بایزید (2)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بایزید (۲) (۸۵۱ ـ ۹۱۸)، هشتمین سلطان عثمانی و فرزند ارشد سلطان محمّد فاتح است.
هنگام درگذشت فاتح (۴ ربیع الاول ۸۸۶)، ینی چریها بایزید را، که والی آماسیه (ایالت روم) بود، به برادرش، جم سلطان والی قونیه، ترجیح دادند و بر تخت نشاندند.
تولّدش را در ۸۵۱، ۸۵۶ و ۸۵۷ گفتهاند. ولی چون بیشتر ۸۵۱ را پذیرفتهاند، می توان حدس زد که در ۳۵ سالگی بر تخت سلطنت نشسته باشد.
بایزید در دوران والیگری آماسیه، با وجود گرایش به محیطهای علمی، اوقات بسیاری را صرف خوشگذرانی میکرد، و دستور
قتل مؤیدزاده عبدالرحمان افندی را، که عامل سوق بایزید به خوشگذرانی بود، صادر کرد.
اما بایزید قبلاً از ماجرا آگاه شده و او را فرار داده بود.
بایزید در این دوره، فرماندهی جناح راست اردوی عثمانی را در جنگ اُتلوق بِلی (باشکند)، به عهده داشت.
هنگام درگذشت محمدفاتح، وزیر اعظم محمد پاشا قرهمانی افراد خود را مخفیانه نزد سلطان فرستاد. ینی چریها با اطلاع از این موضوع، قیام کردند و وزیر اعظم را به قتل رساندند و تا آمدن بایزید از آماسیه با فرزندش، قورقود که به عنوان گروگان در کاخ فاتح به سر میبرد، بیعت کردند.
بایزید در آغاز فرمانروایی، درگیر مبارزه با برادرش بود. جم سلطان، بورسه را تصرف کرد و به نام خود سکه زد و خطبه خواند و پیشنهاد کرد که کشور دو قسمت شود، به نحوی که روم ایلی از آنِ بایزید و آناطولی در اختیار خودش باشد. اما در نخستین جنگ با بایزید شکست خورد و همراه مادرش، چیچک خاتون، و خانوادهاش به دولت ممالیک پناهنده شد. (۲۹ ربیع الاخر ۸۸۶)
جم سلطان، که ابن ایاس او را «جَم جَمه» خوانده است، بار دیگر به دعوت قاسم بیگ قرهمانی (رجوع کنید به قرهمانیان)، که برای بازپس گرفتن سرزمینش به حوالی قرهمان آمده بود، به آناطولی برگشت ولی کاری از پیش نبرد و به پیشنهاد قاسم بیگ به شهسوارانِ (شوالیهها) رودِس پناه برد. (جمادی الاولی ۸۸۷/ ژوئیه ۱۴۸۲).
بایزید مردم قونیه و آقسرای را، که دروازه شهرهای خود را به روی جم سلطان نگشوده بودند، از پرداخت
مالیات معاف کرد، اما گَدِک پاشا را به اتهام خیانت به قتل رساند و با فرمانی، اُغوزخان، پسر جم را به دست اسکندرپاشا خفه کرد.
بایزید تا هنگام
مرگ جم سلطان بر اثر مسمومیت در ناپل (جمادی الاولی ۹۰۰/ مارس ۱۴۹۵)، از جانب او نگران بود.
درگیریها و جنگهای دوره بایزید نسبت به حوادث زمانِ پدر و پسرش چندان زیاد نبوده است. مؤثرترین اقدامات او، حمله به مجارستان، کرواسی (هرواتسکا)، ونیز و لهستان بود.
او نخستین جنگ خود را از روم ایلی آغاز کرد (۸۸۸) و پس از الحاق تمام ایالت هِرسِک (هرزگووین) به قلمرو خود، در سال ۸۸۹ به طرف بیگ نشین بُغدان (مولداوی) پیش رفت و از یاری نیروهای کریمه و اَفلاق (والاکیا) که تحت الحمایه عثمانیان بودند، بهرهمند شد.
پس از تصرف بُغدان، سرزمینهای عثمانی و کریمه متصل شدند و تمامی سواحل غربی دریای سیاه به تصرف درآمد.
با حملههای موفّقیت آمیز نیروهای عثمانی به فرماندهی بالی بیگ پسرمالقوج به لهستان، تلاش مجارها و لهستانیها برای تصرف بغدان به جایی نرسید. (۹۰۳/۱۴۹۸)
در پی تحریکات جمهوری ونیز در موره (مورئا/ پلوپونز) و برای جلوگیری از حمله احتمالی ونیزیها به بوسنه (بوسنی)، اسکندرپاشا به ونیز لشکر کشید.
در این میان قلعه اینه بَختی، که در محاصره اردوی عثمانی به فرماندهی بایزید بود، به تصرف عثمانیان درآمد (محرم ۹۰۵/اوت ۱۴۹۹)، این قلعه پایگاه مهم فعالیت ناوگان عثمانی در مدیترانه و سبب تصرف مُدون و قُرون در سال ۹۰۶/۱۵۰۰ شد.
همچنین تصرف بندر و قلعه دراج در ساحل آدریاتیک در همین سال، راه را برای فعالیت ناوگان عثمانی در این نواحی بازکرد.
ونیزیها نیز با حمله به جزایر ترکها در مدیترانه، جزیره مِدِلْلی را محاصره کردند، و دو طرف ناگزیر شدند در جمادی الاخر سال ۹۰۸/ دسامبر ۱۵۰۲ قرارداد
صلح امضا کنند.
از مهمترین وقایع دوره بایزید، جنگهای او با مملوکهای شام و مصر است. (جمادی الاخر سال ۸۹۰ ـ جمادی الاخر سال ۸۹۶)
در دو جنگ از پنج جنگی که اتفاق افتاد، عثمانیان و در سه جنگ دیگر، مصریان پیروز شدند. این جنگها با میانجیگری فرمانروای تونس به پایان رسید و کلید سه ناحیه در چقوراووه (رجوع کنید به کیلیکیه)، که جزو موقوفات حرمین بود، همراه
قاضی علی پاشاچلبی، به قاهره ارسال و به سلطان مملوک تسلیم شد.
یکی از خطرهایی که گسترش دولت عثمانی را در آناطولی تهدید میکرد، نفوذ شاه اسماعیل صفوی بود که شیعیان عثمانی را آماده قیام میکرد.
بایزید برای پایان دادن به فعالیت شیعیان در آناطولی، مهاجرت و مسافرت
علویان را به ایران، برای زیارت، ممنوع ساخت و بدین ترتیب شاه اسماعیل را از ملاقات طرفداران خود و درآمد قابل توجه نذورات آنها محروم کرد.
شاه اسماعیل از بایزید خواست که مانع مسافرت
شیعیان نشود
ولی به درخواستش توجهی نشد.
با وجود محدودیتهای بایزید، شاه اسماعیل کانونهای فعالی، بویژه در ایل حامد و تَکه، برای خود پیدا کرد. اینان به رهبری خلیفهای به نام شاهقلی (غلام شاه)، با نیروهای عثمانی به فرماندهی وزیر اعظم خادم
علی پاشا، وارد جنگ شدند. در این نبرد، وزیراعظم و شاهقلی کشته شدند و طرفداران شاهقلی عازم ایران گشتند. (۹۱۷)
بایزید دوم در اواخر
عمر به عزلت و
عبادت روی آورده و رسیدگی به امور کشور را به وزرایش واگذار کرده بود.
از پسرانش شاهزاده عبدالله، محمد، محمود و علمشاه در تاریخهای مختلف فوت کرده بودند، و احمد در آماسیه، قورقود در تکه، سلیم در طرابزون و شاهنشاه در قرهمان والی بودند.
بایزید، احمد را که بیشتر وزرا، بویژه خادم
علی پاشا، طرفدار او بودند، به دیگران ترجیح میداد
و برآن بود که وی را به جانشینی برگزیند.
قورقود و سلیم، با آگاهی از تصمیم پدر، با او به مخالفت برخاستند تا جایی که سلیم دوبار با پدر جنگ کرد و شکست خورد.
با شورش شاهقلی و کشته شدن وزیر اعظم خادم
علی پاشا، شاهزاده احمد از حمایت نیرومندترین هوادار خود محروم شد و ینی چریها نیز با او به دشمنی برخاستند.
با این حال، بایزید تصمیم قطعی گرفت که سلطنت را به احمد واگذار کند. احمد به دعوت پدر، راهی استانبول بود که ینی چریها قیام کردند و با اعتراض به کمک نکردنِ احمد به
علی پاشا در جنگ با شاهقلی، به حمایت از سلیم پرداختند و به اتفاق او به کاخ آمدند و به بایزید گفتند تا زمانی که سلیم را به جانشینی انتخاب نکند، آنجا را ترک نخواهند کرد. او نیز موافقت کرد و سلطنت را به سلیم واگذاشت.(۸ صفر ۹۱۸)
بایزید در راهِ دیمِتوقَه در ۶۷ سالگی درگذشت (۱۰ ربیع الاول ۹۱۸). معلوم نیست که آیا مرگ او ناشی از افسردگی و پیری، مسموم شدن یا به سبب دیگری بوده است. او در استانبول در جوار مسجدی به نام خودش به خاک سپرده شد.
بایزید از دانشمندان، شاعران و هنرمندان حمایت میکرد و خود نیز به هیئت و علوم شرعی علاقهمند بود.
اشعار ترکی و فارسی او با تخلّص عدلی در تذکرهها و در دیوان کم حجمش چاپ شده است.به نوشته سخی بیگ (ص۱۳) در خوشنویسی مهارت داشت و خواندن خط اویغوری را فراگرفته بود.
بایزید عدهای از شاعران و دانشمندان را به دور خود گرد آورده بود که از آن جمله اند، ملالطفی، مؤیدزاده عبدالرحمان، تاجی زاده جعفر، سعدی چلبی، افندی زنبیلی، نجاتی، ذاتی، وصالی، اوزون فردوس و خطاط مشهور شیخ حمدالله.
تاریخ مشهور ابن کمال احمد شمس الدین و تاریخ هشت بهشت ادریس بدلیسی به نام او نوشته شده است.
بایزید، باوجود علاقه مندی به دانش و دانشمندان، فرمانروایی آزاداندیش و بلندنظر نبود. او بیش از اندازه متشرع و متأثر از تعصبات کسانی مانند خطیب زاده و ملاعذاری بود، چنانکه متفکر فاضلی چون ملالطفی توقادی را به اتهام بیاعتقادی اعدام کرد و سبب رنجش و پراکندگی علما و خاموش شدن کانون اندیشمندان «تکیه شیخ وفا» شد.
بایزید در سیاست دوراندیش و واقع بین و به دور از تهور و بی پروایی بود.
دگرگونیهایی در دولت ایجاد کرد و کانون ینی چری را گسترش داد و در آن دستههایی به نام «آغابلوکی» (گروه آغا) به وجود آورد.
در زمان او، بحریه عثمانی نقش مهمی در جنگها داشت و برای کمک به فرمانروای بنی احمر، ناوگانی به آبهای اسپانیا گسیل داشت.
بایزید در استانبول، اَدرنه و آماسیه تعدادی
مسجد ، مکتب،
مدرسه علوم دینی و دارالاطعام (عمارت) ساخت که به نام خود او نامیده شده است. شهر استانبول در عهد بایزید (۹۱۵)، بر اثر زلزله به صورت ویرانهای درآمد و در همان زمان بازسازی شد.
(۱) ابن ایاس، بدائع الظهور، چاپ DMG.
(۲) اروج بیگ بن سلطان
علی بیگ، تواریخ آل عثمان، چاپ بابینگر، هانوور ۱۹۲۷.
(۳) اسماعیل حقی اوزون چارشیلی، کتابه لر، بخش ۱، استانبول ۱۳۴۶/۱۹۲۷.
(۴) محمدظلی بن درویش اولیاچلبی، سیاحتنامه، ج ۱، ص ۲.
(۵) بهشتی (کتابخانه شخصی)
(۶) محمد ثریا، سجل عثمانی، استانبول ۱۳۰۸ـ۱۳۱۵.
(۷) حدیقه الجوامع.
(۸) حسین حسام الدین، آماسیه تاریخی، استانبول ۱۳۲۷ـ۱۳۳۰، ج ۳.
(۹) محمد بن حسن سعدالدین، تاج التواریخ، استانبول ۱۲۷۹ـ۱۲۸۰.
(۱۰) شقائق ترجمه سی.
(۱۱) محمد همدمی صولاق زاده ، تاریخ ، استانبول ۱۲۹۸.
(۱۲) طوسیه لی زاده رفعت عثمان، ادرنه رهنماسی، ۱۳۳۶/۱۹۲۰.
(۱۳) عاشق پاشازاده، تواریخ آل عثمان، استانبول ۱۳۳۲.
(۱۴) مصطفی بن احمد
عالی، کنه الاخبار، استانبول ۱۲۷۷.
(۱۵) فریدون بیگ پاشا، مجموعه منشآت سلاطین، استانبول ۱۲۶۵ـ۱۲۷۴.
(۱۶) لطفی پاشا، لطفی پاشا، تواریخ آل عثمان، استانبول، مستقیم زاده.
(۱۷) تحفه الخطّاطین.
(۱۸) نشری (کتابخانه ولی الدین)
(۱۹) واقعات جم، چاپ TOEM.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بایزید (۲) »، شماره۴۲۴.