بارع بن بارس(خام)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بارِعِ بْنِ دَبّاس، يا بارع دباس، ابوعبدالله حسين بن محمد (صفر ۴۴۳-۵۲۴/ژوئن ۱۰۵۱-۱۱۳۰)، نحوي، شاعر و مقري. كلمة دباس (شيرهفروش و دوشابگير) همراه نام وي، اندكى غريب مىنمايد و معلوم نيست اين پيشه بر چه كسى اطلاق مىشده است؛ چنانكه برخى آن را همچون «بغدادي» و «بدري» لقب دوم وي دانستهاند (عمادالدين، ج۳(۱)، ص۶۱؛ ياقوت، ج۱۰، ص۱۴۷- ۱۴۸؛ ابن اثير، ج۱۰، ص۶۶۷؛ قفطى، ج۱، ص۳۲۸؛ ابن عديم، ج۶، ص۲۷۵۹). وي در بدريه يكى از محلههاي شرقى بغداد ساكن بود، به همين سبب، چنانكه گفته شد، او را بدري و بغدادي نيز ناميدهاند (سمعانى، ج۲، ص۱۱۲؛ قفطى، ج۱، ص۳۲۸؛ ابن خلكان، ج۲ ص۱۸۱).
بارع از خانوادهاي صاحب نام بود و در سلسله نسب وي نام كسانى چون قاسم بن عبيدالله (۲۵۸-۲۹۱ق)، عبيدالله بن سليمان (۲۲۶- ۲۸۸ق) و سليمان بن وهب (د ۲۷۲ق) به چشم مىخورد كه هر كدام از بزرگان شعر و ادب و از دولتمردان عباسى بودهاند (ياقوت، ج۱، ص۱۴۸-۱۴۹؛ ابن عديم، ج۶، ص۲۷۵۹؛ ابن خلكان، ج۲ ص۱۸۱). بجز اينها از ابن فاخر (ه م)، برادر وي نيز كه نحوي و شاعر بزرگى بود، مىتوان ياد كرد (ابن جوزي، المنتظم، ج۱۷، ص۲۵۹؛ ابن اثير، ج۱۰، ص۶۶۷).
وي نخست قرآن را به چند قرائت نزد كسانى چون ابوبكر ابن خياط و ابوعلى ابن بنا خواند (ابن جوزي، المنتظم، ج۱۷، ص۲۵۹؛ ياقوت، ج۱۰، ص۱۴۸؛ سبط ابن جوزي، ج۸(۱)، ص۱۳۴) و از دانشمندانى چون ابن مبارك حربى، قاضى ابويعلى ابن فراء و ابن مسلمه ابوجعفر محمد بن احمد حديث روايت كرد (ابن جوزي، ياقوت، ج۱۰، ص۱۴۸؛ سبط ابن جوزي، ج۸(۱)، ص۱۳۵؛ ابن عديم، ج۶، ص۲۷۵۹-۲۷۶۰).
بارع پيوسته در بغداد مىزيست، اما سفرهايى نيز به حجاز و شيزر كرد (ابن عديم، ج۶، ص۲۷۶۲- ۲۷۶۵؛ذهبى، سير، ج۱۹، ص۵۳۴). او ابن طراد زينبى وزير المسترشدبالله و المقتفى بالله را مدح كرده است (عمادالدين، ج۳(۱)، ص۶۶ -۷۶). صدقة بن دبيس اسدي نيز از ممدوحان او بوده است (عمادالدين، ج۳(۱)، ص۶۲ -۶۶؛عمادالدين، ج۳(۱)، ص۷۸-۸۱).
بارع با ابن هباريه (ه م)، شاعر هجوسراي عرب نيز مداعبات و ملاعبات شعري داشته كه گاه سراسر سخف و مجون است و همين امر باعث شده است كه برخى، از نقل ابياتى كه بر آن هرزهگوييها شامل است، خودداري كنند (ياقوت، ج۱۰، ص۱۵۰؛ ابن خلكان، ج۲، ص۱۸۱-۱۸۳؛ صفدي، ج۱۳، ص۳۳). اما وي در پايان عمر از اين مداعبات دست كشيد و در مسجدي واقع در باب المراتب بغداد معتكف شد و قاريان و محدثان بسياري نزد وي گرد آمدند (ذهبى، سير، ج۱۹، ص۵۳۴ - ۵۳۵) و افرادي چون ابن عساكر و ابوالفرج ابن جوزي و ابوبكر واسطى از وي حديث شنيدند (ابن جوزي، ج۸(۱)، ص۱۳۵؛ ياقوت، ج۱۰، ص۱۴۸-۱۴۹؛ ابن عديم، ج۶، ص۲۷۶۰؛ ذهبى، سير، ج۱۹، ص۵۳۴ - ۵۳۵). با اينهمه، او را اهل تسامح و «ضعيف» دانستهاند (ابن جوزي، المنتظم، ج۱۷، ص۲۶۱؛ ابن عديم، ج۶، ص۲۷۶۸). كسانى مانند ابوجعفر واسطى ضرير، على بن عساكر بطائحى و ابوالعلاء همدانى نزد وي قرائات گوناگون را آموختهاند (ياقوت، ج۱۰، ص۱۴۹؛ ذهبى، معرفة، ج۱، ص۳۸۷).
وي در پايان عمر نابينا شد و در بغداد درگذشت و در گورستان بابالحرب دفن شد (ابن جوزي، المنتظم،ج۱۷، ص۲۶۱؛ عمادالدين، ج۳(۱)، ص۶۲؛ ياقوت، ج۱۰، ص۱۴۹؛ قفطى، ج۱، ص۳۲۹؛ سبط ابن جوزي،ج۸(۱)، ص۱۳۵).
به گفتة ابن جزري، ابومحمد مقري، معروف به سبط خياط كتابى در علم قرائت با عنوان الشمس المنيرة فى التسعة الشهيرة در خلافيات قرائت بارع تأليف كرد (ابن جزري، ج۱، ص۲۵۱؛ابن جوزي، المنتظم، ج۱۷، ص۲۵۹؛ابن جوزي، مشيخة، ص۷۵؛ ذهبى، سير، ج۱۹، ص۵۳۵)، اما ذهبى (ذهبى، معرفة، ج۱، ص۳۸۶) و صفدي (صفدي، ج۱۳، ص۳۶) به اشتباه بارع را نه صاحب روايات آن كتاب، بلكه مؤلف آن دانستهاند و همين خلط، به منابع متأخرتر نيز وارد شده است (حاجىخليفه، ج۲، ص۱۰۶۲؛ دانشنامه، ج۱، ص۲۴۵).
از ديوان منسوب به او كه گويا تا قرن ۱۱ق وجود داشته، اينك اثري برجاي نمانده است؛ اما حدود ۳۷۵ بيت از اشعار او را مىتوان در منابع يافت كه همه به صورت كامل نقل نشدهاند، زيرا غالب نويسندگان (به خصوص ابن خلكان) ترجيح دادهاند كه بخشهايى از اشعار او را به سبب گرايش تند وي به شعر سخف، حذف كنند. با اينهمه، نمونههاي چندي از غزلهاي او در دست است (عمادالدين، ج۳(۱)، ص۶۳ - ۶۶؛عمادالدين، ج۳(۱)، ص۸۱؛ ياقوت، ج۱۰، ص۱۴۹-۱۵۴) كه از ظرافت و لطافت تهى نيست، جز اينكه مضامين نو در آنها يافت نمىشود.
از مدايح او ۴ قصيدة نسبتاً كامل در دست است (عمادالدين، ج۳(۱)، ص۶۲ -۸۱). اين قصايد به سبك قصايد كهن پرداخته شده است و با نسيب آغاز مىگردد؛ در آن، گاه به پيري و جدايى از دلبران اشاره مىرود و آنگاه شعر با وصفهاي اغراقآميز در مدايح امير به پايان مىرسد. در لابهلاي اين اشعار، گاه قطعههاي وصفى نسبتاً نو هم كه معمولاً از دو سه بيت در نمىگذرد، نيز يافت مىشود (ياقوت، ج۱۰، ص۱۵۰).
فهرست منابع:
(۱) ابن اثير، الكامل؛
(۲) محمد ابن جزري، غاية النهاية، به كوشش برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م؛
(۳) عبدالرحمان ابن جوزي، مشيخة، به كوشش محمد محفوظ، بيروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م؛
(۴) عبدالرحمان ابن جوزي، المنتظم، به كوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بيروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م؛
(۵) ابن خلكان، وفيات؛
(۶) عمر ابن عديم، بغية الطلب، به كوشش سهيل زكار، دمشق، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۸م؛
(۷) حاجى خليفه، كشف؛
(۸) دانشنامه جهان اسلام، تهران، ۱۳۷۱ش؛
(۹) محمد ذهبى، سير اعلام النبلاء، به كوشش شعيب ارنؤوط، بيروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۴م؛
(۱۰) محمد ذهبى، معرفة القراء الكبار، به كوشش محمدسيد جاد الحق، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م؛
(۱۱) يوسف سبط ابن جوزي، مرآة الزمان، حيدرآباد دكن، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۱م؛
(۱۲) عبدالكريم سمعانى، الانساب، حيدرآباد دكن، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م؛
(۱۳) خليل صفدي، الوافى بالوفيات، به كوشش محمد حجيري، بيروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م؛
(۱۴) عمادالدين كاتب، خريدة القصر، به كوشش محمد بهجت اثري، بغداد، ۱۳۹۶ق/۱۹۷۶م؛
(۱۵) على قفطى، انباه الرواة، به كوشش محمدابوالفضل ابراهيم، قاهره، ۱۳۶۹ق/۱۹۵۰م؛
(۱۶) ياقوت، ادبا .