• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

باع

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



باع ، از واحدهای قدیم اندازه ‌گیری طول است.



مراد از باع، اندازه طول دو دست باز مرد معمولى به‌طور افقى، - از سر انگشت میانى تا سر انگشت میانى دیگر - برابر چهار ذراع است که هر ذراع دو وجب و هر وجب دوازده انگشت بسته مى‌باشد.


این مبنا نزد اقوام گوناگون رایج بوده،
[۱] ابوالحسن دیانت، فرهنگ تاریخی سنجش‌ها و ارزش‌ها، ج۱، ص۶۲، چاپ بایرام صادقی، تبریز ۱۳۶۷ ش.
اما به دلیل یکسان نبودن واحدهای وابسته به باع، مقدار آن ثابت نبوده است.

۲.۱ - باع در مصر

در مصر تا حدود ۱۳۸۰ به عنوان مقیاس عرفی رسمی متداول و‌ به‌طور معمول، برابر چهار ذراع بود. همچنین در آن کشور نوعی باع، بر اساس ذراع نجّاری یا ذراع معماری (=۷۵ سانتیمتر) برابر سیصد سانتیمتر، تعریف می‌شد.
[۲] محمداحمد اسماعیل خاروف، ج۱، ص۴۵۲، اوزان و مکاییل و مقاییس اسلامی و مقایسة آن‌ها با اوزان و مکاییل و مقاییس بین المللی کنونی، پایان نامه دکتری دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه تهران ۱۳۵۳ ش.
[۳] محمداحمد اسماعیل خاروف، ج۱، ص۴۵۴، اوزان و مکاییل و مقاییس اسلامی و مقایسة آن‌ها با اوزان و مکاییل و مقاییس بین المللی کنونی، پایان نامه دکتری دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه تهران ۱۳۵۳ ش.
[۴] والتر هینتس، اوزان و مقیاسها در اسلام، ج۱، ص۸۸، ترجمه و حواشی غلامرضا ورهرام، تهران ۱۳۶۸ ش.
نوع رایج‌تر آن، برابر ۸ر۱۸۴ سانتیمتر، بر اساس ذراع شرعی (هر ذراع شرعی معادل ۲ر۴۶ سانتیمتر) به کار می‌رفت.
[۵] محمداحمد اسماعیل خاروف، اوزان و مکاییل و مقاییس اسلامی و مقایسة آن‌ها با اوزان و مکاییل و مقاییس بین المللی کنونی، ج۱، ص۴۷۸، پایان نامه دکتری دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه تهران ۱۳۵۳ ش.


۲.۲ - باع در ایران باستان

در ایران باستان، اَرَش بزرگ یا شاه ارش همانند باع تعریف و استعمال می‌شد.
[۶] ابوالحسن دیانت، فرهنگ تاریخی سنجش‌ها و ارزش‌ها، دیانت، ج ۱، ص۲۱ چاپ بایرام صادقی، تبریز ۱۳۶۷ ش.
[۷] ابوالحسن دیانت، فرهنگ تاریخی سنجش‌ها و ارزش‌ها، دیانت، ج ۱، ص۲۲ چاپ بایرام صادقی، تبریز ۱۳۶۷ ش.



عربها پیش از اسلام باع را معادل چهار ذراع یا هشت وجب یا ۹۶ انگشت به کار می‌بردند و از آن‌جا که هر وجب برابر دوازده انگشت و هر انگشت ۹۲۵ر۱ سانتیمتر است، باع برابر با ۸ر۱۸۴ سانتی‌متـر می‌شود.


همچنیـن هر باع معادل ۱۱۰۰۰ میل شرعی (هر میل شرعی ۸۰۰، ۱۸۴ سانتیمتر) یا ۱۳۰۰۰ فرسخ (هر فرسخ شرعی معادل سه برابر میـل شرعی) اسـت. ایـن ۱۱۰۰۰ بنابر میل شرعی، یعنی باع، ۸ر۱۸۴ سانتی‌متر می‌شود.
[۸] محمداحمد اسماعیل خاروف، اوزان و مکاییل و مقاییس اسلامی و مقایسة آن‌ها با اوزان و مکاییل و مقاییس بین المللی کنونی، ج۱، ص۴۷۳، پایان نامه دکتری دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه تهران ۱۳۵۳ ش.
[۹] محمداحمد اسماعیل خاروف، اوزان و مکاییل و مقاییس اسلامی و مقایسة آن‌ها با اوزان و مکاییل و مقاییس بین المللی کنونی، ج۱، ص۴۸۷، پایان نامه دکتری دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه تهران ۱۳۵۳ ش.
[۱۰] محمداحمد اسماعیل خاروف، اوزان و مکاییل و مقاییس اسلامی و مقایسة آن‌ها با اوزان و مکاییل و مقاییس بین المللی کنونی، ج۱، ص۴۹۰، پایان نامه دکتری دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه تهران ۱۳۵۳ ش.



مقدار باع براساس ذراع برید (هر ذراع برید معادل ۸۷۵ر۴۹ سانتی‌متر) برابر ۵ر۱۹۹ سانتیمتر بود که تقریباً دو متر حساب می‌شد.
[۱۱] محمداحمد اسماعیل خاروف، اوزان و مکاییل و مقاییس اسلامی و مقایسه آن‌ها با اوزان و مکاییل و مقاییس بین المللی کنونی، ج۱، ص۴۷۷، پایان نامه دکتری دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه تهران ۱۳۵۳ ش.
[۱۲] والتر هینتس، اوزان و مقیاسها در اسلام، ج۱، ص۹۰، ترجمه و حواشی غلامرضا ورهرام، تهران ۱۳۶۸ ش.
[۱۳] والتر هینتس، اوزان و مقیاسها در اسلام، ج۱، ص۸۸، ترجمه و حواشی غلامرضا ورهرام، تهران ۱۳۶۸ ش.



نزد عربها واحد طول «قامه» نیز مرسوم و برابر با دو قدم یا چهار ذراع یا یک باع بود، با این تفاوت که از آن برای اندازه گیری عمق استفاده می‌شد.
[۱۴] جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۸، ص ۴۱۱، بغداد ۱۹۵۹.



امروزه در بعضی از نقاط ایران «بغل» نیز به معنی باع به کار می‌رود.
[۱۵] حمید ایزدپناه، آثار باستانی و تاریخی لرستان، ج۲، ص۵۶۵، تهران ۱۳۶۳ ش.



واحد مشابه باع در فرانسوی براس، در یونانی اورگویا به معنی بازوان از هم گشوده
[۱۶] ابوالحسن دیانت، فرهنگ تاریخی سنجش‌ها و ارزش‌ها، ج۱، ص۶۲، چاپ بایرام صادقی، تبریز ۱۳۶۷ ش.
و در انگلیسی فَتوم است که از آحاد کهن سنجش طول در بریتانیاست. مقدار استاندارد آن حدود شش فوت (۱۸۳ سانتیمتر) است و واحدِ مخصوص سنجش عمق آبها بوده است. این نام برگرفته از واژه دانمارکی faedn به معنی «بازوان گشوده به طرفین» است.


انگشت نیز از واحدهای کوچک و اصلی طول در یونان قدیم بوده است. بنابراین، مقدار دقیق باع که ۹۶ انگشت (در اینجا هر انگشت ۸ر۰ اینچ یا ۹۳ر۱ سانتیمتر) است، برابر ۱ر۶ فوت یا ۲ر۱۸۵ سانتیمتر می‌شود.


معادل باع در ترکی، قُلاچ یا قُلاج است، با این تفاوت که در بعضی نقاط ایران، قلاچ به فاصله بین دو انگشت ابهام و سبابه که به طرفین باز شده باشد (وجب: حدود بیست سانتیمتر) اطلاق می‌شود.
[۱۷] حمید ایزدپناه، آثار باستانی و تاریخی لرستان، ج۲، ص۵۶۵، تهران ۱۳۶۳ ش.



باز، بازه، باژ و وِشمار در فرهنگ ها و نوشته‌های کهن فارسی اندازه‌ای نظیر باع است، چنانکه بیرونی آورده است : «... میان ایشان دوری، چند بازی است».
[۱۸] محمد بن احمد ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم، ج۱، ص۱۰۸، چاپ جلال الدین همایی، تهران ۱۳۶۲ ش.
و صاحب یواقیت العلوم آن را «وشمار» پارسی یا «ویش مره» دانسته است. او ده ذراع را برابر هفت وشمار ذکر کرده و به دو گونه «وشمار شاهی» و «وشمار شاپوری» قایل شده
[۱۹] یواقیت العلوم و دراری النجوم، چاپ محمدتقی دانش پژوه، ج۱، ص ۲۴۶، تهران ۱۳۴۵ ش.
و نیز آورده است : «حفّاری را به اجرت گرفتند تا ده وشمار چاهی برکند...».
[۲۰] یواقیت العلوم و دراری النجوم، چاپ محمدتقی دانش پژوه، ج۱، ص۲۶۰، تهران ۱۳۴۵ ش.
مستوفی درباره بارویی که هارون الرشید در اطراف سه شهرستان، از جمله قزوین ، بنا نهاد، می‌گوید: «ده دور آن بارو ده هزاروسیصد وشمار است» (وشمار مایقال بالعربیه «باع»)،
[۲۱] حمداللّه بن ابی بکر حمداللّه مستوفی، تاریخ گزیده، ج۱، ص۷۷۵، چاپ عبدالحسین نوایی، تهران ۱۳۶۲ ش.
و ابن بلخی در وصف قامت فریدون از واژه نیزه، که آن را معادل سه باع دانسته استفاده کرده است.
[۲۲] ابن بلخی، فارس نامه، ج۱، ص۳۶، چاپ گی لسترنج و رینولد آلن نیکلسون، تهران ۱۳۶۳ ش.
در آثار شاعران نیز باز و بازه به معنی باع آمده است؛ مثلاً «چهی ژرف دیدند صد باز راه»
[۲۳] علی بن احمد اسدی، گرشاسب نامه، ج۱، ص۱۸۴، چاپ حبیب یغمایی، تهران ۱۳۵۴ ش.
و «سرنگون گردد و افتد به چَه سیصد باز».
[۲۴] علی بن جولوغ فرخی، دیوان حکیم فرخی سیستانی، ج۱، ص۲۰۳، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۳۵ ش.
و «دستش از پیش و دو چشمش بنهد سیصد باز»
[۲۵] احمد بن قوص منوچهری، دیوان منوچهری دامغانی، ج۱، ص۴۰، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۴۷ ش.
و «بانگ پای مورچه از زیر چاه شصت باز».
[۲۶] احمد بن قوص منوچهری، دیوان منوچهری دامغانی، ج۱، ص۴۲، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۴۷ ش.

فرهنگهایی چون مقدّمة الادب؛ مهذّب الاسماء؛ تُحفة الاحباب؛ جهانگیری، ذیل «باز»؛ برهان قاطع، ذیل، «باژ»؛ آنندراج؛ نظام؛ دایرة المعارف فارسی، ذیل «بازه» بالاتفاق، باع را به همین معنی آورده‌اند و تنها داعی الاسلام ذیل «باز» واژه «یاز» را هم به معنی باع دانسته است.
جُرّ، رَش را با باع و بازه به یک معنی آورده و معادل ۱۶۲ سانتیمتر ذکر کرده است.
البته برخی واژه نامه‌ها ازجمله قواس، صحاح الفرس، و مجموعة الفرس ضمن معانی مختلفی که برای باز ذکر کرده اند، آن را به معنی اَرَش نیز آورده اند.


در کتب فقهی، باع، گاه به عنوان واحد مسافت به کار می‌رود. مثلاً در نماز شکسته برای مسافر ، حدّ هشت فرسخ (هر فرسخ معادل سه میل و هر میل برابر هزار باع) ذکر شده؛ بنابر این، هر هشت فرسخ معادل ۰۰۰، ۲۴ باع است.
[۲۷] حبیب اللّه بن علی اکبر کاشانی، توضیح البیان فی تسهیل الاوزان، ج۱، ص۴۱۵، چاپ محمد شریف، قم ۱۴۰۴.
[۲۸] محمد مؤمن، «رسالة مقداریه»، ج۱، ص۴۳۳، چاپ تقی بینش، فرهنگ ایران زمین، ج ۱۰، (۱۳۴۱ ش).



در برخى روایات محدوده برداشتن تربت امام حسین علیه السّلام از نزد قبر شریف، هفتاد باع در هفتاد باع ذکر شده است.
در برخى روایات دیگر هفتاد ذراع و جز آن بیان شده که فقها آن را بر افضل بودن حمل کرده‌اند؛ به این معنا که تربت برداشته شده هر اندازه به قبر مطهّر نزدیکتر باشد فضیلتش بیشتر است.
[۲۹] المصباح المنیر، واژه «بوع»



در عربی اصطلاح طویل الباع به معنی سخاوتمند، معادل اصطلاح فارسی گشاده دست است.


(۱) ابن بلخی، فارس نامه، چاپ گی لسترنج و رینولد آلن نیکلسون، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۲) محمد بن احمد ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم، چاپ جلال الدین همایی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۳) علی بن احمد اسدی، گرشاسب نامه، چاپ حبیب یغمایی، تهران ۱۳۵۴ ش.
(۴) سلطانعلی اوبهی هروی، تحفة الاحباب، چاپ فریدون تقی زاده طوسی ونصرت الزمان ریاضی هروی، مشهد ۱۳۶۵ ش.
(۵) حمید ایزدپناه، آثار باستانی و تاریخی لرستان، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۶) محمدحسین بن خلف برهان، برهان قاطع، چاپ محمد معین، تهران ۱۳۶۱ ش.
(۷) عبدالمؤمن جاروتی، فرهنگ مجموعة الفرس، چاپ عزیزاللّه جوینی، تهران ۱۳۵۶ ش.
(۸) خلیل جرّ، فرهنگ عربی ـ فارسی، ترجمه حمید طبیبیان، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۹) حسین بن حسن جمال الدین انجو، فرهنگ جهانگیری، چاپ رحیم عفیفی، مشهد ۱۳۵۱ ش.
(۱۰) حمداللّه بن ابی بکر حمداللّه مستوفی، تاریخ گزیده، چاپ عبدالحسین نوایی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۱۱) محمداحمد اسماعیل خاروف، اوزان و مکاییل و مقاییس اسلامی و مقایسة آن‌ها با اوزان و مکاییل و مقاییس بین المللی کنونی، پایان نامه دکتری دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه تهران ۱۳۵۳ ش.
(۱۲) محمدعلی داعی الاسلام، فرهنگ نظام: فارسی به فارسی با ریشه شناسی و تلفظ واژه‌ها به خط اوستایی، تهران ۱۳۶۲ـ۱۳۶۴ ش.
(۱۳) دایرة المعارف فارسی، به سرپرستی غلامحسین مصاحب، تهران ۱۳۴۵ ش.
(۱۴) ابوالحسن دیانت، فرهنگ تاریخی سنجش‌ها و ارزش‌ها، چاپ بایرام صادقی، تبریز ۱۳۶۷ ش.
(۱۵) محمود بن عمر زمخشری، پیشرو ادب، یا، مقدمة الادب، چاپ محمد کاظم امام، تهران ۱۳۴۲ ش.
(۱۶) محمود بن عمر زنجی سجزی، مهذب الاسماء فی مرتب الحروف و الاشیاء، چاپ محمدحسین مصطفوی، ج ۱، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۱۷) محمدپادشاه بن غلام محیی الدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۱۸) محمد بن هندوشاه شمس منشی، صحاح الفرس، چاپ طاعتی، تهران ۱۳۵۵ ش.
(۱۹) جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۸، بغداد ۱۹۵۹.
(۲۰) علی بن جولوغ فرخی، دیوان حکیم فرخی سیستانی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۳۵ ش.
(۲۱) فخرالدین مبارکشاه قوّاس، فرهنگ قوّاس، چاپ نذیراحمد، تهران ۱۳۵۳ ش.
(۲۲) حبیب اللّه بن علی اکبر کاشانی، توضیح البیان فی تسهیل الاوزان، چاپ محمد شریف، قم ۱۴۰۴.
(۲۳) احمد بن قوص منوچهری، دیوان منوچهری دامغانی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۴۷ ش.
(۲۴) محمد مؤمن، «رسالة مقداریه»، چاپ تقی بینش، فرهنگ ایران زمین، ج ۱۰، (۱۳۴۱ ش).
(۲۵) والتر هینتس، اوزان و مقیاسها در اسلام، ترجمه و حواشی غلامرضا ورهرام، تهران ۱۳۶۸ ش.
(۲۶) یواقیت العلوم و دراری النجوم، چاپ محمدتقی دانش پژوه، تهران ۱۳۴۵ ش.




۱. ابوالحسن دیانت، فرهنگ تاریخی سنجش‌ها و ارزش‌ها، ج۱، ص۶۲، چاپ بایرام صادقی، تبریز ۱۳۶۷ ش.
۲. محمداحمد اسماعیل خاروف، ج۱، ص۴۵۲، اوزان و مکاییل و مقاییس اسلامی و مقایسة آن‌ها با اوزان و مکاییل و مقاییس بین المللی کنونی، پایان نامه دکتری دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه تهران ۱۳۵۳ ش.
۳. محمداحمد اسماعیل خاروف، ج۱، ص۴۵۴، اوزان و مکاییل و مقاییس اسلامی و مقایسة آن‌ها با اوزان و مکاییل و مقاییس بین المللی کنونی، پایان نامه دکتری دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه تهران ۱۳۵۳ ش.
۴. والتر هینتس، اوزان و مقیاسها در اسلام، ج۱، ص۸۸، ترجمه و حواشی غلامرضا ورهرام، تهران ۱۳۶۸ ش.
۵. محمداحمد اسماعیل خاروف، اوزان و مکاییل و مقاییس اسلامی و مقایسة آن‌ها با اوزان و مکاییل و مقاییس بین المللی کنونی، ج۱، ص۴۷۸، پایان نامه دکتری دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه تهران ۱۳۵۳ ش.
۶. ابوالحسن دیانت، فرهنگ تاریخی سنجش‌ها و ارزش‌ها، دیانت، ج ۱، ص۲۱ چاپ بایرام صادقی، تبریز ۱۳۶۷ ش.
۷. ابوالحسن دیانت، فرهنگ تاریخی سنجش‌ها و ارزش‌ها، دیانت، ج ۱، ص۲۲ چاپ بایرام صادقی، تبریز ۱۳۶۷ ش.
۸. محمداحمد اسماعیل خاروف، اوزان و مکاییل و مقاییس اسلامی و مقایسة آن‌ها با اوزان و مکاییل و مقاییس بین المللی کنونی، ج۱، ص۴۷۳، پایان نامه دکتری دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه تهران ۱۳۵۳ ش.
۹. محمداحمد اسماعیل خاروف، اوزان و مکاییل و مقاییس اسلامی و مقایسة آن‌ها با اوزان و مکاییل و مقاییس بین المللی کنونی، ج۱، ص۴۸۷، پایان نامه دکتری دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه تهران ۱۳۵۳ ش.
۱۰. محمداحمد اسماعیل خاروف، اوزان و مکاییل و مقاییس اسلامی و مقایسة آن‌ها با اوزان و مکاییل و مقاییس بین المللی کنونی، ج۱، ص۴۹۰، پایان نامه دکتری دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه تهران ۱۳۵۳ ش.
۱۱. محمداحمد اسماعیل خاروف، اوزان و مکاییل و مقاییس اسلامی و مقایسه آن‌ها با اوزان و مکاییل و مقاییس بین المللی کنونی، ج۱، ص۴۷۷، پایان نامه دکتری دانشکده الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه تهران ۱۳۵۳ ش.
۱۲. والتر هینتس، اوزان و مقیاسها در اسلام، ج۱، ص۹۰، ترجمه و حواشی غلامرضا ورهرام، تهران ۱۳۶۸ ش.
۱۳. والتر هینتس، اوزان و مقیاسها در اسلام، ج۱، ص۸۸، ترجمه و حواشی غلامرضا ورهرام، تهران ۱۳۶۸ ش.
۱۴. جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج ۸، ص ۴۱۱، بغداد ۱۹۵۹.
۱۵. حمید ایزدپناه، آثار باستانی و تاریخی لرستان، ج۲، ص۵۶۵، تهران ۱۳۶۳ ش.
۱۶. ابوالحسن دیانت، فرهنگ تاریخی سنجش‌ها و ارزش‌ها، ج۱، ص۶۲، چاپ بایرام صادقی، تبریز ۱۳۶۷ ش.
۱۷. حمید ایزدپناه، آثار باستانی و تاریخی لرستان، ج۲، ص۵۶۵، تهران ۱۳۶۳ ش.
۱۸. محمد بن احمد ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم، ج۱، ص۱۰۸، چاپ جلال الدین همایی، تهران ۱۳۶۲ ش.
۱۹. یواقیت العلوم و دراری النجوم، چاپ محمدتقی دانش پژوه، ج۱، ص ۲۴۶، تهران ۱۳۴۵ ش.
۲۰. یواقیت العلوم و دراری النجوم، چاپ محمدتقی دانش پژوه، ج۱، ص۲۶۰، تهران ۱۳۴۵ ش.
۲۱. حمداللّه بن ابی بکر حمداللّه مستوفی، تاریخ گزیده، ج۱، ص۷۷۵، چاپ عبدالحسین نوایی، تهران ۱۳۶۲ ش.
۲۲. ابن بلخی، فارس نامه، ج۱، ص۳۶، چاپ گی لسترنج و رینولد آلن نیکلسون، تهران ۱۳۶۳ ش.
۲۳. علی بن احمد اسدی، گرشاسب نامه، ج۱، ص۱۸۴، چاپ حبیب یغمایی، تهران ۱۳۵۴ ش.
۲۴. علی بن جولوغ فرخی، دیوان حکیم فرخی سیستانی، ج۱، ص۲۰۳، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۳۵ ش.
۲۵. احمد بن قوص منوچهری، دیوان منوچهری دامغانی، ج۱، ص۴۰، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۴۷ ش.
۲۶. احمد بن قوص منوچهری، دیوان منوچهری دامغانی، ج۱، ص۴۲، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۴۷ ش.
۲۷. حبیب اللّه بن علی اکبر کاشانی، توضیح البیان فی تسهیل الاوزان، ج۱، ص۴۱۵، چاپ محمد شریف، قم ۱۴۰۴.
۲۸. محمد مؤمن، «رسالة مقداریه»، ج۱، ص۴۳۳، چاپ تقی بینش، فرهنگ ایران زمین، ج ۱۰، (۱۳۴۱ ش).
۲۹. المصباح المنیر، واژه «بوع»
۳۰. مستند الشیعة ج۱۵، ص۱۶۶.    
۳۱. مستند الشیعة ج۵، ص۲۶۷-۲۶۸.    



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «باع»، شماره۲۴۵.    
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۴۹.    



جعبه ابزار