تنکلوشا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تنکلوشا صورت تحریف شده نام توکروس، ستارهشناس بابلی سده اول میلادی. این نام به صورتهای گوناگونی چون تینْکْلوش، تینکلوس، طینْقُروس و حتی دَنْکاوَشا ذکر شده است . تنکلوشا یا تنگلوشا را ترکیبی اضافی به صورت «تَنگِ لوشا/ لوش» دانسته، و پنداشتهاند که تنگ به معنی کتاب یا صفحه، و لوشا نیز حکیمی رومی یا بابلی بوده است درباره زندگی تنگلوشا تقریباً هیچ اطلاعی وجود ندارد.
تَنْکَلوشا، صورت دگرگونشدۀ نام تئوکروس (Teucros)، اختربین یونانینویس بابلی (احتمالاً از سدۀ ۱م)، نیز صورت کوتاهشدۀ نام اثری منسوب به وی با عنوان کتاب تنکلوشا البابلی القوفانی فی صور درج الفلک و ما تدلُّ علیه من احوال المولودین، یا کتاب فی صور درج الفلک و ما یدلُّ علیه من احوال المولودین بها. دربارۀ نام واقعی این اختربین و چگونگی پدید آمدن اثر عربی منسوب به وی که تحریری فارسی نیز از آن در دست است، بحثهای بسیاری درگرفته است.
در عنوان و مواضع مختلف روایات عربی و فارسی این کتاب، نام مؤلف «تنکلوشای بابلی» آمده، و در یکی از دو نسخۀ عربی موجود آن، ترجمه به شخصیتی نامآشنا، اما مرموز، به نام ابوبکر احمدبن علی بن قیس کسدانی مشهور به
ابن وحشیه (ه م) که گویا در اواخر سدۀ ۳ و اوایل سدۀ ۴ق میزیسته نسبت داده شده
و در متن فارسی موجود نیز دو بار از «
ابوبکر وحشی» یاد شده است.
ابن ندیم در ضمن روایتی کوتاه، مغشوش و افسانهوار از این شخصیت یاد کرده است. وی به نقل از
ابوسهل بن نوبخت، از دو اختربین بابلی یکی تینکلوس نویسندۀ الوجوه و الحدود دربارۀ اصطلاح وجوه، و دیگری طینقروس نگارندۀ الموالید علی الوجوه و الحدود نام برده است که
ضحاک از ۷ خانهای که برای کواکب هفت گانه در نظر گرفته بود، به ترتیب خانههای مشتری و مریخ را به آنان سپرد.
قفطی نیز دربارۀ «تینکلوش بابلی که گاه وی را تنکلوشا خوانند و وجه نخست درستتر است.» و
طینقروس همین مطالب را تکرار کرده است.
همچنین شهرزوری همان مطالب
ابن ندیم را با اضافاتی آورده، جز اینکه گذشته از طیفورس طینقروس؟،
هرمس بابلی را نیز از معاصران تنکلوشا دانسته است.
حاجی خلیفه نیز از درج الفلک فی الاحکام تنکلوشاه احتمالاً همین روایت عربی موجود منسوب به وی و شرح شگفت «تنکلوشاه بابلی» بر کنز الاسرار و ذخائر الابرار هرمس الهرامسه یاد میکند.
فرهنگهای فارسی چون
مؤید الفضلاء،
برهان قاطع،
مجمع الفرس، و
غیاث اللغات غالباً با استناد به این بیت از قصیدۀ حبسیۀ
خاقانی «به نام قیصران سازم تصانیف ••• به از ارتنگ چین و تنکلوشا».
تنگلوشا/ تنکلوشا/ تنگلوش را ترکیبی اضافی به صورت «تَنگِ لوشا/ لوش» دانسته، و پنداشتهاند که تنگ به معنی کتاب یا صفحه، و لوشا نیز حکیمی رومی یا بابلی بوده است و آوردهاند که «تنگِ لوشا» کتابی در نقاشی و نمایندۀ سنت نقاشان مغرب، و در برابر و همچندِ ارتنگ (ارژنگ) مانی (نمایندۀ شیوۀ نقاشی شرقی) بوده است.
دربارۀ حدس
گوتشمید دربارۀ ریشۀ این پنداشت،
فولرس نیز در فرهنگ فارسی ـ لاتینی خود
توجیهاتی عامیانه دربارۀ ریشۀ واژۀ تنگلوشا آورده است.
که سخت از او
انتقاد کرده است.
در ۱۶۴۸م کلاودیوس سالمسیوس (Claudius Salmasius) / کلود سومز (Claude Saumaise) (۱۵۸۸-۱۶۵۳م)، پژوهشگر فرانسوی که در شرح
نصیرالدین طوسی بر ثمرۀ۳ منسوب به بطلمیوس به نام تنکلوشا برخورده بود.
در
سفینة الاحکام منسوب به نصیرالدین طوسی نیز که
به پیروی از
آلوارت، شم ۵۸۹۵،(Centiloquium) آن را به فردی به نام نُصیری/ نَصیری نسبت دادهاند، بخشی از روایت منحول منسوب به تنکلوشا نقل شده است.، بیآنکه از درج آن در
الفهرست ابن ندیم و
تاریخ الحکماء قفطی خبر داشته باشد، احتمال یکی بودن این نام و تئوکروس را مطرح کرد.
خولسون که در ضمن پژوهشهایش دربارۀ صابئیان به تفصیل دربارۀ ترجمههای نبطی/ کلدانی به عربی منسوب به
ابن وحشیه سخن گفته است، این دعوی روایت عربی کتاب صور درج الفلک یا همان کتاب تنکلوشا/ تنگلوشا را که «تنکلوشاه بابلی» این اثر را به زبان بابلی کهن (کسدانی یا نبطی) نوشته، و
ابـنوحشیـه آن را بـه عـربـی بـرگـردانـده است، چـون دیگر دروغپردازیهای مذکور در آثار عربی منسوب به
ابن وحشیـه پذیرفته است.
به گمان گوتشمید
بر اساس قواعد رایج تعریب اسامی، طینقروس صورت عربی تئوکروس و تنکلوشا/ تینکلوشا احتمالاً معرب نامهایی چون ثئانگلوس، ثئوکلوس یا ثئوکولوس میتواند باشد.
از طرفی چون فردی ناشناس در حاشیۀ نسخهای از ترجمۀ فارسی کتاب صور درج آورده بوده است که: «در تاریخ تبری نبشتهاند که این کتاب ۸۰ سال پیشتر از
هجرت نبوی نوشته شده»، وی به این نتیجه رسیده که شاید
ابنوحشیه از راه ترجمۀ پهلوی که به گمان وی در زمان
خسرو انوشیروان فراهم آمده بوده، به اثر تئوکروس دست یافته، و در اینباره ۳ فرض مطرح کرده است:
یکی آنکه
ابن وحشیه تنها رئوس مطالب کتاب را به عربی درآورده و چیزهایی را که موجب نبطی انگاشتن کتاب میشده، بدان افزوده باشد، مانند تبدیل تنکلوش به تنکلوشا، همچنان که دربارۀ اسامی دیگر نیز چنین کرده است.
دیگر آنکه تنها تصاویر مربوط به وجوه برجهای دوازده گانه به دست
ابن وحشیه رسیده، و وی کتاب را بازسازی کرده است. به گمان وی شاید به همین مناسبت در آثار ادبی و فرهنگنامههای فارسی غالباً این کتاب را با ارتنگ یا ارژنگ مانی مقایسه کردهاند.
و سوم آنکه کتاب بر ساختۀ خود
ابن وحشیه بوده، و وی آن را به یک احکامیِ نامدار منسوب ساخته است.
اشتاین اشنایدر برآن است که نام تنکلوشا برساختۀ
ابنوحشیه است و دیگر نویسندگان دورۀ
اسلامی از وی پیروی کردهاند، هرچند که براساس گزارش
ابن ندیم و قفطی، احتمال ترجمۀ کتاب تئوکروس به عربی را نیز از نظر دور نمیدارد.
سرانجام
فرانتس بول (F. Boll, Sphaera, Leipzig) در ۱۹۰۳م قطعاتی از کتاب تئوکروس دربارۀ صور وجوه ۳۶گانۀ منطقةالبروج را که در کتاب رتوریوس (سدۀ ۶م) بر جای مانده بود، در کتاب خود منتشر کرد و با همکاری دورول، متن عربی «فصل نخست از قول ششم» المدخل الکبیر الی علم احکام النجوم ابومعشر را نیز بدان ضمیمه نمود. در این اثر منطقة البروج به ۳۶ بخش متساوی هریک ۱۰ درجۀ کمانی تقسیم میشود که بَهْرِ هریک از بروج دوازده گانه ۳ بخش است. این سنت تقسیمبندی که روشی غیریونانی بوده، اصطلاحاً (Paranatellonata/ Пαρανατέλοντα) نامیده میشده است و در آثار عربی نیز به هریک از این بخشها «وجه» میگفتهاند.
این دو مصحح پس از مقایسۀ متن عربی و یونانی ثابت کردند که منقولات
ابومعشر و نیز
ابن هبنتا از تنکلوس/ تنکلوش واقعاً برگرفته از نوشتۀ تئوکروس بابلیِ یونانینویس بوده است.
ابومعشر بلخی در آن بخش از المدخل الکبیر، چند بار در شرح وجوه سهگانۀ هریک از ۱۲ برج به دیدگاههای تنکلوس استناد کرده، و دو واژۀ فارسی دوشیزه و ماهیگیر را نیز از قول وی آورده است،
«... یسمیها تینکلوس دوشیبه (دوشیزه) و هی عَذراء»،
و یسمیه تینکلوس الماهیجیر.
ابن هبنتا نیز در المغنی فی احکام النجوم چنین آورده است:
بزرگمهر در تفسیر ابزیدج فارسی تنها دلالتهای «رفتن
خورشید بر هر یک از وجوه سهگانۀ حمل» را تفسیر کرده، و گفته است که این مطالب را از کتاب تنکلوش بابلی که یگانه مفسر این مطالب شریف است، نقل کرده. اما مفسر ابزیدج دربارۀ احوال دیگر ستارگان رونده و نیز احوال خورشید در برجهای دیگر چیزی نیاورده است، و ما چون به کتاب تنکلوش مراجعه کردیم، دریافتیم که وی احوال همۀ ستارگان رونده در یکایک وجوه را تفسیر کرده است.
وی ضمن آوردن دیدگاههای مختلف دربارۀ وجوه ۳۶ گانه نیز، چند بار از «تینکلوش/ تنکلوش» نام میبرد از جمله
یسمیها تینکلوش اذوسیه = دوشیزه.
اما از سخن
ابن هبنتا میتوان دریافت که بهرهگیری وی و ابومعشر از نظریات تینکلوس محدود به همین چند استناد نبوده، و چه بسا بیشتر مطالبی که بدون ارجاع صریح به هندیان یا
بطلمیوس آمده، درواقع برگرفته از کتاب تئوکروس باشد. چنین مینماید که این دو، دیدگاههای تنکلوس/ تنکلوش را به عنوان دیدگاه ایرانی و همواره در برابر آراء هندی و یونانی یاد کردهاند.
بهویژه
نخست با آنچه ایرانیان و بابلیان و مصریان گویند آغاز کنم و سپس دیدگاه هندیان را یاد کنم و سپس نظر اراطس و بطلمیوس. مقایسههای فرانتس بول میان آنچه ابومعشر از ایرانیان یا از تنکلوس نقل کرده است و قطعات باقیمانده از کتاب تئوکروس بر یکسانی این دیدگاهها گواهی میدهد
که به خطا آورده است: ابومعشر بارها بر یکی بودن مذهب ایرانیان و تنکلوس/ تینکلوس تأکید کرده است، در حالی که این تأکید در المدخل نیست.
از آنچه گفتـه شد، میتوان دریافت که مطابق حدس گوتشمید و تأکید
نالینو و دیگر خاورشناسان روایتی پهلوی از کتاب تئوکروس وجود داشته که مفسر کتاب آنتولوگیای (گزیدههای)
وتیوس والنس (Vettius Valens) یا همان تنظیمکنندۀ بزیدج (گزیدۀ) فارسی (در واقع: پهلوی) نیز از آن بهره برده است. در این صورت این احتمال قوت میگیرد که نام تئوکروس به واسطـۀ ترجمۀ پهلوی این اثر و بر اثر ابهامات موجود در نگارش و خوانش پهلوی از تئوکروس/ توکروس به صورت تنکلـوس/ تینکلوس/ تنکلوش/ تینکلوش درآمده باشد.
بیشتر تصحیفـات رخ داده در این نـام (بجز افزوده شـدن الف در پایان آن، که گفتـه شد کار
ابنوحشیـه یا درواقع
ابن زیات است و نیز تبدیل ک به گ که در خط نوین فارسی صورت گرفته) با توجه به ویژگیهای خط پهلوی قابل توجیه است.
امروزه بیشتر پژوهشگران تاریخ اخترشماری نظریۀ ترجمۀ کتاب تئوکروس به پهلوی و سپس ترجمۀ آن از پهلوی به عربی و نیز بهرهگیری ابومعشر از روایت پهلوی را پذیرفتهاند. مثلاً
واندروردن، «نظام خورشید مرکزی»
اما برخی چون
بوریسف و به پیروی از او،
ترجمۀ آرامی را واسطۀ روایت پهلوی و ترجمۀ عربی دانستهاند.
واندروردن برآن است که ابومعشر،
هنگام نقل قول از «اوائل اهل فارس و البابلیین و مصر»، تنها از یک بابلی کـه همان تنکلوس باشد، نقل میکند و از آنجا نتیجه میگیرد که مقصـود ابومعشر از علمای
بابل همان تنکلوس/ تئوکروس است، و
سجزی نیز در مختصری که از کتاب ابومعشر فراهم آورده است، هنگـام نقل مطالبی از ابومعشر، دورۀ ۳۶۰ هزار سالۀ موسوم به «سـال عالم/ گیهان» یا «ادوار عالم» را بـه بابلیان نسبت میدهد، درواقع از اثری گمشده از تئوکروس بهره گرفته است و از آنجا راهیابی این موضوع و نیز مبنا قرار گرفتن نیمهشب در آثار ابومعشر و زیج شاه را نه به واسطۀ آریبهطۀ هندی، که از راه اثر تئوکروس میداند.
اما چنانکه گفته شد، چنین مینماید که ابومعشر کتاب تئوکروس را اثری از سنت ایرانی اخترشماری (و نه بابلی) میپنداشته است،
که از قول ابومعشر، «سال عالم به پارسیان و تنی چند از بابلیان» نسبت داده است.
چنانکه گفته شد، از روایت یونانی کتاب تئوکروس دربارۀ صور وجوه جز آنچه رتوریوس نقل کرده، و از روایت عربـی نیز جز منقولات ابومعشر و
ابن هبنتا چیزی به دست ما نرسیده است. منقولات سفینة الاحکام منسوب به نصیرالدین طوسـی که در این بررسی در دست نبود، احتمالاً از روایت منحول
ابنوحشیه نقل شده است،
«در کتابـی که منسوب است بـه تنکلوشا بابلی آوردهاند کی با هر درجه چه طلوع کند.»، که معلوم است اشاره به کتاب منحول صور درج الفلک دارد. اما از روایت عربی منحول
ابن وحشیه و نیز ترجمۀ فارسی آن چند نسخه در دست است که برگردان فارسی آن نخست در ۱۳۵۷ش توسط
رکنالدین همایون فرخ از روی یک نسخۀ مصور، هم به صورت تصویری ظاهراً به پیروی از اشتقاقات عامیانۀ مذکور، با عنوان تنگ لوشا و هم حروفی و یک بار نیز در ۱۳۸۴ش همراه با مدخل منظوم عبدالجبار خجندی و البته هر دو بار با پژوهشی بس اندک منتشر شده است.
احتمالاً آنچه با عنوان منتخب کتاب تنکلوشا
در زمرۀ آثار
فخرالدین رازی آمده، تلخیصی از همین روایت منحول است و نه از روایت اصیل تئوکروس.
نسبت میان «ترجمۀ» فارسی صور الدرج و اصل عربی
ابنوحشیه، به سبب دسترس نداشتن به اصل عربی درست روشن نیست، اما به تصریح مترجم در مقدمۀ خود
این متن بیشتر نوعی شرح است تا ترجمه،
زیرا مینویسد که «فرمان
خداوند جهان، پادشاه مغرب و مشرق... رسید به کمترین بندگان تا کتاب تنکلوشای بابلی را مطالعه کند... و جهد کند تا هر سخنی که در این کتاب به رمز نوشته است، گشاده گرداند و چون بر اسرار این علم واقف گشت، به عبارت پارسی شرح دهد و آنچه روی نموده باشد، آشکارا بیان کند...».
نام مترجم و تاریخ ترجمۀ آن و نیز پادشاهی که کتاب برای او تألیف شده، معلوم نیست. کتاب یقیناً پیش از ۸۶۳ ق/۱۴۵۹م، که تاریخ استنساخ یکی از نسخههای آن است، تألیف شده است.
موضوع صور درج الفلک وصف صورتهای شگفتی است که به پندار مؤلف با هریک از درجات ۳۶۰ گانۀ دایرةالبروج طلوع میکند و سپس بیان صفات، اخلاق و سرنوشت کسانی که زایچۀ آنان این درجه باشد. به طور مثال در درجۀ بیست و دوم از برج سنبله چنین آمده است: «برآید در این درجه ماهی بزرگ که اول و آخر ماهیان است و با او ۷۰ هزار ماهی و سرطان و کَشَف و بزرغ (ظاهراً: بَزَغ = وزغ) و ارطینا و نیلوفر و طلحت و آن گیاه آبی که بوزینه را ماند. هرکه بر این درجه زاید، کاهنی باشد که از هرچه خبر دهد، در روز پدید آید و خطا نکند و اگر یبروج را ببیند، رقص کند و دست زند و سر و کتف خویش بخارد.»
به نظر میرسد که
ابن وحشیه (یا درواقع
ابن زیات) همچنانکه گوتشمید نیز محتمل شمرده است، بر اساس شنیدههای خود از موضوع کتاب اصیل تئوکروس صورتهای بخشهای ۱۰ درجهای
فلک،
و بر اساس منابع مربوط به احکام موالید مربوط به هر درجه از فلک، کتابی تألیف و با افزودن برخی از عناصر به ظاهر نبطی، آن را به تئوکروس بابلی منسوب کرده است.
هرچند این تصاویر خیالانگیز، به احتمال بسیار از
ابن وحشیه است، اما همۀ مطالب تنکلوشا را نمیتوان از او دانست. تقسیم هر برج به ۳ بخش (۳ وجه)، چنانکه گفتیم، ریشۀ غیریونانی دارد، اما ظاهراً تقسیم هر برج به ۳۰ بخش ۱۰ درجهای و بیان احکام هریک از درجات نیز باید مقدم بر
ابنوحشیه باشد. در کلمۀ نود و هشتم از ثمره که دستکم از سدۀ ۴ق به نام بطلمیوس شناخته بوده، و
ابن دایه در میان سالهای ۳۳۰-۳۴۰ق شرحی برآن نوشته بوده، آمده است که از روی وجهی که هنگام تولد نوزاد طلوع میکند، میتوان به حرفۀ آیندۀ او و از روی درجـهای که طلوع آن با تولد نوزاد همزمان باشد، به خلق و خوی او پی برد.
در شرح منسوب به نصیرالدین طوسی،
ذیل این کلمه آمده است: «در کتابی که منسوب است به تنکلوشای بابلی آوردهاند که با هر درجهای چه
طلوع کند و از هند همچنین روایت کردهاند. و در مدخلها ذکر کردهاند که با هر وجهی چه طلوع کند.»
یکی از منابعی که گذشته از احکام مربوط به هر وجه، احکام مربوط به هر درجه از برجهای
منطقة البروج را نیز ذکر کرده، جوامع الاحکام علی بن زید بیهقی (د ۵۶۵ ق) است.
مضمون بسیاری از این احکام با آنچه در ترجمۀ فارسی تنکلوشا آمده، یکسان است، اما اختلاف عبارات آنها نشان میدهد که هیچیک از دیگری نقل نکرده است.(احکام درجۀ پانزدهم برج حمل را در)
با اینهمه، دربارۀ احکام برخی از درجات برجها مطالب جوامع الاحکام با مطالب تنکلوشا بسیار متفاوت است.(احکام درجۀ نوزدهم برج عقرب را در.)
گـاه نیز به نظر مـیآید که احکام مربـوط به دو درجه جابـهجا یا اشتباه شده است. مثلاً بخشی از احکام مربوط به درجۀ اول برج حوت در جوامع الاحکام،
در تنکلوشا ضمن احکام مربوط به درجۀ چهارم همین برج آمده است. در ذیل برخـی از درجات نیز در تنکلوشا مطالبی آمده که در جـوامع الاحکام نیست و ظاهراً افـزودههای
ابن وحشیه است. مثلاً در ذیل درجۀ بیست و دوم برج سنبله در جوامع الاحکام
تنها آمده است: «داهی بود و زیرک و بیشتر از کهانت گوید و احوالها به خواب بیند و خبر دهد از کارها. و او را در آن اخبار کمتر خطا افتد»، اما سخنی از دیدن یَبروج (!) و دست زدن و رقص کردن و سر و کتف خویش خاریدن در میان نیست.
بیهقی
چنین مینویسد: «در احکام درجات سخن بسیار است و اقاویلْ مختلف، اما من آن یاد کردم که جمهور برآناند»، و همین شاید علت برخی از اختلافات میان نوشتۀ او و ترجمـۀ تنکلوشا را بیـان کند. همچنین وجود این اختلافـات نشان میدهد که مطالبـی که در پیشگویـی آینده و خلق و خـوی موالید هر درجـه در تنکلوشا آمـده، یکسره ساختـۀ
ابنوحشیه نیست، بلکه مؤلف جوامع الاحکام و مؤلف تنکلوشا هر دو از منابع کهنتری استفاده کردهاند؛
به تنکلوشا، یا تنگلوشا، یا حکیم تنکلوشا، شاید به سبب انتساب کتاب صور الدرج به او، آثاری در کیمیا نیز نسبت داده شده است.
(۱) احمد
ابن ابیاصیبعه، عیون الانباء، به کوشش آوگوست مولر، قاهره، ۱۲۹۹ق/۱۸۸۲م.
(۲)
ابن ندیم، الفهرست، به کوشش فلوگل، لایپزیگ، ۱۸۷۱-۱۸۷۲م.
(۳)
ابن هبنتا، المغنی فی احکام النجوم، چ تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(۴) جعفر ابومعشر بلخی، المدخل الکبیر الی علم احکام النجوم، به کوشش کیجی یاماموتو (زیر چاپ).
(۵) تقیالدین اوحدی بلیانی، سرمۀ
سلیمانی، بهکوشش محمود مدیری، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۶) محمدحسین بن خلف تبریزی، برهان قاطع، به کوشش محمد معین، تهران، ۱۳۳۰ش.
(۷) ابوریحان بیرونی، التفهیم، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، ۱۳۵۲ش.
(۸) علی بیهقی، جوامع الاحکام، نسخۀ خطی شم (۲) ۹ موجود در کتابخانۀ مرکز.
(۹) حسن تقیزاده، گاهشماری در ایران قدیم، تهران، ۱۳۱۶ش.
(۱۰) تنکلوشا، به کوشش رحیم رضازاده ملک، تهران، ۱۳۸۴ش.
(۱۱) حاجی خلیفه، کشف الظنون، به کوشش فلوگل، لایپزیگ، ۱۸۴۲-۱۸۵۸م.
(۱۲) خاقانی شروانی، دیوان، به کوشش جلالالدین کزازی، تهران، ۱۳۷۵ش.
(۱۳) محمد دهلوی، مؤید الفضلاء، کانپور، ۱۳۰۲ق/۱۸۹۹م.
(۱۴) رحیم رضازادهملک، مقدمه بر تنکلوشا (نک : هم).
(۱۵) محمدقاسم سروری، مجمع الفرس، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۳۸ش.
(۱۶) محمد شهرزوری، نزهة الارواح، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۶ق.
(۱۷) غیاثالدین محمد رامپوری، غیاثاللغات، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۳۷ش.
(۱۸) حسین انجوی شیرازی، فرهنگ جهانگیری، به کوشش رحیم عفیفی، مشهد، ۱۳۵۱ش.
(۱۹) محمد قزوینی، یادادشتها، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۴ش.
(۲۰) علی قفطی، تاریخ الحکماء، به کوشش یولیوس لیپرت، لایپزیگ، ۱۹۰۳م؛ نالینو، ک ا، علم الفلک، رم، ۱۹۱۱م
(۲۱) نصیرالدین طوسی، شرح ثمرۀ بطلمیوس در احکام نجوم، به کوشش جلیل اخوان زنجانی، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۲۲) Ahlwardt.
(۲۳) Borissov, A,» Sur le nom Tankaloûchâ «, JA, ۱۹۳۵, vol CCXXVI.
(۲۴) Chwolsohn, D, Die Ssabier und der Ssabismus, St Petersburg, ۱۸۵۶.
(۲۵) Gutschmid, A,» Die Nabatäische Landwirthschaft und ihre Geschwister «, ZDMG, ۱۸۶۱, vol XV.
(۲۶) Nallino, C A, Tracce di opere greche giunte agli Arabi per trafila Pehlevica «, A Volume of Oriental Studies, ed E G Browne et al, Cambridge, ۱۹۲۲.
(۲۷) Steinschneider, M,Die arabischen Ubersetzungen aus dem Griechischen, ZDMG, ۱۸۹۶, vol L i.
(۲۸) .Ullmann, M, Die Natur-und Geheimwissenschaften im Islam, Leiden, ۱۹۷۲
(۲۹) . Van der Waerden, B The Astronomical System of the Persian Tables II, Centaurus, ۱۹۸۷, vol XXX
(۳۰) .The Conjunction of ۳۱۰۲ B C «, ibid, ۱۹۸۰, vol XXIV
(۳۱) .The Great Year in Greek, Persian and Hindu Astronomy, Archive for History of Exact Sciences, ۱۹۷۸, vol XVIII
(۳۲) .The Heliocentric System in Greek, Persian and Hindu Astronomy «, Annals of The New York Academy of Sciences, ۲۰۰۶, volD
(۳۳) Voorhoeve.
(۳۴) .Vullers, I A, Lexicon Persico-Latinum Etimologicum, Bonnae ad Rhenum, ۱۸۵۵
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تنکلوشا»، شماره۶۱۲۶.