انصاف
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
انصاف و مساوات از مباحث
علم اخلاق است و از بالاترین و والاترین کمالات و
فضائل اخلاقی و بهترین صفت و ویژگی یک جامعۀ انسانی مطلوب به حساب میآید که زمینهساز عدالت و برابری در تمامی ابعاد روابط اجتماعی بوده و در آموزههای اسلامی از آن به عنوان سیرۀ مستمر
پیشوایان معصوم (علیهمالسّلام) و افضل فضائل یاد شده است که بیانگر اهمیت و جایگاه خاص این صفت اخلاقی میباشد که اجرای آن ضامن آسایش و راحتی، فزونی
رزق و روزی، رسیدن به مقام مومن واقعی، انجام بهترین عمل، کسب عزت، رسیدن به مکارم اخلاق، دفع عذاب و جلب محبت سایرین خواهد بود؛ از اینرو از مهمترین فضائل و کمالات انسانی محسوب میشود. انصاف و مساوات که با عناوینی همچون «عدالت» و «
احسان»
نیز استعمال میشود یک صفت فراگیر بوده و در کنار وادار نمودن انسان به رعایت مساوات در قبال سایرین به رعایت انصاف در برابر
خداوند متعال با به جاآوردن
شکر الهی و اطاعت از فرامین آن حضرت و رعایت انصاف در قبال
نفس خویش با برتری دادن جنبۀ عقلانیّت و معنویّت بر
شهوت و مادیّت، دعوت مینماید که مراعات و پیروی از آن، ضمن فراهم نمودن آثار مذکور، انسان را به
آرامش دنیوی و
سعادت اُخروی نائل میآورد.
واژۀ «انصاف» ماخوذ از مادۀ «نصف» و به معنای «به نیمه رساندن» است؛ مثلاً آنجا که میگویند: «انصف الکوز» یعنی آب کوزه را به نیمه رساند.
همچنین به طور کنایی و مجازی در معنای «
عدل» و «احسان»
نیز به کار رفته است
و در مورد سایرین آنگاه که گفته میشود: «انصف فُلانٌ الناس مِن نفسِه»، انصاف در این جا در مقابل
تعصب و
حمیّت آمده و بدین معنا است که به نفع مردم از تعصبی که نسبت به خویش دارد.
انصاف یکی از مهمترین فضائل اخلاقی است که در تعریف آن گفتهاند: «انصاف به معنای عدالتورزی و اجرای قسط و اقرار به حقوق مردم و ادای آنهاست و اینکه هر خیری را برای خود میخواهیم، برای دیگران هم بخواهیم و هر زیان و ضرری که برای خود نمیپسندیم، برای دیگران هم نپسندیم».
در نتیجه انصاف از منظر اخلاقی به معنای مراعات برابری و مساوات در تمامی ابعاد اجتماعی میباشد.
صفت اخلاقی انصاف با توجه به گسترۀ مفهومی و مصداقی خود و همچنین ملازمه و ارتباط نزدیکی که با برخی از صفات اخلاقی دیگر دارد، با الفاظ گوناگونی استعمال میشود که آگاهی از آنان ضمن تشخیص معنای صحیح، شخص را از اشتباه و خطا مصون میدارد. برخی از مهمترین واژگان مرتبط با انصاف عبارتند از:
واژۀ «عدالت» به معنای «وضع کلّ شیءٍ فی موضعه؛ هر چیزی را در جایش قرار دادن» و یا «اعطاء کل ذی حق حقه؛ بخشیدن
حق هر صاحب حقی» و «رعایت قسط» میباشد که به جهت برخورداری از معنای قسط با صفت «انصاف» مرتبط است. البته باید توجه داشت که میان عدالت و انصاف تفاوت
نیز وجود دارد؛
ابوهلال عسکری در این رابطه مینویسد: «انصاف بیشتر به تقسیم برابر در امور حسی اشاره دارد و عدالت به معنای دادن حق و استحقاق هر شخص در امور حسی و غیر محسوس است؛ به عنوان مثال درباره کسی که
حد سرقت بر او جاری شده، میگویند در خصوص او عدالت جاری شده ولی از واژه انصاف درباره او سخن به میان نمیآید».
واژة «احسان» مصدر باب افعال از ریشه «حُسن» به معنی زیبایی و نیکویی میباشد و احسان
نیز به معنای نیکی کردن است که
رابطه کلیت و
جزئیت با «انصاف» دارد؛ زیرا انصاف نوعی احسان است؛ به این معنا که شخص منصف گاهی از کسی که در حقش
ظلم کرده میگذرد، زیرا دوست دارد که اگر خطایی کرد، از او بگذرند، پس خود
نیز اینگونه بوده و از خطای دیگران میگذرد. این نوع انصاف یعنی خود را با دیگران مساوات و یکسان قرار دادن و به فکر همنوعان بودن و لو اینکه دیگران چنین روش و منشی را نداشته باشند از نشانههای
ایمان دانسته شده؛ لذا
امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) در این رابطه میفرماید: «المؤمِنُ یُنصِفُ مَن لا یُنصِفُهُ؛
مومن [
حتّی
]
با کسی که نسبت به او انصاف به خرج نمیدهد، با انصاف عمل میکند». که این نشان از وجود انصاف و جود و احسان در روحیه مؤمنین دارد که حتی با وجود بیمهریهای دیگران، آنان را مورد احسان و
محبت خود قرار میدهند.
از منظر آموزهها و تعالیم اسلامی، انصاف با معنا و مفهومی که در مباحث فوقالذکر گذشت، بالاترین و والاترین کمالات و فضائل اخلاقی و بهترین صفت و ویژگی یک جامعۀ انسانی مطلوب به حساب میآید که زمینهساز عدالت و برابری در تمامی ابعاد روابط اجتماعی میباشد، به صورتی که اجرای آن ضامن احقاق حقوق تمامی افراد یک جامعه خواهد بود؛ از همینرو امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) انصاف را برترین فضائل دانسته
و میفرماید: «نِظامُ الدِّینِ خَصلَتانِ: انصافُکَ مِن نَفسِکَ و مُواساةُ اخوانِکَ؛
نظام و رشتۀ دین دو خصلت است: انصاف داشتن و همدردی و کمک نسبت به برادران
[
ایمانی
]
».
این در حالی است که
مکتب اسلام، ضمن توصیه و تاکید بر رعایت انصاف و مساوات در روابط اجتماعی، بر قطع ریشهها و عوامل بیانصافی
نیز تاکید دارد که این نشان از اهمیت و جایگاه ویژۀ انصاف در میان تعالیم اسلامی دارد؛ چنانکه امام علی (علیهالسلام) در نامهای خطاب به
مالک اشتر، دستور به قطع زمینههای بیانصافی داده و میفرماید: «ثُمَّ اِنَّ لِلْوَالِی خَاصَّةً وَ بِطَانَةً فِیهِمُ اسْتِئْثَارٌ وَ تَطَاوُلٌ وَ قِلَّةُ اِنْصَافٍ فِی مُعَامَلَةٍ فَاحْسِمْ مَادَّةَ اُولَئِکَ بِقَطْعِ اَسْبَابِ تِلْکَ الْاَحْوَالِ؛
همانا زمامداران را خواص و نزدیکانی است که خودخواه و چپاولگرند و در معاملات انصاف ندارند، ریشۀ ستمکاریشان را با بریدن اسباب آن بِخُشکان». به عنوان یکی از سنتهای اسلامی، تمسک و تاسی به پیشوایان معصوم (علیهمالسّلام) در رفتار و کردار آنان است که شخص بدین واسطه میتواند ضمن اینکه خود را متخلق به اخلاق حسنه کند، از احیاکنندگان سنن الهی
نیز به حساب بیاید. از جمله صفاتی که
نبی مکرم اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) خود را به آن متصف نموده و اشخاص میتوانند با تاسی به آن صفت خود را به آن حضرت نزدیک نمایند، برخورداری از خصلت «انصاف» میباشد؛ چنانچه آن حضرت خود میفرماید:
اَلا اُخبِرُکُم، بِاَشبَهِکُم بی خُلقا؟ قالَ: بَلی یا رَسولَ اللّه قالَ: اَحسَنُکُم خُلقاً، وَاَعظَمُکُم حِلماً، وَاَبَرُّکُم بِقَرابَتِهِ وَاشَدُّکُم مِن نَفسِهِ اِنصافاً؛
ای
[
علی
]
آیا تو را خبر ندهم که اخلاق کدامیک از شما به من شبیهتر است؟ عرض کرد: آری. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمود: آن کس که از همۀ شما خوشاخلاقتر و بردبارتر و به خویشاوندانش نیکوکارتر و با انصافتر باشد.
چنین اتصافی از ناحیۀ معصوم (علیهالسلام) خود بهترین دلیل بر اهمیت و جایگاه ویژۀ این فضیلت اخلاقی میباشد.
حکایت: درس انصاف پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به مرد عرب
مرد عربی خدمت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) آمد در حالی که آن حضرت به سوی جنگی رهسپار بودند. عرب رکاب شتر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را گرفت و عرض کرد: یا رسول الله! به من عملی بیاموز که سبب رفتن من به
بهشت شود. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمود: از روی انصاف هرگونه دوست داری که مردم با تو رفتار کنند، تو
نیز با آنها رفتار کن و هر چه را ناخوش داری مردم با تو کنند، با آنها انجام مده. سپس فرمود: رکاب شتر را رها کن
[
که قصد جهاد دارم...
]
این مقدار از اهمیت، برگرفتۀ از ابعاد و زوایای گوناگون این فضیلت اخلاقی است که برخی از مهمترین شاخصههای آن عبارتند از:
با توجه به متون روایی و منابع دینی، انصاف در حوزۀ اخلاق به معنای آن است که: «هر آنچه را برای خود میپسندی، برای دیگران ببپسند و هر آنچه را که از آن کراهت داری، برای دیگران
نیز ناخوش بدار»؛ که این نحوۀ رفتار در حق دیگران به معنای برقراری مساوات میان خود و دیگران و اجرای انصاف است که یک قاعدۀ طلایی بُرد بُرد به حساب میآید؛ بدین صورت که رعایت انصاف اولاً سبب میشود تا انسان بتواند به سادگی در هنگام تصمیمگیری، تصمیم مناسبی را بگیرد؛ به عبارت دیگر وقتی شخص به خودش مراجعه کند و خودش را جای طرف مقابل قرار دهد، آنگاه میتواند به سادگی تصمیمگیری کند و راه خود را بیابد و از
شک و تردید در فکر و عمل بیرون آید و ثانیاً ثمرۀ انصاف در حق دیگران، به شکل انصاف دیگران نسبت به او بوده و به خود منصف باز میگردد، یعنی خداوند کاری میکند که دیگران
نیز با او منصفانه برخوردکنند؛ چنانچه امام علی (علیهالسلام) میفرماید: «من اَنصف اُنصف؛
هرکس با انصاف باشد، انصاف میبیند» و این بهترین نوع یک معامله است.
از آنجایی که همۀ فضایل اخلاقی در یک رتبه و درجه نیستند، باید هر فضیلتی در زندگی
دنیوی و اُخروی با توجه به آثار و برکات درجهبندی و ارزشگذاری شود. از آموزههای مکتب اسلام استفاده میشود که انصاف از
مکارم اخلاقی و افضل فضائل است؛ چرا که برکات و آثار آن بسیار است و تاثیرات مثبت و مفیدی بر زندگی فردی و اجتماعی و
نیز دنیوی و اُخروی انسان بر جا میگذارد؛ به صورتی که تقریباً در تمامی امور دخالت داشته و ضامن صحت و تاثیر گذاری آنان است؛ لذا امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) میفرماید: «الانصاف افضل الفضائل؛
انصاف، برترین ارزشهاست». از طرفی هم انصاف از
صفات الهی بوده و از این حیث
نیز از اهمیت بیشتری برخوردار میباشد؛ چنانچه خداوند در هنگام خرید اعمال آدمی و ارزشگذاری، به مجموعۀ اعمال او مینگرد و اگر در میان آن یک کالای بسیار گرانبها و ارزشمند یافت، همۀ
اعمال صالح او را بر اساس همان یک کالای ارزشمند ارزشگذاری کرده و آنها را به همان میزان و ارزش میخرد و حتی اعمال زشت و کالاهای خراب و ناقصی را
نیز نادیده میگیرد و از آنها گذشت میکند.
رعايت انصاف كاری دشوار است و انسان بايد به آن اهميّت بدهد.
امام صادق (علیهالسلام) در حديثی فرمود: «أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِأَشَدِّ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَی خَلْقِهِ- فَذَكَرَ ثَلَاثَةَ أَشْيَاءَ أَوَّلُهَا إِنْصَافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِك؛ آيا شما را به سختترين چيزی كه خدا بر خلقش واجب كرده آگاه نسازم؟ و آنگاه سه موضوع را بيان كرد كه نخستين آنها انصاف دادن به مردم است.»
یکی از دوستان و ياران امام صادق(علیهالسلام) نامهای كه در آن برخی از مسائل مورد
نياز خود را سؤال كرده بود به همراه شخصی به نام
عبدالاعلی كه عازم
مدینه بود خدمت آن بزرگوار فرستاد و در ضمن از آن شخص (عبد الاعلی) خواسته بود كه به طور شفاهی حقوقی را كه يك نفر
مسلمان بر ساير مسلمانان دارد بپرسد.
عبد الاعلی میگويد: خدمت امام صادق (علیهالسلام) شرفياب شدم و نامه را تسليم حضرت كردم و سؤالی كه در باره حقوق برادران دينی داشتم مطرح ساختم اما بر خلاف انتظار، امام صادق (علیهالسلام) به همه سؤالها جواب داد جز درباره حقوق برادر مسلمان بر برادر مسلمانش.
هنگامی كه خواستم از مدينه خارج شوم برای خداحافظی به محضر امام صادق (علیهالسلام) شرفياب شدم و عرض كردم: به سؤال من پاسخ نداديد؟ فرمود: میترسم حقيقت را بگويم و شما عمل نكنيد و از
دین خدا خارج شويد.آنگاه فرمود: «إِنَّ مِنْ أَشَدِّ مَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَی خَلْقِهِ ثَلَاثاً- إِنْصَافُ الْمَرْءِ مِنْ نَفْسِهِ- حَتَّی لَا يَرْضَی لِأَخِيهِ مِنْ نَفْسِهِ إِلَّا بِمَا يَرْضَی لِنَفْسِهِ مِنْهُ- وَ مُوَاسَاةُ الْأَخِ فِي الْمَالِ- وَ ذِكْرُ اللَّهِ عَلَی كُلِّ حَالٍ لَيْسَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ- وَ لَكِنْ عِنْدَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ فَيَدَعُه».
«از جمله سختترين تكاليف الهی در باره بندگان خدا سه چيز است: اول، رعايت عدل و انصاف ميان خود و ديگران، بطوریكه با برادر مسلمان خود آنچنان رفتار كند كه دوست دارد او با وی چنان رفتاری داشته باشد.
دوم، آنكه مال خود را از برادران مسلمان مضايقه نكند و با آنها به
مواسات رفتار نمايد.
سوم، در هر حال به
یاد خدا باشد و مقصود از ياد كردن خدا اين نيست كه پيوسته سبحان اللّه و الحمد للّه بگويد بلكه مقصود اين است كه اگر با كار حرامی مواجه شد خدا را در نظر بياورد و آن كار را انجام ندهد.»
فضیلت اخلاقی انصاف از آنچنان اهمیتی برخوردار است که در مکتب وحیانی اسلام نسبت به رعایت انصاف و جانبداری از حق در هر حالتی سفارش شده است و لو آنکه ذیحق دشمن و خصم انسان بوده باشد؛ چنانچه در حدیثی از امام علی (علیهالسلام) در این رابطه میخوانیم: «وَلِعَدُوِّکَ عَدلَکَ وَ اِنصَافَکَ؛
و در مورد دشمنت عدالت و انصافت را به کار ببر». بدین معنا که از حق در هر جایگاهی باید دفاع نمود و اگر حق را کتمان کرده و از آن حمایت نکنیم، از جادۀ انصاف خارج شده و گرفتار هوا و هوس ناشی از نفس اماره گشتهایم که عاقبتی جز
غم و گرفتاری در
دنیا و
عذاب و آتش در
سرای آخرت نخواهد داشت.
امام خمینی (رحمهالله) در نوشتههای اخلاقی خود و در توصیف شخص منصف و عادل مینویسد:
علامت شخص منصف آن است که حق با هر طرف هست، از آن حمایت کند گرچه از دشمنان او باشد.
که این نشان از اهمیت و ویژگی منحصر به فرد انصاف در میان فضائل و حسنات اخلاقی دارد که رعایت آن ضامن سعادت آدمی در دو گیتی خواهد بود.
برخی از مردم در مقام سخن يا ادای شهادت چنانچه منافع خود يا نزديكان خود را در معرض خطر ببينند به سادگی حاضر نيستند حقيقت را بگويند. از اين رو خداوند در
قرآن مجید میفرمايد: «هنگامی كه سخن میگوييد عدالت را رعايت كنيد حتی اگر در مورد نزديكانتان بوده باشد و به عهد خدا وفا كنيد. اين چيزی است كه خداوند شما را به آن سفارش میكند تا متذكر شويد»
و در جای ديگر میفرمايد: «ای كسانی كه ايمان آوردهايد! به طور جدّی در پاسداری از عدالت برخيزيد و برای خدا گواهی دهيد اگر چه (اين گواهی) به زيان خود شما يا پدر و مادر يا نزديكان شما بوده باشد. برای هر كس كه شهادت میدهد چه غنی باشد يا فقير، خدا سزاوارتر است كه از آنها حمايت كند. بنابراين از هوی و هوس پيروی نكنيد كه از حق منحرف خواهيد شد و اگر حق را تحريف كنيد و يا از اظهار آن اعراض نماييد خداوند به آنچه انجام میدهيد آگاه است.»
انصاف که از زیباترین خصلتهای پسندیده و از مکارم اخلاق است، با توجه به موارد مختلف دارای اقسام و انواع گوناگونی میباشد؛ اما عمدتاً انصاف بر سه قسم است:
آدمی اگر بخواهد افضل فضائل اخلاقی، یعنی انصاف را رعایت کند، نخست باید این انصاف را در حق خداوند داشته باشد؛ چه آنکه وقتی به خود مینگرد در مییابد که همۀ هستی او از آن خداست و ملک و ملکوتش از او سرچشمه میگیرد و انصاف در برابر خداوند به این معنا است که از تمام دستوراتش اطاعت کند، به ویژه که دستورهایش همواره به مصلحت و نفع انسان است؛ چنانچه امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) در یکی از خطب خود خطاب به مردم میفرماید:
فَهَلُمَّ اَیُّهَا النَّاسُ اِلَی التَّعَاوُنِ عَلَی طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَالقِیَامِ بِعَدلِهِ وَالوَفَاءِ بِعَهدِهِ وَالاِنصَافِ لَهُ فِی جَمِیعِ حَقِّهِ فَاِنَّهُ لَیسَ العِبَادُ اِلَی شَیءٍ اَحوَجَ مِنهُم اِلَی التَّنَاصُحِ فِی ذَلِکَ؛
ای مردم بیائید به یاری هم اطاعت خدا کنیم، عدالتش را بپا داریم به عهدش وفا کنیم و دربارۀ او در تمام حقوقش انصاف داشته باشیم، چرا که بندگان خدا به چیزی بهاندازۀ تناصح در این امور محتاج نیستند.
همانطور که بیان کردیم رعایت انصاف در برابر خداوند متعال منوط به رعایت حقوق ایشان و پیروی از دستوراتش است که در اینجا به برخی از شاخصترین موارد لازم جهت رعایت انصاف در برابر خداوند اشاره مینمائیم:
یکی از وظایف انسان در برابر حقتعالی مراعات حضور اوست. انسان بهصورت
فطری از هر ناظر محترمی حیا میکند و حاضر نمیشود در حضور او کار زشتی را انجام دهد. به همین دلیل است که انسانها کارهای زشت را در خلوت انجام میدهند؛ همچنین انسان دوست دارد که دیگران حضورش را محترم داشته، در حضور او کار ناشایست مرتکب نشوند. بنابراین کسی که در حضور دیگران کار زشتی انجام میدهد، نسبت به آنها بیانصافی کرده است، چون با آنها رفتاری میکند که دوست ندارد دیگران با او چنین رفتاری کنند.
همچنین کسی که
گناه میکند، با خدا بیانصافی کرده است؛ چون یا او را حاضر و ناظر نمیداند یا به حضورش اهمیتی نمیدهد و در هر صورت حق او را ضایع کرده است. بنابراین یکی از مصداقهای انصاف با خدا،
حیا از ذات مقدس او و ترک همۀ گناهان و کارهای ناپسند میباشد؛ از همینرو خداوند متعال خود به این مساله اشاره کرده و خطاب به انسان فراموشکار میفرماید: (اَلَمْ یَعْلَمْ بِاَنَّ اللَّهَ یَری):
آیا او ندانست که خداوند
[
همۀ اعمالش را
]
میبیند؟.
آنچه خداوند متعال برای بندگان خود مقدر میکند، جز
خیر و صلاح بندگان نیست. انسان وقتی برای کسی مصلحتاندیشی میکند، اعتراض و نارضایتی او را برنمیتابد و به این دلیل که خیرخواه است و مصلحتاندیش، دوست دارد امرش را قبول کنند و از او شاکر باشند. پس یکی از مصداقهای انصاف با خدا، این است که انسان به آنچه خدا مقدر فرموده است، راضی باشد؛ بدین معنا که بیانصافی نکرده و قدر خیرخواهی و مصلحتاندیشی خداوند را بداند؛ چنانچه امام خمینی (رحمهالله) در رابطۀ با
رضایت الهی مینویسد:
رضا یعنی خشنودی بنده از حق تعالی و ارادۀ او و مقدرات او. کسی که
[
نعوذ بالله
]
به یکی از احکام اسلامی در باطن قلب اعتراضی دارد یا کدورتی از یکی از احکام اسلامی در دل دارد یا بخواهد که یکی از احکام غیر از اینکه هست باشد یا بگوید که کاش این حکم کذایی اینطور بود نه آنطور، این راضی به
دین اسلام نیست و نتواند این ادعای کاذب را بکند.
چه زیبا سروده است شاعر آنجا که میگوید:
هر که در کوی رضا دارد مقام • • • • • جستن دفع قضایش شد حرام.
نعمتهای خدا بر انسان چنان زیاد استکه انسان از وجود درک آن عاجز میباشد و بیشتر نعمتهای خداوند را به هنگام فقدان و محرومیت از آنها میشناسد. برای نمونه سلامت جسمانی نعمت بزرگی است که خود از تجمع هزاران نعمت فراهم میآید، این موهبت زمانی مورد توجه انسان قرار میگیرد که با فقدان یکی از اجزای خود روبهرو شود.
با اینحال اگر کسی شکر خداوند را بهجای نیاورد، در حق خالق نعمتبخش خود بیانصافی کرده است؛ لذا امام صادق (علیهالسلام) در باب لزوم و اهمیت اداء شکرگذاری میفرماید: «فی کُلِّ نَفَسٍ مِن انفاسِکَ شُکرٌ لازِمٌ لکَ، بَل الفٌ و اکثَرُ؛
برای هر نَفَسی از نفسهایت شکری و بلکه هزار و بیشتر از هزار شکر بر تو واجب است».
با توجه به متون دینی و منابع روایی، انصاف با مردم به این است که انسان وقتی بین خود و دیگران قضاوت میکند، به حق آنها اعتراف کند و حق دیگران را به نفع خود ضایع نکند. هر چند دایرۀ مصادیق انصاف با مردم بسیار وسیع است؛ لکن تمامی آنها در این جمله خلاصه میشود که: «انسان هر چه را برای خود میپسندد، برای دیگران
نیز بپسندد و هر چه را برای خود نمیپسندد، برای دیگران
نیز نپسندد»؛ چنانچه امام علی (علیهالسلام) در نامۀ خود به
امام مجتبی (علیهالسلام)، خطاب به عموم مسلمین میفرماید:
یَا بُنَیَّ اجْعَلْ نَفْسَکَ مِیزَاناً فِیما بَیْنَکَ وَ بَیْنَ غَیْرِکَ، فَاَحْبِبْ لِغَیْرِکَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِکَ، وَ اکْرَهْ لَهُ مَا تَکْرَهُ لَهَا، وَ لاَ تَظْلِمْ کَمَا لاَ تُحِبُّ اَنْ تُظْلَمَ، وَ اَحْسِنْ کَمَا تُحِبُّ اَنْ یُحْسَنَ اِلَیْکَ؛
پسرکم! خود را میان خویش و دیگری میزان قرار بده، پس آنچه برای خود دوست میداری برای غیر از خود
نیز دوست بدار و آنچه تو را خوش نیاید برای او
نیز ناخوش بشمار و ستم مکن چنانکه دوست نداری بر تو ستم رود و نیکی کن چنانکه دوست میداری به تو نیکی کنند.
برخی از مهمترین مصادیق رعایت انصاف در برابر دیگران عبارتند از:
رعایت انصاف در زندگی اجتماعی و نسبت به سایرین مراحل متعددی دارد که هر شخصی در هر موقعیتی که قرار گرفته باشد، باید به تناسب آن موقعیت، انصاف را رعایت کند؛ چرا که رعایت نکردن انصاف، دنیا و آخرت انسان را تباه میسازد. در این بین مهمترین مورد رعایت انصاف نسبت به دیگران در مقام
قضاوت کردن بر آنان در تمامی موارد و شؤونات زندگی اجتماعی میباشد؛ یعنی کسی که بر کرسی قضاوت و
حکومت مینشیند باید جز حق و حقیقت چیز دیگری را منظور ندارد، اما اگر تحت تاثیر دیگران قرار گیرد و یا به خاطر خویشاوندی و دوستی به یکی از طرفین دعوی متمایل شود، مسلّماً از مسیر عدالت و انصاف منحرف شده و بر خلاف «ما انزل اللّه» حکم خواهد کرد و کسی که بر خلاف حکم خداوند داوری کند، از ستمکاران و فاسقان و کافران به حساب میآید؛ چنانچه
قرآنکریم در اینباره میفرماید: (وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِماَ انْزَلَ اللّهُ فَاولئِکَ هُمُ الْفاَسِقُونَ):
کسانی که بر طبق آنچه خدا نازل کرده حکم نمیکنند، فاسقاند.
اگرچه هرگاه سخن از قضاوت و شرايط قاضی و اهميت آن در اسلام به ميان میآيد ذهن انسان متوجه قضاتی كه در مراحل عالی قضاوت قرار گرفتهاند میشود ولی قضاوت منحصر به قاضی رسمی و منصوب از طرف امام يا نايب امام نيست؛ زيرا حكم كردن شامل مواردی كه به نظر ما جزئی و كم اهميت میآيد
نيز میشود.
حکایت: در خواست انصاف در قضاوت توسط
امامهادی (علیهالسلام)روزی امامهادی (علیهالسلام) به مجلس
متوکل خلیفۀ عباسی وارد شد و کنار او نشست. متوکل در عمامۀ امام (علیهالسلام) دقت کرد و دید پارچۀ آن بسیار نفیس است. از روی اعتراض گفت: این عمامه را چند خریدهاید؟ امام (علیهالسلام) فرمود: کسی که برای من آورده، پانصد
درهم نقره خریده است. متوکل گفت:
اسراف کردهای که پارچهای به قیمت پانصد درهم نقره بر سر بستهای. امام (علیهالسلام) فرمود: شنیدهام در این روزها کنیز زیبائی به هزار
دینار زر سرخ خریداری کردهای؟ گفت: صحیح است. امام (علیهالسلام) فرمود: من عمامهای به پانصد درهم برای شریفترین عضو بدنم خریداری کردهام و تو هزار زر سرخ برای پستترین اعضایت خریدهای، انصاف بده کدام اسراف است؟ متوکل بسیار شرمنده شد و گفت: انصاف آن است که ما را حق اعتراض نسبت به
بنیهاشم نبود و صد هزار درهم بابت صلۀ این جواب، برای حضرت فرستاد.
انسان باید به سخنان ديگران آن گونه بنگرد كه به سخنان خويش مینگرد و از آن همانگونه دفاع كند كه از سخن خويش دفاع میكند و به تعبير ديگر طالب حق باشد و آن را در نزد هر كس و هر جا بيابد پذيرا شود؛ هر چند گوينده حق، يك فرد عادی و او عالمی بزرگ و پرآوازه باشد.
انصاف كه در روايات اسلامی از آن ستايش فراوان شده به معنی يكسان نگريستن به منافع خويش و ديگران است و يكی از شاخههای آن انصاف در سخن میباشد. در حديث معروفی میخوانيم كه امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «برترين اعمال سه چيز است: رعايت انصاف در حق مردم نسبت به خويشتن تا آنجا كه چيزی را برای خود نخواهی مگر اينكه همانندش را برای آنها بخواهی و مواسات با برادر دينی در مال و ذكر خدا در هر حال.»
یکی دیگر از موارد انصاف نسبت به سایرین، رعایت انصاف توسط حاکم در حق رعایا و خلق الله میباشد؛ بدین صورت که در احکام خود پیرو حق و شریعت باشد، به احدی ظلمی روا ندارد و در برآورده کردن احتیاجات مردمان خود کوشا باشد. بهترین نمونه برای یک حکومت منصف، حکومت امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) است که حکومت سراسر عدل و انصاف او بهترین الگو برای دولتمردان به حساب میآید؛ چنانچه آن بزرگوار خود در رابطۀ با رعایت انصاف در حکومت میفرماید:
زَکَاةُ القُدرَةِ الاِنصَافُ؛ عَهِدَ رَسُولُ اللّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) عَهداً کَانَ فِیهِ بَعدَ کَلامٍ ذَکَرَهُ قَالَ (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و فِیهِ ذِکرُ اَمرِ الاُمراءِ بِالعَدلِ فِی رَعَایَاهُم وَالاِنصافِ مِن اَنفُسِهِم اَشعِر قَلبَکَ الرَّحمَةَ لِرَعِیَّتِکَ وَالمَحَبَّةَ لَهُم وَالتَّعَطُّفَ عَلَیهِم وَالاِحسانَ اِلَیهِم؛
زکات قدرت رعایت انصاف است. در عهدنامهای حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به امیران و وکلا برای اجرای عدالت در حق رعایایشان و رعایت انصاف از جانب خودشان، دستور داد و فرمود: قلبت را متوجه رحمت و محبت برای رعیت و دلسوزی بر ایشان و نیکی به ایشان کن.
حکایت: انصاف حضرت امیر (علیهالسلام) از زبان عدی
عدی از با وفاترین یاران امیرمؤمنان (علیهالسلام) و از عاشقان دلباختۀ آن حضرت بود. عدی به دست پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) ایمان آورد و در
جمل و
صفین و
نهروان در رکاب امام علی (علیهالسلام) برای اعتلای کلمۀ حق جنگید و در جمل یک چشمش را در راه خدا از دست داد. زمانی بین او و
معاویه ملاقاتی صورت گرفت. معاویه به او گفت: فرزندانت چه شدند؟ گفت: همۀ آنها در رکاب علی (علیهالسلام) شهید شدند. معاویه گفت: علی
[
علیه السلام
]
در حق تو انصاف روا نداشت که فرزندانش زنده ماندند، ولی فرزندان تو در رکابش کشته شدند. عدی گفت: آه که من انصاف را در حق علی
[
علیهالسلام
]
رعایت نکردم که او در محراب عبادت
شهید شد و من هنوز زندهام!! معاویه گفت: بدانکه هنوز قطرهای از خون
عثمان باقی است و آن قطره خونخواهی نشود، مگر به خون شریفی از اشراف یمن. عدی گفت: سوگند به خدا، آن دلها که از خشم و
غضب نسبت به تو آکنده بود، هنوز در سینههای ماست و آن شمشیرها که با آنها با تو میجنگیدیم اکنون بر دوشهای ماست، اگر قدمی از طریق خدیعت به ما نزدیک شوی قدمی برای ریشه کن کردن شرّت به تو نزدیک شویم، بدان که قطع حلقوم و
سکرات مرگ بر ما آسانتر است از اینکه سخن ناهموار در حق محبوبمان علی
[
علیه السلام
]
بشنویم.
یکی از
احکام تجارت و معامله رعایت انصاف و عدالت است؛ بدین صورت که از گران فروشی یا فریب دیگران پرهیز کند و رضای الهی را در انجام هر معاملهای در نظر بگیرد؛ امام علی در این باره فرموده است: «یا مَعشرَ التُّجّارِ... و جانِبوا الکَذِبَ، و تَجافَوا عنِ الظُّلْمِ، و انْصِفوا المظلومِینَ؛
ای گروه تاجران! از دروغ گفتن دوری کنید؛ از ستم کردن فاصله بگیرید؛ و با مظلومان به انصاف و عدالت رفتار کنید».
در منابع تاریخی نقل شده است که:
یونس بن عبید، لباسهای فروشی با نرخهای متفاوتی داشت، هر کدام را چهار صد درهم نرخ گذاشته بود در صورتی که نرخ نوعی از آنها دویست درهم بود؛ خودش به
نماز رفت و برادر زاده اش را در مغازه گذاشت مرد
بادیه نشینی آمد یک لباس به چهار صد درهم خواست و او یکی از لباسهای دویست درهمی را عرضه کرد اعرابی آن را پسندید و خرید و با خود برد؛ همین طور که لباس را در دستش داشت و میرفت، یونس با او روبرو شد، و لباس را شناخت پرسید: چند خریدی؟ گفت: چهار صد درهم، گفت:
بیشتر از دویست درهم نمیارزد، برگرد تا بقیه پولت را پس بگیری؛ او گفت: این لباس در دیار ما به پانصد درهم میارزد و من راضیام. یونس گفت: برگرد، که خیر خواهی در راه دین بهتر از تمام موجودی دنیاست. سپس او را به مغازه برگرداند و دویست درهم را به او پس داد و برادر زاده اش را سرزنش کرد و گفت: آیا خجالت نکشیدی؟! آیا از خدا نترسیدی که چنین استفادهای را ببری و خیر خواهی مسلمانان را ترک کنی؟! او گفت: به خدا سوگند تا راضی نشد نخرید. یونس گفت: تو چرا برای او نپسندیدی آنچه را برای خودت میپسندی؟.
در این مورد از انصاف، انسان با خود روبهرو بوده و بر خلاف اقسام دیگر که بین دو طرف حقیقی صورت میگیرد، در انصاف با خود، انصاف بین دو جنبۀ وجودی از یک نفر است. در یکطرف این رابطه، انسان است با نیروی عاقله و در طرف دیگر همان انسان است با نفس، یعنی قوۀ غضب و
شهوت؛ بدین صورت که
عقل تلاش میکند غضب و شهوت را تحت فرمان آورد و در راه تعالی و ترقی بهکار گیرد و غضب و شهوت
نیز میکوشند تا عقل را در راه ارضا و اشباع خود به خدمت در آورند.
در نتیجه انصاف با خویشتن در انجام تمامی واجبات و ترک محرمات بوده و عبارت از آن است که انسان از کارهای ناروا دوری کند و
تکالیف شرعی و
عقلی خویش را به درستی انجام دهد که مصادیق آن به تعداد انجام واجبات و ترک محرمات است؛ در همین راستا امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) در عهدنامۀ خود به مالک اشتر، خطاب به ایشان مینویسد: «فَامْلِکْ هَوَاکَ وَ شُحَّ بِنَفْسِکَ عَمَّا لاَ یَحِلُّ لَکَ فَاِنَّ اَلشُّحَّ بِالنَّفْسِ اَلْاِنْصَافُ مِنْهَا فِیمَا اَحَبَّتْ اَوْ کَرِهَتْ؛
خود را عزیز بدار که کار ناروایی انجام دهی، زیرا عزیز داشتن خویش به این است که در مورد آنچه نفس دوست دارد و دوست ندارد، انصاف به خرج بدهی».
بنابراین انصاف به معنای ظلم نکردن به خود است. از نظر آموزههای قرآنی، انسان ملک خداوند است و به یک معنا از او به امانتدار یاد میشود؛ زیرا خداوند تن و
روان را به عنوان امانت در اختیار انسان قرار داده است تا برای رسیدن به کمالات و تقرب به سوی حق تعالی استفاده کند. هرگونه تصرفات خارج از عقل و
شرع در این ملک امانی، تصرف ظالمانه است.
خداوند متعال در قرآنکریم از ظلم به
نفس نهی کرده و میفرماید: (فَما کانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لکِنْ کانُوا اَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ):
خداوند به آنها ستم نکرد، امّا خودشان بر خویشتن ستم میکردند. اینکه در آیۀ شریفه آمده است که خداوند به کسی ظلم نمیکند، بلکه آنها خودشان به نفس خویش ظلم کردهاند؛ به این معناست که هیچ کس مالک خود نیست و نمیتواند هر تصمیمی در مورد خودش بگیرد
امیرالمومنین علی (علیهالسلام) در نامهای به مالک اشتر در این مورد میفرماید: «با خدا و با مردم، با خويشاوندان نزديك و با افرادی از رعيت خود كه آنان را دوست داری انصاف را رعايت كن...»
مراعات انصاف و جانبداری از حق در شؤونات مختلف زندگی، آثار و برکات
دنیوی و اُخروی متعددی را برای شخص به دنبال خواهد داشت که آگاهی از این آثار ضمن ترغیب افراد به اکتساب این خصلت انسانی اسلامی، آنان را از اهمیت و جایگاه ویژۀ این فضیلت ایمانی بیش از پیش آگاه میسازد. برخی از مهمترین این آثار، برکات و پیامدها عبارتند از:
مردی خدمت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) رسيد و گفت: مرا از مكارم اخلاق آگاه كن. پيامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمود:
«مكارم اخلاق عبارت است از: عفو كردن كسی كه به تو ستم كرده است. پيوند با كسی كه از تو بريده است. بخشش به كسی كه تو را محروم كرده است. حقگويی گرچه به ضرر خودت باشد.»
پيامبر اكرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) يكی از نشانههای مومن واقعی را انصاف دانسته و میفرماید: «كسی كه با فقير، همدردی كند و درباره مردم با انصاف باشد مؤمن واقعی است.»
امير مؤمنان علی (علیهالسلام) میفرماید: «هر كس با مردم به انصاف رفتار كند خداوند بر عزتش بيفزايد».
امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: « بالاترين اعمال سه چيز است: رعايت انصاف نسبت به مردم تا آنجا كه هر چه برای خود دوست داری برای آنان
نيز دوست بداری. مواسات نمودن با برادرت در مال، ياد خدا در هر حال...».
امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: «سه دستهاند كه در
روز قیامت از ديگران به رحمت خدا نزديكترند تا از حساب خلق فارغ شود: كسی كه در هنگام
خشم، قدرتش او را به ستم كردن به زيردستانش دعوت نكند. كسی كه هنگام قضاوت بين دو نفر به اندازه يك
جو به هيچ طرف گرايش پيدا نكند. كسی كه حق را بگويد؛ خواه به ضرر او باشد يا به سود او.»
اولین اثر و فائدهای که رعایت انصاف در قبال دیگران برای انسان به دنبال دارد، اعتماد و احترام سایرین در برابر انسان خواهد بود؛ چرا که ثمرۀ رعایت انصاف در حق دیگران آن است که مردم برای او ارزش و اعتبار قائل شده و در نتیجه ضمن پذیرش سخن و داوریش، او را به جانبداری از حق و عدالت میشناسند و با او همانند خودش رفتار میکنند؛ چنانچه امام صادق (علیهالسلام) در این رابطه میفرماید: «مَن اَنصَفَ النّاسَ مِن نَفسِهِ رُضِیَ بِهِ حَکَما لِغَیرِهِ؛
هر کس با مردم منصفانه رفتار کند، دیگران داوری او را میپذیرند». بدین صورت که در قبول این شخص به عنوان حَکَم و قاضی انصاف به خرج داده و رای صواب وی در مورد مسائل اختلافیشان را قبول میکنند.
فضیلت انصاف یکی از بهترین ابزارها جهت جلب محبت و دفع کدورتها به شمار میرود؛ چرا که وقتی سایرین از
حسن ظن و مساوات شخص نسبت به خودشان که هر چه برای خود میپسندد برای آنها
نیز میپسندد و هر چه برای خود نمیپسندد برای آنان
نیز نمیپسندد، آگاه میشوند، به صورت فطری به چنین شخصی محبت پیدا کرده و او را به عنوان یاور خود قلمداد میکنند؛ چنانچه امام علی (علیهالسلام) میفرماید: «الْاِنْصَافُ یَرْفَعُ الْخِلَافَ وَ یُوجِبُ الِائْتِلَاف؛
انصاف، اختلافات را از بین میبرد و موجب الفت و همبستگی میشود». همچنین
امام جواد (علیهالسلام) میفرماید: «ثَلاثُ خِصال تَجْتَلِبُ بِهِنَّ الْمَحَبَّهُ: الاْنْصافُ فِی الْمُعاشَرَهِ...؛
سه خصلت جلب محبّت میکند: انصاف در معاشرت با مردم...» .
از مهمترین آثار و برکات مراعات انصاف آن است که شخص نه تنها خود از عذاب استیصال در
دنیا رهایی مییابد، بلکه جامعهای که در آن زندگی میکند
نیز به سبب وجود انسان منصف از عذاب و خشم الهی در امان خواهد بود و خداوند به سبب همین منصف بر آن دیار و جامعه رحم میکند؛ چنانکه نبی مکرم اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میفرماید:
اَنصِفِ النّاسَ مِن نَفسِکَ وَ انصَحِ الاُمَّهَ وَارحَمهُم فَاِذا کُنتَ کَذلِکَ وَ غَضِبَ اللّه عَلی اَهلِ بَلدَهٍ اَنتَ فیها وَاَرادَ اَن یُنزِلَ عَلَیهِمُ العَذابَ نَظَرَ اِلَیکَ فَرَحِمَهُم بِکَ؛
با مردم منصفانه رفتار کن و نسبت به آنان خیرخواه و مهربان باش، زیرا اگر چنین بودی و خداوند بر مردم آبادیی که تو در آن به سر میبری خشم گرفت و خواست بر آنان عذاب فرو فرستد، به تو نگاه میکند و به خاطر تو به آن مردم رحم میکند.
یکی دیگر از آثار مراعات انصاف این است که انصاف عامل افزایش
رزق و روزی میباشد؛ چرا که خداوند نه تنها به سبب بیانصافی چاهی برای شخص بیانصاف میکَند که با هیچ درآمدی نمیتواند جای خالی آن را پر کند، اما در مقابل آنچنان برکتی در مال و دارائی شخص منصف قرار میدهد کهاندکی آن با کثیر دیگران برابری میکند؛ چنانچه پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میفرماید:
مَن اُلهِمَ الصِّدقَ فی کَلامِهِ وَ الانصافَ مِن نَفسِهِ وَ بِرَّ والِدَیهِ وَ وَصلَ رَحِمِهِ، اُنسِیءَ لَهُ فی اَجَلُهُ وَ وُسِّعَ عَلَیهِ فی رِزقِهِ وَ مُتِّعَ بِعَقلِهِ وَ لُـقِّنَ حُجَّتَهُ وَقتَ مُساءَلَتِهِ؛
به هر کس، راستگویی در گفتار، انصاف در رفتار، نیکی به والدین و صلۀ رحم الهام شود، اجلش به تاخیر میافتد، روزیش زیاد میگردد، از عقلش بهرهمند میشود و هنگام سؤال
[
ماموران الهی
]
پاسخ لازم به او
تلقین میگردد.
حکایت: برکت سه درهم منصفانه
روزی مردی نزد امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) آمد و از وضعیت خود شکایت کرد و گفت: من بنا هستم و روزی پنج درهم دستمزد میگیرم، ولی روز به روز وضعیت زندگیام بدتر میشود. چه کنم تا وضعیت زندگیام بهبود یابد؟ حضرت فرمود: روزی سه درهم بگیر! مرد با شگفتی گفت: روزی پنج درهم میگیرم، ولی وضعیت نابسامان است، حالا چگونه با سه درهم وضع من بهبود مییابد؟ حضرت فرمود: از من
مشورت و راهنمایی خواستی، گفتم. اگر بدان عمل کنی وضعیت تو خوب میشود. آن مرد از نزد حضرت رفت و به توصیۀ آن حضرت عمل کرد. مدتی بعد بازگشت و به آن حضرت عرض کرد که وضعیت من بهبود یافته است، ولی میخواهم بدانم که چگونه چنین چیزی ممکن میشود؟ آن حضرت فرمود: دستمزد تو سه درهم بیشتر نبود و تو انصاف را رعایت نمیکردی و مزد بیشتری میگرفتی که ظلم بود. وقتی انصاف روا داشتی، خداوند در مالت برکت قرار داد و وضعیت زندگیات بهبود یافت.
هستند افرادی که میدانند در مسائل و پروندههای مورد اختلافشان حق با آنها نیست، اما مدتهای مدیدی وقت و فکر خود را صرف میکنند و
نزاع و
دادگاه را آنقدر ادامه میدهند تا به خیال خام خود پیروز گردند. در حالی که نمیدانند این پیروزی بر فرض هم که به دست آید، ظاهری است و به قیمت از دست دادن آرامش و آسایش
دنیوی و
اخروی آنها تمام میشود. این در حالی است که اگر انصاف به خرج داده و جانبداری از حق کنند، به مراتب از راحتی و آسایش بیشتری برخوردار خواهند بود؛ چنانچه در حدیثی از امیرمؤمنان علی (علیهالسلام) میخوانیم: «اَلانصافُ راحَهٌ؛
انصاف، مایۀ آسایش و راحتی است». همچنین حضرت زهرا (علیهاالسّلام) میفرماید: «فرض الله العدل تکیناً القلوب؛
خداوند عدالت و انصاف را برای آرامش دلها واجب نموده است».
حضرت علی (علیهالسلام) در فرمان خود به مالك اشتر میفرماید:
«نسبت به خدا و بندگانش انصاف را از دست مده و نسبت به اطرافيان و خانواده و زير دستانت انصاف داشته باش كه اگر انصاف را پيشه خود نسازی ستم كردهای و كسی كه به بندگان خدا ستم كند خدا دشمن اوست و كسی كه خدا دشمن او باشد دليلش را باطل میسازد (عذرش را نمیپذيرد) و چنين شخصی با خدا در
جنگ است مگر آنكه دست از ستم بردارد و
توبه كند.»
آیا از نظر شرعی سود حاصل از معاملهای که در آن انصاف رعایت نشده است،
حلال است؟
پاسخ: به طور کلی بیانصافی در
داد و ستد، ظلم به مشتری، احتکار اجناس و گرانفروشی ازجمله راههای کسب
حرام است؛ لکن از نظر مراجع معظم تقلید، سود بردن در معاملات تا زمانی که به حد اجحاف و ظلم به مشتری نرسد، نه به معامله و نه به سود حاصل از آن ضرری نمیرساند، اما در صورتی که بیانصافی به حد
اجحاف و ظلم باشد، اصل معامله به جهت غرری بودن
[
زیاندِه بودن
]
باطل است و فروشنده حق تصرف در پولی که از مشتری دریافت کرده است را ندارد.
حکایت: برخورد امام صادق (علیهالسلام) با بیانصافی مصادف
امام صادق (علیهالسلام) غلامی داشت به نام مصادف. هزار دینار به او داد و فرمود: آماده شو و برای سفر تجاری به
مصر حرکت کن؛ چرا که عیال و خانوادهام زیاد شدهاند و باید بر تلاش معیشتی خود بیافزایم. غلام اجناسی تهیه کرد و همراه کاروانی به مصر رفت. نزدیک مصر که شدند، با خبر شدند که آن کالا در مصر نیست. با هم
عهد بستند که اجناس را گران بفروشند تا سود بیشتری به دست بیاورند. وقتی که تجارت کردند و پول اجناس را گرفتند، به
مدینه برگشتند. مصادف خدمت امام (علیهالسلام) رسید و دو کیسۀ پول تقدیم کرد که در هر کدام هزار دینار بود و گفت: سرورم یک کیسه که سرمایۀ ما بود؛ کیسۀ دیگر سودی است که بردهایم. حضرت فرمود: این سود خیلی زیاد است، مگر چه کردهاید؟» وی ماجرا را نقل کرد که هم
قسم شدند اجناس را به دو برابر قیمت بفروشند. حضرت فرمود: سبحان الله، هم قسم میشوید که در داد و ستد با گروهی از مسلمانان، دینار به دینار
[
دو برابر
]
بفروشید؟ سپس یکی از دو کیسه را برداشت و فرمود: این سرمایۀ من که به تو دادهام و ما را به این سود
[
که از راه بیانصافی و گرانفروشی به دست آوردهای
]
احتیاجی نیست. آنگاه فرمود: ای مصادف، شمشیر زدن و پیکار در میدان، آسانتر از طلب روزی حلال است.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «انصاف»، تاریخ بازیابی ۹۹/۱۰/۰۳ سایت مجمع جهانی صادقین، برگرفته از مقاله «انصاف»، تاریخ بازیابی ۹۹/۱۰/۰۳