• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اُصُولَ الْکَرَمِ (زیارت جامعه)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



وَ اُصُولَ الْکَرَمِ.
ترجمه:و ریشه‌های بزرگواری...
عبارت «وَ اُصُولَ الْکَرَم» در زیارت جامعه، اهل بیت (علیهم‌السّلام) را به عنوان ریشه و شالودهٔ همه کرامت‌ها و بزرگواری‌های انسانی معرّفی می‌کند.
این نوشتار به تبیین مفهوم «کَرَم» در لغت، قرآن و روایات پرداخته و جلوه‌های آن در سیرهٔ امامان (علیهم‌السّلام) را نشان می‌دهد.




اُصول: جمع «اصل»، به معنای ریشه، بُن، شالوده، پایه، اساس، بنیان.
[۱] الاصل: واحد الاُصول الَّتی منها الشی ء» (طریحی،فخرالدین،مجمع البحرین، ج۵، ص۳۰۶    ).
( . )
الکَرَم: شرف، شرافت، بزرگواری، بزرگ منشی، نیک سیرتی؛
[۳] «الکریم: الجامع لانواع الخیر والشَّرف و الفضائل» (ابن منظور،لسان العرب، ج۱۲، ص۵۱۰.    )
در روایات، به معنای: صفات نیک و خصلت‌های نیکو.

بُن، اساس و ریشه هر چیزی را «اصل» آن می‌گویند و از همین رو، به چیزی که ماهیّت اوّلیه خود را تغییر نداده باشد، اصلی و سَرِه گفته می‌شود. در عبارت «وَ اُصُولَ الْکَرَم»، «الکَرَم» به «اُصول»، افزوده شده است و با توجّه به الف و لامی که بر سرِ واژه «کَرَم» آمده، نخستین برداشت پژوهشگر آن است که اهل بیت علیهم السلام، اساس و ریشه تمامی آن چیزی هستند که به نام «کَرَم» شناخته می‌شود.
به دیگر سخن، اگر کَرَم، به معنای کرامت و بزرگواری باشد، اساس و ریشه همه بزرگواری‌ها و شرافت‌ها، امامان (علیهم‌السّلام) هستند، و اگر به معنای نیک سیرتی باشد، شالوده تمامِ نیکوسیرتان، امامان (علیهم‌السّلام) هستند. اکنون برای توضیح واژه «کَرَمَ»، به سخنان پیشوایانی مراجعه می‌کنیم که پایه‌ها و اصول کَرَم و بزرگواری معرّفی شده‌اند.


واژه کَرَم، در قرآن نیامده است؛ امّا مشتقّات آن، مانند: «کریم»، «اکْرَمَه»، «اکْرَمَکُم» و...، بیش از چهل بار در قرآن، تکرار شده است و شاید مهم ترینِ آنها، واژه «کریم» باشد که از اسمای الهی است و کاربردی‌ترین آنها، این آیه است: («اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ اَتْقَاکُمْ)؛ گرامی‌ترین شما نزد خداوند، باپرواترینِ شماست»، که راه رسیدن به کرامت را پرهیزگاری می‌داند و بس. در حقیقت، هر که پروا پیشه کند، در نزد خداوند، کریم شناخته می‌شود.
معصومان (علیهم‌السّلام) با بیان نمونه‌های کَرَم، به تفسیر و تبیین آن پرداخته‌اند. وقتی از کریم اهل بیت علیهم السلام، امام حسن مجتبی علیه السلام، در باره کَرَم پرسیده شد، فرمود:
«امَّا الکَرَمُ فَالتَّبَرُّعُ بِالمَعرُوفِ وَ الاعطاءُ قَبلَ السُّؤالِ». بزرگواری، احسان کردنِ داوطلبانه است و دَهِش پیش از خواهش.
بنا بر این، هر کس پیش از اظهار نیاز، حاجت مردمان را برآورده نماید و داوطلبانه، احسان کند، در نزد امام مجتبی علیه السلام، کریم شناخته می‌شود.

شناسایی نشانه‌ها و تبیین محدوده آن، راهکار رسیدن به هدف است تا «ره»، گم نشود. گریه بر فرصت‌های از دست رفته، عشق وطن، یادِ یاران، خوش خویی، فرو بُردن خشم و فرو هِشتن چشم، نمونه‌هایی است که در مکتب اهل بیت (علیهم‌السّلام) به عنوان نشانه‌های کَرَم، شناسانده شده‌اند. امام علی علیه السلام، در روایتی می‌فرماید:

۴.۱ - گریه بر فرصت های از دست رفته

«مِن کَرَمِ المَرءِ: بُکاؤُهُ عَلی مَا مَضی مِن زَمانِهِ وَ حَنِینُهُ الَی اوطانِهِ وَ حِفْظُهُ قَدِیمَ اخْوانِهِ.» از بزرگواری انسان است: گریستن او بر زمان از دست رفته اش، اشتیاق او به زادگاهش، و نگاه داشتن دوستان دیرینه اش.
انسان‌های بزرگوار، برای زمان از دست رفته،‌اندوهگین‌اند، اهل مراقبه هستند و نگران سرمایه گران بهای عمر خویش‌اند. آنانی که روزگار جوانی را پشت سر نهاده‌اند، در حسرت توانایی خود که به بیهودگی از دست داده‌اند، افسوس می‌خورند و دریغاگویند. البته این دریغ و حسرت، به آنان، فرصتی می‌دهد که به فردا بنگرند و از عمر خویش، بهره ببَرند و با نگاهی به گذشته، آینده‌ای روشن برای خود، ترسیم کنند. بی تردید، کسانی که تنها سرمایه آنها دریغ خوردن بر گذشته است، از امروز هم غافل می‌مانند و به آینده هم نخواهند رسید.

۴.۲ - یاد کردن دوستان قدیمی

یکی دیگر از نشانه‌های بزرگواری، یادکردِ دوستان قدیمی است. نشانه انسان بزرگوار، با هر مقام و مسئولیتی، آن است که یاران دیرآشنای خود را فراموش نکند که اعتماد به دوستان کهن، افزون تر و ریشه دارتر است؛ زیرا پایه‌های دوستی خود را بر اساس محبّت ذاتی استوار کرده‌اند و چون دغلْ دوستانی نیستند که انگیزه شان از محبّت، دست یازیدن به مقام و ثروت است.

۴.۳ - وطن دوستی

وطنْ دوستی (حبّ الوطن) و علاقه به زادگاه نیز نشانه دیگرِ بزرگواری است و شاید بتوان این نکته ظریف را دریافت که علاقه به زادگاه، یعنی عشق به سرزمینی که فرد از آن برخاسته و به آن، وابسته است. ملکوت، وطن اصلی انسان است که هماره، به او دل بسته است:
مرغ باغ ملکوتم، نِیَم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته‌اند از بدنم.

۴.۴ - فرو هِشتن چشم بر آلودگی‌ها

امام صادق علیه السلام، نشانه‌های دیگری برای کرامت بر می‌شمُرَد و در روایتی می‌فرماید:
ثَلاثَةٌ تَدُلُّ عَلی کَرَمِ المَرءِ: حُسنُ الخُلْقِ، وَ کَظمُ الغَیْظِ وَ غَضُّ الطَّرفِ. سه چیز، نشانه بزرگواری آدمی است: خوش خویی، فرو خوردن خشم، و فرو هِشتن چشم [ بر آلودگی‌ها ].


انسان‌های بزرگوار، از مشاهده کاستی‌ها خشمگین می‌شوند؛ امّا کریمانه، رفتار می‌کنند و خشم خود را فرو می‌بَرَند، زیرا خشم آنان، تنها در برابر دشمنانی است که مرزهای الهی را زیر پا می‌گذارند. هنر بزرگواران، خویشتنداری است که از عهده هر کسی بر نمی‌آید. آنان، نفس سرکش را مهار کرده‌اند.
نمونه‌ای از برخورد کریمانه، در رفتار امام سجّاد (علیه‌السّلام) مشاهده می‌شود. خدمتکارِ وی، کاری انجام داد که استحقاق تنبیه داشت. برده خوش ذوق، قسمتی از این آیه قرآن را خواند که: «وَالْکَـظِمِینَ الْغَیْظَ؛ و فرو بَرَندگان خشم». امام (علیه‌السّلام) فرمود: «خشم خود را فرو بردم».
آن برده، سپس قسمت دیگری از آن آیه را تلاوت کرد: «وَالعَافِینَ عَنِ النّاسِ؛ و در گذرندگان از مردمان». امام (علیه‌السّلام) فرمود: «خداوند از تو در گذشت».
وی سرانجام، آیه را تکمیل کرد: «(اِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ)؛ خداوند، نیکوکاران را دوست دارد». امام (علیه‌السّلام) او را آزاد کرد.
فرو هِشتن چشم و کنترل آن، نشانه دیگری برای شناخت بزرگواران است. انسان شریف، به محرمّات الهی خیره نمی‌گردد و به راحتی، از حرام، چشم می‌پوشد. قرآن، از مردان و زنان باایمان می‌خواهد که حرمت چشم خود را حفظ کنند:
«(قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّواْ مِنْ اَبْصَـرِهِمْ... وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَـتِ یَغْضُضْنَ مِنْ اَبْصَـرِهِنَّ). به مردان با ایمان بگو که دیدگان خویش را فرو پوشند... و به زنان مؤمن بگو که دیدگان خویش را فرو پوشند».


انسان، با بازخوانی نشانه‌های بزرگواری، شیفته کرامت می‌گردد؛ امّا در انتخاب راه، تردید می‌کند و در پیِ راهی است که کرامت انسانی را در وجودش بارور کند. پیام آور رحمت، راه سریع و مطمئن در رسیدن به قلّه کرامت را چنین معرّفی می‌کند:
«کَرَمُ الرَّجُلِ دینُهُ».
[۱۳] مسند ابن حنبل، ج۳، ص۲۹۲، ح ۸۷۸۲.
بزرگواری انسان، دین اوست.
دین، نسبت به همه خوبی‌ها فراگیر است و هر آنچه حُسن ذاتی دارد، در دین یافت می‌شود و کامل‌ترین دین الهی، اسلام، با در نظر گرفتن ساحت‌های گوناگون انسان، برنامه‌ای برای وی تدوین کرده است که دیندار واقعی، تمامی صفات نیک را در خود فراهم آورد. بنا بر این، بزرگواران، همان دینداران واقعی هستند و امامان علیهم السلام، در ستیغ آرمان کرامت، ماوا گُزیده‌اند و آدمیان، با نگریستن به قلّه‌های کرامت، به سوی بزرگواری گام بر می‌دارند.


عبارت «اُصول الْکَرَم»، رهبری اخلاقی اهل بیت (علیهم‌السّلام) را ثابت می‌کند. آنها در همه صفات انسانی، سرآمد هستند و دیگران، باید نیکی‌ها را از آنان بیاموزند. امام صادق علیه السلام، اهل بیت (علیهم‌السّلام) را سرچشمه همه خوبی‌ها معرّفی می‌کند و در روایتی می‌فرماید:
«نَحنُ اصْلُ کُلّ خَیرٍ وَ مِنْ فُروعِنا کُلُّ بِرٍّ.» ما ریشه همه خوبی‌ها هستیم و هر نیکی ای، از شاخه‌های ماست.
امام، ریشه تمام نیکی‌هاست و تمام عناوین نیک، شاخسارهای وجود اوست. این شاخه‌های نیکی، چنین شناسانده شده‌اند:
«فَمِنَ البِرِّ التَوحیدُ وَ الصَّلاةُ وَ الصِّیامُ وَ کَظمُ الغَیظِ وَ العَفوُ عَنِ المُسِی ءِ وَ رَحمَةُ الفَقِیرِ وَ تَعَهُّدُ الجارِ وَ الْاءقرارُ بِالفَضلِ لِاهلِهِ». از جمله نیکی‌هاست: توحید، نماز، روزه، فرو خوردن خشم، گذشت از کسی که بدی کرده است، ترحّم به فقیر، رسیدگی به همسایه، و اعتراف به فضیلت اهلِ فضل.


امام علیه السلام، فهرستی از نیکی‌های اعتقادی و اخلاقی ـ اجتماعی را به عنوان نمونه‌های «بِرّ؛ نیکی» نام می‌برد. یگانه پرستی، نماز و روزه، در راس نیکی‌های اعتقادی قرار دارند. فرو بُردن خشم، نادیده گرفتن بدیِ بدکار، مهربانی نسبت به مستمندان، خوش رفتاری با همسایگان، و اعتراف به برتری اهل دانش و فضیلت، بر ستیغ نیکی‌های اخلاقی ـ اجتماعی است. پنهان نکردن فضیلت دیگران، نشانه بزرگواری انسان است و آنانی که فضیلت دیگران را کتمان می‌کنند، در حقیقت، حسادت خویش را آشکار می‌نمایند.


امام صادق علیه السلام، پس از شمارش ویژگی‌های پیروان امامان علیهم السلام، خصوصیات دشمنان اهل بیت (علیه‌السّلام) را چنین بیان می‌فرماید:
«وَ عَدُوُّنا اصلُ کُلِّ شَرٍّ، وَ مِن فُروعِهِم کُلُّ قَبِیحٍ وَ فاحِشَةٍ، فَمِنهُم الکِذبُ وَ البُخلُ وَ النَّمِیمَةُ وَ القَطِیعَةُ وَ اکلُ الرِّبا وَ اکلُ مالِ الیَتیمِ بِغَیرِ حَقِّهِ وَ تَعَدّی الحُدودِ الّتی امَرَ اللّهُ وَ رُکوبُ الفَواحِشِ ما ظَهَرَ مِنها وَ ما بَطَنَ وَ الزِّنی وَ السِّرقَةُ وَ کُلُّ ما وافَقَ ذلِکَ مِنَ القَبِیحِ.» دشمن ما، ریشه همه بدی‌هاست و هر زشتی و بدکاری ای، از شاخه‌های آنان است و از جمله آنهاست: دروغ، بخل، سخن چینی، بُریدن از خویشاوندان، رِباخواری، به ناروا خوردنِ مال یتیمان، تجاوز از حدودی که خداوند دستور داده است، ارتکاب زشتی‌های آشکار و نهان، زِنا، دزدی و هر زشتی دیگری از این دست.
ریشه تمام بدی‌ها، در دشمنی با آل اللّه، نهفته است و دوری از خاندان پاک پیامبر صلی الله علیه و آله، سقوط به ویرانْ سرای دروغ و بخل و سخن چینی و... است. معیارِ شناختِ پیروان اهل بیت (علیهم‌السّلام) نیز، ارزیابی رفتارهای آنان است، همچنان که امام صادق علیه السلام، در روایتی فرموده است:
«فَکَذِبَ مَنْ زَعَمَ انَّهُ مَعَنا وَ هُو مُتَعَلِّقٌ بِفُروعِ غَیرِنا.» دروغ می‌گوید کسی که بگوید با ماست و به شاخه‌هایی غیر از ما، چنگ آویزد.
دروغگویان، خسیسان، سخن چینان، بُریدگان از خویشان، رِباخواران و گناهکاران، نمی‌توانند خود را شیعه بنامند. بنا بر این، هر مدّعی تشیّعی که نشانه‌هایی از دشمنان اهل بیت (علیهم‌السّلام) در اوست، در پیشگاه رئیس مذهب شیعه، امام صادق علیه السلام، دروغگویی رسواست.
آری! اهل بیت علیهم السلام، ریشه همه بزرگواری‌هایند و پیروان آنها که خود را وابسته به این ریشه می‌دانند، باید در اخلاق و عمل، از آنان پیروی کنند تا در ادّعای خود، صادق باشند.


۱. الاصل: واحد الاُصول الَّتی منها الشی ء» (طریحی،فخرالدین،مجمع البحرین، ج۵، ص۳۰۶    ).
۲. «اسفل کلّ شی»ابن منظور،لسان العرب، ج۱۱، ص۱۶    
۳. «الکریم: الجامع لانواع الخیر والشَّرف و الفضائل» (ابن منظور،لسان العرب، ج۱۲، ص۵۱۰.    )
۴. ر. ک:میزان الحکمة، ج۱۰، ص۸۵، باب «کرم.    
۵. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۳.    
۶. راوندی،قطب الدین،الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۲۳۸.    
۷. کراجکی،ابوالفتح،کنز الفوائد، ج۱، ص۳۴.    
۸. حرانی، ابن شعبه،تحف العقول، ص۳۱۹    .
۹. آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۴.    
۱۰. شیخ مفید،الارشاد، ج۲، ص۱۴۶    .
۱۱. نور/سوره۲۴، آیه۳۰.    
۱۲. نور/سوره۲۴، آیه۳۱.    
۱۳. مسند ابن حنبل، ج۳، ص۲۹۲، ح ۸۷۸۲.
۱۴. کلینی،محمد بن یعقوب،الکافی، ج۸، ص۲۴۲، ح ۳۳۶.    
۱۵. کلینی،محمد بن یعقوب،الکافی، ج۸، ص۲۴۲، ح ۳۳۶.    
۱۶. کلینی،محمد بن یعقوب،الکافی، ج۸، ص۲۴۲، ح ۳۳۶.    
۱۷. کلینی،محمد بن یعقوب،الکافی، ج۸، ص۲۴۲، ح ۳۳۶.    







جعبه ابزار