• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ام سلمه خام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



امّ سلمه هند (ام‌المؤمنین) دختر أبی أمیه (حذیفة) بن مغیرة بن عبدالله بن عمر بن مخزوم می باشد.



پدر امّ سلمه از بخشندگان عرب معروف به زادالراکب [۱]     و مادرش عاتکه دختر عامر بن ربیعة بن مالک است [۲]     که برخی به اشتباه او را عاتکه دختر عبدالمطلب دانسته‌اند.[۳]    


وی پیش از هجرت در خانواده‌ای شریف در مکه متولد شد [۴]    ؛ اما زمان ولادتش به طور دقیق مشخص نیست. با توجه به تاریخ وفات و طول عمرش می‌توان حدس زد که ۲۰ سال و اندی پیش از هجرت به دنیا آمده است.


در نوجوانی به ازدواج ابوسلمه عبدالله بن عبدالاسد مخزومی درآمد. با ظهور اسلام به همراه همسرش به دین اسلام گروید، در حالی که برادرش عبدالله بن ابی امیه و پسر عمویش ابوجهل از دشمنان سرسخت پیامبر بودند.[۵]    


بر اثر آزار مشرکان و اقوام خویش، به همراه شوهرش در سال پنجم بعثت با گروهی از مسلمانان عازم حبشه گردید.[۶]     با انتشار خبر خودداری قریش از اذیت و آزار مسلمانان، با همسرش از حبشه به مکه بازگشت؛ ولی چون خبر دروغ بود، برای رهایی از فشار مشرکان، به حبشه بازگشت.[۷]    


سرانجام در سال سیزدهم بعثت به همراه همسرش تصمیم گرفتند به یثرب هجرت کنند؛ امّا بنی‌مخزوم مانع مهاجرت امّ‌سلمه و سلمه، تنها فرزندش که در حبشه متولد شده بود، شدند و نهایتاً ابوسلمه به تنهایی راه یثرب را در پیش گرفت. ام سلمه پس از چندی دوری از شوهر، در نهایت با رضایت بنی‌مخزوم به اتفاق فرزندش سلمه و با همراهی عثمان بن طلحه از بنی‌عبدالدار عازم یثرب شد.[۸]     می‌گویند: او اولین زن هودج نشینی است که به یثرب مهاجرت کرد.[۹]    


ابوسلمه با جراحتی که در جنگ احد برداشت در هشتم جمادی‌الآخر سال چهارم هجری [۱۰]     و به قولی در سال دوم بعد از نبرد بدر [۱۱]     به شهادت رسید.[۱۲]     ام سلمه از او دو پسر و دو دختر داشت: سلمه، عمر (عمرو)[۱۳]    ، درّه (رقیه [۱۴]    ) و زینب [۱۵]    .


امّ سلمه قصد کرده بود بعد از شوهرش دیگر ازدواج نکند تا در بهشت با ابوسلمه باشد؛ ولی ابوسلمه او را از این قصد بازداشت و از خدا خواست مردی بهتر از خودش نصیب امّ سلمه گرداند.[۱۶]     ابتدا ابوبکر و سپس عمر به خواستگاری وی رفتند؛ ولی وی نپذیرفت تا اینکه پیامبر(صلی الله علیه وآله)او را خواستگاری کرد و وی پذیرفت. امّ سلمه با جهیزیه [۱۷]     و مهر اندک،[۱۸]     در شوال سال چهارم [۱۹]     یا دوم هجرت [۲۰]     به عقد آن حضرت درآمد. وی زنی زیبا روی بود و گاه مورد رشک و حسادت و طعن و تمسخر دیگر همسران پیامبر(صلی الله علیه وآله)قرار می‌گرفت.[۲۱]     او را بعد از خدیجه برترین همسر پیامبر دانسته‌اند.[۲۲]    



آمده است که به رسم عقد اخوت پیامبر او و صفیّه (دیگر همسر رسول خدا) را هم‌پیمان کردند.[۲۳]     نوشته‌اند که مراسم عروسی حضرت فاطمه(علیها السلام) در خانه امّ سلمه برپا شد.[۲۴]     این خبر، احتمال ازدواج پیامبر را با امّ سلمه در سال دوم هجری قوت می‌بخشد.


امّ سلمه در غزوات مریسیع، خیبر، حدیبیه، فتح مکه، حنین [۲۵]    ، طائف [۲۶]    ، تبوک [۲۷]     و نیز حجة الوداع [۲۸]     همراه پیامبر بود. او عقلی رسا و رأیی صائب داشت [۲۹]     و مورد احترام و محبت پیامبر بود.


۹.۱ - غزوه حدیبیه

در غزوه حدیبیه که همراهان پیامبر از سر تراشیدن و قربانی خودداری می‌کردند طرف مشورت پیامبر قرار گرفت و پیشنهاد او مبنی بر اینکه پیامبر بدون توجه به مسلمانان شخصاً به سر تراشیدن و قربانی اقدام کند مؤثر واقع شد و مسلمانان بعد از حضرت سر تراشیدند و قربانی کردند.[۳۰]    


پیامبر بیش از دیگر زنان خود، به امّ سلمه توجه داشت. طبق منابع، پیامبر فهرست اسامی اهل بهشت و جهنم [۳۱]     و نوشته‌ای برای خلیفه برحق پس از خود [۳۲]     و مقداری تربت کربلا [۳۳]     به امّ سلمه سپرده بودند.


گفته شد پیامبر بیش از دیگر زنان خود، به امّ سلمه توجه داشت. او نیز پس از رحلت ایشان همچنان وفادار ماند و در حوادث حساس و هنگام لزوم، از خاندان پیامبر دفاع می‌کرد و همواره با نقل احادیثی از پیامبر ولایت علی(علیه السلام) و منزلت او را نزد پیامبر به یاد مسلمانان می‌آورد.[۳۴]    

۱۱.۱ - غضب فدک

می‌گویند: در ماجرای غصب فدک که صحابه و بزرگان قوم، همه سکوت اختیار کرده بودند او شجاعانه در برابر خلیفه نخست ایستاد و از فاطمه(علیها السلام)دفاع کرد، چنان‌که در پی آن خلیفه در آن سال مقرری او را قطع کرد.[۳۵]    

۱۱.۲ - حمایت از اهل بیت

در طول ۲۵ سال خلافت خلفای سه‌گانه او به حمایت اهل بیت(علیهم السلام) می‌پرداخت و درگاه لزوم خلفا را موعظه می‌کرد. در همین راستا خلیفه سوم را از مخالفت با سنت پیامبر(صلی الله علیه وآله) پرهیز داد.[۳۶]     در جریان مخالفتهای عمار با خلیفه سوم، جانب عمار را گرفت و خلیفه سوم را نکوهش کرد.[۳۷]     در دوران خلافت علی(علیه السلام) از حضرت حمایت کرد. او ضمن ردّ درخواست طلحه و زبیر برای شرکت در خونخواهی عثمان [۳۸]     کوشید با یادآوری سخن پیامبر(صلی الله علیه وآله)در این خصوص که علی(علیه السلام) ولیّ هر مؤمن و مؤمنه‌ای است و عایشه نیز آن را تصدیق کرد عایشه را از رفتن به جانب بصره باز دارد.[۳۹]    
چون در این کار موفق نشد، برای گروهی از انصار و مهاجران سخنرانی کرد و در آن ضمن حمایت از علی(علیه السلام)موقعیت و مرتبه او را در جامعه اسلامی و نزد پیامبر(صلی الله علیه وآله)یادآور شد و گروه فراوانی را از همراهی سپاه جمل منصرف کرد.[۴۰]    

۱۱.۳ - جمل

با حرکت سپاه جمل از مکه، نامه‌ای به علی(علیه السلام)نگاشت و او را از حرکت سپاه آگاه کرد و ضمن اعلام آمادگی برای همراهی علی(علیه السلام)پسرش عمر را برای یاری او فرستاد.[۴۱]    

۱۱.۴ - اعتراض به حفصه

زمانی که حفصه همسر پیامبر(صلی الله علیه وآله) از ابتلای علی(علیه السلام) به اصحاب جمل اظهار خشنودی و مجلس شادی برپا کرد، ام سلمه بدان مجلس درآمد و معترضانه این عمل را تقبیح کرد.[۴۲]    

۱۱.۵ - مقابله با لعن حضرت علی(ع)

امّ سلمه در عهد معاویه نیز از حمایت علی(علیه السلام)دست نکشید. درمقابل لعن علی(علیه السلام) و دوستدارانش ایستاد و در نامه‌ای به معاویه شهادت داد که خدا و پیامبر(صلی الله علیه وآله) دوستدار علی هستند و لعن علی و دوستدارانش لعن خدا و پیامبر اوست.[۴۳]     امّ سلمه رخداد دلخراش کربلا را نیز شاهد بود و در شهادت امام حسین(علیه السلام) عزادار شد.[۴۴]    


وی مورد عنایت و توجه امامان(علیهم السلام) بود. حضرت علی(علیه السلام) آنگاه که از مدینه به قصد کوفه حرکت کرد، نوشته‌ها و وصایای خود را نزد وی نهاد و امام حسن(علیه السلام)که به مدینه بازگشت آنها را تحویل گرفت.[۴۵]     امام حسین(علیه السلام) نیز وصایای خود را نزد او نهاد که بعد از بازگشت امام سجاد(علیه السلام)به مدینه به آن حضرت تحویل داد.[۴۶]    



امّ سلمه از راویان حدیث است و بیش از ۳۷۸ حدیث روایت کرده است.[۴۷]     او عمدتاً از شخص پیامبر(صلی الله علیه وآله) یا از طریق فاطمه(علیها السلام)دختر پیامبر(صلی الله علیه وآله)یا ابوسلمه نقل حدیث کرده است.[۴۸]     از جمله راویان او اسامة بن زید، أسود بن یزید نخعی و حبیب بن ابی ثابت هستند.[۴۹]    
حدیث کساء [۵۰]    ، حدیث «عليٌّ مع القرآن (الحقّ) والقرآن (الحقّ) مع عليٌّ ...»
و حدیث «من كنت مولاه فهذا علىٌّ مولاه ...»
از احادیث متواتری هستند که امّ سلمه نیز نقل کرده است.


وی در ۸۴ سالگی در مدینه درگذشت.[۵۱]     سال وفات او را به اختلاف ۵۹[۵۲]     تا ۶۳ هجری [۵۳]     دانسته‌اند. ابوهریره [۵۴]     یا عبدالله بن عبدالله بن ابی امیه [۵۵]     یا ولید بن عتبه [۵۶]     بر او نماز گزارد و در قبرستان بقیع دفن شد.[۵۷]    




۱۵.۱ - هجرت زنان

بنا به روایت مجاهد روزی امّ سلمه به پیامبر(صلی الله علیه وآله) گفت: چرا درباره هجرت زنان آیه‌ای نازل نشده است؟ در پاسخ او این آیه فرود آمد: خداوند عمل هیچ عمل کننده‌ای خواه مرد یا زن را تباه نمی‌کند و کسانی که در راه خدا هجرت کرده، آزار دیده‌اند و جنگیده و کشته شده‌اند بدیهایشان را می‌زداید و آنان را در بهشت جاودان جای می‌دهد [۵۸]    :«فَاستَجابَ لَهُم رَبُّهُم اَنّى لا اُضيعُ عَمَلَ عـمِل مِنكُم مِن ذَكَر اَو اُنثى بَعضُكُم مِن بَعض فَالَّذينَ هاجَروا واُخرِجوامِن دِيـرِهِم و اوذوا فى سَبيلى وقـتَلوا و قُتِلوا لاَكَفِّرَنَّ عَنهُم سَيِّـاتِهِم ولاَدخِلَنَّهُم جَنّـت تَجرى مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ ثَوابـًا مِن عِندِ اللّهِ واللّهُ عِندَهُ حُسنُ‌الثَّواب» (آل‌عمران:۱۹۵)


۱۵.۲ - پاداش برای مومنان زن ومرد

در روایات متعددی آمده است که امّ‌سلمه به رسول‌خدا(صلی الله علیه وآله) گفت: چرا در قرآن از مردان یاد شده و از زنان یاد نشده است؟ در پاسخ وی فرشته وحی این آیه را بر پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرود آورد: خداوند برای مسلمانان مؤمن، فروتنِ فرمانبردار، راستگو، شکیبا، خداترس، صدقه دهنده، روزه‌دار، پاکدامن و آنان که بسیار به‌یاد خدایند، مرد باشند یا زن آمرزش و پاداش بزرگ آماده ساخته است [۵۹]    : «اِنَّ المُسلِمينَ والمُسلِمـتِ والمُؤمِنينَ والمُؤمِنـتِ والقـنِتينَ والقـنِتـتِ والصّـدِقينَ والصّـدِقـتِ والصّـبِرينَ والصّـبِرتِ والخـشِعينَ والخـشِعـتِ والمُتَصَدِّقينَ والمُتَصَدِّقـتِ والصـّـئِمينَ والصـّـئِمـتِ والحـفِظينَ فُروجَهُم والحـفِظـتِ والذّاكِرينَ اللّهَ كَثيرًا والذّاكِرتِ اَعَدَّ اللّهُ لَهُم مَغفِرَةً و اَجرًا عَظيمـا» (احزاب:۳۵) برخی گفته‌اند: این اولین آیه‌ای است که درباره زنان فرود آمده و از آنان به خوبی یاد شده است.[۶۰]    

۱۵.۳ - نهی از تمسخر

روزی امّ سلمه جامه‌ای پوشید که بر روی آن شالی بسته بود و سرِ شال از پشت آویزان بود و بر زمین کشیده می‌شد. دو تن از همسران پیامبر او را مسخره کردند. آیه ۱۱ حجرات(حجرات:۱۱) در این باره نازل شد: «يـاَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا لا يَسخَر قَومٌ مِن قَوم عَسى اَن يَكونوا خَيرًا مِنهُم ولا نِساءٌ مِن نِساء عَسى اَن يَكُنَّ خَيرًا مِنهُنَّ ولا تَلمِزُوا اَنفُسَكُم ولا تَنابَزُوا بِالاَلقـبِ بِئسَ الاِسمُ الفُسوقُ بَعدَ الايمـنِ ومَن لَم يَتُب فَاُولـئِكَ هُمُ الظّــلِمون = اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، نبايد قومى قوم ديگر را ريشخند كند. شايد آنان از اينان بهتر باشند و نبايد زنانى زنان ] ديگر] را ] ريشخند كنند [شايد آنها از اينها بهتر باشند و از يكديگر عيب مگيريد و به همديگر لقبهاى زشت مدهيد، چه ناپسنديده است نام زشت پس از ايمان و آنان كه توبه نكردند، همان ستمكارند».[۶۱]    

۱۵.۴ - اختصاص جهاد به مردان

در پی پرسش امّ سلمه از پیامبر(صلی الله علیه وآله) که چرا جهاد به مردان اختصاص دارد و میراث زنان نصف سهم مردان است آیه ۳۲ سوره نساء(نساء:۳۲) نازل شد [۶۲]    : «ولا تَتَمَنَّوا ما فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعضَكُم عَلى بَعض لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكتَسَبوا ولِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكتَسَبنَ وسـَلوا اللّهَ مِن فَضلِهِ اِنَّ اللّهَ كانَ بِكُلِّ شَىء عَليما = زنهار آنچه را خداوند به [۶۳]     آن بعضى از شما را بر بعضى [۶۴]     برترى داده، آرزو مكنيد. براى مردان از آنچه اختیار     كسب كرده‌اند، بهره‌اى است و براى زنان [۶۶]     از آنچه اختیار     كسب كرده‌اند بهره‌اى است و از فضل خدا درخواست كنيد، كه خدا به هر چيزى داناست».



۱۵.۵ - زیاده خواهی زنان پیامبر(ص)

همسران پیامبر(صلی الله علیه وآله) پس از سپری شدن چند غزوه، از پیامبر خواستند که بر نفقه آنان بیفزاید و هریک از آنان از آن حضرت چیزی خواستند. امّ‌سلمه نیز درخواست کرد تا پرده‌ای خط‌دار برایش تهیه گردد.[۶۸]     پیامبر(صلی الله علیه وآله) ناراحت شد و از پاسخ به این خواستها سر باز زد و به مدت یک ماه از آنان کناره گرفت تا اینکه آیات ۲۸ ـ ۲۹ احزاب(احزاب:۲۸ ـ ۲۹) نازل شد و خداوند با لحن قاطع به زنان پیامبر هشدار داد که اگر زندگی پرزرق و برق دنیا را می‌خواهید، می‌توانید از پیامبر(صلی الله علیه وآله) جدا شوید و اگر به خدا و رسول او و روز جزا دل بسته‌اید و به زندگی ساده و افتخارآمیز پیامبر قانع هستید، بمانید [۶۹]    :«يـاَيُّهَا النَّبىُّ قُل لاِزوجِكَ اِن كُنتُنَّ تُرِدنَ الحَيوةَ الدُّنيا وزينَتَها فَتَعالَينَ اُمَتِّعكُنَّ واُسَرِّحكُنَّ سَراحـًا جَميلا و اِن كُنتُنَّ تُرِدنَ اللّهَ و رَسولَهُ والدّارَ الأخِرَةَ فَاِنَّ اللّهَ اَعَدَّ لِلمُحسِنـتِ مِنكُنَّ اَجرًا عَظيمـا»
بنا به روایتی امّ سلمه اولین کسی بود که برخاست و خدا و پیامبرش را بر مال دنیا ترجیح داد.[۷۰]     در این جریان هنگامی که عمر همسران آن حضرت را سرزنش کرد. امّ سلمه عمر را از وارد شدن به حوزه خصوصی زندگی پیامبر برحذر داشت.[۷۱]     گویند: آیات ۱۰۲(توبه:۱۰۲)[۷۲]     و ۱۱۸(توبه: ۱۱۸)[۷۳]     توبه و ۳۳[۷۴]     احزاب(احزاب:۳۳) در خانه ام‌سلمه بر پیامبر(صلی الله علیه وآله)نازل شد.

[۷۵]    . الاستیعاب، ج ۴، ص ۴۹۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۲۰۲.
[۷۶]    . الاصابه، ج ۸ ، ص ۴۰۴؛ الطبقات، ج ۸ ، ص ۶۹ .
[۷۷]    . مناقب، ج ۱، ص ۲۰۷؛ سفینة‌البحار، ج۴، ص۲۲۷.
[۷۸]    . سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۲۰۲.
[۷۹]    . المعارف، ص ۱۳۶؛ الاستیعاب، ج ۴، ص ۴۹۳.
[۸۰]    . السیرة‌النبویه، ج ۱، ص ۳۲۶.
[۸۱]    . الطبقات الکبری، ج ۸ ، ص ۶۹ ؛ السیرة‌النبویه، ج ۱، ص ۳۶۶.
[۸۲]    . الاصابه، ج ۸ ، ص ۴۰۴ ـ ۴۰۵.
[۸۳]    . الاستیعاب، ج ۴، ص ۴۹۳.
[۸۴]    . اسدالغابه، ج ۳، ص ۲۹۶؛ الطبقات، ج ۸ ، ص ۶۹ .
[۸۵]    . اسدالغابه، ج ۳، ص ۲۹۷.
[۸۶]    . الطبقات، ج ۸ ، ص ۶۹ .
[۸۷]    . البدء والتاریخ، ج ۵ ، ص ۱۳.
[۸۸]    . السیرة‌النبویه، ج ۴، ص ۶۴۵ .
[۸۹]    . الاصابه، ج ۸ ، ص ۴۰۴.
[۹۰]    . الطبقات، ج ۸ ، ص ۷۰.
[۹۱]    . الطبقات، ج ۸ ، ص ۷۱.
[۹۲]    . اعلام النساء، ج ۵ ، ص ۲۲۲.
[۹۳]    . الطبقات، ج ۸ ، ص ۶۹ .
[۹۴]    . مناقب، ج ۱، ص ۲۰۷.
[۹۵]    . سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۲۰۹.
[۹۶]    . الخصال، ج ۲، ص ۴۱۹.
[۹۷]    . مناقب آل‌ابی‌طالب، ج ۲، ص ۲۱۱.
[۹۸]    . بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۹۵.
[۹۹]    . المغازی، ج ۲، ص ۴۶۷.
[۱۰۰]    . المغازی، ج ۳، ص ۹۲۶.
[۱۰۱]    . المغازی، ج ۳، ص ۱۰۳۶.
[۱۰۲]    . المغازی، ج ۳، ص ۱۰۹۰.
[۱۰۳]    . الاصابه، ج ۸ ، ص ۴۰۶.
[۱۰۴]    . المغازی، ج ۲، ص ۶۱۳ ؛ اعلام النساء، ج ۵ ، ص ۲۲۳ ـ ۲۲۴.
[۱۰۵]    . بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۱۲۶.
[۱۰۶]    . بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۲۲۴.
[۱۰۷]    . سفینة‌البحار، ج ۴، ص ۲۳۱.
[۱۰۸]    . بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۲۲۲.
[۱۰۹]    . سفینة‌البحار، ج ۴، ص ۲۲۹ ـ ۲۳۰.
[۱۱۰]    . اعلام النساء، ص ۲۲۴.
[۱۱۱]    . الامامة والسیاسه، ج ۱، ص ۵۱ .
[۱۱۲]    . الجمل، ص ۲۳۳.
[۱۱۳]    . الفتوح، ج ۲، ص ۴۵۴ ـ ۴۵۵.
[۱۱۴]    . الجمل، ص ۲۳۷ ـ ۲۳۸.
[۱۱۵]    . تاریخ طبری، ج ۳، ص ۸ .
[۱۱۶]    . الجمل، ص ۲۷۶ ـ ۲۷۷.
[۱۱۷]    . العقد الفرید، ج ۴، ص ۳۳۵.
[۱۱۸]    . سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۲۰۲ ؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۲۰۷؛ المستدرک، ج ۴، ص ۲۰.
[۱۱۹]    . الکافی، ج ۱، ص ۳۵۴.
[۱۲۰]    . الکافی، ج ۱، ص ۳۶۰.
[۱۲۱]    . سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۲۱۰.
[۱۲۲]    . تهذیب الکمال، ج ۳۵، ص ۳۱۷.
[۱۲۳]    . تهذیب الکمال، ج ۳۵، ص ۳۱۷.
[۱۲۴]    . جامع البیان، مج ۱۲، ج ۲۲، ص ۱۰.
[۱۲۵]    . الطبقات، ج ۸ ، ص ۷۶.
[۱۲۶]    . انساب الاشراف، ج ۲، ص ۶۶ .
[۱۲۷]    . الاصابه، ج ۸ ، ص ۴۰۷.
[۱۲۸]    . الطبقات، ج ۸ ، ص ۷۶.
[۱۲۹]    . المستدرک، ج ۴، ص ۱۹.
[۱۳۰]    . انساب الاشراف، ج ۲، ص ۶۶ .
[۱۳۱]    . تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۱۲۰.
[۱۳۲]    . جامع البیان، مج ۳، ج ۴، ص ۲۸۴؛ التبیان، ج ۳، ص ۸۹ ؛ زادالمسیر، ج ۱، ص ۵۳۰ .
[۱۳۳]    . تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۹، ص ۳۱۳۳؛ روض‌الجنان، ج ۱۵، ص ۴۲۱؛ نهج البیان، ج ۴، ص ۲۲۵.
[۱۳۴]    . تفسیر ماوردی، ج ۴، ص ۴۰۴.
[۱۳۵]    . اسباب‌النزول، ص ۳۳۴؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۲۰۲.
[۱۳۶]    . مجمع البیان، ج ۳، ص ۳، ۴۴۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۵ ، ص ۱۰۶.
[۱۳۷]    . تفسیر ماوردی، ج ۴، ص ۳۹۵.
[۱۳۸]    . تفسیر سمرقندی، ج ۳، ص ۴۸؛ مجمع‌البیان، ج ۸ ، ص ۵۵۴ .
[۱۳۹]    . تفسیر قمی، ج ۲، ص ۱۶۷؛ تفسیر ماوردی، ج ۴، ص ۳۹۵.
[۱۴۰]    . جامع‌البیان، مج ۱۱، ج ۲۱، ص ۱۸۸.
[۱۴۱]    . تفسیر قمی، ج۱، ص۳۰۳؛ البرهان، ج ۲، ص ۸۳۵ .
[۱۴۲]    . کشف‌الاسرار، ج۴، ص۲۲۷؛ البرهان، ج۲، ص ۷۹۱.
[۱۴۳]    . جامع‌البیان، مج ۱۲، ج ۲۲، ص ۱۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۴، ص ۱۱۹.
[۱۴۴]    . المنتظم، ج ۴، ص ۵۸ .



جعبه ابزار