جریانشناسی القاعده
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
القاعده، اولین و گستردهترین
سازمان جهادی سلفی بینالمللی که با شعارهای اسلامی تشکیل شد. این مجموعه متاثر از تفکرات
ابنتیمیه در مساله
تکفیر است. اقدامات این گروه از جمله عملیاتهای تروریستی در نقاط مختلف جهان و ادعای طراحی و انجام
عملیات یازده سپتامبر زمینهساز تقویت اتهام
تروریسم به
اسلام و
مسلمانان را فراهم آورد.
این تشکیلات تروریستی با آنکه در ابتدا پرچم مبارزه علیه
آمریکا و
صهیونیست را برافراشت، اما پس از مدتی با سلاح تکفیر کمر به قتل ملتهای مسلمان در کشورهای مختلف بست. شکلگیری این سازمان و تفکرات آن، ریشه در گروههای جهادی و بنیادگرای مصری دارد و عناصر اصلی این گروهها، بیشترین تأثیرات را در شکلگیری، سیر تطور و مدیریت القاعده داشتند.
مصر همیشه به عنوان کشوری تاثیرگذار به لحاظ فکری و فرهنگی در
جهان عرب مطرح بوده است. ریشه تمدنی و فرهنگی این کشور در تاریخ، بیانگر جایگاه متفاوت آن در این منطقه است. نقش فرهنگی این کشور در
جهان اسلام و در میان کشورهای عربی به واسطه
جامع الازهر مصر به عنوان پایگاه علمی و افتائی، زمینهساز نفوذی تاثیرگذار بوده است. از این رو برای شناخت دقیقتر فضای جهان عرب و اسلام باید به جریانات فکری این کشور توجه نمود.
اخوان المسلمین مصر بانفوذترین جنبش
بنیادگرای اسلامی، در این کشور است. اخوان المسلمین در سال ۱۹۲۸م توسط
حسن البناء در شهر اسکندریه مصر و با شعار سلفگرایی و بازگشت به
اسلام و تعالیم
قرآن تأسیس شد. حضور
سید قطب به عنوان یک ایدئولوگ، نقطه عطفی در حیات این جنبش بود که روح مبارزه با سیستمهای فاسد حکومتی و بنای
حکومت اسلامی را در کالبد این جنبش دمید. تفسیر سید قطب از
جهاد، با اسلامگرایی اعتدالی
حسن الهضیبی، مرشد عام اخوان المسلمین، کاملاً فرق داشت.
اصول ایدئولوژیک سیدقطب که در کتابهای او انعکاس فراوانی دارد، عبارتند از:
۱. سیستم اجتماعی سیاسی مسلط بر جهان اسلامی و غیر اسلامی معاصر، سیستم
جاهلیت آمیخته با گناهکاری، بیعدالتی، رنج و انکار ارشاد الهی است؛
۲. وظیفه مسلمانِ مؤمن این است که برای تبدیل
جامعه جاهلی از طریق دعوت و جهاد به تجدید حیات اسلام دست بزند.
۳. هدف نهایی مسلمانانِ متعهد، باید استقرار حاکمیت
خداوند در روی زمین باشد، تا به این وسیله تمام گناهان و رنجها برطرف شوند.
سید قطب با تأثیر از مودودی و با استناد به آیه شریفه «و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون.»
به این نتیجه رسید که جهان در دوران جاهلیتِ مدرن به سر میبرد. جاهلیتی که برخاسته از
جهل به مفهوم جمله «لا اله الا الله» و کنار گذاشتن
حاکمیت مطلق الهی است.
با اینکه منظور سید قطب از
کفر و جاهلیت جوامع و حاکمان معاصر،
کفر فقهی نبود و تنها اصطلاحی به معنای حاکم نبودن اسلام در جوامع بود، اما با این وجود برداشتهای مختلفی در میان مریدانش ایجاد کرد و زمینهساز برآمدن شاخههای جدیدی از میان
بنیادگرایان و اخوانیهای مصر با تفکرات جهادی شد.
گروه بزرگی از اخوانِ جوانِ مصر به رهبری شیخ
شکری احمد مصطفی ضمن جدا کردن خود از جامعه جاهلی، اعضای آن را تکفیر کردند. این گروه که خود را جماعت المسلمین خواندند، بعداً با نام "التکفیر" و "الهجره" معروف شدند. گروههای دیگری نیز، مانند: الجهاد،
التحریر الاسلامی، جماعت الحرکیه، شباب محمد، جماعت التکفیر و جماعت العزلة الشعوریة بر همین اساس شکل گرفتند و با برداشتهای خود از تفکرات سید قطب و متفکران مؤثر بر وی، مانند:
ابن تیمیه، حسن البناء و مودودی به جذب نیرو و فعالیتهای جهادی پرداختند.
یکی از مهمترین تشکیلات جهادی مصر،
سازمان جهاد اسلامی بود که مبارزه مسلحانه را محور فعالیتهای خود قرار داد.
ایدئولوژی این سازمان را میتوان در کتاب الفریضة الغائبه نوشته محمد عبدالسلام فرج یافت که یکی از اعضای اصلی و مؤسسان این سازمان به حساب میآمد. وی در این کتاب با کفر دانستن احکام و قوانین معاصر در کشورهای اسلامی، حاکمان این کشورها را
مرتد خواند.
سازمان جهاد اسلامی مصر در طول حیاتش اقدامات مهمی؛ مانند: ترور
انور سادات، رئیس جمهور مصردر سال ۱۹۸۱م، ترور ناموفق حسن الالفی وزیر کشور و عاطف صدقی نخست وزیر مصر در سال ۱۹۹۳م را در کارنامه خود ثبت کرده است و از سال ۱۹۹۳م هیچ عملیاتی در داخل مصر نداشته است.
اصلیترین جنبشهای
جهادی مصر، یعنی الجماعة الاسلامیة و جماعة الجهاد، پس از ترور انور سادات ۱۹۸۱م وارد میدان نبرد در
افغانستان شدند. اغلب رهبران جهادی مصر تحت تاثیر فشارهای حکومت
حسنی مبارک مجبور به ترک خاک مصر و پیوستن به همفکرانشان در افغانستان شدند. چنانکه برخی جنبشهای جهادی از
سوریه (به رهبری
ابومصعب سوری)،
لیبی،
فلسطین،
لبنان و حتی برخی اسلامگرایان کُرد عراقی به این میدان گسیل شدند.
ایمن الظواهری که در سال ۱۹۵۱م در مصر به دنیا آمد در چهارده سالگی به عضویت جماعت اخوان المسلمین درآمد،
اما وی به سرعت تحت تاثیر افکار سید قطب وارد تشکیلات نظامی الجهاد و الجماعه و پس از آن وارد سازمان جهاد اسلامی مصر شد و با فعالیت در این سازمان به رهبری آن رسید و با تشکیل گروه القاعده، سازمان جهاد اسلامی را در آن ادغام کرد.
ایمن الظواهری، کتاب (الحصاد المر: الاخوان المسلمون فی سبعین عاماً) را در رد فعالیتهای سیاسی جماعت اخوان المسلمین نوشت؛ در این کتاب جماعت اخوان را که معتقدند از طریق فعالیتهای سیاسی میتوان به تغییر دست یافت، مورد انتقاد قرار داده است، اما با این همه، بیشترین تاثیر بر افکار ایمن الظواهری، پس از ابن تیمیه، به سید قطب تعلق دارد.
حمله
ارتش سرخ شوروی به افغانستان در سال ۱۹۷۹م و مقاومت مجاهدان افغان در برابر این هجوم، آمریکا را بر آن داشت تا از این فرصت استفاده کند و در راستای حفظ منافعش و جلوگیری از قدرت یافتن شوروی به فکر افتد.
ریچارد نیکسون، رئیس جمهور آمریکا در سالهای ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۴ م، به
پاکستان رفت و از اردوگاههای نظامی مهاجران افغان در پاکستان دیدن کرد و کنگره آمریکا نیز حمایت همه جانبه این کشور را از افغانها در مبارزه علیه شوروی تصویب کرد.
بر همین اساس ایالات متحده به این فکر افتاد تا با استفاده از پتانسیل مالی و نیروی انسانی موجود در کشورهای عربی و اسلامی به تقویت جبهه افغانها بپردازد و برای اولین بار آمریکا توانست با استفاده از نیروهای جهادی سلفی و احساسات دینی، آنان را به عنوان سلاحی غیرمستقیم در راستای پیشبرد اهدافش در منطقه تجربه کند. با این کار، دیگر نیازی به ورود آمریکا در جنگی مستقیم با شوروی نبود و هزینههای این جنگ، اعم از تلفات نیروها، اعتراضات داخلی و هزینههای فراوان مالی از دولت ایالات متحده برداشته میشد.
بر همین اساس آمریکا توانست با بسیج کردن دولتهای عربی حاشیه
خلیج فارس و در رأسشان
عربستان سعودی و ترساندن آنها از گسترش
کمونیست، این کشورها را وارد میدان کند و در راستای تامین هزینههای مالی جنگ و همچنین ارسال نیروی داوطلب برای حضور در جنگ، از این کشورها حداکثر استفاده را ببرد. سازمان اطلاعات پاکستان آی اس آی، سهم عمدهای در سازماندهی و ارسال این نیروها و تجهیزات به خاک افغانستان بر عهده داشت. تا جایی که شهر مرزی پیشاور پاکستان به دانشگاهی برای جهادگران سلفی تبدیل شده بود که با تفکراتِ مختلف در این شهر گرد هم آمده بودند و دو اصل "
جهاد" و "بنیادگرایی اسلامی" عامل وحدت آنان شده بود.
حضور جهادیهای افغانالعرب در عرصه نبرد از سال ۱۹۸۴م آغاز شد؛ یعنی زمانی که
عبدالله عزّام، عالم مسلمان فلسطینی، وارد میدان نبرد در افغانستان شد.
۱. تأسیس دفتر خدمات که واگذاری و حمل و نقل کمکها و پشتیبانیهای لجستیکی را برای مجاهدان بر عهده داشت.
۲. تاسیس "مجله الجهاد" که تریبون اصلی وی برای تبلیغِ جهاد در افغانستان بود؛
۳. تاسیس اردوگاه نظامی "صدی" در پاکستان، در نزدیکی مرز این کشور با افغانستان، جهت آموزش داوطلبهایی که از کشورهای عربی گسیل شدهاند؛
۴. سفرهای متعدد تبلیغی و سخنرانیهایی که در آنها به جهاد برای حفظ سرزمینهای مسلمانان تاکید میکرد و این جهاد را
واجب عینی اعلام میکرد.
۵. توجه به فرزندان شهدا و خانوادههایشان، با تاسیس مرکز کفالت ایتام و زنان بیوه در افغانستان؛
۶. تأسیس کمیسیون علما برای صدور فتاوا، در جهت برانگیختن همتها و زدودن شبهات در رابطه با جهاد در افغانستان.
در انتهای سال ۱۹۸۵ م و اوایل سال ۱۹۸۶ م
اسامه بن لادن شخصاً وارد عرصه جهاد در افغانستان شد. وی که تا این تاریخ تنها برای رساندن کمکهای مالی به پاکستان سفر کرده بود، این بار با تاسیس اردوگاهی نظامی عملاً وارد عرصه جهاد شد و در کنار عبدالله عزّام شروع به فعالیت کرد.
این دو به اتفاق یکدیگر، پادگانهای آموزش نظامی در نزدیکی مرز افغانستان برپا کردند که اولین پادگان آنها "معسکر الانصار" نام داشت.
تفکرات عبدالله عزّام و دیدگاهش در مورد جهاد متفاوت از دیدگاه بن لادن و ایمن الظواهری بود. وی جهاد را قاعدهای میدانست که برای نجات کشورهای مسلمان از هجوم
کفار و دشمنان به کار میرود. وی معتقدبود که اگر زن مسیحی در همسایگی تو، از جانب هر تجاوزگری در خطر قرار گرفت و از تو کمک خواست اگر به وی کمک نرسانی مرتکب گناه کبیره شدهای.
این در حالی است که بن لادن و ایمن الظواهری جبههای را علیه تمام
مسیحیان و
یهودیان (حتی شهروندان بیگناه) تاسیس کردند. اختلافِ دیگر در مسیر عبدالله عزّام با بن لادن و ظواهری، این بود که عبدالله عزّام که پیش از آمدن به افغانستان، در
جبهه مقاومت فلسطین علیه صهیونیستها فعالیت داشت، قائل بود که باید ادامه راه جهاد، در مسیر مبارزه با صهیونیستها و آزادی فلسطین قرار گیرد.
اختلافات میان عزّام و ظواهری به جایی رسید که جهادگران مصری به سرکردگی ظواهری به دشمنی با عزّام پرداختند و او را عامل سرویسهای جاسوسی آمریکا خواندند. آنها به مسجد عزّام نمیرفتند و در مسجدی دیگر، به نام مسجد هلال احمر کویتی
نماز جمعه را اقامه میکردند.
عبدالله عزّام که یک بار از سوء قصد بمبگذاری در مسجدش جان سالم به در برده بود، در نهایت به همراه دو فرزندش در راه رفتن به مسجدش (مسجد سبع اللیل در پیشاور) در اثر انفجار خودرو ترور شد؛
با ترورِ وی، عرصه کاملاً به دست تفکر خشن و تروریستی سلفیهای جهادی مصر افتاد.
افغان عربها، پس از پایان یافتن جنگ در افغانستان، به فکر بازگشت به وطنهایشان افتادند، اما بیشترِ آنها در بازگشت به وطن ناکام ماندند. از جمله بن لادن پس از بازگشت به عربستان سعودی و در جریان جنگ عراق با
کویت زمانی که از پادشاه عربستان درخواست استفاده از مجاهدین اسلامی به جای تمسک به ارتش کفار (ارتش آمریکا) برای مقابله با صدام کرد از جانب رژیم سعودی مورد طرد قرار گرفت. وی معتقد به استفاده از نیروهای مسلمان و اجرای اصل جهاد و جلوگیری از دخالت بیگانگان و کفار در سرزمینهای مسلمانان بود.
حاکمان سعودی همه کسانی را که بنابر این اصل، مخالف ورود نیروهای آمریکایی به خاک عربستان بودند، دستگیر کرد. جریان بیداری (الصحوه) نیز در بر همین اساس سرکوب شد.
بن لادن نیز به دلیل مخالفت با اقدامات حکام سعودی و همچنین سابقه جهاد در افغانستان، در محدودیت امنیتی قرار گرفت و گذرنامهاش نیز مصادره شد، اما وی با کمک برخی افراد در خاندان سعودی، توانست از عربستان به
سودان نقل مکان کند و فعالیتهای خود را مبنی بر گسترش جبهه جهاد اسلامی در قالب سازمان القاعده، در این کشور آفریقایی پیگیری کند.
حضور هزاران نیروی نظامیِ کفار در کشور عربستان برای مبارزه علیه یک کشور مسلمان دیگر که با چراغ سبزِ حکّام عربی و علمای عربستان و مصر صورت گرفت، خشم سلفیان جهادی را نسبت به این حکّام، بیش از پیش برانگیخت و مُهرِ تاییدی بر حکم کفر حکام بود که در کتابهای فکری سلفیان جهادی آمده بود. این امر که برای جهادیهای موجود در اردوگاههای پاکستان گران تمام شد، بهانهای شد تا مسیر خشونت در گروههای جهادی سرعت تندتری به خود بگیرد و مسلمان و غیر مسلمان را در دایره حکم خویش قرار دهد.
پس از اینکه بن لادن و اطرافیانش که اغلب جهادیهای مصری بودند، در خارج از افغانستان و در مبارزه با حکام و نظامهای عربی شکست خوردند، بار دیگر به افغانستان و پاکستان بازگشتند. این دو کشور در واقع پناهگاه و مامن اصلی آنان بود. شکست در برابر نظامهای عربی، آنها را به این نتیجه رساند که این شکست، نتیجه حمایتهای آمریکا و غرب از این رژیمهای دست نشانده است. بنابراین، راه بهتر آن است که با دشمن اصلی، یعنی آمریکا اعلام جنگ کنند. در واقع این نقطه تغییر مسیر در تفکر جهادیهای مصر بود، چراکه آنان پیش از این بنابر آیه «و قاتلوا الذین یلونکم من الکفار.»
، قائل بودند که ابتدا باید مبارزه را از دشمن نزدیک، یعنی حکام عرب شروع کرد، اما در این مرحله استراتژیشان تغییر کرد و دشمنِ دور، در جهاد اولویت یافت.
بر همین اساس در ۲۳ فوریه سال ۱۹۹۸ م بن لادن و همراهان مصریش تشکیلاتی را با نام "الجبهة الاسلامیة العالمیة لقتال الیهود و الصلیبیین" بنا کردند که بعداً با نام القاعده شهرت یافت. این تشکیلات بعد از گذشت چند ماه از تأسیسش، دو سفارت آمریکا را با عملیات انفجاری مورد هجوم قرار داد.
تشکیلات القاعده در دهه نود، روز به روز گسترش یافت و پس از تشکیل و روی کار آمدن امارت اسلامی
طالبان در افغانستان ۱۹۹۴ م و برقراری ارتباط میان طالبان و سازمان القاعده، پیروان تفکرات جهادی ـ سلفی، گروه گروه خود را به این امارت اسلامی رساندند و به عضویت القاعده در آمدند. بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۱ م که طالبان توانست قدرت خود را بر افغانستان سیطره دهد، بن لادن نیز با گسترش القاعده در تدارک عملیاتی در خاک ایالات متحده بود و توانست در سال ۲۰۰۱ م عملیات ۱۱ سپتامبر را رقم بزند. اقدامی که در پی آن، القاعده محور توجه رسانهها و ملتهای جهان شد و جنگ صلیبی مورد نظر رئیس جمهور آمریکا، بوش پسر، آغاز شد.
در واقع میتوان محوریت اصلی تفکرات منحرف جهادی و تروریستی در عصر حاضر را به ابن تیمیه نسبت داد، چراکه کتابها و عقاید وی بیشترین تاثیر را بر نیروها و عوامل جهادی سلفی، مانند بن لادن داشته است.
افکار ابن تیمیه در رد
عقلگرایی، پرداختن به ظواهر و
تقلید کورکورانه از سلف صالح، جمود فکری، تکفیر صاحبان مذاهب و افکار دیگر و لزوم جهاد علیه آنها، برخی از تاثیرات ابن تیمیه بر سلفیان جهادی است که در گفتار و عملکردشان موج میزند.
بن لادن با نقل گفتاری از ابن تیمیه که او را شیخ الاسلام توصیف میکند، میگوید: اوجب واجبات پس از
ایمان، دفع دشمن و نبرد با اوست و امروزه جهاد علیه کفار و دفع شر آنها از مسلمانان در فلسطین و سایر کشورهای اسلامی بر تمام امت واجب است.
در مرحله دوم و با نگرشی به آرمان برپایی خلافت اسلامی در تفکرات سلفیان جهادی، میتوان تفکرات
ابوالاعلی مودودی و سید قطب، از رهبران جماعت اخوان المسلمین مصر، را پس از ابن تیمیه، مؤثرترین افکار در شکلگیری تفکر سلفی جهادی دانست.
در واقع القاعده از طرفی اخوان المسلمین را به دلیل نپرداختن به جهاد مسلحانه علیه رژیمهای عربی منطقه محکوم میکند و از جانب دیگر نیز
وهابیت و منهجی از
سلفیه را که خروج بر حاکم و قیام علیه
ولی امر را
حرام میدانند، محکوم میکند و مبلغان این منهج را
وعاظ السلاطین مینامد.
رهبران القاعده با انتشار کتاب به طرح محورهای اصلی دیدگاه خود درباره اتفاقات روز پرداختهاند. در واقع این آثار را میتوان به عنوان مبانی تئوریک این گروه تروریستی دانست. برخی از مهمترین دیدگاه به این شرح است.
بازگشت به اسلام اصیل که برگرفته از قرآن و سنتِ
سلف صالح، که شامل سه نسل پس از
پیامبر اکرم است.
۲. وجوب جهاد علیه کفار بر تمام مسلمانان و احیای این
فریضه الهی، که در این رابطه به فتوای ابنتیمیه بر وجوب جهاد در برابر لشگر
مغول استناد کردهاند و جهادیهای مصری نیز در همین راستا کتابهایی، مانند (الفریضةالغائبة_ محمد عبدالسلام فرج) و (العمدة فی اعداد العدة_سید امام) را نوشتند. بر این اساس، جهاد به هر نحوی و برای هرکس بهاندازه توانش در مسیر مبارزه با کفار و دفع شرشان، واجب است.
مسئله جهاد، نقطه افتراق میان سلفیه جهادی و سایر اسلامگرایان، مانند: جماعت اخوان المسلمین در مصر است، چرا که سلفیان جهادی برای احیای حکومت اسلامی و سرنگونی حکام عرب، تنها راه را جهاد دانسته و روشهای دیگر را مردود و حتی حرام میدانند. چنانکه علی بلحاج در کتاب (الدمغة القویة لنسف عقیدة الدیموقراطیة) دموکراسی را
حرام میداند، چراکه
حکومت مردم است، حال آنکه در اسلام، تنها خدا حاکم است.
لزوم برپایی حکومت خلافت اسلامی بر مبنای
احکام اسلامی که ضامن اجرای تمام حدود و احکام اسلامی در سرزمینهای مسلمانان باشد. برپایی حکومت اسلامی، پس از سقوط
عثمانی و شروع دوره
استعمار، به آرمان اسلامگرایان و بنیادگرایان در کشورهای اسلامی مبدل شد. در اینباره عبود الزمر، از رهبران جماعت جهاد در مصر در سال ۱۹۸۱م میگوید: هدف این جماعت این است که جمهوری اسلامی مانند
جمهوری اسلامی ایران را در مصر ایجاد کند.
خائن دانستن تمام حکومتهای عربی و توصیف حاکمان عرب به
ارتداد و سرسپردگی غرب. بن لادن در اینباره میگوید: «ما حق داریم بپرسیم چه فرقی است میان
کرزای عجم (رئیس جمهور افغانستان که به عقیده القاعده دستنشانده آمریکا است) و کرزای عرب؟ چه کسی حکام کشورهای عربی را نصب کرده و حمایت میکند؟ این صلیبیها هستند که کرازی افغانستان، کرزای پاکستان، کرزای کویت، کرزای بحرین و کرزای ریاض را نصب کردهاند.»
ایمن الظواهری، سرکرده القاعده در کتابی که با عنوان (الرد علی الشبهة الخطیرة للشیخ الالبانی بشان السکوت عن الحکام المرتدین) بر لزوم سرنگون کردن حکام کافر و مرتد عربی تاکید میکند. وی همچنین در کتاب (الحوار مع الطواغیت مقبرة الدعوة و الدعاة) در تکفیر حکام عرب نوشته: «اما کونهم کفاراً مرتدین فلقوله تعالی و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون.»
دکتر عبدالقادر عبدالعزیز نیز در کتاب (
العمدة فی اعداد العدة) در فقره پانزدهم نوشته است: «الحکام الذین لایحکمون بشریعة الاسلام فی کثیر من بلدان المسلمین فهؤلاء کفار... و کل من شارک فی وضع القوانین الوضعیة او حکم بها فهو کافر کفراً اکبر مخرجاً من ملة الاسلام و ان اتی بارکان الاسلام الخمسة و غیرها.»
۱. اولویت جهاد علیه دشمن دور (العدو البعید اولی من العدو القریب): سازمان القاعده با اعلام جهاد جهانی، علیه آمریکا و یهود، در واقع دیدگاه جهادی خود را تغییر داد، چرا که پیش از این، همان گروههای جهادی که القاعده را تشکیل دادند و پیش از آن در سایر کشورهای اسلامی، به ویژه در مصر حضور داشتند، قائل به استراتژی "العدو القریب اولی من عدو البعید" بودند.
آنها با تمسک به آیه «یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفَّار.»
بر این باور بودند که ابتدا باید حکومتهای دستنشانده عربی را که نمایندگان غرب در کشورهای اسلامی هستند، سرنگون کرد و پس از آن میتوان به مبارزه با هجوم غرب پرداخت.
اما سران سازمان القاعده به این نتیجه رسیدند که باید مستقیم به مبارزه مسلحانه علیه آمریکا بپردازند، تا جایی که در ابتدا عنوان "الجبهةالاسلامیة العالمیة لمواجهة الصلیبیین و الیهود" را بر تشکیلات خود نهادند. اما گروههایی مانند داعش با ادعای احیای خلافت اسلامی، به تفکر "العدو القریب اولی من العدو البعید" روی آوردند.
۱.
تکفیر تبعی: سازمان القاعده اعلام کرد که در جنگ علیه آمریکاییها هیچ فرقی میان دولت و شهروندان آمریکا قائل نیست و هرکس تبعه کفار باشد؛ بدین معناست که از اقدامات آنها رضایت دارد و بنابراین او نیز کافر است و باید کشته شود. با این حکم در واقع مسلمانانی که تبعه کشور آمریکا هستند، کافر قلمداد شدهاند.
۲. موضع القاعده در برابر مسئله فلسطین: سران القاعده در طول فعالیت این سازمان، تاکنون جز شعار، چیزی برای فلسطین به ارمغان نیاوردهاند. در واقع مسأله فلسطین تنها به عنوان شعاری در جهت کسب محبوبیت در میان ملتهای مسلمان و جذب کمکهای مالی و نیروهای انسانی ملتهای مسلمان بوده است.
عبدالقادر بن عبدالعزیز یا دکتر فضل، صاحب کتاب (الجامع فی طلب العلم الشریف) و یکی از جهادیهای سلفی که در افغانستان حضور داشته است، در اینباره میگوید: فلسطین مسئلهای است که احساسات مسلمانان را بر میانگیزد و از همینرو بن لادن و ایمن الظواهری با استفاده از این مسئله، تنها برای به دست آوردن جایگاه و محبوبیت در میان مسلمانان از آن بهره بردند، اما جز حرف، چیزی برای فلسطین نداشتند.
سازمان القاعده پس از یازده سپتامبر به سرعت گسترش یافت و در اکثر کشورهای منطقه نفوذ کرد و مهمترین شاخههایش عبارتند از:
اولین شاخه القاعده خارج از افغانستان که مهمترین شعارش این بود: «اخرجوا المشرکین من جزیرةالعرب»؛ در عربستان به وجود آمد. این شاخه به رهبری
یوسف العییری اداره میشد که بین سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۸ م، عملیاتهایی نهچندان بزرگ را در عربستان انجام داد. القاعده در عربستان سعودی با برخورد سخت پلیس عربستان سعودی مواجه شد و در سال ۲۰۰۳ م اولین سرکرده این تشکیلات در درگیری با نیروهای دولتی کشته شد و در سال ۲۰۰۸م نیز در اثر فشارها و حملات پلیس سعودی بیشتر رهبران و نیروهای اصلی القاعده از این کشور گریختند، که اکثرشان به یمن رفتند و بر همین اساس، شاخه القاعده در عربستان با شاخه یمنی این سازمان، ادغام شدند.
ابوالحسن المحضار از اولین رهبران القاعده در
یمن بود که توانست با جذب جوانان سلفی یمن در منطقه مراقشه میان دو استان شبوه و ابین، آنها را تحت آموزشهای نظامی قرار داده و در اقدامات مسلحانه از آنان استفاده کند.
اولین رهبر رسمی القاعده در یمن ابوعلی الحارثی نام داشت که با بمب هواپیمای بدون سرنشین آمریکایی در سال ۲۰۰۲م از پای درآمد و القاعده یمن نیز به تلافی این ضربه، نفتکش فرانسوی لامبرگ را هدف قرار داد.
در دسامبر ۲۰۰۹م شاخه القاعده در جزیرةالعرب با القاعده یمن تحت عنوان "تنظیم القاعدة فی جزیرة العرب" تلفیق شد و با ابیبصیر ناصر الوحیشی به عنوان رهبر این جریان در جزیرةالعرب
بیعت کرد.
این تشکیلات تحت عنوان "القاعده فی بلاد المغرب الاسلامی" که بعد به "القاعده فی المغرب العربی" تغییر یافت، ابتدا در
موریتانی و سپس در
مالی و
نیجریه حضور یافت که تا سال ۲۰۱۱م بیش از ۱۲۰۰ عملیات تروریستی شامل ترور، کشتار، انفجار و گروگانگیری را در کشورهای
الجزایر، لیبی،
تونس، موریتانی، نیجریه، مالی و
چاد انجام داد، که منجر به کشته شدن ۲۰۰۰ نفر و مجروح شدنِ بیش از ۶۰۰۰ نفر و آسیب به زیر ساختهای این کشورها شد.
تعداد عملیات القاعده در مغرب عربی تا سال ۲۰۱۱م به شرح زیر است:
۹۳۸ عملیات در الجزائر؛
۵۸ عملیات در چاد؛
۴۱ عملیات در مالی؛
۳۵ عملیات در نیجریه؛
۲۰ عملیات در موریتانی؛
۷ عملیات در
مراکش؛
۳ عملیات درتونس؛
۱ عملیات در لیبی.
تشکیلات القاعده فی بلاد الرافدین که به رهبری ابو مصعب زرقاوی اداره میشد، پس از گذشت زمان و کشته شدن زرقاوی، به تأسیس دولت اسلامی عراق به رهبری
ابوعمر البغدادی منجر شد که از القاعده استقلال یافت، اما همگام با آن حرکت میکرد. در جریان بحران در سوریه و بروز اختلاف میان
داعش و
جبهه النصره که نماینده القاعده در سوریه به حساب میآمد، عملاً تشکیلات داعش رو بهروی القاعده قرار گرفت و به نزاع با این سازمان پرداخت.
القاعده همچنین در پاکستان، سوریه، لبنان و برخی از کشورهای غربی نیز سعی بر گسترش و انجام اقدامات تروریستی دارد که در این نوشتار مجالی برای پرداختن به سایر شاخههای القاعده نبود.
۱. إیاد عبدالحمید، پایان نامه معالم التربیة الجهادیة فی ضوء کتابات الشیخ عبدالله عزام، دانشگاه اسلامیغزه، غزه ۲۰۰۸م.
۲. سعود المولی، الجماعات الاسلامیة و العنف، المسبار، چاپ اول، دبی ۲۰۱۲م.
۳. عبدالباری عطوان، القاعدة، التنظیم السری، دارالساقی، چاپ سوم، بیروت ۲۰۱۲م.
۴. عبدالرحیم علی، حلف الارهاب تنظیم القاعدة من عبدالله عزّام إلی أیمن الظواهری، مرکز المحروسة، چاپ دوم ۲۰۰۵م.
۵. کمیل الطویل، القاعده و اخواتها، قصة الجهادیین العرب، دارالساقی، چاپ اول، بیروت ۲۰۰۷م.
۶. گروهی از نویسندگان تحت اشراف عبدالغنی عماد، الحرکات الاسلامیه فی الوطن العربی، مرکز الدراسات الوحدةالعربیة، بیروت ۲۰۱۳م.
۷. گروهی از نویسندگان، السلفیة؛ النشأة، المرتکزات، الهویة، معهد المعارف الحکمیة، بیروت ۲۰۰۴م.
۸. یدالله امیدی، القاعده تاریخچه پیدایش، مبانی فکری و عملکرد آن، جوهر حیات، چاپ اول، ایران ۱۳۹۰ش.
پایگاه تخصصی وهابیتپژوهی و جریانهای سلفی، برگرفته از مقاله «جریان شناسی القاعده»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۱۰/۰۳.