تفاسیر آیات الاحکام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تفاوت در شیوه نگارش آیات الاحکام میان
اهلسنت و فقهای
امامیه قابل توجه است؛ فقهای اهلسنت، هر یک از آیات الاحکام را با توجه به ترتیب سورهها بررسی میکنند ولی فقهای امامیه، با توجه به ابواب فقه، آیات مربوط به هر باب را یکجا مورد بحث قرار میدهند. کتابهای مربوط به آیات الاحکام، گونهای تفسیر موضوعی بهشمار میروند.
حال مهمترین و معروفترین کتابهای آیات الاحکام را بر حسب سال وفات مؤلفان آنها میآوریم:
بدون شک
سنت (در کنار
قرآن) تفسیری است بر
آیات احکام و آنچه از
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت شده و اصحاب برگزیده او و
ائمه اطهار (علیهمالسلام) آن را تبیین نمودهاند، تفاسیر فقهی بهشمار میرود و
امت اسلامی آن را (گرچه به صورت غیر مدوّن) نسل به نسل به
ارث بردهاند و
صحابه و
تابعان و پس از آنان دانشمندان و فقیهان، هرگاه در احکام و فرایض دینی مشکلی برایشان پیش میآمد، به قرآن مراجعه میکردند و اختلافنظر اصحاب یا تابعان و یا علما به چگونگی فهم آنان از متن قرآن در خصوص تکالیف و فرایض دینی برمیگشت؛ و شاهد بر اینمطلب فراوان است.
این وضع تا زمان ظهور پیشوایان مذاهب و فقهایی که از کتاب و سنت
استنباط مینمودند ادامه داشت. در آن زمان بود که حوادثی بر مسلمانان گذشت که سابقه نداشت و حکم آنها مشخص نبود. این حوادث را اصطلاحا
مسائل مستحدثه نامیدند. پس از آن نیز مسائل جدید فراوانی در زمینههای مختلف فردی، اجتماعی، سیاسی و اداری در میان مسلمانان پدید آمد.
لذا
فقیه، قبل از هر چیزی به قرآن مینگریست تا با مدد گرفتن از قرآن، آن مشکلات را حل کند و در سایه رهنمودهای قرآن به آن مسائل پاسخ گوید و حکم آنها را با توجه به دریافت خویش (از آیات و روایات) بیان کند و معتقد بود که رای صحیح همین است و آن را با دلایل و براهین، محکم و استوار میساخت. برخی از این استنباطها مورد اتفاق و برخی مورد اختلاف عموم فقهاست؛ بدون اینکه فقیهان در این اختلافات تعصبی ورزند. اختلافاتشان هم صرفا اختلاف در رای و نظر بود و قابل تفاهم و مشورت؛ زیرا همگی طالب حق و در جستجوی حکم صحیح الهی بودند و برای هیچیک از آنان مشکل نبود که در صورت صحیح بودن رای مخالفش از نظر خود برگردد و رای مخالف را بپذیرد.
نتیجه این اختلافات در استنباط اصول و مبانی احکام از قرآن کریم، آن شد که کتابهایی در بیان موارد اختلاف و اتفاقنظر در فهم معانی آیات الاحکام نگاشته شود.
شایسته است گفته شود که نخستین نوشتار در آیات الاحکام، به دست فرزانه توانا و مفسر عالیقدر،
ابوالنضر محمد بن سائب کلبی (متوفای ۱۴۶) انجام گرفت. وی از صحابه بهنام
امام محمد بن علی الباقر و
امام جعفر بن محمد الصادق (علیهماالسلام) است و از بزرگان اتباع تابعان بهشمار میرود.
ابن ندیم او را در زمره کسانی آورده است که در این باب گام برداشتهاند. او میگوید: محمد بن سائب کتاب خود را درباره احکام القرآن بر مبنای روایت از
ابن عباس نگاشته است.
آقابزرگ تهرانی او را نخستین کسی که در این باب گام نهاده است میشمارد و سپس تا سی کتاب درباره آیات الاحکام از فقهای امامیه را که به آنها دست یافته است میآورد.
ولی باید توجه شود: کتابهایی که اکنون از پیشینیان، در دست و مورد استفاده است، به دست بزرگان
اهلسنت نگاشته شده و آثار گرانبهای فقهای
امامیه از سده ششم به بعد در دست است.
تفاوت در شیوه نگارش آیات الاحکام میان اهلسنت و فقهای امامیه قابل توجه است؛ فقهای اهلسنت، هر یک از آیات الاحکام را با توجه به ترتیب سورهها بررسی میکنند ولی فقهای امامیه، با توجه به ابواب فقه، آیات مربوط به هر باب را یکجا مورد بحث قرار میدهند. این شیوه زیبندهتر و برای دستیابی به آیات مربوط به هر باب بهتر است و به همین دلیل، کتابهای مربوط به آیات الاحکام، گونهای تفسیر موضوعی به شمار میروند.
حال مهمترین و معروفترین کتابهای آیات الاحکام را بر حسب سال وفات مؤلفان آنها میآوریم:
ابوبکر احمد بن علی رازی مشهور به جصاص (متوفای ۳۷۰) است. او در زمان حیاتش، امام
مذهب حنفی بود و ریاست مذهب به او منتهی میشد. وی صاحب تالیفات فراوانی است؛ از جمله، احکام القرآن که آن را بر اساس مبانی مذهب
ابوحنیفه نوشت و از مهمترین کتب مدون در این موضوع بهشمار میرود و شاید مفصلترین آنها باشد. او در این کتاب به صورت گسترده به جوانب مختلف معانی آیات الاحکام پرداخته و به دور از
تعصب و گرایش مذهبی در بسیاری از مطالبی که نوشته است، آزادانه تمام جوانب قضایا را بررسی کرده است؛ گرچه استاد
ذهبی او را به تعصب نسبت به مذهب حنفی و تلاش در جهت تخطئه سایر مذاهب متهم کرده است ولی ما در وی غرضورزی و تعصب ناروا نیافتیم؛ بلکه مطلوب وی بیان حقیقت است آنگونه که خود تشخیص داده است. مثلا در آیه «ثم اتموا الصیام الی اللیل؛
سپس
روزه را تا شب به اتمام رسانید.» میکوشد تا آیه را دلیل بر آن بگیرد که حتی کسی که روزه استحبابی گرفته است لزوما باید آن را به اتمام برساند.
محمدحسین ذهبی از استادان دانشگاه الازهر مصر و صاحب کتاب التفسیر و المفسرون اشکالاتی بر کتاب احکام القرآن جصاص کرده است:
ذهبی این نظر را دلیل بر تعصب وی در جانبداری از رای ابوحنیفه در این مورد دانسته است؛
ولی تعصبی در کار نیست چون ظاهر آیه چنین میرساند.
مالکی هم بر همین عقیده است ولی
شافعی و احمد آن را
مستحب شمردهاند.
اختلاف درباره قضای روزه استحبابی (بدون عذر موجه) ناشی از اختلاف احادیث وارده است.
جصاص با استناد به اطلاق ظاهر آیه، قضا را ترجیح داده است بدون آنکه زورگویی کرده باشد؛ زیرا به ظاهر دلیل استناد کرده است. از این گذشته، با توجه به گرایش مالک به وجوب قضای روزه استحبابی، دلیلی بر تعصب جصاص نسبت به ابوحنیفه دیده نمیشود. از نظر فقهای امامیه هم، روزهدار (در
روزه مستحب) تا قبل از ظهر اختیار دارد روزه خود را ادامه دهد یا بشکند؛ ولی بعد از ظهر، شکستن روزه بر وی
مکروه است.
بنا به گفته ذهبی، جصاص هنگامی که به بیان این آیه میپردازد «و اذا طلقتم النساء فبلغن اجهلن فلا تعضلوهن ان ینکحن ازواجهن؛
و چون زنان را
طلاق دادید و
عده خود را به پایان رساندند، آنان را از
ازدواج با همسران (سابق) خود جلوگیری مکنید.» و وجوه مختلف میکوشد از این آیه استدلال کند که زن میتواند بدون حضور ولی یا اذن او به عقد دیگری درآید.
این نیز دریافتی لطیف از آیه کریمه است که شاید دیگران از آن غفلت کردهاند. علاوه بر اینکه مساله اجازه ولی تنها در مورد دوشیزگان بکر است و رای مشهور بر آن است که شرطی در کار نیست؛ گرچه استجازه اولی است.
ذهبی در خصوص این آیه «و آتوا الیتامی اموالهم و لا تتبدلوا الخبیث بالطیب؛
و اموال یتیمان را به آنان (باز) دهید و (مال) پاک را با ناپاک عوض نکنید.» و همچنین آیه «و ابتلوا الیتامی حتی اذا بلغوا النکاح فان آنستم منهم رشدا فادفعوا الیهم اموالهم؛
و یتیمان را بیازمایید تا وقتی به (سن) زناشویی برسند؛ پس اگر در ایشان رشدی یافتید، اموالشان را به آنان باز گردانید.» نیز میگوید: متوجه میشویم که وی (جصاص) میکوشد از مجموع دو آیه، دلیلی برای مذهب ابوحنیفه بیابد؛ زیرا ابوحنیفه گفته است که پرداخت اموال یتیم هنگامی که به سن ۲۵ سالگی برسد (هر چند به بلوغ عقلی نرسیده باشد)
واجب است.
آری در اینجا نوعی سستی و ضعف نشان داده است؛ زیرا او به اطلاق آیه اول تمسک کرده و آیه را بر ما بعد این سن حمل نموده است؛ چون فقها متفقا شرط پرداخت اموال را قبل از این سن، بلوغ عقلی دانستهاند؛ در نتیجه کسی که به این سن نرسیده است مادام که رشد عقلی در وی مشاهده نشود اموالش به وی پرداخت نمیشود؛ ولی اگر به این سن رسید بدون هیچ مانعی اموالش به وی داده میشود. این نتیجهای است که از جمع دو آیه به دست میآید.
این نوعی مغالطه در استدلال است؛ زیرا او ظاهر آیه را بدون هیچ دلیلی بر بخشی از وجوه آن حمل نموده است در حالی که اطلاق آیه اول باید به وسیله آیه دومی مقید شود و آنطور که جصاص پنداشته است
حمل مطلق بر مقید، ابطال مطلق نیست.
ایرادی که ذهبی بر جصاص گرفته است؛ تاختن او بر مخالفانش است؛ بهطوری که عفت کلام را نسبت به آنان رعایت نمیکند. وی میگوید: جصاص به رغم تعصب بر مذهب و استبداد رای در
تفسیر، نسبت به
امام شافعی و ائمه سایر مذاهب عفت زبان ندارد و فراوان میبینیم که شافعی و مخالفان حنفیه را با عبارات تندی که شایسته کسانی چون او نیست مورد حمله قرار میدهد؛ مثلا هنگامی که به آیه مربوط به زنانی که ازدواج با آنان حرام است میرسد، اختلاف میان
حنفیه و
شافعیه را در مورد حکم کسی که با زنی
زنا کرده است بیان میکند و میگوید: آیا آن مرد زناکار میتواند با دختر آن زن ازدواج کند یا نه؟ شافعی استدلال کرده که عمل حرام، حلالی را حرام نمیکند. سپس از مناظرهاش با سوال کننده چنین یاد میکند: شخص سائل میپرسد: چگونه دختر همسر حرام است اما دختر زنی که مورد زنا واقع شده حرام نیست؟ و شافعی به او جواب میدهد که آن حلال است و این حرام؛ و چیزی در مورد تفاوت این دو بیان نمیکند. جصاص سپس میگوید: معلوم شد که آنچه شافعی گفته کلام بیهودهای است و حکمی که در جواب سوال داده معنا و مفهومی ندارد. سپس میگوید: گمان نمیکردم کسی که با خصم
مناظره میکند در مقام احتجاج، به حدی از افلاس برسد که به رغم بی خردی و نادانی سائل به چنین دلیلی تمسک جوید.
این سخن، اهانت به موقعیت شافعی است.
بدون شک استدلال شافعی در اینجا ضعیف است؛ چون بسیاری از محرمات موجب میگردند حلال، حرام شود؛ مانند
لواط که خواهر و مادر و دختر او را بر شخص لواطکار حرام میکند و مانند عقد زن در حال عده و نزدیکی با او و یا زنا با زن شوهردار. حدیث الحرام لا یحرم الحلال در مورد کسی است که زنی بر او حلال شده سپس با مادر و یا خواهر آن زن زنا کند
و این حدیث به حلال سابق نظر دارد؛ یعنی حلال فعلی نه حلال شانی؛ و جای شگفتی است که شافعی در اینجا قیاس مع الفارق نموده است.
ذهبی همچنین نسبت به تمایل جصاص به
اعتزال و حمله وی به
معاویه اعتراض کرده است؛ به این دلیل که امکان رؤیت حق تعالی را نفی کرده و اخبار مربوط به رؤیت را (بر فرض صحت) حمل بر
علم الیقین کرده است، او را متمایل به اعتزال دانستهاند؛
در حالی که از کمال فضل و دانش اوست که
عقل را بر
نقل حاکم ساخته است. اما بدبینی او نسبت به معاویه دلیل بر ثباب عقیده و صلابت و استواری بینش اوست؛ زیرا معاویه، بر امام زمانش شورید؛ پس بر همه مسلمانان واجب بود که به مخالفت با او برخیزند و علاوه بر مخالفت زبانی، علیه او دست به شمشیر ببرند. سکوت گروهی از گذشتگان در برابر او نیز دورویی پلیدی محسوب میشود.
ذهبی میگوید: ملاحظه میکنیم که جصاص علیه معاویه اظهار
خشم و نفرت مینماید و آن را در تفسیر خود هم تاثیر میدهد؛ مثلا هنگام تفسیر آیه «اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علی نصرهم لقدیر. الذین اخرجوا من دیارهم بغیر حق... الذین ان مکناهم فی الارض اقاموا الصلاة و آتوا الزکاة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و لله عاقبة الامور؛
به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل شده، رخصت داده شده است، چرا که مورد
ظلم قرار گرفتهاند و البته خدا بر پیروزی آنان سخت تواناست. همان کسانی که بنا حق از خانههایشان بیرون رانده شدند ... همان کسانی که چون در زمین به آنان توانایی دهیم،
نماز برپا میدارند و
زکات میدهند و به کارهای پسندیده وا میدارند و از کارهای ناپسند باز میدارند؛ و فرجام همه کارها از آن خداست.» میگوید: این صفت خلفای راشدین است؟ خداوند آنان را در زمین قدرت بخشید و دلیل واضح بر صحت امامت آنان است؛ زیرا
خداوند خبر داده است که آنان وقتی در زمین قدرت بیابند
احکام الهی را اقامه میکنند و از نواهی و منکرات جلوگیری میکنند و معاویه در این گروه نیست؛ زیرا خداوند آنان را به صفت مهاجر بودن وصف کرده است و معاویه جزو مهاجرین نیست بلکه از طُلَقاست.
(
طُلَقا، به کسانی گفته میشود که تا آخرین لحظه با
اسلام ستیز کردند و به ناچار پس از
فتح مکه تسلیم شدند و
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر آنان منت نهاد و آنان را آزاد ساخت.
ابوسفیان و فرزندانش از این گروهند.)
نیز در توضیح آیه «وعد الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض؛
خدا به کسانی از شما که
ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند وعده داده است که حتما آنان را در این سرزمین جانشین (خود) قرار دهد.» میگوید: در این آیه دلالت واضح و آشکار بر امامت خلفای اربعه است؛ زیرا خداوند آنان را در زمین به خلافت رساند و همانطور که وعده داد به آنان قدرت و حکومت بخشید؛ ولی معاویه جزو این گروه نیست؛ زیرا هنوز
ایمان نیاورده بود که این آیه نازل شد.
همچنین درباره آیه «و ان طائفتان من المومنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما فان بغت احداهما علی الاخری فقاتلوا التی تبغی حتی تفی ء الی امر الله؛
و اگر دو طائفه از مومنان با هم بجنگند، میان آن دو را اصلاح کنید، و اگر (باز) یکی از آن دو بر دیگری تعدی کرد با آنکه تعدی میکند بجنگند تا به فرمان خدا باز گردد.» میبینیم که
علی (علیهالسلام) را در جنگ محق میداند؛ زیرا بزرگان صحابه و اصحاب بدر که جایگاه و منزلت آنان کاملا مشخص است در صف اویند؛ در حالی که معاویه (طبق حدیثی که
عمار یاسر آن را روایت کرده است) جزو فئه باغیه (گروه طغیانگر) است و حتی خود معاویه هم آن حدیث را انکار نکرد بلکه در صدد تاویل آن برآمد.
ذهبی میگوید: او (جصاص) علی را بر حق، اما معاویه و کسانی را که با او بودند و همه افرادی را که علیه علی خروج نمودند، طغیانگر میداند.
ذهبی همچنین میگوید: بهتر این بود که جصاص از حمله به معاویه که صحابی پیامبر بود دست برمیداشت و کار او را به خداوند واگذار میکرد و اینچنین، آیاتی را مطابق امیال و
هوی و
هوس خود
تاویل نمیکرد.
شاید نحوست دفاع از معاویه بود که دامنگیر ذهبی شد و او را به پرتگاه
ضلالت و گمراهی کشانید. او در پایان هم به بدترین وجهی به قتل رسید. (او در اواخر عمرش در سازش با دشمنان اسلام با حکومت مصر همساز شد و به همین علت توسط جوانان غیور ملت مصر که از حریم اسلام دفاع میکردند به قتل رسید. این واقعه در
شعبان سال ۱۳۹۷ ق/ ۱۳۵۶ش/ ۱۹۷۷م رخ داد.)
این کتاب را،
ابوبکر احمد بن حسین بن علی بیهقی نیشابوری شافعی (متوفای ۴۵۸) صاحب کتاب
السنن الکبری گرد آورده است.
این کتاب مشتمل است بر آنچه در سخنان
محمد بن ادریس شافعی، امام
مذهب شافعیه، از استنادات و استشهادات قرآنی در ابواب مختلف
فقه آمده است. بیهقی اقدام به جمع و ترتیب و تبویب آن به صورت کتابی مستقل نمود. بیهقی میگوید: به صحت گفتار وی اعتقاد دارم؛ او که ابوعبدالله محمد بن ادریس شافعی مطلبی پسر عم محمد بن عبدالله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است. آنچه از احکام قرآن را که شناخت آن بر ما
واجب است بهصورت متفرق در کتب مختلفی که در مورد اصول و احکام نگاشته، آورده است. من هم آنها را مشخص کرده و بهطور مرتب و منظم در این مجموعه جمعآوری کردهام تا استفاده از آن برای جویندگان این معارف آسان باشد و در نقل و بیان گفتار وی به طریق اختصار عمل نمودم، و از زیاده روی اجتناب ورزیدم و سخنان وی را در
اصول فقه و استشهادات او را از
آیات قرآن در نهایت اختصار (چنانکه شایسته این کتاب باشد) نقل نمودم.
از جمله آیاتی که شافعی در خصوص مسائل عقیدتی بدان استناد کرده، این آیه است: «کلا انهم عن ربهم یومئذ لمحجوبون؛
زهی پندار، چون آنان در آن روز از پروردگارشان سخت محجوبند.» وی میگوید: چون آیه ناظر به مقام سُخط (ناخوشنودی) است و نشان میدهد که (افراد مورد اشاره آیه) در حالت سخط از رؤیت خدا محرومند، میشود از آن نتیجه گرفت که در حالت رضا (خوشنودی) میتوانند او را ببینند.
همچنین به این آیه استدلال کرده که تقدیر و سرنوشت فقط به دست خداست: «و ما تشاؤون الا ان یشاء الله؛
و تا خدا نخواهد، (شما) نخواهید خواست.» وی میگوید: خداوند به مردم اعلام کرده که تنها خواست او کارساز است.
نیز در مسائل مربوط به اصول فقه، برای اثبات
حجیت خبر واحد به آیات
بعثت انبیا استناد ورزیده که در آن چنین آمده است: خداوند برای هر قومی پیامبر واحدی فرستاده است؛ سپس شروع به نقل آیات مربوط به آن میکند: «انا
ارسلنا نوحا الی قومه؛
ما
نوح را به سوی قومش فرستادیم....»، «والی عاد اخاهم هودا...؛
و به سوی
عاد، برادرشان
هود را (فرستادیم).»، «والی ثمود اخاهم صالحا...؛
و به سوی
ثمود، برادرشان
صالح را (فرستادیم).» و آیاتی از این دست.
او میگوید: پس خداوند به واسطه پیامبران و به وسیله چیزهایی که بیشتر مردم با آن مخالفت میکردند حجتش را بر مردم اقامه کرد. این اقامه حجت برای کسانی بود که اعمال پیامبران و دلایل آنان را مشاهده میکردند و همچنین برای کسانی که بعد از آنان آمدند توسط یکی از خودشان اقامه میشد. بنابراین خداوند توسط یک نفر
حجت را بر ملتها اقامه میکرد.
بیهقی میگوید: شافعی به آیاتی استدلال ورزیده که در مورد وجوب
اطاعت از پیامبر تا قیام
قیامت، در
قرآن آمده است و اطاعت از او در هر زمان بر هر شخصی واجب است. کسی هم که در زمان پیامبر نبوده، امروزه از طریق
روایت و
خبر واحد از دستورهایش مطلع میشود.
وی در مسائل احکام به روایات بسیاری استدلال ورزیده است؛ از جمله، از قول
مجاهد نقل کرده است که میگوید: نزدیکترین حالات بنده به خداوند وقتی است که در حالت
سجده باشد؛ مگر نمیبینی که خداوند فرموده است: «واسجد و اقترب؛
یعنی سجده کن تا مقرب شوی.» شافعی میگوید: این سخن همانند سخنی است که از پیامبر اکرم روایت شده است. (شافعی گفتار
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را (در کتاب الام) پیش از سخن مجاهد آورده است. ولی بیهقی آن را در اینجا نیاورده است.)
شافعی درباره آیه «یخرون للاذقان سجدا؛
» نیز میگوید: منظور سجود است به این صورت که شخص بر زمین افتد و در آنحال، نخست چانهاش را بر خاک نهد؛ سپس با پیشانی سجده کند. همچنین با استناد به آیه «ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما؛
خدا و
فرشتگان بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درود میفرستند. ای کسانی که ایمان آوردهاید؛ بر او درود فرستید و به فرمانش بخوبی گردن نهید.» بر وجوب صلوات فرستادن بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در
نمازهای واجب استدلال نموده است. وی میگوید: در هیچ موضعی همچون نماز،
صلوات بر پیامبر سزاوار و شایسته نیست.
از جمله استدلالات عجیب او، دریافت وی از آیه «و بدا خلق الانسان من طین ثم جعل نسله من سلالة من ماء مهین؛
و آفرینش انسان را از گل آغاز کرد؛ سپس نسل او را از چکیده آبی پست مقرر فرمود.» است. وی میگوید: از این آیه فهمیده میشود که
منی، پاک است زیرا اصل و منشا انسان از آب و خاک است که هر دو پاکند و آفرینش نسل آدم از آب دلالت بر طهارت و پاکی آن دارد. (همچنین میگوید:) خداوند خلقت انسان را از آب و خاک آغاز نمود و آن دو را پاک قرار داد و فرزندان آدمی را از آبی جهنده آفرید؛ پس خلقت انسان در ابتدا از دو چیز پاک بود و همین دلیل بر آن است که خلقت نسل او نیز از آب پاک است. بنابراین منی نجس نیست؛ زیرا خداوند گرامیتر از آن است که کسی را که مورد تکریم خود قرار داد و او را بر خلائق دیگرش برتری داد از چیزی نجس خلق کند. (وی میگوید:) اگر هم در مورد طهارت منی، حدیثی از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل نشده باشد، شایسته است عقلها تشخیص دهند که خداوند موجودی را که گرامی داشته و در
بهشت جای داده است از چیزی نجس نمیآفریند. وی سپس نقل میکند که پیامبر هنگامی که لباسش آلوده به منی شده بود، آن را نشست.
این کتاب در دو جزو و در یک مجلد به چاپ رسیده است.
وی عمادالدین ابوالحسن علی بن محمد بن علی طبری معروف به
کیاهراسی (کیا: کلمهای فارسی و به معنای بزرگ و مهتر قوم است.) از فقهای شافعیه بود. اصل وی از
خراسان بود. پس از مدتی به
نیشابور رفت و در محضر امام الحرمین
جوینی فقه آموخت و در آن علم به مهارت و شهرت دست یافت؛ سپس به بیهق و بعد از آن به
عراق هجرت کرد و منصب تدریس را در مدرسه نظامیه
بغداد برعهده گرفت؛ تا اینکه در سال ۵۰۴ درگذشت.
کتاب وی از مهمترین کتب تالیف شده شافعیان در احکام القرآن است؛ چون او در آن کتاب نسبت به مذهب شافعیه
تعصب ورزیده و با تمام توان کوشیده است
آیات قرآن را متناسب با مذهب خویش تفسیر کند. وی در مقدمه کتاب میگوید: مذهب شافعی محکمترین، استوارترین و برترین مذاهب است و نظر شافعی در بیشتر زمینهها و مباحث فراتر از حد ظن و گمان و مقرون به حقیقت و یقین است و خداوند ابواب مختلف حقایق را بر وی گشود و اسباب فهم آن را بر او آسان کرد و
حجاب را از مقابل دیدگانش زدود ....
وی اینچنین به مذهب شافعی تعصب میورزد و میکوشد آن را بر مذاهب دیگر ترجیح دهد؛ فضیلتی که بسادگی برای دیگران میسر نشد.
ذهبی میگوید: آوردن چنین مطالبی در مقدمه کتاب، گویای این است که این مرد نسبت به مذهب خویش تعصب زیادی دارد و گواه این است که روش او در این کتاب، دفاع از اصول و فروع مذهب شافعیه است و همین روش او را به
تفسیر به رای و تاویل آیات سوق داده است. (ذهبی میگوید:) خود به این کتاب مراجعه کنید تا متوجه میزان تعصب و استبداد رای مؤلف آن شوید.
او خصمانه بر نویسنده کتاب حمله و با وی مقابله به مثل کرده است.
این کتاب در چهار جزء و در مجلد به چاپ رسیده است.
او ابوبکر محمد بن عبدالله بن محمد معافری اندلسی، خاتم علمای
اندلس و آخرین حلقه از سلسله علما و حافظان قرآن در این منطقه میباشد. در علوم مختلف تبحر داشت و در جمعآوری و آموختن آن حریص بود. وی در سال ۵۴۳ درگذشت.
این کتاب نزد پیروان مذهب مالکی مرجعی مهم در تفسیر فقهی بهشمار میرود؛ زیرا مولف آن مالکی مذهب بود و گرایش او به این مذهب و دفاع از آن در تفسیر وی آشکار است. و حتی گاه حملات ناروا و بدون دلیلی علیه مخالفان خود انجام داده است؛ حملاتی که شایسته و متناسب فقهای والا مقام نیست.
به هر حال، کتابی است سرشار از نکات ادبی و لغوی و متضمن آرای مذاهب مختلف گذشته در استنباط از آیات قرآن. وی در این کتاب، بیهوده بحث را با ذکر اقوال مختلف در رد نظر مخالفان، طولانی کرده است؛ مثلا هنگام تفسیر
آیه وضو،
در مورد وجوب
نیت در
وضو به شافعیان اعتراض میکند و میگوید: عدهای از شافعیان که نیت را از
واجبات وضو میدانند گمان کردهاند که چون وضو در هنگام اقامه نماز واجب است نیت هم واجب است. این (ادعا) صحیح نیست؛ زیرا خداوند سبحان وضو را به منظور رفع حدث واجب کرده است و لازم نیست وضوی رافع حدث برای اقامه نماز و به نیت آن باشد؛ بلکه وضو بدون قصد تعلیق آن به نماز و سایر عبادات، صحیح است. او در اینجا کلام را به درازا میکشاند و در نهایت میگوید: فقیهانی بیهودهگو بر آن پای فشرده و سخن کسی را آوردهاند که میان گمان و یقین، فرق نمیگذارد!.
پس از آن به توضیح و ایدیکم میپردازد و میگوید: ید عبارت است از حد فاصل بین شانه و سر انگشت که اجزا و اعضای مانند شانه و کف دست و انگشتان دارد و مظهر قدرت و کانون نیروی آدمی است و در وضو باید دو بار شسته شود: اول در آغاز وضو که سنت است و دوم در اثنای وضو که واجب است. درباره الی المرافق میگوید: مفسران سه نظر دارند:
اول اینکه، الی به معنای مع است؛ همانطور که خداوند میفرماید: «ولا تاکلوا اموالهم الی اموالکم؛
و اموال آنان را همراه با اموال خود مخورید.» که الی در اینجا به معنای مع میباشد یعنی مع اموالکم.
دوم اینکه الی حد است و حد اگر از جنس
محدود باشد جزو آن است.
سوم اینکه مرافق حد ساقط است نه مفروض؛ که نظر قاضی عبدالوهاب است و چنین نظری را در جایی دیگر ندیدهام.
امام حقیقت مطلب این است که و ایدیکم به طور مطلق از سر انگشت تا شانه را در بر میگیرد. پس هنگامی که میگوید: الی المرافق، آنچه بین شانه و سر انگشت است ساقط میشود و مرافق تا سر انگشت شسته میگردد و اصولا سخن صحیح (طبق لغت و معنای آیه) همین است.
اما نظری که بر اساس آن الی به معنای مع است صحیح نیست؛ چون دلیلی نداریم که حرفی را به معنای حرفی دیگر بگیریم و اصل آن است که هر حرفی در معنای اصلی خود بهکار رود. حروف فقط معانی افعال را تغییر میدهند و تاویل و تغییر در معانی افعال روی میدهد. نه در حروف؛ و معنای الی المرافق بنابر تاویل اول چنین است: اغسلوا ایدیکم مضافة الی المرافق؛ یعنی دستان خود را علاوه بر آرنجها بشویید. در آیه ولا تاکلوا اموالهم الی اموالکم نیز الی اموالکم یعنی مضافة الی اکوالکم؛ یعنی اموال یتیمان را همراه با اموال خود نخورید.
دارقطنی و دیگران از
جابر بن عبدالله روایت کردهاند که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) موقع وضو گرفتن آب را بر آرنجهای خود میریخت.
آنچه این کتاب را ممتاز و برجسته میسازد دوری جستن مولف از ذکر
اسرائیلیات است. وی از پرداختن به اسرائیلیات، بشدت متنفر است؛ مثلا وقتی آیه «ان الله یامرکم ان تذبحوا بقرة؛
خدا به شما فرمان میدهد که ماده گاوی را سر ببرید». را بررسی میکند میگوید:
مساله دوم در مورد احادیث
بنی اسرائیل است که علما در نقل احادیث و اخبار درست، سستی ورزیده و در موارد بسیاری به نقل حدیث و روایت از طریق آنان پرداختهاند. البته از پیامبر نقل کردهاند که فرمود: حدثوا عن بنی اسرائیل و لا حرج و معنای آن این است که نقل حدیث از آنان باید در مورد اخبار مربوط به خودشان باشد نه درباره مسائل دیگر؛ زیرا بیان خبر آنان درباره دیگران مستلزم
عدالت و ثبوت مصدر آن است؛ اما بیان خبر در مورد خودشان، از باب اقرار کسی است در مورد خود و قومش که خود شخص نسبت به آن آگاهتر است؛ (پس) اگر در مورد حکمی از
احکام شرع نیز خبری را بیان نمودند نباید آن را پذیرفت. مالک از عمر چنین روایت میکند: پیامبر مرا در حالی که کتابی که (حاشیههای آن فرسوده و پاره شده بود) در دست گرفته بودم دید؛ پرسید: این چیست؟ گفتم: بخشی از
تورات است! پیامبر عصبانی شد و گفت: به خدا قسم اگر
موسی زنده بود جز پیروی از من راهی نداشت.
این کتاب به صورتی زیبا در چهار مجلد چاپ شده است.
(فقه القرآن)
احکام القرآن راوندی (فقه القرآن) تالیف محدث، مفسر و ادیب مشهور،
قطبالدین ابوالحسین سعید بن هبةالله راوندی (متوفای ۵۷۳) است. وی جامع انواع علوم بود و در علوم مختلف اسلامی تالیفاتی دارد که شمار آنها به شصت اثر میرسد. کتاب منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه که
ابن ابی الحدید در شرح خود بر
نهج البلاغه بر آن تکیه کرده، از بهترین این آثار است. کتابی نیز که ما در صدد معرفی آن هستیم از بهترین و قدیمیترین کتب در احکام القرآن است. این کتاب بر اساس ابواب فقه مرتب شده و هر باب مشتمل بر آیات مربوط و فروع فقهی مترتب بر آن است و بههمین علت (چنانچه قبلا اشاره شد) بیشتر به تفسیر موضوعی آیات شباهت دارد. این کتاب، در نهایت ایجاز و اختصار نگاشته شده است؛ بهطوری که در بیشتر موارد، ایجاز سبب ابهام آن میگردد.
مثلا پس از نقل آیه «یسبح له فیها بالغدو و الاصال، رجال لا تلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر الله و اقام الصلاة؛
در آن (خانه)ها هر بامداد و شامگاه او را
نیایش میکنند: مردانی که نه تجارت و نه داد و ستدی، آنان را از یاد خدا و برپا داشتن نماز، به خود مشغول نمیدارد.» از
ابن عباس روایت میکند: هر تسبیحی در قرآن به معنای نماز است و (میافزاید): از امام ابوجعفر و ابوعبدالله (علیهماالسلام) روایت شده که: خداوند قومی را که در وقت نماز، تجارت و کارشان را رها میکنند و به نماز میپردازند، ستوده است.
راوندی میگوید: دو وقت بر تاجران و معاملهگران بسیار سخت است: یکی بامداد و دیگری شبانگاه؟! سپس این آیه را ذکر میکند: «قل ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین لا شریک له؛
بگو: در حقیقت نماز من و عبادات من و زندگی و مرگ من، برای خدا، پروردگار جهانیان است؛ او را شریکی نیست.»
او میگوید: خداوند نماز را به واجبات مانند
توحید و
عدل اضافه کرده است؛ چون در آن (در هنگام
تکبیر)
خداوند به عظمت یاد میشود و در آن،
قرآن (که انسان را به همه نیکیها میخواند) خوانده میشود. همچنین
رکوع و
سجود که نهایت
خضوع و فروتنی در برابر خداست در آن است. علاوه بر آن، در
نماز،
تسبیح وجود دارد که در آن، خداوند به پاکی و منزه بودن یاد میشود. خداوند در این آیه، نماز و حیات را که یکی فعل بنده است و دیگری فعل خداست با هم آورده است؛ زیرا که هر دوی آنها به
تدبیر و اراده خداست. چگونگی اعمال واجب در اول هر رکعت هیجده است و در بین علمای ما عدهای افزون بر این عدد گفتهاند؛ هرچند واجبات در هر دو قول، به یک حال و یک شکل آمده است.
موارد ابهام و اجمال در این سخن کوتاه کاملا مشخص است.
این کتاب در دو جلد با تحقیق سید احمد حسینی در
قم به چاپ رسیده است.
(کنز العرفان فی فقه القرآن)
کتاب احکام القرآن سیوری (کنز العرفان فی فقه القرآن) تألیف جمالالدین ابوعبدالله مقداد بن عبدالله بن محمد بن حسین بن محمد سیوری حلی اسدی، معروف به
فاضل مقداد، از بزرگان اصحاب و مشایخ است. وی عالم، فاضل، متکلم، محقق و فقیهی توانا بود و در سال ۸۲۶ درگذشت و در
نجف اشرف مدفون گشت.
او تالیفات گرانقدر و ارزشمندی دارد؛ از جمله همین کتاب و کتاب دیگرش
التنقیح الرائع فی شرح مختصر النافع در
فقه و اثر دیگر وی
اللوامع فی المباحث الکلامیه و همچنین کتاب النافع المختصر فی شرح الباب الحادی عشر.
این کتاب (کنیز العرفان) نیز بر اساس ابواب فقه ترتیب یافته و در دو جزء و یک مجلد چاپ شده (این کتاب اخیرا زیر نظر استاد محقق، واعظ زاده خراسانی و با تحقیق فاضل محترم، سیدمحمد قاضی به روش عالی و در نهایت اتقان، با پیشنهاد مجمع التقریب الاسلامی به چاپ رسیده است.) و فواید بسیاری دارد و به رغم اختصار، بحث را کامل کرده و نهایت ایجاز ولی در حد کفایت به مباحث متناسب لغوی و ادبی پرداخته است، که خود دلالت بر تبحر و مهارت مؤلف در ادب و لغت و بیان و نیز قدرت استدلال و استواری او در اقامه برهان دارد.
فقیه و محقق مشهور،
احمد بن محمد اردبیلی (متوفای ۹۹۳)؛ در فقه و
کلام سرآمد زمان خود بود و منزلتی عظیم و شانی والا داشت و کتاب
مجمع الفائده را در شرح کتاب الارشاد نوشت.
این کتاب نیز طبق ابواب فقه ترتیب یافته و همچون کتب فقهی محض از بحث درباره مسائل و احکام عملی فراتر نمیرود. البته بیشتر کتب مربوط به آیات الاحکام که توسط فقهای امامیه تالیف شده از
محدوده احکام فراتر نمیرود.
این کتاب از حسن ترتیب و شیوایی بیان و قوت استدلال والایی برخوردار است.
وی
شمسالدین ابوعبدالله محمد الجواد بن سعد بن الجواد کاظمی از علمای مشهور قرن یازدهم است. این کتاب نیز بر اساس ابواب فقه ترتیب یافته و شامل چهار جزء است که در دو مجلد به چاپ رسیده و از مفصلترین کتب تفسیر فقهی است که بر طبق روش و مسلک علمای امامیه تالیف شده و از مطمئنترین این آثار است.
قلائد الدرر فی بیان آیات الاحکام بالاثر تالیف
احمد بن
اسماعیل بن
عبدالنبی جزایری (متوفای ۱۱۵۱) است و از بهترین کتب آیات الاحکام و مفیدترین و جامعترین آنها در فروع احکام به شمار میآید و به گونهای شیوا به چاپ رسیده است.
معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، ج۲، ص۲۲۹-۲۴۵.