• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بلعم باعورا (اصلی)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بَلعم باعورا عالمی معاصر موسی علیه‌السّلام و برخوردار از آیت الهی بود که بر اثر پیروی از شیطان و هوای نفس به گمراهی و انحطاط گرایید.
بلعم باعورا، همان بِلْعام بن بِعُوْر یاد شده در تورات است.
[۱] کتاب مقدس، اعداد ۲۲ : ۵.
بِلْعام را نامی عبری و به معنای خداوند مردم دانسته‌اند.
[۲] قاموس کتاب مقدس، ص۱۸۷.
براساس گزارش تورات وی عالمی موحِّد،
[۳] قاموس کتاب مقدس، ص۱۸۸.
مستجاب الدعوه،
[۴] کتاب مقدس، اعداد ۲۲ : ۶.
برخوردار از علم و رؤیای الهی
[۵] کتاب مقدس، اعداد ۲۴: ۱۶.
و ساکن قریه فُتور در کنار رود فرات بوده
[۶] کتاب مقدس، اعداد ۲۲ : ۵؛ قاموس کتاب مقدس، ص۶۴۵.
و از حوادث آینده خبر می‌داده است.
[۷] کتاب مقدس، اعداد ۲۴ : ۱۷، ۲۵.
وی که معاصر حضرت موسی علیه‌السّلام و گویا پیرو آیین ابراهیم بوده
[۸] المعارف، ص۴۱.
[۹] قاموس الکتاب المقدس، ص۱۸۹.
در عصر خویش و به سبب ویژگیهای یاد شده، آوازه و جایگاه بلندی داشته است. مردم از اطراف و اکناف به نزد وی می‌آمده‌اند تا درباره آنان پیشگویی کرده یا برای برکت یافتنِ دارایی و زندگی آنها دعا کند.
[۱۰] قاموس کتاب مقدس، ص۱۸۷-۱۸۸.
زمانی که بنی اسرائیل، همراه موسی علیه‌السّلام و در ادامه جنگ با قبایل بت پرست، در دشت موآب، در شرق رود اردن و رو به روی اریحا اردو زدند، مردم موآب و مِدیان از شمار انبوه آنان به هراس افتادند. پادشاه موآب به نام «بالاق» سفیرانی را به همراه پول به نزد بِلْعام روانه کرد تا وی با نفرین بر بنی اسرائیل، زمینه شکست آنان را فراهم آورد. بِلعام با این سخن که خداوند مرا از نفرین بر بنی• اسرائیل باز می‌دارد درخواست آنان را رد می‌کند. بار دوم گروهی بزرگ تر و مهم تر و با این وعده که هرچه او بخواهد، بالاق به وی می‌دهد، نزد بلعام می‌آیند. این بار وی اجازه می‌یابد که به همراه سفیران بالاق برود، به شرط آنکه جز خواست خدا را بر زبان جاری نکند. به سبب خشم خدا از این کار، فرشته‌ای با شمشیری برآمده از نیام، سه بار راه را بر الاغ بلعام می‌بندد: بار نخست الاغ رم کرده، بار دوم بین دو دیوار، پای بلعام را به دیوار فشرده، بار سوم می‌خوابد. حیوان که هر بار از دست بلعام کتک می‌خورده به قدرت خدا لب به سخن و اعتراض می‌گشاید. بلعام پس از رسیدن به موآب، سه بار و هر بار در جایی متفاوت از دیگری درصدد نفرین بر بنی اسرائیل برمی آید؛ اما هر بار خواست خداوند مبنی بر تعریف و تمجید بنی اسرائیل و دعا برای آنان بر زبان وی جاری می‌شود. بالاق ناخشنود از این رویداد، او را روانه شهرش می‌کند.
[۱۱] کتاب مقدس، اعداد ۲۲ : ۱، ۴۱؛ کتاب مقدس ۲۳ : ۱، ۳۰؛ کتاب مقدس ۲۴ : ۱، ۲۵.

این گزارش خالی از تناقض (قس: اعداد ۲۲: ۲۰، ۳۲-۳۴) و حذف و تحریف احتمالی به سود بنی اسرائیل نیست، زیرا بر اساس برخی گزارشهای دیگر تورات، مردم موآب و مدیان پس از ناکامی بلعام در نفرین بنی اسرائیل و با پیشنهاد وی، زنان و دختران خود را با هدف به انحراف کشاندن قوم موسی علیه‌السّلام به اردوگاه آنان روانه کردند.
[۱۲] کتاب مقدس، اعداد ۲۵: ۱، ۶، ۸، ۱۶-۱۷؛ کتاب مقدس، اعداد ۳۱ : ۱۵، ۱۷.
پس از شیوع فحشا، ۲۴۰۰۰ نفر به کیفر گناه و بر اثر بیماری می‌میرند
[۱۳] کتاب مقدس، اعداد ۲۵ : ۹؛ تفسیر بغوی، ج۲، ص۱۷۹.
؛ همچنین شمار فراوانی نیز که به درخواست زنان، در مراسم قربانی بتهای آنان شرکت کرده و ضمن خوردن از گوشت قربانیها، بر بتها سجده کرده بودند به سبب ارتداد و به فرمان خدا و به دست موسی و یارانش کشته می‌شوند.
[۱۴] کتاب مقدس، اعداد ۲۵ : ۲، ۵.
بنابر گزارش تورات، بلعام سرانجام همراه حاکمان مِدْیان و به دست بنی اسرائیل کشته می‌شود.
[۱۵] کتاب مقدس، اعداد ۳۱: ۸.
ناکامی بلعام در نفرین بر بنی اسرائیل، تکلم الاغ او و به انحراف و ارتداد کشاندن بنی اسرائیل در عهد جدید نیز بازتاب یافته و از بلعام به عنوان نماد عالمی کذّاب، رشوه خوار ومفسد یاد شده است که موجب انحراف و گمراهی دینی مردم می‌شود
[۱۶] کتاب مقدس، نامه دوم پِطْرُس، ۲: ۱۴، ۱۶؛ کتاب مقدس، مکاشفات یُوحَنّا ۲: ۳؛ نامه یِهُوداه، ۱۱.
؛ همچنین در منابع اهل کتاب از پیدایش برخی فرقه‌های مذهبی یاد شده است که به پیروی از آموزه‌های بِلعام، زنا کرده و از گوشت قربانیان بتها می‌خورده‌اند.
[۱۷] کتاب مقدس، مکاشفات یوحنّا ۲ : ۱۴؛ قاموس الکتاب المقدس، ص۵۰۹.

نام بَلعم باعورا در قرآن نیامده؛ اما از اَعلام غیر مصرّح آن است و همه مفسران شیعه
[۱۸] تفسیر قمی، ج۱، ص۲۷۵.
[۱۹] مجمع البیان، ج۴، ص۷۶۸.
[۲۰] المیزان، ج۸، ص۳۳۷-۳۳۸.
و سنّی
[۲۱] جامع البیان، مج ۶، ج۹، ص۱۶۰-۱۷۴.
[۲۲] التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۵۲.
[۲۳] التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۵۷.
[۲۴] الدرالمنثور، ج۳، ص۶۰۸
[۲۵] الدرالمنثور، ج۳، ص۶۱۲.
هرچند با دیدگاهی متفاوت، در ذیل آیات ۱۷۵-۱۷۶ اعراف به گزارشی از سرگذشت وی پرداخته‌اند: «واتلُ عَلَیهِم نَبَاَ الَّذی ءاتَینـهُ ءایـتِنا فَانسَلَخَ مِنها فَاَتبَعَهُ الشَّیطـنُ فَکانَ مِنَ الغاوین• ولَو شِئنا لَرَفَعنـهُ بِها ولـکِنَّهُ اَخلَدَ اِلَی الاَرضِ واتَّبَعَ هَوهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الکَلبِ اِن تَحمِل عَلَیهِ یَلهَث اَو تَترُکهُ یَلهَث ذلِکَ مَثَلُ القَومِ الَّذینَ کَذَّبوا بِـایـتِنا فَاقصُصِ القَصَصَ لَعَلَّهُم یَتَفَکَّرون». در این آیات، سخن از حکایت مردی است که به سبب دست یافتن به مراتب نسبتاً بالایی از علم و معنویت، از برخی مواهب خاص الهی برخوردار بوده و می‌توانسته بر اساس آن به مراتب برتری نیز دست یابد؛ اما پیروی از شیطان و خواهش نفسانی، وی را به تکذیب آیات الهی واداشت و در نتیجه او مواهب یاد شده را از دست داد و در جرگه گمراهان درآمد.
او در این آیه به سگ تشبیه شده است که در هر حال له له می‌زند؛ چه او را طرد کرده و برانند یا به حال خود رهایش سازند. به گفته مفسران، وی به پست‌ترین موجود در پست‌ترین حال آن تشبیه شده است
[۲۷] جامع البیان، مج ۶، ج۹، ص۱۷۳.
[۲۸] الکشاف، ج۲، ص۱۷۸.
[۲۹] مجمع البیان، ج۴، ص۷۷۰.
؛ اما در وجه شبه به اختلاف گراییده‌اند؛ برخی با این توضیح که له له زدن سگ برخلاف بعضی دیگر از حیوانات، ویژگی ذاتی آن است و به زمان تشنگی، خستگی و بیماری آن اختصاص ندارد، تشبیه را کنایه از این دانسته‌اند که موعظه و دعوت به حق و عدم آن برای بلعم و منکرانی چون او یکسان است و آنان در هر صورت به گمراهی می‌روند. پستی و زبونی و نیز آزار و اذیت مؤمنان پس از گمراهی از سوی بلعم نیز به عنوان وجه شبه یاد شده است
[۳۰] جامع البیان، مج ۶، ج۹، ص۱۷۳.
[۳۱] التبیان، ج۵، ص۳۴.
[۳۲] مجمع البیان، ج۴، ص۷۷۰.
؛ ولی تامل در آیه نشان می‌دهد که تشبیه یاد شده به این پرسش محتمل می‌پردازد که چگونه بلعم به رغم برخورداری از آیات الهی گمراه شد؟ در پاسخ باید گفت کسی که برده هوا و هوس خویش است فرجامی جز گمراهی ندارد؛ چه مانند بلعم از آیات الهی برخوردار یا از آن بی بهره باشد، زیرا وابستگی شدید به دنیا و خواهشهای نفسانی، رویگردان شدن از راه خدا را به یک ویژگی رفتاری ثابت برای او تبدیل می‌کند.
[۳۳] المیزان، ج۸، ص۳۳۳.

خداوند، هدف از یادکرد این حکایت را عبرت گرفتن کسانی می‌خواند که به تکذیب آیات الهی می‌پردازند، باشد که آنان را به اندیشه و تامل در فرجام کار خویش وادارد.
اینکه آیات یاد شده یک رخداد تاریخی و سرگذشت شخصی معین را گزارش می‌کند یا فقط به بیان مَثَلی برای تکذیب کنندگان آیات الهی می‌پردازد مورد اختلاف است، چنان که صاحبان دیدگاه نخست نیز در مورد اینکه شخص یاد شده، بلعم است یا فردی دیگر، به اختلاف گراییده‌اند. بر اساس دیدگاه مشهور مفسّران شیعه
[۳۴] تفسیر عیاشی، ج۲، ص۴۲.
[۳۵] التبیان، ج۵، ص۳۲.
[۳۶] المیزان، ج۸، ص۳۳۷-۳۳۸.
و سنی،
[۳۷] جامع البیان، مج ۶، ج۹، ص۱۶۶ جامع البیان، مج ۶، ج۹، ص۱۷۳.
[۳۸] تفسیر قرطبی، ج۷، ص۲۰۳-۲۰۴.
[۳۹] تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۲۷۵.
[۴۰] تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۲۷۸.
مورخان مسلمان
[۴۱] تاریخ طبری، ج۱، ص۴۳۷.
[۴۲] تاریخ حبیب السیر، ج۱، ص۱۰۴.
[۴۳] تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۴۰.
و نیز برخی احادیث اسلامی،
[۴۴] تحف العقول، ص۳۱۱.
[۴۵] بحارالانوار، ج۷۵، ص۲۹۰.
آیات یادشده، حکایت سرگذشت بلعم باعوراست. البته این گروه درباره نسب، زیستگاه
[۴۶] تاریخ طبری، ج۱، ص۲۵۸.
[۴۷] تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۸۷.
[۴۸] قصص الانبیاء، ص۲۰۹.
و سبب گمراهی بلعم و تفسیر «ءایتنا» در تعبیر «ءاتینه ءایتنا» اختلاف دارند؛ برخی او را از بنی اسرائیل،
[۵۰] تاریخ طبری، ج۱، ص۲۵۹.
[۵۱] کشف الاسرار، ج۳، ص۷۸۷.
[۵۲] تفسیر بغوی، ج۲، ص۱۷۹.
برخی دیگر از نوادگان لوط
[۵۳] قصص الانبیاء، ص۲۰۹.
[۵۴] مجمع البیان، ج۴، ص۷۶۸.
و نیز داماد وی
[۵۵] المعارف، ص۴۱.
[۵۶] دائرة المعارف الاسلامیه، ج۴، ص۸۶، «بلعم».
می‌دانند، چنان که بعضی هم ظاهراً به سبب اشتراک در نام پدر، او را با لقمان حکیم یکی پنداشته‌اند که عرب جاهلی، با حکایتهای او آشنا بوده است، در حالی که نسب لقمان و تصویر قرآنی او با نسب و شخصیت بلعم و نیز آیات مورد بحث، کاملا تفاوت دارد.
[۶۰] قصص الانبیا، ص۲۰۹.
[۶۱] قصص الانبیا، ص۳۱۲.
[۶۲] فرهنگ اساطیر، ص۱۲۸.

اینکه مراد از «ءایتنا» چیست؟ برخی آن را «نبوت» پنداشته‌اند که به سبب ناسازگاری با عصمت انبیا، از سوی دانشمندان شیعه
[۶۳] التبیان، ج۵، ص۳۲.
[۶۴] مجمع البیان، ج۴، ص۷۶۹.
و شماری از مفسران اهل سنت،
[۶۵] التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۵۴.
[۶۶] تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۲۷۶.
[۶۷] تفسیر قرطبی، ج۷، ص۲۰۳.
دچار چالش جدّی شده است. تفسیر آن به «اسم اعظم»
[۶۸] جامع البیان، مج ۶، ج۹، ص۱۶۴.
[۶۹] تفسیر قمی، ج۱، ص۲۷۵.
را نیز شیخ طوسی برنمی تابد.
[۷۰] التبیان، ج۵، ص۳۲.
استجابت دعا، برخورداری از معارف تورات، علم و حجج
[۷۱] جامع البیان، مج ۶، ج۹، ص۱۶۵ - ۱۶۶.
[۷۲] التبیان، ج۵، ص۳۱-۳۲.
از موارد دیگری است که در تفسیر آن گفته شده است. سیاق آیات و تعابیر «فَانسَلَخَ مِنها» و «لَرَفَعنـهُ بِها» نشان می‌دهد که آیات یاد شده، از نوع «آیات نفسانی» و «کرامتهای خاص باطنی» بوده است و به گونه‌ای راه شناخت خداوند را واضح و روشن به وی می‌نمایانده که هیچ شک و تردیدی در شناخت حق برایش نمی‌مانده است.
[۷۳] المیزان، ج۸، ص۳۳۲-۳۳۳.

در مقابل، برخی چون عبداللّه بن عمر، نزول آیه را درباره امیّة بن ابی صَلْت می‌دانند که برخوردار از توان شعر و شاعری و آشنا با کتب آسمانی، انتظار داشته است که وی پیامبر موعود باشد، برای همین و از سر حسادت، به تکذیب پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم پرداخت.
[۷۴] جامع البیان، مج ۶، ج۹، ص۱۶۴.
[۷۵] التبیان، ج۵، ص۳۱.
[۷۶] مجمع البیان، ج۴، ص۷۶۸.
این دیدگاه به احتمال زیاد برداشت ناصوابی از روایت منسوب به پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم است که در برخی منابع روایی اهل سنت نیز آمده است. بر اساس این روایت مرسل، بلعم بن باعورا در میان بنی اسرائیل همانند امیة بن ابی صلت در میان مسلمانان خوانده شده است.
[۷۷] الجامع الصغیر، ج۲، ص۵۳۵.
[۷۸] فیض القدیر، ج۵، ص۶۶۰.
[۷۹] کنزالعمال، ج۳، ص۵۷۷.

دیدگاه سومی نیز آن را درباره ابوعامر بن نعمان بن نصرانی، بنیانگذار مسجد ضرار می‌داند
[۸۰] تفسیر قرطبی، ج۷، ص۲۰۳.
[۸۱] کشف الاسرار، ج۳، ص۷۹۰.
[۸۲] التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۵۴.
؛ اما معاصر بودن دو شخص یاد شده با پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و دست کم آشنایی مردمان مکه و مدینه با سرگذشت آن دو، با تعبیر «واتل علیهم نبا الذی...» سازگار نیست، زیرا دیگر کاربردهای قرآنی این تعبیر نیز در ارتباط با حکایت قضایای تاریخی و مربوط به گذشته مانند داستان هابیل و قابیل، نوح و ابراهیم است و سرانجام، برخی در دیدگاهی کاملاً متفاوت و با نفی هر گونه شان نزولی خاص، آیه را در مقام تمثیل حال تکذیب کنندگان آیات الهی می‌دانند
[۸۶] جامع البیان، مج ۶، ج۹، ص۱۷۳.
[۸۷] تفسیر قرطبی، ج۷، ص۲۰۵.
[۸۸] تفسیر بغوی، ج۲، ص۱۸۰.
؛ رشید رضا با تاکید بر این نظر، اساساً روایات وارد شده در این باره را از اسرائیلیات شمرده، مردود می‌داند.
[۸۹] تفسیر المنار، ج۹، ص۴۰۵.
[۹۰] تفسیر المنار، ج۹، ص۴۱۶.
این دیدگاه با ظاهر آیات که در مقام گزارش رخدادی خارجی است سازگار نیست.
[۹۱] المیزان، ج۸، ص۳۳۲.

چرایی و چگونگی انحراف بلعم موضوع دیگری است که روایات تاریخی و تفسیری در جزئیات آن به داستانپردازی و اختلاف گراییده‌اند.
[۹۲] الکامل، ج۱، ص۲۰۰-۲۰۱.
[۹۳] جامع البیان، مج ۶، ج۹، ص۱۶۴.
[۹۴] جامع البیان، مج ۶، ج۹، ص۱۷۲.
[۹۵] تاریخ دمشق، ج۱۰، ص۳۹۶
[۹۶] تاریخ دمشق، ج۱۰، ص۴۰۵.
روایت مشهور همان داستان نفرین بر بنی اسرائیل و به فساد و ارتداد کشاندن آنها به وسیله زنان مدیان است.
[۹۷] جامع البیان، مج ۶، ج۹، ص۱۶۶.
[۹۸] جامع البیان، مج ۶، ج۹، ص۱۶۹.
[۹۹] تاریخ دمشق، ج۱۰، ص۳۹۶.
[۱۰۰] تاریخ دمشق، ج۱۰، ص۴۰۶
[۱۰۱] تفسیر قرطبی، ج۷، ص۲۰۳-۲۰۴.
بر اساس روایت دوم، دنیاطلبی و حسادت بلعم به موسی علیه‌السّلام زمینه ساز گرایش وی به فرعون شد و فرعون از او خواست برای دستگیری موسی علیه‌السّلام و بنی اسرائیل دعا کند.
[۱۰۲] الکامل، ج۱، ص۲۰۰-۲۰۱.
[۱۰۳] تاریخ طبری، ج۱، ص۲۵۸.
برخی گزارشها حاکی است که وی از علمای مشهور و مبلغان توانمند بنی اسرائیل بود که در پی وعده‌های فرعون به او پیوست.
[۱۰۴] تفسیر قرطبی، ج۷، ص۲۰۳.
[۱۰۵] نمونه، ج۷، ص۱۴.
گرایش به آیین پادشاه مدیان در پی تقدیم هدایا از سوی او به بلعم که از جانب موسی علیه‌السّلام برای دعوت پادشاه به آیین توحیدی رفته بود و نیز دست کشیدن از فراخوان مردم به توحید در پی رشوه دادن آنان، از روایتهای وارد شده دیگر در این زمینه است.
[۱۰۶] تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۲۷۵.
[۱۰۷] تفسیر قرطبی، ج۷، ص۲۰۳.

موقعیت ممتاز علمی، دینی و صاحب کرامت بودن بلعم، گمراهی و انحطاط وی به سبب پیروی از هوای نفس و دنیاگرایی، ارتباط وی با بنی اسرائیل، داستان خودداری الاغ وی از حرکت، از موارد مشترکی است که در گزارش تورات و منابع تفسیری، تاریخی، روایی و داستانی مسلمانان با جزئیاتی متفاوت به چشم می‌خورد. در برخی احادیث، الاغ بلعم درکنار ناقه صالح و سگ اصحاب کهف یاد شده است که استثنائاً وارد بهشت می‌شوند.
[۱۰۸] تفسیر قمی، ج۱، ص۲۷۵.
[۱۰۹] بحارالانوار، ج۸، ص۱۹۵.
[۱۱۰] بحارالانوار، ج۱۴، ص۴۲۳.
[۱۱۱] سفینة البحار، ج۱، ص۲۵۹.

منابع:
بحارالانوار؛ تاریخ ابن خلدون؛ تاریخ الامم و الملوک، طبری؛ تاریخ حبیب السیر؛ تاریخ مدینة دمشق؛ تاریخ الیعقوبی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ تحف العقول عن آل الرسول صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر العیاشی؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن کثیر؛ تفسیر القمی؛ تفسیر المنار؛ تفسیر نمونه؛ جامع البیان عن تاویل آی القرآن؛ الجامع الصغیر من احادیث البشیر النذیر؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ دایرة المعارف الاسلامیه؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالماثور؛ سفینة البحار و مدینة الحکم والآثار؛ فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی؛ فیض القدیر شرح الجامع الصغیر من احادیث البشیر النذیر؛ قاموس کتاب مقدس؛ قاموس الکتاب المقدس؛ قصص الانبیاء، نیشابوری؛ الکامل فی التاریخ؛ کتاب مقدس؛ الکشاف؛ کشف الاسرار و عدة الابرار؛ کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ المعارف؛ معالم التنزیل فی التفسیر و التاویل، بغوی؛ المیزان فی تفسیر القرآن.

فهرست مندرجات

۱ - پانویس
۲ - منبع


۱. کتاب مقدس، اعداد ۲۲ : ۵.
۲. قاموس کتاب مقدس، ص۱۸۷.
۳. قاموس کتاب مقدس، ص۱۸۸.
۴. کتاب مقدس، اعداد ۲۲ : ۶.
۵. کتاب مقدس، اعداد ۲۴: ۱۶.
۶. کتاب مقدس، اعداد ۲۲ : ۵؛ قاموس کتاب مقدس، ص۶۴۵.
۷. کتاب مقدس، اعداد ۲۴ : ۱۷، ۲۵.
۸. المعارف، ص۴۱.
۹. قاموس الکتاب المقدس، ص۱۸۹.
۱۰. قاموس کتاب مقدس، ص۱۸۷-۱۸۸.
۱۱. کتاب مقدس، اعداد ۲۲ : ۱، ۴۱؛ کتاب مقدس ۲۳ : ۱، ۳۰؛ کتاب مقدس ۲۴ : ۱، ۲۵.
۱۲. کتاب مقدس، اعداد ۲۵: ۱، ۶، ۸، ۱۶-۱۷؛ کتاب مقدس، اعداد ۳۱ : ۱۵، ۱۷.
۱۳. کتاب مقدس، اعداد ۲۵ : ۹؛ تفسیر بغوی، ج۲، ص۱۷۹.
۱۴. کتاب مقدس، اعداد ۲۵ : ۲، ۵.
۱۵. کتاب مقدس، اعداد ۳۱: ۸.
۱۶. کتاب مقدس، نامه دوم پِطْرُس، ۲: ۱۴، ۱۶؛ کتاب مقدس، مکاشفات یُوحَنّا ۲: ۳؛ نامه یِهُوداه، ۱۱.
۱۷. کتاب مقدس، مکاشفات یوحنّا ۲ : ۱۴؛ قاموس الکتاب المقدس، ص۵۰۹.
۱۸. تفسیر قمی، ج۱، ص۲۷۵.
۱۹. مجمع البیان، ج۴، ص۷۶۸.
۲۰. المیزان، ج۸، ص۳۳۷-۳۳۸.
۲۱. جامع البیان، مج ۶، ج۹، ص۱۶۰-۱۷۴.
۲۲. التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۵۲.
۲۳. التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۵۷.
۲۴. الدرالمنثور، ج۳، ص۶۰۸
۲۵. الدرالمنثور، ج۳، ص۶۱۲.
۲۶. اعراف/سوره۷، آیه۱۷۵-۱۷۶.    
۲۷. جامع البیان، مج ۶، ج۹، ص۱۷۳.
۲۸. الکشاف، ج۲، ص۱۷۸.
۲۹. مجمع البیان، ج۴، ص۷۷۰.
۳۰. جامع البیان، مج ۶، ج۹، ص۱۷۳.
۳۱. التبیان، ج۵، ص۳۴.
۳۲. مجمع البیان، ج۴، ص۷۷۰.
۳۳. المیزان، ج۸، ص۳۳۳.
۳۴. تفسیر عیاشی، ج۲، ص۴۲.
۳۵. التبیان، ج۵، ص۳۲.
۳۶. المیزان، ج۸، ص۳۳۷-۳۳۸.
۳۷. جامع البیان، مج ۶، ج۹، ص۱۶۶ جامع البیان، مج ۶، ج۹، ص۱۷۳.
۳۸. تفسیر قرطبی، ج۷، ص۲۰۳-۲۰۴.
۳۹. تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۲۷۵.
۴۰. تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۲۷۸.
۴۱. تاریخ طبری، ج۱، ص۴۳۷.
۴۲. تاریخ حبیب السیر، ج۱، ص۱۰۴.
۴۳. تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۴۰.
۴۴. تحف العقول، ص۳۱۱.
۴۵. بحارالانوار، ج۷۵، ص۲۹۰.
۴۶. تاریخ طبری، ج۱، ص۲۵۸.
۴۷. تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۸۷.
۴۸. قصص الانبیاء، ص۲۰۹.
۴۹. اعراف/سوره۷، آیه۱۷۵.    
۵۰. تاریخ طبری، ج۱، ص۲۵۹.
۵۱. کشف الاسرار، ج۳، ص۷۸۷.
۵۲. تفسیر بغوی، ج۲، ص۱۷۹.
۵۳. قصص الانبیاء، ص۲۰۹.
۵۴. مجمع البیان، ج۴، ص۷۶۸.
۵۵. المعارف، ص۴۱.
۵۶. دائرة المعارف الاسلامیه، ج۴، ص۸۶، «بلعم».
۵۷. لقمان/سوره۳۱، آیه۳۱.    
۵۸. لقمان/سوره۳۱، آیه۱۲-۱۳.    
۵۹. لقمان/سوره۳۱، آیه۱۶-۱۹.    
۶۰. قصص الانبیا، ص۲۰۹.
۶۱. قصص الانبیا، ص۳۱۲.
۶۲. فرهنگ اساطیر، ص۱۲۸.
۶۳. التبیان، ج۵، ص۳۲.
۶۴. مجمع البیان، ج۴، ص۷۶۹.
۶۵. التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۵۴.
۶۶. تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۲۷۶.
۶۷. تفسیر قرطبی، ج۷، ص۲۰۳.
۶۸. جامع البیان، مج ۶، ج۹، ص۱۶۴.
۶۹. تفسیر قمی، ج۱، ص۲۷۵.
۷۰. التبیان، ج۵، ص۳۲.
۷۱. جامع البیان، مج ۶، ج۹، ص۱۶۵ - ۱۶۶.
۷۲. التبیان، ج۵، ص۳۱-۳۲.
۷۳. المیزان، ج۸، ص۳۳۲-۳۳۳.
۷۴. جامع البیان، مج ۶، ج۹، ص۱۶۴.
۷۵. التبیان، ج۵، ص۳۱.
۷۶. مجمع البیان، ج۴، ص۷۶۸.
۷۷. الجامع الصغیر، ج۲، ص۵۳۵.
۷۸. فیض القدیر، ج۵، ص۶۶۰.
۷۹. کنزالعمال، ج۳، ص۵۷۷.
۸۰. تفسیر قرطبی، ج۷، ص۲۰۳.
۸۱. کشف الاسرار، ج۳، ص۷۹۰.
۸۲. التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۵۴.
۸۳. مائده/سوره۵، آیه۲۷.    
۸۴. یونس/سوره۱۰، آیه۷۱.    
۸۵. شعراء/سوره۲۶، آیه۶۹.    
۸۶. جامع البیان، مج ۶، ج۹، ص۱۷۳.
۸۷. تفسیر قرطبی، ج۷، ص۲۰۵.
۸۸. تفسیر بغوی، ج۲، ص۱۸۰.
۸۹. تفسیر المنار، ج۹، ص۴۰۵.
۹۰. تفسیر المنار، ج۹، ص۴۱۶.
۹۱. المیزان، ج۸، ص۳۳۲.
۹۲. الکامل، ج۱، ص۲۰۰-۲۰۱.
۹۳. جامع البیان، مج ۶، ج۹، ص۱۶۴.
۹۴. جامع البیان، مج ۶، ج۹، ص۱۷۲.
۹۵. تاریخ دمشق، ج۱۰، ص۳۹۶
۹۶. تاریخ دمشق، ج۱۰، ص۴۰۵.
۹۷. جامع البیان، مج ۶، ج۹، ص۱۶۶.
۹۸. جامع البیان، مج ۶، ج۹، ص۱۶۹.
۹۹. تاریخ دمشق، ج۱۰، ص۳۹۶.
۱۰۰. تاریخ دمشق، ج۱۰، ص۴۰۶
۱۰۱. تفسیر قرطبی، ج۷، ص۲۰۳-۲۰۴.
۱۰۲. الکامل، ج۱، ص۲۰۰-۲۰۱.
۱۰۳. تاریخ طبری، ج۱، ص۲۵۸.
۱۰۴. تفسیر قرطبی، ج۷، ص۲۰۳.
۱۰۵. نمونه، ج۷، ص۱۴.
۱۰۶. تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۲۷۵.
۱۰۷. تفسیر قرطبی، ج۷، ص۲۰۳.
۱۰۸. تفسیر قمی، ج۱، ص۲۷۵.
۱۰۹. بحارالانوار، ج۸، ص۱۹۵.
۱۱۰. بحارالانوار، ج۱۴، ص۴۲۳.
۱۱۱. سفینة البحار، ج۱، ص۲۵۹.







جعبه ابزار