تقوا و خیر (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
از جلوههای تقواپیشگی رسیدن به
خیر و
اعتراف به خیر بودن
دین میباشد.
دستیابی به
خیر، در گرو
تقوا و
پرهیزگاری میباشد:
وابرهیم اذ قال لقومه اعبدوا الله واتقوه ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون.
ما
ابراهیم را (نیز) فرستادیم، هنگامی که به قومش گفت: «
خدا را پرستش کنید و از (
عذاب) او بپرهیزید که این برای شما بهتر است اگر بدانید!
فاتقوا الله مااستطعتم واسمعوا واطیعوا وانفقوا خیرا لانفسکم...
پس تا میتوانید تقوای الهی پیشه کنید و
گوش دهید و
اطاعت نمایید و
انفاق کنید که برای شما بهتر است... .
به دنبال ماجرای فشرده
نوح علیهالسّلام و قومش به سراغ داستان ابراهیم علیهالسّلام دومین
پیامبر بزرگ
اولوا العزم میرود و میفرماید: ما ابراهیم را فرستادیم هنگامی که به قومش گفت: خدای یگانه را پرستش کنید و از او بپرهیزید که این برای شما بهتر است اگر بدانید (و ابراهیم اذ قال لقومه اعبدوا الله و اتقوه ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون). در اینجا دو برنامه مهم اعتقادی و عملی
انبیاء، را که
دعوت به
توحید و تقوا بوده است یک جا بیان کرده و در پایان میگوید: اگر شما درست بیندیشید پیروی از توحید و تقوا برای شما بهتر است که دنیایتان را از آلودگیهای
شرک و
گناه و بدبختی نجات میدهد، و
آخرت شما نیز
سعادت جاویدان است.
بدنبال
آیات قبل خداوند چنین فرمود: و فرستادیم ابراهیم را به منظور
رسالت و رسانیدن پیامهای خداوند جهانیان. اذ قال لقومه اعبدوا الله و اتقوه: زمانی که ابراهیم گفت به
قوم خود که از خداوند
جهان پیروی کنید و تنها از او بترسید دستوراتش را
عمل نموده و از
معصیت و نافرمانیش دوری گزینید. ذلکم خیر لکم: این پرهیزگاری (یعنی عمل به دستورات خدا و دوری از
گناهان) برای شما بهترین چیز خواهد بود. ان کنتم تعلمون: اگر آگاهی داشته و با (خرد) آنچه را که خیر بوده از بدیها امتیاز دهید.
اعتراف به خیر بودن
دین، جلوهای از تقواپیشگی میباشد:
وقیل للذین اتقوا ماذا انزل ربکم قالوا خیرا... ولنعم دار المتقین.
(ولی هنگامی که) به پرهیزگاران گفته میشد: «پروردگار شما چه چیز نازل کرده است؟» میگفتند: «خیر (و سعادت)» ... و چه خوب است سرای پرهیزگاران!
و قیل للذین اتقوا ما ذا انزل ربکم قالوا خیرا... در این جمله مردمان با تقوا که در دنیا چنین وصفی داشتند
مسئول قرار گرفتهاند، و اینکه گفتیم: الذین اتقوا، دارندگان این
صفت بوده و تقوا وصف استمراری ایشان است، دلیلش هم این است که در آخرین آیه و در آیه بعدی، تقوا را صفت استمراری آنان گرفته و از ایشان به
متقین تعبیر فرموده است، پس میتوان گفت: مسئولین از میان مردم با تقوا در این آیه آن عدهای هستند که در تقوا و ایمان، کامل و برجسته شدهاند، هم چنان که مسئولین از آن طائفه دیگر نیز
شرار و کاملین
کفر هستند. پس اینکه بعضی گفتهاند: مراد از این کلمه مطلق
مؤمنین هستند که از
شرک، تقوا ورزیدهاند و یا حداکثر از بعضی از
گناهان هم پرهیز کردهاند، کلام صحیحی نیست. و اینکه از قول مسئولین،
حکایت کرد که در جواب سائل گفتند: خیرا، معنایش این است که خدا خیر نازل کرده، چون قرآنی نازل کرده که متضمن معارف و شرایعی است که در اخذ آن، خیر دنیا و آخرت است، و در اینکه گفتند: خیرا، اعتراف به دو چیز است: یکی اینکه:
قرآن کریم از طرف خدای
عالم نازل شده است، و دوم اینکه: متضمن سعادت دنیا و آخرت
بشر است. و ضمن این اعتراف به مخالفین خود (مستکبرین) که آن را اساطیر خوانده بودند پاسخ دادهاند. و اگر کلمه خیر مرفوع، نازل میشد، دیگر این نکات را افاده نمیکرد، یعنی
اعتراف به نزول از ناحیه
خدا نمیبود. هم چنان که اگر
کفار در پاسخ همین
سؤال میگفتند: اساطیر الاولین، و اساطیر را با فتح میگفتند، اعترافی بود از ایشان به اینکه قرآن از ناحیه خدا نازل شده است. للذین احسنوا فی هذه الدنیا حسنة و لدار الآخرة خیر، از ظاهر
سیاق بر میآید که این جمله بیان برای جوابی است که دادند و گفتند: خیرا، حال آیا این بیان از خود مسئولین و تتمه پاسخ ایشان است، و یا بیانی است از خدای تعالی؟ ظاهر اینکه میفرماید: و لنعم دار المتقین جنات عدن... ، این است که کلام خدای تعالی باشد، که گویا خواسته است، جواب
متقین را شرح دهد و وجه خیریت قرآن را بیان نماید، چون در دوران
امر میان اینکه کلام مذکور از
رب باشد یا از مربوبین، به کلام رب شبیهتر است تا کلام مربوبین، آن هم مربوبینی که خدا به صفت تقوایشان ستوده، زیرا مردم با تقوا چنین جراتی به خود نمیدهند که سرنوشت خود را جنات عدن تعیین کنند.
در
آیات مورد بحث،
اعتقاد مؤمنان را با ذکر نتائجش میخوانیم: نخست میگوید: هنگامی که به پرهیزگاران گفته میشود پروردگار شما چه چیز نازل کرده است؟ میگویند خیر و نیکی (و قیل للذین اتقوا ما ذا انزل ربکم قالوا خیرا).
در
تفسیر قرطبی میخوانیم در آن هنگام که
پیامبر صلیاللهعلیهوآله در
مکه بود، در موسم
حج که از اطراف جزیره
عربستان مردم گروه گروه وارد مکه میشدند، چون جسته گریخته مطالبی درباره
پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله به گوششان رسیده بود، با افراد مختلف که روبرو میشدند از آنها پیرامون این موضوع سؤال میکردند، هرگاه از
مشرکان این سؤال را میکردند آنها میگفتند: چیزی نیست، همان افسانههای خرافی و اسطورههای پیشینیان، و هرگاه با مؤمنان روبرو میشدند و این سؤال را مطرح میکردند و میگفتند پروردگار ما جز خیر و نیکی نازل نکرده است.
چه تعبیر رسا و زیبا و جامعی؟ خیر، آنهم خیر مطلق، که مفهوم گستردهاش همه نیکیها، سعادتها و پیروزیهای مادی و معنوی را در بر میگیرد، خیر در رابطه با دنیا، خیر در رابطه با آخرت، خیر برای فرد و خیر برای
جامعه، خیر در زمینه
تعلیم و
تربیت و در زمینه
سیاست و
اقتصاد و
امنیت و
آزادی خلاصه خیر از هر نظر (زیرا میدانیم هنگامی که متعلق یک کلمه را حذف کنیم مفهوم آن عمومیت پیدا خواهد کرد). ذکر این نکته نیز لازم است که درباره قرآن تعبیرات گوناگونی در خود قرآن وارد شده است، تعبیر به
نور،
شفاء،
هدایت،
فرقان (جدا کننده
حق از
باطل) حق،
تذکره و مانند اینها، ولی شاید این تنها آیهای است که در آن تعبیر به خیر شده است و میتوان گفت همه آن مفاهیم
خاص، در این مفهوم
عام جمع است. ضمنا تفاوت تعبیری که
مشرکان و مؤمنان درباره قرآن میکردند، قابل ملاحظه است: مؤمنان میگفتند: خیرا یعنی انزل خیرا (خداوند خیر و نیکی نازل کرده است) و به این
وسیله ایمان خود را به
وحی بودن قرآن آشکار میساختند. اما هنگامی که از مشرکان سؤال میکردند پروردگارتان چه چیز نازل کرده، آنها میگفتند اینها اساطیر الاولین است، و به این ترتیب، وحی بودن قرآن را به کلی انکار میکردند.
سپس همانگونه که در آیات گذشته، نتیجه اظهارات مشرکان، به صورت کیفرهای مضاعف دنیوی و اخروی، مادی و معنوی، بیان شد، در آیه مورد بحث نتیجه اظهارات مؤمنان به این صورت بیان شده است: برای کسانی که نیکی کردند در این دنیا نیکی است (للذین احسنوا فی هذه الدنیا حسنة). جالب اینکه حسنة که پاداش آنها همانند خیر که اظهار آنها بوده، مطلق گذاشته شده است و انواع حسنات و نعمتهای این
جهان را در بر میگیرد، این پاداش دنیای آنها است، سپس اضافه میکند سرای
آخرت از این هم بهتر است، و چه خوبست سرای پرهیزکاران؟
(و لدار الآخرة خیر و لنعم دار المتقین). باز در این تعبیر به کلمه خیر و جمله لنعم دار المتقین برخورد میکنیم که هر دو، مطلقند با مفهوم گستردهشان، و باید هم چنین باشد چرا که پاداشها، بازتابهایی هستند از اعمال انسانها، در کیفیت و کمیت آنها!.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «خیر».