (التبیان ، ج۱۰، ص۳۰۳)، تورات را از وری ' به معنای «روشنی و برافروختن »، و انجیل را از نجل به معنای «اصل » (التبیان ، ج۲، ص۳۹۱) دانسته است . در بحث قرائات ، از آنجا که وی روایات امامیه را مبنی بر جواز قرائت قرآن به اشکال مختلف موجود پذیرفته است (التبیان ، ج۱، مقدمه ، ص۹)، به قرائت قرّاء مشهور اشاره و گاه در تأیید رأیی خاص از آنها استشهاد کرده (التبیان ، ج۲، ص۲۲۱؛ التبیان ، ج۳، ص۲۰۵) یا برخی قرائتها را بر برخی دیگر ترجیح داده است (التبیان ، ج۵، ص۲۲۱؛التبیان ، ج۶، ص۱۵۲؛التبیان ، ج۷، ص۱۱۳)، اما هیچگاه قول ایشان را یکسره نپذیرفته و حتی گاه آنان را در نحوه قرائتشان تخطئه کرده است (التبیان ، ج۱، ص۵۸؛ التبیان ، ج۱، ص۴۳۷؛ التبیان ، ج۱، ص۴۳۵).
استشهاد از کلام شاعران جاهلی یا اسلامی ، چون اعشی ' و نابغه و امرؤالقیس و زُهَیر بن ابی سلمی ' و جُرَیر بن عطیه ( جعفر، ص۲۲۳ـ۲۲۷) در تفسیر التبیان فراوان است . غالب این استشهادها، که گستردگی آن در تفاسیر شیعه و اهل سنّت پیش از او سابقه نداشته است ، در مجمع البیان طبرسی نیز عیناً آمده است ؛ با اینهمه ، طوسی نه برای اثبات اعجاز یا بلاغت قرآن ، بلکه از سر اضطرار و گاه فقط برای بیان معنای واژهای قرآنی ، به اقوال شاعران استناد کرده است ، زیرا به عقیده وی ، اگر عناد ملحدان نبود، درتبیین کلمات مشتبه قرآن نیازی به شعر و مانند آن نداشتیم ، زیرا این امر در نهایت به استناد به بیتی از اشعار جاهلی یا سخنی از عرب اهل بادیه میانجامد، حال آنکه شأن و کلام پیامبر از امثال نابغه و زهیر فراتر است ( التبیان ، ج۱، مقدمه ، ص۱۶).
به سبب تبحر شیخ طوسی در فقه امامیه و مذاهب اهل سنّت ، مباحث فقهی و اصولی نیز در تفسیر وی مطرح شده است . وی در ذیل آیات الاحکام ، با ذکر رأی فقهای امامیه در اصل و فروع مسئله مورد بحث ، به اختلاف این آرا با رأی دیگر مذاهب فقهی اهل سنّت اشاره کرده (التبیان ، ج۳، ص۳۰۷ـ ۳۰۸؛التبیان ، ج۳، ص۴۴۹ـ۴۵۲؛التبیان ، ج۳، ص۵۱۲ ـ۵۱۴) و غالباً تفصیل مباحث را به کتابهای فقهی خود، همچون سه کتاب نهایه و مبسوط و خلاف ، ارجاع داده است (التبیان ،ج ۲، ص۱۰۳ـ۱۰۴؛التبیان ، ج۲، ص۱۳۶ـ۱۳۷؛التبیان ، ج۲، ص۱۵۴ـ۱۶۰). در پارهای موارد که اختلافی اساسی میان فقه شیعه و اهل سنّت وجود دارد، وی با تفصیل بیشتر به بررسی ادله فقهی دیگر مذاهب پرداخته و کوشیده است با تمسک به ظاهر آیه یا حتی با برگرفتن برخی مبانی ایشان ، استدلالشان را به گونهای جدلی مخدوش کند و رأی فقهی امامیه را اثبات کند (التبیان ، ج۳، ص۱۶۵ـ۱۶۷؛التبیان ، ج۲، ص۲۴۸؛ التبیان ، ج۹، ص۵۶۰؛ التبیان ، ج۷، ص۱۰۶ـ۱۰۷؛ التبیان ، ج۷، ص۱۰۶؛ التبیان ، ج۸، ص۸۲ ـ۸۳).
در میان مباحث اصولی ، از همه مهمتر آنکه شیخ طوسی دلالت هیچ یک از آیات را بر حجیت خبر واحد نپذیرفته و استدلال به آیه نَبَأ (التبیان ، ج۹، ص۳۴۳ـ۳۴۴) و آیه نَفْر (التبیان ، ج۵، ص۳۲۲) را رد کرده و حتی به برخی آیات ، چون «لاَتَقْفُ م'الَیْسَ لَکَ بِه عِلْمٌ» (اسراء: ۳۶)، استناد کرده است تا نشان دهد که خبر واحد، مفید علم نیست و عمل بدان حجیتی ندارد (ج ۶، ص۴۷۷؛ قس عدة الاصول ، ج۱، ص۳۳۶ـ ۳۳۸ که در آنجا دلیل بر جواز عمل به خبر واحدی را که راویان موثق امامیه روایت کرده اند، اجماع دانسته است ). وی همچنین نسخ قرآن را با سنّت جایز دانسته است (التبیان ، ج۱، ص۳۹۸). وی استدلال قرآنی مخالفان خویش بر عدم جواز نسخ قرآن به سنّت ــ مثلاً استدلال به آیه «قُلْ م'ایَکُونُ لی أَنْ اُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْق'اءِ نَفْسی » (یونس : ۱۵) ــ را با ادله خویش رد کرده است (التبیان ، ج۵، ص۳۵۰ـ۳۵۱). وی در موضوع تجرّی ، عزم بر فسق را فسق دانسته و به آیه ۱۹ سوره نور(نور: ۱۹) استناد کرده ، زیرا در این آیه خداوند به دوستدار شیوع فحشا وعده عذاب داده است (التبیان ، ج۷، ص۴۱۹).
منازعات کلامی در عصر شیخ طوسی ، به التبیان صبغه کلامی خاصی بخشیده است تا آنجا که شاید بتوان همچون طباطبائی (طباطبائی ، ص۵۰ـ۵۱)، آن را تفسیر کلامی خواند. پیش از این اثر، تفاسیر کلامی مختصر یا مبسوطی نوشته شده بود، از قبیل حقائق التأویل سیدرضی ، دو کتاب متشابه القرآن و تنزیه القرآن عن المطاعن قاضی عبدالجبّار معتزلی و مکتوبات تفسیری چندی از ابوالقاسم بلخی ، ابوعلی جبّائی ، علی بن عیسی رمّانی و ابومسلم محمد بن بحر اصفهانی . همچنین استدلال پیروان هریک از فِرَق کلامی به آیات متشابه قرآن ، تفسیر را عرصه جدلهای ایشان در توجیه عقاید خویش ساخته بود. شیخ طوسی با اشاره به فراوانی و گستردگی این مباحث کلامی و نیز اسامی پارهای از متکلمان یاد شده در مقدمه التبیان (التبیان، ج۱، ص۱ـ۲) وعده میدهد که راجع به متشابهات قرآن سخن بگوید و مطاعن ملحدان و مبطلانی چون مجبّره و مشبّهه و مجسّمه را پاسخ دهد. از سوی دیگر همواره در تفسیر خود «نظر» و تحقیق در دین را واجب ، و تقلید در این امر را باطل میشمارد (التبیان، ج۴، ص۳۹ـ۴۰؛التبیان، ج۷، ص۱۶؛التبیان، ج۹، ص۱۹۲؛التبیان، ج۱۰، ص۶۹) و بر حسن و صحت مجادله در این امور دلایل و شواهدی از قرآن کریم اقامه میکند (التبیان، ج۴، ص۱۹۲؛التبیان، ج۷، ص۲۷؛التبیان، ج۸ ، ص۲۱۴). بر این اساس ، انبوهی از ردّیهها بر عقاید و آرای تناسخیه ، حشویه ، خوارج ، غلات ، مجبّره ، مجسّمه ، مرجئه ، مشبّهه و معتزله در التبیان آمده (آل یاسین ، ج۲، ص۳۸)، اما مفسر تنها در موارد معدودی در مقام محاجّه کلامی با یهود و نصارا بر آمده است (التبیان، ج۱، ص۴۲۷؛التبیان، ج۱، ص۴۸۷؛التبیان، ج۲، ص۴۷۲؛التبیان، ج۳، ص۴۹۷).
شیخ طوسی در آن دسته از مباحث کلامی که شیعه رأی خاص دارد، با بهره گیری از آیات و روایات و شواهد عقلی به اثبات آن رأی پرداخته است ؛ فی المثل در مبحث امامت ، امام را معصوم (التبیان، ج۱، ص۴۴۹؛التبیان، ج۳، ص۲۳۶؛التبیان، ج۸، ص۳۳۹ـ۳۴۰) و منصوص (التبیان، ج۵، ص۴۸ـ۴۹) و علی علیه السلام را جانشین بلافصل پیامبراکرم دانسته است (التبیان، ج۳، ص۵۵۹؛ التبیان، ج۱، ص۴۴۸ـ۴۴۹؛التبیان، ج۶، ص۴۱۷). همچنین تقیه را در صورت خوف جانی واجب شمرده (التبیان، ج۲، ص۴۳۵) و استدلال جبّائی بر نفی آن را رد کرده (التبیان، ج۴، ص۱۶۵) و نیز در مواضع گوناگون ، شفاعت پیامبر را در حق مؤمنان اثبات کرده است (التبیان، ج۱، ص۲۱۳؛التبیان، ج۹، ص۳۷).
بخش زیادی از ردّیههای کلامی شیخ طوسی در التبیان به مجبّره و آرای عمومی اشاعره اختصاص دارد که در اغلب آنها با معتزله همراهی میکند. وی انتساب ضلالت و کفر و هدایت و ایمان را به خداوند (التبیان، ج۵، ص۹۶؛التبیان، ج۸ ، ص۴۰۷؛التبیان، ج۹، ص۳۹۸) مردود، و رؤیت خداوند را در دنیا و آخرت ناممکن میداند (التبیان، ج۴، ص۵۳۶). همچنین بر ضد آرایی چون تکلیف مالایطاق (التبیان، ج۲، ص۱۲۵ـ۱۲۶؛ التبیان، ج۲، ص۲۵۷؛التبیان، ج۳، ص۱۷۷،التبیان، ج۷، ص۳۷۹؛التبیان، ج۷، ص۳۹۴؛التبیان، ج۱۰، ص۱۸۴ـ۱۸۵)، خلق همه افعال و معاصی بندگان (التبیان، ج۴، ص۱۴۱؛التبیان، ج۶، ص۲۳۷؛ التبیان، ج۶، ص۴۷۸؛التبیان، ج۸، ص۵۱۳)، تعذیب اطفال به سبب گناه پدر و مادر (التبیان،ج ۳، ص۶۶؛التبیان، ج۶، ص۲۲۸؛ التبیان، ج۶، ص۴۵۸؛التبیان، ج۹، ص۱۰)، همراهی استطاعت با فعل (التبیان، ج۲، ص۱۲۰؛التبیان، ج۲، ص۵۳۸؛التبیان، ج۱۰، ص۱۶؛التبیان، ج۱۰، ص۲۷۱) و عدم اشتمال نعمت خداوند بر کافران (التبیان، ج۱، ص۳۰؛التبیان، ج۲، ص۱۹۰؛التبیان، ج۶، ص۴۱۵؛التبیان، ج۷، ص۲۸۵) می آورد. شاید مهمترین موافقت وی با معتزله در موضوع خلق قرآن و حدوث کلام اللّه باشد. وی در مواضع متعدد (التبیان، ج۱، ص۳۹۹؛التبیان، ج۱، ص۴۳۲ـ۴۳۳؛التبیان، ج۳، ص۳۹۴؛التبیان، ج۴، ص۲۴۸؛التبیان، ج۴، ص۴۲۳؛التبیان، ج۶، ص۹۲؛التبیان، ج۶، ص۳۲۰؛التبیان، ج۷، ص۲۲۸؛التبیان، ج۷، ص۲۵۵؛التبیان، ج۹، ص۱۷۸، ۱۸۰) رأی حنابله و اشاعره حاکی از قِدَم قرآن را مردود میشمارد و در اینباره به ظاهر برخی آیات قرآن استناد میکند. با اینهمه ، برخی از آرای معتزله را نیز نقد میکند؛ فی المثل مرتکب کبیره را در منزلت بین المنزلتین نمیداند (التبیان، ج۸، ص۳۸۸) و احباط اعمال را رد میکند (التبیان، ج۲، ص۴۸۰؛التبیان، ج۹، ص۴۴؛التبیان، ج۹، ص۳۴۱؛التبیان، ج۱۰، ص۳۹۴ـ ۳۹۵). وی برخلاف معتزله عارض شدن سهو و فراموشی بر انبیا را در محدوده ادای وظیفه و رسالت نبوی ایشان جایز نمیشمارد؛ اما به سبب اوصاف بشری پیامبران ، سهو و نسیان ایشان را در غیر این محدوده ــ مادام که به اختلالی در کمال عقلانیشان نینجامد ــ جایز میشمارد (التبیان،ج ۴، ص۱۶۵ـ۱۶۶؛ فاضل ، ج۳، ص۵۴۲ ـ۵۶۴؛ حکیم ، ص۲۳۳ـ۳۰۹).
از تفسیر التبیان دو منتخب بر جای مانده است . نخستین آنها را ابن ادریس حلّی (۵۴۳ـ ۵۹۸) تهیه کرده و المنتخب من تفسیرالقرآن و النّکت المستخرجة من کتاب التّبیان نامیده است . این کتاب را «مختصرالتبیان » یا «منتخب التبیان » نیز نامیدهاند (آقابزرگ طهرانی ، ج۲۰، ص۱۸۴؛ ابن ادریس حلّی ، ج۱، مقدمه رجائی ، ص۱۱). شهید ثانی و شیخ حرّعاملی ، کتاب دیگری با عنوان التعلیقات علی التبیان به ابن ادریس نسبت دادهاند و آن را حواشی و ایرادات ابن ادریس بر تفسیر التبیان دانستهاند (حرّعاملی ، قسم ۲، ص۲۴۴؛ آقابزرگ طهرانی ، ج۴، ص۲۲۵). این انتساب صحیح نیست ، زیرا هر دو کتاب یکی است و مراد از «تعلیقات » اشکالات و ایرادات نیست ، بلکه معنای لغوی آن ، یعنی مسائل مرتبط با تفسیر التبیان ، است ( آقابزرگ طهرانی ، ج۲۰، ص۱۸۵). ابن ادریس آغاز و پایان هر بخش کتاب المنتخب را «تعلیق » نامیده است (التبیان، ج۱، ص۱۴۰ـ۱۴۱؛التبیان، ج۱، ص۲۳۰ـ۲۳۱؛التبیان، ج۱، ص۳۳۰ـ۳۳۱). وی با آنکه نخستین کسی است که با بسیاری از آرای فقهی و اصولی شیخ طوسی مخالفت کرده ، در این کتاب با هیچ یک از آرای تفسیری وی مخالفت نکرده است (بحرالعلوم ، ج۳، ص۲۲۹). منتخب دیگر تفسیر التبیان را ابوعبداللّه محمد بن هارون معروف به ابن کال (متوفی ۵۹۷) با عنوان مختصرالتبیان تهیه کرده است (حرّعاملی ، قسم ۲، ص۳۱۱؛ آقابزرگ طهرانی ، ج۴، ص۲۴۵).
التبیان فی تفسیرالقرآن نخستین بار به همت میرزاعلی آقا شیرازی و مساعدت فقیه معاصر، مرحوم سیدمحمدحجّت کوه کمری (متوفی ۱۳۷۲)، در قطع رحلی و در دو مجلد بین سالهای ۱۳۶۲ و ۱۳۶۵ (۱۳۲۲ـ۱۳۲۵ ش ) در تهران چاپ سنگی شد، سپس به تصحیح احمدحبیب قصیرعاملی و مقدمه آقابزرگ طهرانی میان سالهای ۱۳۷۶ و ۱۳۸۲ در ده مجلد در نجف منتشر شد (ایرانی قمی ،ص ۳۹ـ۴۰). این چاپ ، که بارها در جاهای مختلف افست شده است ، فهرستهای مفیدی چون فهرست احادیث ، ردّیههای کلامی ، آیات ، مَثلها و مباحث لغوی دارد. این تفسیر به همت مؤسسه النشرالاسلامی تصحیح شده است که جلد نخست آن علاوه بر مقدمة آقابزرگ طهرانی ، دارای «تاریخچهای از تفسیر قرآن نزد شیعه » به قلم جعفر سبحانی است (التبیان، ج۱، ص۹۷ـ۲۵۳).
فهرست منابع :
(۱) قرآن ؛
(۲) آقابزرگ طهرانی ، الذریعه؛
(۳) محمدحسن آل یاسین ، «منهج الطوسی فی تفسیرالقرآن »، در یادنامه شیخ الطائفه ابوجعفر محمد بن حسن طوسی ، مشهد۱۳۵۰ش ؛
(۴) مرتضی آیت اللّه زاده شیرازی ، «عرضٌ لاتجّاه اللّغوی فی تفسیر التّبیان »، در یادنامه شیخ الطائفه ابوجعفر محمد بن حسن طوسی ؛
(۵) ابن ادریس حلّی ، المنتخب من تفسیر القرآن و النّکت المستخرجه من کتاب التبّیان ، چاپ مهدی رجائی ، قم ۱۴۰۹؛
(۶) سعیداحمد اکبرآبادی ، «الشیخ الطوسی ومنهجه فی تفسیر القرآن »، در یادنامه شیخ الطائفه ابوجعفرمحمد بن حسن طوسی ؛
(۷) اکبر ایرانی قمی ، روش شیخ طوسی در تفسیر تبیان ، تهران ۱۳۷۱ ش ؛
(۸) محمدمهدی بن مرتضی بحرالعلوم ، رجال السیدبحرالعلوم : المعروف بالفوائد الرّجالیّه ، چاپ محمدصادق بحرالعلوم و حسین بحرالعلوم ، تهران ۱۳۶۳ش ؛
(۹) خُضَیِّر جعفر، الشّیخ الطّوسی مفسّراً ، قم ۱۳۷۸ش ؛
(۱۰) محمد بن حسن حرّعاملی ، امل الامل ، چاپ احمد حسینی ، قم ۱۳۶۲ش ؛
(۱۱) حسن عیسی حکیم ، الشیخ الطوسی ابوجعفرمحمد بن الحسن : ۳۸۵ـ۴۶۰ه ، نجف ۱۳۹۵/۱۹۷۵؛
(۱۲) ابوالقاسم خوئی ، البیان فی تفسیرالقرآن ، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۷؛
(۱۳) محمد بن بهادر زرکشی ، البرهان فی علوم القرآن ، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم ، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸؛
(۱۴) حسن صدر، تأسیس الشّیعة لعلوم الاسلام ، ( بغداد ۱۳۷۰ ) ، چاپ افست تهران ؛
(۱۵) محمدحسین طباطبائی ، قرآن در اسلام ، تهران ۱۳۵۰ش ؛
(۱۶) طبرسی ، تفسیر مجمع البیان ؛
(۱۷) طبری ، جامع ؛
(۱۸) محمد بن حسن طوسی ، التبیان فی تفسیرالقرآن ، چاپ احمدحبیب قصیر عاملی ، بیروت ؛
(۱۹) محمد بن حسن طوسی ، التبیان فی تفسیرالقرآن ، چاپ احمدحبیب قصیر عاملی ، قم ۱۴۱۳ـ ؛
(۲۰) محمد بن حسن طوسی ، عدّة الاصول ، چاپ محمدمهدی نجف ، قم ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۲۱)محمد بن حسن طوسی ، الفهرست ، چاپ الویس اسپرنگر، هندوستان ۱۲۷۱/۱۸۵۳، به کوشش محمود رامیار، چاپ افست مشهد ۱۳۵۱ش ؛
(۲۲) محمدرضا غیاثی کرمانی ، بررسی آراء و نظرات تفسیری ابومسلم اصفهانی ، قم ۱۳۷۴ش ؛
(۲۳) محمود فاضل ، «مقدمهای بر آراء و نظریات کلامی شیخ طوسی در تفسیر تبیان »، در یادنامه شیخ الطائفه ابوجعفرمحمد بن حسن طوسی ، به کوشش محمد واعظ زاده خراسانی ، مشهد ۱۳۵۴ش .