جنگهای صلیبی خام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مجموعه جنگهای مسیحیان غرب اروپا با مسلمانان بخشهایی از جهان اسلام بین سده پنجم و هفتم/ یازدهم و سیزدهم می باشد.
این جنگها به دعوت مقامات کلیسای کاتولیک رومی و همراهی و حمایت امپراتور روم شرقی، با اعلام هدف آزادسازی بیتالمقدّس (اورشلیم) و زادگاهحضرتمسیحعلیهالسلام و دیگر معالم مسیحیدر فلسطیناز دستمسلمانان و ایجاد دولتهای صلیبیدر نقاط مختلف فلسطین صورت گرفت.
جنگهایصلیبیمجموعاً هشتبار به وقوع پیوست. اروپاییان دست یافتن به ثروتهای عظیمشرق را مطمح نظر داشتند و رسیدن به اهداف اقتصادی و اجتماعی نتایجی بسیار مهم و تأثیرات متقابل زیادی بر طرفین جنگ داشت.
منابع و مطالعات در باره جنگهای صلیبیــ که مناطق وسیعی از اروپا و شام و ترکیه و مصر و شمال افریقا را دربرگرفت و در آناقوام و طوایف مختلفی با زبانها و معتقداتو باورها و انگیزههایگوناگونیشرکتکردند ــ بسیار زیاد استو مورخانو محققان، با اهدافو انگیزهها و سلایقمختلفو بهاقتضایزمان، بهجنبهایاز اینجنگها پرداختهاند.
اجمالاً منابعدر اینباره را میتوانبهدو دستهاسلامی و غیراسلامی، و هر دسته را نیز به دو مجموعه قدیم و جدید تقسیمکرد. بدیهیاستکهتحلیلهایمؤلفانهر دسته، متأثر از دیدگاهآنهاستو از اینرو، تحلیلها و آثارشان، متفاوت و بعضاً مغایر یا برعکساست. مثلاً، کشیشان و مورخان غربی ، کهبا سپاهیانصلیبیوارد شرقشدند، اینجنگها را نوعیجهاد مقدّستلقیمیکردند، اما مورخان مسلمان آن را تجاوز به سرزمینهای اسلامی میدانستند.
چون این نبردها میان مسلمانان و اروپاییان مسیحی درگرفت، توجه به منابع غربی، به ویژه نوشتههای کشیشانمتنفذ در دربار پادشاهانغربی، کهاز اوضاعمنطقهو حوادثروزگار خود آگاه بودند، مهم است. بیشتر این نوشتهها به زبانهای رومی، یونانی، لاتینی، سریانی و ارمنی است. سهیل زکار، مورخمعاصر سوری، در الموسوعه الشامیه فی تاریخ الحروب الصلیبیه، ترجمه عربی آنها را آورده است.
مهمترین منابع غربی که ترجمه عربی آنها موجود است و رویدادهای جنگهای صلیبی در آنها ثبت شده است، عبارتاند از: أعمال الفرنجه و حجاج بیتالمقدس، از نویسندهای ناشناس، که بعدها اساس بسیاری از کتابهای تاریخ جنگهای صلیبی گردید؛
تاریخ الفرنجه الذین استولوا علی القدس، اثر رمون آگیلری، که شاهد حوادث نخستین حمله صلیبی بود؛
الالکسیاد، اثر آنا کومننا، دختر امپراتور بیزانس آلکسیوس کومننوس؛
تاریخ اورشلیم، اثر آلبر اکسی آلمانی، که وقایع نخستین حمله صلیبی را نوشت؛
الاستیطان الصلیبی فی فلسطین، اثر فوشه شارتری؛
تاریخ الاعمال التی تمت فی بلاد ماوراءالبحر، اثر برجسته و مفصّل ویلیام صوری؛
حیاه القدیس لویس، اثر ژان دو ژوئانویل، که همراه لوئی، پادشاه فرانسه، در حملهاش به مصر و شام بود و خاطراتش را به دقت نوشت.
در دورهمتأخر نیز مورخاناروپاییو امریکاییکتابهاییدر اینبارهنوشتهاند کهدر میانآنها تاریخ جنگهای صلیبی اثر رنه گروسه و تاریخ جنگهای صلیبی، اثر استیون رانسیمان شهرت جهانی دارند. رانسیمان خود نیز گزارشیاز منابع معتبر اروپایی در اینباره به دست داده است.
منابع متقدماسلامی که به این جنگها به طور انحصاری و تخصصی بپردازند اندک است. غافلگیر شدن مسلمانان در مقابل حملات صلیبیها و تشتت اوضاع جهاناسلام و نیز تمایلبیشتر مورخاناسلامیبهتدوینتاریخو حوادثبر اساسسالشمار و نهبهطور موضوعی، مانعاز آنشد که کتابهای زیادی در اینباره نوشته شود؛
بنابراین، بیشتر مطالب راجع به جنگهای صلیبی در تاریخهای عمومی، سیره اشخاص، تاریخ شهرها و حتی کتب جغرافیایی آمده و همین امر کار پژوهش در این زمینه را دشوار کرده است. در دو قرن اخیر کتابهای تحلیلی و مستندی در باره جنگهای صلیبی تألیف شده است.
برخیاز منابعارزشمند اسلامی، کهدر آنها تا حدودیبهجنگهایصلیبیپرداختهشدهاست، عبارتاند از: ذیل تاریخ دمشق، نوشته ابن قَلانسی که معاصر نخستین جنگ صلیبی بود و در دمشق به اسناد دسترسی داشت و خود نیز شاهد عینی بود و ازاین رو کتابش از اعتبار و اهمیت فوقالعادهایبرخوردار است؛
تاریخمدینهدمشق، اثر ابنعساکر؛
کتابالاعتبار، اثر ابن مُنقِذ، که به هنگام حملات نخستین صلیبی در شام میزیسته است؛
تاریخ حلب، اثر محمدبن علی حلبی معروف به عظیمی، که شاهد جنگ اول صلیبی بوده است؛
الرسائل، اثر عبدالرحیم بنعلی بَیسانی (متوفی۵۹۶)، وزیر صلاحالدین ایوبی؛
المنتظم، تألیف عبدالرحمان ابنجوزی؛
تاریخ دولت آلسلجوق، البرق الشامی، و الفتح القسی فی الفتح القدسی، سه اثر مهم تألیف محمدبن محمد اصفهانی معروف به عمادالدین کاتب، سرپرست دیوان انشای صلاحالدین ایوبی و شاهد بسیاری از حوادث، از جمله نبرد معروفحِطّین؛
رحله ابنجُبَیر، اثر ابنجبیر اندلسی؛
مضمار الحقائق و سر الخلائق، اثر الملکالمنصور محمد بن عمربن شاهنشاهایوبی (متوفی۶۱۷)
الکاملفیالتاریخ، و التاریخالباهر فیالدولهالاتابکیه، دو اثر ارزنده ابناثیر، که خود شاهد بسیاری از حوادث بوده است؛
النوادر السلطانیه و المحاسنالیوسفیه، اثر قاضییوسفبنرافعاسدیمعروفبهابنشَدّاد؛
مرآهالزمانفیتاریخالاعیان، اثر سبط ابنجوزی؛
بغیه الطلب فی تاریخ حلب، اثر ابنعدیم؛
الروضتین فی أخبار الدولتین النوریه و الصلاحیه، و الذیل علیالروضتین، اثر عبدالرحمان بن اسماعیل مقدسی معروف به ابوشامه؛
وفیاتالاعیان، اثر ابنخلّکان؛
الاعلاق الخطیره (قسمالجزیره)، اثر ابنشداد عزالدین محمدبن علیبن ابراهیم؛
مفرج الکروب فی أخبار بنی أیوب، اثر جمالالدین محمدبن سالمبن واصل حموی.
افزون بر این مورخان، که خود شاهد گوشهای از جنگهای صلیبی بودند، شماری از مورخان قرنهشتم و نهم، مانند مقریزی و ذهبی و ابنتغری بردی، به مناسبت، جنگهای صلیبی را گزارش وگاه به نکاتجدیدی اشارهکردهاند، که در بررسیهای تاریخی نباید از نظر دور بماند.
برخی مورخان معاصر عرب نیز آثار تحلیلی خوبی در باره این جنگها تألیف کردهاند، از جمله این آثار است: مجموعه چهار جلدی اثر جوزیف نسیم یوسف در سلسله «مکتبه الحروب الصلیبیه«، ومجموعهپنجاهجلدی،الموسوعهالشامیه
فیتاریخالحروبالصلیبیه، چاپسهیلزکار.
تعبیر «جنگ صلیبی« معادل واژه انگلیسی Crusade است که خود از واژه اسپانیایی Cruzada (دارای نشانِ صلیب) برگرفته شده است، زیرا شرکت نندگانمسیحیدر اینجنگبهدستور پاپاوربانوس دوم (دورهپاپی: ۴۸۱ـ۴۹۲/ ۱۰۸۸ـ۱۰۹۹)، منادیاینجنگها، بر رویشانهراست
لباسیا زرهخود نشانصلیبمیدوختند. واژهCrusade در سده هجدهم ابداع شد که تاکنون نیز به کار میرود.(فوشه شارتری، ص۸۶؛
ویلیام صوری، ج۱، ص ۱۰۸؛
قاسمعبدهقاسم، ماهیهالحروبالصلیبیه: الایدیولوجیه، الدوافع، النتائج، ص۱۱ـ ۱۲؛
مؤنس، ص۲۶۷)
از نظر تاریخی، یک قرن بعد از شروع نخستین جنگ، در ۵۹۶/ ۱۱۹۹، در زمان پاپ اینوکنتیوس سوم واژه لاتینی Crucesignati/ Crusesignati به معنای «داراینشانصلیب« پدیدار شد.(قاسمعبدهقاسم، ماهیهالحروبالصلیبیه: الایدیولوجیه، الدوافع، النتائج، ص۱۱ـ ۱۲) ولی در آغاز این نبردها، مهاجمان حُجّاج نامیده میشدند.(قاسمعبدهقاسم، ماهیهالحروبالصلیبیه: الایدیولوجیه، الدوافع، النتائج، ص۱۲) مورخان غربی معاصرِ نخستین جنگ صلیبی نیز اغلب از واژههایی چون «سفر حج«، «حمله«، «سفر به سرزمین مقدّس«، «جنگ مقدّس«، «حمله صلیب«، «حمله عمومی«، «طرح عیسی مسیح« استفاده کردهاند.(قاسمعبدهقاسم، ماهیهالحروبالصلیبیه: الایدیولوجیه، الدوافع، النتائج، ص۱۲)
مورخانمعاصر اسلامینیز، بیتوجهبهمضموندینیایننامگذاری، همانرا پذیرفتهاند، در حالی که مورخان مسلمان معاصرِ جنگهای صلیبی مثل ابن قلانسی، عمادالدینکاتب، ابناثیر، ابنعدیم، ابنشداد و ابنواصل، هیچگاهاز کلماتی چون صلیبیها و جنگ صلیبی استفاده نکرده و کلمه «فرنج« یا فرنجه (فرنگان/ فرنگیان) را بهکار بردهاند، زیرا فرانسویها بیشترینسهمرا در برانگیختناینجنگها داشتند.(قاسمعبدهقاسم، ماهیهالحروبالصلیبیه: الایدیولوجیه، الدوافع، النتائج، ص۱۴؛
قاسمعبدهقاسم، «اثر الحروب الصلیبیه فیالعالمالعربی: سکانیا، اجتماعیا، سیاسیا«، در موسوعهالحضارهالعربیهالاسلامیه، ج۳، ص۱۳۴؛
مؤنس، ص۲۶۸؛
جوزیف نسیم یوسف، العرب و الروم و اللاتین فی الحرب الصلیبیه الاولی، ص۶۰)
از نظر اصطلاحی، مراد از جنگهای صلیبی در میان اکثر مورخان جهان لشکرکشیهای پادشاهان مسیحی اروپایغربی، بهویژهکشور فرانسه، زیر فشار و نفوذ و بهرهبریپاپ، از ۴۸۸ تا ۶۹۰/۱۰۹۵ـ۱۲۹۱ است که به بهانه نجات بیتالمقدّس و مزار حضرت عیسی علیهالسلام صورت گرفت، هر چند قصد واقعی از این جنگها تصرف سرزمینهای اسلامی شرق اروپا (شام و مصر و شمالافریقا) و تأسیس دولتهایی برضد ممالکاسلامیبود.(جوزیف نسیم یوسف، العرب و الروم و اللاتین فی الحرب الصلیبیه الاولی، ص۴۳؛ جوزیف نسیم یوسف، العرب و الروم و اللاتین فی الحرب الصلیبیه الاولی، ص۴۸؛ جوزیف نسیم یوسف، العرب و الروم و اللاتین فی الحرب الصلیبیه الاولی، ص۵۷ ـ۶۰؛
حماده، ص۲۹۰؛
سالممحمد حمیده، ج۱، ص۲۲)
بسیاری از مورخان معاصر بر این باورند که جنگهای صلیبی دارای مفهومی وسیعتر، یعنی جنگ و ستیز همیشگی میان شرق و غرب، استکهاز کهنتریندورانشروعشده.(علی حریری، مقدمه شبارو، ص۱۶؛
جوزیف نسیم یوسف، العرب و الروم و اللاتین فی الحرب الصلیبیه الاولی، ص۳۷ـ۴۰؛ جوزیف نسیم یوسف، العرب و الروم و اللاتین فی الحرب الصلیبیه الاولی، ص۴۵؛
محمد عروسی مطوی، الحروب الصلیبیه فی المشرق و المغرب، ص۲۷؛
حماده، ص۲۹۰ـ۲۹۱) و با گسترش مسیحیت در غرب و سپس ظهور اسلام در سده هفتم میلادی و گسترش آن در شرق، این کشمکش جنبه دینی نیز بهخود گرفتو بهستیز میان جهان اسلام و عالم مسیحیت بدل گردید.(محمد عروسی مطوی، الحروب الصلیبیه فی المشرق و المغرب، ص۲۷؛
جوزیف نسیم یوسف، العرب و الروم و اللاتین فی الحرب الصلیبیه الاولی، ص ۳۷ـ۴۰)
جنگهای امپراتور بیزانس
جنگهای امپراتور بیزانس، نیکفوروس فوکاس
و جانشین وی، یوحنّای اول ملقب به زیمیسکس (در عربی: ابن شِمِشقیق یا شمشقیق)، از معروفترینِ این رویاروییها بودهاست.(برجاوی، ص۴۷ـ۵۳؛
علیعبدالحلیممحمود، ص۱۲۰ـ۱۲۳؛
تدمری، ج۱، ص۲۶۴ـ۲۷۴؛
عرینی، ص ۴۳۲ بهبعد) برخی مورخان، اکتشافات جغرافیایی غربیان و سپس فعالیتهای استعماری آنها را استمرار همان جنگها میدانند.(فاید حماد محمد عاشور، ص۹۹؛
عنان، ص۱۰۳) از این رو، نبردهای مسیحیان برضد مسلمانان را در اندلس، صِقِلیه (سیسیل) و جنوب ایتالیا در سده های چهارمـ نهم/ دهمـ پانزدهم که از نظر کلیسا جنبه قداست داشتند.(بارکر، ص۱۷)، نیز جنگهای اروپاییان بر ضد دولتعثمانی، همدستی امریکا و فرانسه و انگلستان و ایتالیا برضد جهان عرب و مسلمانان، تجاوز نیروهای ایتالیا و فرانسه به لیبی و الجزایر و تونس و مغرب در قرن اخیر، و تأسیس رژیم صهیونیستی در فلسطین را تداوم جنگهای صلیبی میشمارند.(محمد عروسی مطوی، الحروب الصلیبیه فی المشرق و المغرب، ص ۱۴۰؛
حومد، ج۱، ص۸۴ ـ ۸۵) جمله مشهور ژنرال انگلیسی، لرد النبی، پس از شکست عثمانی در جنگ جهانیاول، هنگامیکه در ۱۳۳۵/۱۹۱۷ فاتحانه وارد قدسشد، همین نظر را تأیید میکند؛
ویگفت: اکنون جنگهای صلیبی به پایان رسید.(علی عبدالحلیم محمود، ص۹۴؛
قاسمعبدهقاسم، «التجربهالصلیبیهفیالمنظور المعاصر للصراعالعربیالاسرائیلی«، در ۸۰۰ عامحطّینصلاحالدینو العملالعربیالموحد، ص۱۴۱)
معمولاً مورخانمعاصر، جنگهای صلیبیرا به هشت جنگ اصلی و چند جنگ فرعی کم اهمیت تقسیم میکنند.(سعید عبدالفتاحعاشور، أورُبّا العصور الوسطی،ج۱، ص۴۳۷؛
قسحومد، ج۱، ص۸۳ ـ ۸۴؛
حتی، ۱۹۸۵، ص۶۳۶) برخی هم معتقدند که جریان حوادث به هم پیوسته بوده و بین جنگها مرزبندی دقیق وجود نداشته است؛
از این رو در تقسیمی کلیتر، جنگهای صلیبی را شامل دو مرحله دانستهاند: یکی، از سقوط شهرهای اسلامی تا پیشروی صلیبیان به نزدیکی دروازههای حلب در ۵۱۸/ ۱۱۲۴، و دیگری، مرحلهایستادگیمسلمانانتا راندن اشغالگراندر ۶۹۱/۱۲۹۱، که مرحله اخیر در چهار دوره صورت گرفت و به نام چهار شهر مشهور شد. برخی نیز جنگهای صلیبی را به سه مرحله تقسیم کردهاند.(زکار، ج۳، ص۶ـ۷؛
حتی، ۱۹۸۵، ص۶۳۶ـ۶۳۷؛
حماده، ص۲۹۷ به بعد)
مورخان شرقی و غربی در مورد عوامل و انگیزههای جنگهای صلیبی به حسب مطالعات و گرایش فکری و اعتقادی خود و احیاناً اقتضائات و ضرورتهای اجتماعی و سیاسی، عوامل و دلایل مختلفی مطرح کردهاند.
بسیاریاز مورخانغربیو برخیاز مورخانمعاصر مسلمانبهاینجنگها صبغهمذهبیدادهاند و تعصبدینیرا در رأسدلایلبروز جنگها دانستهاند؛
درحالیکه، عملکرد کلیسا و سخنانپاپها و رفتار مهاجمان به روشنی نشان میدهد که عامل دینی، با همه اهمیت آن، در این جنگها بیشتر پوشش فریبندهای برای رسیدن به اهداف مادّی و اقتصادی و کشورگشایی بوده است.(حتی، ۱۹۸۵، ص۶۳۶؛
جوزیف نسیم یوسف، الوحده و حرکات الیقظه العربیه ابّان العدوان الصلیبی، ص۱۱؛
ناصری طاهری، ص۳۷ـ۴۰؛
دنسکوی و آگیبالووا، ص۱۲۰) اوضاعسیاسیجهاناسلامنیز در فراهمشدنزمینههایجنگهایصلیبیبیتأثیر نبودهاست.(ناصریطاهری، ص۳۷ـ۴۰)
به نوشتهشماریاز مورخان، مهمترینعاملوقوعجنگآنبود کهترکانسلجوقیپساز آنکهدر اواخر سدهپنجمهجریبر شامو بیتالمقدّستسلطیافتند، با ساکنانمسیحیبیتالمقدّسو زوار مرقد حضرت عیسی علیهالسلام بدرفتاری و به آنان توهین میکردند، از ایشانعوارض میگرفتند و حتی تعدادی از دیرها و کلیساهای منطقه را مصادرهکردند. ویلیامصوری، ج۱، ص۸۷ ـ ۸۸؛
ابنعبری، تاریخالزمان، نقله الیالعربیهاسحاقأرمله، ص۱۲۳؛
حمیدی، ص۱۹۸ـ۱۹۹؛
سعید عبدالفتاحعاشور، تاریخالعلاقاتبینالشرقو الغربفیالعصور الوسطی، ص۱۸ـ ۲۱) اینامر بر مقامات کلیساگران آمد و زمینهساز شروع جنگ شد.(وات، ص۷۷؛
شنوده سوم، ص۲۸؛
گروسه، ج۱، ص۲۶ـ ۲۷؛
محمد عروسی مطوی، الحروب الصلیبیه فی المشرق و المغرب، ص ۲۹، ۳۴؛
دنسکوی و آگیبالووا، ص۱۲۵ـ ۱۲۶)
اما بیشتر مورخان بر این باورند که مهمترین عامل سیاسی وقوع جنگهای صلیبی را باید ضعف و انحطاط امپراتوری روم شرقی. (بیزانس) دانست. در پی شکست سخت بیزانسیان در نبرد مشهور ملازگرد (۴۶۳/۱۰۷۱) از سلجوقیان که موجب شد بخشهای وسیعی از آسیای صغیر به تصرف سپاهیان سلجوقی درآید و سلجوقیان در مجاورت قسطنطنیه (پایتخت امپراتوری رومشرقی) قرار گیرند، آلکسیوس کومننوس، امپراتور، برایدفعخطر از پایتختخود، و نیز باز پسگیریسرزمینهاییکهآنانتصرفکردهبودند، سفیرانینزد پاپ اوربانوسدومفرستاد و از ویاستمداد جست. پاپ با این درخواست موافقت کرد از آنرو که آرزوها و اهدافش، متحد شدن کلیسای کاتولیک با کلیسای ارتدوکس شرقی، تحقق مییافت و بر قدرت و نفوذش در اروپا میافزود. (وات، ص۷۳ـ۷۴؛
دورانت، ج۴، ص ۵۸۶؛
نوذری، ص۱۵۸ـ۱۵۹؛ نوذری، ص۱۶۱) طبقات و گروههای مختلف جوامعغرب اروپا نیز هر کدامبهانگیزهایدر اینجنگها شرکتکردند؛
امیرانو شاهزادگانبهامید کسبتیولو سرزمینجدید برایفرمانروایی، شوالیهها برایاینکهتنها راهارتزاقشانجنگو ماجراجوییو دفاعاز اعیانو اشراف بود، مردم عادی اروپا که طبقات ضعیف جامعه را تشکیل میدادند و اوضاعیرقتبار داشتند نیز به امید کسب ثروت و رهایی از بردگی و ستم تیولداران، و خلافکاران برای گریز از عدالت (سعید عبدالفتاحعاشور، تاریخالعلاقاتبینالشرقو الغربفیالعصور الوسطی، ص۳۰ـ۳۳؛
فاید حمادمحمد عاشور، ص۱۰۴ـ۱۰۵؛
سالممحمد حمیده، ج۱، ص۴۲ـ۴۴؛ سالممحمد حمیده، ج۱، ص۴۶؛
قاسمعبدهقاسم، ماهیهالحروبالصلیبیه: الایدیولوجیه، الدوافع، النتائج،ص۶۲؛ قاسمعبدهقاسم، ماهیهالحروبالصلیبیه: الایدیولوجیه، الدوافع، النتائج،ص۶۸ـ۷۰؛ قاسمعبدهقاسم، ماهیهالحروبالصلیبیه: الایدیولوجیه، الدوافع، النتائج،ص۷۵ـ۷۶)
بدون شک یکی از مهمترینعواملوقوعجنگ، اوضاعبد اقتصادیو اجتماعیغرباروپا بود. مردم غرب اروپا در اواخر سده پنجم/ یازدهم دچار خشکسالی، طوفان، سیل، قحطی، بیماریهای واگیر و غیره بودند. این بحران شدید در سایه نظام فئودالی، باعث درگیری میان امیران و تیولداران بر سر تصاحبزمینهاییکدیگر میشد و کارگرانو کشاورزانو بردگانتاوانآنرا میپرداختند. در چنین اوضاعی مردم فرانسه دعوت پاپ و واعظان کلیسا را به شرکت در جنگی مقدّس به امید وعدههایآنانبهزندگیبهتر، رهاییاز فقر و بردگی، و کسبثروتو نیز زیارت سرزمین موعود در فلسطین، آمرزش گناهان وگاه نیز برای کسب شهرت یا ماجرا جویی اجابت کردند. (برجاوی، ص۷۰ـ ۷۸؛
گریمبرگ، ج۴، ص۲۳۱ـ۲۳۲؛
سعید عبدالفتاحعاشور، تاریخالعلاقاتبینالشرقو الغربفیالعصور الوسطی، ص۱۴، ۲۳ـ۳۰؛
مایر، ص۲۷ـ۲۹)
حاکمان سه جمهوری ایتالیا یعنی ونیز، جنووا و پیزا که دارای قدرتمندترین ناوگانهای بازرگانی آن زمان بودند، از تشویق کنندگان اصلی پاپ بودند، تا از این طریق بر تجارت دریایی دریای متوسط (مدیترانه) تسلط یابند و سودی کلان از انتقال سپاهیان کسب کنند، بندرهایی در سواحلشرقیو جنوبیدریایمدیترانه (شامو مصر) بهدستآورند و امتیازاتتجاریو انحصاری نصیبشان شود (دورانت، ج۴، ص ۵۸۶؛
فاید حمادمحمد عاشور، ص ۱۰۵ـ۱۰۹)
در سده پنجم/ یازدهم، جهان اسلام به دو بخش بزرگ تقسیم شده بود؛
بخش شرقی آن را خلفای عباسی در بغداد و بخش غربی آن را خلفای فاطمی در قاهره اداره میکردند. میان این دو بخش همواره کشمکش وجود داشت و این امر هر دو حکومت را ضعیف و آسیبپذیر کرده بود. امیران و خاندانهای حکومتگر مناطق مختلف جهان اسلام نیز همواره با یکدیگر در جنگ و ستیز بودند و توجهی به خطر دشمنان خارجی نداشتند. (قاسمعبدهقاسم، «التجربهالصلیبیهفیالمنظور المعاصر للصراعالعربیالاسرائیلی«، در ۸۰۰ عامحطّینصلاحالدینو العملالعربیالموحد، ص۹۴؛
علی سیدعلی محمود، ص۴۴ـ ۴۵؛
سالممحمد حمیده، ج۱، ص۳۶ـ۳۷؛
عبدالسمیع جنزوری، الحروب الصلیبیه: المقدماتالسیاسیه، ص۷۷ـ ۱۵۸، ۳۲۳ـ۳۲۶)
در ۴۷۷، سلیمانبن قُتُلْمِشْ سلجوقی شهر انطاکیه را به نام سلطان ملکشاهسلجوقیفتحکرد. سپس، نواحیمختلفآسیایصغیر را بهقلمرویخویشافزود و دولتسلجوقیانرومرا تأسیسکرد. سپسسلجوقیانو دودمانمستقلدانشمندیانبر پارهایدیگر از شهرهایآسیایصغیر چیرهشدند. (ابنعدیم، ج۲، ص۸۶ـ۸۹؛
سعید عبدالفتاحعاشور، تاریخالعلاقاتبینالشرقو الغربفیالعصور الوسطی، ص ۴۸ـ۴۹) سلیمان در ۴۷۹، در جنگ با تاجالدوله تُتُش بن البارسلان بر سر تصرف حلب کشته شد و به این ترتیب آسیای صغیر از وجود فرمانروایی نیرومند که می توانست سلجوقیان را در برابر خطر صلیبیانرهبریکند، محرومشد. (فاید حماد محمد عاشور، ص۸۲ـ۸۴) ملکشاه که از دو دستگی و نزاع در خاندان سلجوقی و نیز تسلط برادرش، تتش، بر سرزمین شام احساس نگرانی میکرد، در ۴۷۹ به حلب لشکر کشید، آنجا را فتح نمود و به حاجب وفادارش، قسیمالدولهآقسنقر مؤسسخاندانحکومتگر زنگی، سپرد. انطاکیهرا نیز از وزیرِ سلیمانبنقتلمشتحویلگرفتو بهسردار خود، یاغیسیانترکمانی، واگذار کرد. (ابنعدیم، ج۲، ص۹۹ـ۱۰۲؛
زنکی، ص۴۷ـ ۴۸؛
فاید حمادمحمد عاشور، ص۸۳)
با مرگ ملکشاه، منازعه قدرت میان چهار فرزند خردسالش درگرفت و طی چند سال، حکومت عظیم سلجوقیان به پنج دولت کوچک تجزیه شد. (حسینی، ص۷۱ به بعد؛
علی عبدالحلیم محمود، ص۲۳۰ـ۲۳۱؛
علی سیدعلی محمود، ص۴۴ـ ۴۵؛
حسینامین، ص۱۱۶ـ ۱۱۸) این منازعه افزایش نیز پیدا کرد و تا زمان شروع اولینحملهصلیبیادامهیافت. (ابنعدیم، ج۲، ص۱۱۹ـ۱۲۱) از سویدیگر در دورانخلافتمستنصر باللّه فاطمی، ابن بادیس زیری تونس را از سیطره فاطمیان خارج کرد و در ۴۶۹ سلجوقیان، دمشق و بیت المقدّس و سایر مناطق فلسطین را از حوزه تسلط فاطمیان بیرون آوردند. (محمد عروسی مطوی، الحروب الصلیبیه فی المشرق و المغرب، ص۱۵ـ۱۶) پساز مرگ مستنصرباللّه (۴۸۷) با بروز اختلاف بین دو فرزندش، دولت فاطمی رو به ضعف نهاد. (قلقشندی، ج۱۳، ص۲۳۶ـ۲۳۷؛
ابنتغری بردی، ج۵، ص۱۴۲ـ ۱۴۵)
در مناطق اروپایی، در ۴۸۴/۱۰۹۱، جزیره صقلیه (سیسیل) بر اثر اختلافات مسلمانان به دست نورمانها افتاد. (ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۰، ص۱۹۳ـ ۱۹۸) در سده پنجم هجری، پس از سقوط امویان اندلس، حکومتهای ملوک الطوایف در اندلس شکل گرفت. آلفونسوی ششم فرمانروای مسیحی قشتاله (کاستیل)، به شهر طُلَیطُلَه (تولدو) حمله و آنجا را در ۴۷۸ تصرف کرد. این پیروزی سرآغاز برتری مسیحیان بر مسلمانان در اندلس به شمار میآید. (ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۰، ص۲۷۲؛
محمد عروسی مطوی، الحروب الصلیبیه فی المشرق و المغرب، ص۱۸ـ۱۹؛
فاید حماد محمد عاشور، ص۱۲۰) علاوه بر تشتت و اختلافات سیاسی، در سده پنجم رقابتهای شدیدی میان پیروان مذاهب مختلف اسلامینیز وجود داشت. (ناصریطاهری، ص۵۱ ـ۵۴) در همان زمان، اسماعیلیان اَلَموت به رهبری حسن صباح به اوج قدرت خود رسیدند و تلاشهایی برای متحد شدن با مسیحیان نیز کردند که در تضعیف جهان اسلام اثری بزرگ داشت. (علیعبدالحلیممحمود، ص۲۳۴؛
محمد عروسی مطوی، الحروب الصلیبیه فی المشرق و المغرب، ص۲۱ـ۲۳) به این ترتیب، اواخر قرنپنجم، روزگار تفرقه، تشتت، دشمنی، ضعف، هرج ومرج، جنگ و خونریزی داخلی و درگیریهای مذهبی در جهان اسلام بود.
بسیاری از مورخان پاپ گرگوریوس هفتم (دورهپاپی: ۴۶۵ـ ۴۷۸/ ۱۰۷۳ـ ۱۰۸۵) را منادیاصلیجنگهایصلیبیمیدانند، از آنرو کهبراینخستینبار از عبارت «ارتشمسیح« استفاده کرد و «جنگ مقدّس« را مطرح کرد. (قاسمعبدهقاسم، ماهیهالحروبالصلیبیه: الایدیولوجیه، الدوافع، النتائج،ص۳۷؛
زنکی، ص۷۰) قول دیگر آنست که در ۴۸۶/۱۰۹۳، راهبی فرانسوی، به نام پیر منزوی (پتر زاهد) به همراه سایر زائران مسیحی به بیتالمقدّس رفت و ظاهراً از سختگیریها و رفتار موهن و تحقیرآمیز سلجوقیان با زائران مسیحی بسیار خشمگین شد. آنگاه با سیمون، بَطْرک بیتالمقدّس، دیدار کرد و بهادعایبرخیمورخان، از اوضاعرقتبار مسیحیانو خواستِ سیمون مبنی بر لزوم آزادسازی قدس مطّلع شد و به سیمون قول داد که این مطالب را در رم به اطلاع پاپ برساند. (ویلیام صوری، ج۱، ص۹۰ـ۹۴؛
وات، ص۶۶ـ ۶۸؛
زنکی، ص۶۷ـ ۶۸؛
امین، ص۱۳۱) برخی مورخان در صحت این روایت تردید کردهاند. (دورانت، ج۴، ص۵۸۶؛
وات، ص۶۷ـ ۶۸) در هر صورت، پیر منزویادعا کرد که حضرت مسیح را در خواب دیده و از سوی او مأمور تبلیغ برای آزادی قدس و یاری مسیحیان کلیسای مقدّسِ قیامت شدهاست. پاپ اوربانوس دوم از وی به گرمیاستقبالکرد و بهاو وعده آزاد سازی بیتالمقدّس و قبر شریف را داد. پیر، سپس به شهرهای مختلف ایتالیا رفت و مردم را به شرکت در جنگی مقدّس تشویق کرد؛
عامه مردم و بسیاری از امیران و تیولداران غرب اروپا از این دعوت استقبال کردند. (ویلیام صوری، ج۱، ص۹۴؛ ویلیام صوری، ج۱، ص۹۶ـ۹۷؛
زنکی، ص ۷۱؛
جوزیف نسیم یوسف، العرب و الروم و اللاتین فی الحرب الصلیبیه الاولی، ص۶۵)
پاپ، ابتدا مجمع روحانی پیاچنتسا را در صفر ۴۸۸/ مارس۱۰۹۵، در شمال ایتالیا تشکیل داد و از حاضران خواست که به امپراتوری بیزانس در مقابل مسلمانان سلجوقی کمک کنند. این مجمع به دلایل مختلفی نتیجه بخش نبود. (شبارو، ص۹۶ـ ۹۸؛
قاسمعبدهقاسم، ماهیهالحروبالصلیبیه: الایدیولوجیه، الدوافع، النتائج،ص۹۲ـ۹۳؛
حاطوم، ج۱، ص۸۳۰) وی سپس به فرانسه رفت و در آنجا همه مردان کلیساهای فرانسه و سرزمینهای همسایه را به مجمع روحانی کلرمون (کلرمون فران)، در جنوب شرقی فرانسه فراخواند و آنگاه وارد جنوب فرانسه شد. مجمع کلرمون با حضور حدود سیصد اسقف و چهار صد تن از رؤسای دیرها و بعضی امیران ولایات، از ۱۸ تا ۲۸ نوامبر ۱۰۹۵/ ۱۷ تا ۲۷ ذیقعده۴۸۸ برپا گردید. در ۲۷ نوامبر، پاپ خطا به مشهور خود را ایراد کرد که در آن ملتهای مسیحی سراسر اروپا را به جنگ برای بازپسگیریقدسو نجاتمسیحیانمشرقزمیناز دستمسلمانانفراخواند و تأکید کرد کسانی که در این جنگها شرک کنند، گناهانشان آمرزیدهمیشود، از پرداختجریمهخطاهایخود معاف میشوند و املاک و داراییهایشان به مسئولیت کلیسا نگاهبانی میشود. استقبال مردم از سخنان پاپ به حدی بود که مایه شگفتی خود او هم شد. آدمار مونتی که اسقف لوپوئی بود، به عنوان نخستین داوطلب شرکت در جنگ در برابر پاپ زانو زد و صدها نفر بهاو اقتدا کردند. آنگاه مقرر شد تمام کسانی که مایل به شرکت در این جنگاند، تا پانزدهماوت (عید عروج مریم) آماده و سپس به سوی شرق روانه شوند و در قسطنطنیه تجمع کنند. (ویلیامصوری، ج۱، ص ۹۷ـ۱۰۷؛
فوشه شارتری، ص۷۹ـ ۸۶؛
زنکی، ص۷۲ـ۷۳) برخی، به استناد همین واقعه، روز ۲۶ ذیقعده ۴۸۸/ ۲۷ نوامبر ۱۰۹۵ را سرآغاز جنگهای صلیبی دانستهاند. (فوشه شارتری، ص۷۹ـ ۸۳؛
قاسمعبدهقاسم، ماهیهالحروبالصلیبیه: الایدیولوجیه، الدوافع، النتائج،ص۹)
نخستین جنگ (۴۸۸ـ۴۹۰/ ۱۰۹۵ـ۱۰۹۷) این جنگ در دو مرحله (جنگ گروههای عوام و جنگ امیران) به شرح ذیل صورت گرفت:
پس از سخنرانی پاپ و به دستور وی، عدهای از کشیشان و راهبان در غرباروپا شروعبهتبلیغو تشویقمردمبهشرکتدر جنگکردند. مشهورترینآنانپیر منزوی، روبر آربریسلی و گوتیه بیپول بودند. (قاسمعبدهقاسم، ماهیهالحروبالصلیبیه: الایدیولوجیه، الدوافع، النتائج،ص۱۱۴ـ ۱۱۵) بر اثر تبلیغات و مواعظ این کشیشان، مردم عامی از جمله کشاورزان و بردگان و حتی کسانیکه قبلاً کارشان راهزنی و جرم بود به دعوت پاپ پیوستند، برخینیز زنانو کودکانرا همراهآوردند و پانزدههزار تنبدونکوچکترینابزار و تدارکجنگیو آگاهیاز نظامسپاهیگری، از ربیعالاولتا شوال۴۸۹/ مارستا اکتبر ۱۰۹۶ همراهپیر منزویاز غرباروپا بهسویسرزمینهایمقدّسدر شرقبهراهافتادند و کسانیهمبینراهبا آنها همراهشدند و سرانجام به ایالت کولونی / کلن رسیدند. (فوشهشارتری، ص۹۰؛
برجاوی، ص۹۴) اما گوتیه با چند هزار نفر فرانسوی، پس از عید پاک، در مارس ۱۰۹۶/۴۹۰، بدون درنگ در کولونی، از مجارستان و بلغارستان گذشتند و برای تأمین مایحتاج خود به تاراج آبادیها دست زدند و مرتکب فجایعی بسیار در طول مسیرشان شدند. این کارها، البته پیامدهای منفی نیز داشت و به درگیری کشید و شمار زیادی از افراد گوتیه در بلگراد کشته و عدهای نیز در یک کلیسا سوزانده شدند. سرانجام، گوتیه سفر را ادامه داد و در جمادی الاولی یا رجب۴۸۹/ در مه یا ژوئیه ۱۰۹۶، او و همراهانشبهحومهقسطنطنیهرسیدند و در همانجا بهتوصیهآلکسیوسکومننوس، امپراتور بیزانس (رومشرقی)، اردو زدند و منتظر افراد و لشکر پیر منزوی ماندند. (فوشه شارتری، ص۹۱؛ قاسمعبدهقاسم، ماهیهالحروبالصلیبیه: الایدیولوجیه، الدوافع، النتائج،ص۱۱۷؛
برجاوی، ص۹۴ـ ۹۵)
سپاه پیر منزوی که به آن «ارتشخدا» میگفتند و در گزارشیمبالغهآمیز ۰۰۰، ۱۸۰ نفر بودند. (کومننا، ص۱۳)، از کولونی، حرکتکرد و از سرزمینمجارستانگذشتو در جمادی الا´خره۴۸۹/ ژوئن۱۰۹۶ بهشهر زمون واقعدر مرز مجارستانبا رومشرقیرسید. این شهر همانجا بود که شماری از افراد گوتیه در آنجا کشته شده بودند، از اینرو در پی یک مشاجره کم اهمیت، نبردی خونین درگرفت. چهار هزار نفر از مردم این شهر به خونخواهی کشته شدههای گروه گوتیه به قتلرسیدند، آنها شهر را نیز غارتکردند. (قاسمعبدهقاسم، ماهیهالحروبالصلیبیه: الایدیولوجیه، الدوافع، النتائج، ص۱۱۸؛
زنکی، ص۷۸) سپاهیان پیر منزوی سپس به سرزمین رومشرقی وارد شدند، بلگراد را غارتکردند و به آتش کشیدند و شهر نیش در قلب بالکان را ویرانکردند کههمینامر باعثخشمفرماندار شهر شد و بهسپاهیانشدستور داد آنها را سرکوب و تارومار کنند. پیر پس از این شکست، با باقیمانده سپاهش به راه خود ادامه داد و به صوفیه رسید و در آنجا اردو زد، فرستادگان امپراتور به نزدش آمدند و از او تعهد گرفتند که بیش از سه روز در شهرهای امپراتوری اقامت نکند، در مقابل آنان نیز وعده تأمین غذای سپاهیانش را دادند. (برجاوی، ص۹۵) سپاه پیر منزوی سرانجام در ۸ شعبان/ اول اوت به حومه قسطنطنیه رسید. امپراتور در ملاقات با پیر دریافت که او و سپاهیانش بسیار بیتجربهاند، از این رو به آنان توصیه کرد کهتا رسیدنسپاهامیرانو تیولداراناروپا صبر کنند ولیاینتوصیهکارگر نیفتاد، چرا که نفوذ پیر رو به کاهش بود. چون افراد وی به غارت و تجاوز و تعرض به مردم پایتخت و آبادیهای مجاور دستزدند، امپراتور ناگزیر آنانرا از بوسفور عبور داد و بهاردوگاهسیوتوت (کیبوتوس)، نزدیک شهر هلنوپولیس در کرانه جنوبی خلیج نیکومدیا (اِزمیت)، منتقل کرد. (جوزیف نسیم یوسف، العرب و الروم و اللاتین فی الحرب الصلیبیه الاولی، ص۱۵۹ـ ۱۶۲؛
قاسمعبدهقاسم، ماهیهالحروبالصلیبیه: الایدیولوجیه، الدوافع، النتائج، ص ۱۱۸ـ۱۱۹) گروه گوتیه (فرانسویها)، که اینک مردمی از ژرمنها و ایتالیاییها نیز با آنها همراه شده بودند، همگی به سپاه پیر منزوی پیوستند. در ماه رمضان/ نیمه سپتامبر صلیبیان فرانسوی با پیشرفتنتا دروازههاینیقیه (ازنیق)، پایتختقلیچارسلانسلجوقی، بهغارتروستاها و آبادیهای اطراف و کشتار ساکنان آنها که مسیحی بودند دست زدند. به فاصلهاندکی، ژرمنها و ایتالیاییها (بالغبر ششهزار نفر) نیز به فرماندهی راینالد لومباردی دژ مستحکمزریگوردون/ زیریگوردوس را کهجزو قلمرو سلجوقیانبود، تصرفکردند و آنرا قرارگاهخود ساختند. در پی این تجاوز آشکار، قلیچ ارسلان با سپاهی مجهز، بهمقابلهبرخاستو قلعهرا پساز هشتروز محاصره، باز پسگرفتو ژرمنها را قلعو قمعکرد و راینالد و شمار زیادیرا بهاسارتگرفت. پیر منزویبهقسطنطنیهرفتتا از امپراتور کمکگیرد اما هرگز بازنگشت. ترکانسپستلههاییدر کنار رود و روستایدراکون برایسپاهیانگوتیهو سایر لشکریانعوامقرار دادند و بیشتر آناناز جمله گوتیه در اول ذیقعده ۴۸۹/ ۲۱ اکتبر ۱۰۹۶ کشته شدند. بازماندگان این گروه با کمک کشتیهای بیزانسی به قسطنطنیه بازگشتند و در حومه شهر اسکان یافتند. بدینترتیب، حملهعوام با تلفات انسانی بسیار، به شکست انجامید. (ویلیام صوری، ج۱، ص۱۲۳ـ ۱۳۰)
پساز عزیمتپیر منزوی، سهلشکر از ژرمنها بهرهبریمردینهچندانمشهور بهنامفولکمار (دوازدههزار نفر)، گوتشالک، از مریدانپیر (پانزدههزار نفر) و یکیاز اشرافزادگانِ مشهور به یاغیگری بهنامامیش (پانزدههزار نفر) راهی مشرق زمین شدند ولی بر اثر جنایاتی هولناک که از ابتدای حرکت در باره یهودیان انجام دادند و نیز به سبب غارتگری و ایجاد ناامنی، پس از رسیدن به مجارستان سرکوب شدند. (گروسه، ج۱، ص۹ـ۱۰)
تقریباً در همان تاریخی که پاپ اوربانوس دوم در مجمع کلرمون تعیین کرده بود. (۱۵ اوت۱۰۹۶)، امیران و تیولداران غرب اروپا در قالب چهار و، به روایتی ضعیف، پنج سپاه مجهز، از مناطق مختلف اروپا به سوی مشرق حرکت کردند.
فرمانده نخستین سپاه صلیبی گودفروا دو بویون چهارم، دوکِ لورن سفلا واقع در شمال شرقی فرانسه، بود کههمراهدو برادرش، با سپاهیبالغبر دههزار سوارهو هفتاد هزار پیادهحرکتکرد و پس از عبور از مجارستان و بلغارستان به حومهقسطنطنیهرسید. امپراتور بیزانساز حضور این سپاه عظیم صلیبی در حومه قسطنطنیه احساس خطر کرد و با دوراندیشی تصمیم گرفت از این سپاهبرایباز پسگرفتنشهرهایشکهبهتصرفسلجوقیاندرآمدهبود، استفادهکند. از اینرو، در اواخر محرّم ۴۹۰/ اوایل ژانویه ۱۰۹۷ آنها را به شهر پرا واقع در آن سوی تنگه بوسفور، در آسیای صغیر منتقل کرد. گودفروا پس از سه ماه تحمل انواع فشارهای امپراتور، سرانجام با وی بیعت کرد و وعده داد تمام شهرهای قلمرو بیزانسیان در آسیای صغیر را بازپس گیرد و به نمایندگانامپراتور تحویلدهد. سپسدر شهر پلکانیوم واقعدر غربنیکومدیا اقامتگزید و منتظر رسیدن سایر لشکریان صلیبی شد. (فوشه شارتری، ص۹۰ـ۹۳؛
ویلیام صوری، ج۱، ص۱۴۵ـ ۱۶۸؛
کومننا، ص۲۱ـ ۲۲، ۲۶ـ۳۰؛ ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۰، ص۲۷۳)
دومین سپاه متشکلاز نورمانهای جنوب ایتالیا به رهبری کنت بوهموند. (در روایاتعربی: بیمند)، امیر تارانتو، بود که قدرت و نفوذ سیاسی و نظامی زیادی داشت و با فنون جنگی کاملاً آشنا بود. وی در اواخر ذیقعده۴۸۹/ اوایل نوامبر ۱۰۹۶ با کشتی از شهر باری حرکت کرد و پس از عبور از شهرهایمهماروپایی، در ۲۳ یا ۲۴ ربیعالا´خر ۴۹۰/ ۹ یا ۱۰ آوریل۱۰۹۷، با امپراتور دیدار و بر اطاعت از او سوگند یاد کرد. امپراتور نیز ریاست کل اینحملهصلیبیرا به وی سپرد. سپس، بوهموند همراه با سپاهش راهی آسیای صغیر شد تا به سپاه گودفروا ملحق گردد (ویلیام صوری، ج۱، ص۱۶۹ـ ۱۷۴؛
کومننا، ص۳۰ـ ۳۳؛
برجاوی، ص ۱۰۳ـ۱۰۴)
رهبر سومین سپاه، متشکل از شوالیهها و تیولداران دو منطقه تولوز و پرووانس واقع در جنوب فرانسه، کنتِ تولوز، معروف به رمون دو سنژیل (صنجیل) بود که ظاهراً نیرومندترین سردار لشکریان صلیبی به شمار میرفت. پاپ به همراه وی، آدمار را به نمایندگی خود و رئیسروحانی این حمله صلیبی فرستاد. این سپاه بزرگ که بالغ بر هشتاد هزار نفر جنگجو در آنحضور داشتند و مورخمشهور نخستینجنگصلیبی، رمونآگیلری، آنرا همراهیمیکرد، در ۲۶ ذیحجه ۴۸۹/ ۱۵ دسامبر ۱۰۹۶ از جنوب فرانسه حرکت کرد و در طول مسیر بارها درگیر جنگ شد. کنترمون به دعوتامپراتور بیزانسبهقسطنطنیهرفتو بهرغممیلباطنیخود، بر اثر فشار و وساطت پاپ و برای حفظ یکپارچگی و وحدت سپاهیان صلیبی، سوگند خورد که امپراتور را محترم بدارد. (فوشه شارتری، ص۹۱؛
رمونآگیلری، ص۱۸۲ـ ۱۸۳؛
ویلیام صوری، ج۱، ص۱۷۶ـ ۱۷۸؛
زنکی، ص۷۵، ۹۳ـ ۹۵)
چهارمین سپاه در واقع لشکر اصلی فرانسویان و بالغ بر هشتاد هزار نفر بود و، در آن آرنولف نماینده کلیسا و فوشه شارتری، مورخ و مؤلف، حضور داشتند. آنها پس از ورود به قسطنطنیه و ملاقات و بیعت با امپراتور، با کشتیهای امپراتور از بوسفور گذشتند و به قلعه سیوتوت منتقل شدند و به سایر سپاهیان صلیبی پیوستند. (ویلیام صوری، ج۱، ص ۱۷۵ـ ۱۷۶؛
فوشه شارتری، ص۹۱ـ ۹۶؛ حومد، ج۱، ص۹۷) پنجمین سپاه که کوچکترین آنها نیز بود، و بعضاً آن را با سپاه چهارم یکی دانستهاند، به سرداری برادر کوچکتر فیلیپ اول (پادشاه فرانسه)، از غرب اروپا به راه افتاد و در قسطنطنیه، با امپراتور بیزانس بیعت کرد. (فوشه شارتری، ص۹۰؛
کومننا، ص۱۶ـ ۱۸)
مورخان در مورد مجموع سپاهیانصلیبی، متشکل از مردم عادی و جنگجو، اختلافنظر بسیار دارند و از ۰۰۰، ۳۰ تا ۰۰۰، ۳۰۰، ۱ را ذکر کردهاند. (طقوش، ص ۴۲۴؛
لوبون، ص۳۹۹) به تعبیر برخی مورخان معاصرِ این حوادث «گویی جزایر دریا، و کشورها و ملل زمین به حرکت درآمده بوده است. (فوشه شارتری، ص۹۱؛
کومننا، ص۱۰) رانسیمان، مورخ معاصر، عدد شصت تا صد هزار را پذیرفتنی دانسته است. (ابنعدیم، ج۲، ص۱۴۱؛
زنکی، ص۹۷)
پیشاز اقدامبهجنگ، توافقنامهایمیانسرانصلیبیو امپراتور رومشرقیمنعقد شد کهطبقآن، صلیبیان غرب اروپا تعهد کردند تمام سرزمینهای امپراتوری را که پس از نبرد ملازگرد به تصرف سلجوقیان در آمده بود، پس از بازپسگیری به نماینده وی تحویل دهند و در مقابل، از انواع کمکهای امپراتور بیزانسی بهرهمند شوند. (فوشه شارتری، ص۹۷؛
ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۰، ص۲۷۳؛ جوزیف نسیم یوسف، العرب و الروم و اللاتین فی الحرب الصلیبیه الاولی، ص ۲۲۲)
نخستین هدف صلیبیان، تصرف نیقیه، پایتخت سلجوقیان روم بود. آنان در جمادی الاولی ۴۹۰/ ۶ یا ۱۵ مه۱۰۹۷، نیقیه را محاصره کردند. سلطان قلیچ ارسلان که در آن هنگام شهر مَلَطیه را به محاصره خود درآورده و در حال جنگ و کشمکش با امیر ترکمان، غازیبن دانشمند بود، بیدرنگ، با وی مصالحه کرد و راهی پایتخت شد. او در ۶ جمادی الا´خره ۴۹۰/ ۲۱ مه۱۰۹۷ به نیقیه رسید و با وجود نبردی سهمگین که تلفات بسیاری از دو طرف داشت، نتوانست محاصره را بشکند و ناگزیر عقب نشست. مدافعان شهر که از کمک قلیچ ارسلان ناامید شدند، پیشنهاد امپراتور بیزانسمبنیبر تسلیمدر مقابلحفظجانمردمشهر را پذیرفتند و نیروهای بیزانسی در ۵ رجب۴۹۰/ ۱۹ ژوئن۱۰۹۷، از طریق دریا و بدون اطلاع صلیبیانوارد شهر شدند و آنجا را پساز پنجهفته محاصره تصرف کردند. (فوشه شارتری، ص ۹۶ـ۱۰۰؛
کومننا، ص۳۶ـ ۴۳؛
رمونآگیلری، ص۱۸۵ـ ۱۸۶؛
ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۰، ص۲۷۴؛
سبط ابن جوزی، ۱۴۱۶، ص۲۷۸)
سپاهیان صلیبی و بیزانسی، سپس در دو دسته به سوی شهر دُرولیه (دورولایوم؛
امروزه نزدیک اسکی شهر) حرکت کردند. قلیچ ارسلان پس از سقوط نیقیه با غازیبن دانشمند همپیمان شد و با سپاهیان متحد سلجوقی و ترکمان در نزدیکی شهر دُرولیه اردو زد. پساز نبردیسختبا دستهاولمهاجمانصلیبیکهنزدیکبود بهپیروزیبرسد، با دستهدومروبهرو شد کهبهشکستانجامید. (فوشهشارتری، ص۱۰۱ـ۱۰۴؛
ویلیامصوری، ج۱، ص۲۲۲ـ ۲۲۸؛
یومیاتصاحباعمالالفرنجه، ص۹۶ـ۹۹)
صلیبیان، سپس به صورت لشکری یکپارچه به سوی جنوب حرکت کردند و در اوایل ماه رمضان ۴۹۰/ نیمه اوت۱۰۹۷ به شهر قونیه که قبلاً سلطان قلیچ ارسلان آن را تخلیهکردهبود، رسیدند و از کمک ارمنیان آنجا بهرهبردند. سپس سپاهیان سلجوقی را شکست دادند و وارد شهر هِرَقلَه (اکنوناِرگلی) شدند. (فوشه شارتری، ص۱۰۴ـ ۱۰۵؛ حومد، ج۱، ص۱۰۴) در هرقله دو امیر صلیبی، بودوئن و تانکرد، از سپاهاصلیفاصلهگرفتند و هر کدام با دستهای از سپاهیانشان به طور مجزا راهی کیلیکیه شدند. حاصل این اقدام، فتح طَرسوس با کمک مسیحیان داخل شهر بود. (فوشه شارتری، ص۱۰۶؛
یومیات صاحب اعمال الفرنجه، ص۱۰۱ـ ۱۰۳)
سپاه اصلی صلیبی از هرقله، عازمشهر نجدهو از آنجا وارد شهر قیصریه (که ترکان آن را تخلیهکردهبودند) شد. آنانپس از تصرف قیصریه و تحویل آن به نماینده امپراتور، مسیر بسیار دشوار و خستهکننده مَرْعَش را در پیش گرفتند، کهدر راهرسیدنبهآنجا شمار زیادیاز بینرفتند. آنان پساز استراحت در مرعش، راهی انطاکیهشدند. (حومد، ج۱، ص ۱۰۴ـ ۱۰۵) سپسصلیبیانبهسمتجنوببهسویانطاکیهحرکتکردند و بودوئن، برادر گودفروا، که به آنها پیوسته بود، به سوی مشرق آسیای صغیر رونهاد. وی همچنان به فتوحاتش در آسیای صغیر ادامه داد و دو قلعه مهم تِلّباشر و راوندان را تسخیر کرد و آنگاهبهدعوتتوروس، فرمانروایرُها، بهاینشهر رفت. توروساو را به فرزندی پذیرفت، ولی با توطئه خود او، یا دست کم اطلاع از آن، از حکومت برکنار و سپس کشته شد و بدین ترتیب بودوئن در اوایل ربیعالا´خر ۴۹۱/ ۷ یا ۱۰ مارس۱۰۹۸ به فرمانروایی شهر رها برگزیدهشد و نخستینامارتاز مجموعچهار امارتصلیبیرا تأسیسکرد. (فوشه شارتری، ص۱۰۶ـ ۱۰۸؛ زنکی، ص۱۱۱ـ ۱۱۲؛
عبدالسمیع جنزوری، اماره الرها الصلیبیه، ص۵۵ بهبعد)
از سویدیگر، سپاهیانصلیبی، نخستشهر اَرتاح، در قلمرو حاکمسلجوقی انطاکیه، را تصرفکردند و سپسعازمانطاکیهشدند. (زنکی، ص۱۱۵ـ۱۱۶) شهر مهم انطاکیه در ذیقعده۴۹۰/ ۱۸ یا ۲۰ اکتبر ۱۰۹۷ محاصره شد، زیرا بدون تصرف آن پیشروی به سوی بیتالمقدّس ناممکن بود. حاکم شهر از امیران منطقه شام و حتی فرمانروایان ایران و خلیفه بغداد درخواست کمک فوریکرد، که به جز رضوانبنتتش، امیر حلبکهاز حاکمانطاکیهکینهایدر دلداشت، سایرینقولکمکدادند. بر اثر طولانیشدنمحاصره، گروهی بیست هزار نفره و به روایتی سی هزار، از اردوگاه خارج شدند و به دنبال آذوقه تا اطراف شهر حلبپیشرفتند. حاکمانطاکیه، یاغیسیان، از اینفرصتاستفادهکرد و روز بعد بهصلیبیانحملهکرد، ولیناکامماند. (فوشهشارتری، ص۱۰۸ـ۱۱۰؛
ابنقلانسی، ص۱۳۴ـ ۱۳۵؛
ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۰، ص۲۷۴؛
ابنعدیم، ج۲، ص۱۳۰ـ۱۳۱؛ زنکی، ص۱۱۶ـ۱۳۰) از طرفی، نیروهایی که به درخواست حاکم سلجوقی برای کمک به او حرکت کرده بودند، با سپاه بیست یا سیهزار نفره صلیبی که به سوی حلبرفتهبود، مواجهشد و بینآناننبرد درگرفت. در ایننبرد، پساز کشتهشدنعدهزیادیاز دو طرف، صلیبیان به سوی انطاکیهبازگشتند و سپاهسلجوقیتا حماهعقبنشینیکرد. (ابنقلانسی، ص ۱۳۴؛
ابنعدیم، ج۲، ص۱۳۱؛
حومد، ج۱، ص۱۰۸ـ ۱۰۹)
طولانی شدن محاصره انطاکیه، کمبود غذا، سرمای شدید و شیوع بیماریهای مختلف موجب نارضایتیعمومیصلیبیانشد. در نتیجه، بسیاریاز آنانگریختند، از جمله پیر منزوی و ویلیام کارپنتر دیگر داعیهدار جنگهایصلیبی (آنها بعداً برگشتند) در اینهنگام و در پیتهدید و توطئه بوهموند که میخواست زمینه را برای حکومت آینده خود مهیا سازد، نماینده و فرستاده امپراتور و فرمانده لشکر بیزانس، ناگهان اردوگاه را ترک کرد و شایع شد که او به قسطنطنیه بازگشته است. از این رو، صلیبیان امپراتور بیزانس را خائن به آرمانهایصلیبیقلمداد کردند و تصمیمگرفتند کهاز این پس شهرهای آسیایصغیر، از جمله انطاکیه، را بهامپراتور تحویلندهند. (زنکی، ص۱۳۱ـ۱۳۲)
پس از ناکامی سپاهیان شام در یاری رساندن به مردم انطاکیه، اینبار با اقدام رضوان سپاه دیگری تجهیز شد و به سوی انطاکیه حرکت کرد، اما، سوارانصلیبیاینسپاهرا غافلگیر کردند و شکستدادند. (ابنعدیم، ج۲، ص۱۳۲؛
زنکی، ص۱۳۶ـ ۱۳۸) همزمان با این حوادث، افضل، پسر بدر جمالیو وزیر خلیفه خردسال فاطمی مستعلی باللّه، فرستادگانی را نزد صلیبیان گسیل داشتو آنها را بههمکاریو همپیمانیبرضد سلجوقیانو تقسیم قلمرو دولت سلجوقی دعوت کرد، که پذیرفته نشد. (زنکی، ص۱۳۵ـ ۱۳۶؛ طقوش، ص۴۲۷ـ۴۲۹)
در جمادی الا´خره۴۹۱/ اوایل مه۱۰۹۸، کِربوغا ، اتابک موصل با سپاهی صد هزار نفره، برای شکستن محاصره و نجات مردم انطاکیه، از موصل حرکت کرد. چون صلیبیان از حرکت این سپاه عظیم مطّلعشدند، بهوحشتافتادند و حدود چهار هزار نفر از آنانگریختند. اما سپاهمذکور سههفتهرا با محاصرهرُها و نبردهایبیهوده، بدونیاریرسانیبهانطاکیه، سپریکرد. (ابوالفداء، ج۲، ص۲۱۰؛
زنکی، ص ۱۴۵) و سرانجام انطاکیه پس از هفت، و به روایتی نه، ماه مقاومت، در اول رجب۴۹۱/ ۳ ژوئن ۱۰۹۸ (به روایتی در جمادیالاولی) بر اثر خیانت نگهبان یکی از برجهای شهر، بر روی مهاجمان صلیبی گشوده شد، مردم آن به طرز فجیعی به قتل رسیدند و امکان پیشروی به سوی شام و بیتالمقدّس برای صلیبیان فراهم آمد. (رمونآگیلری، ص۱۸۹ـ ۲۱۱؛
ابن قلانسی، ص۱۳۵ـ ۱۳۶؛
سبط ابنجوزی، منمرآهالزمان، ص۲۷۸ـ ۲۷۹؛
ابنعدیم، ج۲، ص۱۳۳ـ ۱۳۵) حاکم شهر نیز همراه با گروهی از افرادش گریخت، ولی به فاصله اندکی کشته شد. (ابن قلانسی، ص۱۳۵؛
ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۰، ص۲۷۵؛
حسینمحمد عطیه، ص۱۰۳ بهبعد) آنگاه بوهموند، با تمهیداتیکهبهکار بستهبود، بهعنوانحاکمانطاکیهتعیینشد و دومینامارتصلیبیدر انطاکیه تأسیس یافت. (طقوش، ص۴۲۷)
چند روز پس از سقوط انطاکیه، کربوغا، با سپاهش به انطاکیه رسید و شهر را محاصره کرد. رموندو سنژیل، داستانی جعلی از امدادهای غیبی منتشر ساخت که تأثیر فراوانی در بهبود روحیه سپاهیانش داشت. در مقابل، در سپاه کربوغا اختلاف شدیدی میان سران و امیران وجود داشت. صلیبیان درخواست صلح کردند کهکربوغا نپذیرفت و بر تسلیم کامل و بدون قید و شرط آنان اصرار ورزید. سرانجام، در رجب ۴۹۱/ ژوئن ۱۰۹۸، صلیبیان در شش دسته برای نبرد با مسلماناناز انطاکیهخارجشدند. تعللکربوغا در مقابلهبهموقعبا مهاجماناز یکسو و رفتار موهن وی با امرا و استبداد در رأی از سویی دیگر، موجب نارضایتی امیران و گریختن عده بسیاری از سپاهیان و در نتیجه، شکست سخت سپاه در نبرد گردید. صلیبیان چندی پس از این پیروزی بزرگ، تصمیم گرفتند راهی فلسطین شوند. (فوشه شارتری، ص ۱۱۵ـ۱۲۲؛
رمونآگیلری، ص۲۱۲ـ۲۲۷؛
ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۰، ص۲۷۶ـ ۲۷۸)
در شعبان ۴۹۱/ ژوئیه ۱۰۹۸، بیماری همهگیری انطاکیه را فراگرفت که آدمار، نخستین بیعتکننده با پاپ و نماینده او در این حمله، نخستین قربانی سرشناس آن بود. اینبیماریتا پاییز ادامهیافتو در پیآن، سرانصلیبیدر نامهایبهپاپاز او خواستند که شخصاً عازم خاور شود و انطاکیه را زیارت کند. در ذیحجه ۴۹۱/ نوامبر ۱۰۹۸، سپاه صدهزار نفریصلیبیانشهر مَعَرَّهالنُّعمان را محاصره کردند و به رغم مقاومت دلیرانه مردم، این شهر در محرّم ۴۹۲/ دسامبر ۱۰۹۸ به دست صلیبیان افتاد و آنها کشتار عظیمی کردند و زنان و کودکان را به بردگی فروختند. مورخان تعداد کشته شدگان شهر را از بیست هزار تا بیشاز صد هزار نفر ذکر کردهاند. (ابنقلانسی، ص۱۳۵ـ۱۳۶؛
ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۰، ص۲۷۸؛
ابنعدیم، ج۲، ص۱۴۱ـ۱۴۳) رموندو سنژیلپساز مدتیاقامتدر معرّهالنعمان، با سپاهیانش در صفر ۴۹۲/ ژانویه ۱۰۹۹، در حالی که شهر در آتشمیسوخت، بهسویقدسحرکتکرد و یکماهبعد، گودفروا و روبر، کنتفلاندر، نیز بهدنبالویحرکتکردند. بودوئن و بوهموند نیز به امارتهای رها و انطاکیه بازگشتند و معرّهالنعمان را به اسقفِ الباره سپردند. (ابنعدیم، ج۲، ص۱۴۳؛ الباره پیش از این فتح شده و مردم آن یا کشته شده یا به بردگی به فروش رسیده بودند)
امیران محلی و خاندانهای حکومتگر شام، به ویژه بنومُنْقِذ ، در شَیزَر و بنوعَمّار در طرابلس، از شکستسلجوقیانابراز خوشحالیمیکردند و هیچکدامدر اندیشهاتحاد با یکدیگر یا مقاومت در مقابل دشمن نبودند. بیشتر آنان برای حفظ قلمرو خود، در هنگام عبور صلیبیان از سرزمینهایشان با آنها همکاری یا مصالحه کردند و به پرداخت مالیات تن دادند. (ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۰، ص؛
احمدبن علی حریری، ص۳۲۵) افضلبن بدرجمالی، پیشاز این، از ضعفسلجوقیانو درگیریهایشانبا صلیبیاناستفادهکردهو در ۴۸۹ (بهروایتی۴۹۱) بیتالمقدّسرا از تصرفآنها به درآورده بود. (ابنقلانسی، ص۱۳۵؛
ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۰، ص۲۸۲ـ ۲۸۳)
صلیبیان پس از معرّهالنعمان، شهر کَفَرطاب را گرفتند و از نهرالعاصی (اورونتس) گذشتند و پس از به چنگآوردنغنائمبسیار از تاراجدامها و داراییهایروستاییان، با حاکم شهر مصیاف صلح کردند. سپس، به دژ مستحکم حصنالاکراد یورش بردند و آنجا را در ربیعالاول ۴۹۲/ ژانویه ۱۰۹۹ تصرف نمودند. (ابنقلانسی، ص۱۳۶) آنان پس از چهار ماه محاصره ناکام شهر مستحکمعَرَقهراهیشهرهایلبنانشدند. از نهرالکلبکهمرز قلمرو فاطمیانمحسوبمیشد، گذشتند و بهسرعتاز شهرهایبیروت، صیدا، صور، عکا، حیفا، قیصریه، اَرسوف و رَملَه عبور کردند و در ۱۴ رجب ۴۹۲/ ۷ ژوئن ۱۰۹۹ کنار بیتالمقدّس اردو زدند. محاصره بیتالمقدّس بیش از چهل روز به درازا کشید و افتخارالدوله، حاکم فاطمی شهر، شجاعانهاز آن دفاع کرد تا اینکه حدود دهروز پساز محاصره، ششکشتیحاملخواروبار و تجهیزات جنگی به مددشان آمد و سرانجام پس از نزدیک به چهل روز محاصره و مقاومت، صلیبیان دفاع شهر را درهم شکستند و آن را تصرف کردند و بیش از صد هزار مسلمان و یهودی را به طرزی فجیع کشتند و شهر و حتی مسجدالاقصی را غارت کردند. (ابنقلانسی، ص۱۳۶ـ۱۳۷؛
ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۰، ص۲۸۳ـ۲۸۴؛
سبط ابنجوزی، منمرآهالزمان، در الموسوعه الشامیه فی تاریخ الحروبالصلیبیه، ص۲۷۹ـ ۲۸۰؛
ابنعبری، تاریخالزمان، نقله الیالعربیهاسحاقأرمله، ص۱۲۴ـ ۱۲۵) سپسگودفروا دو بویونرا بهفرمانرواییشهر برگزیدند. او ضمن پذیرش حکومت، از قبول لقب پادشاه خودداری کرد و به جای آن لقب «مدافع جانباز آرامگاه مقدس« را برگزید. (ابنعبری، تاریخالزمان، نقله الیالعربیهاسحاقأرمله، ص۱۲۵؛ حومد، ج۱، ص۱۳۴) بدین ترتیب، سومین امارت صلیبی، با عنوان پادشاهی قدس، در سرزمینهای اسلامی تأسیس گردید. (محمود، ص۴۱ـ۶۲)
در شوال ۴۹۲/ اوایل سپتامبر ۱۰۹۹، چند تن از امیران و سران صلیبی که هممعتقد بودند وظایف دینی خود را انجام دادهاند و هم از رفتار گودفروا دو بویون رنجیده بودند، فلسطین را به قصد دیارشان در غرباروپا ترککردند. اما صلیبیانهمچناناز ضعف دولت فاطمی در دفاع از منطقه شام استفاده کردند و در ۴۹۳ و ۴۹۴ دیگر شهرهای فلسطین از جمله ارسوف، قیصریه، عکا، بیتلحم، الخلیل و ناصره را به تصرف درآوردند. (ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۰، ص۳۲۵؛
احمدبنعلیحریری، ص۳۲۵؛
طقوش، ص۴۴۰ـ ۴۴۱) در شعبان۴۹۳/ ژوئن۱۱۰۰، نیز یکناوگانونیزیمتشکلاز دویستکشتیبهشهر یافا وارد شد و کار را بر مسلمانان سختتر کرد. (فاید حمادمحمد عاشور، ص۱۵۵) در حالی که صلیبیان شهر بندریعکا را در محاصرهداشتند، گودفروا بر اثر اصابتتیریکشتهشد و چند ماهبعد در محرّم۴۹۴/ نوامبر ۱۱۰۰، بودوئناولجانشینویگردید. (ابنقلانسی، ص۱۳۸؛
فاید حمادمحمد عاشور، ص۱۵۵)
شهر بندری حیفا نیز به کمک ناوگان جنوواییها در ۴۹۴/ ۱۱۰۱ بهدستصلیبیانسقوطکرد. (ابنقلانسی، ص۱۳۹؛
گروسه، ج۱، ص۲۹۰؛
طقوش، ص۴۴۲ـ۴۴۳)
در اواخر تابستان۴۹۲/۱۰۹۹، خبر فتحبیتالمقدّسبهمردمغرباروپا رسید. با تشویقکلیسا و سربازانبازگشتهاز جنگ، لشکر جدیدی از مردم لومباردی ایتالیا بهریاستاسقفاعظممیلان، انسلمِ بوئی، در ذیقعده ۴۹۳/ اوت۱۱۰۰ به قصد بیتالمقدّس حرکت کرد. ابناثیر (ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۰، ص۳۰۰) شمار آنانرا سیصد هزار نوشتهاستو در روایتیدیگر دویستهزار تنگفتهاند، اما بهنظر میرسد بیستهزار نفر درستباشد.اینسپاهدر جمادیالا´خره۴۹۴، در لشکرگاهی نزدیکنقموذیه (نیکومدیا)، منتظر سپاهدیگریماندند کهخبر عزیمت آنها رسیده بود. عدهای نیز از فرانسه به فرماندهی استفان کنتِ بلوا راهی شرق شدند. استفانکهاز نبرد انطاکیهگریختهبود، برایجبرانِ فرار خود در اینحملهشرکتکرد. گروهیاز ژرمنها نیز به رهبری کونراد، در میانه راه به آنها پیوستند و هر سه دسته، نهایتاً فرماندهی رمون دوسن ژیل را پذیرفتند.
رمون دو سنژیل و استفان و کونراد قصد پیشروی در مسیر حمله نخست صلیبیان را داشتند ولی لومباردیها، که اکثریت سپاه را تشکیل میدادند، بر آن بودند که برای نجات بوهموند از اسارت ملک غازیبن دانشمند، به نیکسار در مشرقآناطولیروند. از اینرو به آنقره/ آنکارا که توان دفاع اندکی داشت حمله بردند و پس از تصرف آن، به سوی نیکسار حرکت کردند. (حومد، ج۱، ص۱۴۰)
سقوط آنقره سبب اتحاد قلیچ ارسلان و ملک غازیبن دانشمند و رضوانبن تُتُش شد. صلیبیان در رمضان ۴۹۴/ ژوئن۱۱۰۱ به گنگره (چانغری) رسیدند اما نتوانستند آنجا را تصرف کنند و به سختی خود را به قسطمونی رساندند. در آنجا، به اصرار لومباردیها، به سوی قلعه نیکسار به راه افتادند، اما در نزدیکی شهر مرزیفون، پس از غارت یک روستای مسیحینشین، با سپاهیان ترک سلجوقی درگیر و بیشترشان کشته و زنان و کودکانشان اسیر شدند و تنها تعداد اندکیاز ایشانخود را با کشتی به قسطنطنیه رساندند. (ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۰، ص۳۰۰؛ حومد، ج۱، ص۱۴۰ـ۱۴۲)
اندکی بعد یک لشکر فرانسوی به فرماندهی ویلیام دوم، کنتِ نور، به آنقره رسید و سپس وارد هرقله شد، اما سپاهیان متحد ملک غازیبن دانشمند و قلیچ ارسلان، آنها را درهم شکستند. چندیبعد، لشکر دیگریاز صلیبیان فرانسه، روانه شرق شد و هنگام عبور از خاک آلمان، عدهای از ژرمنها به آنان پیوستند. اما پس از رسیدن به آسیای صغیر، در نزدیکی هرقله با حمله سپاهیان سلجوقی بیشتر آنان کشته شدند و برخی گریختند. بدینترتیب، سه لشکرکشی صلیبیان اروپایی در ۴۹۴/۱۱۰۱ به شکست انجامید. (حومد، ج۲، ص۲۵ـ۲۹)
سقوط بیتالمقدّس به دست صلیبیان، تأثیر بسیار ناگواری بر روحیه مسلمانان گذاشت.(ابنتغریبردی، ج۵، ص۱۵۰ـ۱۵۱؛ طقوش، ص۴۳۸ ) فاطمیان خشمگین از این رویداد، پنج بار به بیتالمقدّس حمله كردند كه نتیجهای نداشت. نخستین سپاه ده هزار نفره و به روایتی بیستهزار نفره فاطمی، به فرماندهی افضلبن بدر الجمالی، در رمضان ۴۹۲/ ژوئیه ۱۰۹۲ با صلیبیان در شمال عسقلان روبهرو شد و شكست خورد. (ابن قلانسی، ص۱۳۷؛ ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۰، ص۲۸۶؛ سبط ابنجوزی، منمرآهالزمان، در الموسوعه الشامیه فی تاریخ الحروبالصلیبیه، ص۲۸۰ـ۲۸۱)
بار دیگر، افضل سپاه بزرگی به فرماندهی سعدالدوله طواسی در رجب یا شعبان ۴۹۴ راهی شام كرد. این سپاه مدتی، به امید رسیدن كمكهای بیشتر، در عسقلان ماند و این مدت، به فرمانروای بیتالمقدّس، فرصت داد تا به گردآوری لشكر بپردازد. سرانجام در نبردی كه در ۱۱ ذیقعده ۴۹۴/ ۷ سپتامبر ۱۱۰۱ در جنوب رمله روی داد، فاطمیان شكست خوردند و سعد الدوله طواسی كشته شد.(ابنقلانسی، ص۱۴۰؛ احمدبنعلیمقریزی، اتعاظ الحنفا، ج۳، ص۲۶؛ احمدبنعلیمقریزی، اتعاظ الحنفا، ص۳۲؛ ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۰، ص۳۶۴، تاریخ این رویداد را ۴۹۶/۱۱۰۳ ذكر كردهاست)
افضل برای سومین بار در رجب ۴۹۵/ آوریل۱۱۰۲ پسرش، شرفالمعالی، را با بیست هزار سپاهی به سوی رمله فرستاد. شرفالمعالیصلیبیانرا شكستداد و شهر را تصرفكرد. بودوئنبهیافا گریختو پساز یكهفته، بهكمكزائرانمسیحیو سربازانیكهاز غرباروپا بهیافا رسیدهبودند، به سپاه فاطمیان یورشبرد و آنانرا بهعسقلانعقبراند. (ابنقلانسی، ص۱۴۱؛ ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۰، ص۳۶۴ـ ۳۶۵؛ ابنمیسر، ص۷۴؛ احمدبنعلیمقریزی، اتعاظ الحنفا، ج ۳، ص۳۲، كه تاریخ این جنگ را رمضان۴۹۶ ذكر كردهاند)
افضل، برای چهارمین بار، سپاهی چهار هزار نفره به فرماندهی تاجالعجم و یك ناوگان دریایی به سرداری قاضی ابنقادوس راهی شام كرد، اما این حمله نیز، به سبب اختلاف آن دو، موفقیتآمیز نبود (ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۰، ص۳۶۵)
با وجود اوضاعآشفتهمصر و دسیسههایدربار فاطمیبر ضد افضل، او در ذیحجه۴۹۶، سپاهی به سركردگی فرزندش، سناءالملك حسین، به عسقلان فرستاد؛ همچنین از ظهیرالدین طغتگینــ كهپساز مرگدقاقحاكمدمشقشدهبود ــ یاریخواست. طغتگین۳۰۰ ، ۱ جنگجو فرستاد و برای نخستینبار، به رغم اختلافات سیاسی و مذهبی، میان فاطمیان و سلجوقیان اتحادی شكل گرفت. دو سپاه صلیبیان و مسلماناندر ۱۴ ذیحجه ۴۹۸/ ۲۸ اوت ۱۱۰۵ در بین عسقلان و یافا با یكدیگر جنگیدند، كهبهشكستمسلمانانانجامید. (ابنقلانسی، ص۱۴۸ـ ۱۴۹؛ ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۰، ص۳۹۴ـ۳۹۵؛ احمدبنعلیمقریزی، اتعاظ الحنفا، ج۳، ص۳۵)
در جمادیالاولی ۴۹۵/ فوریه ۱۱۰۲، رموندو سنژیل طرطوس را تصرف و آن را پایگاه عملیات بعدی خود كرد، (ابوالفداء، ج۲، ص۲۱۶؛ حومد، ج۱، ص۳۱۶) سپس عازم طرابلس شد و شهر را محاصره كرد اما موفق به تصرف آننشد؛ از اینرو، با فخرالملك، حاكم طرابلس، صلحكرد و بهطرطوسبازگشت. رموناز ۴۹۵/۱۱۰۲ تا ۴۹۸/ ۱۱۰۵ سهبار برای گرفتن شهر تلاش كرد اما موفق نشد. سرانجام در ۴۹۷/ ۱۱۰۴، هنگامی كه سومین حملهاش نیز بیثمر ماندهبود، شهر جُبیل را تصرف كرد و به كشتار اهالی آنجا پرداخت. وی در ۴ جمادیالا´خره ۴۹۸/۲۱ فوریه ۱۱۰۵ درگذشت و یكی از بستگانش به نام ویلیام ژاردن جانشین او شد. (ابنقلانسی، ص۱۴۰ـ۱۴۱؛ ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۰، ص۳۷۲؛ ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۰، ص۴۱۱ـ۴۱۲؛ ابوالفداء، ج۲، ص۲۱۶ـ۲۱۷) ویلیام به محاصره طرابلس ادامه داد. سرانجام، پس از حدود شش سال محاصره، در ذیحجه ۵۰۲ مردمِ ناامید از رسیدن نیروهای كمكی، تسلیم شدند. صلیبیان پس از چیره شدن بر شهر، بخش اعظم آن را ویران كردند و آتش زدند و حتی كتابخانه مشهور بنوعمار نیز در آتش سوخت. (ابنقلانسی، ص۱۶۳؛ ابنقلانسی، ص۱۶۵؛ احمدبنعلیمقریزی، اتعاظ الحنفا، ج۳، ص۴۳ـ ۴۴؛ ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۰، ص۴۷۵ـ۴۷۶، سال۵۰۳؛ ابن ابی الدَّم، ص۲۱۷، سال۵۰۵)
پیش از تصرف طرابلس، بودوئن در شعبان۴۹۷ / مه ۱۱۰۴، برای تسخیر حَرّان و عكا، به آنجا لشكر كشید؛ در حرّان شكست سختی خورد، اما عكا را گرفت (ابنقلانسی، ص۱۴۳ـ ۱۴۴؛ ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۰، ص۳۷۴ـ۳۷۵) از سوی دیگر، رضوانبن تتش شهرهای صَوّران، لَطمین و كفرطاب را از صلیبیانپسگرفت، اما در نبرد با سردار صلیبی، تانكرد، برایتصرفارتاحشكستخورد. در پیاینپیروزی، صلیبیانبیشتر مناطقشامرا گرفتند و تنها حماه و اثارب در دست رضوان ماند. (ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۰، ص۳۹۳ـ۳۹۴؛ ابنعدیم، ج۲، ص۱۴۸ـ۱۵۲) صلیبیان در ادامه فتوحات خود، در ۵۰۳/ ۱۱۰۹ بیروترا از زمینو دریا محاصرهكردند و پساز ۷۵ روز، بهرغممقاومتمردم، بر آندستیافتند. صیدا نیز فقط۴۵ روز مقاومتكرد و در ۲۰ جمادیالاولی۵۰۴/ ۴ دسامبر ۱۱۱۰ بهتصرفبودوئندر آمد. (ابنقلانسی، ص۱۶۷ـ ۱۶۸؛ ابنقلانسی، ص۱۷۱؛ احمدبنعلی حریری، ص۳۲۵)، اما حملاتمكرر وی، برایگرفتنشهرهایعسقلانو صور، موفقنبود. (ابنقلانسی، ص۱۵۹؛ ابنقلانسی، ص۱۷۲؛ ابنقلانسی، ص۱۷۸)
در ۵۰۴ یا ۵۰۵/۱۱۱۰ یا ۱۱۱۱، سلطان محمدبن ملكشاه سلجوقی، سپاهی به فرماندهی مودودبن زنگی(حاكم موصل) و امیران میافارقین، دیاربكر، اربیل، ماردین و مراغه، به سوی سنجار فرستاد. آنان چندین قلعه را باز گرفتند و سپس شهر رها را محاصره كردند، اما با حركت لشكریان صلیبی به رها، عقب نشستند. پساز بازگشتصلیبیانبهشام، مودود بار دیگر بهرها حملهكرد ولینتوانستآنجا را فتحكند؛ ازاینرو، به تل باشر رفتو ۴۵ روز اینشهر را محاصرهكرد، اما سرانجام، به دلیل همكاری نكردن دیگر امیران مسلمان، به موصل بازگشت. (ابنقلانسی، ص۱۶۹ـ۱۷۷؛ ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۰، ص۴۸۵ـ ۴۸۷)
در ۵۰۶ طغتگین، از مودود یاری خواست و او با سپاهیانش در اواخر ۵۰۶ به سپاه طغتگین در سَلَمیه، واقع در جنوب شرقی حماه، پیوست. این سپاه در نیمه اول محرّم۵۰۷ در اُقحُوانه، در حومه طبریه، با صلیبیان به نبرد پرداخت. در این جنگ، كه به پیروزی مسلمانان انجامید، بسیاری از صلیبیان كشته شدند و بودوئن نیز اسیر شد اما شناخته نشد و از اسارت گریخت.(ابنقلانسی، ص۱۸۵؛ ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۰، ص۴۹۵ـ ۴۹۶؛ ابنشاكر كتبی، ج۱۲، ص۲۱)
در ۵۰۸/ ۱۱۱۴ به فرمان سلطان محمدبن ملكشاه، آقسنقربرسقی كه پس از مرگ مودود به امارتموصلرسیدهبود، با لشكریبزرگبهسویرها رفت. او پساز تصرفماردین، رها را به محاصره درآورد ولی، به علت كمبود آذوقه، بینتیجه به سُمَیساط بازگشت.(ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۰، ص۵۰۱ ـ ۵۰۲؛ ابنعبری، تاریخالزمان، نقله الیالعربیهاسحاقأرمله، ص۱۳۴) سپسدر ۵۰۹/ ۱۱۱۵ با صلیبیان نبرد كرد و شكست سختی خورد. او در ۵۱۰/ ۱۱۱۶ درگذشت. (ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۰، ص۵۱۱؛ ابنعبری، تاریخالزمان، نقله الیالعربیهاسحاقأرمله، ص۱۳۶)
بودوئن در اواخر ۵۱۱/ ۱۱۱۸ به مصر حمله برد، اما به سبب بیماری ناچار به عقب نشینی شد.او در ذیحجه ۵۱۱/ فوریه ۱۱۱۸ درگذشت و بودوئن دوم به حكومت رسید. (ابن قلانسی، ص۱۹۹؛ ابنوردی، ج۲، ص۲۹؛ ابنعبری، تاریخمختصرالدول، ص۳۴۹ـ۳۵۰، كه سال ۵۱۲ را ذكر كرده است)
در ۵۱۳/۱۱۱۹، نجمالدین ایلغازیبن أرتُق( امیر ماردین) و طغتگین و برخی از حاكمان محلی با سپاهی چهلهزار نفره از رود فرات گذشتند و در نزدیكی حلب اردو زدند. راجر سالرنویی، امیر انطاكیه، نیز با حدود بیستهزار جنگجو بهمصافآمد. نبردیخونیندرگرفت، صلیبیانشكستخوردند و بیشاز پانزدههزار تناز آنان، از جمله راجر سالرنویی، كشتهشدند. (ابنقلانسی، ص۲۰۰ـ۲۰۱؛ ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۰، ص۵۵۳ـ۵۵۵) پس از این نبرد، معروف به «دشت خون»، بودوئن دوم به سپاه ایلغازی، كه قلعه زَردَنا را محاصرهكردهبود، یورشبرد. در بارهفرجاماینجنگنظر مورخانمتفاوتاست؛ ابنمنقذ (ابنمنقذ، ص۱۱۸؛ ابنمنقذ، ص۱۲۰) و ابنابیالدَّم(ابنابیالدَّم، ص۲۲۰) بر پیروزی مسلمانان تأكید دارند، حال آنكه رانسیمان و گروسه پیروزی را از آن صلیبیان دانستهاند.
در اواخر ۵۱۴/ اوایل۱۱۲۱ بین ایلغازی و بودوئن قرارداد صلح بسته شد (ابنقلانسی، ص۲۰۲؛ ابنعدیم، ج۲، ص۱۹۵ـ ۱۹۶) اینصلحدوامینداشتو با حملهبرادرزادهایلغازی، بَلَك بن بهرام به رُها، از میان رفت. بلك مدت كوتاهی رُها را محاصره كرد و در بازگشت با سپاهیان صلیبی به فرماندهی ژوسلن اول، حاكم رها، جنگید و آنان را شكست داد و ژوسلن را اسیر كرد. (ابنقلانسی، ص ۲۰۸؛ ابنعدیم، ج۲، ص۲۰۶)
در ۹ صفر ۵۱۷/ ۸ آوریل۱۱۲۳ بودوئنبهحلبیورشبرد و بدرالدوله، حاكماَرتُقیحلب، كهتوانمقاومتنداشت، قلعهاثاربرا بهویواگذار كرد. (ابنقلانسی، ص۲۰۹؛ ابنعدیم، ج۲، ص۲۱۰) بودوئن سپس، برای رهایی ژوسلن، راهی قلعه خرپوت شد، اما در جنگ با بلك شكست خورد و اسیر شد. بلكقلعهگِرگِر را نیز تصرفكرد. (ابنقلانسی، ص۲۰۹؛ قسابنعدیم، ج۲، ص۲۱۰ـ۲۱۱ كه از حمله بودوئن به قلعه گرگر یاد كردهاست) او در جمادی الاولی ۵۱۷ حلب را از بدرالدوله گرفت و كفرطاب را محاصره كرد، اما چون خبر تصرف قلعه خرپوت توسط ارمنیان و فرار اسیرانصلیبی(ژوسلنو بودوئن) بهاو رسید، بهسرعتبدانجا رفت و قلعه را پس گرفت و عده زیادی را به جرم همدستی با مهاجمان كشت و بودوئن را به حَرّانفرستاد، ژوسلنگریختهبود. (ابنعدیم، ج۲، ص۲۱۲ـ ۲۱۳؛ ابنعبری، تاریخالزمان، نقله الیالعربیهاسحاقأرمله، ص۱۳۹؛ ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۰، ص۶۱۴ از فرار بودوئن نیز یاد میكند)
بودوئن پس از شكست در نبرد دشت خون، از متحدان صلیبی خود، برای تصرف صور درخواست ناوگان دریایی كرده بود. این ناوگان سه سال بعد آماده حركت شد و چند ماه بعد، در ربیعالا´خر ۵۱۷/۱۱۲۳ بهبندر عكا رسید و در جنگ دریایی با ناوگان فاطمیان، كه در بندر عسقلان در حال گردش بود، آنان را شكست داد. (طقوش، ص۴۶۷ـ ۴۶۸) در ربیعالاول ۵۱۸/۱۱۲۴ صلیبیان با پشتیبانی ونیزیها شهر صور را محاصره كردند و شهر پس از حدود چهار ماه مقاومت، تسلیم شد. به وساطت طغتگین، صلیبیان به مردماماندادند. (ابنقلانسی، ص۲۱۱؛ ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۰، ص۶۲۰ ـ ۶۲۲) در رجب همان سال، با میانجیگری ابوالعساكر، امیر شَیزَر، بودوئن آزاد شد و به انطاكیه رفت (ابنعدیم، ج۲، ص۲۲۲)
بودوئندر اواخر ۵۱۹/ ۱۱۲۵، برایتصرفدمشق، بهسویآنجا رفتاما در مصاف با سپاهطغتگینشكستخورد و عقبنشینیكرد. (ابنقلانسی، ص۲۱۲ـ۲۱۳؛ ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۰، ص۶۳۹)
پس از مرگ طغتگین در صفر ۵۲۲/ فوریه ۱۱۲۸، پسرش تاجالملوك بهحكومتدمشقرسید. در آغاز حكومتاو، اسماعیلیاندمشقبا صلیبیان متحد شدند تا آنانرا برایگرفتنشهر یاریرسانند و در ازایآنصور از آناسماعیلیانباشد. اینتوطئهافشا شد و در ۱۵ ماهرمضان۵۲۳/ اولسپتامبر ۱۱۲۹ اسماعیلیانقتلعامشدند. صلیبیانِ دیگر مناطقِ شام، خشمگیناز اینرویداد، بهدمشقحملهبردند اما شكستخوردند و بهشهرهایخود بازگشتند. (ابنقلانسی، ص۲۲۰ـ۲۲۶؛ ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۰، ص۶۵۶ـ۶۵۷)
در ۵۲۴/۱۱۳۰ عمادالدین زنگی، امیر موصل، برای استحكام موقعیت حلب، پس از نبردی دشوار، قلعه اثارب را گرفت و ویران كرد. (ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۰، ص۶۶۲؛ قس ابنعدیم، ج۲، ص۲۵۹، كه تاریخ این رویداد را ۵۳۰ ذكر كردهاست) از این پس تا ۵۲۸ / ۱۱۳۴ در نبردهایی كه میان مسلمانان و صلیبیان روی داد، مسلمانان پیروز بودند. مرگ بودوئن و ژوسلن اول نیز در همین فاصله(هر دو در ۵۲۵/۱۱۳۱) روی داد. در ذیقعده ۵۲۸ /اوت ۱۱۳۴، صلیبیان به قصد تصرف دمشق در حوران گرد آمدند، اما حمله شمس الملوك بوری (پسر تاجالملوك و حاكمدمشق) بهعكا و ناصرهو طبریه، آنانرا واداشتتا به شهرهای خود بازگردند. (ابنقلانسی، ص۲۴۲ـ ۲۴۳) آنها در ۵۳۲/۱۱۳۸ به شَیزر و مناطقیاز حلب نیز حمله كردند و به پیروزیهایی دست یافتند، اما سرانجام ناكام به سرزمینهایخویشبازگشتند. (ابنقلانسی، ص۲۵۸ـ ۲۵۹؛ ابنمنقذ، ص۲)
در ۵۳۹/۱۱۴۴، عمادالدین زنگی در غیاب ژوسلن دوم، امیر رها كه در تلباشر بود، به این شهر حمله كرد و پس از ۲۸ روز محاصره، این شهر را كه نخستین امارت صلیبی در آن برپا شده بود تصرف كرد، او مانع تخریب شهر شد و دستور داد اسیران را آزاد كنند و غنایم را پس دهند. (ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۱، ص۹۸ـ۹۹؛ ابنعدیم، ج۲، ص ۲۷۸ـ ۲۷۹؛ ابنواصل، ج۱، ص۹۳ـ۹۴) پس از فتح رها، سَروج و دیگر مناطق تحت اشغال صلیبیان در شرق رود فرات را تصرف كرد و دژ البیره را نیز محاصره كرد اما، به سبب آشفتگی اوضاع موصل، ناچار بازگشت(ابنقلانسی، ص۲۸۰؛ ابنعدیم، ج۲، ص۲۸۰) در ۵۴۱/۱۱۴۶، نیز قلعه جعبر را محاصرهكرد اما در ربیعالا´خر همان سال كشته شد و پسرش، نورالدینمحمود، جانشین او گردید (ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۱، ص۱۰۹ـ۱۱۰)
پساز كشته شدن عمادالدین زنگی، ژوسلندومبههمراهسپاهبودوئندر جمادیالا´خره۵۴۱/ نوامبر ۱۱۴۶ با حمایتمسیحیانرُها، آنجا را پسگرفتند. اما نورالدینمحمود بهسرعتخود را به این شهر رساند و آن را محاصره كرد. ژوسلن دوم و برخی از سوارانش گریختند و جنگ به كشته شدن شمار بسیاری از مسیحیان و پیروزی نورالدین انجامید (ابن قلانسی، ص۲۸۸؛ ابنواصل، ج۱، ص۱۱۰ـ۱۱۱)
شكستهای پی در پی صلیبیان و به ویژه سقوط رها، خشم مسیحیان اروپا را برانگیخت و یكی از عوامل مهم دومین حمله صلیبی شد (فاید حمادمحمد عاشور، ص۲۷۱)
در ۵۴۰/ ۱۱۴۵ هوگ، اسقف جبله، به نمایندگی از سران صلیبی شرق، به قصد دریافت كمك به حضور پاپ ائوگنیوس سوم در ویتربو رسید. پاپ نیز از فرمانروایان اروپا و مردم خواست به یاری مسیحیان شرق بروند.
لوئی هفتم ، پادشاه فرانسه، در رجب۵۴۰/ دسامبر ۱۱۴۵ دعوت پاپ را پذیرفت و برای آماده كردن اشراف و حاكمان شهرهای فرانسه، همگان را گرد آورد و با سخنرانی سنبرنار، اسقف اعظم كلروو، بسیاریاز شاهزادگانو مردم برای رفتن به جنگ آماده شدند. (حومد، ج۱، ص۳۵۹)
سنبرنار سپس به آلمان رفت و كونراد سوم، امپراتور آن كشور، را به شركت در دومین حمله صلیبی متقاعد ساخت. پادشاه فرانسه و پاپ تمایلی به شركت كونراد در این حمله نداشتند ، چون میخواستند این جنگ فرانسوی صرف باشد.
كونراد در ذیحجه۵۴۱/ مه۱۱۴۶، با سپاهی انبوه، به سوی شرق حركت كرد و حدود پنج ماه بعد به نیقیه رسید. (ابنقلانسی، ص۲۹۷) سپاه فرانسویان، به فرماندهی لوئی هفتم، نیز در همین زمان وارد قسطنطنیه شد.
در ۵۴۲/ ۱۱۴۷، سپاه كونراد به سوی متصرفات مسلمانان به راه افتاد، اما ده روز بعد، در كنار دُرولیه، با حمله لشكریان سلجوقی رو به رو شد و در نبردی هولناك بیشتر سربازان آلمانی كشته شدند و كونراد با تعداد اندكی به نیقیه گریخت.(ابنقلانسی، ص۲۹۷)
لوئی هفتم اندكی بعد به نیقیه رسید و از شكست كونراد آگاه شد. دو امپراتور بر آنشدند از طریق ساحل به سمت جنوب بروند. با بیماری كونراد و بازگشت او به قسطنطنیه، لوئی هفتم فرماندهی سپاه را به عهده گرفت و به راه خود ادامه داد. در طول مسیر نبردهای پراكندهای میان صلیبیان و تركان سلجوقی روی داد كه گاه به شكست یا پیروزی یكی از طرفین میانجامید. سرانجام لوئی هفتم، كه تاب مقاومت در برابر حملات سپاهیان سلجوقی را نداشت، در انطاكیه به كشتی نشست و به فلسطین رفت.
در ۵۴۳/۱۱۴۸، پادشاهان فرانسه و آلمان و بیتالمقدّس و نیز برخیاز سرانصلیبیشرق، در عكا گرد آمدند و تصمیم گرفتند به دمشق حمله كنند. (ابناثیر، التاریخ الباهر فیالدوله الاتابکـیـه، ص۸۸) سپاه متحد صلیبی، یك ماه بعد دمشق را محاصره كرد. معینالدین اُنَر، از سران مملوك، پس از چند درگیری با صلیبیان، از امیران اطراف دمشق و نورالدین زنگی یاری خواست. با رسیدن نیروهای كمكی زنگیانو بروز اختلاف میان سران سپاه صلیبی، صلیبیان عقبنشینی كردند و به این ترتیب دومین حمله ایشان ناكام ماند.(ابن قلانسی، ص۲۹۸ـ۳۰۰؛ فاید حمادمحمد عاشور، ص۲۷۹)
سلطان مسعود سلجوقی، با استفاده از اوضاع آشفته صلیبیان، در ۵۴۳/ ۱۱۴۸ به مرعش حمله برد و از سوی دیگر نورالدین زنگی را نیز روانه انطاكیه كرد تا صلیبیان نتوانند به مرعش كمك كنند. نورالدین قلعههایی در شمال شرق انطاكیه را گرفت اما گرفتار حمله ناگهانی رمون دو پواتیه (فرمانروای انطاكیه) و علیبن وفا (از سران كُرد اسماعیلی) شد و شكست خورد. اندكی بعد، بار دیگر به انطاكیه تاخت و سپاه رمون را درهم شكست.(ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۱، ص۱۳۴، ۱۴۴؛ ابنواصل، ج۱، ص۱۱۴ـ۱۱۵)
نورالدین در ۲۰ ربیعالاول ۵۴۴/ ۲۸ ژوئیه ۱۱۴۹ برای تصرف قلعه اِنب حركت كرد و در نبردی كه در جلگه میان اِنب و مرداب غاب روی داد، فرمانروای انطاكیه و حاكم مرعش و بسیاری از شهسواران مشهور كشته شدند (ابنقلانسی، ص ۳۰۴ـ۳۰۵؛ ابناثیر، التاریخ الباهر فیالدوله الاتابکـیـه، ص۹۸ـ۹۹) وی سپس به سوی انطاكیه رفت و شهر را محاصره كرد كه سرانجام به صلح با صلیبیانختم شد. (ابنقلانسی، ص ۳۰۵؛ ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۱، ص۱۴۹)
در زمستان ۵۴۵/۱۱۵۰، در پایان قرارداد آتشبس با صلیبیان، نورالدین به تلباشر حملهای ناموفق كرد. وی، سپسدرصدد دستگیریژوسلندومبرآمد. ژوسلناسیر و بهدستور نورالدینزنگی، كور شد. او نُهسالدر زندان حلبماند و در ۵۵۴/۱۱۴۹ درگذشت. پساز اسارت ژوسلن، نورالدین دژها و شهرهای تحت تصرف وی، چون تلباشر و مرعش، را تصرف كرد. (ابنقلانسی، ص۳۱۰؛ ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۱، ص۱۵۴ـ ۱۵۵، كه سال ۵۴۶ را ذكر كرده است)
در ۵۴۸، عسقلان پساز سالها، به دست بودوئن سوم به تصرف صلیبیان درآمد. (ابناثیر، التاریخ الباهر فیالدوله الاتابکـیـه، ص۱۰۶؛ احمدبنعلیمقریزی، اتعاظ الحنفا، ج۳، ص۲۰۹)
در ۱۰صفر ۵۴۹/ ۲۶ آوریل۱۱۵۴، نورالدین دمشق را ازمجیرالدین ابقبن محمد گرفت. اندكیبعد، در ۵۵۱/ ۱۱۵۶، بهحارِمیورشبرد و با تصرفبخشیاز شهر، با صلیبیانصلحكرد (ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۱ ص۱۹۷، ۲۰۸؛ ابنعدیم، ج۲، ص۳۰۵ـ۳۰۶) او در ۵۵۸/ ۱۱۶۳، به متصرفات صلیبیان در اطراف دمشق حمله برد، اما صلیبیان او را بیپاسخ نگذاشتند و در نتیجهبسیاریاز سپاهیانشكشتهشدند. (ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۱، ص۲۹۴ـ۲۹۵)
بودوئن سوم در ۲۱ صفر ۵۵۷/ ۸ فوریه ۱۱۶۲ درگذشت و برادرش، آمالریك، به پادشاهی بیتالمقدّس رسید. آمالریك كه در اندیشه تصرف مصر بود، به بهانه نرسیدن جزیه سالانه ــ كه صلیبیان از ۵۵۵/ ۱۱۶۰ بر دولت رو به اضمحلال فاطمی تحمیل كرده بودند ــ در ۵۵۸/ ۱۱۶۳ به این كشور لشكر كشید و شهر
بلبیس را محاصره كرد، اما به سبب طغیان رود نیل، ناچار به بیتالمقدّس بازگشت.
نورالدین زنگی نیز، كه از دیرباز قصد تصرف مصر را داشت، با درخواست كمك ابوشجاع مجیرالدین شاور (آخرین وزیر فاطمیان) لشكری به فرماندهی شیركوهبن شاذی به مصر فرستاد. شیركوه در اواخر ۵۵۹/۱۱۶۴، راهی مصر شد و پس از نبردی كوتاه آنجا را تصرف كرد و منصب وزارت را به شاور بازگرداند (ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۱، ص ۲۹۸ـ۲۹۹) اندكی بعد شاور از شیركوه خواست از مصر خارجشود. شیركوه نپذیرفت، از این رو شاور از آمالریك یاریخواست. آمالریك نیز، برایجلوگیریاز اتحاد فاطمیانو زنگیان، در ماهرمضان۵۵۹ عازممصر شد و در كنار رود نیلبهلشكریانشاور پیوست. آنها شیركوهرا در
بلبیسمحاصرهكردند (ابنواصل، ج۱، ص۱۳۹ـ ۱۴۰)
نورالدین زنگی، برای كاستن فشار بر سپاهیانش در
بلبیس، در همان زمان به حارم حمله برد و آنجا را گرفت و چند تن از امیران صلیبی را اسیر كرد. او همچنین بانیاس را به تصرف درآورد. (ابنعدیم، ج۲، ص۳۱۹ـ۳۲۱)
پیروزی نورالدین زنگی در شمال شام سبب شد آمالریك برای حفظ سرزمینش با شیركوه صلح نماید؛ ازاینرو، مقرر شد سپاهیان دو طرف همزمان در ذیحجه۵۵۹/ اكتبر ۱۱۶۴ از مصر خارجشوند.(ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۱، ص۳۰۰) در ۵۶۲، عاضدلدیناللّه (آخرین خلیفه فاطمی) از نورالدین زنگی یاری خواست؛ این بار، برادر زاده شیركوه، صلاحالدین ایوبی، نیز با او راهی مصر شد. شاور بار دیگر از آمالریك یاری خواست. او نیز با شتاب به سوی مصر رفت. در جنگی كه در جمادیالاولی ۵۶۲/ فوریه ۱۱۶۷ روی داد، شیركوه پیروز شد و بیشتر سپاه صلیبی كشته و عدهای نیز اسیر شدند. شیر كوه سپس وارد اسكندریه شد و بخشی از لشكریانش را به فرماندهی صلاحالدین ایوبی آنجا گذاشت و خود با دیگر سپاهیانش راهی صعید مصر شد، اما بار دیگر شاور به همراه صلیبیان ، اسكندریهرا محاصرهكردند. صلاحالدینشیركوهرا بهیاریطلبید. شیركوهبهاسكندریهبازگشتو به آمالریك پیشنهاد كرد هر دو سپاهاز مصر خارجشوند. بهاینترتیب، دو سپاهدر ذیقعده۵۶۲/ اوت۱۱۶۷ از مصر خارجشدند.(ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۱، ص۳۲۴ـ۳۲۷؛ ابنواصل، ج۱، ص۱۴۸ـ۱۵۲؛ ابنتغریبردی، ج۵، ص۳۸۴)
به رغم قرارداد صلح بین آمالریك و شیركوه، شاور كه عملاً فرمانروای مصر شده بود، گروهی از شوالیههای مشهور صلیبی را به منظور محافظت از خود در مصر نگاه داشت و سالانه صد هزار دینار نیز به آنان پرداخت.(ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۱، ص۳۲۷؛ ابن تغری بردی، ج۵، ص۳۴۹)
در ۵۶۳/ ۱۱۶۸، امپراتور رومشرقی با آمالریك (پادشاه بیتالمقدّس) برای تصرف مصر، پیمانبست. بنا به این پیمان، انطاكیه به رومشرقی واگذار میشد و سهمی از غنایم مصر نیز به بیزانسیها میرسید. این پیمان كه در قسطنطنیه به امضا رسید، عملی نشد زیرا امپراتور در بالكان درگیر بود و صلیبیان نیز برای اشغال مصر شتابداشتند؛ از اینرو، در محرّم۵۶۴/ اكتبر ۱۱۶۸ آمالریك، با بهرهجستن از ناتوانی حكومت فاطمیانو همچنینرسیدنسوارانتازهنفسصلیبی، روانهقاهره شد. آنها ابتدا
بلبیسرا گرفتند و غارتو كشتار كردند، سپس به قاهره حمله بردند و آنرا محاصره كردند. غارت و كشتار مردمدر
بلبیسسببمقاومتمردمدر قاهرهشد. پیشاز رسیدنصلیبیان، بهدستور شاور، فسطاط را آتش زدند. با طول كشیدن مدت محاصره، شاور به آمالریك پیشنهاد صلحكرد و با شرایطیپذیرفتهشد.(ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۱، ص۳۳۵ـ۳۳۷؛ ابنواصل، ج۱، ص۱۵۵ـ ۱۵۸)
از سوی دیگر عاضدلدیناللّه، پنهانی، از نورالدین زنگی برای سركوب صلیبیان و نجات قاهره یاریخواست؛ ازاینرو، شیركوه به همراه صلاحالدین ایوبی برای سومین بار راهی مصر شد. صلیبیان، كه از نزدیك شدن سپاه نورالدین آگاه شدند، محاصره قاهره را رها كردند و در اولربیعالا´خر ۵۶۴/ ژانویه۱۱۶۹ به شام بازگشتند. شیركوه وارد قاهره شد. وی اندكی بعد، به دستور خلیفه، شاور را كشت و خود وزیر شد.(ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۱، ص ۳۳۸ـ۳۴۰؛ ابنواصل، ج۱، ص۱۵۸ـ ۱۶۴)
در پی ناكامی صلیبیان در مصر، آمالریك و درباریانش دریافتند كه بقای آنان در شرق تنها در گرو فتح مصر است؛ ازاینرو، آمالریك در ۵۶۴/۱۱۶۹ هیئتی نزد پاپ الكساندر سوم، لوئی هفتم، فردریك بارباروس(امپراتور آلمان)، هنری دوم (پادشاه انگلستان) و ویلیام دوم (پادشاه سیسیل) فرستاد و از آنان یاری خواست این تلاشها بینتیجه ماند.(ابنواصل، ج۱، ص۱۷۹ـ۱۸۱)
آمالریك منتظر كمك شاهان اروپا نماند و از دامادش، مانوئل كومننوس(امپراتور بیزانس)، خواست تا پیمان سال پیش را تجدید كنند. مانوئل پذیرفت و ناوگان دریایی خود را برای فتح مصر فرستاد. سپاه صلیبی در محرّم۵۶۵/ سپتامبر ۱۱۶۹ از شهر عسقلان حركت كرد تا به كمك ناوگان دریایی بیزانس به مصر حمله كند. آنان دمیاطرا محاصره كردند، اما مقاومت مردم و رسیدن نیروی كمكی از شام و اختلافنظر میان سرانصلیبی، سبب شكست صلیبیان شد.(ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۱، ص۳۵۱ـ ۳۵۲؛ ابنواصل، ج۱، ص۱۷۹ـ۱۸۳)
عاضدلدیناللّه در ۱۰ محرّم ۵۶۷ درگذشت و صلاحالدین ایوبی، كه پس از مرگ شیركوه جانشین او شده بود، خطبه را به نام المستضی بامراللّه خواند و بدین ترتیب مصر به قلمرو خلافت عباسیان پیوست.(ابناثیر، التاریخ الباهر فیالدوله الاتابکـیـه، ص۱۵۶)
صلاحالدین ایوبی پس از سركوب مخالفانش در مصر و مرگ نورالدین زنگی در ۵۶۹ و شكست ویلیام دوم در نبرد اسكندریه، قدرت و نفوذ بیشتری یافت.(ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۱، ص۳۹۸؛ ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۱، ص۴۱۲ـ۴۱۴؛ ابنعدیم، ج۲، ص۳۴۰) او، به درخواست امرای دمشق، در ربیعالاول۵۷۰/ سپتامبر ۱۱۷۴ به دمشق رفت و سپسحمص و حماه را تصرف و حلب را نیز محاصره كرد، اما با حمله رمون سوم، امیر طرابلس، به مناطق زیر نفوذ صلاحالدین، از جمله حمص، ناگزیر از محاصره حلب دست كشید.(ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۱، ص۴۱۷ـ ۴۲۰) در همان اوان، آمالریك نیز درگذشت(ذیحجه۵۶۹/ ۱۱ ژوئیه۱۱۷۴) از این پس تا ۵۷۴/ ۱۱۷۸ نبردهایی بین صلاحالدین ایوبی و صلیبیان روی داد كه بیشتر به پیروزی صلاحالدین انجامید.(در نبرد تلّ جزر صلاحالدین شكست خورد) سرانجام، بودوئن چهارم (فرزند و جانشین آمالریك) و رمون سوم، هریك به صلاحالدین پیشنهاد صلح دادند. به موجب پیمانیكهدر ۵۷۵/ ۱۱۸۰ میاننمایندگانصلاحالدینو بودوئنو سپسرمونمنعقد شد، مدت دو سال صلح برقرار شد.(ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۱، ص۴۳۰ـ۴۳۲؛ ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۱، ص۴۴۴؛ ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۱، ص۴۵۲ـ ۴۵۷) با حمله نافرجام رنو دوشاتیون حاكم منطقه ماوراء اردن به كاروان حاجیانِ خانه خدا و قصد او برای حمله به مدینه و تن ندادن حكومت اورشلیم به پرداخت غرامت، این پیمانعملاً لغو شد.(ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۱، ص ۴۷۰؛ ابوالفداء، ج۳، ص۶۳) از محرّم۵۷۸ تا ۵۸۳/ ۱۱۸۲ـ ۱۱۸۷ میان ایوبیانو صلیبیان به صورت متناوب جنگ بود. صلیبیان، حتی به غارت و كشتار مسلمانان در سواحل حجاز دست یازیدند.(ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۱، ص۴۸۱؛ ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۱، ص۴۹۰؛ ابنواصل، ج۲، ص۱۲۷ـ ۱۳۱) سرانجام در ۱۷ ربیعالا´خر ۵۸۳/ ژوئن۱۱۸۷، صلاح الدین ایوبی با سپاهی دوازدههزار نفر حركت كرد؛ نخست طبریه را گرفت و وقتی شنید صلیبیان به سویش میآیند لشكریانش را به روستای حِطین منتقل كرد.(ابنعدیم، ج۳، ص۹۱ـ ۹۴؛ ابنواصل، ج۲، ص۱۸۷ـ ۱۸۸)
در ۲۴ ربیعالا´خر ۵۸۳/ ۳ ژوئیه۱۱۸۷، جنگ مشهور حطین درگرفت و به پیروزی صلاحالدین ایوبی انجامید. در این جنگ، پادشاه بیتالمقدّس و تعدادی از امیران و حاكمان صلیبی، از جمله رنو دوشاتیون، به اسارت در آمدند. رنو دوشاتیون، به سبب حمله به زائران بیتاللّه الحرام گردن زده شد و بقیه در قلعه دمشق محبوس شدند.(عمادالدینكاتب، ص۷۷ـ ۸۲؛ ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۱، ص۵۳۴ ـ ۵۳۸؛ ابنواصل، ج۲، ص۱۸۸ـ۱۹۵)
پساز نبرد حطین، صلاحالدین بسیاری ازشهرها را از صلیبیان بازپسگرفت(عمادالدینكاتب، ص۸۸ ـ ۹۵؛ عمادالدینكاتب، ص ۱۰۲؛ عمادالدینكاتب، ص۱۰۴ـ۱۰۷؛ ابنشداد، النوادر السلطانیه، ص۷۹ـ۸۰) و در رجبهمانسالبهسویبیتالمقدّسرفتو آنجا را محاصرهكرد. آنها پساز دوازدهروز، با گرفتن امان نامه تسلیم شدند.(عمادالدین كاتب، ص۱۱۶ـ ۱۲۸؛ ابنشداد، النوادر السلطانیه، ص ۸۱ ـ۸۲) در ۵۸۴/۱۱۸۸، صلاحالدین بسیاری از بخشهای شام را گرفت و با حاكم انطاكیه نیز صلح كرد.(ابنشداد، النوادر السلطانیه، ص۸۶ ـ ۹۵)
پس از استقرار صلاحالدین، صلیبیان صور كونراد مونفرا را، كه به این شهر پناهنده شده بود، به ریاست برگزیدند.(عمادالدینكاتب، ص۲۸۹؛ ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۲، ص۳۲؛ ابنشداد، النوادرالسلطانیه، ص۱۳۶) او كه میدانست بقای صلیبیان در شام و شرق در گرو حمله به متصرفات مسلمانان است، در اواسط ۵۸۳/ ۱۱۸۷ یوشیا، اسقف شهر صور، را به همراه تصاویری موهن از حضرت مسیح علیهالسلام نزد پاپ گرگوریوسهشتم و پادشاهاناروپا فرستاد و از آنانیاریخواست(ابنشداد، النوادرالسلطانیه، ص۱۳۶ـ ۱۳۷؛ ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۲، ص۳۲؛ ذیل تاریخ ولیم الصوری، ص۳۴۰ـ ۳۴۲)
با درگذشت گرگوریوس، جانشین او، كلمنس سوم ، امپراتور آلمان فردریك بارباروس، امپراتور فرانسه فیلیپ و پادشاه انگلستان هنری دوم را به شركت در این حمله برانگیخت.(ذیل تاریخ ولیم الصوری، ص۳۴۰ـ ۳۴۲)
پس از مرگ هنری دوم در رجب۵۸۴ و جانشینی ریچارد اول معروف به ریچارد (در منابععربی، انكتار) شیردل، جنگهای انگلستان با فرانسه پایان یافت و قرار شد پادشاهان دو كشور در تابستان ۵۸۶/۱۱۹۰ راهی سیسیل شوند و به سوی مشرق زمین بروند.(حومد، ج۲، ص۱۰۶) بارباروسنیز در ربیعالا´خر ۵۸۵/ مه ۱۱۸۹با سپاهی عظیم به سوی قسطنطنیه حركت كرد.(ابنشداد، النوادر السلطانیه، ص۱۱۵؛
ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۲، ص۴۸)
نگرانی امپراتور روم شرقی، اسحاق دوم ملقب به آنگلوس، از این لشكركشی سبب شد تا با صلاحالدین پیمانی برای مقابله با سپاه آلمان منعقد كند. براساس این پیمان، كه خشم اروپای غربی را بر ضد امپراتور برانگیخت، مقرر شد وی مانع عبور سپاهیان آلمان شود و در مقابل ، صلاحالدین نیز تعهد كرد اماكن مقدّس صلیبیان را زیر نظر ارتدوكسها قرار دهد.(عمادالدین كاتب، ص۴۱۴؛
ابنشداد، النوادرالسلطانیه، ص۱۳۲ـ۱۳۳؛ ذیل تاریخ ولیم الصوری، ص۳۵۴)
از سوی دیگر، قلیچ ارسلان دوم بر آن شد با بارباروس پیمانی بر ضد صلاحالدین و امپراتور ببندد، كه براساس آن امنیت سپاه آلمان را در درون قلمروش تأمین كند اما پسرش، قطبالدین ملكشاه دوم، مخالفت كرد و به جنگ آلمانها رفت و شكست خورد و سپاه آلمان وارد قونیه شد. آنگاه بارباروس با قلیچ ارسلان موافقت نامهای امضا كرد و از قلمرو سلجوقیان روم به سوی شام حركت كرد.(عمادالدین كاتب، ص۳۸۹ـ ۳۹۰؛
ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۲، ص۴۸ـ۴۹) در اینهنگام، امپراتور آلمان درگذشت و فرماندهی سپاه به پسرش واگذار شد، اما با شیوع بیماریهای گوناگون و ضعف فرمانده در اداره امور، بسیاری از سپاهیان مردند یا به آلمان بازگشتند و تنها بخشی از آن سپاه عظیم باقی ماند.(عمادالدینكاتب، ص۳۹۰ـ۳۹۳؛
ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۲، ص۴۹)
همزمان با نزدیك شدن سپاه آلمان به شام، در رجب ۵۸۵/ اوت۱۱۸۹، صلیبیان از صور به سوی عكا حركتكردند. صلاحالدین بر آنبود در بینراهبا آنانبجنگد ولیبا مخالفتبرخیاز فرماندهانش، ناگزیر تا عكا آنانرا تعقیبكرد و یكروز پساز ورود ایشانبهعكا رسید و شهر را محاصرهكرد و پس از یك ماه نبردهای پراكنده، جنگ سختی میان صلیبیان و مسلمانان درگرفت كه در آن سپاه صلاحالدین پیروز شد و بسیاریاز صلیبیان كشته شدند.(عمادالدینكاتب، ص۲۹۶ـ۳۱۷؛
ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۲، ص۳۶ـ۳۹؛
ابنشداد، النوادر السلطانیه، ص۱۰۲ـ۱۰۹)
از طرفدیگر، هنگامی كه سپاه آلمان به سوی عكا میآمد مسلمانان چند بار به آنان حمله كرده بودند.(احمدبنعلیمقریزی، السلوک لمعرفه دول الملوک، ج۱، ص۲۱۸) در اول ماه رمضان ۵۸۵/ ۱۳ اكتبر ۱۱۸۹ صلاحالدین ایوبی خبر رسیدن سپاه آلمان را دریافت كرد و بهاءالدین شداد، قاضی و مورخ خود، را نزد خلیفه عباسی و دیگر امیران سرزمینهای اسلامی فرستاد و آنان را به جهاد با صلیبیان دعوت كرد، كه ایشان نیز آن را پذیرفتند.(عمادالدینكاتب، ص۳۳۲ـ۳۳۴؛
ابنواصل، ج۲، ص۳۰۶ـ ۳۰۷؛ ابنواصل، ج۲، ص۳۱۰ـ ۳۱۲)
حركت شاهان اروپا به سویعكا. فیلیپ و ریچاردِ شیردل، پس از عزیمت، در مسینا بر سر تقسیم سرزمینهای متصرفی به توافق رسیدند و آنگاه مسینا را به قصد شام ترك كردند.(حومد، ج۲، ص ۱۱۸) فیلیپ و سپاهیانش به عكا رفتند و ریچارد، به توصیه صلیبیان مشرق زمین، نخست جزیره قبرس را تصرف كرد و سپس به عكا رفت.(عماد الدین كاتب، ص۴۷۴؛ عماد الدین كاتب، ص۴۷۷ـ ۴۷۸؛
ابنشداد، النوادر السلطانیه، ص۱۵۸؛
ابنواصل، ج۲، ص۳۴۹ـ۳۵۰) با ورود ریچارد به عكا محاصره مسلمانان داخل قلعه عكا شدیدتر شد تا اینكه سرانجام سیفالدین هَكّاری، معروف به مَشطوب، فرمانده دژ عكا، در مقابل شرایطی پیشنهاد تسلیم شدن را پذیرفت و قلعه دژ عكا را، پساز حدود دو سال مقاومت، به صلیبیان تسلیم كرد.(عمادالدینكاتب، ص۵۰۵؛ عمادالدینكاتب، ص۵۱۲ ـ ۵۱۴؛
ابنشداد، النوادر السلطانیه، ص ۱۶۸-۱۷۲؛
ابنابیالدَّم، ص۲۷۳؛
ابنكثیر، ج۱۲، ص۳۴۲ـ ۳۴۵)
صلیبیان پس از تصرف عكا به عهد خود وفا نكردند و چندی بعد با وجود امان نامهای كه داده بودند، هزاران تن از مسلمانان شهر را كشتند. ابنعبری علت این كشتار را اختلاف میان مسلمانان و صلیبیان بر سر نحوه مبادله اسرا و اموال دانسته است.(ابنعبری، تاریخالزمان، نقله الیالعربیهاسحاقأرمله، ص ۲۱۹ ـ۲۲۰؛
ابنعبری، تاریخمختصرالدول، چاپ انطوان صالحانی یسوعی، ص۳۸۶ـ ۳۸۷) اما مورخان مسلمان بر آناند كه نیرنگ صلیبیان، موجب بروز اختلاف شد.(عمادالدین كاتب، ص ۵۸۲؛
ابنشداد، النوادر السلطانیه، ص۱۷۴؛
ابنواصل، ج۲، ص۳۶۳ـ۳۶۴؛
ابنكثیر، ج۱۲، ص ۳۴۴ـ ۳۴۵)
صلیبیان از طریق جاده ساحلی و با كشتیهای جنگی به شهر یافا و سپس به قیصریه رفتند. مسلمانان در طول این مسیر آنان را تعقیب كردند و بسیاری از آنان را به قتل رساندند.(عماد الدین كاتب، ص۵۳۱ ـ ۵۳۸؛
ابنشداد، النوادرالسلطانیه، ص۱۷۵ـ ۱۷۸) پس از فتح قیصریه ، صلیبیان به ارسوف رفتند و در شعبان۵۸۷/ سپتامبر ۱۱۹۱ این شهر را نیز فتح كردند. شكستهای متوالی، صلاحالدین را به اجرای ترفند تخریب شهرها واداشت تا صلیبیان به آنها چشم طمعی نداشتهباشند، چنانكهپساز نبرد ارسوفدستور داد عسقلانو رَمْلَهرا ویرانكنند و آنگاهبهقدسرفتو از استحكاماتآنبازدید كرد و بهاردوگاهشدر رملهبازگشت(عمادالدینكاتب، ص۵۴۳ ـ ۵۴۵؛ عمادالدینكاتب، ص۵۴۹ ـ۵۵۲؛
ابنشداد، النوادرالسلطانیه، ص۱۸۳ـ۱۹۰)
در ۸ شوال۵۸۷/ ۲۹ اكتبر ۱۱۹۱، ریچارد به قصد فتح قدساز یافا حركتكرد و پساز نبرد با پیشقراولان سپاه صلاحالدین در پازور، راهی رمله شد و در آنجا اردو زد.(عمادالدین كاتب، ص ۵۵۸ ـ۵۵۹؛
ابنواصل، ج۲، ص۳۷۳)، اما وقتی دریافت كه صلاحالدین استحكامات قدس را تقویت كرده و نیروهای كمكی نیز به قدس آمده است مطمئنشد كهنمیتواند این شهر را، مادامی كه صلاحالدین زنده است، فتح كند و به یافا بازگشت.(ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج ۱۲، ص۷۴؛
ابنعبری، تاریخالزمان، نقله الیالعربیهاسحاقأرمله، ص۲۲۳) ازاینرو ریچارد، و نیز كونراد حاكم صور، جداگانه فرستادگانی نزد صلاحالدین گسیل داشتند و تقاضای صلح كردند، اما صلاح الدین نپذیرفت(عمادالدین كاتب، ص۵۶۰؛
ابنشداد، النوادرالسلطانیه، ص۱۹۹؛ ابنشداد، النوادرالسلطانیه، ص۲۰۱ـ ۲۰۴) اندكی بعد، كونراد در ۱۳ ربیعالا´خر ۵۸۸/ ۲۸ آوریل۱۱۹۲، به تحریك ریچارد شیردل، به دست دو تناز باطنیان اسماعیلی كشته شد.(عمادالدینكاتب، ص۵۸۹ ـ۵۹۰؛
حموی، ص۳۲۹ـ ۳۳۰؛
ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۲، ص۷۸ـ۷۹؛
ابنعبری، تاریخالزمان، نقله الیالعربیهاسحاقأرمله، ص۲۲۳) و در همان زمان اوضاع سیاسی انگلستان رو به وخامت نهاد.(حومد، ج۲، ص۱۵۴) و سرانجام، در ۲۱ شعبان ۵۸۸/ اول سپتامبر ۱۱۹۲ میان صلیبیان و مسلمانان قرارداد صلحی برای سه سال و سه ماه منعقد گردید و بدین ترتیب سومین جنگ صلیبی به پایان رسید.(عماد الدین كاتب، ص۵۹۸ ـ۶۰۹؛
ابنشداد، النوادرالسلطانیه، ص۲۳۲ـ ۲۳۵؛
ابنعبری، تاریخالزمان، نقله الیالعربیهاسحاقأرمله، ص۲۲۴)
پساز امضای پیمان صلح، سران صلیبی به زیارت قدس رفتند و به اروپا بازگشتند و فقط كنت هنری(خواهرزادهریچارد و جانشینكونراد) بهعنوانپادشاهبیتالمقدّسماند. صلاحالدیننیز ماهرمضانرا در قدسگذراند، آنگاهبهدمشقرفتو پساز چهار ماهاقامتدر آنجا، بیمار شد و در ۲۷ صفر ۵۸۹/ ۳ مارس۱۱۹۳ درگذشت(عمادالدین كاتب، ص۶۱۰ـ ۶۱۹؛
ابنشداد، النوادر السلطانیه، ص۲۳۹ـ ۲۴۰، ۲۴۳ـ ۲۴۶)
در ۵۹۳/۱۱۹۷ هنری درگذشت و فرمانروایی عكا به پادشاه قبرس واگذار شد.(سعید عبدالفتاحعاشور، قبرس و الحروبالصلیبیه، ص۳۶) مسلمانان، با استفاده از بحرانهای داخلی صلیبیان و نیز با توجه به اتمام مدت صلح، یافا را تصرف كردند. صلیبیان نیز یك ماه بعد، به تلافی، بیروت را، بدون جنگ در اختیار گرفتند.(ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۲، ص۱۲۶ـ۱۲۷؛
ابنواصل، ج۳، ص۷۱، ۷۴؛
احمدبنعلیمقریزی، السلوک لمعرفه دول الملوک، ج۱، ص۲۵۱) آنگاهدر نیمهمحرّم۵۹۴/ اواخر نوامبر ۱۱۹۷ از صور راهی قلعه تبنین شدند و آنجا را محاصره كردند ولی مقاومت مدافعان و رسیدن نیروهای كمكی مصری و نیز وصول خبر درگذشت هنری ششم، امپراتور آلمان كه به بازگشت آلمانها انجامید، مانع تصرف قلعه شد.(سبط ابنجوزی، مرآه الزمان فی تاریخ الاعیان، ج۸، قسم۲، ص ۴۵۵ـ۴۵۶؛
ابنواصل، ج ۳، ص۷۵ـ۷۶) در شعبان۵۹۴/ ژوئیه ۱۱۹۸ پادشاه عكا با ملك عادل ایوبی، بر اساس شرایط صلح صلاحالدین با ریچارد شیردل، قرارداد صلحی برای پنج سال و هشت ماه منعقد كرد.(عبدالرحمانبناسماعیلابوشامه، کتابالروضتینفیاخبار الدولتین، ج۲، ص۱۱۷؛
حومد، ج۲، ص۱۹۱؛
ابنواصل، ج۳، ص۷۸)
پاپ اینوكنتیوس سوم به قصد پسگرفتن قدس و تقویت سلطه و نفوذ خود، تصمی گرفت چهارمین حمله صلیبی را به راه اندازد. بدین منظور كشیش فولك دونویی را مأمور تبلیغِ چنین حملهای كرد و او توانست موافقت تعدادی از امیران اروپا را جلب كند.(دورانت، ج۴، ص۶۰۲؛
حومد، ج۲، ص۱۹۴) این امرا تصمیم گرفتند كه در ونیز گرد همآیند و از آنجا راهی مشرق زمین شوند؛
ازاینرو، با حاكم ونیز، دوك انریكو داندلو توافق كردند كه وی در ازای دریافت۰۰۰ ، ۸۵ سكه نقره و نیز نیمی از سرزمینهای فتح شده، پنجاهكشتیدر اختیارشانبگذارد. پساز امضایاینتوافقنامهدر رمضان ۵۹۷/ ژوئن۱۲۰۱، از تمامصلیبیانخواستهشد در ونیز گرد آیند تا از آنجا راهیمصر و سپسشامگردند. ونیزیها كهبا دولت و بازرگانان مصر قراردادهای تجاری داشتند، از شركت در این حمله خودداری كردند.(ولف، ص۳۴۱ـ۳۴۲؛ ولف، ص۳۴۵؛
مایر، ص۲۲۲) صلیبیان نتوانستند مبلغ مورد توافق را به ونیز بپردازند، ازاینرو به پیشنهاد حاكمونیز، شهر زارا در ولایت دالماسی را كه مجارها در ۵۸۲/ ۱۱۸۶ از چنگ ونیزیها خارج كرده بودند، به رغم مخالفت شدید پاپ، در ربیعالاول ۵۹۹/ نوامبر ۱۲۰۲، برای حاكم تصرف كردند. پاپ تصمیم گرفت تمام شركت كنندگان در این حمله را تكفیر كند اما وقتی پیبرد صلیبیان اروپای غربی تحت فشار ونیزیها دست به این كار زدهاند به تكفیر ونیزیها بسنده كرد.(ولف، ص۳۴۵ـ۳۴۹؛
مایر، ص ۲۲۳ ـ ۲۲۴) صلیبیان تا رسیدن بهار چند ماه در این شهر ماندند.(ولف، ص۳۴۹) این اقامت با تحولات تعیین كنندهای همراه بود و مسیر حمله صلیبی را تغییر داد. قضیه آنبود كه در ۵۹۱ / ۱۱۹۵اسحاق دوم با دسیسه برادرش.(آلكسیوس سوم) از امپراتوری روم شرقی خلع شد و پسر خردسالش، آلكسیوس، نیز زندانی گردید. در ۵۹۷/۱۲۰۱ آلكسیوس از زندان گریخت و نزد پادشاه آلمان، كه همسر خواهرش بود، رفت و از وی برای بازپسگیری تاج و تختش كمك خواست.(مایر، ص۲۲۴؛
ولف، ص۳۴۷)
در اواسط ۵۹۹/ اوایل ۱۲۰۳، فرستاده امپراتور آلمان نزد فرمانده صلیبیان مقیم شهر زارا رفت و پیشنهاد كرد چنانچه صلیبیان در بازپسگیری تاج و تخت لكسیوس كمك كنند، او علاوه بر تأمین تمام هزینههای این حمله و اعزام دههزار سپاهی برای مشاركت در حمله به شرق، كلیسای امپراتوری رومشرقی را نیز تابع كلیسای كاتولیك رم خواهد كرد. این پیشنهاد، صلیبیان را به دو دسته موافق و مخالف تقسیم كرد، اما سرانجام، با غلبه نظر اكثریت، قرار شد آنها نخست به قسطنطنیه بروند و پس از بازگرداندن آلكسیوس به اریكه قدرت، راهی شام شوند.(ولف، ص۳۴۶؛ ولف، ص۳۴۹ـ۳۵۰؛
مایر، ص۲۲۴ـ ۲۲۵)
با رسیدن صلیبیان به پشت دروازههای قسطنطنیه، در ذیقعده ۵۹۹/ ژوئیه ۱۲۰۳ ، آلكسیوس سوم گریخت و اسحاق دوم و آلكسیوس چهارم، مشتركاً، به پادشاهی رسیدند.(دورانت، ج۴، ص۶۰۴؛
حومد، ج۲، ص۱۹۹؛
ولف، ص۳۵۵) اشراف قسطنطنیه كه ابتدا آلكسیوس چهارم را یاری كرده بودند، پس از مطّلعشدن از وعدههای وی به صلیبیان، سر به مخالفت و شورش برداشتند و این مخالفت، با حمایت مقامات كلیسا كه به هیچ وجه حاضر به تمكین در برابر كلیسای كاتولیك رم نبودند، همراهشد. صلیبیان، وقتیپیبردند كه آلكسیوس قادر به انجام دادن تعهداتش نیست، تصمیم به خلع او گرفتند. به روایتی، شورشیان قسطنطنیه شاه جوان و پدرش را به قتل رساندند، اما به روایتی دیگر صلیبیان شاه و پدر نابینایش را زندانی كرده و سپس كشتند.(ابنعبری، تاریخمختصرالدول، ص۳۹۶ـ ۳۹۷؛
مایر، ص ۲۲۸؛
ولف، ص۳۵۶ـ۳۵۷) حمله اصلی به قسطنطنیه، در ۳ شعبان۶۰۰/ ۶ آوریل۱۲۰۴ صورت گرفت. صلیبیان، پس از نبردی سخت شهر را تصرف كردند و در ۱۶ مه/ ۱۴ ماه رمضان بودوئن، كنتِ فلاندر، را به عنوان نخستین امپراتور امپراتوری لاتینی قسطنطنیه برگزیدند.(ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۲، ص۱۹۰ـ۱۹۲؛
ولف، ص۳۴۹ـ۳۵۰؛
مایر، ص۲۲۹ـ ۲۳۰) بدین ترتیب، حمله چهارم صلیبی با تصرف قسطنطنیه و تشكیل امپراتوری لاتینی قسطنطنیه پایان یافت. اما حاكم مسیحی عكا و قبرس، كه از ماجرا بیخبر و در انتظار صلیبیان بود، اقدام به اجرای یك رزمایش دریایی در سواحل مصر و رود نیل كرد.(ابنواصل، ج۳، ص۱۶۱؛
سعید عبدالفتاحعاشور، قبرس و الحروبالصلیبیه، ص۳۸) و چون از سرنوشت حمله چهارم صلیبی آگاه و از آمدن صلیبیان به شرق ناامید شد، بیدرنگ در پی تمدید صلح با ملك عادل ایوبی برآمد.(محرّم۶۰۱/ سپتامبر ۱۲۰۴)
(ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۲، ص۱۹۴؛
ابنواصل، ج۳، ص۱۶۲؛
سعید عبدالفتاحعاشور، قبرس و الحروبالصلیبیه، ص۳۸) در ربیع الاول۶۰۷، به پیشنهاد ملك عادل قرارداد مذكور برای شش سال دیگر، تمدید شد.(سبط ابنجوزی، مرآه الزمان فی تاریخ الاعیان، ج۸، قسم۲، ص۵۴۵؛
ابنواصل، ج۳، ص۲۰۱؛
حومد، ج۲، ص۲۱۰)
حمله صلیبی كودكان (۶۰۹/ ۱۲۱۲) این حمله در اصل نظامی نبود و هیچ یك از كودكان شركتكننده در آننیز به قدس نرسیدند، اما چون این حمله همان اهداف جنگهای صلیبی را داشت، آن را جزو جنگهای صلیبی برشمردهاند.(حومد، ج۲، ص۲۱۱)
نخستین بار، یك كودك دوازده ساله فرانسوی به نام استفن مدعی شد كه خواب دیده است حضرت مسیح علیهالسلام از او خواسته دست به حمله بزند. استفن حدود سی هزار كودك را دور خود جمعكرد و در اواخر محرّم۶۰۹/ اواخر ژوئن۱۲۱۲ به سوی جنوب حركت كردند. او ادعا كرده بود كه دریا شكافته خواهد شد و چون این اتفاق رخ نداد بسیاری از اطرافش پراكنده شدند و فقط وفادارانش ماندند. سرنوشت این وفاداران چندان روشن نیست ولی گفته شده است كه چند تاجر ونیزی آنها را به شام یا تونس و مصر بردند و همه را به بردگی فروختند.(دورانت، ج۴، ص۶۰۶؛
مایر، ص۲۴۳ـ۲۴۴)
گروه دوم كودكان صلیبی، حدود بیست، و به روایتی سیهزار، آلمانی بودند كه به سرپرستی نوجوانی به نام نیكولاوس اهل كولونی عازم شرق شدند. بیشتر افراد این گروه نیز پس از تحمل سختیهای بسیار بازگشتند و از باقی ماندگان نیز برخی در جنووا اقامت گزیدند و از گروه دیگر، كه به قصد زیارت سرزمین موعود سوار كشتی شدند، خبری در دست نیست.(مایر، ص۲۴۴؛
دورانت، ج۴، ص۶۰۶)
پاپ اینوكنتیوس سوم در ۶۱۰/۱۲۱۳، به قصد جبران حمله پیشین، خواستار نبردی دیگر شد و اقدامات وسیعی برای تدارك این حمله در ممالك اروپایی انجام گرفت(دورانت، ج۴، ص۶۰۶) با درگذشت پاپ در مه ۱۲۱۶/ ربیعالاول ۶۱۳، جانشین وی، هونوریوس سوم ، آغاز حمله جدید را به ژان دو برین(پادشاه صلیبیان در عكا) اطلاع داد.(حومد، ج۲، ص۲۱۶) آندره دوم، شاهمجارستانو بسیاریاز امرا و تیولداراناروپا برایشركتدر اینحملهاعلامآمادگیكردند و سپاهپانزدههزار نفرهصلیبی، با فرماندهیآندرهدومو لئوپولد ششم (دوكاتریش)، در پاییز ۱۲۱۷/ ۶۱۴ بهعكا رسید و در آنجا پادشاهقبرس، بهآنها پیوست(ابنواصل، ج۳، ص۲۵۴؛
اولیور پادربورنی ، ص۲۹؛
حومد، ج۲، ص۲۱۶)
ملك عادل، كه در این هنگام در مصر به سر میبرد، عازم شام شد و در ناحیه بَیسان اردو زد، اما از ترس شكست از سپاه پانزده هزار نفره صلیبیان در بیسان نجنگید و تا جنوب دمشق عقبنشینی كرد.(ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۲، ص۳۲۱؛
حموی، ص۳۶۰؛
سبط ابنجوزی، مرآه الزمان فی تاریخ الاعیان، ج۸، قسم۲، ص۵۸۳؛
ابنواصل، ج۳، ص۲۵۴ـ ۲۵۵) با عقب نشینی او، صلیبیان به بیسان حمله بردند و از آنجا تا بانیاس را تصرف كردند. آنگاه بانیاس را محاصره كردند، كه چون بینتیجه ماند بهعكا بازگشتند. سپسراهیقلعهطور شدند، اما بهرغمهفدهروز محاصره، موفق به فتح آن نشدند.(ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۲، ص۳۲۱ـ۳۲۲؛
سبط ابنجوزی، مرآه الزمان فی تاریخ الاعیان، ج۸، قسم۲، ص۵۸۳ ـ ۵۸۵؛
ابنواصل، ج۳، ص۲۵۵ـ۲۵۶) در هماناوان، سپاهیان مجارستانی، برخلاف توصیههای پادشاه عكا و دیگر امیرانصلیبی، به دشت بقاع در لبنانیورشبردند ولیهمه آنها، به جز سهنفر، به دست مردان جبل كشته شدند.(سبط ابنجوزی، ج۸، قسم۲، ص۵۸۵؛
نویری، ج۲۹، ص۷۹ـ۸۱) این واقعه و نیز یك حمله ناموفق دیگر، سبب شد پادشاه مجارستانــ كه برای ادای نذرش(جنگیدن با مسلمانان) راهی جنگ صلیبی شده بود ــ ناگزیر در اواخر ۶۱۴/ اوایل ۱۲۱۸ به كشورش بازگردد.(حومد، ج۲، ص ۲۱۸ـ۲۱۹) در این میان، پادشاه عكا، به فكر افتاد از نیروهای صلیبی، كه پی در پی به دستور پاپ راهی شام میشدند، برای حمله به مصر مدد جوید. او همانند ریچارد كلید فتح قدس و تمام سرزمین شام را تسلط بر مصر میدانست؛
ازاینرو، پس از كسب موافقت فرماندهان دو سازمان دینیـ نظامی شهسواران مهماننواز(در منابع اسلامی: اِسبِتاریه) و شهسواران پرستشگاه (در منابع اسلامی: داویه) و تهیه تداركات لازم در ۸ صفر ۶۱۵/ ۷ مه ۱۲۱۸ راهی شهر دمیاط در مصر شد.(دواداری، ج۷، ص۱۹۵؛
جوزیف نسیم یوسف، العدوانالصلیبیعلیمصر: هزیمه لویس التاسع فیالمنصوره و فارسکور، ص۲۷؛
ابن واصل، ج۳، ص۲۵۸)
مصریان از دیرباز بركنار رود نیل برجی به نام برج سلسله ساخته بودند و از آن تا دیوارهای دمیاط زنجیرهای سنگینی وصل كرده بودند تا مانع ورود كشتیهای دشمن به رود نیل شود.(ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۲، ص۳۲۳؛
ابنواصل، ج۳، ص۲۵۸، ۲۶۰) صلیبیان كه به اهمیت تصرف برج سلسله برای تصرف دمیاطپی برده بودند، به آن حمله كردند و، پساز تحملتلفاتسنگین، سرانجامدر ۲۶ جمادیالاولی۶۱۵/ ۲۱ اوت۱۲۱۸ برج را تصرف كردند و راه مصر به روی آنان باز شد.(عبدالرحمانبناسماعیلابوشامه، تراجم رجالالقرنینالسادسو السابع، المعروفبالذیلعلیالروضتین، ص۱۰۹؛
ابن واصل، ج۳، ص۲۶۰ـ۲۶۱؛ ابن واصل، ج۴، ص۱۵؛
دواداری، ج۷، ص۱۹۶ـ۱۹۷) ملك عادل، پس از شنیدن خبر سقوط دمیاط،از شدت اندوه درگذشت و پسرش، ملك معظم، جانشین وی شد.(سبط ابنجوزی، مرآه الزمان فی تاریخ الاعیان، ج۸، قسم۲، ص۵۹۳؛ سبط ابنجوزی، مرآه الزمان فی تاریخ الاعیان، ج۸، قسم۲، ص۵۹۶ ـ۵۹۷؛
عبدالرحمانبناسماعیلابوشامه، تراجم رجالالقرنینالسادسو السابع، المعروفبالذیلعلیالروضتین، ص۱۰۹؛ عبدالرحمانبناسماعیلابوشامه، تراجم رجالالقرنینالسادسو السابع، المعروفبالذیلعلیالروضتین، ص۱۱۲)
در همان زمان ملك كامل، پسر دیگر ملك عادل و حاكم مصر، تلاشهای مؤثری برای جلوگیری از ورود صلیبیان به مصر كرد، اما وقتی از توطئه احمدبن مشطوب، یكی از پرنفوذترین امرای ایوبی، علیه خود آگاه شد، اردوگاهش در عادلیه (میانفارسكور و دمیاط) را مخفیانه ترك كرد و به شهر أشموم طنّاح گریخت. با ایناقدامِ الكامل، سپاهیانش متفرق شدند و صلیبیان توانستند اردوگاه مسلمانان را در ۲۰ ذیقعده۶۱۵ تصرف كنند.(ابنواصل، ج۴، ص ۱۵ـ۱۷؛
دواداری، ج۷، ص۱۹۸ـ۱۹۹؛
احمدبنعلیمقریزی، السلوک لمعرفه دول الملوک، ج۱، ص۳۱۳) دو روز پساز این حادثه، ملك معظم به یاری برادرش شتافت و مخالفان وی را زندانی و تبعید كرد و مجدداً سپاهی را برای مقابله با صلیبیان تدارك دید.(ابنواصل، ج۴، ص۱۷ـ۱۹؛
دواداری، ج۷، ص۱۹۹ـ۲۰۰) پیشتر الكامل، هفتاد پیك نزد حاكمان جهان اسلام، برای استمداد، فرستاده و به همه یادآوری كرده بود كه سقوط مصر به معنای به خطر افتادن سایر نواحی خواهد بود. از این رو، نیروی كمكی بسیاری به مصر آمد، همچنان كه نیروهای كمكی زیادی نیز به اردوگاه صلیبیان رسید.(ابنواصل، ج۴، ص۲۳ـ۲۴؛ ابنواصل، ج۴، ص۳۲ـ۳۳؛ ابنواصل، ج۴، ص۹۲ـ۹۵؛
احمدبنعلیمقریزی، السلوک لمعرفه دول الملوک، ج۱، ص۳۲۰ـ۳۲۱) الكامل از ترس سقوط دمیاطو دیگر شهرهای مصر به دست صلیبیان، به آنان پیشنهاد واگذاری قدس و بخش اعظم سرزمین فلسطین در مقابل عقبنشینی از مصر را كرد. هرچند ژاندو برین و یارانش این پیشنهاد را پذیرفتند ولی كاردینال پلاگیوس دو آلبانو (نماینده پاپ) و برخی از سران سپاه، كه خواهان امتیازات بیشتری چون واگذاری حِصن الكَرَك و سیصد هزار دینار وجه نقد نیز بودند، آن را رد كردند.(مطوی، ۱۹۸۲، ص ۱۰۷) با وجود مقاومت سرسختانه مردم دمیاط، سرانجام این شهر، بر اثر شیوع بیماری و قحطی و فشار شدید صلیبیان، در ۲۷ شعبان۶۱۶/ ۵ نوامبر ۱۲۱۹ سقوط كرد و سپاه صلیبی پس از ورود، دست به قتلعام و غارت و جنایت زد.(سبط ابنجوزی، ۱۳۷۱، ج۸، قسم۲، ص۶۰۳؛
ابنواصل، ج۴، ص۳۲ـ۳۳؛
دواداری، ج۷، ص۲۰۳ـ۲۰۴)
پس از تصرف دمیاط، میان ژان دو برین و كاردینال پلاگیوس، بر سر حاكمیت شهر، اختلاف شدیدی رخ داد كه به نفع دو برین پایان یافت؛
اما چندی بعد، وی به علت فوت پدر همسرش، پادشاه ارمنستان، مجبور به بازگشت بهعكا شد و فرماندهی صلیبیان در مصر به پلاگیوس رسید. پلاگیوس، پس از رسیدن دوك باواریا در رأس سپاهی بزرگ به دمیاط، تصمیم گرفت در تابستان۱۲۲۱/ ۶۱۸ به قاهره حمله كند و بدین منظور، ژان دو برین را نیز به یاری فراخواند.(حومد، ج۲، ص۲۲۹ـ۲۳۱) از آن سو، ملك كامل، پس از اشغال دمیاط، اردوگاهش را به شهر نوساز منصوره منتقل كرد تا مانع حركت صلیبیان به سوی قاهره شود.(بیبرس منصوری، ۱۴۱۳، ص۷؛
ابوالفداء، ج۳، ص۱۲۲) امیرانسرزمینهایاسلامی، از جملهملكمعظمو ملكاشرف(دو برادر ملككامل)، كهخطر سقوطقاهرهرا كاملاً دركمیكردند، در رأس سپاهیانشان با شتاب راهی مصر شدند.(ابنواصل، ج۴، ص۹۲ـ۹۵؛
ابنوردی، ج۲، ص۲۰۴) مصریان پس از تخریب سدهایی كه بر روی رود نیل ساخته بودند و قرار دادن صلیبیان در راهی باریك، آنها را محاصرهكردند. تا اینكه صلیبیان تقاضای صلحكردند. ژان دو برین به اردوگاه سپاه ایوبیان آمد و در ۷ یا ۸ رجب ۶۱۸ قرارداد صلح امضا و، بر اساس آن، مقرر شد در مقابل تعرض نكردن مسلمانان به جان صلیبیان، آنها دمیاط را به مسلمانان پس دهند و از مصر خارج شوند و برای هشت سال صلح برقرار شود. صلیبیان در ۱۹ رجب ۶۱۸ شهر دمیاط را به ایوبیان واگذار كردند و از طریق دریا به عكا بازگشتند.(حموی، ص ۳۶۷؛
سبط ابنجوزی، مرآه الزمان فی تاریخ الاعیان، ج۸، قسم۲، ص۶۲۰ـ۶۲۱) بدین ترتیب، پنجمین حمله صلیبی، برای گرفتن قدس نیز ناكام ماند.(محمد عروسی مطوی، الحروب الصلیبیه فی المشرق و المغرب، ص۱۰۷ـ ۱۰۸)
در ۶۱۸ـ۶۱۹/۱۲۲۲، ژان دو برین، به قصد تحریک پاپ و پادشاهان غرب اروپا برای تدارک جنگ جدیدی با مسلمانان و نیز یافتنهمسر مناسبی برای دخترش یولاند، که وارث تاج و تخت بیتالمقدّس بود، راهی اروپا شد. او و کاردینال پلاگیوس در ربیع الا´خر۶۱۹/ اواخر مه ۱۲۲۲ با پاپ ملاقات کردند و نظر مساعد وی را برای تدارک جنگ صلیبی جدید به دست آوردند.(حومد، ج۲، ص۲۳۸) همزمان، ژان دو برین، یولاند را به همسری فردریک دوم، امپراتور پر قدرت آلمان، درآورد.(طیبی، ص۶۷؛ حومد، ج۲، ص ۲۳۸ـ۲۳۹) فردریک که در جزیره سیسیل پرورش یافته بود.(در آن روزگار، بیشتر جمعیت سیسیل را مسلمانان تشکیل میدادند)، فرمانروایی دانشدوست و به مسلمانان علاقهمند بود.(احمدبنعلیمقریزی، السلوک لمعرفه دول الملوک، ج۱، ص۳۵۴؛ مایر، ص۲۷۰) و همواره از اجابت درخواست پاپ برای حمله به شرق احتراز داشت. ازاینرو، پس از ازدواج با یولاند، از نمایندگان پاپ که در ژوئیه ۱۲۲۵/ جمادیالا´خره ۶۲۲ به دیدارش رفته بودند، خواست تا حمله به مشرق زمین را دو سال به تعویق بیندازند. پاپ این درخواست را پذیرفت.(حومد، ج۲، ص۲۴۰؛ مایر، ص۲۶۵ـ۲۶۷)
دو سال بعد، پاپ جدید، گرگوریوس نهم، از فردریک خواست که به وعدهاشعمل کند. امپراتور آلمان، که به پادشاه بیتالمقدّس ملقب شده بود، پس از تعلل بسیار، راهی شرق شد(مایر، ص۲۶۷؛ حومد، ج۲، ص۲۴۳)، اما در میانه راه بیمار شد و از اینرو، فرماندهی سپاهش را بر عهده بطرک بیتالمقدّس گذاشت و پاپ را نیز از ماجرا مطّلع ساخت. پاپ اقدام امپراتور را نوعی خودداری از رفتن به مشرق دانست و وی را در ۶۲۴/ نوامبر ۱۲۲۷ تکفیر کرد و از شرکت در جنگهای صلیبی محروم ساخت. با این حال، در رجب۶۲۵/ ژوئن۱۲۲۸، فردریک بدون توجه به فرمان تحریم، با پانصد تن از سواران خود راهی مشرق شد.(مایر، ص ۲۶۷ـ ۲۶۸) وی برای اثبات حق حاکمیتش بر جزیره قبرس، حدود یک ماه در آنجا اقامت گزید و سپس در شوال۶۲۵/ سپتامبر ۱۲۲۸ به سمت عکا حرکت کرد.(ابنواصل، ج۴، ص ۲۳۳ـ۲۳۴؛ مایر، ص۲۶۹) فردریک، به رغم علاقهاش به مسلمانان و طرد شدن از طرف پاپ و کمبود نیروی نظامی، بر آن شد تا به حملهاش جنبه سیاسی بدهد.(ابن واصل، ج۴، ص۲۳۴؛ ابوالفداء، ج۳، ص۱۴۱؛ مایر، ص۲۶۴) شرایط زمانی نیز به او یاری رساند؛ چه، پس از اخراج صلیبیان از مصر، از اواخر ۶۲۰/ اواخر ۱۲۲۳ به تدریج میان فرزندان ملک عادل اختلافات شدیدی رخ نمود؛ ملک کامل از فردریک و ملک معظم از جلالالدین خوارزمشاه منکبرنی، یاری خواست.(سبط ابنجوزی، مرآه الزمان فی تاریخ الاعیان، ج۸، قسم۲، ص ۶۲۵؛ سبط ابنجوزی، مرآه الزمان فی تاریخ الاعیان، ج۸، قسم۲، ص۶۳۲؛ ابوالفداء، ج۳، ص۱۴۱؛ ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۲، ص ۴۶۳ ـ ۴۶۴؛ احمدبنعلیمقریزی، السلوک لمعرفه دول الملوک، ج۱، ص۳۳۷ـ ۳۴۵)
فردریک پس از ورود به عکا، با اعزام پیکی نزد ملک کامل به او یادآوری کرد که در پاسخ به درخواست استمداد او آمده و اینک او باید به وعدههایش مبنی بر تسلیم بیتالمقدّسعمل کند.(ابن واصل، ج۴، ص۲۳۴ـ۲۳۵؛ ابن واصل، ج۴، ص۲۴۱؛ ذهبی، ج۵، ص۱۰۲) پس از مذاکرات طولانی بالاخره در ۲۱ ربیعالاول ۶۲۶/ ۱۸ فوریه ۱۲۲۹ قرارداد صلحی به مدت ده سال و پنج ماه میان فردریک دوم و ملک کامل منعقد گردید و به موجب آن شهر قدس و بیتلحم، به شرط آنکه معالم عیسوی آن نوسازی نشود، به صلیبیان واگذار گردید. این معاهده خشم مسلمانان را برانگیخت. گفتهاند که ملک ناصر داود، حاکم دمشق، از شیخ شمسالدین سبط ابن جوزی خواست تا در جامع دمشق، با برانگیختن احساسات مردم، به تقبیح این معاهده بپردازد.(ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج۱۲، ص۴۸۲ـ۴۸۳؛ سبط ابنجوزی، مرآه الزمان فی تاریخ الاعیان، ج۸، قسم۲، ص۶۵۳ـ۶۵۴) دیگر گروه ناراضیان، صلیبیان بودند که دستاورد بزرگی را که فردریک بدون جنگ به دست آورده بود، به درستی درنیافتند و حتی پاپ علیه املاک فردریک در ایتالیا اقداماتی کرد که وی را ناگزیر نمود در ۶۲۶/ ۱۲۲۹ به اروپا بازگردد. بدینترتیب، ششمین جنگ صلیبی به پایان رسید.(حومد، ج۲، ص۲۵۰)
اوضاع جهان اسلام پس از ششمین جنگ صلیبی. صلح فردریک با ملک کامل شامل انطاکیه و طرابلس و نیز دو سازمان صلیبی (داویه) و (اسبتاریه) نشده بود؛ ازاین رو، نیروهای این دو سازماندر اواخر پاییز ۱۲۲۹/ ۶۲۶ به قلعه بعرینــ که در قلمرو ملک مظفر محمود (فرمانروای حماه) بود ــ حمله کردند و غنایم بسیاری را به چنگ آوردند و پس از گرفتن غرامت از ملک مظفر بازگشتند. در رمضان۶۲۷ نیروهای صلیبی این دو سازمان بار دیگر به حماه حمله بردند ولی این بار شکست سختی خوردند.(حومد، ج۲، ص۲۵۳؛ ابوالفداء، ج۳، ص۱۴۶ـ ۱۴۷؛ احمدبنعلیمقریزی، السلوک لمعرفه دول الملوک، ج۱، ص ۳۶۱) در ۶۳۷/ ۱۲۳۹ صلیبیان یکی از شروط صلحنامه سال ۶۲۶ میان فردریک دوم و ملک کامل، مبنی بر نوسازی نکردن قدس، را نقض کردند؛ ازاینرو، ملک ناصر داود به همراه برادرش، ملک صالح ایوب، و سپاهیانشانراهیقدسشدند و پساز ۱۷ یا ۲۱ روز محاصره، آنجا را فتحکردند.(ابوالفداء، ج۳، ص۱۶۵؛ نویری، ج۲۹، ص۲۵۳ـ۲۵۴؛ احمدبنعلیمقریزی، السلوک لمعرفه دول الملوک، ج۱، ص۳۹۹) در همان سال و در آستانه پایان مهلت صلح ده ساله، پاپ گرگوریوس نهم بار دیگر همه شاهان و فرمانروایان اروپا را دعوت به تدارک یک حمله جدید صلیبی کرد که تنها برخی از امیران و تیولداراناز آناستقبالکردند.(سعید عبدالفتاحعاشور، قبرس و الحروبالصلیبیه،ص۴۳) در پاسخبهدعوتپاپ، گروههاییاز امیرانو عامهمردم، لشکریبهفرماندهیتیبویچهارم (کنتشامپانی) و پادشاهناوار تشکیلدادند و بهسویمشرقحرکتکردند. اینلشکر در اوایل۶۳۷/ سپتامبر ۱۲۳۹ بهعکا رسید. تصمیمصلیبیانبر آنبود کهنخستمناطقجنوبشامرا تصرفکنند و آنگاهراهیدمشقشوند، اما پس از حرکت به طرف شام، تشتت و اختلافنظر شدیدی میانشان بروز کرد و ناگزیر بهعکا بازگشتند و سپس تیبو با ملک صالح، حاکممصر، صلح کرد و به فرانسه بازگشت.(حومد، ج۲، ص۲۶۳ـ۲۷۰) در همان زمان، اختلاف میان امیرانایوبی شام و مصر به جایی رسید که سه امیر ایوبی شهرهای کرک و اردن و دمشق و حمص جبهه متحدی علیه ملک صالح تشکیل دادند و آنگاه در مقابل واگذاری قدس و طبریه و عسقلان و بخشیاز مصر (پس از فتح آن) به صلیبیان، با آنان در ۶۴۱/ ۱۲۴۳ هم پیمان شدند. ملک صالح هم در مقابل جبهه ایوبیان شام، جمع عظیمی از خوارزمشاهیان را ــ که به روایتی بالغ بر دههزار نفر بودند ــ به کمک خواست و آنها را تشویق به حمله به سرزمین شام کرد.(ابوالفداء، ج۳، ص۱۷۲؛ ابنتغریبردی، ج۶، ص۳۲۳)
در ۶۴۲/ ۱۲۴۴ خوارزمشاهیان به دمشق حملهور شدند ولی در مقابل استحکامات شهر عقب نشینی کردند و به طبریه رفتند و آنجا را از تصرف صلیبیان خارج ساختند. آنگاه راهی قدس شدند و پس از نبردی سهمگین شهر قدس را فتح کردند اما با وساطت ملک ناصر داود، حدود شش هزار نفر صلیبی مقیم شهر به سلامت از آن خارج شدند.(ابوالفداء، ج۳، ص۱۷۲ـ ۱۷۳؛ حومد، ج۲، ص۲۷۳ـ۲۷۴)
در همان سال صلیبیان بزرگترین سپاه پس از نبرد حطین را تدارک دیدند و، به قصد پیوستن به امیران ایوبی همپیمان خود در شام، راهیغزه شدند. از آن سو، سپاهیان مصر نیز به فرماندهی رکنالدین بیبرس اول، متشکل از پنجهزار سوار مجرب، به همراه جمع عظیمی از خوارزمشاهیان راهی نبرد شدند. در این جنگ شامیان شکست سختی خوردند و چون این جنگ بزرگترین شکست صلیبیان پس از حطین بود، به آن «نبرد حطین دوم« اطلاق شد.(ابوالفداء، ج۳، ص۱۷۲؛ نویری، ج۲۹، ص۳۰۵ـ۳۰۷؛ ابندقماق، ص ۱۵۱ ـ ۱۵۲) در ۶۴۵، در پی فتح شهرهای عسقلان و طبریه (که دوباره به دست صلیبیان افتاده بود) و جبل طور توسط مصریان، ششمین جنگصلیبی نیز با ناکامی صلیبیان به پایان رسید.(ابوالفداء، ج۳، ص۱۷۶؛ علیمیحنبلی، ج۲، ص۸؛ حومد، ج۲، ص۲۷۷ـ ۲۷۸)
مورخان دلایل گوناگونی برای این حمله ذکر کردهاند، از جمله اهمیت تصرف مجدد بیتالمقدّس برای صلیبیان، سامان دادن به اوضاع امارتهای صلیبی در شرق، تصرف مصر و تبدیل آن به یک امارت فرانسوی صلیبی برای حمله به بیتالمقدّس، توسعه قلمرو صلیبیان و پیگیری منافعمادّی و تجاری زیر پوشش نجات بیتالمقدّس (جوزیف نسیم یوسف، العدوانالصلیبیعلیمصر: هزیمه لویس التاسع فیالمنصوره و فارسکور، ص۲۸ـ۳۶، ۴۷ـ۵۲) در پی بازپسگیری بیتالمقدّس توسط مسلمانان در ۶۴۵ و وخامتاوضاعامارتهایصلیبیدر شرق، رابرت (بطرکبیتالمقدّس) در اواسط۶۴۲/ اواخر ۱۲۴۴ هیئتی نزد پاپ و شاهان و امیران اروپا، به ویژه پادشاه فرانسه، فرستاد تا اوضاع وخیم امارتهای صلیبی را شرح دهند و ضمن درخواست کمک، تقاضای یک حمله جدید صلیبی کنند.(گروسه، ج۳، ص۴۲۶؛ جوزیف نسیم یوسف، العدوانالصلیبیعلیمصر: هزیمه لویس التاسع فیالمنصوره و فارسکور، ص۵۴) همزمان با عزیمت این هیئت، لوئی نهم (معروف بهسنلوئی، پادشاه فرانسه) نذر کرد چنانچه از بیماری سختش شفا یابد، اقدام به حملهصلیبی جدیدی نماید و چون شفا یافت شروع به تهیه مقدمات آن حمله کرد که در تاریخ به عنوان هفتمین جنگصلیبی معروف گردید.(ژان دو ژوئانویل، ص ۵۰؛ جوزیف نسیم یوسف، العدوانالصلیبیعلیمصر: هزیمه لویس التاسع فیالمنصوره و فارسکور، ص۵۲ ـ۵۳)
پاپ اینوکنتیوس چهارم، پس از شنیدن گزارش فرستادگان بطرک بیتالمقدّس و، مطّلع شدن از عزم پادشاه فرانسه به راهاندازی هفتمین حمله صلیبی، از فرمانروایان و مردم غرب اروپا خواست در این حمله شرکت کنند و آنگاه به درخواست لوئینهم، یکی از اسقفان را به نمایندگی خود گسیل داشت.(گروسه، ج۳، ص۴۲۶، جوزیف نسیم یوسف، العدوانالصلیبیعلیمصر: هزیمه لویس التاسع فیالمنصوره و فارسکور، ص۵۴ ـ ۵۸) بر اثر تبلیغات وسیع لوئینهم و نمایندگان پاپ و کلیسای بیتالمقدّس، جمععظیمیاز امیران (از جملهسهبرادر پادشاه فرانسه)، ملکه فرانسه، ژان دو ژوئانویل (جوانفیل در منابع عربی) مورخ این جنگ و نیز جمعی از مردان کلیسا و مردمعادی در این حمله به فرماندهی لوئی شرکت کردند.(ژان دو ژوئانویل، ص۵۰ ـ۵۱؛
گروسه، ج۳، ص۴۲۹؛
جوزیف نسیم یوسف، العدوانالصلیبیعلیمصر: هزیمه لویس التاسع فیالمنصوره و فارسکور، ص۵۸ ـ ۶۰)
لوئی در صفر ۶۴۶/ ژوئن ۱۲۴۸ راهی شد، ابتدا به قبرس رفت و هشت ماه در آنجا اقامت گزید. در این مدت به تبادل سفیر با جغتای خان مغول پرداخت و اختلافات موجود میان مردمان جنووا، پیزا و ونیز را مرتفعساخت.(ژاندو ژوئانویل، ص۵۵ ـ ۶۳؛
جوزیف نسیم یوسف، العدوانالصلیبیعلیمصر: هزیمه لویس التاسع فیالمنصوره و فارسکور، ص۶۴ـ۷۷، ۸۱) پس از سپری شدن زمستان و تجمع سایر نیروهای صلیبی در قبرس، سپاه لوئی (بالغ بر ۲۵ تا ۵۰ هزار نفر و به روایتی مبالغهآمیز ۱۳۰ هزار نفر) در صفر ۶۴۷/ ۱۲۴۹ از قبرس راهی دمیاط شد.(ابنعبری، تاریخمختصرالدول، چاپ انطوان صالحانی یسوعی، ص ۴۵۲؛
ابوالفداء، ج۳، ص۱۷۸؛
گروسه، ج۳، ص۴۳۸) فردریک دوم، که ناگزیر با حمله لوئی نهم موافقت کرده بود، پنهانی فرستادهای را نزد ملکصالحگسیلداشتو او را از اینحملهو مسیر سپاهآگاهساخت.(دواداری، ج۷، ص۳۶۶ـ۳۶۷؛
احمدبنعلیمقریزی، کتابالمواعظو الاعتبار بذکر الخطط و الا´ثار، ج۱، ص۲۱۹)
ملک صالح به محض شنیدن خبر حرکت صلیبیان بهسویمصر، با حاکم حلب کهحمص را در اختیار داشت صلح کرد و به رغم بیماری شدیدش، به سرعت خود را به مصر رساند.(ابنعبری، تاریخمختصرالدول، چاپ انطوان صالحانی یسوعی، ص ۴۵۲؛
ابنتغریبردی، ج۶، ص۳۲۹) او دمیاط را کاملاً مستحکم و پر از آذوقه کرد و مأموریت دفاع از آن را بر عهده بنی کنانه گذاشت و لشکر عظیمی، به ساحل غربی دمیاط فرستاد تا مانع پیاده شدن نیروهای صلیبی در ساحل مصر شود.(ابوالفداء، ج۳، ص۱۷۸ـ۱۷۹؛
ابنخلدون، ج۵، ص۴۱۵ـ ۴۱۶؛
احمدبنعلیمقریزی، السلوک لمعرفه دول الملوک، ج۱، ص۴۳۷ـ ۴۳۸)
در اواخر صفر۶۴۷، لوئی و سپاهیانش به بخشغربی شهر قدیمی دمیاط رسیدند.(عبدالرحمانبناسماعیلابوشامه، تراجم رجالالقرنینالسادسو السابع، المعروفبالذیلعلیالروضتین، ص۱۸۳؛
ابوالفداء، ج۳، ص۱۷۹؛
ابنتغریبردی، ج۶، ص) پادشاه فرانسه در بدو ورود نامه تهدیدآمیزی برای ملک صالح فرستاد و از وی خواست تسلیم صلیبیانشود، اما با پاسخ تند وی روبهرو شد.(دواداری، ج۷، ص۳۶۶ـ ۳۶۸) بلافاصله پس از این نامه نگاری، صلیبیان در نبردی که در ۲۱ صفر ۶۴۷/ ژوئن۱۲۴۹ اتفاق افتاد، بر سپاه دمیاط چیره شدند و دو تن از سرداران آن را کشتند.(عبدالرحمانبناسماعیلابوشامه، تراجم رجالالقرنینالسادسو السابع، المعروفبالذیلعلیالروضتین، ص۱۸۳؛
دواداری، ج۷، ص ۳۶۹؛
احمدبنعلیمقریزی، السلوک لمعرفه دول الملوک، ج۱، ص۴۳۸) در پی این شکست، امیر فرمانده سپاه، دمیاط را بیدفاع رها کرد و راهی اردوی سلطان شد. مردم دمیاط که از عقب نشینی سپاهیان به وحشت افتاده بودند، سراسیمه شهر را به سوی قاهره ترک کردند و بنیکنانه نیز که مسئولیت دفاع از شهر را به عهده داشتند، عقبنشینی کردند و شهر آماده و پرآذوقه دمیاط در ۲۳ صفر ۶۴۷/ ۶ ژوئن ۱۲۴۹ به آسانی به دست صلیبیان افتاد.(سبط ابنجوزی، مرآه الزمان فی تاریخ الاعیان، ج۸، قسم۲، ص۷۷۳؛
دواداری، ج۷، ص ۳۶۹؛
ابنعبری، تاریخمختصرالدول، چاپ انطوان صالحانی یسوعی، ص۴۵۲) عقب نشینی سپاهیان و سقوط دمیاط، ملک صالح را چنان متأثر و خشمگین ساخت که دستور داد پنجاه تا شصت تن از سران فراری بنیکنانه را دار بزنند.(سبط ابنجوزی، مرآه الزمان فی تاریخ الاعیان، ج۸، قسم۲، ص۷۷۳؛
ابنعبری، تاریخمختصرالدول، چاپ انطوان صالحانی یسوعی، ص ۴۵۳؛
احمدبنعلیمقریزی، السلوک لمعرفه دول الملوک، ج۱، ص۴۳۹) و بیدرنگ، اردوگاهش را به شهر منصوره در جنوب دمیاط منتقل کرد و به تقویت استحکامات آن پرداخت.(احمدبنعلیمقریزی، السلوک لمعرفه دول الملوک، ج۱، ص۴۳۹) چند ماه بعد، در شعبان۶۴۷/ نوامبر ۱۲۴۹، ملک صالح درگذشت و همسرش، مرگ او را پنهان کرد و تا آمدن تورانشاه فرزند ملک صالح از قلعه حصن کیفا، اداره امور را در دست گرفت.(سبط ابنجوزی، مرآه الزمان فی تاریخ الاعیان، ج۸، قسم۲، ص۷۷۴؛
ابنتغریبردی، ج۶، ص۳۶۴؛
ابنایاس، ج۱، قسم۱، ص۲۷۸ـ۲۷۹) در چنین شرایطی صلیبیان بدون کوچکترین مانعی پیشروی کردند و در ۲۴ شعبان۶۴۷/ ۲ دسامبر ۱۲۴۹ به روستای فارسکور رسیدند. وقتی امیر فخر الدین، فرمانده سپاهایوبیاندر منصوره، از حرکتصلیبیانآگاهشد، از مردمقاهرهکمکخواستو مردمرا بهدفاعدعوتکرد.(دواداری، ج۷، ص۳۷۵؛
احمدبنعلیمقریزی، السلوک لمعرفه دول الملوک، ج۱، ص۴۴۶) پساز دو ماه توقف در مقابل شهر منصوره، گروهی از صلیبیان از نقطه کمعمقی از دریاچه اشموم گذشتند و در ذیقعده۶۴۷/ فوریه۱۲۵۰ در حملهای غافلگیرانه به اردوگاه ایوبیان، جمعی از جمله امیرفخرالدینرا به قتل رساندند. بقیه افراد اردوگاه نیز متواری شدند.(ژان دو ژوئانویل، ص۹۰ـ۹۲؛
سبط ابنجوزی، مرآه الزمان فی تاریخ الاعیان، ج۸، قسم۲، ص۷۷۴ـ۷۷۷؛
احمدبنعلیمقریزی، السلوک لمعرفه دول الملوک، ج۱، ص۴۴۷) اینپیروزی، انگیزهرابرت، فرماندهگروه، را برایتصرفشهر منصورهتشدید کرد و او با وجود مخالفت سردارانش و تأکید آنان بر لزوم صبر کردن تا پیوستن بقیه سپاه صلیبی به آنان، در همان روز به منصوره حملهور شد ولی در تله فرمانده جدید ایوبیان، بیبرساوّل، افتاد. وقتی افراد رابرت کاملاً وارد منصوره شدند، به دستور بیبرس دروازههای شهر را بستند و بیشتر آنان، از جمله رابرت، را کشتند. پیروزی بامدادی، شکست شبانگاهی را در پی داشت.(ژان دو ژوئانویل، ص۹۲ـ ۹۸؛
دواداری، ج۷، ص۳۷۶ـ ۳۷۷)
از سوی دیگر، در همان زمان که لشکریان رابرت در منصوره میجنگیدند، لوئی نهم به همراه بخشاعظم سپاهش از دریاچه اشمومعبور کرد و با سپاهیان ایوبی چند مصاف داد و دو طرف تلفات سنگینی دادند، دو سپاه در ۶ ذیقعده ۶۴۷/ ۱۱ فوریه۱۲۵۰ نیز نبرد سختیکردند، ولی منجر به نتیجه قطعینشد.(ژان دو ژوئانویل، ص۱۰۲ـ۱۰۹) چندی بعد، ملک معظم غیاثالدین تورانشاه، پساز ورود به منصوره و در دست گرفتن حکومت، اقدام به نبرد دریایی با صلیبیان کرد و دهها کشتی صلیبی را، که بسیاری از آنها حامل مواد غذایی بود، تصاحب نمود.(دواداری، ج۷، ص۳۷۷ـ ۳۷۸؛
احمدبنعلیمقریزی، کتابالمواعظو الاعتبار بذکر الخطط و الا´ثار، ج۱، ص۲۲۱ـ۲۲۲) قطع کمکهای غذایی، شیوع بیماریها، گرانی، خستگی مفرط صلیبیان و حملات پراکنده مسلمانان به آنان باعثشد تا لوئی نهم به اندیشه بازگشت به دمیاط و نجات باقیمانده سپاه بیفتد. ازاینرو، در اواخر ۶۴۷/ آوریل۱۲۵۰ به تورانشاه پیشنهاد کرد که دمیاط با بیتالمقدّس معاوضه شود. این پیشنهاد را پیشتر ملک صالح مطرح کرده بود، اما صلیبیان آن را نپذیرفته بودند. از اینرو مسلمانان نیز که از شرایط بحرانی صلیبیان مطّلع بودند، از قبول آن خودداری کردند.(ژان دو ژوئانویل، ص۱۱۳ـ۱۱۷؛
دواداری، ج۷، ص۳۷۸)
لوئی نهم ناگزیر به دمیاط بازگشت و چون سپاهیان صلیبی پس از عبور از پلی که ایجاد کرده بودند، آن را ویران نکردند، سپاه ایوبی از آن پل بهره برد و به تعقیب صلیبیان پرداخت.(ژان دو ژوئانویل، ص ۱۱۸ـ۱۱۹؛
ابنتغری بردی، ج۶، ص۳۶۴) در ادامه این تعقیب و گریز، دو سپاهدر اوایلمحرّم۶۴۸ در حوالیدمیاطبههمرسیدند و نبرد خونینیرویداد کهمنجر به کشته و اسیر شدن هزاران صلیبی گردید. (ابنفُوَطی، ص۲۴۶؛
بیبرس منصوری، زبده الفکره فی تاریخ الهجره، ص ۸؛
ابنتغری بردی، ج۶، ص۳۶۵ـ ۳۶۶) سرانجام لوئی حاکم صور را برای مذاکره و تسلیم نزد ایوبیان فرستاد، اما بنا به نقلی سپاهیان صلیبی با خیانت یک سرباز، سلاح خود را زمین گذاشتند و ناگزیر مذاکرات منتفی شد و لوئینهم و تمام لشکریانش در ۲ محرّم۶۴۸/ ۶ آوریل ۱۲۵۰ تسلیم شدند. لوئی و دو برادرش، شارل (کنتآنژو) و آلفونس (کنت پواتیه)، به شهر منصوره منتقل و زندانی شدند. (ژان دو ژوئانویل، ص۱۲۰ـ۱۲۹؛
ابنتغریبردی، ج۶، ص۳۶۵ـ ۳۶۷) چند روز پس از اسارت لوئی نهم، مذاکرات صلح با وی انجام گرفت و در پایان مقرر شد صلحی برای ده سال منعقد گردد که بر اساس آن، در مقابل آزادی پادشاه فرانسه و همراهانش، شهر دمیاط به مسلمانان تحویل دادهشود، تمام اسیران مسلمان آزاد شوند و پانصد هزار دینار فدیه لوئینه مپرداختگردد. (ژاندو ژوئانویل، ص۱۳۰ـ۱۴۰؛
احمدبنعلیمقریزی، السلوک لمعرفه دول الملوک، ج۱، ص۴۶۰؛
ابنایاس، ج۱، قسم۱، ص۲۸۲) در همانزمان و پیش از انعقاد قرار داد، تورانشاه به دست ممالیک بحری به طرز فجیعی به قتل رسید. (ابنعبری، تاریخمختصرالدول، چاپ انطوان صالحانی یسوعی، ۴۵۴ـ ۴۵۵؛
احمدبنعلیمقریزی، السلوک لمعرفه دول الملوک، ج۱، ص۴۵۷ـ ۴۵۸؛
ابنایاس، ج۱، قسم۱، ص ۲۸۳ـ۲۸۴) اما امرای شورشی که از ضرورت تسریع در انعقاد قرارداد صلح آگاه بودند، بلافاصله آن را عملی ساختند. (ابنتغریبردی، ج۶، ص۳۶۸ـ ۳۶۹؛
سیوطی، ج۲، ص۳۶) و بدینترتیب، حمله هفتم صلیبی نیز با شکست کامل صلیبیان پایان یافت. (یوسف، ۱۹۸۱ب، ص۲۴۱ـ ۲۵۷، ۲۶۱)
لوئینهم و همراهانش در ۹ صفر ۶۴۸/ ۱۳ مه۱۲۵۰ وارد عکا شدند. (ابنوردی، ج۲، ص۲۶۲ـ۲۶۳) وی به محض ورود به عکا، از مادرش، نایبالسلطنه فرانسه، نامهای دریافت کرد که در آن به خطر حمله پادشاه انگلستان به فرانسه اشاره و مؤکّداً از لوئی خواسته شده بود به فرانسه بازگردد. با اینحال، لوئی پس از سه جلسه بحث و مشورت با شورای عالی صلیبیان تصمیم گرفت تا آزادی تمام اسیران صلیبی و سامان دادن به اوضاع آنان، در شام بماند. (ژان دو ژوئانویل، ص۱۵۶ـ۱۶۲؛
جوزیف نسیم یوسف، العدوان الصلیبی علی بلاد الشام: هزیمه لویس التاسع فیالاراضیالمقدسه، ص۹۹ـ۱۱۱) پس از این تصمیم، وی به امید راهاندازی یک حمله جدید صلیبی، دو برادرش را به همراه دیگر علاقه مندان بازگشت به اروپا، در جمادیالاولی۶۴۸/ اوت۱۲۵۰ روانه فرانسه کرد تا نظر مساعد پاپ اینوکنتیوس چهارم را برای حمله جدید جلب کنند. (ژان دو ژوئانویل، ص۱۶۲؛
جوزیف نسیم یوسف، العدوان الصلیبی علی بلاد الشام: هزیمه لویس التاسع فیالاراضیالمقدسه، ص۱۱۱ـ۱۱۳)
اوضاع اروپا در اواسط سده هفتم/ اواسط سده سیزدهم، به دلیل اختلافات داخلی و درگیری میان پادشاهان اروپا از یک سو و درگیری آنان با پاپ از سوی دیگر، برای حمله مساعد نبود. برادران لوئینهم، که به لشکرکشی مجدد به شرق تمایل نداشتند، صرفاً به سبب قولی که داده بودند با پاپ ملاقات و خواست لوئی را مطرحکردند ولیچونپاپهمرغبتیبهحملهجدید نداشت، نتیجه چندانی از این ملاقات حاصل نشد. (جوزیف نسیم یوسف، العدوانالصلیبیعلیمصر: هزیمه لویس التاسع فیالمنصوره و فارسکور، ص۲۶۹ـ۲۷۰؛
جوزیف نسیم یوسف، العدوان الصلیبی علی بلاد الشام: هزیمه لویس التاسع فیالاراضیالمقدسه، ص ۱۱۵ـ ۱۱۶) با اینحال، تلاشهای اندکی برای بسیج نیروها انجام گرفت. در این میان جنبشی مردمی، به رهبری چوپانی مجارستانی که خود را «آقای مجارستان« مینامید، برپا شد و سراسر فرانسه را نیز فرا گرفت و چون بیشتر شرکتکنندگان در آنکشاورزان و چوپانان بودند، به «حمله صلیبی چوپانان« معروف شد. تجمع این افراد به شورش و اغتشاش و فساد انجامید و مادر لوئی ناگزیر دستور سرکوب و متفرق ساختن آنان را صادر کرد. (جوزیف نسیم یوسف، العدوانالصلیبیعلیمصر: هزیمه لویس التاسع فیالمنصوره و فارسکور، ص۲۷۰) از آنسو، لوئی که در انتظار کمک اروپاییان به سر میبرد بر آنشد تا از اختلافات ایوبیان شام و ممالیک مصر به سود صلیبیان بهرهبرداری کند. (جوزیف نسیم یوسف، العدوانالصلیبیعلیمصر: هزیمه لویس التاسع فیالمنصوره و فارسکور، ص۲۷۰ـ ۲۷۲) در آن زمان، الملک الناصر صلاحالدین یوسف، حاکم ایوبی حلب و بعد دمشق، با حکومت جدید ممالیک مصر به مخالفت برخاست و برای جنگ با آنها آماده میشد. (احمدبنعلیمقریزی، السلوک لمعرفه دول الملوک، ج۱، ص۴۶۷ـ ۴۶۸) همزمان، هر دو طرف درگیر (ممالیک مصر و ایوبیان شام) در تلاش بودند تا در ازای دادن امتیازاتی، طرفداری و حمایت لوئی را جلب کنند. پادشاه فرانسه از این فرصت استفاده کرد و ممالیک مصر را واداشت تا بخشی از اسیران صلیبی نبرد منصوره را آزاد کنند.(جوزیف نسیم یوسف، العدوان الصلیبی علی بلاد الشام: هزیمه لویس التاسع فیالاراضیالمقدسه، ص۱۴۹ـ۱۵۹) در ۱۵رمضان ۶۴۸/۱۱دسامبر ۱۲۵۰، الناصر یوسف ایوبی با سپاه عظیمی به قصد سرکوب ممالیک مصر از دمشق خارج شد و در ۱۰ ذیقعده در محلی به نام صالحیه و به روایتی در عباسه، با سپاه ممالیک مصاف داد که بر اثر خیانت برخی از بردگانش شکست خورد و به دمشق بازگشت.(عبدالرحمانبناسماعیلابوشامه، تراجم رجالالقرنینالسادسو السابع، المعروفبالذیلعلیالروضتین، ص۱۸۶؛
ابوالفداء، ج۳، ص۱۸۴ـ ۱۸۵؛
عینی، ج۱، ص۳۹ـ۴۳؛
نویری، ج۲۹، ص۳۷۷ـ ۳۷۸)
ممالیک مصر، به منظور کمک گرفتن از صلیبیان برای سرکوب الناصر یوسف و دیگر ایوبیان باقیمانده در شام، ذیحجه۶۴۹/ مارس۱۲۵۲، نمایندگانی نزد لوئی نهم به قیصریه فرستادند و به او پیشنهاد کردند به جای معاهده دمیاط، پیمانی دیگر منعقد شود که بر اساس آن، ممالیک تمام اسیران صلیبی باقیمانده در مصر را آزاد کنند، پادشاه فرانسه را از پرداخت باقیمانده مبلغ فدیهاش معاف نمایند و بیتالمقدّس را به صلیبیان تحویل دهند. (ابنکثیر، ج۱۳، ص۱۸۴؛
جوزیف نسیم یوسف، العدوان الصلیبی علی بلاد الشام: هزیمه لویس التاسع فیالاراضیالمقدسه، ص۱۷۳ـ۱۷۵) پادشاه فرانسه با این پیشنهاد سخاوتمندانه ممالیک، که تقریباً تمام خواستهایش را بدون کوچکترین زحمتی تأمین میکرد، بلافاصله موافقتکرد و در اوایلصفر/ اواخر مارسو به روایتی در ربیعالاول۶۵۰/ ۱۲۵۲عهدنامهای به مدت پانزدهسال میان صلیبیان و ممالیک منعقد شد. (جوزیف نسیم یوسف، العدوان الصلیبی علی بلاد الشام: هزیمه لویس التاسع فیالاراضیالمقدسه، ص۱۷۵ـ۱۷۹ که متن عهدنامه را نیز ذکر کردهاست) در پی این توافق، لوئی با سپاهش راهی یافا شد تا از آنجا همراه سپاه ممالیک روانه قدس شود، اما وقتی الناصر یوسف از این نقشه آگاه شد با اعزام سپاهی چهار هزار نفره، مانع پیوستن دو سپاه گردید و در نتیجه، طرح آنان برای تصرف بیتالمقدّس ناکام ماند. (گروسه، ج۳، ص۵۰۴؛
جوزیف نسیم یوسف، العدوانالصلیبیعلیمصر: هزیمه لویس التاسع فیالمنصوره و فارسکور، ص ۲۷۷ـ ۲۷۸) با تداوم بحران میانایوبیان و ممالیک، که تحریکهای لوئی نهم بدان دامن میزد، المستعصمباللّه (آخرین خلیفهعباسی) که با خطر توأمان مغولان و صلیبیان در شرق و غرب جهان اسلام روبهرو بود، با اعزام نمایندهای به نام شیخ نجمالدین بادَرائی، در صفر ۶۵۱/ آوریل۱۲۵۳ میان دوطرف صلح برقرار کرد. (سبط ابنجوزی، مرآه الزمان فی تاریخ الاعیان، ج۸، قسم۲، ص۷۸۹؛
بیبرس منصوری، زبده الفکره فی تاریخ الهجره، ص۶؛
ابندقماق، ص۲۱۲) صلح ایوبیان با ممالیک امیدهای لوئینهم و صلیبیان را برای توسعه قلمروی خود بر باد داد و ناگزیر شروع به تقویت استحکامات شهرهای ساحلی چون عکا و یافا و صیدا کردند. (جوزیف نسیم یوسف، العدوان الصلیبی علی بلاد الشام: هزیمه لویس التاسع فیالاراضیالمقدسه، ص۱۹۲، ۲۰۰)
علاوه بر بهرهبرداری از اختلاف ایوبیان و ممالیک، لوئی از مستمسکهای دیگری نیز بهره جست. در اواسط ۶۴۸/ اواخر ۱۲۵۰، رهبر اسماعیلیه شام، شیخالجبل، برای ایجاد دوستی و اتحاد با صلیبیان، تلاشهایی کرد ولی به نتیجهای نرسید. (ژان دو ژوئانویل، ص ۱۶۷ـ۱۷۱؛
جوزیف نسیم یوسف، العدوان الصلیبی علی بلاد الشام: هزیمه لویس التاسع فیالاراضیالمقدسه، ص۲۲۹ـ ۲۴۸) لوئی در عینحال، با اقتدا به پاپ اینوکنیتوس چهارم، کوشید از طریق برقراری تماس با مغولان از آنها بر ضد مسلمانان استفاده کند. او هنگام اقامت در قبرس (جمادیالاولی۶۴۶ـ صفر ۶۴۷/ سپتامبر ۱۲۴۸ ـ مه۱۲۴۹) فرستادگان جغتای، خان مغول، را مورد تفقد قرار داده و ضمن استقبال از پیشنهاد همکاری میان دو طرف، آنها را، همراه با سه فرستاده صلیبی، در ۱۰ شوال۶۴۶/ ۲۷ ژانویه۱۲۴۹ راهی قلمروی مغولان کرده بود. این فرستادگان سال بعد به نزد لوئی (هنگام اقامتش در قیصریه) بازگشتند ولی مناسباتی میان دو طرف برقرار نشد. (ژان دو ژوئانویل، ص۵۸ ـ۵۹؛ ژان دو ژوئانویل، ص۱۷۴ـ۱۸۱؛
جوزیف نسیم یوسف، العدوان الصلیبی علی بلاد الشام: هزیمه لویس التاسع فیالاراضیالمقدسه، ص۲۵۶ـ۲۶۶؛ جوزیف نسیم یوسف، العدوان الصلیبی علی بلاد الشام: هزیمه لویس التاسع فیالاراضیالمقدسه، ص۲۶۹ـ ۲۷۶) سرانجام تلاشهای لوئی، در پی مرگ مادرش در ۶۵۱/۱۲۵۳ و رسیدن اخبار اغتشاش و جنگ در فرانسه و لزوم بازگشت فوری وی به کشور، ناتمام ماند و وی در ۴ صفر ۶۵۲/ ۲۴ آوریل۱۲۵۴ عکا را به سوی فرانسه ترک کرد. (ژان دو ژوئانویل، ص۲۱۷ـ ۲۱۹؛
جوزیف نسیم یوسف، العدوان الصلیبی علی بلاد الشام: هزیمه لویس التاسع فیالاراضیالمقدسه، ص۳۴۱ـ۳۴۹)
در ربیعالاول ۶۵۸/ مارس۱۲۶۰ کِتبُغا، فرمانروای مغولان در شام، و سپاهیانش و امیران صلیبی انطاکیه، وارد دمشق شدند و به مسلمانان و معتقداتشان توهین بسیار کردند. (دواداری، ج۸، ص۵۲؛
ابنکثیر، ج۱۳، ص۲۱۹؛
احمدبنعلیمقریزی، السلوک لمعرفه دول الملوک، ج۱، ص۵۱۲) متقابلاً مسلمانان نیز، پس از پیروزی ممالیک به رهبری الملک المظفر قُطْز در نبرد مشهور عین جالوتدر ۲۵ رمضان ۶۵۸ / ۲ سپتامبر ۱۲۶۰ از مسیحیان صلیبی انتقام سختی گرفتند. (ابنکثیر، ج۱۳، ص۲۲۰ـ۲۲۱؛
ابن تغریبردی، ج۷، ص ۸۰- ۸۱) پس از قتل قطز در ذیقعده ۶۵۸، پادشاهی ممالیک مصر به بَیبَرس اوّلرسید. (ابن ابنعبدالظاهر، الروضالزاهر فیسیرهالملکالظاهر، ص۶۷ـ۷۰؛
دواداری، ج۸، ص۶۱ـ۶۲؛
احمدبنعلیمقریزی، السلوک لمعرفه دول الملوک، ج۱، ص۵۱۹ ـ۵۲۰)
در شوال ۶۵۹/ سپتامبر ۱۲۶۰ چندین درگیری کوچک میان سپاهیان بیبرس و صلیبیان در نواحی گوناگون شام رخ داد. در۶۶۱/ ۱۲۶۲ بیبرس در رأس سپاهیانش به قصد سرکوب صلیبیان و سامان دادن به اوضاع شام راهی این دیار شد و در جمادی الاولی۶۶۳، شهر قیصریه، در رجب۶۶۳ شهر ارسوف، و در ۶۶۴ شهر صَفَد را فتحکرد. (ابنعبدالظاهر، الروضالزاهر فیسیرهالملکالظاهر، ص۱۲۰؛ ابنعبدالظاهر، الروضالزاهر فیسیرهالملکالظاهر، ص۱۴۸؛ ابنعبدالظاهر، الروضالزاهر فیسیرهالملکالظاهر، ص۲۳۰ـ۲۳۲ و جاهای دیگر؛
بیبرس منصوری، زبده الفکره فی تاریخ الهجره، ص۲۹ـ۳۰؛
یونینی، ج۲، ص۳۳۷ـ۳۴۳) وی در ۶۶۵ با حاکم صور و حصن الاکراد صلح کرد و در ۶۶۶ قلعه شقیف و شهر یافا را بازپسگرفت. سپس راهی شمال شام شد و پس از آنکه سپاهیانش را به سه دسته تقسیم کرد، در اوایل رمضان۶۶۶ شهر بسیار مستحکم و مهم انطاکیه را گرفت و پس از تقسیم غنایم میان سربازانش، شهر را آتش زد تا دیگر اثری از آن نماند. آنگاه در۶۶۷ عهدنامه صلح با ملکه بیروت را تجدید کرد. (ابنعبدالظاهر، الروضالزاهر فیسیرهالملکالظاهر، ص۲۸۲ـ۲۸۴؛ ابنعبدالظاهر، الروضالزاهر فیسیرهالملکالظاهر، ص۲۹۱ـ ۲۹۹ و جاهایدیگر؛
دواداری، ج۸، ص۱۲۴ـ۱۲۶؛
قلقشندی، ج۱۴، ص ۳۱ـ ۴۲) ویدر ۶۶۸/۱۲۶۹، برای سرکوب صلیبیان که با مغولان همپیمان شده بودند، از اسکندریه راهی دمشق شد و در همانجا بود که از لشکرکشی مجدد لوئی نهم به مشرق و حمله جدید صلیبی آگاهی یافت. او به سرعت خود را به مصر رساند و شهرهای ساحلی و مرزی، به ویژه اسکندریه را که گمان میکرد هدف حمله جدید صلیبی خواهد بود، تقویت کرد. (ابنعبدالظاهر، الروضالزاهر فیسیرهالملکالظاهر، ص۳۶۱ـ ۳۶۲؛
عینی، ج۲، ص۶۰؛
یونینی، ج۲، ص۴۳۱)
در پی سقوط انطاکیه و دیگر شهرهای شام به دست ممالیک و آمدن رئیس اسقفهای شهر صور نزد پاپ کلمنس چهارم، به منظور درخواست کمک از وی برای حفظ آخرین بقایای قلمرو صلیبیان در شام، لوئینهم که همچنان پس از گذشت چهاردهسال از بازگشتش به فرانسه به دلیل شکست و اسارت خفت بارش در مصر، به فکر انتقام از مسلمانان و به ویژه مصریانبود، بر آنشد تا یک حمله جدید صلیبی به مشرق زمین تدارک ببیند. (سامیه عامر، ص۷۵ـ۷۶) ویاز پاپ خواست تا شاهان و امیران اروپا را به شرکت در یک حمله جدید صلیبی فراخواند. در پی فراخوان پاپ بسیاری از فرمانروایان اروپا در کاخ لوئی جمع شدند و لوئی نهم پس از سخنرانی پاپ، ضمن تشریح اوضاع صلیبیان، اعلام کرد که او عازم مشرق زمین است و از آنها خواست وی را همراهی کنند، اما برخلاف لوئی که شور و اشتیاق بسیاری برای تدارک و شرکت در این جنگ داشت بیشتر پادشاهان و فرمانروایان اروپایی حاضر در اجلاس کوچکترین تمایلی به حضور یا مشارکت در این حمله از خود نشان ندادند. (ابنخلدون، ج۶، ص۴۲۶؛
علی حریری، ص۲۶۹؛
سامیه عامر، ص۸۵ ـ۸۷؛ سامیه عامر، ص۸۹ ـ۹۰؛ سامیه عامر، ص۹۴) پس از این اجلاس، لوئی که از کمک دیگران ناامید شده بود، بر آنشد تا به تنهایی و با بهرهگیری از تسهیلات و حمایت کلیسا و پاپ دست به حمله بزند. ازاینرو، پس از تعیین پنج تن از نزدیکترین یارانش به عنوان شورای سلطنتی، خود آماده حرکت به سوی شرق شد. (علی حریری، ص۲۶۹؛ سامیهعامر، ص۹۰)
لوئی نهم با اعضای خانوادهاش، در ۶۶۸/ ۱۲۷۰ پاریس را به قصد بندر اِگ ـ مورت واقع در جنوب فرانسه، که محل تجمع نیروها بود، ترک کرد. پس از سه ماه انتظار در اگ ـ مورت و تجمع کامل نیروها که تعدادشان بین۳۰ تا ۰۰۰، ۴۰ تن ذکر شده است، صلیبیان بندر اگـ مورت را به سوی جزیره ساردنی ترک کردند. (ابنابیزرع، ص۵۳۳؛
سامیهعامر، ص۹۴ـ۹۷؛ سامیهعامر، ص۱۰۳ـ۱۰۴ و جاهای دیگر؛
احمدبنمحمد مقّری، ج۲، ص۳۲۳، که تعداد نیروها را یک میلیون تن ذکر کرده است)
در ابتدا قرار بود لشکریان مستقیماً راهی سرزمین قدس در شام شوند ولی به دلایلی مسیر حمله تغییر کرد و سپاه صلیبی راهی تونس (افریقیه قدیم) گردید. برخی دلیل اینتغییر مسیر را دعوتهای مکرر دومین فرمانروای حفصی تونس، ابوعبداللّه محمد المستنصر باللّه، از لوئینهم و تمایل مستنصر به گرویدن به کیش مسیحیت دانستهاند، که این ادعا با توجه به عملکرد بعدی فرمانروای تونس درست به نظر نمیرسد. (برونشویگ، ج۱، ص۸۸ ـ۸۹؛
سامیه عامر، ص۷۸، ۸۱ ـ۸۲ و جاهایدیگر) ظاهراً انگیزه واقعی لوئی از تغییر مسیر حمله، استفاده از موقعیت سوقالجیشی و ممتاز تونس به منظور محاصره زمینی و دریایی مصر و درهمکوبیدنِ قدرت عظیم این کشور بوده است که در این مورد تلاش شارل، کنت آنژو، که لوئی را به ثروتهای عظیم تونس تطمیع کرد مؤثر بوده است. (یونینی، ج۱، ص۵۵۰؛
محمد عروسی مطوی، السلطنه الحفصیه: تاریخها السیاسیو دورها فیالمغربالاسلامی، ص۱۹۸ـ ۲۰۰؛
سامیهعامر، ص۷۹ـ۸۰؛ سامیهعامر، ص۸۴ ـ ۸۵) دلایل ضعیف دیگری نیز ذکر شدهاست، از جمله شکایت برخی از بازرگانان مسیحی از المستنصر به سبب مسائل مالی و خشم و نارضایتی لوئینهم از انتقاد المستنصر از عملکرد وی در مصر (ابنشمّاع، ص۶۹ـ ۷۰) به هر روی صلیبیانعازم تونسشدند و پساز دو ماه سفر دریایی، خسته و مبتلا بهبیماری، به سواحل تونس رسیدند. صلیبیان پس از نه روز اقامت در سواحل تونس، شهر قدیم قرطاجنه (کارتاژ) را تصرف کردند و مسلمانان آن ناحیه را به قتل رساندند. (ابنابیزرع، ص۵۳۳؛ ابنقُنفُذ، ص۱۳۱؛
سامیهعامر، ص ۱۲۲ـ ۱۲۷) این واقعه سبب نکوهش و سرزنش شدید حاکمان سرزمینهای اسلامی از بیتدبیری و اهمال المستنصر در مقابل صلیبیان شد. (احمدبنعلیمقریزی، السلوک لمعرفه دول الملوک، ج۲، ص ۷۷؛
سامیه عامر، ص۱۳۴) گفته شده است که المستنصرباللّه به جای مقابله با صلیبیان، هشتاد هزار دینار طلا برای لوئینهم فرستاد تا او دست از محاصره کارتاژ بردارد. این مسئله او را در مظان اتهام همدستی با صلیبیان قرار داد و او، برای رفع اتهام، به مصاف صلیبیان رفت و حملاتی را تدارک دید که از آن جمله شبیخون سپاهیان تونسی به اردوگاه صلیبیان در کارتاژ در محرّم۶۶۹ بود. (ابنخلدون، ج۶، ص۴۲۶؛ ابنخلدون، ج۶، ص۴۲۸ـ ۴۲۹؛
سامیهعامر، ص۱۳۴؛ سامیهعامر، ص۱۴۲؛ سامیهعامر، ص۱۵۴ـ ۱۵۵) از خوش اقبالی المستنصر، فرسودگیصلیبیانو انتشار بیماریمیانآنانــ که بعدها بسیاری از آنان از جملهلوئی نهم و یکی از پسرانش را به کام مرگ فرستاد ــ حمله به تونس با ناکامی مواجه شد. (ابنشماع، ص۷۲؛
ابنخلدون، ج۶، ص۴۲۹؛
سامیهعامر، ص۱۵۹ـ ۱۶۳) پس از درگذشت لوئی، برادرش وارد کارتاژ شد و بر لزوم مقابله با مسلمانان اصرار ورزید. در همین زمان ادوارد، ولیعهد انگلستان، برای کمک به صلیبیان و کسب افتخاراتی برای کشورش، با سپاهیانش، وارد تونسشد، مدتی آنجا ماند و در برخی درگیریهای صلیبیان و تونسیانــ که از ۱۵ محرّم تا ۲۷ صفر ۶۶۹/ ۵ سپتامبر تا ۱۵ اکتبر ۱۲۷۰ روی داد و منجر به کشتهشدن صدها نفر گردید ــ شرکتکرد. (سامیه عامر، ص۱۷۳ـ۱۸۲)
با وجود تسلط مسلمانان بر اوضاع جنگ، به دلیل فرارسیدن فصل زمستان و تمایل سپاهیان دو طرف به بازگشت به منازلشان، میان المستنصر باللّه و شارل، مذاکراتی برای مصالحه انجام گرفت و صلیبیان در تونس تن به صلح دادند. (ابنشمّاع، ص۷۲؛
ابنقُنفُذ، ص ۱۳۲؛
برونشویگ، ج۱، ص ۹۲ـ۹۳)
این صلحنامه، که مدت آن را پانزده یا هفدهسال ذکر کردهاند، در فاصله زمانی۱۴محرّم تا جمادیالاولی۶۶۹/ ۵ سپتامبر تا دسامبر ۱۲۷۰ به امضا رسید و مفاد آن، در عمل به سود صلیبیان تمام شد. (ابنشمّاع، ص۷۲؛ ابنقُنفُذ، ص ۱۳۲؛ متن این صلحنامه در وزارت خارجه فرانسه محفوظ است و ابنابیالضَّیاف آن را دیده ابنابیالضَّیاف، ج۱، ص۲۰۶ـ ۲۰۷ و پانویس۲۵؛
محمد عروسی مطوی، الحروب الصلیبیه فی المشرق و المغرب، ص۱۴۵ـ ۱۴۹) پس از انعقاد قرارداد صلح، بلافاصله به دستور المستنصر شهر قرطاجنه و قلعهاش را با خاک یکسان کردند و صلیبیان به سرپرستی شارل و همراهی ادوارد، تونس را به سوی سیسیل ترک گفتند، اما در مسیر بازگشت دچار طوفان شدند و بسیاری از آنان به هلاکت رسیدند. (ابنشمّاع، ص۷۲؛
سامیهعامر، ص۱۸۸ـ۱۸۹)
در رمضان۶۶۹/ مه۱۲۷۱، ادوارد ولیعهد انگلستان تصمیم گرفت راهی شام شود تا هدفی را که به خاطرش سفر کرده بود، محققسازد. او در قبرس موافقت اشرافزادگان را، برای کمک کردن به وی به مدت چهار ماه، به دست آورد. (سامیهعامر، ص۱۸۹) ویدر ۶ شوال/ ۱۹ مه وارد عکا شد و بعداً هیوسوم (پادشاه قبرس) و بوهموند ششم (امیر طرابلس) نیز به او پیوستند. ادوارد مدتیدر شامماند و درصدد متحد شدنبا مغولانبرآمد، ولیکاریاز پیشنبرد و صلیبیاننیز دیگر شوقیبرایادامهاینجنگهایبیهودهنداشتند. ازاینرو ادوارد، ناگزیر، در ۲۲ رمضان۶۷۰/۲۲ مه۱۲۷۲ قرارداد صلحیبرایمدتدهسالبا بیبرسمنعقدساخت. (ابنشداد، تاریخالملکالظاهر، ص۳۳؛
ابنعبدالظاهر، الروضالزاهر فیسیرهالملکالظاهر، ص۳۹۸؛
سامیهعامر، ص۱۸۹ـ ۱۹۱) به رغم امضای قرارداد صلح، ظاهراً بیاعتمادی میان دو طرف، همچنان به قوّت خود باقی بود، زیرا، در ماه ذیقعده/ ژوئن بیبرس ترتیبی داد تا ادوارد را یکی از فداییان اسماعیلی به قتل برساند، اما این نقشه ناکام ماند و ادوارد جان سالم به در برد و چندیبعد در صفر ۶۷۱/ سپتامبر ۱۲۷۲ ناامیدانه به کشورش بازگشت و بدین ترتیب هشتمین و آخرین حمله صلیبی به سرزمینهایاسلامی نیز به پایان رسید. (ابنعبدالظاهر، الروضالزاهر فیسیرهالملکالظاهر، ص۴۰۱)
بیبرس پس از خروج صلیبیان از تونس در جمادی الا´خره ۶۶۹، مصر را به سوی دمشق ترک کرد. در دمشق سپاهیانش را به دو دسته تقسیم کرد و به تصرف شهرها و قلعههای مناطق گوناگون شام پرداخت. (ابنعبدالظاهر، الروضالزاهر فیسیرهالملکالظاهر، ص۳۷۴؛ ابنعبدالظاهر، الروضالزاهر فیسیرهالملکالظاهر، ص۳۷۷ـ ۳۷۸؛
نویری، ج۳۰، ص۳۱۹ـ ۳۲۸؛
عینی، ج۲، ص۶۹ـ۷۰)
در شعبان ۶۶۹، ملک سعید ناصرالدینمحمد، فرزند بیبرس، قلعه مشهور «حصن الاکراد« را فتح کرد و صلیبیان را به طرابلس کوچ داد و در همان سال و پس از سقوط قلعه الاکراد، با حاکم صلیبی طرطوس صلح کرد. آنگاه قلعه مشهور عکار را به محاصره درآورد تا اینکه صلیبیان درخواست امان کردند و از آنجا خارج شدند. (ابوالفداء، ج۴، ص۶؛
بیبرس منصوری، زبده الفکره فی تاریخ الهجره، ص۱۲۷ـ ۱۲۸؛
ابن کثیر، ج۱۳، ص۲۵۹؛
ابنتغری بردی، ج۷، ص۱۵۰ـ۱۵۲؛
دواداری، ج۸، ص۱۵۵ـ ۱۵۷)
در اواخر سال۶۶۹، وقتی بیبرس از رسیدن لشکر ادوارد به عکا آگاه شد، با حاکم طرابلس صلحی به مدت یازدهسال منعقد ساخت. (ابنعبدالظاهر، الروضالزاهر فیسیرهالملکالظاهر، ص۳۸۳ـ۳۸۴؛
نویری، ج۳۰، ص۳۳۱ـ۳۳۲؛
ابنتغری بردی، ج۷، ص۱۵۲)
پس از وفات بیبرس در ۲۷محرّم۶۷۶ (ابنشداد، تاریخالملکالظاهر، ص۲۲۲ـ۲۲۴؛
ابن عبدالظاهر، ۱۳۹۶، ص۴۷۲ـ ۴۷۴) و عزل پسرش ملک سعید در ۶۷۸ (بیبرس منصوری، زبده الفکره فی تاریخ الهجره، ص۱۷۰ـ۱۷۲)، سیفالدین قلاوون صالحی به عنوان سلطان ممالیک مصر برگزیده شد. (عسقلانی، ص۵۱ ـ ۵۲؛
دواداری، ج۸، ص۲۳۱ـ۲۳۴) در ۶۸۰، قلاوون، پس از سرکوب مخالفان داخلی، وقتی دید نمیتواند همزمان با مغولان و صلیبیان بجنگد، به صلح با صلیبیانرویآورد و ضمنتمدید عهدنامهصلحپیشین، کهمیانصلیبیانعکا و سلطانبیبرسمنعقد شدهبود، برایدهسالدیگر، معاهداتصلحدیگرینیز با برخیاز آنها منعقد کرد. (ابنعبدالظاهر، تشریف الایام و العصور فی سیرهالملکالمنصور، ص۲۱۰ـ۲۱۱؛
عسقلانی، ص۱۴۰ـ۱۴۱؛
ابنفرات، ج۷، ص ۲۰۴- ۲۰۶) با اینحال، پس از رفعخطر مغولان و تقویت مرکز ممالیک در شام، سلطان قلاوون در صدد راندن باقیمانده صلیبیان از شرق اسلامی برآمد، چنان که در ۶۸۴/ ۱۲۸۵ قلعه مهم مَرْقَبو در ۶۸۶/ ۱۲۸۷شهر لاذقیه را از تصرف صلیبیان خارج کرد. (ابنعبدالظاهر، تشریف الایام و العصور فی سیرهالملکالمنصور، ص۱۵۱ـ ۱۵۲؛
ابوالفداء، ج۴، ص۲۱؛
ابنفرات، ج۸، ص۱۷ـ ۱۸؛
دواداری، ج۸، ص۲۶۸ـ۲۷۰) در ۶۸۸/ ۱۲۸۹ نیز طرابلس را پس از آنکه ۱۸۵ سال اشغال صلیبیانبود، از آنان بازپسگرفت. (ابوالفداء، ج۴، ص۲۳؛
ابنفرات، ج۸، ص۷۸ـ۸۱؛
دواداری، ج۸، ص۲۸۳ـ۲۸۴؛ دواداری، ج۸، ص۲۸۷ـ ۲۹۵)
سقوط طرابلس باعث اندوه پادشاهان غرب اروپا و پاپ نیکولاس چهارم شد و در پی آن پاپ پیشنهاد کرد که حمله صلیبی دیگری، برای حفظ سرزمینهای صلیبی باقیمانده در مشرق زمین، صورت گیرد. این درخواست با بیاعتنایی فرمانروایان اروپا مواجه شد، ولی گروههایی از مردم شمالایتالیا آن را پذیرفتند. پاپ اینگروهها را زیر فرمان اسقف طرابلس، که پس از تصرف این شهر نزد پاپ گریخته بود، قرارداد و آنان را با کشتیهای ونیزی، که منافع بازرگانیشان در شام به خطر افتاده بود، به شام فرستاد. (حومد، ج۲، ص۳۹۱ـ۳۹۲)
وقتی این سپاه در اوت۱۲۹۰/ شعبان۶۸۹ به عکا رسید، قرارداد صلح میان سلطان قلاوون و پادشاه قبرسو عکا امضا شده بود، اما صلیبیان تازه وارد، به رغم عهدنامه صلح، به گروهی از بازرگانان مسلمان حمله کردند و بسیاری از آنان را به قتل رساندند که خشم قلاوون را برانگیخت و او تصمیم گرفت به عکا حمله کند و آخرین امارت صلیبی به جا مانده را نیز از میان بردارد. (عسقلانی، ص۱۶۱ـ۱۶۲، ۱۷۳ـ۱۷۴؛
دواداری، ج۸، ص ۳۰۰ـ۳۰۱؛
ابنفرات، ج۸، ص۹۳؛
صالحبنیحیی، ص۲۲) وی در اوایل شوال ۶۸۹/ اکتبر ۱۲۹۰، به قصد فتحعکا از مصر خارج شد ولی در راه بیمار گردید و در ۶ ذیقعده ۶۸۹ درگذشت. (عسقلانی، ص ۱۷۵؛
جزری، ج۱، ص۲۹، ۳۹؛
ابنحبیب، ج۱، ص۱۳۵) اما فرزند و جانشین وی، مَلِکاشرف، در ربیعالاول۶۹۰/ مارس۱۲۹۱ کار پدر را ادامه داد و در این راه، از سایر امیران شام نیز یاریخواست. (دواداری، ج۸، ص۳۰۸؛
جزری، ج۱، ص۴۲ـ۴۳؛
ابنفرات، ج۸، ص۱۱۰ـ ۱۱۱) محاصره شهر مستحکم عکا چند ماه کشید و سرانجام در جمادیالاولی (یا جمادیالا´خره) ۶۹۰/ مه۱۲۹۱، این شهر پس از بیش از یک قرن به قلمرو اسلام پیوست. (بیبرس منصوری، زبده الفکره فی تاریخ الهجره، ص۲۷۸ـ۲۸۲؛
ابوالفداء، ج۴، ص۲۴ـ ۲۵؛
دواداری، ج۸، ص۳۰۸ـ۳۱۰؛
احمدبنعلی حریری، ص ۳۵۲) پساز سقوطعکا شهرهایعثلیث، عکار، حیفا، جُبَیل، صور، صیدا، بیروت، طرسوس، بَترونو صرفند نیز به تصرفمسلماناندرآمد. (جزری، ج۱، ص۴۵ـ۴۶؛ جزری، ج۱، ص۵۴ ـ ۵۵؛
یافعی، ج۴، ص۱۵۷ـ ۱۵۸؛
ابنکثیر، ج۱۳، ص۳۲۱؛
ابنفرات، ج۸، ص۱۱۳، ۱۲۱) سقوط امارت عکا، که آخرین پایگاه مستحکم صلیبیان در شرق به شمار میآمد، و فتح سریع سایر شهرهای شام در ۶۹۰/ ۱۲۹۱، اگرچه نقطه پایان جنگهای صلیبی در میان مورخان محسوب میشود، ولی برخی مورخانمعاصر عرببر آناند کهجنگهایصلیبیدر قالبیدیگر ادامهیافت و به ویژهحملاتاستعماریو سلطهجویانهاروپاییاندر اواخر سدهدوازدهم/ هجدهمو سدههای سیزدهم و چهاردهم/ نوزدهم و بیستم از همین منظر درخور بررسی است. (ابوعلیان، ص۱۰۳ـ۱۵۹؛
موسوعه السیاسه، ذیل «الحروب الصلیبیه«؛
فاطمه محمد محجوب، ج۱۳، ص۴۳۰ـ ۴۳۱)
مورخان بر این باورند که جنگهای صلیبی علاوه بر اینکه برای جهان اسلام و حتی عالم مسیحی زیانهایی بسیار داشت، مهمترین آسیب آن برانگیختن حس نفرت و دشمنی مشرق زمین مسلمان نسبت به مغرب زمین مسیحی بود که تا به امروز اثر آن باقی است. (لوبون، ص۴۱۴؛
حماده، ص۳۳۰؛
قاسمعبدهقاسم، «اثر الحروب الصلیبیه فیالعالمالعربی: سکانیا، اجتماعیا، سیاسیا«، در موسوعهالحضارهالعربیهالاسلامیه، ج۳، ص۱۶۰ـ۱۶۱؛
محمد عروسی مطوی، الحروب الصلیبیه فی المشرق و المغرب، ص۱۶۸ـ ۱۶۹؛
مایر، ص۳۳۴)
از جمله تأثیرات این جنگها بر جهان اسلام میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: اختلاط و آمیختگی نژادی (دورانت، ج۴، ص۵۹۶؛
ناصریطاهری، ص۹۷)، گسترش روحیه بیاعتنایی و انزواطلبی در میان مردم و حتی بزرگان و عالمان شام، گریز از جنگ و جهاد و بسنده کردن به وعظ و تألیف، پناه بردن به تصوف و خانقاهها، ادعای رؤیت پیامبران یا اولیا، خرافه پرستی، بروز مفاسد مختلف اجتماعی چون فسق و فجور و انواع ناهنجاریها از سوی سپاهیان متخاصم (ناصریطاهری، ص۹۹ـ۱۰۲؛
قاسمعبدهقاسم، «اثر الحروب الصلیبیه فیالعالمالعربی: سکانیا، اجتماعیا، سیاسیا«، در موسوعهالحضارهالعربیهالاسلامیه، ج۳، ص۱۵۷ـ۱۶۰؛
علی عبدالحلیم محمود، ص۲۹۶ـ۳۰۱)، ایجاد اختلاف طبقاتی شدید میان ثروتمندان و فقیران جامعه (ناصریطاهری، ص۱۰۲ـ۱۰۳؛
عبداللطیف بغدادی، ص۶۸) و متأثر شدن زبان و ادبیات عرب از برخی واژههای فرنگی (ناصری طاهری، ص۱۰۵)
تأثیر جنگهای صلیبی بر اروپاییان در زمینههای گوناگون کاملاً مثبت بود، از جمله تصحیح ذهنیت مردم اروپا در باره اسلام و مسلمانان و آگاهی از تمدن اسلامی و آموزههای انسانی آن (محمد عروسی مطوی، الحروب الصلیبیه فی المشرق و المغرب، ص۱۵۵ـ۱۵۶؛
حومد، ج۲، ص۴۴۱)
تعدیل قدرت در اروپا، زوال نفوذ بسیاری از امیران و تیولداران و کاهش شدید قدرت نظام فئودالی در مغرب اروپا؛ (علی عبدالحلیممحمود، ص۳۳۷؛
کاریک، ص۹۹؛
ماله و ایزاک، ص۲۲۷؛
دورانت، ج۴، ص ۶۰۹)
افزایش درآمد و نفوذ و قدرت پاپها و فساد بسیاری از ایشان و به دنبال آن، اقدامات برخی فرمانروایان بر ضد آنها، و تضعیف قدرت و نفوذ کلیسا و پاپها و بیاعتمادی مردم به آنان (دورانت، ج۴، ص۶۱۱؛
الموسوعهالعربیهالعالمیه، ذیل «الحروب الصلیبیه«؛
محمد عروسی مطوی، الحروب الصلیبیه فی المشرق و المغرب، ص۱۶۰ـ۱۶۱؛
ناصری طاهری، ص۱۱۴ـ ۱۱۵)
پدید آمدن فرقههای بدعت گذار، بروز نوگرایی در اندیشههای غربی و به راه افتادن نهضت علمی و آزاداندیشی مخالف افکار کلیسا و در پیآن، ظهور اندیشمندانمنتقدِ کلیسا؛
تأسیسدانشگاههایبزرگدر اروپا بر اثر آشنایی با فلسفه و فرهنگ و تمدناسلامی (ناصری طاهری، ص۱۱۵ـ۱۱۹) و تأثیر واضح و آشکار فرهنگ و تمدناسلامی بر جریانعلم در جوامع غربی از راه ترجمه متون مختلف اسلامی به زبانهایغربی (رونان، ص۳۵۵ـ ۳۵۸؛
هالینگدیل، ص۱۲۹)
آشنایی مسیحیانغربی با داستانها و افسانههای شرقی و ورود هزاران واژه عربی در زبانهایغربی (دورانت، ج۴، ص۶۱۱؛
ممتحن، ج۲، بخش۲، ص۶۶۶ـ۶۶۷)
رواج و پیشرفت علم پزشکی و تأسیس بیمارستانها در اروپا و ایجاد تحولات شگفتانگیزیدر علمپزشکیبا استفادهاز تجاربو تصانیفترجمهشدهپزشکاناسلامی (یوسف، ۱۹۹۳، ص۳۰۱؛
حتی، ۱۹۸۵، ص۶۶۲ـ ۶۶۳؛
لوکاس، ج۱، ص۵۳۵؛
محمد عروسی مطوی، الحروب الصلیبیه فی المشرق و المغرب، ص ۱۶۲ـ ۱۶۳)
متحول شدن علم گیاهشناسی و جانورشناسی در غرب و پیرایش این علوم از خرافات و افزایش آگاهی دانشمندان اروپایی از گیاهان دارویی (دورانت، ج۴، ص ۶۱۲؛
حومد، ج۲، ص۴۴۳)
به وجود آمدن سبکهای جدید معماری (لوبون، ص ۴۱۸؛
فیلیپ خوریحتی، تاریخ سوریه و لبنان و فلسطین، ج۲، ص۲۵۳؛
ولز، ج۲، ص۹۱۱)
گسترش مناسبات تجاری و رونق یافتن همکاری بازرگانی میان جمهوریهای ایتالیا و کشورهای اروپای غربی با بندرهای اسلامی به رغم مخالفت پاپ و کلیسا (ماله و ایزاک، ص۲۲۶؛
فیلیپ خوریحتی، تاریخ سوریه و لبنان و فلسطین، ج۲، ص۲۵۶ـ۲۵۷)
رواج واردات انواع کالاهای ارزشمند و بینظیر شرق اسلامی به اروپا چون ابریشم، ادویه، بعضی انواع خوراکیها، و هنر لعابکاری و شیشه سازی (دورانت، ج۴، ص ۶۱۱ـ۶۱۲)
نهضت تأسیس مدارس و مراکز پژوهشی به منظور شناخت بهتر اسلام، یادگیری زبانهایشرقی و ترجمه آثار و کتابهای مهم اسلامی که زمینه شرق شناسیهای بعدی گردید (ناصری طاهری، ص۱۳۷ـ ۱۳۸؛
علی عبدالحلیم محمود، ص۳۶۲ـ ۳۶۵؛
شیال، ص۸۱، ۸۹) و تأثیرات فراوان دیگری مانند رواج یافتن ادبیات شرقی و آشنا شدن اروپاییان با برخی آلات موسیقی همچونعود (الموسوعهالعربیهالعالمیه، ذیل «الحروب الصلیبیه«؛
محمد عروسی مطوی، الحروب الصلیبیه فی المشرق و المغرب، ص۱۶۰ـ۱۶۱؛
)، شناختن فنون و آلات جنگی شرقی (فیلیپ خوریحتی، تاریخ سوریه و لبنان و فلسطین، ج۲، ص۲۵۱) و صنایع دستی چون ظروف سفالی و شیشهای و فرآوردههای دیگر مانند، عطرها و جواهرات، و برخی آداب و رسوم مردم مشرق زمین (حتی، ۱۹۸۵، ص۶۶۷ـ ۶۶۸؛
دورانت، ج۴، ص۶۱۲؛
سعید عبدالفتاحعاشور، «ملامح المجتمع الصلیبی فی بلاد الشام«، ص۳۴)
منابع:
(۱) ابنابیالدَّم، منالتاریخ المظفری، در الموسوعه الشامیه فی تاریخ الحروب الصلیبیه، چاپ سهیل زکار، ج۲۱، دمشق: دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع، ۱۴۱۶/۱۹۹۵؛
(۲) ابن ابی الضَّیاف، اتحافاهلالزمان باخبارملوک تونس و عهدالامان، تونس۱۹۹۰؛
(۳) ابنابیزرع، الانیس المطرب بروض القرطاس فی اخبار ملوک المغرب و تاریخ مدینه فاس، چاپ عبدالوهاب بن منصور، رباط۱۴۲۰/۱۹۹۹؛
(۴) ابناثیر، التاریخ الباهر فیالدوله الاتابکـیـه، چاپعبدالقادر احمد طلیمات، قاهره ۱۳۸۲/ ۱۹۶۳ ؛
(۵)ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، بیروت۱۳۸۵ـ ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ـ ۱۹۶۶، چاپ افست ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲/ ۱۹۷۹ـ۱۹۸۲؛
(۶) ابنایاس، بدائعالزهور فیوقائعالدهور، چاپ محمد مصطفی، قاهره ۱۴۰۲ـ ۱۴۰۴/ ۱۹۸۲ـ۱۹۸۴؛
(۷) ابنتغریبردی، النجوم الزاهره فی ملوک مصر و القاهره، قاهره) ۱۳۸۳ (ـ۱۳۹۲/) ۱۹۶۳ـ۱۹۷۲؛
(۸) ابنحبیب، تذکره النبیهفیایامالمنصور و بنیه، چاپمحمد محمدامین، قاهره۱۹۷۶ـ ۱۹۸۶؛
(۹) ابنخلدون؛
(۱۰) ابندقماق، نزهه الانام فیتاریخالاسلام: ۶۲۸ ه / ۱۲۳۰ م -۶۵۹ ه/۱۲۶۱ م، چاپ سمیر طبّاره، صیدا ۱۴۲۰/ ۱۹۹۹؛
(۱۱) ابنشاکر کتبی، عیونالتواریخ، ج۱۲، چاپ فیصلسامر و نبیلهعبدالمنعمداود، بغداد ۱۳۹۷/۱۹۷۷؛
(۱۲) ابنشداد (محمدبنعلی)، تاریخالملکالظاهر، چاپ احمد حطیط، ویسبادن ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۱۳) ابن شداد (یوسفبن رافع)، النوادر السلطانیه و المحاسن الیوسفیه، او، سیره صلاح الدین، چاپ جمالالدین شیال، (مصر) ۱۹۶۴؛
(۱۴) ابنشمّاع، الادله البینه النورانیه فی مفاخرالدوله الحفصیه، چاپ طاهربنمحمد معموری، تونس۱۹۸۴؛
(۱۵) ابنعبدالظاهر، تشریف الایام و العصور فی سیرهالملکالمنصور، چاپ مراد کامل، قاهره۱۹۶۱؛
(۱۶)ابنعبدالظاهر، الروضالزاهر فیسیرهالملکالظاهر، چاپعبدالعزیز خویطر، ریاض۱۳۹۶/۱۹۷۶؛
(۱۷) ابنعبری، تاریخالزمان، نقله الیالعربیهاسحاقأرمله، بیروت۱۹۸۶؛
(۱۸)ابنعبری، تاریخمختصرالدول، چاپ انطوان صالحانی یسوعی، لبنان۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۱۹) ابنعدیم، زبده الحلب من تاریخحلب، چاپ سامی دهان، دمشق ۱۹۵۱ـ ۱۹۶۸؛
(۲۰) ابنفرات، تاریخابنالفرات، ج۷، چاپ قسطنطینزریق، بیروت۱۹۴۲، ج۸، چاپ قسطنطین زریق و نجلا عزالدین، بیروت۱۹۳۹؛
(۲۱) ابنفُوَطی، الحوادث الجامعه و التجارب النافعه فی المائه السابعه، چاپ مصطفیجواد، بغداد ۱۳۵۱؛
(۲۲) ابنقلانسی، ذیل تاریخدمشق، چاپ آمدروز، بیروت ۱۹۰۸، چاپ افستقاهره (۱۹۶۸)؛
(۲۳) ابنقُنفُد، الفارسیهفیمبادیالدولهالحفصیه، چاپ محمد شاذلی نیفر و عبدالمجید ترکی، تونس ۱۹۶۸؛
(۲۴) ابنکثیر، البدایه و النهایه، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۰؛
(۲۵) ابنمنقذ، کتابالاعتبار، چاپ فیلیپ حتی، پرینستون۱۹۳۰؛
(۲۶) ابنمیسر، المنتقی مناخبار مصر، انتقاه تقیالدین احمدبنعلیمقریزی، چاپ ایمن فؤاد سید، قاهره ۱۹۸۱)؛
(۲۷) ابنواصل، مُفَرِّجالکروبفیاخبار بنیایوب، قاهره۱۹۵۳ (۱۹۷۵)؛
(۲۸) ابنوردی، تاریخ ابن الوردی، نجف ۱۳۸۹/۱۹۶۹؛
(۲۹) اسماعیلبنعلیابوالفداء، المختصر فیاخبار البشر: تاریخ ابی الفداء، بیروت: دارالمعرفه للطباعه و النشر،(بی تا.)؛
(۳۰) عبدالرحمانبناسماعیلابوشامه، تراجم رجالالقرنینالسادسو السابع، المعروفبالذیلعلیالروضتین، چاپمحمدزاهدبنحسنکوثریو عزتعطار حسینی، بیروت۱۹۷۴؛
(۳۱)عبدالرحمانبناسماعیلابوشامه، کتابالروضتینفیاخبار الدولتین، چاپابوالسعود، قاهره ۱۲۸۷ـ ۱۲۸۸/ ۱۸۷۰ـ۱۸۷۱، چاپافستبیروت(بی تا.)؛
(۳۲) عزمیعبدمحمد ابوعلیان، مسیره الجهاد الاسلامی ضد الصلیبیین فی عهد الممالیک: ۶۴۸ ـ ۹۲۳ ه / ۱۲۵۰ـ۱۵۱۷ م، عمان۱۴۱۵/ ۱۹۹۵؛
(۳۳) ادودو دوئی، کتابرحلهلویسالسابعالیالشرق، در الموسوعه الشامیه فی تاریخ الحروب الصلیبیه، عمان، ج۷، ۱۴۱۶/۱۹۹۵؛
(۳۴) حسنامین، غارات علی بلاد الشام،) دمشق (۱۴۲۱/۲۰۰۰؛
(۳۵) اولیور پادربورنی، الاستیلاء علی دمیاط، در الموسوعه الشامیه فی تاریخ الحروب الصلیبیه، چاپ سهیل زکار، ج۳۴، ۱۴۱۹/۱۹۹۸؛
(۳۶) ارنستبارکر، الحروبالصلیبیه، نقله الی العربیه سید الباز عرینی، بیروت(۱۳۸۶/۱۹۶۷)؛
(۳۷) سعید احمد برجاوی، الحروب الصلیبیه فی المشرق، بیروت۱۴۰۴/ ۱۹۸۴؛
(۳۸) روبر برونشویگ، تاریخ افریقیه فی العهد الحفصی، نقله الی العربیه حمادی ساحلی، بیروت ۱۹۸۸؛
(۳۹) بیبرس منصوری، زبده الفکره فی تاریخ الهجره، چاپدونالد س. ریچاردز، بیروت۱۴۱۹/۱۹۹۸؛
(۴۰)بیبرس منصوری، مختارالاخبار: تاریخ الدوله الایوبیه و دوله الممالیک البحریه حتی سنه ۷۰۲ ه، چاپ عبدالحمید صالححمدان، قاهره ۱۴۱۳/۱۹۹۳؛
(۴۱) عمرعبدالسلامتدمری، تاریخطرابلس: السیاسیو الحضاریعبرالعصور، ج۱، بیروت۱۴۰۴/۱۹۸۴؛
(۴۲) محمدبنابراهیمجزری، تاریخحوادثالزمان و أنبائه و وفیاتالاکابر و الاعیان فی أبنائه، المعروف بتاریخابنالجزری، چاپعمر عبدالسلام تدمری، صیدا ۱۴۱۹/ ۱۹۹۸؛
(۴۳) عبدالسمیع جنزوری، اماره الرها الصلیبیه، (قاهره)۲۰۰۱؛
(۴۴)عبدالسمیع جنزوری، الحروب الصلیبیه: المقدماتالسیاسیه، ( قاهره)۱۹۹۹؛
(۴۵) نورالدینحاطوم، تاریخالعصر الوسیطفیأوربه، ج۱، دمشق۱۴۰۲/۱۹۸۲؛
(۴۶) فیلیپ خوریحتی، تاریخ سوریه و لبنان و فلسطین، ج۲، ترجمه کمال یازجی، بیروت۱۹۵۹؛
(۴۷) احمدبنعلیحریری، الاعلام و التبیین فی خروج الفرنج الملاعین علی دیار المسلمین، در الموسوعه الشامیه فی تاریخ الحروب الصلیبیه، ج۲۳، ۱۴۱۶/ ۱۹۹۵؛
(۴۸) علیحریری، الحروبالصلیبیه: اسبابها، حملاتها، نتائجها، چاپعصاممحمد شبارو، بیروت۱۹۸۸؛
(۴۹) حسین امین، تاریخ العراق فی العصر السلجوقی، بغداد ۱۳۸۵/۱۹۶۵؛
(۵۰) حسین محمد عطیه، اماره انطاکیه الصلیبیه و المسلمون: ۱۱۷۱ـ ۱۲۶۸ م/ ۵۶۷ ـ ۶۶۶ ه، (اسکندریه)۱۹۸۹؛
(۵۱) علیبنناصر حسینی، کتاباخبارالدولهالسلجوقیه، چاپمحمد اقبال، بیروت۱۴۰۴/۱۹۸۴؛
(۵۲) محمدماهر حماده، دراسه وثقیه للتاریخ الاسلامی و مصادره منعهد بنی امیه حتی الفتح العثمانی لسوریه و مصر: ۴۰ـ۹۲۲ ه / ۶۶۱ـ۱۵۱۶ م، بیروت۱۴۰۸/۱۹۸۸؛
(۵۳) محمدبنعلیحموی، من التاریخ المنصوری: تلخیص الکشف و البیان فی حوادث الزمان، در الموسوعه الشامیه فی تاریخ الحروب الصلیبیه، ج۲۱، ۱۴۱۶/۱۹۹۵؛
(۵۴) جعفر حمیدی، تاریخ اورشلیم (بیتالمقدس)، تهران۱۳۶۴ ش؛
(۵۵) اسعد محمود حومد، تاریخ الجهاد لطرد الغزاه الصلیبیین،) دمشق ۲۰۰۲؛
(۵۶) گریگوری مارکوویچ دنسکوی و یکاترینا واسیلیونا آگیبالووا، تاریخ سدههای میانه، ترجمه رحیم رئیسنیا، تهران۱۳۵۷ ش؛
(۵۷) ابوبکربنعبداللّهدواداری، کنز الدرر و جامعالغرر، ج۷، چاپ سعید عبدالفتاح عاشور، قاهره۱۳۹۱/ ۱۹۷۲، ج۸، چاپ اولریش هارمان، قاهره۱۳۹۱/۱۹۷۱؛
(۵۸) محمدبناحمد ذهبی، العبر فیخبر منغبر، ج۵، چاپ صلاحالدینمنجد، کویت۱۳۸۶/۱۹۶۶؛
(۵۹) ذیل تاریخ ولیم الصوری: ۱۱۸۴ـ۱۱۹۷، چاپ مارگریت روتمورگان، در الموسوعه الشامیه فی تاریخ الحروب الصلیبیه، چاپ مارگریت روتمورگان، ج۸، ۱۴۱۴/۱۹۹۳؛
(۶۰) رمونآگیلری، تاریخ الفرنجه الذین استولوا علیالقدس، در چاپ مارگریت روتمورگان، ج۶، ۱۴۱۶/۱۹۹۵؛
(۶۱) کالین رونان، تاریخ علم کمبریج، ترجمه حسن افشار، تهران۱۳۶۶ ش؛
(۶۲) سهیل زکار، مدخلالیتاریخالحروبالصلیبیه، ج۱ـ۴، در الموسوعهالشامیهفیتاریخالحروبالصلیبیه، چاپ مارگریت روتمورگان، ۱۹۹۵؛
(۶۳) جمالمحمد زنکی، «مؤیدالدینیاغیسیان: صاحبانطاکیه و الحمله الصلیبیه الاولی، ۴۷۷ـ ۴۹۱ ه / ۱۰۸۵ـ ۱۰۹۸ م«، حولیاتکلیهالا´داب، ج۱۸، رساله۱۲۶ (۱۴۱۸/ ۱۹۹۸)؛
(۶۴) ژاندو ژوئانویل، حیاهالقدیسلویس، در الموسوعه الشامیه فی تاریخ الحروب الصلیبیه، چاپ سهیل زکار، ج۳۶، ۱۴۱۹/۱۹۹۹؛
(۶۵) سالممحمد حمیده، الحروبالصلیبیه، بغداد ۱۹۹۰ـ۱۹۹۴؛
(۶۶) سامیه عامر، الصلیبیون فی شمال افریقیا: حمله لویس التاسع علی تونس، ۱۲۷۰ م/ ۶۶۸ـ۶۶۹ ه،(قاهره)۲۰۰۲؛
(۶۷) سبط ابنجوزی، مرآه الزمان فی تاریخ الاعیان، ج۸، قسم۲، حیدرآباد، دکن۱۳۷۱/ ۱۹۵۲؛
(۶۸)سبط ابنجوزی، منمرآهالزمان، در الموسوعه الشامیه فی تاریخ الحروبالصلیبیه، ج۱۵، ۱۴۱۶/۱۹۹۵؛
(۶۹) سعید عبدالفتاحعاشور، أورُبّا العصور الوسطی،(قاهره)۱۹۸۶؛
(۷۰)سعید عبدالفتاحعاشور، تاریخالعلاقاتبینالشرقو الغربفیالعصور الوسطی، بیروت ۱۹۷۲؛
(۷۱)سعید عبدالفتاحعاشور، قبرس و الحروبالصلیبیه،(قاهره)۲۰۰۲؛
(۷۲)سعید عبدالفتاحعاشور، «ملامح المجتمع الصلیبی فی بلاد الشام«، المستقبلالعربی، ش۱۰۲ (اَب/ اغسطس۱۹۸۷)؛
(۷۳) عبدالرحمانبن ابی بکر سیوطی، حسنالمحاضرهفیتاریخمصر و القاهره، چاپمحمد ابوالفضلابراهیم،(قاهره)۱۳۸۷؛
(۷۴) عصام محمد شبارو، السلاطین فیالمشرق العربی معالم دورهم السیاسیو الحضاری: الممالیک (۶۴۸ـ۹۲۳ ه /۱۲۵۰ـ۱۵۱۷ م)، بیروت۱۹۹۴؛
(۷۵) شنوده سوم، بطرک اسکندریه، «کلمه قداسه البابا شنودهالثالث«، در ۸۰۰ عامحطّینصلاحالدینو العملالعربیالموحد، قاهره: دارالشروق، ۱۴۰۹/۱۹۸۹؛
(۷۶) جمالالدین شیال، التاریخ الاسلامی واثرهُ فیالفکر التاریخی الاورُوبـّی فی عصر النهضه، بیروت: دارالثقافه، (بی تا.)؛
(۷۷) صالحبنیحیی، تاریخبیروت، چاپ فرنسیس هورسیسوعی و کمالسلیمانصلیبی، بیروت۱۹۶۹؛
(۷۸) محمد سهیل طقوش، تاریخ الفاطمیین فیشمالیافریقیه و مصر و بلادالشام: ۲۹۷ـ ۵۶۷ ه / ۹۱۰ـ ۱۱۷۱ م، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۱؛
(۷۹) امینتوفیقطیبی، دراساتو بحوثفیتاریخالمغربو الاندلس، طرابلس۱۹۸۴؛
(۸۰) عبداللطیفبن یوسف عبداللطیفبغدادی، کتابالافادهو الاعتبار، چاپاحمدغسانسبانو، دمشق۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۸۱) سیدالباز عرینی، الدوله البیزنطیه: ۳۲۳ـ۱۰۸۱ م، بیروت۱۹۸۲؛
(۸۲) شافعبنعلیعسقلانی، کتابالفضلالمأثور منسیرهالسلطانالملکالمنصور، چاپعمر عبدالسلام تدمری، صیدا ۱۴۱۸/ ۱۹۹۸؛
(۸۳) علی سیدعلی محمود، «ملامح الجانب العربی الاسلامی فی المواجهه ضد الغزوالصلیبی«، المستقبل العربی، ش۱۰۲ (اَب/ اغسطس۱۹۸۷)؛
(۸۴) علی عبدالحلیم محمود، الغزوالصلیبی و العالمالاسلامی، (قاهره)۱۴۱۴/۱۹۹۳؛
(۸۵) مجیر الدین عبدالرحمان بنمحمد علیمی حنبلی، الانسالجلیلبتاریخالقدسو الخلیل، نجف۱۳۸۶/۱۹۶۶، چاپافستقم۱۳۶۸ ش؛
(۸۶) محمدبنمحمد عمادالدینکاتب، الفتحالقسیفیالفتحالقدسی، چاپمحمد محمود صبح، (قاهره۱۹۶۵)؛
(۸۷) محمد عبداللّه عنان، مواقف حاسمه فیتاریخالاسلام، قاهره ۱۳۷۱/۱۹۵۲؛
(۸۸) محمودبناحمد عینی، عقدالجمانفیتاریخاهلالزمان، چاپمحمد محمدامین، قاهره۱۴۰۷ـ۱۴۱۲/ ۱۹۸۷ـ۱۹۹۲؛
(۸۹) فاطمهمحمد محجوب، الموسوعهالذهبیهللعلومالاسلامیه، ج۱۳، قاهره: دارالغدالعربی،(بی تا.)؛
(۹۰) فاید حماد محمد عاشور، جهاد مسلماناندر جنگهای صلیبی، ترجمهعباسعرب، تهران۱۳۷۳ ش؛
(۹۱) فوشهشارتری، الاستیطانالصلیبیفیفلسطین، ترجمه و دراسه و تعلیققاسمعبدهقاسم، قاهره۱۴۲۲/۲۰۰۱؛
(۹۲) قاسمعبدهقاسم، «اثر الحروب الصلیبیه فیالعالمالعربی: سکانیا، اجتماعیا، سیاسیا«، در موسوعهالحضارهالعربیهالاسلامیه، ج۳، بیروت: المؤسسهالعربیهللدراساتو النشر، ۱۹۸۷؛
(۹۳)قاسمعبدهقاسم، «التجربهالصلیبیهفیالمنظور المعاصر للصراعالعربیالاسرائیلی«، در ۸۰۰ عامحطّینصلاحالدینو العملالعربیالموحد، بیروت: المؤسسهالعربیهللدراساتو النشر، ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹؛
(۹۴)قاسمعبدهقاسم، ماهیهالحروبالصلیبیه: الایدیولوجیه، الدوافع، النتائج، کویت ۱۴۱۰/۱۹۹۰؛
(۹۵) قلقشندی؛
(۹۶) جیمزکاریک، قرونوسطایپسین، ترجمه مهدیحقیقتخواه، تهران ۱۳۸۴ ش؛
(۹۷) آناکومننا، الاکسیاد، در الموسوعهالشامیهفیتاریخالحروبالصلیبیه، همان، ج۶، ۱۴۱۶/۱۹۹۵؛
(۹۸) کارلگوستاو گریمبرگ، تاریخ بزرگجهان، ج۴، ترجمهغلامرضا سمیعی، تهران۱۳۶۹ ش؛
(۹۹) گوستاو لوبون، کتابتمدناسلام (عرب)، ترجمهمحمدتقیفخرداعیگیلانی، تهران۱۳۱۳ ش؛
(۱۰۰) هنریاستیون لوکاس، تاریختمدن: از کهنترینروزگار تا سدهما، ترجمه عبدالحسینآذرنگ، تهران۱۳۶۶ ش؛
(۱۰۱) آلبرمالهو ژولایزاک، تاریخقرونوسطیتا جنگصد ساله، ترجمه عبدالحسین هژیر، تهران۱۳۴۵ ش؛
(۱۰۲) هانس ابرهارت مایر، جنگهایصلیبی، ترجمهعبدالحسینشاهکار، شیراز ۱۳۷۱ ش؛
(۱۰۳) شفیقجاسر محمود، القدستحتالحکمالصلیبیو دور صلاحالدینفیتحریرها: ۱۰۹۹ـ۱۲۴۴ م/ ۴۹۲ـ ۶۴۲ ه، عمان۱۴۰۹/ ۱۹۸۹؛
(۱۰۴) محمد عروسی مطوی، الحروب الصلیبیه فی المشرق و المغرب، بیروت۱۹۸۲؛
(۱۰۵)محمد عروسی مطوی، السلطنه الحفصیه: تاریخها السیاسیو دورها فیالمغربالاسلامی، بیروت۱۴۰۶/ ۱۹۸۶؛
(۱۰۶) احمدبنمحمد مقّری، نفحالطیب، چاپ احسانعباس، بیروت۱۳۸۸/۱۹۶۸؛
(۱۰۷) احمدبنعلیمقریزی، اتعاظ الحنفا، ج۳، چاپمحمد حلمیمحمد احمد، قاهره۱۳۹۳/۱۹۷۳؛
(۱۰۸)احمدبنعلیمقریزی، السلوک لمعرفه دول الملوک، چاپمحمد عبدالقادر عطا، بیروت۱۴۱۸/۱۹۹۷؛
(۱۰۹)احمدبنعلیمقریزی، کتابالمواعظو الاعتبار بذکر الخطط و الا´ثار، المعروف بالخطط المقریزیه، بولاق۱۲۷۰، چاپافستقاهره(بی تا.)؛
(۱۱۰) حسینعلی ممتحن، کلیاتتاریخعمومی، ج۲، تهران۱۳۵۷ ش؛
(۱۱۱) موسوعهالسیاسه، چاپ عبدالوهاب کیالی، بیروت: المؤسسهالعربیهللدراسات و النشر، ۱۹۷۹ـ ۱۹۹۴؛
(۱۱۲) الموسوعه العربیه العالمیه، ریاض: مؤسسهاعمالالموسوعهللنشر و التوزیع، ۱۴۱۹/ ۱۹۹۹؛
(۱۱۳) حسین مؤنس، اطلستاریخالاسلام، قاهره۱۴۰۷/ ۱۹۸۷؛
(۱۱۴) عبداللّه ناصری طاهری، علل و آثار جنگهای صلیبی، تهران۱۳۷۳ ش؛
(۱۱۵) عزتاللّهنوذری، اروپا در قرون وسطی، شیراز ۱۳۷۳ ش؛
(۱۱۶) احمدبنعبدالوهابنویری، نهایهالاربفیفنونالادب، (قاهره) ۱۹۲۳ـ۱۹۹۰؛
(۱۱۷) ویلیام مونتگمری وات، «الحملات الصلیبیه: تصوراتمختلفه«، در ۸۰۰ عامحطّینصلاحالدین و العمل العربیالموحد، (قاهره)؛
(۱۱۸) هربرتجورجولز، کلیاتتاریخ: دورنماییاز تاریخزندگیو آدمی، از آغاز تا ۱۹۶۰ میلادی، با تجدیدنظر ریموند پوستگیت، ترجمهمسعود رجبنیا، تهران۱۳۷۶ ش؛
(۱۱۹) رابرتلیولف، «الحملهالصلیبیهالرابعه«، ترجمه و تعلیقلیلیعبدالجواد اسماعیل، در تاریخالحروبالصلیبیه، ج۱، چاپکنتسیتون، راماللّه: منشوراتبیتالمقدس، ۲۰۰۴؛
(۱۲۰) ویلیامصوری، الحروبالصلیبیه: ۱۰۹۴ـ ۱۱۸۴ م، ترجمه و تقدیم حسن حبشی، (قاهره) ۱۹۹۱ـ ۱۹۹۵؛
(۱۲۱) رجینالدجان هالینگ دیل، مبانی و تاریخ فلسفه غرب، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، تهران۱۳۶۴ ش؛
(۱۲۲) عبداللّهبناسعد یافعی، مرآهالجنان و عبرهالیقظان، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷؛
(۱۲۳) جوزیف نسیم یوسف، العدوان الصلیبی علی بلاد الشام: هزیمه لویس التاسع فیالاراضیالمقدسه، بیروت۱۹۸۱ الف؛
(۱۲۴)جوزیف نسیم یوسف، العدوانالصلیبیعلیمصر: هزیمه لویس التاسع فیالمنصوره و فارسکور، بیروت۱۹۸۱ ب؛
(۱۲۵)جوزیف نسیم یوسف، العرب و الروم و اللاتین فی الحرب الصلیبیه الاولی، بیروت۱۹۸۱ج؛
(۱۲۶)جوزیف نسیم یوسف، الوحده و حرکات الیقظه العربیه ابّان العدوان الصلیبی، بیروت۱۹۸۱د؛
(۱۲۷) یومیات صاحب اعمال الفرنجه، لمؤلف مجهول، در الموسوعه الشامیه فی تاریخ الحروب الصلیبیه، بیروت، ج۶، ۱۴۱۶/ ۱۹۹۵؛
(۱۲۸) موسیبنمحمد یونینی، ذیل مرآهالزمان، حیدرآباد، دکن۱۳۷۴ـ۱۳۸۰/ ۱۹۵۴ـ۱۹۶۱؛