حسین علیشاه خام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حسینعلیشاه ، لقب محمدحسین اصفهانى، معروف به زینالدین، از علما و مشایخ سلسله نعمتاللهیه در قرن سیزدهم بود. زینالعابدین شیروانى (زینالعابدین شیروانى، ص۸۲) اصل وى را از خوانسار دانسته است و رضاقلى هدایت (رضاقلى هدایت، ص۶۴۶) از تبریز. خاندانش اهل علم و فقه بودند. جد مادرى وى، زینالدین (متوفى ۱۲۰۲)، از واعظان و علما بود و در شهر اصفهان سكنا گزید و امامت جمعه را برعهده داشت (زینالعابدین شیروانى، ص۸۲؛ رضاقلى هدایت، ص۶۴۶).
محمدحسین ابتدا نزد دایى خود، محمد زینالدین، به تحصیل علوم دینى مشغول شد (معصوم علیشاه، ج۳، ص۲۲۱). وى پس از تكمیل علوم عقلى و نقلى نزد استادان آن عصر، در جستجوى معارف باطنى، در ایران و عربستان به سیر و سفر پرداخت و سرانجام نزد سید میرعبدالحمید معصوم علیشاه رفت و با اشاره وى، مرید نورعلیشاه (میرزا محمدعلى اصفهانى) شد و پس از چندى نیز از نورعلیشاه اجازه ارشاد یافت و به اصفهان بازگشت (زینالعابدین شیروانى، ص۸۲؛معصوم علیشاه، ج۳، ص۲۲۱). او به دستور سیدمیرعبدالحمید معصوم علیشاه هیچگاه از كسوت علماى دین خارج نشد و همواره به تدریس و مباحثه اشتغال داشت (هدایت، ص۶۴۷؛ معصوم علیشاه، ج۳، ص۲۲۱). حسین علیشاه بسیار زاهدانه میزیست و زندگى خود را از دو دستگاه شَعربافى موروثى تأمین میكرد و هر چه از وجوهات به او میرسید صرف فقیران مینمود. وى در اصفهان چنان با احتیاط سلوك میكرد كه مدتها علماى دین از انتساب او به صوفیه اطلاع نداشتند (هدایت، ص۶۴۷ـ۶۴۸؛ معصوم علیشاه، ج۳، ص۲۲۱ـ۲۲۲).
در ۱۲۱۲ نورعلیشاه، در حضور بزرگان سلسله نعمتاللهیه، حسین علیشاه را به جانشینى خود معرفى كرد و در همان سال درگذشت. حسین علیشاه اندكى بعد از شاه علیرضا دكنى، قطب سلسله نعمتاللهیه در حیدرآباد دكن، عنوان خلیفةالخلفا گرفت و در ۱۲۱۴، پس از وفات شاه علیرضا، قطب سلسله نعمتاللهیه شد و بدین ترتیب، مقام قطبیت این سلسله از هند به ایران انتقال یافت (شیروانى، ص۸۲؛ سلطانیگنابادى، ص۲۱۶).
حسین علیشاه، پس از رسیدن به این مقام، در اصفهان با مخالفت جمعى از علما، مانند ملاعلى نورى، فیلسوف مشهور آن عصر روبهرو شد. گفتهاند یكى از علتهاى مخالفت ملاعلى نورى ارادت برخى شاگردان او، از جمله ملامحمدعلى نورى و شیخ زاهد گیلانى ثانى، به حسین علیشاه و رفت و آمد آنان نزد وى بوده است (قراگزلو، ص۱۲۸ـ۱۲۹؛ هدایت، ص۶۴۹). بنابر منابع صوفیه، حسین علیشاه را تكفیر كردند و به او تهمت زدند كه داعیه سلطنت دارد. بدین ترتیب، فتحعلى شاه به وى بدگمان شد و او را با غل و زنجیر به تهران احضار كرد، اما پس از گفتگو با وى، با ملاطفت او را به اصفهان بازگرداند (شیروانى، ص۸۲ـ۸۳؛ هدایت، ص۶۴۹ـ۶۵۰).
حسین علیشاه در ۱۲۳۳ به كربلا مهاجرت كرد و در همان سال بزرگان سلسله نعمتاللهیه را احضار و محمدجعفر كبودرآهنگى، ملقب به مجذوبعلیشاه، را خلیفةالخلفا نمود و خود در ۱۲۳۴ در كربلا درگذشت (شیروانى، ص۸۳؛ معصوم علیشاه، ج۳، ص۲۳۲).
تنها اثر باقیمانده از حسین علیشاه، رساله رد پادُرى در پاسخ به شبهات هنرى مارتین (متوفى ۱۲۲۷/۱۸۱۲)، مبلّغ مسیحى، است (آقابزرگ طهرانى، ج۱۰، ص۲۱۵؛
همایونى، ص۶۲ـ۶۳). از این رساله یك نسخه شناخته شده، كه در كتابخانه آستان قدس رضوى (ش ۶۹۱۶) موجود است. هدایت در اصولالفصول (رضاقلی بن محمدهادى هدایت، اصول الفصول فى حصول الوصول، ص۶۶۰ـ۷۲۵) و معصوم علیشاه در طرائق الحقائق (معصوم علیشاه، ج۳، ص۲۲۷ـ۲۳۰)، قسمتهایى از آن را نقل كردهاند.
معصوم علیشاه (معصوم علیشاه، ج۳، ص۲۲۷) گزارش كوتاهى از ملاقات هنرى مارتین و حاجى اصفهانى (حسین علیشاه) و علت نوشتن رساله رد پادرى آورده است (حائرى، ص۵۲۶؛برومند، ص۹۷ ؛آقابزرگ طهرانى، ج۱۰، ص۲۱۴ـ۲۱۵؛حائرى، ص۵۳۴ـ ۵۳۹).
بخش عمدهاى از ردیه حسین علیشاه به دفاع از اعجاز قرآن، به دلیل تحدّیناپذیر بودن آن، اختصاص دارد . وى در ابتدا به نقد دیدگاه هنرى مارتین درباره معجزه پرداخته (حسین علیشاه، ص۲۰ـ۳۲) و نوشته كه معجزه، همچنان كه كرامت، یك نوع خرق عادت است، اما معجزه برخلاف كرامت، همراه با ادعاى نبوت است و این هر دو با سحر، كه خرق عادات انسانى است و به كمك وسایل و ابزار شیطانى و توسط افراد فاسق صورت میگیرد، فرق عمده دارد (حسین علیشاه، ص۲۰ـ۲۲). سپس، ضمن رد نسبت ساحرى به رسول اكرم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم (حسین علیشاه، ص۳۲ـ۳۴)، به دفاع از معجزه قرآن و ناتوانى افراد بشر از آوردن مثل آن و رد شبهات هنرى مارتین در اینباره پرداخته است (حسین علیشاه، ص۳۳ـ۸۴). حسین علیشاه با اینكه به یكى از شبهات هنرى مارتین، مبنى بر اینكه پیامبر هیچ معجزهاى نداشته، پاسخ نسبتاً مبسوطى داده و آیاتى را كه پیامبر از آوردن هر معجزهاى استنكاف كرده توضیح داده (حسین علیشاه، ص۹۷ـ۱۱۳)، در بسیارى از مواضع این رساله یادآورى كرده كه حتى اگر پیامبر هیچ معجزهاى به جز قرآن نداشت، تنها همین ناتوانى از آوردن مثل قرآن براى اثبات نبوت آن حضرت كافى بود (حسین علیشاه، ص۳۳ـ۳۴؛ حسین علیشاه، ص۱۱۷ـ۱۱۸؛ حسین علیشاه، ص۱۲۹ـ۱۳۰).
از دیگر مباحث این رساله است: دفاع از ذكر نام پیامبر در كتابهاى انبیاى پیشین (حسین علیشاه، ص۱۳۰ـ۱۴۲)، رفع تهمت از پیامبر دایر بر جهل و پیروى از خواهشهاى نفسانى (حسین علیشاه، ص۱۴۴ـ۱۵۹)، علت وجود ناسخ و منسوخ در قرآن (حسین علیشاه، ص۱۷۱ـ۱۷۸)، و رد اشكال هنرى مارتین در كافى نبودن توبه در بخشش گناهان و تأكید مارتین بر قربانى شدن مسیح براى بخشش گناهان بندگان (حسین علیشاه، ص۱۷۹ـ۱۹۰).
وى در بخش پایانى رساله به طور پراكنده به نقد آراى هنرى مارتین درباره كفاره بودن قتل حضرت عیسى علیهالسلام (حسین علیشاه، ص۱۹۱ـ۱۹۳؛ حسین علیشاه، ص۱۹۶ـ۱۹۸)، موضوع تثلیث و الوهیت حضرت عیسى (حسین علیشاه، ص۱۹۳ـ۱۹۶) و نقد نظریه خاتمیت حضرت عیسى علیهالسلام (حسین علیشاه، ص۱۹۹ـ۲۰۱؛ حسین علیشاه، ص۲۱۳ـ۲۱۹) پرداخته است.
فهرست منابع :
(۱) آقابزرگ طهرانى، الذریعه؛
(۲) صفورا برومند، پژوهشى بر فعالیت انجمن تبلیغى كلیسا در دوره قاجاریه، تهران ۱۳۸۱ش؛
(۳) عبدالهادى حائرى، نخستین رویاروییهاى اندیشهگران ایران با دو رویه تمدن بورژوازى غرب، تهران ۱۳۶۷ش؛
(۴) حسین علیشاه، ردپادُرى، نسخه خطى كتابخانه آستان قدس رضوى، ش ۶۹۱۶؛
(۵) محمدباقر سلطانیگنابادى، رهبران طریقت و عرفان، تهران ۱۳۷۱ش؛
(۶) زینالعابدین بن اسكندر شیروانى، بستانالسیاحه، یا، سیاحتنامه، چاپ سنگى تهران ۱۳۱۵، چاپ افست ؛
(۷) محمد بن عبداللّه قراگزلو، رساله عرفانى ابحاث عشره، چاپ علیرضا ذكاوتى قراگزلو، تهران ۱۳۸۵ش؛
(۸) محمدمعصوم بن زینالعابدین معصومعلیشاه، طرائق الحقائق، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران ۱۳۳۹ـ۱۳۴۵ش؛
(۹) رضاقلی بن محمدهادى هدایت، اصول الفصول فى حصول الوصول، نسخه خطى كتابخانه مجلس شوراى اسلامى، ش ۱۲۹۷۲؛
(۱۰) مسعود همایونى، تاریخ سلسلههاى طریقه نعمةاللهیه در ایران از سال ۱۱۹۰ هجرى قمرى تا سال ۱۳۹۶ هجرى قمرى، (تهران) ۱۳۵۵ش.